كارگزاران
«مناقشه بر سر نرخ بيكاري» نوشته علي مزروعي و سرمقالهي روزنامهي كارگزاران است كه در آن ميخوانيد؛:يكي از موضوعاتي كه در دولت نهم بسيار بحثبرانگيز و پرمناقشه بوده است ميزان «نرخ بيكاري» است. از يكطرف با تغيير تعريف «بيكار» در شيوه آمارگيري نسبت به گذشته مقايسهها دچار مشكل شده است و از طرف ديگر اجراي طرح بنگاههاي زودبازده با وامهاي بانكي پشتيبان آن مدعي كاهش نرخ بيكاري تا حد 6/1 درصد در سال گذشته است و اينكه در سالجاري به علت توقف وامدهي به اين بنگاهها نرخ بيكاري در حال افزايش است. نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1385 تعداد بيكاران را در اين سال برابر 991/2 ميليون نفر و نرخ بيكاري را 75/12 درصد گزارش كرده است. با اين احوال بنابر ادعاي وزير كار، نرخ بيكاري در پايان سال 86 به 6/10 درصد كاهش يافته است كه هر دوي اين ارقام تفاوت معناداري با نرخ هدفگذاري شده در قانون برنامه چهارم توسعه (كاهش نرخ بيكاري از 3/12 درصد در سال 1383 به 4/8 درصد در سال 1388) نشان ميدهد. البته با توجه به نرخ رشد اقتصادي كشور و نرخ رشد سرمايهگذاري در سال 86 بسيار بعيد مينمايد كه نرخ بيكاري از 75/12 درصد سال 85 به 6/10 درصد در پايان سال 86 كاهش يافته باشد. نكته بسيار قابل توجه اينكه ظرف سه سال گذشته نقدينگي كشور، كه بخش عمدهاي از آن نتيجه وامدهي بيحد و حصر بانكها به بنگاههاي زودبازده بوده است، بيش از دو برابر افزايش داشته است، در حاليكه نرخ رشد توليد ناخالص داخلي حداكثر 20 درصد بوده است و نتيجه چنين وضعيتي روند افزايشي نرخ تورم و رسيدن آن به مرز 30 درصد شده است. اينكه ادعا ميشود با تزريق نقدينگي و وامدهي به بنگاههاي زودبازده ميتوان نرخ بيكاري را كاهش داد حداقل تجربه موجود مويد اثبات چنين مدعايي نيست چرا كه افزايش بيش از دو برابر نقدينگي در سه سال گذشته نتوانسته است به تحقق چنين مدعايي بينجامد ضمن آنكه بر دامنه تورم و بيثباتي در عرصه اقتصاد كلان كشور هم دامن زده است، از اين رو سياست بانك مركزي در يك سال گذشته براي مهار و كنترل رشد نقدينگي را بايد مثبت دانست. شرايط اقتصاد كشور به گونهاي است كه اعمال هر گونه سياست انبساط پولي ميتواند بر بحرانهاي موجود بيفزايد و هر چند مشكل بيكاري هم يكي از مشكلات موجود و چالشي است اما براي حل اين مشكل بايد به اصلاح ساختارهاي نهادي و حقوقي و بهويژه خصوصيسازي پرداخت و هر گونه تزريق نقدينگي و وامدهي بدون توجه به اين اصلاحات ساختاري چارهساز نخواهد بود. «مناقشه بر سر نرخ بيكاري» نبايد منجر به اتخاذ سياستهايي همچون وامدهي گذشته شود بلكه بايد چاره كار را در اصلاحات پايهايتر جستوجو كرد.
كيهان
در ادامه بادداشت روز كيهان آمده است؛... گروه سوم، يعني همراهان ناهمدل، كساني هستند كه تحت تأثير تبليغات و عمليات رواني دشمن در مواردي با ديدگاه دشمنان همراهي مي كنند بي آن كه به دشمن وابسته باشند و يا خواست دشمن را دنبال كنند. به عنوان مثال، در حالي كه نتيجه و دستاورد اقداماتي نظير هدفمند كردن يارانه ها، سهميه بندي بنزين، ماليات بر ارزش افزوده و ايستادگي در مقابل باج خواهي آمريكا و متحدانش نهايتاً در سبد منافع ملت ريخته مي شود، دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها- يعني جريان دومي كه به آن خواهيم پرداخت- با تبليغات گسترده، سياه نمايي و عمليات رواني- تخريبي اين اقدامات مثبت و سرنوشت ساز را منفي و به زيان مردم جلوه مي دهند.
