۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۴۷۷۱
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۱ - ۲۶-۱۲-۱۳۸۸
کد ۱۰۴۷۷۱
انتشار: ۱۶:۵۱ - ۲۶-۱۲-۱۳۸۸

ناگفته‌های احمدی از شورای عالی انقلاب فرهنگی

حجت الاسلام و المسلمين احمدي در پاسخ به اين سؤال كه يعني ما قبلاً راه را درست مي‌رفتيم و دوره اصلاحات آمد و خرابش كرد، گفت: راه را هم نتوانستيم درست انتخاب كنيم. همان مقداري هم كه تلاش كرديم تا يك نسل جديدي از استاد تربيت شود با آمدن دوره اصلاحات خراب شد.
فارس: حجت‌الاسلام احمدي گفت: در دوره‌اي رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي، ‌مقام معظم رهبري بودند كه درخشان‌ترين دوره شورا بود. من چندين بار بعد از آن دوره به رهبري گفته‌ام اين شورا را فرهنگي كنيد. 8-7 نفر تمام وقت بنشينند و در مسائل فرهنگي كار انجام دهند.

حجت‌الاسلام والمسلمين احمد احمدي رئيس سازمان سمت و عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در نشستي از شوراي انقلاب فرهنگي، وضعيت علوم انساني در كشور و كتاب‌هاي منتشر شده سخن گفت. اين جلسه كه با حضور حميدرضا مقدم‌فر، مدير عامل خبرگزاري فارس برگزار شد، ناگفته‌هايي از احمد احمدي از وضعيت فرهنگي كشور در دوران پس از انقلاب را به همراه داشت.

حجت‌الاسلام احمد احمدي در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس كه چرا رهبر معظم انقلاب الان كه 31 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذرد، از كتاب‌ها و نحوه تدريس علوم انساني در دانشگاه‌ها انتقاد مي‌كنند، گفت: علوم انساني، اساس همه علوم ديگر است. تنها مال خود علوم انساني نيست، بلكه ساير رشته‌ها مبتني بر علوم انساني هستند. يكي از جهت مبنا و اساس ديگر از جهت غايت و هدف. مثلاً رياضيات اسلامي و غير اسلامي نداريم، اما روي همين رياضيات بحث است كه چرا يقيني است؟ هركس نظري دارد، هيوم، افلاطون و كانت نظرهاي متفاوتي دارند. خود من هم نظري دارم. پس در اين علوم هم باز ناچار هستيد يك مبناي غيرتجربي پيدا كنيد. در فيزيك هم همين‌طور است. درباره خود ماده و ماهيتش از اول بحث بوده است. انيشتين مي‌گفت، ما فيزيكدان‌ها تا يك جايي مي‌فهميم و از جايي به بعد را پيامبران مي‌فهمند.

وي افزود: مرحوم ملاصدرا هنرش اين است كه مرز بين ماده و غير ماده را برداشته است. او با نظريه حركت جوهري‌اش، ماده را از صورت ماده سفت و سخت بيرون مي‌آورد و هستي ماده راتببين مي‌كند. پس در علوم طبيعي مثل فيزيك كه موضوع ماده است، ماده هم با فلسفه تبيين مي‌شود، در اينجا موضوع فيزيك به فلسفه يا به معنايي علوم انساني وارد مي‌شود. پس مباني اين علوم كه به ظاهر غير علوم انساني هستند، باز هم علوم انساني است. وقتي علوم طبيعي با علوم انساني اين قدر آميخته شده، تكليف علوم انساني كه مبنايشان انسان است، معلوم و اهميتش مشخص مي‌شود. از سوي ديگر يك جا هم از ديد غايت علوم انساني وارد علوم ديگر مي‌شود. مثلا جايي از عبدالسلام مي‌پرسند، اين تئوري كه با آن جايزه نوبل را برديد را از كجا آورديد، گفت: من مسلمانم و به لحاظ عقيده‌‌ام كه توحيدي است، اين تئوري را مطرح كردم، اما يك وقت هم هست با فلسفه‌اش كاري نداريم. بينش اعتقادي به امور طبيعي كه به ظاهر غيرديني و متافيزيكي هستند، جهت مي‌دهد.

