جام جم: رسانه ملي و بودجه مورد نياز«رسانه ملي و بودجه مورد نياز» عنوان يادداشت روز روزنامهي جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن ميخوانيد؛امروز همه از جنگ نرم ميگوييم و اين سخن درستي است چرا كه در عصر كنوني اين رسانهها هستند كه در فرهنگ رفتار شهروندان جهاني نقشآفريني ميكنند. رسانه ملي در ايران داراي 110 شبكه راديو تلويزيوني است كه به 32 زبان فراملي برنامه توليد و پخش ميكند.
اين رسانه بايد علاوه بر فرهنگسازي، آموزش، اطلاعرساني، پر كردن اوقات فراغت و پاسداري از ارزشها و اعتلاي آموزههاي اسلامي در نبرد نابرابري با رسانههاي بيگانه و شبكههاي ماهوارهاي به مقابله برخيزد. چرا كه اين شبكههاي نامحرم رقيب، ايمان و ارزشهاي اسلامي جامعه را نشانه رفتهاند و بخصوص تلاش دارند كه ميان جوانان و نظام اسلامي فاصله بيندازند.
امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري همواره از تلاشهاي رسانه ملي تقدير و تجليل كردهاند و بر انتظارات و مطالبات بايستهاي كه از رسانه ملي دارند نيز تاكيد نمودهاند. براي پويايي، كارآمدي بيشتر و تحقق انتظارات از رسانه لازم است مسوولان ذيربط و به طور مشخص دولت و مجلس شوراي اسلامي به طور اساسي نسبت به تامين بودجه و تخصيص اعتبارات رسانه ملي بازنگري جدي داشته باشند، چرا كه با بودجه و اعتبارات كنوني نميتوان انتظار داشت كه رسانه بتواند به ماموريتهاي خود همت گمارد. براي تبيين بهتر موضوع، ذكر چند مورد ضروري است:
- هماكنون 1400 نقطه كشور فاقد، دريافت تصوير رسانه ملي هستند. براي آنكه اين نياز كه درخواست بحق نمايندگان مجلس و مردم هست تامين شود نياز به 350 ميليارد تومان ميباشد كه با روند كنوني تخصيص بودجه بالغ بر 20 سال طول ميكشد كه اين 1400 نقطه تكميل شود.
- تا سال 2015 سيستم ارسال صدا و تصوير (آنالوگ) بايد در سطح جهان از جمله ايران برچيده و تعطيل شود و سيستم ديجيتال جايگزين آن شود. رسانه ملي در فاز اول براي آنكه بتواند زيرساختهاي لازم را طراحي و خود را براي اين مهم آماده كند، بيش از 1000 ميليارد تومان اعتبار لازم دارد كه در بودجه سالانه رقمي براي آن در نظر گرفته نشده است.
- براي آنكه رسانه ملي بتواند تجهيزات و سيستم فني خود را بهروز كند و امكانات فرسوده گذشته را كنار بگذارد، مجلس هفتم در همتي ماندگار 150 ميليارد تومان براي نوسازي تجهيزات فرسوده اختصاص داد كه خدمتي بيبديل از سوي مجلس شوراي اسلامي دوره هفتم محسوب ميشود. اما براي نگهداشت وضعيت كنوني و جلوگيري از آسيب به تجهيزات فني سازمان كه بستر اصلي كار رسانه است، سالانه نياز به 100 ميليارد تومان ميباشد كه در وضعيت كنوني بودجهاي براي رسانه منظور نشده است.
ساخت فيلم و سريال يك مساله اساسي در رسانه است. ساليانه بيش از 1000 فيلم و سريال بايد تهيه يا توليد شود تا از شبكههاي مختلف رسانه پخش گردد. هماكنون با تلاش گستردهاي كه در 5 ساله اخير رسانه ملي بخرج داده است توليدات داخلي روند صعودي بسيار چشمگير داشته است. ازسوي ديگر ظرفيت سينماي كشور ساليانه كمتر از 100 فيلم سينمايي است. معناي اين سخن آن است كه بايد ساخت فيلم، سريال، پويانمايي (انيميشن) و ... در رسانه ملي در صدر كارها قرار گيرد. الان سريالهاي الف و پربيننده كه فاخرترين توليدات نمايشي است بودجههاي چند ميلياردي نياز دارد كه اعتبارات كنوني پاسخگوي گام بلندي كه رسانه برداشته است، نميباشد. در سال گذشته 188 تله فيلم پخش شده است. مسوولان كشور بايد در جهت تامين نيازهاي واقعي رسانه كه به زبان گوياي انقلاب اسلامي است همت بايستهاي به عمل آورند.
براي توسعه كمي و كيفي رسانه، دفاتر خارج از كشور، نمايندگيهاي برونمرزي، ماموريتهاي رسانهاي، بخصوص ساخت شهرك تلويزيوني كه اگر ساخته شود كمك شاياني به حفظ و ماندگاري سنتها، آيينها و رسوم و نيز معرفي يادمانها براي نسل جوان دارد و افزون بر اينها صرفهجويي بسيار قابل ملاحظهاي براي كشور به دنبال دارد چرا كه با ساخت اين شهرك بسياري از سريالها و توليدات تلويزيوني از لوكيشنهايي استفاده ميكنند كه بعد از پايان فيلمبرداري تخريب نميگردد و در زمره ثروت ملي كشور ميماند. ساخت شهرك تاثير مهمي در جلب جهانگردان و توريسم و درآمدزايي براي كشور را در پي خواهد داشت. مگر مكان ساخت فيلم ارباب حلقهها در كشور زلاندنو از چنين موقعيتي برخوردار نشده است و روزانه 200 توريست از ساير نقاط جهان از آن بازديد ميكنند.
ابنيههاي رسانه ملي چون ساختمان ارگ در ميدان 15خرداد در زمره آثار باستاني است. آن محل پاسخگوي نياز اداري و توليد سازمان در شرايط كنوني نيست. همچنين ساختمانهاي متعددي كه در سطح شهر تهران و با هزينههاي قابل توجهي بايد نگهداري و بهرهبرداري شود. بهترين كار قرار گرفتن فضايي وسيع و مناسب براي ايجاد تمركز و توسعه فعاليتهاي صدا و سيما در تهران است. تا امكان شكلگيري يك مجموعه رسانهاي فراهم شود و در ازاي آن ساختمانهاي ديگر و پراكنده در سطح پايتخت در تملك دولت قرار گيرد. همچنين است ساخت سايتهاي جديد در برخي از مراكز استانها كه امروز يك نياز مبرم است.
به گمانم امروز يكي از مهمترين دستورات اصلي در اداره كشور در نزد سران قواي سهگانه، مجمع تشخيص مصلحت نظام، شوراي عالي امنيت ملي و به طور اخص دولت و مجلس شوراي اسلامي بازنگري در نظام تخصيص اعتبارات و بودجه براي رسانه ملي و لزوم توجه همهجانبه به پويايي و كارآمدتر شدن آن است. در آستانه بودجه سال 89 و نيز برنامه 5 ساله پنجم توسعه نگاه جديد و نو به تامين اعتبارات و بودجه رسانه ملي يك الزام ملي است اميد آن كه دولت و مجلس گام عملي براي تحقق اين مهم بردارند.
مردم سالاري:جراحي اقتصادي با کدام تيغ جراحي«جراحي اقتصادي با کدام تيغ جراحي»عنوان ياداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم
مجيد سليمي بروجني است كه در آن ميخوانيد؛بدون شک اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها به منزله جراحي بزرگ اقتصاد ايران در طول تاريخ اقتصادي کشور، نيازمند تعريف الزامات اجرايي و نظارتي شفاف و مدون است; چه اکنون که وقت اجراست همه نگران آينده هستند و شتاب زدگي در اجرا و با اجراي ناقص قانون مي تواند تيغ جراحي را به چاقوي قصابي بدل سازد.
تصور کنيد بيماري چون اقتصاد ايران به جراحي سنگين نياز دارد که تشخيص بر اين قرار گرفته است که اين جراحي در 5 سال و به تدريج صورت گيرد تا تيم جراحي بتواند با بازبيني آثار جراحي و علا ئم، وضعيت حياتي بيمار را کنترل کند و بهبود بخشد.
در اين ميان و در شرايطي که هنوز بيماربه بيمارستان مراجعه نکرده است، برخي مقامات چون گنگ هاي خواب ديده اقدام به انتشار اخبار و اطلا عاتي مي کنند که به نظر مي رسد از اتاق عمل جراحي اين خبرها بيرون مي آيد. حال آن که هنوز اقدام خاصي صورت نگرفته است و تداوم اين رويکرد بر دامنه نگراني ها مي افزايد و به جاي اينکه سخنگوي تيم جراحي پاسخگو باشد، برخي از پرستاران از آنجائي که خود را جراح حاذق تصور کرده اند، لحظه به لحظه خبر مي آورند. يکي از چالش هاي اجراي قانون در تاريخ ايران به فهم ناقص قوانين و مقررات و اجراي آن بر اساس برداشت هاي سطحي، منافع سازماني و رويکردهاي بخشي نگرانه برمي گردد و اين چالش بنيادين در اجراي مهمترين قانون تاريخ اقتصاد ايران مي تواند جامعه را به التهاب ناخواسته سوق دهد و حتي دشواري هاي سياسي، اجتماعي و امنيتي را به ارمغان بياورد و هزينه هاي اعمال حاکميت را به طور ناخواسته افزايش دهد.
قانون هدفمند کردن يارانه ها در واقع در 3 محور قابل فهم است; نخست چگونگي آزادسازي يارانه ها، دوم چگونگي باز توزيع منابع ناشي از يارانه ها و سوم سازوکارها و الزامات اجرايي قبل، حين و بعد از اجرا.اجرايي شدن قانون هدفمند کردن يارانه ها چه فرايندي را بايد طي کند؟ پاسخ به اين پرسش در سطوح سه گانه شيب آزادسازي قيمت هاي يارانه اي، باز توزيع منابع ناشي از آزاد شدن يارانه ها و الزامات اجرايي قانون قابل ارزيابي است.
از اين رو در سطح نخست، دولت تکليف دارد تا قيمت حامل هاي انرژي در سه سطح قيمت فروش فرآورده هاي نفتي شامل بنزين، نفت گاز، نفت کوره، نفت سفيد و گاز مايع و ساير مشتقات نفت (سطح اول)، قيمت فروش داخلي گاز طبيعي (سطح دوم) و قيمت فروش داخلي برق (سطح سوم) را به تدريج و در مدت 5 سال در ميزان هاي تعيين شده آزاد کند.
