۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۳۱۵۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۳ - ۱۸-۰۲-۱۳۸۹
کد ۱۱۳۱۵۳
انتشار: ۰۹:۳۳ - ۱۸-۰۲-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

ابتكار: جمعيت حاضر در نمايشگاه کتاب بيشتر است يا ورزشگاه؟

«جمعيت حاضر در نمايشگاه کتاب بيشتر است يا ورزشگاه؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم رسول جعفريان است كه در آن مي‌خوانيد؛وقتي انسان وارد نمايشگاه مي‌شود از دو چيز کاملا به هم مربوط، تأسف مي‌خورد. يکي اين که بعد از سي سال اين مسجد؟ و ديگري آن که بعد از سي سال: اين نمايشگاه؟ آيا به عنوان کسي که در همه نمايشگاه‌هاي کتاب يعني هر 23 نمايشگاه شرکت فعال داشته است، نبايد اظهار تأسف کنم؟

صد البته مي‌دانم که مسؤولان مستقيم نمايشگاه، چه رنجي مي‌برند و چه اندازه تلاش مي‌کنند تا براي روان کردن نمايشگاه مقدمات را فراهم کنند. اما مگر يک مشکل و دو مشکل در کار است؟ بفرماييد صدها مشکل که فقط يکي از آنها ترافيک است. يکي نيست بپرسد: اصلا مگر اينجا نمايشگاه است؟ اينجا براي نماز ساخته شده و پيداست که کاربري نمايشگاهي از آن تا چه اندازه دشوار است. اينجور اداره کردن کشور که عجالتا از هر کسي بر ميآيد. مهم آن است که طبيعي و معقول و متناسب با نياز، نمايشگاهي معظم ساخته شود و از اين همه استقبال مردم، اين همه عشق و علاقه به کتاب، قدرداني شود.

البته اگر قرار باشد نمايشگاهي بسازند که مثل همين مصلي براي سي سال ديگر هم ساخته نشود، بهتر است از آن فکر منصرف شده و به خود زحمت ندهند. چون فکر اين که سي سال در انتظار ساختن نمايشگاه تازه باشيم و هر سال از سقف و در و ديوار آن باران روي کتابها بچکد، خود کشنده خواهد بود.

وقتي نمايشگاه را از محل قبلي با اخطار آنچناني خطاب به وزير تغيير دادند با اين استدلال که مي‌خواهيم ترافيک را حل کنيم، گفتيم لابد جايي خواهد آمد که مزاحمتي براي ترافيک ندارد.

اما اکنون بعد از پنج شش سال از آن ماجرا، همان مشکل و همان مسائل و تازه حالا جمع کردن پارکينکها که چاره‌اي جز آن نبوده است. پس دولت چه کاري انجام داده است؟
حد اقل نکردند طي اين پنج سال مصلّي را کامل کنند تا همين جا قدري آماده تر باشد.

شايد استدلال دولت اين است که نبايد تهران آباد شود و به عکس روستاها را بايد آباد کرد و يک نمونه هم همين داستان نمايشگاه است. خوب، اين هم حرفي است.

استدلال ديگر هم مي‌تواند اين باشد که بايد صبر کنيم زلزله بيايد و برود تا بعد با خيال راحت جايي را براي نمايشگاه بسازيم تا لا اقل يک صد و پنجاه سال آينده ايمن باشيم. وقتي بيمارستان صحرايي بنا مي‌کنيم، معنايش اين است که عجالتا نمايشگاه هم صحرايي باشد تا اوضاع مناسب باشد. زندگي صحرايي هم خود خوبي‌هايي دارد که يکي از آنها طراوت و تازگي هوا و خوردن باران بهاري است.

بگذريم. من خود شاهد نگراني دوستان مدير در نمايشگاه هستم. فقط يکسره بايد دعا کنند که باران سنگين و طوفاني نيايد اين همه چادر را که بايد نامش را بادکنک گذاشت به هوا ببرد. اگر در وقت باران تند اين دوستان ما سکته نکنند جاي شکرش باقي است. سعي شان مشکور باد.

اما داخل نمايشگاه، واقعا با حضور مردم شکوهي دارد. با حضور ناشران فراوان، آثار بيشمار، عشق و علاقه به کتاب، مردمي که حتي اگر براي تفريح مي‌آيند بايد قدرشان را دانست. اين که مي‌خواهند بخوانند تا بفهمند و بدانند. کار کتاب واقعا در کشور ما رونق دارد و از اين حيث بايد خدا را شاکر باشيم.

به نظرم شلوغي نمايشگاه کتاب به مراتب از ورزشگاه‌ها بيشتر است. درست است که سالي يکبار است، اما همين نمايشگاه‌هاي استاني هم که عزيزان ارشادي در اين چند سال درست کرده اند نشان مي‌دهد که تکرار آن، از شمار جمعيت نمي‌کاهد. اينجاست که دلمان مي‌خواهد بدانيم چرا براي ورزش آن قدر فدراسيون و اسباب و اثاثيه و بودجه اما براي نمايشگاه کتاب با اين حضور آن هم از سوي فرهيختگان، کسي به فکر نيست.

روشن است که کار نمايشگاه با تلاش يک معاونت در يک وزارتخانه حل نمي‌شود، آنها در حد برگزاري تلاش خود را دارند. مسأله نمايشگاه يک مسأله ملي است که دولت بايد تصميم بگيرد و آنچه آشکار است اين است که دولت آن را رها کرده است. وقتي شش سال گذشته کاري در اين باره نشده، دولت در دو سال آينده هم نخواهد کرد، زيرا طرحي را تعقيب مي‌کند که بتواند در اين دو سال تمام کند.

اما يک خبر خوش: گفتند که 1500 کارگر سه شيفت مشغول کار در مصلي هستند. علائم آن از همين سروصداها روشن است. اميدواريم لااقل اين پروژه در دو سه سال آينده تمام شود.

