۲۴ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۴ آذر ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۲۳۱۶۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۳ - ۲۳-۰۹-۱۴۰۴
کد ۱۱۲۳۱۶۳
انتشار: ۱۰:۴۳ - ۲۳-۰۹-۱۴۰۴
یادداشت‌های دکتر ناصر فکوهی در عصر ایران

زیبایی‌شناسی استعمارزُدوده (Declonial aesthetics) / هنری برای دگرگون کردن چیزها در آینده

زیبایی‌شناسی استعمارزُدوده (Declonial aesthetics) / هنری برای دگرگون کردن چیزها در آینده
هدف زیبایی‌شناسی استعمارزُدوده این نیست که احساس زیبایی یا ظرافت خاصی بیافریند، بلکه بر آن است که به احساساتی چون اندوه، انزجار، پشیمانی، امید و قاطعیت دامن بزند تا سبب دگرگون شدن چیزها در آینده شود.

عصر ایران؛ ناصر فکوهی، استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران - استعمار همان‌گونه که بارها بر آن تأکید شده است، تنها یورشی از سوی کشورهایی به‌خصوص موسوم به «غرب» (بریتانیا، اسپانیا، پرتغال، فرانسه و هلند) به کشورهای واقع در شرق (آسیا) و جنوب (آفریقا) و غرب (آمریکا) با هدف غارت نظام‌مند زمین‌ها و منابع آن‌ها نبود.

 البته هدف «تجاری» را می‌توان نخستین هدف استعمار دانست اما به‌سرعت روشن شد که مقاومت شدیدی که از سوی مردم بومی در مستعمرات علیه غارتگران خارجی پدید آمد نیاز به سرکوب دارد. آنجا که قصد تازه‌واردن اشغال سرزمین و فرستادن مردم کشورهای خود به مستعمرات بود (نظیر آمریکا، استرالیا و تا اندازه‌ای شمال آفریقا) این سرکوب با خشونت بسیار بالایی همراه بود و به نسل‌کشی‌های گسترده بومیان و تصفیه‌ی قومی خشونت‌بار منجر شد.

 مهم‌ترین نمونه‌ها در آمریکا و استرالیا مشاهده می‌شود، اما فرانسه نیز در کشورهای شمال‌ آفریقا به‌ویژه در قرن نوزدهم به صورت گسترده‌ای دست به کشتار مردم محلی و نسل‌کشی زد.

نکته مهم این است که خشونت نظامی برای تثبیت سلطه استعمار کافی نبود، از این رو استعمارگران تصمیم گرفتند که یورش فرهنگی را به یورش نظامی بیافزایند. فرهنگ بومی باید تحقیر و به گونه‌ای  نه تنها «بی‌ارزش» بلکه عامل و دلیلی اصلیِ «عقب‌افتادگی» جلوه داده می‌شد.

به بیان دیگر، نظام استعماری باید ارزش‌های فرهنگی خود را جایگزین ارزش‌های بومی می‌کرد و با شیطانی‌کردن ارزش‌های محلی، آن‌ها را از میان می‌برد. در همین راستا سیاست زبان‌کُشی و فرهنگ‌کُشی به یکی از ارکان اساسی سیاست استعماری تبدیل شد.

زبان‌های بومی باید تحقیر و از میان برداشته می شد و بومیان به آموختن «زبان تمدن»‌های جدید تشویق می شدند. البته وقتی در مکان‌هایی چون آمریکا و استرالیا حذف کامل و نسل‌کشی نظام‌مند بومیان انجام می‌گرفت، زبان آن‌ها نیز خود‌به‌خود حذف، به‌شدت تضعیف یا به امری «موزه‌ای» بدل می‌شد، زیرا گویشوران آن زبان به یک اقلیت بسیار کوچک  تبدیل می‌شدند.