البته آزادسازي قيمت حامل هاي انرژي مشروط به رعايت موارد معين شده در قانون است و در نهايت دولت تنها حق دارد قيمت هاي سال پايه اجراي اين قانون را به گونه اي تعيين کند که براي مدت يکسال حداقل مبلغ 10 هزار ميليارد ريال و حداکثر مبلغ. 20 هزار ميليارد ريال درآمد به دست آيد. از سوي ديگر براي آثار نوسان قيمت هاي جهاني بر اقتصاد ملي قيمت اين حامل ها به ميزان 25 درصد، اين تکليف بر دوش دولت قرار داده شده تا يارانه حامل هاي انرژي را در نوسان قيمت 25 درصد جهاني پرداخت کند واگر نوسان از 25 درصد بيشتر شد، نسبت به بازنگري در قيمت ها اقدام کند. اما اصلي ترين پرسش ها اينهاست.
1-آيا دولت مصمم است تا آزادسازي تدريجي قيمت حامل هاي انرژي و ديگر کالا ها و خدمات مورد نظر قانون را موازي با همديگر آغاز کند يا اين که اولويت گذاري خاصي صورت مي گيرد و در هدفمند کردن يارانه ها برخي کالا ها و خدمات در اولويت قرار مي گيرند؟
2- سازو کار محاسبه قيمت فرآورده هاي نفت و گاز بر اساس قيمت هاي منطقه اي (فوب خليج فارس) توسط دستگاه هاي اجرايي تا چه اندازه قابل اطمينان است و آيا مجلس سازوکار نظارتي خاص و شفافي براي دستيابي به قيمت هاي واقعي منطقه اي را پيش بيني کرده است يا خير؟
3- هدفمند کردن يارانه برخي اقلام کالايي و خدماتي نظير گندم، برنج، روغن، شير، شکر، خدمات پستي، خدمات هواپيمايي و خدمات ريلي (مسافرتي) در چه مدت زماني و براساس چه برنامه اي اجرايي خواهد شد و آيا دولت اين اجازه را دارد تا قيمت اين کالاها و خدمات را در کمتر از 5 سال آزاد کند يا به سياست سهميه بندي براي اختصاص يارانه اي اين اقلام و خدمات به گروه هاي هدف، روي خواهد آورد؟
4 - هم افزايي قيمت ها ناشي از آزادسازي قيمت ها چگونه قابل محاسبه است؟ به طور نمونه قيمت تمام شده برخي کالاها و خدمات ناظر بر محاسبه قيمت تمام شده فرآورده هاي سوختي است و طبيعي است انتظار اين است که دولت بتواند تصويري شفاف از قيمت تمام شده اقلام و خدمات يارانه اي ارائه کند و در گام بعد با آزادسازي قيمت حامل هاي انرژي اثر تورمي يا افزايش قيمت آن را روي ديگر کالاها و خدمات يارانه اي محاسبه کند تا از افزايش خود ساخته قيمت ها براساس ارزيابي هاي بخش گرايانه دستگاه هاي اجرايي جلوگيري شود.
البته بايد ديد در صورت نوسان قيمت هاي منطقه اي فرآورده هاي نفتي کمتر و بيشتر از 25 درصد چه افزايش قيمتي در قيمت تمام شده ساير کالاها و خدمات يارانه اي و غيريارانه اي رخ خواهد داد و آيا سياست هاي جبراني دولت و الزامات حاکم بر آن مي تواند از فشارهاي قيمتي بر اقتصاد خانوارها و بخش هاي توليد بکاهد يا خير؟
ارزيابي کم و کيف نحوه باز توزيع منابع ناشي از آزادسازي قيمت ها را به آينده موکول مي کنيم اما مهم آن است که دست کم دولت و مجلس در اجرا و نظارت بر مواد 1 تا 6 قانون مهم هدفمندکردن يارانه ها بايد ظرافت و دقت کارشناسي را تا حد امکان بالا ببرند و حساسيت هاي اجتماعي و سياسي جامعه و دغدغه هاي اقتصادي فعالان اقتصادي و دل نگراني هاي معيشتي مردم را جدي بگيرند. داوري رئيس جمهوري مبني بر اينکه «با اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها تا 3 سال آينده هيچ فقيري در ايران نخواهيم داشت» مستلزم جراحي غده سرطاني يارانه ها در اقتصاد به دست جراحان حاذق در بيمارستان کاملا مجهز و براساس همفکري و همکاري گروه پزشکي متخصص و با تجربه و مهمتر در گرو همراهي و مشارکت مردم است و تيغ جراحي را نبايد به فرض اينکه نيت خير است در شکم اقتصاد ايران فرو برد...
از اين رو بايد انديشه کرد در داوري رئيس مجلس شوراي اسلامي که مي گويد: «قانون هدفمند کردن يارانه ها در صورت اجراي دقيق موجب رونق و بهره وري در کشور مي شود و اگر در اجراي آن بي دقتي شود باعث فقر، قاچاق و تورم خواهد شد.» مهم اين است که تيغ جراحي را چون چاقوي قصابي فرض نکنيم...
كيهان:ابعاد كارزار اطلاعاتي ايران«ابعاد كارزار اطلاعاتي ايران»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در ان ميخوانيد؛خبر شناسايي، تعقيب و در نهايت بازداشت روز گذشته «عبدالمالك ريگي» و جانشين او از سوي نيروهاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي بازتاب بسيار گسترده اي در داخل ايران و نيز در سطح محافل رسانه اي و سياسي منطقه اي و بين المللي داشت. اهميت خبر بازداشت ريگي از آن رو بود كه پيش از اين همه مردم منطقه خاورميانه و شبه قاره مي دانستند و اسناد و شواهد فراوان آن را ديده بودند كه گروهك تروريستي ريگي از سوي سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس، آلمان، فرانسه، پاكستان و عربستان راه اندازي، تغذيه و عملياتي شده است.
دقيقا به همين دليل بود كه دولت انگليس ساعاتي پس از دستگيري ريگي، ارتباط اين گروه را با دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي خود تكذيب كرد چرا كه مي دانست چنين تصويري در ذهن مردم شبه قاره و خاورميانه وجود دارد. جالب اين است كه انگليس در يك هفته دو ضربه سنگين اطلاعاتي را دريافت كرده است يك ضربه افشاي غيرمنتظره نقش MI6 در ترور شهيد محمود المبحوح- عضو حماس- در امارات بود و ضربه دوم با دستگيري عامل تروريست آنان عليه شهروندان ايراني بر پيكر رنجور انگليس وارد شد. اعلاميه دولت لندن نشان داد كه انگليس از اعتراف احتمالي ريگي نگراني دارد چرا كه اين اعتراف دليل جداگانه اي بر نقش انگليس در عمليات هاي ترور نيز خواهد بود با اين وصف بيانيه دولت لندن اعتراف اين كشور به نقش گسترده لندن در راه اندازي، تجهيز و عمليات گروه ريگي به حساب مي آيد.
رسانه هاي آمريكايي نيز با عبارت پردازي هاي خاص بر واقعي بودن نقش افشا شده واشنگتن در راه اندازي و عمليات گروه تروريستي ريگي تاكيد كرده اند. روزنامه لس آنجلس تايمز كه به مديران كاخ سفيد نزديك است، ديروز نوشت: «جندالله به نمايندگي از «بلوچ هاي سني ايران» مي جنگد. آنها از اينكه شهروندان درجه 2 محسوب مي شوند و از آزادي مذهبي برخوردار نيستند ناله مي كنند. محدوديت ها عليه آزادي بلوچ هاي سني ايران در دوره رياست جمهوري احمدي نژاد افزايش يافته است».
اين روزنامه آمريكايي به همراه جانبداري از عبدالمالك ريگي و گروه تروريستي او نوشت: «نيروهاي امنيتي ايران ادعا كرده اند كه ريگي يك روز قبل از دستگيري اش در يك پايگاه آمريكايي در افغانستان حضور داشته است.» ديروز روزنامه واشنگتن پست كه گروه ريگي را فعال در شورش هاي محلي- و نه ترور مردم و سپس پناه گرفتن در پايگاههاي آمريكا در پاكستان!- معرفي كرده است نيز نوشت: «شش سال است كه جندالله، نظرها را به سوي خود جلب كرده است آنان به دفاع از اقليت سني برخاسته اند كه در جنوب شرقي ايران از حكومت شيعي اين كشور رنج مي برند.» اين روزنامه با حمايت علني از ترورهاي فراوان عليه شهروندان ايراني اضافه كرد: «جندالله قصد جدا كردن بلوچستان از ايران را ندارد و اگر دست به خشونت مي زند صرفا براي جلب توجه براي رفع تبعيض عليه سني هاست.» بنابراين كاملا آشكار است كه در وراي گروهك حقير ريگي دستگاههاي عريض اطلاعاتي و جاسوسي و سياسي- رسانه اي غرب قرار دارند و از اين رو دستگيري عبدالمالك ريگي ضربه عميق اطلاعاتي جمهوري اسلامي بر سرويس هاي گوناگون غرب در خاورميانه و شبه قاره مي باشد. در خصوص عمليات شناسايي، تعقيب، هدايت و سپس بازداشت عبدالمالك ريگي نكات ديگري هم وجود دارد كه به اختصار به بعضي از آنها اشاره مي شود.
1- دستگيري ريگي در يك فرايند تعقيب و مراقبت اطلاعاتي صورت گرفته و نه در يك فرايند سياسي و يا تركيبي از فرايند سياسي و اطلاعاتي. اين به آن معنا نيست كه مسئولان سياسي كشور براي برخورد قاطع با عوامل ترور در شرق كشور تلاش نكرده و يا كوتاهي كرده اند.
از قضا وزارت كشور طي چند نوبت تلاش كرد تا مقامات سياسي و امنيتي پاكستان را وادار به همكاري براي دستگيري تروريست ها نمايد. اين تلاش ها بخصوص بعد از هر حادثه تلخ نظير شهادت سردار رشيد اسلام نورعلي شوشتري به همراه چهل نفر از همراهان او و مردم مظلوم بلوچستان تشديد شد ولي واقعيت اين است كه مقامات پاكستان در طول 11سال گذشته از حداقل همكاري با ايران نيز خودداري كرده اند. با اين وصف بايد براي درك درست حقيقت گفت كه دستگيري ريگي كه عامل سرويس هاي اطلاعاتي غرب و بعضي از كشورهاي منطقه بود و به ضربه سنگيني بر اين سرويس ها منجر شد، تنها به نيروهاي اطلاعاتي كشور مربوط است و در اين ميان مذاكرات سياسي و چانه زني هاي رايج ديپلماتيك نقشي نداشته است.