كيهان:جوجيتسو به سبك ميرزا آغاسي

«جوجيتسو به سبك ميرزا آغاسي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛«انفجار اطلاعات» را شايد بتوان يكي از نتايج مهم حوادثي به شمار آورد كه پس از انتخابات 22 خرداد سال گذشته رخ داد. مجموعه اين حوادث كه آميزه اي از پروژه خارجي و پروسه (فرآيند) تحولات داخلي بود، نقطه اي كور يا مغفول در سياست ايران را كه مي رفت به حفره ضد امنيتي بزرگي براي كشور تبديل شود، پديدار كرد. طيفي كه با توجه به فرآيند دگرگوني و عقبگرد عقيدتي، در طليعه پروژه پيچيده و چند لايه جنگ نرم بيگانگان قرار گرفته بودند، خدمتي بزرگ به ملت و نخبگان ايران كردند و ناخواسته زنگ هشدار را بي موقع - به موقع!- به صدا درآوردند. آن پروژه هر چند كه همچنان پيگيري مي شود، اما نقشه اي لو رفته است و اصرار بر تداوم آن جز به ضد خود تبديل نمي شود. دشمن در جنگ نرم قرار بود خواب كند و شبيخون بزند. قرار بود از نيروي خودي - در دو سطح مردم و نخبگان - يارگيري كند و به زعم خويش، به شيوه جوجيتسويي نيروي ملت ايران را عليه خود او به كار ببندد. اما وقتي حريف را نسبت به ترفند خود هوشيار كرديد، اصرار بر آن نه تنها بي ثمر خواهد بود بلكه ممكن است متقابلاً تبديل به دامي براي خود شما شود. جوجيتسو بازي دشمن به ويژه از عاشورا (6 دي ماه 1388) به بعد، چنين روند معكوسي را طي كرده است. شبكه جنگ نرم كه از آن به درستي به عنوان فتنه ياد شد در اين 4 - 5 ماه در مسيري پا گذاشته كه فقط زرادخانه هاي تهي شده، تفنگ بي فشنگ و پوكه هاي خالي او را بيشتر عيان مي كند.

ايران جديد 2 سال پيش در عرصه چالش هسته اي در موضع قدرت ايستاده بود تا آنجا كه تابستان همان سال، وقتي دكتر احمدي نژاد در مجمع عمومي سازمان ملل انگشت شست خود را پايين گرفت، رسانه هاي آمريكايي و اروپايي با منطق نشانه شناسي و هرمنوتيك اعلام كردند رئيس جمهور ايران مي گويد كار بوش تمام است و او ناك اوت شده است. بوش پس از 7 سال ناك اوت شد، اما اوباما ظاهراً در دوره كوتاه يك ساله و در هنر رزم نرم جوجيتسو ضربه فني شده است. او هم چوب را خورده و هم پياز را. اوباما هر دو عرصه نبرد نرم و سخت را به ايران واگذار كرده و آخرين برگ قابل استفاده - اسب تروا و ضربه از درون - را هم رو كرده و سوزانده است.

اين حقيقت را ريچارد دالتون سفير پيشين انگليس در تهران كه معاصر با قدرت نومحافظه كاران در كاخ سفيد بود، 10 روز پيش شهادت داد آنجا كه در كسوت «تحليلگر امور خاورميانه در موسسه سلطنتي چتم هاوس» اعلام كرد «به نظر مي رسد در رويارويي بر سر بحران هسته اي با جامعه جهاني ]غرب[، ايران در موضع نيرومندي است و مذاكرات قدرت ها براي تحريم ها و مهار ايران با دشواري هاي هميشگي پيش خواهد رفت... مخالفت آيت الله خامنه اي با طرحي براي محدود كردن شوراي نگهبان در مجمع تشخيص، آب سردي بود كه بر روي پروژه مذكور ريخت. تمام اين شرايط به ضرر اپوزيسيون سبز است. آنها راهي براي سازماندهي مجدد ندارند و چندان نمي توان به تحرك جديد آنها اميدوار بود. رژيم آن گونه كه برخي سال گذشته تصور كردند، ضعيف و لرزان نيست. ضعيف ترين احتمال براندازي حكومت است. شرايط براي شورش فراهم نيست.»

اين تحليل را كسي ارائه مي دهد كه به نيابت از اينتليجنس سرويس و وزارت خارجه انگلستان مأمور شده بود به ويژه طي 3، 4 ساله قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 88، به تدارك آشوب و اغتشاش و سازماندهي شبكه جنگ نرم در داخل ايران اهتمام كند. راه اندازي تلويزيون بي بي سي فارسي و سازماندهي 180 تن از رجال سياسي در ايران از جمله دست پخت هاي آقاي دالتون بود. (حسين رسام تحليلگر سياسي سفارت انگليس 17 مرداد سال گذشته در دادگاه اعلام كرد در طول 5 سال با 180 نفر از جمله عطريانفر، شمس الواعظين، ليلاز و... در ارتباط بوده و اطلاعات لازم را جمع آوري مي كرده و در ستاد موسوي هم با فردي به نام ماهر در ارتباط كامل بوده است). اكنون دالتون از دست برتر و موضع قوي تر ايران در چالش با غرب در دو حوزه خارجي و داخلي سخن مي گويد.

چرايي اين اتفاق را بايد پاسخ گفت. آنها دقيقاً در ايران چه مي خواستند و كانون هدفگذاريشان در چه نقطه اي متمركز بود؟ چرا سرحلقه جريان ماسوني جديد در لندن (مهاجراني) كه در اوج اغتشاش ها تبديل به خبرنگار و گزارشگر جزء بي بي سي شده بود، اكنون به همراه برادر همسر خويش (محسن كديور، مقيم آمريكا) اعلام مي كنند با جمهوري اسلامي و قانون اساسي مشكلي ندارند و فقط با «اين جمهوري اسلامي»! مشكل دارند؟ آيا اين منطق لندني همان منطق سران فتنه در داخل نيست؟ آيا حلقه انگليسي - آمريكايي و صهيونيستي پس از خيز علني براي «براندازي» به واسطه كف خيابان، به موضع سابق «استحاله نظام با حفظ ظاهر و صورت آن» بازگشته اند و مجدداً استحاله را مقدمه براندازي علني مي دانند؟ و آيا اساسا مي شود منكران امام زمان (عج) و منكران رسالت پيامبر اكرم (ص) و قداست قرآن را در زمر ه سكولارها - قائلين به جدايي دين از سياست - رده بندي كرد؟!

پاسخ اين پرسش ها را شايد بتوان در تحليل اخير زبيگنيو برژينسكي (مشاور امنيت ملي كارتر) جست وجو كرد. وي به تازگي تحليلي را درباره چالش هسته اي در روزنامه زود دويچه سايتونگ به چاپ رسانده است. برژينسكي در اين تحليل بر ناكارآمدي مطلق مدل حمله نظامي براي مهار ايران تاكيد مي كند و شروطي را هم براي تحريم، مذاكره و انزواي ايران برمي شمارد اما در پايان نتيجه مي گيرد «با همه اينها تا زماني كه جابجايي و تغيير قدرت در ايران به وجود نيايد، ما نخواهيم توانست مشكل ايران را حل كنيم، هر چند اين تغيير قدرت لزوما به معناي كنار رفتن روحانيون يا پيدايي دموكراسي نيست. هر تغييري در اين كشور قطعاً به اين گستردگي نخواهد بود.» اين عبارات اندكي راز آلود است. برژينسكي به عنوان يك استراتژيست كهنه كار مي خواهد ضمن عبرت گرفتن از بلندپروازي هاي دن كيشوت وار، بر سناريويي احتمالاً واقع گرايانه تر تاكيد كند كه در آن نظام سياسي موجود در ايران مي تواند جمهوري اسلامي باشد و حتي ظاهر روحاني حكومت - ولو موقتاً - حفظ شود اما در باطن «اين جمهوري اسلامي» مقتدر و مستقل نباشد! يعني يك شبه جمهوري و شبه اسلامي كه بتواند پلي موقتي و كوتاه براي گذار به مرحله بازتوليد استبداد وابسته و لائيك به سبك برخي كشورهاي مرتجع منطقه و البته با رنگ و لعابي امروزي تر باشد! اين بيان ديگري است از همان منطقي كه چند ماه پيش كديور عنوان كرد و گفت «با جمهوري اسلامي و روحانيت جز با استفاده از اسلام و ملاها و افراد خود حاكميت نمي توان جنگيد».

