عصرایران ؛ سيدجواد سيدپور - اسفندماه سال 83 بود و من به همراه مهندس مهدي رحمتي ،برادر بزرگتر وزير راه سابق و معاون زيربنايي سازمان مديريت سابق تر، براي دیدار با مهندس زنگنه، وزير نفت دولت اصلاحات به طبقه فوقاني ساختمان وزارتخانه در تقاطع طالقاني و حافظ رفته بودم ؛ پيش از آنكه به اتاق زنگنه وارد شويم مهندس اكبر تركان را ديديم . او آن زمان مديرعامل شركت نفت و گاز پارس بود كه مناقصات فازهاي مختلف پارس جنوبي يا همان عسلويه را بر عهده داشت.
بعد از حال و احوال، مهندس رحمتي با لحن شوخطبعانه اما جدي و با همان لهجه شيرين يزدي گفت: «تركان چه نشستهاي! برو مناقصه فازهاي 20 تا 24 را بيار ببريم شوراي اقتصاد تصويب كنيم...»

تركان چيزي گفت و مهندس با شوري بيشتر ادامه داد: «ببين، يك كاري كن كه شيخ قطر بياد جلوت بلرزه... بگه دست وردار، اينقدر زمین و دریا را سوراخ نكن...».
*در برگشت از وزارت نفت وقتي داخل ماشين از مهندس رحمتي درباره اين موضوع سوال كردم ، با لحن خاصي گفت: «من از تحقير بدم مياد، نميتونم ببينم يك شيخ قطري منو تحقير كنه...».
او راست ميگفت در پيشرفت غروري نهفته است و در عقبماندگي تحقيري. تحقير همهاش اين نيست كه با ايرانيان در فرودگاههايشان يا در كشورهايشان برخورد ناشايست داشته باشند. تحقير هم اين است كه ديگران در مسیر توسعهيافتگي قرار بگيرند و ما در خط توسعهنيافتگي.
توسعهيافتگي ديگر يك انتخاب نيست يك ضرورت حتمي و قهري است، بخشي مهم از هويت امروز و فرداي ماست. بايد همچنان كه نام جاويد خليج هميشه فارس باعث اتحاد ملي ايرانيان در برابر تعرض به هويت ما شد، توسعهيافتگي نيز به آرمان قطعي ايرانيان تبديل شود تا از پس آن فرزندان فرداي ما روزگار خرمتري داشته باشند.
اي كاش مردم توسعهخواهي بوديم و توسعه از سياست براي ما مهمتر و اساسيتر بود و به جاي آنكه بينديشيم چگونه مديران ديروز خود را حذف كنيم به آن فكر كنيم كه چطور از توانايي آنها براي رونق و پويايي كشور بهره بگيريم.
شايد در يك تحليل تاريخي و جامعهشناختي يكي از «مدارهاي توسعهنيافتگي» ما همين سيكل معيوب تخريب و تخطئه خودي و عدم توجه به شرايط «ناخودي» است. آنقدر كه خودمان در توسعهنيافتگيمان مقصريم ديگران نيستند. ما توسط خودمان عقبمانده شديم، ما به دليل خودمان توسعه نيافتهايم.
ما خودمان، خودمان را محروم كردهايم. چه كسي توانسته و ميتوانست جلوي علمآموزي فرزندان اين ديار را بگيرد؟ مگر نه اين است كه جوانان ايراني در اكثر المپيادهاي علمي دنيا حائز بهترين نتايج ميشوند و نخبگان ايراني شهره خاص و عام هستند، پس چرا ما به عنوان كشوري كه داراي یکی ازبزرگترین ذخاير عظيم نفت و گاز دنيا هستيم از داشتن 10استاد – نه بيشتر – فول پروفسور در زمينه صنايع بالادستي و پاييندستي نفت و گاز محروم هستيم؟
نداشتن دانش و تخصص عالي و به تبع آن تكنولوژيهاي مدرن در صنايع نفت و گاز اصليترين گرانيگاه عقبماندگي ماست، كمبود منابع بحثهاي ثانويه است. علم و مديريت پاشنهآشيل توسعهنيافتگي است.
در چنين فضايي وقتي ميشنوي مديرعامل شركت پتروپارس از واگذاري 20درصد سهام فاز 12 پارسجنوبي به آنگولا خبر ميدهد با تعجب بايد خبر را چندين بار بخواني كه شايد اشتباه تايپ شده يا اشتباه خوانده شده يا اشتباه گفته شده، چرا كه صنايع نفت و گاز ايران كجا و علم و مديريت آنگولا كجا؟!
تا ديروز نگران بوديم كه تكنولوژي شركتهاي اروپايي همچون توتال و بيپي بهروز نيستند و دست دوم و سوم در دنيا محسوب ميشوند حالا نميدانيم از آنگولا و ونزوئلا و هند چه خيري برميآيد كه قرار است به قول مديرعامل پتروپارس در فاز 12 پارسجنوبي مشاركت كنند- راستي يكي از اين مسئولان بد نيست پاسخ دهد كه فاز 12 پارس جنوبي قرار بود كي افتتاح شود؟- اما اينها هم مسائل ثانويه و تابعي است از مسائل اساسيتر و نميتوان يكسره بر آن خرده گرفت چه اگر ما خود داراي دانش، سرمايه و مديريت مناسب بوديم رو به آنگولا و كشورهايي پايينتر از خود نميآورديم.
بايد جرات كرد و در اين هياهوي حذف و تخريب و تهمت كه سياسيون بهراه انداختهاند و سر باز ايستادن هم ندارند، زنگهاي خطر را به صدا درآورد و هشدار داد كه سود و زيان چنين تفريق بزرگي براي چه كسي رقم خواهد خورد، چرا كه آنگولا يك فرصت نيست، يك تهديد است، تهديد براي پايينتر رفتن. ما امروز «مجبور» به توسعه هستيم و هيچ گزينه ديگري هم نداريم چرا كه بايد فصل غرور ملي را پيش انداخت و رشد ايران را به تماشا نشست. ما روزي، نه چندان دور، اين شيوخ نفتي را تحقير خواهيم كرد، اما نه با فرياد، با متانت، علم و توسعهيافتگي.
*اشاره به میدان گازی مشترک ایران و قطر پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
خودبرتربینی تاکی ؟؟؟؟؟؟؟
گفتا ز كه ناليم از ماست كه بر ماست