احمدي گفت:اگر از سوي ديگري به علوم انساني نگاه كنيم با رشته‌هايي مثل حقوق، علوم سياسي و علوم تربيتي و ديگر رشته‌ها روبرو مي‌شويم كه ما به عنوان مسلمان بايد برايشان فكري مي‌كرديم. بعضي از اينها از مغرب نشأت گرفته است. مقام معظم رهبري مي‌فرمايند، شما اين علوم انساني را حتي دسته اولي‌ها (آنهايي كه مستقيما مبناي علوم انساني ندارند) را هم از مغرب نگيريد. خودتان بنشينيد كار كنيد. منتها يادتان باشد ايشان نمي‌‌خواهند بگويند شما ورزش را هم خودتان اسلامي كنيد. قبول دارم اگر نيرو و افراد متخصص داشته باشيم، بايد اين كار را كنيم، اما الان اين نيروي ارزشي و متخصص اين كار را نداريم.

*براي كتاب‌هاي علوم انساني با مبناي اسلامي استاد مناسب نداريم

رئيس سازمان سمت در پاسخ به اين سئوال كه آيا منظورتان اين است كه همه علوم وارداتي را تعطيل كنيم و خودمان دست به كار شويم، گفت: علوم انساني يك بخش‌هايي دارد كه بايد به حق از ما برخيزد. مثل تعليم و تربيت. ننگ است با اين همه اثر ديني و غني‌ترين مكتب تربيتي در دعاها و قرآن و روايت، برويم از جاي ديگر علوم تربيتيمان را بگيريم. حقوق هم همين‌طور. حقوق را ما بايد بنويسيم. آيت‌الله مصباح از خرداد سال 61 شروع به طرح مباحث حقوق اسلامي كرد و اين مباحث شهريور سال 62 تمام شد. تعدادي جزوه تهيه شد، من دنبال جزو‌ه‌ها بودم تا آنها جمع‌آوري شود.

يك سال هم از آيت‌الله مكارم شيرازي تقاضا كردم. آمدند و كتابي نوشتند كه انتشارات سمت آن را منتشر كرد، اما بيشتر از، يكي دوبار، تجديد چاپ نشد. چرا؟ چون استادي نيست كه تدريسش كند.

وي افزود: مثلاً اين همه روان‌شناس داريم. سؤال مطرح اين است كه آيا علماي حوزه مي‌توانند وارد روانشناسي شوند و اين كار را انجام دهند؟ اين علوم از غرب مثل سيلاب بر سرما مي‌ريزد و ما بايد مقابلش فكر داشته باشيم. البته منظور اين نيست كه همه چيز را از اول خودمان بنويسيم، اما در بسياري از رشته‌ها خودمان مي‌توانيم دست به كار شويم. مثلاً ما در جامعه‌شناسي يك ابن خلدون داريم. آن هم در مقدمه كتاب تاريخش به آن پرداخته است. هرچند مقداري از آن صحيح نيست، اما نوشته قابل توجه و مهمي است. غير آن چندان كاري نكرديم. شهيد مطهري و آيت‌الله مصباح يزدي هم كارهايي در جامعه شناسي كرده‌اند.

عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در پاسخ به اين سؤال كه بالاخره به كم كاري در حوزه علوم انساني معتقد هستيد يا نه؟ گفت: كم‌كاري بوده است. مثلاً در مديريت. 160 كتاب در باب مديريت اسلامي نوشته شده اما آنها از كليات فراتر نرفته‌اند. سراغ افراد زيادي هم رفتيم، اما كار عميق و درستي انجام نشد. مثلاً در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، چند سال به يك نفر بودجه و وقت داده شد. كلي هم جزوه و فيش و يادداشت برداشت، اما آخر هم ول كرد و رفت. سراغ هركسي رفتيم جز كليات ننوشت. در اقتصاد هم به جز همان جزوه درس‌هاي آيت‌الله مصباح چيزي نداشتيم. بعد از آن آيت‌الله شاهرودي، داوودي و مصباحي‌مقدم، 4 سال نشستند و اقتصاد اسلامي را نوشتند. آن هم به چاپ سوم نرسيد. تلخيصش هم كرديم، اما استقبال نشد.