2-برخلاف تبليغاتي كه اين روزها رسانه هاي غرب و بعضي از رسانه هاي منطقه اي به راه انداخته اند، تروريست هايي كه طي 11-10 سال گذشته در شرق كشور حادثه آفريده اند در اكثر مواقع مردم عادي كوچه و بازار را هدف و طعمه قرار داده اند و چندان كاري به مسئولين يا نهادهاي خاص نداشته اند؛ حادثه تاسوكي در 24 اسفند 84 كه به شهادت 22نفر انجاميد، حادثه دارزين كه در 23ارديبهشت 85 اتفاق افتاد و به شهادت 34 نفر انجاميد، حادثه 13بهمن زاهدان كه به شهادت 3 نفر منجر شد، حادثه حمله به اتوبوس پاسداران كه به شهادت 11نفر انجاميد، حادثه 24خرداد 87 كه به شهادت 16نفر از پرسنل ناجا در سراوان منتهي گرديد و حادثه انفجار بمب صوتي در جلوي مدرسه دخترانه معرفت زاهدان در 27بهمن ماه گذشته همه بيانگر آن است كه تروريست ها «امنيت عمومي» را در شرق ايران نشانه رفته و بيش از شيعيان اهل سنت را مورد تعرض قرار داده و راز مطلب هم اين است كه هدف از اقدامات ناامن ساز تحريك اهل سنت و بلوچ ها عليه دولت مركزي بوده و نه تحريك شيعيان. اگر به زمان راه افتادن گروهك ريگي نظري بياندازيم درمي يابيم كه اين گروهك در دوره اي راه افتاد كه آمريكايي ها براساس نظريه دو سناتور آمريكايي- مارتين ايندايك و آنتوني ليك- به «مهار دوگانه ايران و عراق» روي آورده بودند. براساس نظريه مهار دوگانه، آمريكا بايد به جاي استفاده از اهرم نظامي، دو اهرم تحريم اقتصادي و بهره گيري از ابزار اطلاعاتي را عليه ايران و عراق به كار مي گرفت. مهار دوگانه در سال 1993- 1372- وارد دستگاه اطلاعاتي و سياسي آمريكا شد و گروه ريگي براساس ضلع اطلاعاتي سياست مهار دوگانه در سال 1998م- 1377- شروع به فعاليت كرد. طبعا در اين ماجرا دستگاه اطلاعاتي و سياسي آمريكا به يك دوره حداقل سه ساله براي عملياتي كردن گروه مالكي نياز داشته است.
3- اگر بخواهيم تصوير دقيقي از اقدامات گروهك ريگي در فاصله 1377 تا 1388 بدهيم و در اين تصوير ابعاد اصلي ماجرا را نشان دهيم بايد بگوئيم ترورهاي گروه ريگي محصول ادغام و تلاقي اشغالگري، تحت الحمايگي و مزدوري است در اين سناريو آمريكايي ها و انگليسي ها ضلع اول، دولت هاي عربستان و پاكستان ضلع دوم و ريگي و گروه او ضلع سوم را تشكيل داده اند بر همين اساس مي توان گفت جدال 11 سال اخير در شرق ايران جدال «جنايتكاران بي ريشه» با «ملتي ريشه دار» است. با اين وصف ما بايد بدانيم كه تا زماني كه اشغالگران در منطقه وجود دارند و نيز تا زماني كه بعضي از دولت هاي منطقه به جاي تكيه بر مردم خود به اشغالگران تكيه دارند، خلق و تجهيز گروهك هايي نظير گروهك ريگي كاملاً محتمل است پس براي مقابله با ناامني بايد عزم خود را براي پاكسازي منطقه از اشغالگران و اصلاح سيستم سياسي-امنيتي منطقه اي كه در آن زندگي مي كنيم، جزم نمائيم.
4- با دستگيري مالك ريگي محيط فعاليت اشرار ناامن شد و هزينه فعاليت هاي تروريستي بالا رفت. كما اينكه با افشاي نقش يك محور عربي-غربي-اسرائيلي در ترور شهيد محمود المبحوح محيط تصميم گيري سرويس هاي اطلاعاتي غرب ناامن شده است. به ميزاني كه محيط تصميم گيري و عمل تروريسم ناامن مي شود، ضريب امنيتي جوامعي كه هدف عمليات هاي تروريستي قرار دارند، افزايش مي يابد. با اين وصف بايد اقدامات ضداطلاعاتي و احاطه اطلاعاتي كشوري نظير جمهوري اسلامي روز به روز افزايش پيدا كند.
5-در اين ماجرا نقش كشور امارات نيز حايز اهميت است. امارات در ماجراي ترور شهيد المبحوح وانمود مي كند كه نقشي نداشته است و مي بينيم كه اين روزها در هيات مدعي ظاهر گرديده است. نقش امارات در حمايت از گروههاي ضدايراني البته آشكار است و اين دولت هم تلاش چنداني براي مخفي كردن آن ننموده است. دستگيري ريگي بايد يك هشدار جدي براي امارات هم باشد. اگر امارات در كنار جاسوسان و تروريست ها قرار دارد پس بايد در انتظار چشم هاي اطلاعاتي كشورهاي هدف هم باشد و اين حق را براي كشوري نظير ايران قبول كند كه اگر قبول هم نكند با چنين واقعيتي مواجه مي باشد پس بهتر است دولت امارات در پي منافع ملي مردم خود باشد و از تكميل زنجيره تروريسم خودداري نمايد.
6- هر چند گروه ريگي تلاش فراواني كرد كه خود را مذهبي نشان دهد و رسانه هاي آمريكايي، اروپايي و عربي هم تلاش كردند تا آنان را بخشي از جامعه مذهبي سني بلوچستان جا بزنند و حتي اعلام كردند كه گروه ريگي قبل از هر عملي، اجازه لازم را از رهبران مذهبي خود دريافت مي كنند ولي واقعيت اين است كه چنين رابطه اي وجود ندارد و اين گروه هم به هيچ وجه مذهبي نيستند. اقدامات آنان نيز كمترين سنخيتي با مذهب اسمي و دين رسمي آنان نداشته است ، از اقدامات اين گروه بيش از شيعيان-سني ها و بيش از سيستاني ها بلوچ ها ضربه خورده اند و اصولا اقدامات تروريستي در ذيل نام دين نمي گنجد. سرويس هاي جاسوسي غرب براي آنكه نقش خود را در راه اندازي و تجهيز و عمليات اين و آن گروه تروريستي از ديده ها دور نگه دارند به اقدامات گروه مالكي و... رنگي از مذهب و قوميت مي زنند و صدالبته مردم اين منطقه نشان داده اند كه در مقابله با تروريسم بين المللي، تروريسم منطقه اي و تروريسم داخلي پيشتازند.
اعتماد:پيروزي بر تروريست ها«پيروزي بر تروريست ها»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد به قلم الياس حضرتي است كه در آن ميخوانيد؛وقتي فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به همراه حدود 30 نفر ديگر در يک عمليات انتحاري گروهک ريگي به شهادت رسيدند، ديگر مسجل شد که اين گروه به يک تهديد محدود ولي جدي در مرزهاي جنوب شرقي کشور مبدل شده است و بايد تمرکز ويژه يي روي نابودي آن صورت گيرد. شهيد شوشتري به عنوان سرمايه يي که از دوران دفاع مقدس به يادگار مانده بود، هدف عمليات تروريستي قرار گرفت .
وقتي فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به همراه حدود 30 نفر ديگر در يک عمليات انتحاري گروهک ريگي به شهادت رسيدند، ديگر مسجل شد که اين گروه به يک تهديد محدود ولي جدي در مرزهاي جنوب شرقي کشور مبدل شده است و بايد تمرکز ويژه يي روي نابودي آن صورت گيرد.
شهيد شوشتري به عنوان سرمايه يي که از دوران دفاع مقدس به يادگار مانده بود، هدف عمليات تروريستي قرار گرفت و ثابت شد که يک گروه مشکوک و محدود (البته با حمايت خارجي) درصدد است از ظرفيت هاي سياسي خصمانه موجود عليه جمهوري اسلامي بهره ببرد و گروه جنايتکار و باج خواه خويش را از سطح گذشته ارتقا دهد و در اين ميان حمايت آشکار و نهان و خصوصاً مالي دشمنان نظام ايران به خصوص امريکا را به خود جلب کند.
چه بسا بعد از اين ترور ناجوانمردانه بيگانگان هم طمع کرده بودند که در اين ناحيه بساط تهديد و ترور و فشار و ناامني را پهن کنند و از آن به عنوان عاملي جديد و برهم زننده تعادل منطقه استفاده برند انصافاً دستگيري ريگي سرکرده اين گروه جنايتکار بهترين، قاطع ترين و شايد تنها جوابي بود که جمهوري اسلامي مي توانست بدهد و دامنه اقدامات خود را به تعرض و تعقيب هاي هزينه ساز محدود نکند.
مسلماً عمليات موفق دستگيري ريگي يکي از بهترين، پيچيده ترين و سريع ترين عمليات امنيتي و اطلاعاتي است که خوشبختانه از سوي دستگاه هاي مربوطه به ظهور رسيد و قطعاً در تاريخ چنين اقداماتي در سطح دنيا ثبت و ضبط خواهد شد. آن گونه که مسوولان اطلاعاتي عنوان داشته اند، اين عمليات بدون کمک ديگر کشورها به انجام رسيده است و همين معناي اقتدار کشور را در برخورد با عوامل ناامني بيش از پيش به اثبات مي رساند.
در عمليات مشابهي که چند سال پيش کشور ترکيه عليه رهبر يک گروه مخالف انجام داد، شرکت و همکاري دو يا سه کشور را با خود به همراه داشت و روشن هم بود که چنين اقدام هاي پيچيده يي بدون کمک کشورهاي ثالث تقريباً غيرممکن است، اما در شرايطي که بعضي از بيگانگان نه تنها کمکي به ما نمي کنند بلکه اگر بتوانند، در فراري دادن تروريست ها وارد عمل هم مي شوند، موفقيت عمليات دستگيري سرکرده گروهک ريگي را بايد به الطاف الهي و دقت، هوش، تلاش و پيشرفتگي دستگاه هاي امنيتي کشور خصوصاً وزارت اطلاعات نسبت داد و به آن افتخار کرد. حقيقتاً بايد از گام بلندي که در ريشه کني يک غده سرطاني در شرق کشور برداشته شده است مسرور و شاکر بود.
