۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲
فیلم بیشتر »»

غزل شماره 191 حافظ

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند

اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام
گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند

پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده‌است بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند

چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند

شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند

با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند

تفسیر :

راز دل خود را نزد هر کسی فاش نکنید که برخی افراد دنبال سواستفاده هستند و اعتماد کردن به آن ها غم و اندوه برای شما به همراه خواهد داشت.

مراقب حیله های حسودان باشید. تلاش کنید دوستی مورد اعتماد و باوفا پیدا کنید تا گره از کار شما بگشاید نه اینکه خودش باری بر دوش شما گردد. شاید به نظر برسد دیگران ارزش واقعی شما را نمی دانند اما اندوهگین نباشید، آینده روشنی در انتظار شماست.

وبگردی