عصر ایران

برچسب جستجو
در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
رشوه دادن در زندگی زناشویی یعنی کاری که یکی از زوجین وظیفه دارد انجام دهد، اما فقط در شرایط خاص و برای جلب رضایت طرف مقابل و دریافت یک امتیاز دیگر انجام می دهد.
کد خبر: ۷۴۴۲۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۶

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
چند دقیقه بعد هم دوستش مریم آمد و نشست تو ماشین و با حالت کنایه آمیز و مسخره ای گفت: می بینم که شوهر عزیزت بازم رفت!
کد خبر: ۷۴۴۰۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۴

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
منصور: مگه من تا حالا بهت خیانتی کردم؟/ مستانه: یعنی تو تمام 24 ساعت تمام روزهای هفته فقط کار می کنی؟ چرا فکر می کنی من خنگ و بی عقلم؟
کد خبر: ۷۴۳۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
مستانه دوباره وسط حرف منصور پرید و گفت: مردشور این خوشبختی رو ببره که نه نیاز عاطفی توش دیده شده نه نیاز جنسی. خوشبختی که فقط طلا و خونه و ماشین نیست.
کد خبر: ۷۴۳۳۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۱

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
مستانه که انگار بنزین روی آتش خشمش ریخته شده باشد،جلوی منصور ایستاد و چشم در چشم داد زد: تو اینقدر وقیح شدی که فکر می کنی من باید خجالت بکشم؟
کد خبر: ۷۴۲۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷

کد خبر: ۷۴۰۰۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۸

تکنسین اورژانس: خانم! اینقدر از این چیزا دیدیم، زن و شوهرها دعواشون می شه، یکی برای اینکه خودشو لوس کنه، می زنه به درد قلب و دیگه دعوا تمام می شه.
کد خبر: ۷۳۸۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۲

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که خانمی آمد و به مستانه گفت: شما هم تو صف پرواز ساعت 5 دوبی هستید دیگه؟
کد خبر: ۷۳۸۶۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
این داستان ها واقعی و برگرفته از روایت های مراجعین این روانشناس است و البته برای برخورداری از جذابیت های داستانی، جزئیاتی از سوی نویسنده به آنها اضافه شده است.
کد خبر: ۷۳۸۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸

وقتی که مستانه در نیمه های شب مشغول شیر دادن به نیلوفر بود، ناگهان از اتاق منصور صدایی شبیه افتادن یک جسم سنگین را شنید.
کد خبر: ۷۳۷۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
مستانه میان خوشحالی شنیدن صدای همسرش و ناراحتی غیبت چند روزه ی او مانده بود که چه کند، اما تصمیم گرفت با روی خوش با شوهرش صحبت کند.
کد خبر: ۷۳۷۴۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
پدر: اینقدر تو و مادرت شلوغ کردید که نشد بگم. آقا منصور پسر زری خانم همسایه ی مادربزرگت می خواد بیاد خواستگاریت.
کد خبر: ۷۳۶۶۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

در مسیر زندگی/ به قلم روان شناس
مستانه هم که به خاطر قد بلندش همیشه والیبالیست خوبی بود حسابی درخشیده بود. هیچ کس اما متوجه حضور منصور پسر همسایه در پشت بام و دید زدن والیبال نبود!
کد خبر: ۷۳۶۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۶

پایان فصل اول "در مسیر زندگی"
من احساس می کنم با تو خوشبخت میشم. کافیه بهم جواب بله بدی تا مهری رو طلاق بدم و دو تایی با هم برای همیشه از ایران بریم... .
کد خبر: ۷۳۳۸۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۹

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-16
مازیار: کجایی الان؟ / سارا: میدون آزادی روی چمن ها نشستم صبح بشه برم خونه.
کد خبر: ۷۳۳۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۷

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-15
مامان شما بگو. وقتی یک زن میره بهترین لباس ها رو می خره، آرایش می کنه، عطر می زنه برای چی هست؟
کد خبر: ۷۳۳۱۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-14
می دونی وقتی یک زن غذای مورد علاقه ی شوهرشو می پزه یعنی چی؟ یعنی شوهرش براش مهمه.
کد خبر: ۷۳۲۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-13
مازیار با خودش گفت: اصلاً چرا بهش پیشنهاد دادم؟ جوری خودش رو گرفته بود انگار جنیفر لوپزه!
کد خبر: ۷۳۲۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۹

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-12
مازیار چند روزی با این حس دو گانه ی مهری و نازنین سر و کله می زد. در نهایت هم با خودش گفت: هر دو با هم!
کد خبر: ۷۳۲۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۸

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-11
شب شد و مهری به خانه بر نگشت، مازیار تنها روی مبل نشسته بود و با خودش فکر می کرد...
کد خبر: ۷۳۱۳۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲

آخرین اخبار
پربازدید ها