عصر ایران ؛ احسان محمدی - راننده اسنپ از توی آینه نگاهم کرد و گفت:
- تا اسمتون افتاد روی گوشیم شناختمت.
از این خورههای فوتبال بود. تقریباً چهل ساله، با ته ریش و عینک. هودی قرمزی که تن کرده بود سنش را کمتر نشان میداد. بعد صدای رادیو را بلند کرد. رادیو ورزش بود.
- من خوراکم فوتباله. یعنی توی ماشین فقط رادیو ورزش، میرم خونه هم از سه میزنم شبکه ورزش، از شبکه ورزش میرم تو گوشی رو پیجای فوتبالی اینستاگرام! هر سوالی بپرسی ازم جوابشو میدونم!
اطلاعات خیلی خوبی داشت. حتی یکی-دو برنامه از هشت سال پیش را مثال زد که خودم یادم رفته بود. احساس مشهور بودن کردم! بعد گفت:
- من یه چند وقتی با تیم ملی فاصله گرفته بودم، نه از اون لحاظ. منظورم اینه حس میکردم دیگه خیلی واسم مهم نیست اما شب قرعهکشی جوری هیجان داشته که امیر قلعه نداشت!
میخندد. در مورد شانس صعود تیم ملی حرف میزند، اینکه ممکن است از مصر و نیوزیلند امتیاز میگیریم ولی بلژیک قدر است. بعد خودش رشته کلام را دستش میگیرد:
- آقا خیلی از ما که میگیم این تیم ملی رو دوست نداریم، مطمئنم جام جهانی شروع بشه همه این حرفا یادمون میره، اصلاً لاکردار فوتبال اینجوریه، جادوت میکنه. من جام جهانی قبل که 6-2 به انگلیس باختیم دلم خون بود از خیلی چیزا. از بازیکنا عصبانی بودم، از دولت عصبانی بودم، از همه! ولی وقتی شش تا خوردیم بغضم ترکید. نه واسه بازیکنا، واسه اینکه ایران شش تا خورده بود. تیم کشور من بود. الان میفهمم واسه یه خارجی که چیزی از اعتراضات ما نمیدونه فقط اون نتیجه باقی مونده، میگه ایران ششتایی شد تو جام جهانی! دردم میاد!
با حوصله حرف میزد، حرف خوب هم میزد. حتی متوجه شدم که سرعتش را کم کرده تا بیشتر تحلیلهایش را بگوید. با حوصله گوش میدادم، جاهایی همنظر بودیم جاهایی هم نه. به مقصد که رسیدیم گفت:
- آقا چند پیشکسوت جمع بشن قلعهنویی رو آشتی بدن با جواد خیابانی و عادل فردوسیپور. الان کارد و پنیرن ولی تهش ایران از همه چی مهمتره!
رفت. فکر کردم از همه ما عاقلتر بود!