اين همان منطقي است كه سال گذشته روي سابقه حضور موسوي و كروبي و منتظري و صانعي و عمرو و زيد در جمهوري اسلامي مانور مي داد. اين همان منطق نهضت آزادي و سازمان مجاهدين و حزب مشاركت- و برخي اعضاي كارگزاران- است كه تا مرز نفي خط امام و اصل ولايت فقيه پيش رفتند و در عين حال ادعا كردند ملتزم به قانون اساسي جمهوري اسلامي و درصدد اصلاح جمهوري اسلامي هستند!

اين همان منطق امثال محتشمي پور وزير كشور اسبق است كه هر چند ماه يكبار براي خالي نماندن عريضه، نسبت به نفوذ جريان حجتيه در حاكميت هشدار مي دهند اما چشم بر آمد و شد و ائتلاف ميان سران فتنه با سران نهضت آزادي و نظاير آنها كه پرچم سكولاريسم و نفي ولايت فقيه را برافراشته اند مي بندند و نمي پرسند ميان دو سر اين ائتلاف چه سنخيت و تجانسي در كار است؟ اين حضرات نمي پرسند كه چرا امير-م از ماركسيست ها و چپ هاي آمريكايي مقيم خارج به نشريه ضدانقلابي آرش مي گويد «لزومي ندارد كه ما در جنبش سبز از آقاي خاتمي بخواهيم از سكولاريسم دفاع كند. او نظر خود را دارد اما وقتي در صف مشتركي ]![ مبارزه مي كنيم، طبيعي است انتظار داشته باشيم روي سكولارها فشار نياورد». صف مشترك خاتمي و محتشمي پور و كروبي و موسوي و مجيد انصاري و صانعي و... با ماركسيست هاي ملحد و ليبرال هاي مدعي سكولاريسم (ظاهرا جدايي دين از سياست) كدام است و روبروي اين صف مشترك كدام جبهه براي مبارزه مي تواند قرار گيرد!

محمد قوچاني سردبير روزنامه هاي شرق، هم ميهن و اعتماد ملي، 5 سال پيش در آستانه انتخابات سال 84 از ميرحسين موسوي به عنوان دايه اي ياد كرده بود كه اگر بيايد و پيروز شود، جريان روشنفكري اپوزيسيون مي تواند فرصت تنفس پيدا كند. او اما به تازگي در مجله مهرنامه نوشت «روشنفكران سكولار در ايران تاريخ را وارونه خوانده اند حال آن كه روشنفكري در اروپا ضددين نيست... به همين علت است كه اكبر گنجي با مانيفست جمهوري خواهي، رساله مجاهدين خلق را بازتوليد مي كند و به انكار الوهيت قرآن كريم منتهي مي شود... روشنفكري ايراني مانند پزشك تك نسخه اي همچنان سكولاريسم را دواي درد معرفي مي كند حال آن كه اين ايدئولوژي يك بار در ديكتاتوري پهلوي در كشور حاكميت يافت و به انقلاب اسلامي منتهي شد. تلاش براي تبديل آن به ايدئولوژي دموكراسي هم نادرست و هم بي فايده و ضررآفرين است». همين چند جمله-گويا كه دست بر نقطه حساسي گذاشته باشد- هجو و توهين و شماتت انبوهي از رسانه هاي ضدانقلاب و پيش از همه آنها، راديو فردا رسانه رسمي سازمان سيا را به دنبال آورد. قوچاني متهم شد به خاطر راحت طلبي و پول پرستي، خيانت كرده و بقيه را فروخته است!

اما شگرد جوجيتسو(پيشنهاد امثال جين شارپ) ديگر به اين سادگي جواب نخواهد داد. دو بازوي جنگ نرم معطوف به آشوب، از كار افتاده است. دشمن مي خواست به واسطه جريان استخدام شده سياسي، از «مردم» و «نخبگان» يارگيري كند. دشمن مي كوشيد لااقل بخشي از آن نيروي قدرتمند 40 ميليون نفري (85 درصد واجدان) را كه رأي ارزشمند خود را پاي صندوق مشروعيت نظام ريختند به شيوه رزم جوجيتسو عليه نظام و ملت مصادره كند. «خيانت» و «خطا و بي بصيرتي» دو گروه از خواص، اميد دشمن به اين پروژه را زنده كرد.

اما امروز به اعتبار همان انفجار اطلاعات مبارك، يارگيري دشمن در دو حوزه مذكور عقيم مانده است. يك سند بر اين مدعا همان است كه آقاي محتشمي پور-با وجود به بازي گرفته شدن در ستاد صيانت از آراء (القاي تقلب)- چند روز پيش در ديدار با «جمعي از جوانان مجمع نيروهاي خط امام» گفت؛ «زماني كه انتخابات تمام شد و جرياني نتوانست پيروز شود، اين كه بخواهد جنگ و دعوا را ادامه دهد، فايده اي ندارد و يك سياستمدار عاقل براي موفقيت در آينده برنامه ريزي و تلاش مي كند... نظر رهبري نسبت به جريان هاي سياسي يكسان است مگر اشخاص ويژه اي كه زمينه بي اعتمادي را نسبت به خودشان فراهم آورده اند». اين سخنان شاهدي است بر بي عقلي سياستمداران و اشخاص ويژه اي كه به جنگ و دعواي خياباني اميد بسته بودند و اكنون مورد بدگماني نظام و انزجار مردم قرار دارند.

سند دوم بر اين مدعا اظهارات هفته گذشته محمد برقعي (از عناصر ضدانقلاب مقيم واشنگتن و فعال در فتنه سبز) است كه درباره ملاقات اخير ميرحسين موسوي با سران گروهك هايي نظير نهضت آزادي، به راديو فردا مي گويد «موسوي تنها با ريزش درون حاكميت مي توانست موفق شود. اگر ريزش درون نظام نشود، به هيچ عنوان نمي شود كاري كرد. اينكه آقاي موسوي به مرز مجموعه هايي برود كه علنا ساختار را نمي پذيرند، ريزش درون نظام را از دست مي دهد. او تا به حال با ظرافت در اين زمينه حركت مي كرد تا اين تصور نيروهاي داخل نظام را كه سبزها مي خواهند كل نظام را از بين ببرند، خنثي كند. دور شدن از نيروهاي درون نظام باعث خواهد شد اپوزيسيون آن بخش ريزش درون نظام را از دست بدهد».