اين گروه جنايتکار تاکنون بدترين جنايت ها را عليه مردم محروم منطقه به انجام رسانيده است و هيچ جزايي جز رفع کامل اين خطر و خشکاندن همه شريان هاي مربوطه نمي توانست با رذالت هاي انجام گرفته مقابل شود. در حال حاضر بايد موقعيت به وجودآمده را غنيمت دانست و با پيگيري موضوع و دقت و هوشياري و زدن آخرين ضربه به اين گروه پرونده آن را براي هميشه بست و امنيت استان عزيز سيستان و بلوچستان را دائمي کرد.
اين فتح که بسان تصرف سنگرهاي محوري دشمن است، بايد با تسلط همه جانبه بر آخرين پايگاه هايشان تکميل شود و به يک پيروزي همه جانبه و کامل مبدل شود. قدرداني و سپاس از نيروهاي خدوم اطلاعاتي خصوصاً در جهت رفع تهديد ها و چالش هاي تروريستي يک وظيفه انساني و اسلامي است.
ما مي خواهيم کشور خود را در يک امنيت فراگير قرار دهيم که در آن هيچ تروريستي قادر به مخدوش کردن پايه هاي ثبات کشور نباشد. اتفاقاً در چنين موقعيت ها و فرصت هايي به اثبات مي رسد که نيروهاي توانمند در جايگاه اصلي خود قادرند خيره کننده ترين دستاوردها را نصيب مردم خويش سازند.
اگر هر کس در چارچوب قانون و معروف و اصل خود به انجام وظيفه بپردازد کارها آسان و روان و صحيح به سرانجام خواهند رسيد. نبايد براي خادمان اصلي کشور در عرصه هاي گوناگون دغدغه هاي فرعي و خارج از چارچوب آفريد که اين معنا آنها را ضعيف و کم انگيزه خواهد کرد. وقتي همه نيروها در جايگاه تعريف شده خويش به انجام وظيفه بپردازند، علاوه بر اينکه همه قدرت، توانايي، انگيزه و درايت شان به کار مي آيد، از حمايت همه جانبه ملت هم برخوردار مي شوند و اين معنا قدرت آنها را مضاعف و انگيزه شان را افزون تر خواهد کرد.
عمليات دستگيري رهبر يک گروه تروريستي گامي مهم و پيشرفتي شايان توجه در تامين امنيت کشور است که خود مي تواند الگويي در رفع ناامني ها و چالش هاي مشابه باشد. موفقيت فرزندان ملت در وزارت اطلاعات و ديگر دستگاه هاي امنيتي را به مردم ايران تبريک مي گوييم و اميد آن داريم که همه ظرفيت هاي ايرانيان در عرصه هاي گوناگون به کار ملک و ملت آيد و مردم خوب اين سرزمين دلگرم وجود فرزندان برومند خود در همه زمينه ها باشند.
رسالت:جلاد «تاسوکي» و تروريسم بين المللي«جلاد تاسوکي و تروريسم بين المللي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن ميخوانيد؛چهرهاي کريه روبروي دوربين فيلمبرداري ظاهر مي شود و مي گويد: کساني که تا چند لحظه ديگر کشته مي شوند در اعتراض و مخالفت گروه «ريگي» با جمهوري اسلامي به قتل مي رسند و ...چند دقيقه بعد صحنه هاي وحشتناک توقف و دستگيري شماري انسان بي گناه و غيرنظامي در دل شب فيلمبرداري مي شود. آنها قبل از تيرباران شدن به سئوالات تروريست ها پاسخ مي دهند. در يکي از موارد نوجواني با گريه مي گويد من کارهاي نيستم دانش آموز کلاس يازده ام و ... اين صحنه اي است از فيلم پخش شده توسط گروهک ريگي در کشتار مردم بي گناه در تاسوکي. آن چهره کريه عبدالمالک ريگي بود. او در فيلمي ديگر دستور قتل برادر زن برادر خود را با يک چاقوي کند مي دهد چند دقيقه او و دوستانش شاهد مرگ رنج آور يک انسان مي مانند و ...
چهره اي کريه روبروي دوربين فيلمبرداري ظاهر مي شود و مي گويد: کساني که تا چند لحظه ديگر کشته مي شوند در اعتراض و مخالفت گروه «ريگي» با جمهوري اسلامي به قتل مي رسند و ...چند دقيقه بعد صحنه هاي وحشتناک توقف و دستگيري شماري انسان بي گناه و غيرنظامي در دل شب فيلمبرداري مي شود.
آنها قبل از تيرباران شدن به سئوالات تروريست ها پاسخ مي دهند. در يکي از موارد نوجواني با گريه مي گويد من کاره اي نيستم دانش آموز کلاس يازده ام و ... اين صحنه اي است از فيلم پخش شده توسط گروهک ريگي در کشتار مردم بي گناه در تاسوکي. آن چهره کريه عبدالمالک ريگي بود. او در فيلمي ديگر دستور قتل برادر زن برادر خود را با يک چاقوي کند مي دهد چند دقيقه او و دوستانش شاهد مرگ رنج آور يک انسان مي مانند و ...
دارزين در محور بم -کرمان ، مسجد علي ابن ابيطالب زاهدان، پيشين سرباز و «شورو» در زاهدان چندين مورد از جنايت بارترين اقدامات تروريستي ريگي و دوستان او هستند.
جناياتي که بايد آن را در کنار فجيع ترين جنايات تروريستي قرن قرار دارد.
امروز آنهايي که تاب و توان ديدن فيلم هاي جنايات ريگي را داشته اند، بيش از ديگران خوشحالند. و خرسندي نگارنده زماني مضاعف مي شود که در يک نگاه تحليلي معتقد است او (ريگي) سرنخي از يک تروريسم بين المللي تازه خواهد بود. در اين رابطه توجه به چند نکته ضروري است.
1- تروريست ها انسانهاي کوچکي هستند که به خاطر کشتن احساسات و عواطف انساندوستانه در قلب خود، در دام شبکه هايي مي افتند که براي طراحي هاي تروريستي خود به دنبال «آدم» مي گردند. ريگي از سابقه ارتباط با دستگاههاي اطلاعاتي درون و بيرون از منطقه برخوردار است. چندين دستگاه اطلاعاتي در طول ساليان اخير مانع دستگيري و مجازات او شدند و اکنون که توان عملياتي ايرانيان به اين جمع کثيف چربيده است ، شناسايي و افشاي کانالهاي تروريسم بين المللي در منطقه جهت جلوگيري از ظهور پديده هاي تروريستي در آينده ضروري است.
2- دستگيري ريگي حاصل يک عمليات بي سابقه بود که مبين توان بالاي اطلاعاتي و عملياتي جمهوري اسلامي ايران است . همين امر جداي از دستاورد بزرگ آن مي تواند يک مولفه قدرت براي آينده باشد. ايران مکان امني براي تروريست ها نيست. اگر آمريکايي ها و برخي اعضاي ناتو10 سال جنگ را به بهانه مقابله با تروريسم به خاورميانه تحميل کردند، به خوبي مي دانند با ملاک تهديدهاي تروريستي، امروز ايران جزيره امن خاورميانه است . اگر آنها صداقت داشتند مي توانستند با بهره گيري از تجربيات ايرانيان به مقابله با تروريسم بپردازند . اما موضوع ريگي نشان مي دهد که اشاعه تروريسم بدون ايفاي نقش توسط کشورهاي غربي و دوستان منطقه اي آنها ممکن نيست .
3- همزماني دستگيري ريگي با انتشار فهرست گروهها و کشورهاي به اصطلاح حامي تروريست در وزارت خارجه آمريکا قابل تامل است. در اين ليست نام شماري از دولتها قرار دارد که گناه آنها عدم پذيرش نظم آمريکايي در منطقه است. نام بردن از گروههاي داراي اهداف آزاديبخش خاورميانه بويژه گروههاي فلسطيني و لبناني نيز کار تازه اي نيست. برخي از گروهها که به تازگي از فهرست گروههاي تروريستي در غرب خارج شده اند، ارتباطاتي را با گروهک ريگي برقرار کرده بودند. پخش اخبار و اطلاعات مربوط به جنايات ريگي در فضاي امروزين استانداردهاي دوگانه در قبال تروريسم ضروري است.
4- ماه گذشته به همراه وزير امورخارجه آقاي متکي، به پاکستان سفر کرده بوديم. به خوبي مي شد فضاي سنگين سهل انگاري پاکستاني ها در مقابله با تروريست هاي فراري به خاک آن کشور را بر روابط دو کشور احساس کرد. دستگاه اطلاعات محرمانه ارتش پاکستان مي توانست پيش از تکرار جنايات متعدد ريگي، او و همدستانش را به ايران تحويل دهد. اقدامي که صورت نگرفت و سرانجام جمهوري اسلامي به خاطر داشته هاي خودش موفق به دستگيري ريگي گرديد. اکنون انتظار مي رود که ابتدا بقاياي گروهک تروريستي فوق به ايران تحويل شوند و سپس مقامات امنيتي تهران و اسلام آباد به سازوکار بلند مدت براي مقابله با پديده تروريسم در مرزهاي شبه قاره با ايران دست يابند.
5 -به عنوان عضوکميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي در طول شش سال گذشته شاهد زحمات شبانه روزي مقامات سياسي، اطلاعاتي، انتظامي و نظامي کشور جهت برخورد با گروههاي تروريستي شرق و غرب بوده ام و معتقدم ملت ايران قدردان زحمات آنها خواهد بود و سلسله سئوالات و تذکرات داده شده در مجلس را صرفا نوعي همکاري نمايندگان ملت با مجريان سياسي ، امنيتي کشور با هدف نشان دادن حساسيت ملت ايران نسبت به اقدامات تروريست ها تحليل مي نمايم. اميدواريم با فراهم شدن امکان برخورد ريشه اي با تروريسم ضد ايراني و بويژه مجازات جلاد تاسوکي اين اقدام بزرگ نيز در راستاي اهداف بلند مدت کشور نهايي شود.
ابتكار:چرايي تشديد فشارهاي کنوني غرب عليه ايران؟«چرايي تشديد فشارهاي کنوني غرب عليه ايران؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛رابطه ايران و غرب و بخصوص آمريکا ظرف 31 سال گذشته فرازو فرودهاي زيادي داشته است.در اين سالها غرب رويکرد هاي مختلفي را به نمايش گذاشته است.رويکرد اصلي آمريکا در قبال ايران ظرف سه دهه گذشته،رويکردي سخت بود آنان با تمرکز بر سياست تهديد تلاش کردند اهداف خود را پيش ببرند.سياست ايران هراسي،ايران گريزي و در نهايت ايران ستيزي، استراتژي سه دهه گذشته بود در کنار رويکرد سخت آمريکا عليه ايران،سياست نرم هم دنبال مي شد.به عبارت ديگر سياست آمريکا عليه ايران، ترکيبي بود.