اما آن‌جا که به هر دلیلی نسل‌کشی نظام‌مند ممکن نمی‌شد، باز ‌هم با اجباری کردن استفاده از زبان استعمار و در دست گرقتن کل نظام آموزشی و فرهنگی و اداری زبان بومی به‌شدت کم رمق می‌شد. این روندی است که در کشورهای عربی ِ شمال آفریقا شاهدش هستیم، با این تفاوت که برای تغییر نظام فرهنگی و در پیِ آن سلیقه‌های زیباشناختی و درک حسی، تخریب زبان باید به شکل کامل صورت می‌گرفت و این کار بدون تخریب و تغییر نظام دینی امکان نداشت.

از این رو، به همان دلیلی که کشورهای شمال آفریقا یا هر مستعمره‌ای که توانست دین پیشین خود را حفظ کند، زبان خود را نیز به شکلی حفظ و سپس در دوران متأخر مدرنیته بازسازی کند (نظیر همان کشورهای الجزایر، تونس، مراکش و مصر)، آنجا که دین تغییر می کرد و دین پیشین از میان می‌رفت، حتی اگر بومیان به کلی از میان نرفته بودند (مثلاً در مورد سرخپوستان آمریکای مرکزی و جنوبی، به استثنای آمریکای شمالی) نظام فرهنگی و زبان‌های باستانی و در نتیجه نظام‌های زیبایی‌شناختی قابل بازیافت نبود، جز شاید در قالب موزه‌گرایی (برای نمونه در بسیاری از کشورهای آفریقای سیاه) و یا در بازتفسیرهای بسیار مدرن (نظیر رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین).

جادوی سیاه در کاخ سفید/اثر: ژانت اهلرز
ژانت اهلرز، جادوی سیاه در کاخ سفید

از اینجاست که به نیاز استعمار به سرکوب و زیرورو کردن نظام‌های زیبایی‌شناسی بومی نیز می‌رسیم و این امر ضرورت بازتعریف مفهوم و واقعیات مرتبط با زیبایی و سلیقه اجتماعی را در مستعمرات پیش رو می گذاشت. 

مفهوم زیبا‌شناسی ِ استعمارزُدوده (1) را باید در تداوم مفهوم «استعمار زُدودگی» (2) که پیش‌تر به آن پرداختیم درک کرد. در معنایی کلی، این مفهوم به معنی دگرگون شدن نظام زیبایی‌شناختی (استتیک از ریشه یونانی استزیس یعنی حس‌ها) در پهنه‌های مستعمراتی به سود استعمارگران و جایگزین شدن این نظام‌های غربی در واقعیت روزمره و درونی شدن آن‌ها در ذهنیت مردم بومی به صورتی بود که نه تنها معیار زیبایی انسانی را در شکل و شمایل سفید‌پوستان غربی ببینند، بلکه سلایق آن‌ها را نیز در اندیشه خود به آرمان‌هایی تبدیل کنند که باید در واقعیت به آنها برسند، چنانچه بپندارند و این را در خود درونی کنند که سفید‌پوستان، قوی‌ترین و زیبا‌ترین شکل‌ها و ذهنیت‌ها را دارند، بنابراین هنر و سلایق و مفهوم زیبایی همانی است که اروپایی‌ها بیان می‌کنند و البته در قالب‌هایی دوگانه‌گرا که آن‌ها مطرح می‌کنند (خوب/ بد، زشت/ زیبا و...).

این گزاره‌ای است که جریان قدرتمندی در آمریکای لاتین با جامعه‌شناسانی چون آنیبال کیخانو(3)، ادگاردو لاندر(4)، رامون گروسفلد(5)، آگوستینو لائو مونتس(6)، نشانه‌شناسانی چون والتر مینیولیو(7)، زولما پالرمو(8)، متخصصان تربیتی چون کاترین والش(9)، انسان‌شناسان چون آرتور اسکوبار(10)، فرناندو کورنیل(11)، متخصصان ادبی چون خاویر سانخینز(12)، فیلسوفانی چون انریکه دوسل(13)، سانتیاگو کاسترو گومز(14)ماریا لوگونز(15) و نلسون مالدونادو-تورس(16) آغاز شد(17) و تا امروز ادامه دارد. مینیولو و وازکوئز(18) در تشریح این جریان که در گروه موسوم به «مدرنیته/ استعمارزدگی» (19) قرار می‌گیرد، می‌گویند: 

