صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۴۵۴۰۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۰ - ۰۶ فروردين ۱۴۰۴ - 26 March 2025
باب دوم حکایت سیزدهم

با سعدی در گلستان : گر مرا زار به کشتن دهد آن یارِ عزیز / تا نگویی که در آن دم غمِ جانم باشد (+صدا)

پارسایی را دیدم بر کنارِ دریا که زخمِ پلنگ داشت و به هیچ دارو بِه نمی‌شد.
این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر این‌جا بشنوید
 
عصر ایران ــ پارسایی را دیدم بر کنارِ دریا که زخمِ پلنگ داشت و به هیچ دارو بِه نمی‌شد.
 
مدّتها در آن رنجور بود و شکر خدای، عَزَّوَجَّلَ، عَلَی‌الدَّوام گفتی. پرسیدندش که شکر چه می‌گویی؟ گفت: شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی.
 
گر مرا زار به کشتن دهد آن یارِ عزیز
تا نگویی که در آن دم غمِ جانم باشد
 
گویم: از بندهٔ مسکین چه گنه صادر شد
کاو دل آزرده شد از من؟ غمِ آنم باشد
 
 
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۹:۴۳ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۶
سپاس بسیاز نغز و آموزنده و زیبا .
محمد
۱۷:۱۴ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۶
ممنون.زیبا بود.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200