اكنون با متمايز شدن دوباره صف ها، باز هم در آن سو گروه هاي سلطنت طلب، ليبرال ها و شبه ملي گراها، و چپ هاي آمريكايي مانده اند به انضمام چندمهره روسياه كه ديگر حتي نمي توان اطلاق نام منافق هم بر آنها كرد. طيف گسترده اي از افراد- از دالتون در انگليس و برقعي در آمريكا تا محتشمي پور و قوچاني در ايران- اگرچه با تعابير و گويش هاي گوناگون سخن مي رانند اما يك جمله بيشتر نمي گويند و آن اينكه فاتحه فتنه سبز را بايد خواند.

هر كس و هر محفلي هم بخواهد در آن مسير گام بردارد، در چشم ملت و نخبگان، ادامه فتنه و شبيخون دشمن قلمداد مي شود. جوجيتسو بازي سران فتنه در خدمت مستكبران عالم، همان حكايت توپخانه ميرزاآغاسي بود و روسياهي و تلفاتي كه براي دشمن بر جاي ماند! به فضل الهي قدرت جمهوري اسلامي پس از اين جنگ پيچيده دشمن، مضاعف شد.

مردم سالاري:دروازه باني خبر از سوي آقاي وزير!

«دروازه باني خبر از سوي آقاي وزير!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛همه نوع دروازه باني شنيده و ديده  و خوانده بوديم، اما دروازه باني خبر از سوي يک وزير را تصور هم نمي کرديم. نه ما بلکه مرحوم لئوروستن (ROSTEN LEO) درسال 1937 که گفت کل فرآيند روزنامه نگاري در انتخاب خلا صه شده است، فکرش راهم نمي کرد که يک روزي روزنامه ها ناچار باشند بعد از دروازه انتخاب فعاليت کنند و ديگر چيزي براي انتخاب در اختيارشان گذاشته نشود، خدا رحمت کرده ها، ويلبرشرام(SCHRAMMG WILBER) و کورت لوين(LEWIN CURT) واضع اصطلاح «دروازه بانان» (TEKEEPER GATE) ووايت(WHITE) خالق نام «آقاي دروازه» که کلي به خود زحمت دادند تا چارچوبي براي ارزشيابي به متخصصان روزنامه نگاري بدهند که انتخابها چگونه صورت پذيرد و برسر مدلهاي دروازه باني سروکله هم مي زدند که نقش «خبر جمع کن ها» (GATHERS NEWS) شامل نويسندگان، گزارشگران و سردبيران محلي و نقش «پردازندگان خبر» (PROCESSORS NEWS) در دروازه باني خبرتبيين کنند و به مدل درآورند تا مرحوم چينبال (CHINBULL) در سال 1977 روابط عمومي ها را به صفت پردازندگان خبر متصف کرد، هيچ فکر نمي کردند که روزگاري فرا مي رسد که همه اينها بعد از دروازه باني قدرتمند امکان حضورخواهند يافت که ديگر چيزي براي پردازش و دروازه باني و انتخاب در اختيارشان نخواهد بود.

تعجب نکنيد اين همه را از يک مصاحبه جناب آقاي وزير آموزش و پرورش کشورمان در هفته گذشته با يک خبرنگار فهميدم و براي شما نقل مي کنم. خبرنگار صداوسيما از «حاجي بابايي» وزير آموزش و پرورش در هفته گذشته پرسيد: آقاي وزير آيا درست است که مي گويند شما هر نوع مصاحبه و گفت وگو را ممنوع کرده ايد؟ وزير در نهايت صداقت و لا بد با باورمندي تمام گفت: بله،من براي آن که اخبار غيرلازم منتشر نشود، گفته ام جز خودم هيچکس حق  ندارد با رسانه ها ارتباط داشته باشد، همه چيز را که لازم باشد خودم خواهم گفت.«حاجي بابايي» در ابتداي وزارتش و روزهاي نخستين تکيه زدن بر صندلي وزارت مصاحبه اي داشت که در آن وعده داده بود روابط عمومي به سطح معاونت در آموزش و پرورش ارتقا خواهد يافت و ما کلي خوشحال شديم که بالا خره کسي پيدا شد که اقتدار از دست رفته روابط عمومي را به او  برگرداند.آن سخن با سخن امروز قابل جمع نيست، چه پيش آمده است که آن نگرش به اين عملکرد آنهم در زماني کوتاه در حوزه ارتباطات، روابط عمومي و خبر و رسانه ها منتهي شده است؟قابل فهم نيست. شايد از اين گفته نگارنده  تعجب کنيد که چرا، به اين اندازه به موضوع حساس شده ام.

اين حساسيت چند علت دارد.
اولا : يکي از دستاوردهاي بزرگ انقلا ب اسلا مي، از بين رفتن نقش صاحبان قدرت از حوزه دروازه باني خبر است که عليرغم محدوديت هاي فراوان تاکنون صاحبان قدرت چنين علني و آشکار به دروازه باني مستقيم و شخص محور رسانه ها نپرداخته اند، و اظهاراتي از اين نوع مي تواند خطري براي آن دستاورد بزرگ باشد، ثانيا: چنين نگرشي واقعيت هاي اجتماعي را تحريف خواهد کرد و نبردهاي دوطرف دروازه را ازحوزه رسانه به حوزه قدرت و رسانه خواهد کشاند و اين به صلا ح و به سود جامعه و انقلا ب نخواهد بود.

ثالثا: در عصر اطلا عات و عصر اينترنت، مجاري و منبع ناشناخته مبناي شکل گيري واقعيت هاي اجتماعي مي شوند و آنگاه خود آقاي وزير هم در اعتبار بخشي به اخبار عبوري از دروازه خود ساخته با مشکل جدي مواجه خواهد شد.

آقاي وزير به جاي اين محدوديت و اين اقدام غيرحرفه اي بهتر است به اقتدار روابط عمومي وزارتخانه خود و ايجاد يک سيستم اطلا ع رساني علمي و يک نظام اطلا عاتي مقتدر بينديشد و نگران مصاحبه ديگري که مسووليت دارند نباشد و بداند که امروز يعني در عصر اطلاعات روابط عمومي با ارتباط تعريف مي شود و ارتباط با اطلا عات و اطلا عات مورد نياز روابط عمومي براي ارتباط. به گفته  ادوارد برنيز پدر روابط عمومي نوين جهاني چهار نوع اطلا عات است.