«زیبایی‌شناسی استعمارزُدوده این پرسش را مطرح می‌کند: چرا مقولات زیبایی‌شناسانه غربی همچون «زیبایی» یا «بازنمایی» در تمام مباحث مربوط به هنر و ارزش‌های آن دارای سلطه هستند؟ و چرا این مقولات غربی هستند که چگونگی سازمان یافتن اندیشه ما و دیگران را در دست دارند؟ مقولاتی همچون سیاه یا سفید، بلند یا کوتاه، قوی یا ضعیف، خوب یا بد. هنر استعمارزُدوده، ادبیات، معماری و سایر هنرها به این نقدها دامن می‌زنند[...] تا تضادهای استعمارزدگی را نمایان کنند. بنابراین هدف زیبایی‌شناسی استعمارزُدوده این نیست که احساس زیبایی یا ظرافت خاصی بیافریند، بلکه بر آن است که به احساساتی چون اندوه، انزجار، پشیمانی، امید و قاطعیت دامن بزند تا سبب دگرگون شدن چیزها در آینده شود.» (مینیولو، وازکوئز و دیگران، 2013)(20)

 هندی‌سازی جهانی (Indianización Global)- نقشه/ اثر: پدرو لاش
هندی‌سازی جهانی (Indianización Global)

پیشینه مفهوم زیبایی‌شناسی که خود از ریشه تمدن‌های باستانی‌تر شرقی به یونان و روم باستان و از آنجا به صورتی غیرمستقیم (از خلال یهودیت و اسلام) به اروپای غربی رسیده بود و از خلال استعمار و سلطه تجاری- سیاسی ِ اروپای غربی بر پیرامون غیرغربی هژمونی پیدا کرد، ما را به دو سنت مهم در تاریخ اروپا برمی‌گرداند: نخست سنت غریب‌گرایی (اگزوتیسم) (21) که عمدتاً در جنگ‌های صلیبی و تماس جهانگردان ماجراجو و یا دیپلمات با پهنه‌های غیراروپایی ریشه داشت، نخستین برخوردهای میان جهان مسیحیت در غرب و اسلام و ادیان هند و چین در شرق داشت.

هدف جنگ‌های صلیبی در لایه نخست بر سر تصاحب صلیب منسوب به حضرت مسیح اعلام می‌شد اما همان‌گونه که امین معلوف(22) در کتاب ارزشمند خود با عنوان «جنگ‌های صلیبی به روایت اعراب» (1983) (که با ترجمه دکتر نیک‌گهر به فارسی ترجمه شده است) نشان می‌دهد، در واقع به دورانی بر‌می‌گردد که در فاصله قرون یازده و پانزده میلادی، اروپا با سخت‌ترین مصایب از جمله گرسنگی و فقر و طاعون روبرو بود و افسانه‌هایی که از دربارها و باغ‌های رویایی شرق بر سر زبان‌ها بود، انگیزه زیادی به جنگجویان می‌داد تا دست به غارت آن بزنند.

اما در همان حال این امر سبب تقویت تصویر‌سازی به شدت خیالی و مبالغه‌آمیز از شرق نیز شد. بدین ترتیب نگاه اروپا به پهنه‌های اسلامی و شرقی که بعدها بیشتر بر روابط دو سوی مدیترانه (شمال ِ مسیحی در برابر جنوب ِ اسلامی) متمرکز شد و فرنان برودل(24) در این زمینه به دریای مدیترانه و سرزمین‌های شمال و جنوب آن یعنی مسیحیت در یکسو و اسلام در سوی دیگر، در شکل‌گیری و ساخته شدن جهان مدرن اشاره و نفسیر مهمی ارائه می‌دهد (2025)(24) و این رابطه متعارض را در پدید آمدن مدرنیته اروپایی تعبیر می‌کند: شرق زیبا و افسانه‌ای و ثروتمند و آکنده از شگفتی‌ها، اما در همان حال مکانی ترسناک با آدم‌هایی غریب و و پیش‌بینی‌ناپذیر و باورنکردنی (از شهرزاد قصه‌گو تا علی‌بابا و چنگیزخان و تیمورلنگ).