هم زمان که سياست تقابل با رويکرد سخت دنبال مي شد،سياست تعامل با رويکرد نرم هم تعقيب مي شد.سياست ترکيبي غرب عليه ايران در محافل سياسي تعابير مختلفي داشت مهمترين آن عبارت بود از سياست چماق و هويج که در بيانات مقامات آمريکايي بارها به آن تصريح شد.نکته جالب اينستکه هر دو سياست بايک هدف پيش مي رفت هدف اصلي سياست هاي مختلف، تسليم ايران بود و سياست هاي مذکور و رويکردهاي ذکر شده در دولت هاي مختلف آمريکا پس از انقلاب، فراز و فرود داشت.
دولت هاي جمهوري خواه،همواره رويکرد سخت را برمي گزيدند و دولت هاي دموکرات بر رويکرد "نرم"تاکيد داشتند با پيروزي "اوباما" تلاش هاي گسترده اي از سوي موافقان و مخالفان تعامل، صورت پذيرفت اما با شعارهاي انتخاباتي اوباما مبني بر ضرورت تغيير در سياست هاي گذشته و همچنين اظهارات وي در آن زمان در خصوص آمادگي براي مذاکره مستقيم با ايران،انتظار براي شکسته شدن بن بست موجود در روابط ايران و آمريکا افزايش يافت.
اما برغم اميدواري مدعيان تعامل، امروز شاهد اوج گيري تقابل هستيم.بطوريکه هفته گذشته منطقه خاورميانه صحنه ديپلماسي ضد ايراني مقامات مختلف آمريکا از جمله وزير خارجه آن کشور بود و اکنون شاهد تشديد فشارها و تندتر شدن ادبيات مقامات غربي عليه کشورمان هستيم; چرا؟چرايي اين مسئله از آنجا اهميت پيدا مي کند که بدانيم ظرف سه دهه گذشته هرگاه ملت ايران در يک نمايش مردمي، پايبندي خود به نظام را اعلام مي کردند،تغييري در لحن و تاکتيک غرب عليه ايران مشاهده مي شد اما اينک برغم راهپيمايي بي نظير 22 بهمن 88 و بيعت مجدد مردم باآرمانهاي انقلاب، شاهد تشديد فشارها هستيم چرا؟پاسخ به اين چرا به نااميدي سياستمداران آمريکا در خصوص تاثيرگذاري سياست "نرم" و يا همان جنگ نرم برمي گردد.سياستي که در دولت آقاي اوباما نسبت به رويکرد سخت،اولويت پيدا کرده بود و پررنگ تر تعقيب مي شد.
به نظر مي رسد آنان بعد از 22 بهمن به نيکي دريافته اند که اميد بستن به تحقق انقلاب مخملي در ايران تکيه بر سراب است و به همين دليل گروه مدعيان تقابل از سرخوردگي طرفداران تعامل بهره لازم را گرفته اند.طرفداران تعامل در دولت آمريکا معتقد بودند که با تغييرسياست هاي خشن و با تعامل، امکان تاثيرگذاري بر مردم ايران فراهم مي آيد و اهدافي که در سياست سخت و با هزينه گزاف دنبال مي شد و نتيجه نمي داد در اين صورت با هزينه کم به توسط خود مردم قابل تحقق است.
اتفاقات پيش آمده پس از انتخابات دهم،آنان را بيش از پيش نسبت به پيشبرد جنگ نرم اميدوار کرد اما 22 بهمن (که شکل يک رفراندم را داشت)آب پاکي بر آنچه مي انديشيدند ريخت واکنون با عصبانيت از شکست در جنگ نرم، تمام تلاش خود را بر پيشبرد سياست" سخت "متمرکز کرده اند اما آگاهان نيک مي دانند که دور باطل برگشت از سياست تعامل و در پيش گرفتن سياست تقابل، ظرف 31 سال گذشته بارها تکرار شده است و هيچگاه هم نتيجه اي دربرنداشته است بنابراين نتيجه چرخش مذکور همچون گذشته شکست مطلق است. مردم ايران نه قابليت تغييرپذيري از طريق جنگ نرم را دارند و نه با تهديد و فشار تسليم خواهند شد بهترين راه در برخورد با ملت ايران، احترام به عقايد،مطالبات و خواسته هاي آنان است.
ايران:آنها كه ريگي به كفش دارند«آنها كه ريگي به كفش دارند»عنوان سرمقالهي روزنامهي ايرن به قلم مسعود ابراهيمي است كه در آن ميخوانيد؛برخي جامعهشناسان، تروريسم را نشانه مرض «خود ويرانگري» دانستهاند و برخي ديگر اين پديده شوم را نتيجه رفتارهايي ميدانند كه دنياي جديد به آن دامن زده و انسانهاي سركش، دستمايه تفكراتي ميشوند كه نگاههاي هژمونيك خود را در قالب حسادت و كينه و ترور بروز ميدهند. تروريسم در تمايز با جنايات شخصي، جنايتي است كه به عموم مردم مربوط ميشود و رنگ و بوي سياسي دارد.
در نمونهاي آشكار، تروريسم دولتي اسرائيل، دهها سال است كه چند كشور را گرفتار كرده و مردم كشورمان نيز در اين مسير همواره با فتنهها و كينهتوزيهايي مواجه بودهاند كه ارائه فهرستي بلند از آنها ميزان عداوت و خصومت مخالفان و دشمنان ملت ايران را طي 30 ساله اخير نمايان ميسازد، اما آنچه بيش از همه مشهود است، اراده اين ملت در پيشرفت و رشد و تعالي كشور است كه اين اراده برگرفته از هدف اصلي يعني تحقق همهجانبه استقلال بوده و يكپارچگي ايران بزرگ را در شرايط مختلف نشان ميدهد.
شكلگيري گروهك ريگي با برنامهريزي امريكاييها گرچه در وهله نخست به عنوان يك گروهك محلي جلوه ميكند، اما وسعت حمايتها و ارتباطات اين گروهك با سران سازمانهاي جاسوسي و تروريستي بيانگر اين موضوع است كه رفته رفته اين گروهك درصدد بود از طريق ناامن كردن منطقه جنوبشرق كشورمان و گسترش آن به مناطق ديگر، فضايي را فراهم آورد كه به عنوان نقطه فشار بر مردم ايران تلقي شود.
گروهك ريگي كه در ابتدا ظاهراً به نام «دفاع از قوم بلوچ» عمليات تروريستي خود را شروع كرد، اما با افزايش ميزان ارتباطات سياسي خود، نام «جنبش مقاومت ملي ايران» را برگزيد و با حمايت رسانههاي طرفدار آشوب و ناامني در ايران همچون العربيه، BBC انگليس و VOA امريكا شيوههاي تروريستي القاعده را به همراه قاچاق مواد مخدر و گروگانگيري پيشه خود ساخت.
پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري نيز اين گروهك با صدور چند بيانيه، حمايت خود را از آشوبطلبان تهران در قالب اعلام آمادگي براي آموزشهاي چريكي، بمبسازي و عملياتهاي انفجاري نشان داد و با اينكه مسئولان كشورمان بارها اسناد ارتباط اين گروهك با پايگاههاي نظامي امريكا مستقر در منطقه و گروههاي تروريستي ديگر را در اختيار مقامات پاكستان قرار داده بودند، اما هيچگونه اقدامي در جهت دستگيري و انهدام گروهك ريگي صورت نگرفت. از اينرو با تلاشهاي شبانهروزي دستگاههاي امنيتي اين موقعيت فراهم شد كه عبدالمالك ريگي سركرده اين گروهك جنايتكار در يك عمليات مقتدرانه دستگير و روانه زندان شود.
آنچه مهم است اينكه اين عمليات به صورت مستقل و صرفاً توسط سربازان گمنام اين مرز و بوم انجام شده و اين موضوع نشان ميدهد كه كشورمان به ميزاني از اقتدار اطلاعاتي دست يافته كه براي تأمين و استقرار امنيت خود نيازمند هيچكس نيست؛ چنانچه در فروكش كردن آتش فتنههاي پس از انتخابات نيز نهادهاي مربوطه با كمك مردم ايران اسلامي توانستند توطئهها و برنامههاي همهجانبه بيگانگان براي ناامن كردن كشورمان را خنثي كنند و ضمن شناسايي سران بحرانساز، ملت قهرمان را در جريان طرحهاي پشت پرده خواصدو پهلو و آنها كه ريگي به كفش دارند، قرار دهند.
نكته ديگر اينكه سرنوشت ريگي نشان داد كه بيگانگان از طريق تأمين و حمايت گروههاي تروريستي نميتوانند مسير پيشرفت ملت ايران را مسدود كنند. چنانچه قبلاً نيز با تجهيز گروهك تروريستي منافقين نتوانستند راه به جايي ببرند و غير از اينكه ماهيت پنهان آنها براي همگان آشكار شد، نتيجهاي جز رسوايي و بيآبرويي براي بيگانگان در برنداشت.
مضافاً اينكه مخالفان و دشمنان داخلي ميبايست آگاه شوند در شرايطي كه دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي كشور تا به اين حد مقتدرانه ميتوانند چنين عمليات مهمي را انجام دهند، اگر تاكنون برخي سران فتنه را بازداشت نكردهاند نشانه سياست هدايتگرانهاي است كه جمهوري اسلامي در دستور كار خود دارد، اگرنه اراده مردم و نظام در عمليات ديگري جلوهگر خواهد شد.
بر اين نكات ميتوان افزود كه با وجود اقتدار و توانمندي نظام جمهوري اسلامي براي تدارك اينگونه عملياتها، مخالفان خارجنشين نيز بايستي زودتر توبه كرده و به دامان ملت بزرگ ايران باز گردند؛ چراكه خارجنشيني و مصاحبه با رسانههايي كه برنامههايي براي برپا كردن فتنههاي جديد دارند، نشانه مصونيت نيست.
تهران امروز:شيطان بايد اعتراف كند«شيطان بايد اعتراف كند»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم سيد جواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛ما به خون پاك شهدا و ثمردهي آن ايمان واثق داريم چرا كه بالاخره خون پاك شهيد شوشتري و يارانش و دهها شهيد سيستان و بلوچستان ثمر داد و سركرده جندالشيطان در چنگ عدالت قرار گرفت.