1- اطلا عات براي آگاه ساختن مردم 2- اطلا عات براي آگاه شدن از نظرات مردم  3- اطلا عات براي اقناع و تغيير رفتار و ذائقه مردم  4- اطلا عات براي همبسته شدن و همراه شدن و درست شدن با مردم.

و هدف از اطلا ع رساني، فقط توزيع اطلا عات نيست، بلکه اطلا ع رساني يعني «توزيع و تبيين اطلا عات» او تبيين اطلا عات يعني بيان علت ها و ضرورت ها و کاري که آقاي وزير برعهده گرفته است حداکثر آگاه ساختن مردم آن هم با توزيع اطلا عات است و نه بيشتر; لذا اميدواريم آقاي وزير در سخنان خويش تجديد نظر نمايند.
 
رسالت:رسانه و سواد رسانه‌اي

«رسانه و سواد رسانه‌اي»عنوان  سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدمهدي انصاري
است كه در آن مي‌خوانيد؛در حال حاضر حدود370 ماهواره در جهان فعاليت مي کنند که اين تعداد ماهواره امواج حدود12000 شبکه تلويزيوني را پشتيباني مي کنند. از بين اين تعداد ماهواره امواج حدود30 تا35 ماهواره آسمان کشورمان را پوشش مي دهد و حدودا3000 شبکه قابل دريافتند. در کنار ماهواره طي سال هاي اخير اصولا رسانه به معني عام خود پيچيده تر، گسترده تر و البته سهل الوصول تر شده است. اينترنت بستري مهيا براي تبادل اطلاعات و تسهيل ارتباطات فراهم آورده که در خوان گسترده آن شبکه هاي اجتماعي و همه گونه فعاليت رسانه اي معنا پيدا مي کند.

در کشور ما در چند سال گذشته رسانه هم از بعد سخت افزار فناوري هاي نوين و هم از بعد ميزان استفاده کنندگان و مخاطبان گسترش چشمگيري داشته و علاقه مندي شهروندان ايراني به رسانه و مظاهر فناوري هاي جديد ارتباطاتي (ماهواره، اينترنت، موبايل، سينما و ...) در دنيا زبانزد خاص و عام شده اما متاسفانه در کنار اين بستر ارائه شده سواد رسانه اي شهروندان ارتقا نيافته است. سواد رسانه اي يعني مجهز شدن و توانمند شدن مخاطبان به قدرت تجزيه و تحليل در مواجهه با محتوا و پيام رسانه اي ها گوناگون. هدف اصلي سواد رسانه اي اين است که مخاطبان به قدرت بيشتري در تفسير، تعبير و نقد پيام هاي رسانه اي دست يابند. سواد رسانه اي به افراد توانايي مي بخشد تا ضمن اينکه متفکراني منتقد باشند خود نيز به مولدان خلاق پيام ها تبديل شوند.

در حالي که فناوري هاي ارتباطي جوامع مختلف را متحول ساخته، بر فهم و ادراک ما از خودمان، جوامع مان و تنوع فرهنگي ما تاثير مي گذارد مسلما بهره مندي از سواد رسانه اي مهارتي حياتي براي قرن21  به حساب مي آيد. سواد رسانه اي شامل توانايي دسترسي، تحليل، ارزيابي و پردازش فعاليت اطلاعات است. عمر دانش سواد رسانه اي در جهان حدود30  سال است و بيشتر در کشورهاي ژاپن و کانادا مطرح بوده است.

علت عمده برجسته شدن اين موضوع در برخي کشورها مصون شدن مخاطبان در مقابل انواع تبليغات تجاري و گاه خشونت و نيز برخي مضامين مضر ديگر بوده است که به منظور حمايت از مخاطبان اين بحث به تدريج جايگاه خود را در محافل علمي جهان گشود.
آموزش هاي رسانه اي و ارتقا سواد رسانه اي در لايه هاي متني جامعه يک نياز و ضرورت براي فرهنگ، سياست و امنيت ملي ماست. در نظام آموزش و پرورش، در رسانه ملي، در مطبوعات و از طريق نگارش کتاب هاي گوناگون بايد سواد رسانه اي توده ها و حتي نخبگان ما ارتقا يابد.

متاسفانه در جريان حوادث پس از انتخابات سال گذشته در کشورمان که از طريق آن تجربه اي مغتنم و آزمون بسيار ارزشمند براي نظام اسلامي رقم خورد شاهد بوديم حتي برخي از نخبگان و دانشگاهيان ما چنان از خوراک رسانه هاي غربي و شبکه هاي ماهواره اي اثر پذير شده اند که مجالي براي بحث و مباحثه باقي نمي گذارند!! البته در کنار اين عده بودند ميليون ها ايراني بصير و هوشمند که در9  دي و22  بهمن بلوغ سياسي و اوج درک و فهم رسانه اي خود را به نمايش گذاشتند.

از منظر برخي نويسندگان و صاحبنظران، مفهوم رسانه  چنان عام و گسترده است که محصولات فرهنگي متعددي چون کتاب، سينما، موسيقي و مواردي از اين قبيل را نيز در بر مي گيرد. اکنون که در ايام برگزاري نمايشگاه کتاب تهران هستيم و جوانان و دانشگاهيان و اهالي فرهنگ و دانش از اين بوستان مهم و انديشه توشه بر مي گيرند چقدر بجاست که نسبت به افزايش سطح سواد رسانه اي در بين آحاد جامعه توجه شود.

حوادث و اغتشاشات سال گذشته به عينه نشان دادند که ما تا چه ميزان از فعاليت رسانه اي غرب و اساسا فضاي رسانه اي آسيب پذير هستيم! تعدادي وبلاگ نويس و فعال حرفه اي در عرصه شبکه هاي اجتماعي به علاوه چند شبکه تلويزيوني فارسي زبان و عده اي که مثلا از طريق اس ام اس و ايميل به تحريک احساسات ميليون ها راي دهنده ايراني روي آوردند و موفق شدند ولو در مقطعي کوتاه و با دروغ امنيت ملي و وجهه جمهوري اسلامي را خدشه دار کنند. در داخل هم مجبور شديم تا حدود دو ماه رسانه بسيطي چون پيامک را قطع کنيم؛ اينها واقعياتي هستند که بستر وقوع فتنه را در کشور مهيا کردند و گوياي عمق کم کاري ما در حوزه رسانه و بهره گيري از اين ظرفيت براي آگاهي بخشي و مصون سازي افکار عمومي در برابر امواج مسموم  و مخرب رسانه هاي ضد ايراني است.

