بعضيها از ازدواج پشيمان هستند.
بعضيها از طلاق پشيمان هستند.
بعضيها از فروختن چيزي با قيمت ارزان در گذشته پشيمان هستند.
بعضيها از خريدن چيزي با قيمت بالا پشيمان هستند.
بعضيها از آشنايي با كسي پشيمان هستند.
بعضيها از قهر كردن با كسي پشيمان هستند.
بعضيها از بچهدار شدن پشيمان هستند.
بعضيها از ندانستن قدر كسي در زمان حياتش پشيمان هستند.
بعضيها از خرج كردن پول براي دختري احمق پشيمان هستند.
بعضيها از عشق ورزيدن به پسري عوضي پشيمان هستند...
ولي من از اين كه شغل نويسندگي را انتخاب كردم، پشيمان هستم. با خودم فكر ميكنم كه حتي اگر وارد حرفه تعمير شوفاژ و موتورخانه شده بودنم، حالا وضعم خيلي بهتر اين بود. هم مالي، هم روحي و هم جسمي...
اين، بزرگترين پشيماني زندگيام بوده و هست.
حتي از اين كه حرف دلم را بازگو كردم هم پشيمان هستم. چون نميتوانم ادامه بدهم. و بگويم كه چرا نبايد آن شغل را انتخاب ميكردم. فقط ميتوانم بگويم مثل هواپيماي جنگندهاي هستم كه آنتن GPS آن را با لگد شكستهاند. حالا بيهدف در آسمان الكي چرخ ميزنم و نميدانم مقصدم كجاست. الكي سوخت ميسوزانم و از عمرم كم ميشود.
سرگرداني در زندگي، از سوختگي با اسيد هم بدتر است. بيشتر از يك دزد از شغل خودم پشيمان هستم.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر