صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۱۲۸۷۷۲
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۳ - ۱۰ دی ۱۴۰۴ - 31 December 2025
گفتگوهای عصر ایرانی با نعمت‌اله دهبندی، متخصص حوزه آب

ایران در پرتگاه بحران آب؛ یک نوسان اقلیمی کافی است تا همه‌چیز فروبریزد / اگر فقط ۴۰ درصد آب مصرف می‌شد ایران امروز تشنه نبود (فیلم)

نوسانات اقلیمی به تغییرات طبیعی و دوره‌ای آب‌وهوا اشاره دارد؛ سال‌هایی با بارش زیاد، سال‌هایی با بارش کم، زمستان‌های پربرف و زمستان‌های خشک. این نوسانات در تاریخ اقلیمی ایران همواره وجود داشته و بخشی از واقعیت جغرافیایی کشوری است که عمده پهنه آن در اقلیم خشک و نیمه‌خشک قرار دارد. آنچه امروز در قالب چند سال کم‌بارش تجربه می‌کنیم، لزوماً به معنای پایان باران یا فروپاشی کامل اقلیم نیست، بلکه می‌تواند بخشی از همین نوسانات باشد. با این حال، همین نوسانات زمانی به فاجعه تبدیل می‌شوند که جامعه و نظام مدیریت منابع، آمادگی مواجهه با آن‌ها را نداشته باشد.

عصر ایران ؛ حسن ظهوری ــ این مصاحبه پیش از ورود سامانه‌های بارانی و سرد به ایران انجام شده و به همین دلیل به دوره‌ای اشاره دارد که بیش از شش ماه در کشور بارندگی مؤثری وجود نداشت و بحران آب هر لحظه وضعیت وخیم‌تری پیدا می‌کرد. هرچند، این بارندگی‌ها هم نمی‌توانند بحران آب ایران را حل کنند؛ چراکه ریشه‌های این بحران بسیار عمیق‌تر از آن است که در سطح آن دیده می‌شود. موضوعی که در این مصاحبه هم درباره آن صحبت شده است.

آنچه این روزها بیش از هر زمان دیگری ذهن جامعه ایران را درگیر کرده، غیبت باران، کم تاثیر بودن بارش‌ها و اضطرابی است که از دل این غیبت برمی‌خیزد. هشدارها یکی پس از دیگری از کمبود آب، کاهش منابع و آینده‌ای مبهم سخن می‌گویند. پرسش‌ها تکرار می‌شوند: چه بر سر ایران آمده است؟ آیا واقعاً باران از این سرزمین رخت بربسته؟ آیا قرار است بارش‌ها آن‌قدر ناچیز شوند که دیدن باران به خاطره‌ای کوتاه و نادر تبدیل شود؟ سرنوشت منابع آبی کشور چه خواهد شد؟ و مهم‌تر از همه، آیا آنچه امروز به شکل بحران آب و فروپاشی محیط زیست می‌بینیم، حاصل مدیریت نادرست منابع آبی است یا ریشه‌ای عمیق‌تر دارد؟

بی‌تردید در دهه‌های گذشته کوتاهی‌ها و خطاهای بزرگی در مدیریت منابع آب رخ داده و کسی نمی‌تواند این واقعیت را انکار کند. اما پرسش اساسی این است که آیا مدیریت منابع آبی می‌تواند مستقیماً بر بارش باران اثر بگذارد یا نه؟ این همان نقطه‌ای است که بسیاری از تحلیل‌ها در آن دچار خلط می‌شوند. برای روشن شدن این موضوع، باید میان چند مفهوم اساسی تمایز قائل شد؛ مفاهیمی که در سال‌های اخیر اغلب به جای هم به کار رفته‌اند.

آنچه امروز جهان با آن مواجه است، پدیده‌ای به نام تغییر اقلیم است؛ پدیده‌ای جهانی، تدریجی و وابسته به تغییرات دمایی در مقیاس سیاره‌ای. تغییر اقلیم امری محلی یا محدود به یک کشور نیست و ریشه‌های آن بیش از هر چیز در رفتار اقیانوس‌ها، افزایش گازهای گلخانه‌ای و روندهای بلندمدت دمایی نهفته است. این تغییرات به‌گونه‌ای نیست که بتوان با مقایسه یک تابستان گرم‌تر یا یک سال کم‌بارش‌تر نسبت به سال قبل، فوراً آن را به تغییر اقلیم نسبت داد. تغییر اقلیم روندی آرام اما مداوم است که وقتی تثبیت شود، بازگشتی در کار نخواهد بود. در چنین شرایطی، الگوی بارش‌ها تغییر می‌کند؛ برخی مناطق پرباران‌تر و برخی دیگر خشک‌تر می‌شوند و این تغییرات، چهره اقلیم را برای همیشه دگرگون می‌کند.

در کنار تغییر اقلیم، پدیده دیگری وجود دارد که نباید با آن اشتباه گرفته شود: نوسانات اقلیمی. نوسانات اقلیمی به تغییرات طبیعی و دوره‌ای آب‌وهوا اشاره دارد؛ سال‌هایی با بارش زیاد، سال‌هایی با بارش کم، زمستان‌های پربرف و زمستان‌های خشک. این نوسانات در تاریخ اقلیمی ایران همواره وجود داشته و بخشی از واقعیت جغرافیایی کشوری است که عمده پهنه آن در اقلیم خشک و نیمه‌خشک قرار دارد. آنچه امروز در قالب چند سال کم‌بارش تجربه می‌کنیم، لزوماً به معنای پایان باران یا فروپاشی کامل اقلیم نیست، بلکه می‌تواند بخشی از همین نوسانات باشد. با این حال، همین نوسانات زمانی به فاجعه تبدیل می‌شوند که جامعه و نظام مدیریت منابع، آمادگی مواجهه با آن‌ها را نداشته باشد.

ایران کشوری است که از نظر اقلیمی تنوع بالایی دارد؛ از مناطق بسیار مرطوب مانند شمال کشور با بارش‌های بالای هزار میلی‌متر گرفته تا نواحی مرکزی و شرقی با بارش‌هایی کمتر از پنجاه میلی‌متر در سال. با وجود این تفاوت‌ها، میانگین بارندگی سالانه کشور حدود ۲۵۰ میلی‌متر برآورد می‌شود. در برخی سال‌ها این عدد به ۳۰۰ میلی‌متر می‌رسد و در برخی دیگر به حدود ۱۵۰ میلی‌متر سقوط می‌کند. چنین نوسانی در ذات اقلیم ایران نهفته است. مسئله اصلی اینجاست که ما چگونه خود را برای این نوسانات آماده کرده‌ایم.

در علم مدیریت منابع آب، شاخص‌هایی وجود دارد که حاصل تجربه و خرد جمعی بشر است. یکی از این شاخص‌ها می‌گوید که هر کشور باید میزان آب تجدیدپذیر خود را در یک دوره بلندمدت اقلیمی، مثلاً ۳۰ یا ۵۰ ساله، محاسبه کند و تنها بخش محدودی از آن را به مصرف برساند. بر اساس استانداردهای جهانی، برداشت ایمن از منابع آب تجدیدپذیر نباید بیش از ۲۰ تا ۳۰ درصد باشد و در بدترین شرایط نهایتاً به ۴۰ درصد برسد. مابقی این آب باید برای محیط زیست، شرایط اضطراری و سال‌های خشک ذخیره شود. رعایت این اصل، کلید تاب‌آوری در برابر نوسانات اقلیمی است.

اما واقعیت ایران فاصله‌ای عمیق با این معیارها دارد. برآوردهای جدید نشان می‌دهد که میزان آب تجدیدپذیر کشور به حدود ۹۰ تا ۹۵ میلیارد مترمکعب در سال کاهش یافته است؛ عددی که احتمالاً در گذشته نیز کمتر از آنچه تصور می‌شد، بوده است. در مقابل، میزان برداشت و مصرف آب در کشور تقریباً برابر با همین رقم است. به بیان ساده، ما تقریباً تمام آبی را که طبیعت در اختیارمان می‌گذارد، مصرف می‌کنیم. در چنین وضعیتی، کوچک‌ترین کاهش بارندگی یا افزایش دما کافی است تا کشور دچار تنش شدید آبی شود.

