۱۵ مهر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ مهر ۱۴۰۳ - ۰۳:۳۰
فیلم بیشتر »»

غزل شماره 484 حافظ

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

به خدایی که تویی بنده بگزیده او
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی

گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
بی دلی سهل بود گر نبود بی‌دینی

ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی

عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بینی

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره به جز مسکینی

باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی

شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی

سخنی بی‌غرض از بنده مخلص بشنو
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی

نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی

سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی

تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی

تفسیر :

به دنبال هوا و هوس رفتن عاقبت خوشی برای شما نخواهد داشت و به شدت پشیمان می شوید. چرا زود صبر و طاقت از دست داده و خود را بی ارزش می کنید؟

قدر توانایی ها و استعدادهای خود را بدانید و در انتخاب رفیق و دوست دقت کنید که به بیراهه کشیده نشوید. برای رسیدن به مقصود باید نقاط ضعف خود را شناخته و آن ها را برطرف کنید.