*دوره اصلاحات به همه هدف‌هاي ما لگد زد

احمدي در پاسخ به اين سؤال كه پس مشكل اساسي ما در علوم انساني، استاد است،گفت: ما در يك دريايي غوطه‌ور بوده‌ايم و هستيم. در اين دريا ممكن است كتابي هم بنويسم، اما استادي كه سر كلاس است، زور كه بالاي سرش نيست كه بايد فلان كتاب را تدريس كند. دانشگاه، دبستان و دبيرستان نيست كه يك كتاب بنويسيم و بگوييم تدريس كنيد. بايد به صورت اصولي استاد تربيت كنيد و بفرستيد دانشگاه. به او كتاب بدهيد، كلاس بگذاريد. آن هم ‌به صورت كار آكادميك. آن وقت شايد نتيجه دلخواهي گرفته شود. مثلاً ببينيد مراجع و علماي ما كتاب‌هاي خيلي خوب و سنگيني دارند، اما بعضي از شقوق احكام شرعي كه در اين كتاب‌ها آمده، در طول عمر مسلمان‌ها اتفاق نمي‌افتد. من به خود آقايان هم اين مسئله را گفته‌ام. آن كاري كه بايد صورت مي‌گرفت، صورت نگرفت.

وي افزود: ما دانشگاه تربيت مدرس را با خون دلي راه انداختيم. دانشگاه تربيت مدرس را سال 61 راه انداختيم و من تا 74 رئيس دانشگاه بودم. ببينيد مثلاً مي‌خواستيم براي ادبيات فارسي استاد بياوريم، استاد نداشتيم. بيشترشان هم در زمان طاغوت صاحب منصب بودند و درس مي‌دادند. يا مثلا كسي نبود كه جامعه‌شناسي اسلامي تدريس كند. 700 ـ 800 دانشجوي دكتري و فوق‌ليسانس گرفتيم و تربيت كرديم.

در نهايت هزاران استاد تربيت شد، ولي يك دوره اصلاحات آمد و به همه اهداف ما لگد زد. خود آن مركزي كه قرار است كه متخصص علوم انساني تربيت كند، ضدارزش‌هاي آن را بيرون مي‌دهد. خروجي‌هايش به خروجي تربيت مدرس نمي‌خورد. اسمش را تربيت مدرس گذاشتيم كه افرادي مثل آيت‌الله مدرس تربيت كند. الآن ما استاد علوم سياسي دانشگاه تهران داريم كه بازنشسته شده و آمريكا رفته، الآن حقوقش را دو دستي از دانشگاه تهران مي‌گيرد و آنجا هم عليه نظام حرف مي‌زند.

حجت الاسلام و المسلمين احمدي در پاسخ به اين سؤال كه يعني ما قبلاً راه را درست مي‌رفتيم و دوره اصلاحات آمد و خرابش كرد، گفت: راه را هم نتوانستيم درست انتخاب كنيم. همان مقداري هم كه تلاش كرديم تا يك نسل جديدي از استاد تربيت شود با آمدن دوره اصلاحات خراب شد. اين نسل جديد آن قدر زياد نبود كه جاي آنها را بگيرد. نمي‌توانيم كسي كه 15 سال سابقه تدريس در آن رژيم داشته را بازنشسته كنيم. شما بايد نيروي جديد تربيت كنيد و جاي او بگذاريد. مشكل استاد براي ما از مشكل كتاب براي ما بسيار دشوارتر و شديدتر است. تربيت مدرس را براي تربيت و گزينش استاد متعهد راه انداختيم، اما خود اين دانشگاه هم از وزارت علوم و هم از مسائل سياسي لگد خورده است.

