صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۱۲۶۶۶۴
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۲ - ۰۳ دی ۱۴۰۴ - 24 December 2025

قصه‌های نان و نمک(77)/ ادکلن در دود!

پارکینگ، معمولاً جایی برای دیده شدن نیست. آدم‌ها عجله دارند، بوق می‌زنند، دنبال جای خالی می‌گردند و...

عصر ایران ؛ احسان محمدی - پارکینگ، معمولاً جایی برای دیده شدن نیست. آدم‌ها عجله دارند، بوق می‌زنند، دنبال جای خالی می‌گردند و زود هم می‌روند. در یکی از همین پارکینگ‌های زیرزمینی، جایی که بوی دود ماشین‌ها با خستگی قاطی شده، مردی ایستاده بود که انگار به این قاعده نانوشته تن نداده بود.

لباس کارش تمیز بود. نه اغراق‌آمیز، نه نمایشی. صورتش شیو کرده، موهایش مرتب و بوی ملایم ادکلن در همان فضای بسته هم حس می‌شد. سلام می‌کرد، لبخند می‌زد و با حوصله راهنمایی می‌کرد. حتی وقتی راننده‌ای با اخم از کنارش رد می‌شد یا جواب سلامش را نمی‌داد. هیچ‌کس از او نخواسته بود این‌قدر مرتب باشد. نه دوربینی بود، نه مدیری، نه جایزه‌ای در کار.

او در زیرزمین کار می‌کرد، اما رفتارش روی زمین بود. محترمانه، انسانی و قابل احترام. انگار تصمیم گرفته بود شأن خودش را به محیط کار نسپارد. به خودش سپرده بود.

با خودم فکر کردم بعضی آدم‌ها شغل‌شان را انتخاب نمی‌کنند، اما کیفیت حضورشان را چرا. مهم نیست کجا ایستاده‌ایم. مهم این است که چه چیزی را با خودمان به آن‌جا می‌بریم. بعضی‌ها حتی در تاریک‌ترین جاها هم روشن رفتار می‌کنند.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200