فضانورد پناهنده ایکس از مجموعه سفیوترا (هیبریدی ها) اثر هنرمند بریتانیایی-نیجریه‌ای یینکا شونیباره 2024«فضانورد پناهنده ایکس» (۲۰۲۴) اثر یینکا شونیباره«فضانورد پناهنده ایکس» (۲۰۲۴) مستقیماً به مبارزات مداوم کسانی که باید از مرزها عبور کنند - چه جغرافیایی، چه سیاسی یا عاطفی - اشاره دارد. فضانورد، معلق در فضا و پیچیده شده در پارچه‌ای آفریقایی، به نمادی از مهاجری تبدیل می‌شود که بین جهان‌ها، بین تاریخ‌ها گیر افتاده است

اگزوتیسم بعدها به ویژه از قرن هفده به بعد در اروپا رشد بسیار زیادی کرد و همان افسونی را که «ایرانیان» در ذهن یونانیان باستان و بازتاب آن در نمایشنامه‌هایشان داشتند، (برای نمونه «ایرانیان» (472 پیش از میلاد) اثر آیسخولوس(25) و «کوروش‌نامه» (370 پیش از میلاد) اگزنفون(26)) در عرصه هنر و اندیشه اروپایی پس از رنسانس تا دوره روشنگری نیز می‌بینیم (از موتزارت با اپرای «آدم‌ربایی در حرم» (1782)(27) تا هندل و اپرای و «تیمورلنگ» (1724) (28) و پوچینی با اپرای «توراندخت» (1926)(29)،  گوته و تأثیری که از حافظ پذیرفت، از جمله در دیوان شرقی- غربی (1819)(30) تا گسترش نفوذ خیام در ادبیات غرب که در سال 1859 به وسیله ادوارد فیتزجرالد(31) به زبان انگلیسی برگردانده شد و سپس به شدت در زبان‌های دیگر اروپایی رایج شد تا منتسکیو و «نامه‌های پارسی»‌اش (1720)(32) و نفوذ مولانا (رومی) که تا امروز به اوج‌هایی باورنکردنی رسیده است.) اما اگزوتیسم حتی در آنجا نیز متوقف نشد و همان‌گونه که ادوارد سعید در کتاب «شرق‌شناسی» (1978) خود نشان می‌دهد با استعمار در هم آمیخت و فراتر از هنر و باورهای عامیانه به عرصه اندیشه و دانشگاه هم کشیده شد تا به گونه‌ای تز فلسفی ریشه‌دار هگلی را در جبر تاریخی – جغرافیایی و از آنجا ادعای ِ رسالت «تمدن‌سازی» استعمار را توجیه کند.

 امروز حتی می‌توان ادعا کرد که اگزوتیسم تا ابزارسازی و تصاحب و الگو دادن به هنرهای کشورهای جهان سوم (از جمله ایران) پیش رفته است، برای نمونه در سینما و هنرهای تجسمی و بازتعریف هویت‌های  پیرامونی غرب بر اساس سلیقه غربی و البته سیاست‌هایش و این را می‌توان در نظام جشنواره‌ها و جوایز هنری مشاهده کرد. مبنای «ارزشیابی» هنر و اندیشه استعمارزدگان تأیید «ارباب»- استعمارگر پیشین است و سلیقه اوست که اصرار بر «جهان‌شمولیت» و «ذاتی» بودن آن دارد. 

اما سنت دیگری را نیز می‌توان با زیبایی‌شناسی استعمار‌زُدوده نزدیک کرد و آن جریان «بدوی‌گرایی»(33) است که در هنرهای غرب از اواخر قرن نوزدهم و به ویژه در نیمه نخست قرن بیستم قابل مشاهده است.

بصیرت پس از موعظه/ اثر پل گوگننقاشی از پل گوگن به نام بصیرت پس از موعظه

بدوی‌گرایی از جریان‌های هنری بسیار مورد علاقه در این زمان بود، از هانری روسو(34) تا پابلو پیکاسو(35) و از ایگور استراوینسکی(36) تا پل گوگن(37). این گرایش را به نوعی در برابر هنرهای موسوم به شرقی برای نمونه در نقاشی کسانی چون آنتوان ژان گروس(38) و ژان دومنیک انگر(39) قرار می‌دادند.

بی‌شک تصویر صحنه‌های جنگ و برخوردهای استعماری را که شرقی‌ها را در هیبت هیولا نشان می‌دادند و یا برعکس زیبایی بازارها و زنان شرقی را در حرم‌ها به نمایش می‌گذاشتند را نمی‌توان با ماسک‌های آفریقایی پیکاسو و تابلوی ارزشمندی چون «دوشیزگان آوینیون» (1907)(40) که اوج بدوی‌گرایی در کار اوست و یا با آثار گوگن و سورئالیست‌ها مقایسه کرد که شیفتگی به پهنه‌های غیراروپایی و فرهنگ و سلایق زیبایی‌شناختی آن‌ها را نشان می‌دادند. و البته موفق شدند جهت جدیدی نیز به سلایق و حرکت هنری در اروپا بدهند. آنچه پیر بوردیو «انقلاب نمادین» (41) در هنر می‌نامید و آن را بر پایه  کار ادوارد مانه(42) قرار می‌داد (1998-2000)(43) در حقیقت بدون پریمیتویسم از یک سو و اگزوتیسم از سوی دیگر نمی‌توانست به هنر آوانگارد غرب در نیمه دوم قرن بیستم تا امروز بیانجامد. 

اما در نگاه زیبایی‌شناسی استعمارزُدوده، بیش از آنکه مسئله تحول و موقعیت هنر و اندیشه غربی (یا مرکزی و تعمیم یافته به جهان) باشد، تأثیری است که این روند بر جهانی می گذارد که غرب آن را «جهان پیرامونی»(44) و یا «جهان سوم» می‌نامد. مسئله‌ اساسی از نگاه متفکران این جریان این است که  زیبایی‌شناسی غربی بر اساس یک خود‌محوری بارز و مبتنی بر قدرت سیاسی و نظامی و هژمونیک استعمار است که مفاهیم و ارزش‌ها و معیارهای زیبا‌یی‌شناختی خود را به سایر نقاط جهان و به ویژه آمریکای لاتین تحمیل می‌کند و نتیجه این کار در حقیقت هویت‌زُدایی از این پهنه‌ها است به صورتی که سپس بتواند بر این زمین سوخته هویتی، هر نگاهی را حتی به مثابه یک «هویت‌یابی» جدید از سنت خودِ این مردمان به آن‌ها تحمیل کند؛ به عبارت دیگر، به نحوی که حتی معیار خودشناسی خویش را از منابع ِ غربی (و در واقع قدرت‌های چند کشور استعماری غربی) بگیرند.

بخشی از تابلوی «از کجا آمده‌ایم؟ کیستیم؟ به کجا می‌رویم؟»‌/ اثر پل گوگن
بخشی از تابلوی «از کجا آمده‌ایم؟ کیستیم؟ به کجا می‌رویم؟»‌/ اثر پل گوگن

ما این امر را باید به خوبی درک کنیم، زیرا می‌بینیم که چگونه معیار بسیاری از هنرمندان و اندیشمندان ما همان‌گونه که اشاره شد آن است که تا چه اندازه هنر و اندیشه‌شان در غرب مطرح و به رسمیت شناخته (بازشناسی) می شود. به تعبیر جامعه‌شناس آلمانی آکسل هونت در کتابش «جدال برای بازشناسی» (1992) (45)، در حقیقت بازشناسی جایگزین ِ خودشناسی می‌شود و معیار این بازشناسی قدرت هژمونیک است.

البته باید توجه داشت که در این میانه دچار نوعی «افتادن از آن سوی بام» نشویم و استعمارزُدودن از هنر و اندیشه را که در این جریان فکری قدرتمند می‌بینیم، با محلی‌‌گرایی‌ها(46) و «تنگ‌نظری محلی‌گرا» (47) و قبیله‌گرایی(48)‌هایی از نوع بنیادگرایی‌های مذهبی چه یهودیت، چه مسیحیت، چه اسلام و چه حتی ادیان غیر‌ابراهیمی و نمونه‌هایی چون فردید و آل‌احمد در ایران، یکی نگیریم.