*خاتمي به شواري عالي انقلاب فرهنگي اعتقاد نداشت

از احمدي پرسيده شد احساس مماشات و عدم جديت امثال شما و ديگران در شوراي انقلاب فرهنگي به چشم مي‌خورد. چه طور در آغاز تاسيس دانشگاه تهران از خراسان و جاهاي ديگر با قاطعيت استاد مي‌آورند و آنچه مي‌خواهند تدريس مي‌كنند، اما در اين دوره نمي‌توانيم چنين كاري كنيم؟ فكر نمي‌كنيد اين به دليل كم كاري شوراي عالي انقلاب فرهنگي است كه امثال دانشگاه تربيت مدرس خوب عمل نكرده‌اند؟ وي پاسخ داد: خود شورا هم مشكل داشته است. الان رئيس جمهور سومين رئيس شورا است. يك دوره‌اي هم رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي،‌ مقام معظم رهبري بودند كه درخشان‌ترين دوره شورا بود. ايشان براي نوشتن كتاب‌‌هاي دانشگاه‌ها خيلي جدي و منظم در جلسات شركت مي‌كردند. براي نوشتن كتاب معارفي كه بعدها درآمد، 36 جلسه گذاشته شد و ايشان در 10 جلسه‌اش شركت كردند. افرادي چون جهانگيري، مصطفوي و قرائتي در اين جلسه‌ها شركت مي‌كردند. در زماني كه حضرت آقا رئيس شورا بودند، شورا خيلي خوب عمل كرد، اما بعدش ديگر اين جور نبود، چون رئيس شورا مسائل مطرح شده را تعيين مي‌كند. زمان خاتمي وضع خيلي بد شد. او كه اصلاً به شوراي انقلاب فرهنگي اعتقاد نداشت، رفقايش مي‌گفتند اين شورا با دموكراسي نمي‌خورد.

اين عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي ادامه داد: همين معين كه وزير علوم بود، سال 61 كه ستاد مي‌آمد، آن قدر تند بود كه من طلبه هم بايد جلويش را مي‌گرفتم، اما بعدش را ببينيد همين‌ها در دوره اصلاحات چه كردند. اين وزير ما بود كه رئيس دانشگاه تربيت‌ مدرس را 6 سال گذاشت. آدمي كه جانورشناس بود. جانورشناسي چه ربطي به علوم انساني دارد؟!

*شوراي انقلاب فرهنگي را فرهنگي كنيد

عضو شوراي انقلاب فرهنگي در پاسخ اين سؤال كه مگر شورا رئيس دانشگاه را تعيين نمي‌كرد، گفت: انتصاب‌ها سياسي بود. الان هم بيشتر كارها سياسي است. من چندين بار به رهبري گفته‌ام اين شورا را فرهنگي كنيد. 8-7 نفر تمام وقت بنشينند و در مسائل فرهنگي كار انجام دهند. بايد كارهاي ديگر را بايد به وزارتخانه‌ها داد و بارهاي اضافي را برداشت. كارهايي هم هست كه حوزه‌ها بايد انجام بدهند.

حجت‌الاسلام احمدي ادامه داد: اوايل انقلاب ما بابي را باز كرديم و به طلبه‌ها زبان خارجي ياد داديم و تعدادي هم طلبه در مركز آموزشي پژوهشي امام خميني كه آيت‌الله مصباح اداره‌اش مي‌كند، تربيت مي ‌شوند و به دانشگاه‌ها مي روند. علاوه بر اين يك تعدادي از طلبه‌ها كه هم درس حوزه مي‌خوانند و هم به مسائل جديد آشنا شده‌اند يا در دانشگاه مفيد با علوم جديد آشنا شده‌اند، به دانشگاه‌ها آمده‌اند، اما روزي كه ما آغاز كرديم چنين نيروهايي نداشتيم.

رئيس سازمان سمت اظهار داشت: در علوم انساني بايد هم كتابش را بنويسند و هم تدريس شود. توجه كنيد كه در اين كار مسائل به هم پيوند خورده، اما مهم‌ترين كار تربيت استاد است.