نتوانستيم از ابزار رسانه براي فرهنگ ايراني- اسلامي استفاده کنيم. قادر نبوده ايم رسانه هايي اعتمادساز، رقابتي و در راستاي اهداف و منافع ملي راه اندازي کنيم. اقداماتي هم که به انجام رسانده ايم پراکنده، ضعيف و مقطعي بوده است. امروز نيازمند حضور پرقدرت و پررنگ جريان فرهنگي انقلاب اسلامي در فضاي سايبري هستيم که البته اين امر نيازمند حمايت و همکاري درون سيستمي است. همچنين بايد شبکه هاي اجتماعي پيونددهنده و پر جذابيت فعال شوند و صدا و سيماي ما حرفه اي تر، هنرمندانه تر و چابک تر در عرصه خبر، سرگرمي، فيلم، آموزش و آگاهي بخشي وارد ميدان شود. چند روزنامه پرتيراژ و پرمحتوا و آ زادمنش از سوي افرادي خوشنام از منظر افکار عمومي و قابل اعتماد از منظر نظام اسلامي به راه افتند که هم صبغه نخبگي در آن وجود داشته باشد و هم جذابيت هاي عاميانه و مبتني براي لايه هاي متنوع اجتماع.

اينها راهکار هايي هستند که لازم است در حوزه رسانه و سواد رسانه اي به آنها توجه شود. تصميم گيران نظام از يک سو و اصحاب علم ارتباطات، اهالي رسانه، مطبوعاتي ها، هنرمندان و فيلمسازان و همه و همه بايد در اين امر خطير ايفاي نقش کنند تا بتوان در آينده نه چندان دور که نسل هاي جديد و پديده هاي تازه رسانه و اينترنت و ماهواره پا به عرصه وجود و رقابت و پيام رساني مي گذارند، آسيب پذيري ما و فرهنگ ديني و ملي ما به حداقل رسيده باشد.

تهران امروز:درباره افزايش يا كاهش جمعيت

«درباره افزايش يا كاهش جمعيت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم فرامرز قرا‌باغي است كه در آن مي‌خوانيد؛يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي جوامع بشري، رشد روز افزون جمعيت بوده و هنوز هم هست. مطالعات «مالتوس» دانشمند جمعيت‌شناس نشان مي‌داد كه جمعيت جوامع بشري براساس تصاعد هندسي رشد مي‌كند در حالي كه رشد توليد فرآورده‌هاي غذايي و كشاورزي براساس تصاعد حسابي افزايش مي‌يابد. گرچه پس از «مالتوس» دانشمندان جمعيت‌شناس، انتقادات فراواني بر نظريه وي وارد كردند اما پس از عصر انقلاب صنعتي در اروپا كه با رشد جمعيت بر اثر بهبود وضعيت بهداشت، كاهش نرخ مرگ و مير نوزادان و فراهم‌آوري امكانات رفاهي بود، در دهه 80 ميلادي نگراني تازه‌اي به وجود آمد، توليد روز افزون گازهاي گلخانه‌اي، پديده اينورژن، آب شدن يخ‌هاي قطب‌‌هاي شمال و جنوب، كاسته شدن از ضخامت لايه اوزون، علل تازه‌‌اي براي نگراني‌هاي تازه درباب خطرات زيست محيطي و نيز احيانا كاهش نرخ رشد جمعيت يا ثابت نگاه داشتن آن بود.

با اين همه دانشمندان جمعيت‌شناس، جامعه‌شناس، آسيب‌شناسان اجتماعي و حتي علم سياست، افزايش يا كاهش نرخ رشد جمعيت را في‌نفسه مفيد يا مضر نمي‌دانند بلكه بسته به امكانات و منابع در دسترس، حدود و ثغور جغرافياي جمعيتي تعريف و ترسيم مي‌شود. بسيار بديهي است كه اگر امكانات و منابع در دسترس باشند، آنگاه جمعيت به مثابه يك «فرصت» تلقي و توصيف خواهد شد و اگر منابع و امكانات در دسترس نباشند، افزايش جمعيت جز «تهديد»، چيز ديگري نخواهد بود.

كشور ما نيز يك بار در دهه 60 موج جهشي نرخ رشد جمعيت را تجربه كرده است. هم اكنون نيز سازمان‌ها و دستگاه‌هاي دولتي با تقاضاهاي روز به روز افزون شونده جمعيتي كه در دهه 60 به جامعه ما افزوده شده روبه‌رو است.

دكتر محمدباقر قاليباف شهردار محترم تهران نيز با اشاره به اينكه امروز تبعات رشد غيرمنطقي جمعيت در سال 64 را مي‌پردازيم، گفته است بايد اين امكان را فراهم كنيم تا خانواده‌ها بتوانند خودشان در مورد تعداد فرزندانشان تصميم‌گيري كنند. اين سخن درستي است، چرا؟ چون سياست‌هاي تنظيم خانواده بيشتر از آن كه دستوري و اجباري باشند، تشويقي و اقناعي‌اند. گرچه «شعار دو تا بچه كافيه» كه از سوي دولت‌هاي وقت در صدر برنامه‌هاي كنترل جمعيت مطرح مي‌شد، خانواده‌هاي ايراني را به داشتن فقط دو فرزند، تشويق و ترغيب مي‌كردند اما واقعيت اين است كه هرگز سياستي اجباري براي كاهش فرزندان خانواده – مانند آنچه هم اكنون در چين اجرا مي‌شود – در كشور ما وجود نداشته است، در اين باره به چند واقعيت آماري اشاره مي‌كنيم.

1 - مطالعات جمعيت‌شناسي نشان مي‌دهد كه نرخ رشد جمعيت ايلات و عشاير كشور – به جز عشاير عرب جنوب – همواره كند و بطئي بوده است. به نظر مي‌رسد ميان شيوه زيست جوامع كوچ رو و حجم خانوار، همبستگي معناداري به لحاظ آماري وجود دارد.

2 - براساس سرشماري سال‌هاي 35، 45، 55، 65، 75 و 85 جمعيت روستايي كشور رو به كاهش و جمعيت شهري رو به فزوني بوده است. در حال حاضر بيش از 55 درصد جمعيت كشور را شهرنشينان تشكيل مي‌دهند. به عبارت ديگر شيب جمعيت شهري فزاينده و شيب جمعيت روستايي به‌رغم افزايش قدر مطلق آن كاهنده بوده است. همچنين از جمعيت ايلات و عشاير نيز به مرور كاسته شده است. البته نسبت‌ها را بايد با كل جمعيت كشور در نظر گرفت.

چنين به نظر مي‌رسد كه هر گونه برنامه تشويقي براي افزايش جمعيت، فشار جمعيتي را بر شهرها وارد خواهد آورد. مطالعات سرشماري‌هاي گذشته نشان مي‌دهد كه تاكنون ده‌ها هزار روستا از سكنه خود خالي شده‌اند و اين جمعيت به كجا سرازير شده است؟ شهرها،‌ اگر سناريوي افزايش جمعيت محقق شود، با دوگونه افزايش جمعيت در شهر روبه‌رو خواهيم بود.