عبدالمالك ريگي، شروري كه چندين سال به ناامن كردن جنوب شرق كشور پرداخته و خون بيگناهان بسياري را به ناحق ريخته بود درست هنگامي كه در حصار امنيتي ايالات متحده و همپيمانانش در منطقه به گشتوگذار ميپرداخت و توسط آنها حفاظت و هدايت ميشد به دست نيروهاي زبده و توانمند امنيتي ايران گرفتار و دستگير شد.
دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي ايران و سربازان گمنام امام زمان(عج) اگر همين يك كار را در طول سال جاري انجام داده باشند – كه بيشتر هم كردهاند – شايسته بهترين تحسينها و تقديرها هستند چرا كه هيچ نعمتي براي جامعه بهتر از امنيت نيست و هيچ دشمني بدتر از امنيت ستان وجود ندارد لذا دستگيري كسي كه به ايجاد ناامني در كشور ميپردازد خود بهترين هديه به جامعه و كشور محسوب ميشود كه اكنون به بركت وجود نيروهاي خدوم و زحمتكش وزارت اطلاعات و دستگاههاي امنيتي اين هديه به مرزنشينان و شرقنشينان كشور عزيز ايران اسلامي داده شده است.
اما بايد به ياد داشت كه شايد اين اتمام شيطنت عبدالمالك ريگي باشد ولي پايان كار او نيست زيرا او اكنون بايد اعتراف كند. بايد روشن سازد كه نقش وهابيها و سلفيهاي منطقه در حمايت و هدايت او چه بوده است؟
بايد مشخص شود كه آمريكاييها در چه سطحي و به چه ميزان و تاكجا او را حمايت كردهاند؟ بايد نقش نيروهاي جاسوسي انگليس، آي-اس-آي ارتش پاكستان و منافقين در همكاري با جندالشيطان روشن شود. ريگي اكنون منبع دست اولي از دخالتها و خباثتهاي دشمنان انقلاب و ايران اسلامي است. او بايد در پيشگاه مردم ترفندهاي دشمنان و نقش خودش را و برنامهاي كه براي ناامني كشور داشتهاند را توضيح دهد و مشخص كند چه افرادي در ايران و خارج از ايران با او همكاري داشتهاند. از همين اكنون لرزهاي كه بر تن مديران امنيتي كشورهاي حامي ريگي افتاده قابل تشخيص است.
انعكاس وسيع و گسترده خبر دستگيري ريگي درسطح منطقه و جهان بيدليل نيست زيرا بسياري از اين جماعت اكنون نگران و دلواپس آن چيزي هستند كه احيانا ريگي بر زبان خواهد آورد. شكي نيست كه اين دستگيري همانقدر كه ملت ما را خوشحال كرده دشمنان ما را نيز به وحشت انداخته است، اول وحشت از اقتدار و قدرت اطلاعاتي و امنيتي ايران و ديگري اعترافهايي كه ريگي خواهد كرد.
اكنون زمان افتادن پردههاست تا بطور دقيق و روشن و دست اول معين گردد كه نقش نيروهاي خارجي اعم از كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي در ترورهاي شرق كشور چيست. بايد تروريستهاي واقعي و حاميان آنها معرفي گردند تا مشخص شود چه كشورهايي واقعا حامي تروريستها هستند. در عين حال اين دستگيري بايد غافلان و فريبخوردگان داخلي را نيز به خود آورد كه چگونه دشمنان انقلاب از عوامل داخلي سوءاستفاده كرده و آنها را بسان اهرمي براي فشار بر نظام، مورد سوءاستفاده قرار ميدهند. تاريخ انقلاب اسلامي گواه اين مدعاست كه دشمن خارجي فينفسه و خودبهخود نتوانسته خللي بر كشور وارد سازد مگر آنكه عواملي در داخل با آنها هماهنگ باشند.
در حوادث پس از انتخابات نيز چه بسيار افرادي كه بهرغم دعوت رهبر معظم انقلاب به آرامش و وحدت به تفرقه دامن زدند و حتي جاهايي رسما همآوا با دشمنان خارجي موضع گرفتند و به جاي آنكه در زمين خودي بازي كنند روبه غرب كردند و از همان تريبوني سخن گفتند (VOA- BBC) كه روزي ريگي از طريق آنها به تهديد مردم ايران ميپرداخت يا از جايي به تحليل انتخابات نشستند (العربيه) كه سر بريدن سربازان پاكآيين ايراني به دست اشرار ريگي را جلوه ميداد.غافلان بايد به خود آيند پيش از آنكه بيش از اين ابزار دست دشمنان قرار گيرند و وحدتشكني كنند.
دستگيري ريگي كه خود سمبل وحدتشكني بود اكنون بايد نماد وحدت قرار گيرد زيرا اين جماعت و همكارانشان نان خود را از تفرقه بهدست ميآورند و انشقاق قومي، قبيلهاي و مذهبي براي حياتشان ضروري است. در كارنامه گروهك تروريستي جندالشيطان كه منشعب از گروهك حزبالفرقان به رهبري جليل قنبر زهي (شهبخش) معروف به صلاحالدين كذاب است حتي يك عمل وحدتبخش و وحدتآفرين پيدا نميشود ولي در عوض جنايت پشت جنايت بروز يافته است.
اين افراد محصول، فرآورده و توليد همان مدارسي هستند كه براي افغانستان ملاعمر و براي ايران امثال ريگي را تربيت كردند؛ مدارسي در كراچي، كويته، پنجاب، وزيرستان و ايالت سند پاكستان كه تحت نفوذ مادي وهابيت عربستاني، تفكر انحرافي سلفيگري و احاطه سرويسهاي امنيتي و جاسوسي انگليس، آمريكا، اسرائيل با هدايت آي.اس.آي ارتش پاكستان است.
رويش و زايش گروههايي همچون «جيش المحمد» و «سپاه صحابه» كه عقايد افراطي و تند ضدشيعي را در پاكستان و منطقه ترويج ميكنند و گسترش ميدهند تنها ميتواند از چنين بستري برخيزد. ايالتهاي جنوب غربي پاكستان و سرحدات ايران و افغانستان و بلنديهاي منطقه، جزيره ثباتي براي گروههاي تروريستي ساخته بود تا بدون كمترين نگراني و عتاب و خطابي به اعمال حكومت بدوي خود بپردازند.
اكنون اما آن جزيره ثبات ناامن شد تا دوباره امنيت به مناطق سيستان و بلوچستان ايران و مناطقي از افغانستان بازگردد. ريگي پس از آنكه در 26 مهرماه در شهرستان پيشين به نشست وحدت حمله كرد، نميتوانست تصور كند كه در زماني كمتر از شش ماه از آسمان ايران سقوط ميكند اما چنين شد.
او وعده خداوند را دستكم گرفته بود كه آرزوي شهدا را برآورده خواهد كرد. اكنون آرزوي سردار شهيد نورعلي شوشتري در آستانه تحقق است، آنگاه كه در محفل ياران از عمق جان، زبان بر دل راند كه «اميدوارم با شهادت من زمينهاي فراهم شود تا اين سامان روي امنيت و رفاه را ببيند.» آري ما به خون پاك شهدا و ثمردهي آن ايمان داريم.
سياست روز:پايان يك زشتي دنبالهدار«پايان يك زشتي دنبالهدار»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز است كه در آن ميخوانيد؛وقتي بدنامترين شرور تاريخ سيستان و بلوچستان چشم بند مشکي را روي پوست صورتش حس کرد شايد آن غروب خونين را به ياد آورد که در جاده بم زاهدان انبوهي از مسافران بيگناه را به رگبار بسته بود.
مردي کوچک با سايهاي مخوف که نامش در دل بسياري از هموطنان نجيب سرزمين ما رعب ميافکند سرانجام در تور امنيتي سربازان گمنام امام زمان(عج) گرفتار شد.
آنچه مسلم است «عبدالمالک ريگي» هيچگاه «آمر» نبود بلکه «عامل» کساني بود که امنيت مرزهاي شرقي کشور، موقعيت آنان را با مخاطره جدي روبرو ميکند.
يافتن هويت جماعتي که «ريگي» را قهرمان بلوچستان ميناميدند کار دشواري نيست. فقط کافي است يک بار ديگر آنچه را که رسانههاي غربي در ماههاي اخير در خصوص فعاليتهاي «ريگي» منتشر کردهاند، مرور کنيم تا جاي او در پازل «ناامنسازي منطقه» مشخص شود.
آنچه مسلم است دستگيري «عبدالمالک» پايان کار نيست و توجه ويژه به پاکسازي منطقه از «تفکر ريگي» يک ضرورت آشکار است که قطعا نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي کشور از اين امر مهم غافل نخواهند شد.
عمليات بيسابقه و فوق حرفهاي سربازان گمنام امام زمان(عج) در به دام انداختن محور شرارتهاي تفرقهافکنانه، آن هم در آستانه هفته وحدت، دستاورد عظيمي است که تا ابد بر تارک تاريخ فعاليت سرويس اطلاعاتي کشور ميدرخشد.
تبريک صميمانه طائفه ريگي در سيستان و بلوچستان و ابراز خرسندي سران اهل سنت منطقه و سراسر کشور از دستگيري اين شرور تفرقهافکن، رايحه خوش همدلي و وحدت را در ايران عزيز و سربلند پراکنده است که اين اتفاق خجسته بر معادلات شوم دشمنان مملکت خط بطلاني خواهد کشيد.
و اما نکته آخر اينکه گاهي «خاموشي» به «غفلت» تعبير ميشود اما چشمهاي تيزبين هيچگاه از حضور دستهايي غافل نميشوند که «شاخهها» را رها کرده و به «ريشهها» ميانديشند.
حالا جشن بزرگ در تمام کشور برپاست و آناني که کابوس «عبدالمالک» رهايشان نميکرد در شادي پايان يک زشتي دنبالهدار پا ميکوبند.
قدس:دستگيري ريگي؛ نمايش اقتدار دستگاه هاي امنيتي«دستگيري ريگي؛ نمايش اقتدار دستگاه هاي امنيتي»عنوان يادداشت روز روزنامهي قدس به قلم دکتر جواد جهانگيرزاده است كه در آن ميخوانيد؛روز گذشته سرانجام نيروهاي امنيتي کشورمان پس از مدتها کار اطلاعاتي، موفق شدند عبدالمالک ريگي را دستگير کنند. اين موضوع در نوع خود يکي از موفقيتهاي بزرگ کشورمان محسوب مي شود.
در اين خصوص توجه به چند نکته قابل تأمل است.