این گونه‌ بنیادگرایی‌ها و اندیشه‌ها در روایت ضد غرب‌گرایانه خود می کوشند تا از نظریاتی چون استعمارزدگی و لزوم بازسازی هویت‌های از دست رفته به سود ایدئولوژی‌های ضد‌مدرن، ضد‌آزادی و ضدانسانی خویش بهره‌برداری کنند، اما به رغم ادعاهایشان به شدت از همان الگوی هژمونیکی استفاده می‌کنند که غرب در استعمار و سپس در جهانی شدن همواره برای تحقیر فرودستان به کار گرفت.

این گروه‌ها را باید در واقع یک واکنش مدرن به مدرنیته استعماری اما در خدمت آن دانست که به شدت ضد آزادی‌های سیاسی و مدنی و سنت‌گرا، در بدترین معنای این واژه، هستند و نه ملهم از بهترین محتواها و اشکال سنت. بنابراین در استعمار‌زُدودگی از رویکردهای زیبایی‌شناسانه تأکید نه بر یکپارچه بودن غرب است و نه یکپارچه بودن شرق.

اثر پدرو لاش با عنوان «آمریکای لاتین/یک» (۲۰۰۳) در «اطلس نقشه‌نگاری رادیکال» (موگل و باگات، ۲۰۰۷)

اثر پدرو لاش با عنوان «آمریکای لاتین/یک» (۲۰۰۳)
هنر اگزوتیسم/ هنرمند با توزیع این نقشه و محل نامتعارف کلمات «لاتین/یک» و «آمریکا» در آن، قصد دارد «معنای «آمریکا» و معنای «آمریکایی بودن» را به چالش بکشد.» 
منبع: وب‌سایت هنرمند

مسئله اساسی، تغییر جریان روابط  و گفتمان‌ها از روابط سلسه‌مراتبی ِ عمودی ، به روابط همترازگرایانه افقی و گفتگویی(49) است که اصل را بر پیچیدگی و تکثر لایه‌های هویت، قدرت، موقعیت در همه جوامع می‌گذارد و نه تقسیم جوامع بر اساس معیارهای صرفاً سیاسی و انتسابی  و از بالای سیاسی در دولت-ملت‌ها. 

با این تعبیر می‌توان برنامه‌ها و جریان‌هایی از اندیشه را آغاز کرد که در رابطه‌ای گفت‌وگویی (دایالوژیک) قرار بگیرند، میان بخش‌هایی از  تاریخ و هنر و جوامع غربی از گذشته تا امروز با بخش‌هایی از همین گروه‌ها در کشورهای غیر‌غربی.

وقتی در نظر بگیریم که اندیشمندان کلاسیکی چون مونتنی(50)، دیدرو(51) و روسو(52) تا اندیشمندانی مدرن چون موردن(53)، بوردیو(54)، فوکو(55)، ایوان ایلیچ(56) و بسیاری دیگر به‌خصوص متفکران جریان «مدرنیته/ استعمار‌زدگی» در آمریکای لاتین، به ویژه اسکوبار، کیخانو، دو سوزا سانتوس(57) و مینیولو پیشتازان مبارزه با هژمونی استعمار غربی و در همان حال کاملاً جاافتاده و درگیر و مؤثر در فرهنگ دانشگاهی پیشرو غرب بوده‌اند، می‌بینیم که جز اندیشه پیچیده مورن و ایلیچ نمی‌توان انتظار داشت که راهی برای خروج از تأثیر منفی و درازمدت استعمار بر شکل دادن به سلایق زیبایی‌شناسی و سلسله‌مراتبی کردن دانش و دانشگاه میان حوزه استعماری مرکزی و حوزه پیرامونی شده، پیش روی خود داشته باشیم. 