سررشته‌اش هم در خود وزارتخانه علوم است كه دستخوش تغييرات پياپي است. سرفصل‌ها مدتي در وزارت علوم تعيين مي‌شد. بعد يك عده اعتراض كردند كه مگر دانشگاه، دبيرستان است؟! هر دانشگاهي براي خودش سرفصل بنويسد. در آن سال‌ها هفت دانشگاه‌ مادر خودشان سرفصل نوشتند. الآن جاهايي داريم كه از همان سال‌ها و سرفصل‌هاي نوشته شده، خودشان كتاب درآوردند. خودشان هم دانشجو مي‌گيرند.

وي گفت: اگر قرار باشد از جايي آغاز كنيم، بايد با سرعتي متناسب شروع كنيم. نه اينكه چندين شوراي جدا ايجاد كنيم كه هريك پراكنده جلسه تشكيل مي‌دهند. بارها گفته‌ام من يك نفر به اندازه همه آگاهي دارم. بياييد بگويم مشكلات از كجاست. بعد تك تك مشكلات را موشكافي كنيم و راه‌حل بدهيم. همه اينها به هم پيوسته است. من درباره شوراي عالي انقلاب فرهنگي پيشنهادهايي دادم. جوان‌هايي كه آنجا بودند استقبال نكردند.

*يك وزارت علوم جدي و پاي كار لازم است

خبرنگار فارس در ادامه بخشي از سخنان مقام معظم رهبري درباره مشكلات علوم انساني را خواند كه ايشان مي‌فرمايند: «ما بايد هم در حوزه فرهنگ عمومي و برداشت و اعتقاد و باور عمومي مردم، هم در مورد خاص باور مسئولان، اهميت علوم انساني را روشن كنيم. مردم بايد بفهمند علوم انساني مهم است، تاريخ، ادبيات، فلسفه و روان شناسي مهم است. بايد اهميت علوم انساني را بفهمند و بايد امتيازاتي در فراگيري علوم انساني و تخصص در علوم انساني در نظر گرفته بشود، كه براي عموم و براي جوان‌هاي ما جذاب باشد، هم مسئولان ما بايد به اهميت علوم انساني توجه كنند.» و پرسيد از اين سخنان برداشت مي‌شود كه اولاً اهميت علوم انساني براي مسئولان ما هم درك نشده و ثانياً چطور مي‌شود جذابيت‌ها و امتيازهاي مورد نظر مقام معظم رهبري را در اين رشته‌ها به وجود آورد؟

احمدي در پاسخ به اين سؤال گفت: اگر از مسئولان بپرسيم بچه‌هاي باهوششان در چه رشته‌اي درس مي‌خوانند عمدتا خواهند گفت؛ مهندسي يا علوم پايه يا پزشكي مي‌خوانند. خود مسئولان اعتقادي ندارند. از زمان شاه اين طور بود كه همه استعدادهاي خوب به سمت غير علوم انساني مي‌رفت. تازه آقاي حداد يك دبيرستان فرهنگ ايجاد كرده. با يك مدرسه كه نمي‌شود. در فرانسه و انگليس بهترين استعدادها را براي علوم انساني انتخاب مي‌كنند. خود مسئولان به اين اهميت نمي‌دهند. به همين جهت بسياري از حقوق‌دان‌هاي ما آدم‌‌هاي ساده‌اي هستند كه بسياري از حرف‌هاي مغرب زمين را مي‌پذيرند. نمي‌آيند سؤال‌هاي اساسي مطرح كنند. به خاطر همين كه ما نيروهاي مستعدمان وارد اين حوزه‌ علوم انساني نمي‌شوند، پس حرف‌هاي غربي‌ها را تكرار مي‌كنيم. در فلسفه و سياست و روان‌شناسي هم همين است. در حوزه‌ها هم همين مشكل را داريم. مباحث عميق و جهاني در حوزه‌ها بحث نمي‌شود. امام يك حركت كرد و سياست را متحول كرد. دنبالش كسي نيامد. اگر قرار باشد كار كنيم بايد يك وزارت علوم و جدي دنبال كار باشد، اين وزير علوم و افراد ديگر وزارتخانه آدم‌هاي معتقد و دنبال كاري هستند، اما نه علوم انساني بلد هستند و نه وقتشان اجازه مي‌دهد.

