برچسب: داستان کوتاه قوز بالا قوز
یک مرد قوزی بود که خیلی غصه می خورد چرا... قوز دارد یک شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال... ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند فردا... رفیقش که او هم قوزی بود از او پرسید «...
کد خبر: ۷۶۳۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۱