صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۱۱۹۰۲۴
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۷ - ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - 01 December 2025

قصه‌های نان و نمک(66)/ سنگ پیش پای لنگ!

از اول سال می‌گفت که مشکل تنفس دارد، چند بار رفت دنبال دکتر و درمان و حالا آماده بود سر بزند ...

عصر ایران ؛ احسان محمدی - با ماسک وارد اتاق شد، به زحمت شناختمش. تکیده شده بود. به قول خودش آمده بود حلالیت بطلبد. همکار قدیمی‌مان بود که سه ماه پیش از جمع‌مان جدا شد. یک خانم جاافتاده و زحمتکش که به نوعی نان‌آور خانواده چهارنفره‌اش بود. از اول سال می‌گفت که مشکل تنفس دارد، چند بار رفت دنبال دکتر و درمان و حالا آماده بود سر بزند ...

- اومدم حلالیت بگیرم ازتون! همون چیزی که ازش میترسیدم شد. سرطان دارم، پیشرفت هم کرده!

همین چند کلمه برای سست شدن زانوی آدم کافی است. اینجور مواقع باید دلداری داد، شوخی کرد، گفت: «شما خیلی قوی هستی و خوب میشی و چیزی نیست و ... »

گفت برای شیمی درمانی اقدام کند. مغزم رفت سراغ دوره شیمی‌درمانی، ریختن موها، داروها، مراجعه به دکتر و البته هزینه‌ها! اینکه زنی که اینجا در خدمات روزها و ماهها برای ما چای ریخت و غذا گرم کرد و میزها را تمیز کرد حالا از کجا پول بیاورد که برود به جنگ این هیولا ...

هوا آلوده است، شدید. سالهاست این فصل می‌شود همه از آلودگی هوا حرف می‌زنند، از اینکه چند نفر سرطان می‌گیرند، چند نفر بستری می‌شود، چند نفر می‌میرند و بعد باران می‌آید و می‌شود و می‌برد و می‌رود تا سال بعد!

حوصله و اعصاب و روان برای تکرار این حرفها را ندارم، سالها در موردش نوشته‌ایم و بی‌فایده است ... بی‌فایده! خدا کند از پس هزینه‌های درمان و رنج بیماری بر بیاید، حداقل به خاطر پسر خردسالش.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200