شريعتمداري ادامه داده است؛...و اما، گروه دوم كه موضوع اين يادداشت است و به دليل اهميت و پرداخت بيشتر بعد از دو گروه اول و سوم آمده «جريان سياسي وابسته به دشمن» است. درباره اين طيف بايد به اين نكته ضروري اشاره كرد كه وابستگي يك جريان سياسي به دشمنان بيروني الزاماً به معناي آلودگي تمامي اعضاء و هواداران نيست، بلكه در اكثر موارد، فقط تعدادي از سركردگان و گردانندگان اصلي اينگونه جريان ها به دشمن وابسته اند و ساير اعضاء و مخصوصاً هواداران- بدنه گروه- از اين وابستگي با خبر نيستند و از طريق وابستگي تشكيلاتي و بي آن كه بدانند آب به كدام آسياب مي ريزند با جريان وابسته همراهي مي كنند و البته كم توجهي و بي دقتي آنان قابل ملامت است.
در بخش ديگر ميخوانيد؛...فعاليت جريان سياسي وابسته برخلاف جاسوسان، فعاليتي آشكار است زيرا جريان وابسته معمولا- و نه الزاماً - يك پروژه دو مرحله اي را دنبال مي كند كه تحقق مرحله دوم- هدف نهايي- تنها با فعاليت آشكار در مرحله اول امكان پذير است.
در ادامه ميخوانيد؛...امروزه فقط با نيم نگاهي به عرصه سياسي كشور به آساني مي توان جريان سياسي خاصي را ديد كه در بسياري از مواضع و عملكرد خود با آمريكا و متحدانش يعني دشمنان تابلودار و شناخته شده ايران اسلامي همخواني و همراهي دارد. و نه فقط به گونه اي پنهان، بلكه آشكارا از حمايت آنان برخوردار است.
يادداشت كيهان ادامه داده است؛...اين روزها- و از چند سال قبل تاكنون- آمريكا و متحدانش آشكارا و با تاكيد بر اين كه اصولگرايان آموزه هاي اسلامي و انقلابي را دنبال مي كنند و منافع غرب را با خطر جدي روبرو كرده اند، به دشمني همه جانبه با دولت اصولگرا كه نماد و نماينده درخور تحسيني از جبهه اصولگرايان است روي آورده اند و نه فقط شواهد و قرائن غيرقابل انكار، بلكه اسناد فراوان و خالي از ابهام حكايت از آن دارند كه دشمنان بيروني براي مقابله با انتخاب مجدد احمدي نژاد به رياست جمهوري دهم پروژه سنگين، پرهزينه و همه جانبه اي را كليد زده و دنبال مي كنند. بديهي است آمريكايي ها نمي توانند از راه كارهاي قانوني مانع انتخاب مجدد احمدي نژاد شوند! و اين تصور مسخره است. بنابر اين، اگر مخالفت با دولت نهم- به عنوان نماد اصولگرايي- را ايده آل بدانند، كه مي دانند، چاره اي جز به كارگيري يك جريان سياسي داخلي ندارند. اين جريان سياسي وابسته، پنهان و غيرفعال نيست، پس بايد در بين جريان هاي سياسي آشكار و فعال درپي آن بود. ولي آشكار بودن و فعال بودن ويژگي مشترك همه جريان هاي سياسي است.
در پايان ميخوانيد؛...و بالاخره اگر جرياني با اين خصوصيات، وابسته هم نباشد، در خدمت دشمن است چه بخواهد و بداند و چه نداند و نخواهد و چنانچه «وابستگي» را اتهام مي داند، و اصولگرايي را هم نمي پسندد، بايد به رقابت سالم روي آورد، با دشمن مرزبندي داشته باشد و در تنور پروژه دشمن نقش هيزم را برعهده نگيرد.
جمهوري اسلامي
در بخش ديگر ميخوانيد؛...شايد اگر بخواهيم مهمترين ويژگي بخش هاي 6 7 و 8 پارس جنوبي را بيان كنيم چيزي جز اين واقعيت افتخارآفرين نخواهد بود كه متولي پيشبرد اين طرح يك شركت ايراني است كه با استفاده از توان علمي و كارشناسي متخصصان همين مرز و بوم اين امكان را فراهم آورد تا به همگان ثابت شود كه ايرانيان روي پاي خود ايستاده اند.
اگرچه استفاده از دانش روز شركاي خارجي امري گريزناپذير بود اما به مرور زمان و با افزايش تجربيات پيمانكاران ايراني كه نتيجه حضور آنان در بخش هاي قبلي پارس جنوبي و اعتماد دولتهاي سابق به توانائيهاي آنان بود مشاركت شركا و پيمانكاران خارجي در تكميل بخش هاي 6 تا 8 پارس جنوبي رو به كاهش گذاشت تا جايي كه با افزايش تحريمهاي اعمال شده عليه ايران پيمانكاران ايراني قسمت عمده اي از بار تكميل اين بخش ها را بردوش كشيدند.