اول:‌تداوم مهاجرت از روستاها به شهرهاي كوچك و كلانشهرها كه تجربه نشان داده مهاجرت‌هاي دروني همواره و به‌رغم اجراي سياست‌هاي حمايتي از روستاها و روستانشينان ادامه يافته و حاشيه‌ كلانشهرها را بزرگ و بزرگ‌تر كرده است.

دوم: افزايش جمعيت بر اثر افزايش نرخ رشد [دستوري] جمعيت. اين سياست نيز اگر اجرا شود، نه تنها شهرها را با جمعيتي افزوده روبه‌رو خواهد ساخت بلكه نرخ رشد روستاها و شهرهاي كوچك در شهرهاي بزرگ و كلانشهرها بلعيده مي‌شوند [بر اثر مهاجرت والدين]. مي‌توان تصور كرد در صورتي كه منابع و امكانات فراهم آورده نشده و نيز تعريف و تصويري دقيق از جغرافياي جمعيتي در دست نباشد، با چه وضعيت هولناكي روبه‌‌رو خواهيم بود. در همين وضعيت كنوني موضوع حاشيه‌نشيني، فقر، بيكاري، بيسوادي، ناكارآمدي، بزهكاري و ناهنجاري‌هاي اجتماعي، چندان كه بايسته است، مديريت و مهندسي نشده‌اند، حال چگونه است كه مردم را به افزايش فرزندان تشويق مي‌كنند؟

3 - بيم و هراس از «پيري جمعيت» يكي از موضوعاتي است كه علاقه‌مندان به افزايش جمعيت كشور آن را مطرح مي‌سازند. در اين زمينه نيز بايد به واقعيت‌هاي موجود توجه داشت. پديده «پيري جمعيت» در جوامعي همچون ژاپن، هلند، كشورهاي شمال اروپا (سوئد، سوئيس، نروژ، دانمارك و...) پديده‌اي است ناشي از رشد جمعيت اوليه، رفاه‌گرايي، عوامل اقتصادي و ساير عواملي كه در اين مختصر جاي بحث آنها نيست. پديده «پيري جمعيت» هنگامي روي مي‌ دهد كه نرخ رشد جمعيت منفي باشد. در حالي كه در كشور ما، نرخ رشد جمعيت با شيب ملايم، همواره مثبت و فزاينده بوده است. اساسا كاربرد «پيري جمعيت» درباره كشوري كه بيش از نيمي از جمعيت آن جوان است، نه تنها درست نيست كه خلاف واقعيت‌هاي آماري و علم جمعيت‌شناسي است.

ترس و هراس، يا توهم يا نگراني از «پيري جمعيت» دست‌كم تا زماني كه نيمه‌اي از جمعيت كل كشور، جوان است، فاقد مبنا و نادرست است اما در رويكرد به سياست‌هاي كنترل جمعيت يا بهتر است بگوييم مديريت جمعيت، در درجه اول مي‌بايد به امكانات و منابع توجه داشت، در صورتي كه همه عوامل فراهم بود، مي‌توان سياست‌هاي تشويقي و در صورتي كه عوامل ضروري فراهم نبود مي‌توان سياست‌هاي كنترلي را در پيش گرفت. و سخن آخر اين كه در وضعيت كنوني خانواده‌ها بيش از هر كس ديگري تشخيص مي‌دهند كه مي‌توانند نان چند نان‌خور را فراهم كنند بي‌آنكه دستشان به سوي اين و آن دراز شود.

جمهوري اسلامي:پيروزي ديگري براي ملت عراق

«پيروزي ديگري براي ملت عراق»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛توافق دو ائتلاف بزرگ عراقي براي تشكيل دولت كه خبر مسرت‏بخش هفته گذشته بود، گام مهمي در جهت تأمين امنيت خود عراق و ثبات منطقه است. براساس اين خبر "ائتلاف دولت قانون" به رهبري نوري المالكي با 89 كرسي و "ائتلاف ملي" به رهبري سيد عمار حكيم با 70 كرسي به توافق رسيده‏اند كه با تشكيل يك جناح مشترك، زمينه را براي انتخاب دولت آينده عراق فراهم سازند.

اين دو ائتلاف در مجموع 159 كرسي در مجلس جديد عراق در اختيار دارند كه از حدنصاب لازم براي تشكيل دولت يعني نصف باضافه يك، فقط 4 كرسي فاصله دارد. تأمين اين 4 كرسي براي ائتلاف مشترك، بسيار آسان است و به همين دليل به نظر مي‏رسد اكنون موانع راه برطرف شده و گروه اكثريت موفق شده‏اند بن‏بست پديد آمده بعد از انتخابات اسفند ماه را بشكنند و توطئه‏هاي آمريكا و اقمار منطقه‏اي و عوامل داخلي آنرا خنثي نمايند.

اين موفقيت بزرگ، اگر بيش از اصل موفقيتي كه دو ائتلاف "دولت قانون" و "ملي" در خود انتخابات كسب كرده‏اند اهميت نداشته باشد دست كمي از آن ندارد. دلايل اين اهميت را بطور اجمال مي‏توان در چند محور جستجو كرد.

1ـ براساس سياست قانوني و نظام بين‏المللي مبني بر حقوق مردم كه "هر نفر يك راي" را توصيه مي‏كند، طبيعي است كه اكثريت هر ملت بشرط آنكه بتواند آراء مردم را كسب كند، حكومت را در اختيار داشته باشد. راهكار "هر نفر يك رأي" يك راهكار پذيرفته شده در قانون اساسي جديد عراق است و طبيعي است كه براساس نتايج انتخابات مجلس، گروه‏هائي كه اكثريت را در اختيار دارند حق تشكيل دولت داشته باشند. بنابر اين، تشكيل دولت آينده عراق بطور طبيعي حق دو ائتلاف "دولت قانون" و "ملي" است و روح قانون اساسي عراق نيز همين را اقتضا دارد.

2 ـ عراق در شرايط حساسي قرار دارد كه جدا شدن از وابستگي‏ها و رها شدن از اشغالگري براي اين كشور يك ضرورت است. راه رهائي از اشغالگري و رسيدن به استقلال كامل، حاكميت اراده مردم است. اراده مردم نيز در آراء آن متجلي است كه در انتخابات مجلس نشان دادند دو ائتلاف "دولت قانون" و "ملي" را براي تشكيل دولت ترجيح داده‏اند.

تشكيل دولت توسط اين دو ائتلاف به دليل اصرار آنها بر فاصله گرفتن از اشغالگري و پاكسازي ارگان‏هاي كشور از عناصر وابسته به قدرت‏هاي استعماري، مي‏تواند عراق را از شرايط كنوني عبور داده و به وضعيت مطلوب نزديك نمايد. ائتلاف "العراقيه" به رهبري اياد علاوي كه مدعي تشكيل دولت است، به دليل وابستگي به آمريكا و عربستان و اعتقادي كه به بازگرداندن بعثي‏ها به حكومت دارد، شايستگي تشكيل دولت را ندارد. علاوه بر اين، اصولاً اين ائتلاف نتوانسته ساير ائتلاف‏ها را براي تشكيل دولت مشترك با خود همراه نمايد.

