عجب روزگاری شده ها اااااا، به قول یکی از بچه ها چه مملکتیه داریم ؟؟؟
پس از مدت کوتاهی فعالیت در گروه سیاسی امروز به یک نماینده مجلس اسبق که عضو یک حزب مهم و رئیس یک کمیته تخصصی از اون حزب است زنگ زدم که خیر سرم یه خبر کوتاه از یه برنامه ای که داشتن بگیرم.
اولش که آقا گفتن نه باید حضوری جواب بدم ( فارغ از لحن و لهجه عجیب و غریبشان)
بعدش گفت: سوالت رو بپرس تا ببینم جواب می دم یا نه؟
بعد که سوال و پرسیدم گفت: من این موضوع را تکذیب می کنم
( که من توضیح دادم این موضوع را روابط عمومی حزب و پس از مطرح شدن در جلسه اعضای شورای مرکزی گفته و به ما هم سه روز پیش خبر داده و ما خبرش و کار کردیم و الان می خواهیم شما در موردش توضیح بدید؟)
وسط این توضیحات من یه هو پرسید - شما چندسالتونه؟( احتمالا می خواسته بگه تو هنوز بچه ای و از این حرفا)
من که گیج بودم و به دلیل لهجه عجیبش نفهمیدم چی می گه پرسیدم بله؟ و باز تکرار کرد، من باز هم متوجه نشدم و گفتم بله؟ و دفعه سوم فهمیدم چی میگه و چون سکوت کمی طولانی کردم دوباره پرسید: چی خوندین؟ گفتم خبرنگاری؟ گفت: چه مقطعی؟ گفتم: کارشناسی.
( معلوم بود می خواد مثلا بگه این روش سوال پرسیدن نیست و از این حرفا که من این جواب ها رو دادم کپ کرد و نتونست بگه) و گفت: بسم الله و...... و موضوع مورد سوال را کمی توضیح داد...
در پایان مصاحبه که بیشتر ایشون پرت و پلا گفتن ( البته به دلیل نداشتن اطلاعات) من که دیدم چیزی از توش در نمیاد پرسیدم خب این کمیته چند وقت زمان نیاز داره تا این موضوع را بررسی کنه؟ که ایشون گفتن: داری بیشتر از کوپنت سوال می پرسی( البته دوبار دیگه هم این جمله رو در طول مصاحبه گفته بود) و من گفتم آخرین سواله.
گفت: نمی دونم، من پرسیدم یعنی برنامه زمان بندی ندارید: گفت خانوم شما بازجویی یا خبرنگار ؟
گفتم چطور؟ گفت: وقتی می گم نمی دونم باید همین حرف من و منتشر کنید و اصراری هم نکنید به زور که نمیشه از من حرف کشید.
منبع:
وبلاگ جنس دوم پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر