عصر ایران

برچسب جستجو
پدر هر روز در میان زباله‌های شهر با جمع‌آوری ضایعات به‌ دنبال لقمه نانی است. چهره معصوم یگانه و حنانه را می‌توان از پشت صورت آفتاب سوخته آنها بخوبی حس کرد. داشتن سقفی بالای سر تنها آرزویی است که یگانه با بغض آن را بیان می‌کند. می‌گوید، از اینکه شب‌ها مجبوریم در این چاله و میان خاک‌ها بخوابیم غصه می‌خورم. من دیگر ترسی از مرگ و قبر ندارم زیرا در این روزها آن را همراه خواهر کوچکم و پدر و مادرم تجربه می‌کنیم.
کد خبر: ۵۹۶۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۳

کد خبر: ۵۶۴۵۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۶

آخرین اخبار
پربازدید ها