این همان نقطه‌ای است که مدیریت منابع آب با نوسانات اقلیمی گره می‌خورد. مشکل اصلی این نیست که باران کم شده، بلکه این است که ما هیچ حاشیه امنی برای خود باقی نگذاشته‌ایم. اگر تنها ۴۰ درصد از منابع تجدیدپذیر مصرف می‌شد، امروز جامعه ایران در برابر چند سال خشکسالی پیاپی چنین شکننده نبود. اما چون این قاعده رعایت نشده، هر نوسان اقلیمی به بحرانی فراگیر تبدیل می‌شود.

ریشه این وضعیت را باید فراتر از یک وزارتخانه یا یک مدیر جست‌وجو کرد. مدیریت منابع آب در ایران بیش از آنکه مدیریتی حاکمیتی و تصمیم‌ساز باشد، مدیریتی تابع است. تصمیمات کلان درباره توسعه شهرها، گسترش صنایع، افزایش جمعیت و تغییر کاربری اراضی، اغلب بدون توجه به ظرفیت‌های آبی کشور اتخاذ شده‌اند. وقتی شهری جدید با صدها هزار نفر جمعیت در حاشیه کلان‌شهری مانند تهران ساخته می‌شود، کسی از ابتدا نمی‌پرسد آیا امکان تأمین پایدار آب وجود دارد یا نه. در نهایت، این مدیریت آب است که ناچار می‌شود به هر شکل ممکن آب را تأمین کند.

در بخش کشاورزی نیز وضع به همین منوال است. توسعه بی‌رویه سطح زیر کشت، حفر چاه‌های متعدد، تغییر کاربری مراتع و اراضی طبیعی و تکه‌تکه شدن زمین‌ها، همگی تقاضای آب را به‌طور افسارگسیخته افزایش داده‌اند. در بسیاری از مناطق، بهره‌وری آب در کشاورزی ایران به‌مراتب پایین‌تر از استانداردهای جهانی است، اما همچنان بر الگوهای پرمصرف و ناکارآمد اصرار می‌شود. نتیجه آن است که منابع آب زیرزمینی فرصت بازسازی پیدا نمی‌کنند و محیط زیست، اولین قربانی این روند می‌شود.

سدسازی نیز به‌عنوان یکی از ابزارهای مدیریت آب، به پدیده‌ای دو لبه تبدیل شده است. سد، فی‌نفسه سازه‌ای مخرب نیست؛ می‌تواند سیلاب را مهار کند، آب ذخیره کند و امنیت آبی ایجاد کند. اما زمانی که سدها بدون توجه به آمایش سرزمین، بدون رعایت حقابه‌های زیست‌محیطی و تحت فشارهای سیاسی و محلی ساخته می‌شوند، به عاملی برای تشدید بحران تبدیل می‌شوند. بسیاری از سدهای کوچک و متوسط کشور، محصول تصمیمات شتاب‌زده و غیرکارشناسی‌اند که نه حجم قابل‌توجهی ذخیره می‌کنند و نه کمکی به پایداری منابع آب می‌رسانند.

در نهایت، آنچه امروز ایران با آن مواجه است، نه یک بحران مقطعی بلکه وضعیتی مزمن و ساختاری است. این وضعیت حاصل ترکیب نوسانات اقلیمی، تغییر اقلیم جهانی و مهم‌تر از همه، حکمرانی ناپایدار آب است. برون‌رفت از این شرایط نه با دعا برای باران ممکن است و نه با پروژه‌های مقطعی و نمایشی. راه‌حل، در بازنگری عمیق سیاست‌های توسعه، بازتعریف نقش مدیریت منابع آب، کاهش تقاضا، افزایش بهره‌وری و پذیرش محدودیت‌های اقلیمی این سرزمین نهفته است.

اگر امروز این تغییرات آغاز نشود، حتی سال‌هایی با بارندگی‌های معجزه‌آسا نیز تنها مسکنی موقت خواهند بود. آینده‌ای تاب‌آور برای ایران، نیازمند تصمیماتی است که شاید ثمره آن‌ها در کوتاه‌مدت دیده نشود، اما تنها راه نجات نسل‌های بعدی از تکرار این فلاکت آبی است.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200