1 - کساني که به امور امنيتي آشنا هستند و در اين حيطه تجربياتي دارند، ترديد ندارند که عمليات دستگيري ريگي، يکي از شاهکارهاي عمليات امنيتي و اطلاعاتي در جهان است که حتي مي توان به عنوان نمونه از آن ياد کرد و آن را مورد تحليل و بررسي قرار داد.
اين موضوع نشان دهنده اقتدار دستگاه هاي امنيتي ما در منطقه است. نحوه به دست آوردن اطلاعات ريگي، شناسايي طرفهاي قرار وي در کشورهاي ثالث و مهمتر از همه به دست آوردن اطلاعات زمان ملاقات وي در کشور ديگر که قطعاً با مشارکت دستگاه هاي امنيتي کشورهاي قدرتمند تنظيم شده، جزء مسائلي است که نشان مي دهد عمليات دستگيري وي چقدر پيچيده و داراي اهميت بوده است.
ريگي قرارهاي ديگري را هم با دستگاه هاي امنيتي کشورهاي خاص داشت و در حقيقت او در اين جلسات برنامه کاري خود را دريافت و آنها را در ايران اجرا مي کرد. لذا، اين ملاقاتها و دريافت سلاح، پول و آموزشهاي لازم در شرايط بسيار پيچيده امنيتي انجام مي شد که نفوذ به آنها به تنهايي عظمت کار را نشان مي دهد.
نوع عمليات دستگيري نهايي نيز بسيار جسورانه بود و مطمئناً فراهم کردن مقدمات انجام آن، نيازمند پروسه اي طولاني و دقيق بوده است. لذا همه اين موارد يکبار ديگر قدرت برتر ايران در منطقه را به رخ دشمنان کشيد.
2 - نکته بعد در خصوص بازداشت ريگي، واکنشي است که کشورهاي ديگر و بخصوص داعيه داران مبارزه با تروريسم نشان خواهند داد.
ريگي تروريستي بود که بر اساس تمام قوانين و هنجارهاي پذيرفته شده بين المللي، جنايتکار محسوب مي شود و هيچ کس نمي تواند رفتار او را در کشتار زنان، کودکان و مردم غيرنظامي توجيه کند. اکنون يکبار ديگر وقت آن است که مشخص شود چه کساني مخالف تروريسم و جنايت بر عليه ملتهاي جهان هستند.
موضعگيري در خصوص دستگيري ريگي در حقيقت مي تواند مبناي راستي آزمايي کساني قرار بگيرد که از مبارزه عليه تروريسم دم مي زنند. در واقع، اگر کسي براي ريگي دل بسوزاند و نسبت به دليل دستگيري اين تروريست ترديد کند، مطمئناً داراي استانداردهاي چندگانه اي است که سالهاست غرب و برخي کشورها آن را در مقابل ملتهاي مختلف به کار مي برند.
3 - بايد به اين نکته توجه کرد که ريگي عامل همه ناامنيهاي شرق کشور نبود و نبايد همه نا امنيها را متوجه او دانست و ماجرا را پايان يافته تلقي نمود.
ريگي در حقيقت بخش تندتر و خشن تر ناامنيها را بر عهده داشت و حتماً در بازجوييها، منابع کمک به خود و اينکه چه کشورهايي او را در عملياتهايش همراهي مي کردند، معرفي خواهد کرد، اما مهم اين است که ما بدانيم بخشي از ريشه هاي نا امني در استان سيستان و بلوچستان به مسائل موجود در شرق کشور باز مي گردد که در حوزه مسائل داخلي و مسائل کشورهاي خارجي باز مي گردد.
متأسفانه فراز و فرودهاي سياسي در پاکستان، اين کشور را به يکي از نقاط نا امن منطقه تبديل کرده است. متأسفانه بي کفايتي و ناتواني دستگاه هاي امنيتي پاکستان بسيار براي ما مشکل ساز شده است، در حالي که ما مرز امن مي خواهيم و دستگاه خارجي ما بايد پيگير اين موضوع باشد که اگر پاکستانيها توانايي حفظ و توسعه امنيت در منطقه را ندارند، بايد زمينه را براي ايجاد امنيت در اين سوي مرزها براي نيروهاي امنيتي و انتظامي ما فراهم کنند.
4 - وجود افرادي مانند ريگي به روابط دو جانبه تهران و اسلام آباد به شدت آسيب مي رساند و اگر پاکستانيها بخواهند ريشه هاي نا امني در منطقه خشکانده شود، چاره اي ندارند جز اينکه به ايجاد بسترهاي لازم براي برخورد با جريانهاي تروريستي و نا امن کننده، کمک کنند.
5 - نکته آخر اينکه، ضمن تقدير از زحمات دستگاه هاي امنيتي، بايد به سمت تقويت اين دستگاه ها براي برخورد با ساير عوامل نا امني در غرب و شرق کشور پيش برويم.
ما قابليتها و توانمنديهايي در ميان نيروهاي خود داريم که در کمتر کشوري به اين شکل يافت مي شود، ضمن اينکه بارها اين توانمنديها و تلاشها به ثمر نشسته و ما شاهد نتايج آن بوده ايم، لذا هرچقدر به سمت تقويت آنها برويم، نتايج آن به نفع کشور و منطقه خواهد بود.
آفرينش:نگاهي به بودجه 89«نگاهي به بودجه 89»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش است كه در آن ميخوانيد؛بودجه ساليانه هر کشوري در واقع مهمترين منبع سياست گذاري هر کشور در طول دوره زماني مشخص شده آن سال است و تمام سياست ها و برنامه هاي همه جانبه دولت بر مبناي آن استوار مي شود و اصولا اين سند يک ساله در کشور ما نيز مهمترين برنامه پس از سياست ها و برنامه هاي کلي همچون سند چشم انداز و برنامه هاي توسعه اي چند ساله است.
در اين راستا از آنجا که دولت مسئول ارائه لايحه بودجه ساليانه کشور به مجلس است بايد بکوشد تا با استفاده از متخصصان، استادان دانشگاهي و حلقه هاي با تجربه مشاوران فکري بهترين راهکارها، روش ها و سياست هاي تدوين شده اقتصادي را به مجلس ارائه کند. يعني به باور بسياري در واقع مجلس نبايد وظيفه بودجه نويسي داشته باشد بلکه نگاه واقع گرايانه و علمي از سوي دولت بايد بدان گونه در بودجه مدنظر قرار گيرد که نيازي به اصلاح بسياري از اصول و سياست هاي جزئي و حتي کلي لايحه بودجه نباشد. در اين حال بررسي لايحه هاي پيشين ارائه شده از سوي دولت به مجلس نشان داده است که دولت اين اصل را چندان مورد نظر قرار نداده است.
لايحه بودجه 368 هزار ميليارد توماني سال 1389 که با تاخير بسيار به مجلس ارائه شد (15 آذر موعد قانوني ارائه لايحه بودجه به مجلس است) مصادف با تاخير چند ماهه ارائه برنامه توسعه پنجم توسعه به مجلس شد، يعني از آنجا که برنامه چهارم توسعه آخر امسال به پايان مي رسد لزوما مجلس براي سال آينده برنامه توسعه اي پنجم را به تصويب برساند حال اينکه در فرصت چند ماه تا پايان سال اصولا توجه و کار همزمان بر روي برنامه 5 ساله توسعه و بودجه سال آينده (1389) امري ناممکن بود. در اين حال با اولويت يافتن رسيدگي به بودجه سال آينده و مدنظر قرار گرفتن جايگزين هاي ديگر براي برنامه توسعه، مجلس بررسي بودجه سال آينده کشور را آغاز کرده است.
بودجه اي که به نگاه بسياري از کارشناسان اقتصادي غيرشفاف، کلي و فاقد واقع بيني هاي اقتصادي است. در اين حال آيا مجلس در فرصت کوتاه باقي مانده تا پايان سال مي تواند با بررسي دقيق و اصلاح لايحه بودجه آن را به پايان رساند؟ به نظر مي رسد بودجه ارائه شده به مجلس با نگاهي خوش بينانه ارائه شده است و به طوري که تعيين قيمت نفت 65 دلاري در بودجه ( با توجه به اساسي بودن قيمت نفت و درآمدهاي آن در بودجه ايران) در حالي که بسياري از کشورهاي نفتي آن را 55 دلار در بودجه خود محاسبه کرده اند مي تواند درصد ريسک پذيري اقتصاد کشور را ( با توجه به نامشخص بودن قميت اين حامل انرژي در بازار سال آينده) افزايش دهد. علاوه بر آن پيش بيني هاي خوش بينانه درآمد مالياتي و غيرنفتي و مشخص نبودن منابع آن در ابهام لايحه افزوده است.
گذشته از آن هرچند دولت کوشيده است تا بودجه عمراني کشور را افزايش دهد اما به باور بسياري از کارشناسان بودجه ارائه شده دولت به مجلس و تاثير آن بر شاخص هايي نظير رشد سرمايه گذاري، کاهش يا افزايش بيکاري، مقدار تورم محاسبه شده و مهمتر از همه رشد اقتصادي با ابهامات متعددي روبروست، اين در حالي است که کارشناسان اقتصادي بر اين باور هستند که در صورت به کار نگرفتن سياست هاي مطلوب اقتصادي از سوي دولت رشد اقتصادي ايران در سال آينده صفر يا حتي با رشد منفي مواجه خواهد شد که به طور مشخص بر تمام ارکان و زيرساخت هاي اقتصادي کشور تاثير ناگواري برجا خواهد گذاشت.
در اين حال بايد توجه داشت که مشخص نبودن رابطه بودجه کشور با برنامه ي توسعه اي کشور چهارم يا پنجم ( برنامه پنجم توسعه هنوز به تصويب مجلس نرسيده است لذا اجراي آن از سال آينده مشخص نيست) بر چالش هاي لايحه ارائه شده دولت افزوده است چالش هايي که کار مجلس را در بررسي بودجه ارائه شده دولت با مشکلاتي روبرو کرده است.
دنياي اقتصاد:چشمانداز تورم در برنامه پنجم«چشمانداز تورم در برنامه پنجم»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم حميد زمانزاده است كه در آن ميخوانيد؛هنگام تقديم لايحه بودجه 89 به مجلس شوراي اسلامياين بحث مطرح شد که «در صورت اجراي درست قانون هدفمند کردن يارانهها، در کمتر از نيمي از دوره برنامه پنجم، نرخ تورم به پايينتر از پنج درصد خواهد رسيد».