*امروز نمي‌توانيم جلوي درهاي كشور را ببنديم

وي افزود: بايد برنامه‌ها تغيير كند. بايد بررسي كنيم كه آيا حوزه مي‌تواند وارد اين بحث‌ها ‌شود يا خير. الآن يك كشتي داريم كه روي آب حركت مي‌كند و نياز به تعمير دارد، وگرنه غرق مي‌شود.

حوزه‌ها بايد در يكايك اينها كمك كند. آنچه اسلامي است، در تبيين مباني است، كمك كنند. به غير اسلامي‌ها هم اجازه ورود بدهيم البته تا آنجايي كه با مباني ديني ما مغاير نيست. امروز روزي نيست كه در اين كشور را ببينديم. بايد فكر كنيم ببينيم مي‌شود با فيلترينگ جلوي اينهمه نظرات متفاوت را در سايت‌هاي مختلف گرفت كه بر جوان‌هاي ما هجوم مي‌آورند يا خير؟ يا آنكه مقابل اين هجوم، هجوم لازم است؛ آن هم با افراد دانشمند و بافكر. رشته به رشته بايد بررسي شود. آنچه كه داخلي است و بايد رويش كار شود، معلوم شود. همين طور آن قسمتي كه وارداتي است. بايد تعيين شود، چه قدرش را بگيريم. بايد امور مبتذلش را كنار بگذاريم. آنهايي را كه در داخل رويش كار مي‌كنيم بايد حساب شده باشد. ما تنها نيستيم. نبايد منفعل باشيم.

احمدي گفت: پس از موشكافي دقيق مشكلات و نوشتن كتاب‌هاي مناسب، مرحله بعد اين است كه بايد سراغ استادان برويم. بالاخره بايد استاداني باشند كه كتاب‌ها را تدريس كنند. سخت‌ترين كار هم همين مرحله است. يعني هركس نمي‌تواند كتاب‌ها را تدريس كند. شما ببنيد ما در دانشگاه‌هاي سراسري با كتاب‌ها و استادها اين مشكل را داريم آن وقت حساب كار دانشگاه آزاد را بكنيد كه چنين دقتي روي كتاب‌ها و بعضي استادانش نيست. البته وزرات علوم هم در سال‌هاي اخير با تاسيس دانشگاه‌هاي پيام نور و بدون سنجيدن عواقب آن مي‌خواهد روي دانشگاه آزاد را كم كند و خود وزارت علوم مسئله را آشفته‌تر كرده است.

* * *
احمد احمدي در سال 1312 هـ.ش در يكي از روستاهاي ملاير به دنيا آمد. پس از فراگرفتن دروس مقدماتي به حوزه علمي بروجرد رفت و در مدت پنج سال دروس ديني را تا اواخر سطح (در حد دكتري) فرا گرفت و سپس به حوزه علميه قم رفت و دروس تفسير و فلسفه اسلامي را در سطوح عالي (اسفار و شفا) در محضر استاد علامه طباطبايي (ره)، درس فقه و اصول را در محضر آيات عظام بروجردي، سلطاني، مشكيني، محقق داماد، نجفي مرعشي و امام خميني (ره) فرا گرفت و همزمان دكتراي فلسفه غرب را از دانشگاه تهران گرفت. احمدي از سال 1352 عضو هيأت علمي دانشگاه تهران بوده و فلسفه اسلامي و فلسفه غرب و نيز بيش از دو دهه است كه فلسفه تطبيقي در مقطع دكتري تدريس كرده است. از او تاكنون 4 عنوان كتاب و 51 عنوان مقاله علمي منتشر شده است.

وي از سال 1360 عضو فعال و مؤثر شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. همچنين عضويت اصلي و محوري در تاسيس دانشگاه تربيت مدرس، 14 سال رياست دانشكده علوم انساني تربيت مدرس، رياست و تاسيس سازمان سمت از ابتدا تاكنون و تاسيس مركز تربيت طلاب حوزوي براي تدريس در دانشگاه‌ها در حوزه علميه قم را در كارنامه دارد.
ارسال به دوستان
وبگردی