-----------------------        

پانویس‌ها

1- declonial aesthetics

2-    decloniality   

3- Aníbal Quijano 

4- Edgardo Lander

5- Ramón Grosfoguel

6- Agustín Lao-Montes

7-Walter Mignolo

8- Zulma Palermo

9- Catherine Walsh

10- Arturo Escobar

11- Fernando Coronil

12- Javier Sanjinés

13-Enrique Dussel

14-Santiago Castro-Góme

15- María Lugones

16- Nelson Maldonado-Torres

17-https://monoskop.org/Decolonial_aesthetics

18-Rolando Vazquez 

19- Modernity/Coloniality group [Grupo modernidad/colonialidad]

20- https://socialtextjournal.org/periscope_topic/decolonial_aesthesis/

21- ٍexotism

22- Amin Malouf

23- Les Croisades vues par les Arabes, Paris, éditions Jean-Claude Lattès, 1983

24- Fernand Braudel 

24- Écrits. Autour de la méditerranée, les ambitions de l'histoire, l'histoire au quotidien., Les Belles Lettres, 2025.

25- The Persians ,Aeschylus 

26- The Cyropaedia, Xenophon

27- Mozart, Die Entführung aus dem Serail, 1782 

28- Tamerlano , George Frideric Handel

29- Turandot , Giacomo Puccini

30- West-östlicher Divan ,Johann Wolfgang von Goethe, 1819-1827

31- The Rubáiyát of Omar Khayyám , 1859 translation from Persian to English by Edward FitzGerald

32-Montesquieu, Les Lettres persanes, 1720

33-primitivism

 34-Henri Rousseau

35-Pablo Picasso

36-Igor Stravinski

37-Paul Gaugin

38-Antoine-Jean Gros

39- Jean-Auguste-Dominique Ingres

40- Les Demoiselles d'Avignon

41- La Révolution symbolique

42-Édouard Manet

43-Bourdieu, P. ,Manet, une révolution symbolique 

Cours au Collège de France (1998-2000) suivis d'un manuscrit inachevé de Pierre et Marie-Claire Bourdieu

44- periphery countries

45- Axel Honneth, Kampf um Anerkennung, 1992).

46-localism

47-provincialism

48-tribalism

49-dialogical

50- Michel de Montaigne 

51- Denis Diderot

52- Jean-Jacques Rousseau

53-Michel Foucault

54-Ivan Illitch

55- Boaventura de Sousa Santos

ارسال به دوستان
نبرد در زیر آب: داستان ۵ نسل از زیردریایی‌ها (+عکس) ونوس کانلی: به خاطر زیبایی چهره ام از یک پروژه کنار گذاشته شدم/ با جنیفر کانلی بازیگر مشهور هالیوودی نسبت دارم یک اتفاق نادر؛ نوزادی با دندان به دنیا آمد (+عکس) دستگیری ۳۹۴ سارق و مالخر در خراسان رضوی قیمت آجیل مخلوط شب یلدا اعلام شد نماینده رئیس‌جمهور: تا پایان ۱۴۰۵ هیچ فلر نفتی در کشور روشن نخواهد بود/ دریافت مجوز از آمریکا برای فعالبت های بین المللی زیست محیطی درگیری مسلحانه میان ارتش لبنان و نیروهای امنیتی سوریه در مرز دو کشور علم الهدی: دشمن تنها ابزار مؤثر باقیمانده خود را در حوزه فرهنگ و رسانه متمرکز کرده بازگشت اینتر به صدر جدول سری آ؛ پیروزی دشوار ۲-۱ مقابل جنوا در شبی پرتنش واکنش فعال آموزش و پرورش به اظهارات عجیب وزیر درباره "آهنگ" روایت شاعر از یار و طبیعت در شعری دلنشین چرا بازیکن سابق تیم ملی فوتبال به خاطر کانال مثبت ۱۸ خط خورد وزیر آموزش و پرورش: پخش آهنگ در صبحگاه مدارس به هیچ‌وجه مورد تأیید ما نیست آیین «شب یلدا» در کلام شاعر؛ میراث هفت هزار ساله و فرصت مغتنم دل به دل دادن «عدد ۳» امضای اوسمار پای بردهای پرسپولیس؛ ژست تکراری که سرخ‌ها را به صدر رساند