البته دغدغه تورم از ابتدا جدي نبود. در سالهاي ابتدايي برنامه چهارم، دغدغه تورم از سوي دولت، به دليل ميراث تورم پايين برنامه سوم در محدوده 10 تا 12 درصد، نه تنها چندان جدي گرفته نميشد، بلکهاين بحث مطرح بود که براي کاهش نرخ بيکاري، دولت حاضر است تورم بالاتر را با آغوش باز بپذيرد. مبناي علميانتخاب ميان تورم و بيکاري، همان منحني مشهور فيليپس بود که البته سالها است به موزه تاريخ علم اقتصاد پيوسته است. اقتصاددانان نسبت به خطر شعله ور شدن آتش تورم هشدار ميدادند، اما توجهي به آنان نشد. دغدغه تورم زماني جدي شد که نرخ تورم از سال 85 روند صعودي به خود گرفت و در سال 87 از 25 درصد نيز فراتر رفت، در نقطه مقابل نرخ بيکاري چندان تکاني نخورد. به اين ترتيب، تورم با ثبت رکورد 25 درصد، توجه دولت را به سوي خويش فراخواند.
تورم يا همان به اصطلاح گراني، چگونه پديد ميآيد؟ متاسفانه هنوز اين تفکر در ميان مردم بسيار رايج است که تجار، بازرگانان و توليدکنندگاني که در پي کسب سودند، با زيادهخواهيهاي خود، عامل اصلي گراني هستند و بنابرايناين دولت است که بايد به داد مردم برسد و با کنترل کسبه و بازاريان و قيمتگذاري در بازار، جلوي گراني را بگيرد. اما واقعيت چيز ديگري است. بر اساس مباني علم اقتصاد، علتالعلل تورم، افزايش حجم پول و نقدينگي در اقتصاد ميباشد که مسووليت کنترل آن به صورت مستقيم بر عهده دولت است.
ميلتون فريدمن، اقتصاددان شهير، راي قاطعي درباره پولي بودن تورم دارد: «واقعيت اصلياين است که تورم هميشه و در همه جا يک پديده پولي است». در باب پول و اثرات آن بر تورم در اقتصادايران، در سالهاي برنامه چهارم، بحث و جدل فراواني ميان تئوريسينهاي اقتصادي دولت و کارشناسان اقتصادي منتقد صورت گرفت.
در سالهاي ابتدايي برنامه چهارم، تئوريسينهاي اقتصادي دولت، نظريههاي پذيرفتهشده علم اقتصاد در زمينه اقتصاد پولي و تورم را به کناري نهادند و با تکيه بر اقتصاد بومي، تحليلهاي خاص و بديعي در باب پول و تورم ارائه نمودند. از نظر آنان نگراني از بابت افزايش تورم به دليل افزايش حجم پول و نقدينگي وجود نداشت.
بر مبناي همين تحليلها، سياستهاي پولي و مالي دولت طراحي و پيگيري شد. مخارج دولت به طور مداوم افزايش يافت و منابع مالي آن از طريق فروش منابع ارزي حاصل از صادرات نفت به بانک مرکزي و خلق گسترده پول تامين شد.
نرخ رشد نقدينگي در سال 84، 35 درصد، در سال 85، 40 درصد و در سال 86 حدود 28 درصد بوده است.
به دنبال اوج گرفتن رشد حجم نقدينگي، طبق پيشبيني نظريات علم اقتصاد مرسوم، نرخ تورم نيز با يک سال تاخير روند صعودي خود را آغاز نمود و از 12 درصد در سال 84، به حدود 13 درصد در سال 85، 18 درصد در سال 86 و در نهايت به فراتر از 25 درصد در سال 87 رسيد. پس از آن بود که سياستگذاران درصدد مهار تورم برآمدند. تئوريسينهاي اقتصادي دولت با مشاهده اوجگيري تورم، ناچار به پذيرش پولي بودن تورم شدند و اذعان نمودند که «تورم با شعار، حرف، نصيحت يا تهديد پايين نميآيد».
پس از آن و در سال 87، براي مهار تورم، سياست مهار پولي از سوي بانک مرکزي در دستور کار قرار گرفت. نرخ رشد نقدينگي به حدود 15 درصد در سال 87 کاهش يافت. بنا بر نظريه پولي تورم در علم اقتصاد، نرخ تورم ميبايست با يک تاخير زماني کاهش يابد و البته نرخ تورم از ابتداي سال 88، تاکنون روند نزولي به خود گرفته است، اتخاذ سياست مهار پولي، به ناگزير رکود اقتصادي را در پي داشته است. اما مساله اينجا است که براي درمان تورم و بازگشت ثبات به اقتصاد ايران، از تداوم مهار پولي با وجود همه هزينههاي آن راه گريزي نيست؛ رکود هزينه سياست اشتباه دولت در مورد پول است که اقتصاد ايران بايد آن را بپردازد.
اما همانطور که پيش بيني ميشد، سياست مهار پولي دوامي چندان نيافت. در تازهترين گزارشها، نرخ رشد نقدينگي در شهريور 88 نسبت به شهريور 87، به 27 درصد افزايش يافته است و اين يعني رويگرداني از سياست مهار پولي.
در چنين شرايطي، اين بحث مطرح شده است که «در صورت اجراي درست قانون هدفمند کردن يارانهها، در کمتر از نيمي از دوره برنامه پنجم، نرخ تورم به پايينتر از 5 درصد خواهد رسيد». بايد تاکيد نمود که در بحث تورم، اجراي قانون هدفمند کردن يارانهها، با وجود اثرات مهم و متضادي که بر تورم باقي خواهد گذارد، يک بحث حاشيهاي است. اساس بحثاين است که بر مبناي نظريات علم اقتصاد و تجربه تاريخي اقتصادايران، مهمترين و اساسيترين الزام جهت دستيابي به تورم 5 درصدي در برنامه پنجم، اتخاذ سياست مهار پولي از سوي دولت است.
براساس رابطه مقداري پول در نظريه اقتصادي، با فرض رشد اقتصادي خوشبينانه حدود 6 تا 8 درصدي در برنامه پنجم، جهت دستيابي به نرخ تورم 5 درصدي، دولت ملزم به مهار نرخ رشد حجم نقدينگي در محدوده 13 تا 15 درصد ميباشد.
آيا پايبندي به چنين الزامي، در لايحه برنامه پنجم توسعه تدارک ديده شده است؟ نگاهي گذرا به لايحه برنامه پنجم توسعه کشور نشان ميدهد که دستيابي به چنين هدفي، احتمالا دور از دسترس خواهد بود.
در برنامه توسعهاي که اساسا از الزام کنترل و مهار رشد حجم پول در اقتصاد ايران بحثي به ميان نيامده است و به علاوه، واژه تورم تنها يک بار و آن هم در تبصره بند (ب) ماده 131، دراين عبارت طرح شده است: «الزام افزايش سالانه قيمت خريد تضميني محصولات متناسب با نرخ تورم، از ابتداي برنامه ملغي الاثر خواهد بود»، چگونه ميتوان انتظار داشت كه نرخ تورم به پنج درصد برسد؟ جاي تاکيد نيست که زمان به مانند گذشته، به سرعت سپري خواهد گشت؛ البته هنگاميکه برنامه پنجم توسعه به پايان راه خود رسيد، ميتوان به روشني و به دور از هيچ شائبهاي درباره نرخ تورم در برنامه پنجم قضاوت نمود.
جهان صنعت:گازي که ميسوزد و مي سوزاند!«گازي که ميسوزد و مي سوزاند!»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت است كه در آن ميخوانيد؛در حال حاضر روزانه و به طور متوسط حدود 10 ميليون مترمکعب گاز طبيعي در مشعل فازهاي مختلف پارس جنوبي بدون کوچکترين استفادهاي ميسوزد تا علاوه بر هدررفت ثروت ملي، افزايش آلودگي آسمان آبي جنوب ايران و نارضايتي مردم را شاهد باشيم.
در سوي ديگر هم، بخش عمدهاي از گازهاي همراه نفت ايران در ميادين نفتي خليج فارس در مشعلها هدر ميرود تا براساس گزارشهاي شرکت ملي نفت ايران ماهانه به طور متوسط 20 ميليارد فوت مکعب نيز در اين بخش بسوزد.
اين در حالي است که برافروخته شدن فلرهاي هر فاز پارس جنوبي از سوي مديران به عنوان نماد استخراج گاز و موفقيت ايران در برداشت از ميدان مشترک تلقي ميشود و اين سوختن بيهوده به عنوان نماد پيشرفت نفتي هم به حساب ميآيد!اما کهنهکاران و دلسوزان صنعت نفت که در عسلويه حضور دارند، افزايش اشتعال اين فلرها و شعلهورتر شدن آنها را عاملي براي افزايش تاسف به حال ايران و ايرانيان ميدانند چراکه به اعتقاد آنها برافروختهتر شدن شعلههاي فلرها به معني هدرروي گاز استخراج شده است.
به اعتقاد کارشناسان، سوختن گاز اين فلرها سبب هدرروي گاز اتيلن ميشود که در هر تن 300 دلار به فروش ميرسد اما چون توان استخراج و خريداري براي آن وجود ندارد اين گاز نه در داخل و نه براي انتقال به ديگر کشورها مورد استفاده قرار نميگيرد و هدر ميرود و ميسوزد.همچنين روزانه حدود 10 ميليارد و 800 ميليون تومان درآمد کشور در هوا دود ميشود که البته آلودگي ناشي از اين امر نيز باعث شکايت برخي از کشورهاي منطقه خليج فارس نيز شده است.
براساس گفته مسوولان نفتي، هماکنون روزي 36 ميليون متر مکعب گاز در فلرها ميسوزد که با در نظر گرفتن مسايل زيستمحيطي اين امر و ميانگين قيمت هر متر مکعب گاز صادراتي (حدود 300 تومان ميانگين قيمت گاز صادراتي فعلي به ترکيه) در صورت جمعآوري اين ميزان گاز ميتوانستيم چهار تريليون تومان درآمد عايد کشور کنيم.اين درحالي است که در کشورهاي پيشرفته، پالايشگاههاي گاز به تکنولوژي توليد بدون مشعل دست يافتهاند و پسماندها و ضايعات صنعت نفت و گاز را ديگر دور نميريزند اما در ايران هنوز به روشهاي قديمي بسنده شده است.
کشورهاي پيشرفته از اين پسماندها براي صنايع پايين دستي استفاده ميکنند و با آن ثروت و رفاه و اشتغال ايجاد ميکنند اما ما ميسوزانيم و آلودگي ميسازيم تا سوختنمان دوچندان باشد.