3 ـ تهديدهاي اياد علاوي، كه گاهي در قالب جنگ داخلي و گاهي در قالب كمك گرفتن از قدرت‏هاي غربي براي دخالت در عراق جهت جلوگيري از تشكيل دولت توسط جناح اكثريت مطرح شده، براي استقلال اين كشور بسيار هشدار دهنده است. اين تهديدها نشان ميدهند اياد علاوي و ائتلاف او حاكميت بر عراق را براي باز گرداندن ديكتاتوري، تحكيم وابستگي و باز نمودن مجدد راه نفوذ بيگانگان ميخواهند. قطعاً اينكه اكثريت مردم عراق به جناح مقابل آنها رأي داده‏اند نيز به همين دليل بوده است.

4 ـ تشكيل دولت آينده عراق توسط جناح اكثريت، يعني جناحي كه اكنون با توافق دو ائتلاف "دولت قانون" و "ملي" شكل گرفته، مي‏تواند در تأمين ثبات منطقه نيز موثر باشد. ثبات منطقه اكنون بيش از هر چيز به برچيده شدن بساط نيروهاي خارجي و اشغالگر از عراق و افغانستان و جلوگيري از مداخلات بيگانگان در كشورهاي منطقه بستگي دارد. روشن است كه جناح اكثريت درصدد اجراي همين سياست است و درست به همين دليل است كه آمريكا با اين جناح مخالفت مي‏كند. ترديدي نيست كه مصالح عمومي و منافع ملي مردم عراق در جلوگيري از اراده بيگانگان و مانع شدن از تشكيل دولت توسط وابستگان به آمريكا و ساير مداخله‏گران و اشغالگران است.

با توجه به اين نكات مهم، تشكيل دولت آينده عراق توسط جناح اكثريت به نفع خود عراق و منطقه است و اين دولت بايد هرچه سريع‏تر تشكيل شود.

اكنون افراد مورد نظر براي احراز پست نخست وزيري از طرف جناح اكثريت، آقايان نوري المالكي، نخست وزير كنوني، ابراهيم الجعفري، نخست وزير سابق و عادل عبدالمهدي معاون رئيس جمهور هستند. گفته مي‏شود اين افراد براي كسب رأي اعتماد از مجلس جديد ممكن است با دشواري‏هائي مواجه شوند. اين دشواري مي‏تواند با درايت و تدبيري كه منجر به تشكيل جناح اكثريت توسط دو ائتلاف شده، برطرف شود. علاوه بر اين، جناح جديد مي‏تواند جناح كردي مجلس را نيز با خود همراه نمايد و با در اختيار گرفتن كرسي‏هاي اين جناح، دشواري كنوني و دشواري‏هاي احتمالي بعدي را برطرف نمايد.

وقايع روزهاي اخير عراق نشان داده است كه بحران تشكيل دولت درحال حل شدن است و توطئه‏ها و دام‏هاي بيگانگان و عوامل داخلي آنها تاكنون نتوانسته مانع تحقق اراده مردم گردد. ادامه همين روند و اصرار بر اجراي قانون و مقاومت در برابر فشارهاي خارجي مي‏تواند بر توطئه‏هاي بعدي نيز غلبه نمايد و ملت عراق را به خواسته‏هاي قانوني و برحقي كه دارد برساند و پيروزي ديگري را براي ملت عراق رقم بزند.
 
وطن امروز:پيام اقتدار به متجاوزان فرامنطقه‌اي

«پيام اقتدار به متجاوزان فرامنطقه‌اي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي وطن امروز به قلم اسماعيل کوثري است كه در آن مي‌خوانيد؛بر اساس يک برنامه از قبل طراحي شده،‌تقسيم کار و مسؤوليت بين نيروي ارتش و سپاه پاسداران بر اساس منطقه جغرافيايي در خليج‌فارس و درياي عمان تا اقيانوس هند و تنگه عدن صورت گرفته است؛مبني بر اينکه از تنگه هرمز به سمت غرب مسؤوليت با سپاه پاسداران و نيروي دريايي سپاه است و از تنگه هرمز به سمت شرق تا درياي عمان و اقيانوس هند به عهده ارتش جمهوري اسلامي. به همين دليل

بر اساس برنامه مشخص و تقسيم وظايفي که بين نيروهاي نظامي کشور انجام گرفته است،‌اين رزمايش‌ها توسط نيروهاي نظامي در منطقه خليج‌فارس انجام مي‌شود. براي کسب آمادگي لازم در جهت هر نوع حرکتي که از طرف بيگانگان بخواهد صورت بگيرد، ‌نيروهاي مسلح هر کشور بايد اين آمادگي را داشته باشند تا در موارد لازم با سرعت زياد به صحنه بيايند، بويژه نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران که اين آمادگي را به لطف خدا هميشه با برنامه‌ريزي ايجاد کرده‌اند و در نهايت بايد گفت، اين رزمايش هم، ‌رزمايش بموقع و دقيقي است که ارتش جمهوري اسلامي در حال برگزاري آن است.

جمهوري اسلامي ايران هميشه بر اساس پيش‌بيني و براي پيشگيري رزمايش‌هاي خود را انجام مي‌دهد و بر اساس آمادگي لحظه‌اي اقداماتي انجام مي‌دهد که بتواند پاسخگوي نظرات فرمانده معزز کل قوا باشد.

با اين حال ممکن است از اين رزمايش‌ها هر کشوري بسته به دوست و يا دشمن بودن با نظام جمهوري اسلامي برداشت خود را داشته باشد و آن را در راستاي مسائل نظامي تعريف کرده و يا آن را مرتبط به پرونده هسته‌اي کشورمان بداند. اما خوب است به اين نکته نيز اشاره شود که در هر صورت وقتي رئيس يک کشوري مانند رئيس جمهوري ايالات متحده آمريکا به صورت نسنجيده صحبت مي‌کند،‌ ممکن است اين اشتباه در اقدامات عملي و نظامي نيز انجام شود و ما بايد آمادگي پاسخگويي به عمليات‌هاي نظامي آمريکا را داشته باشيم.

در درجه بعد بايد گفت، اگر اين براي آمادگي نيروهاي ارتش در برابر حمله احتمالي آمريکا نيز نباشد، بايد در نهايت به دشمن نشان دهد، اگر بخواهد دست از پا خطا کند، در کمترين زمان ممکن پاسخ حرکات خود را خواهد ديد و اين پاسخ بسيار قوي خواهد بود. اين رزمايش در عين حال پيامي براي کشورهاي همسايه نيز دارد بويژه کشورهاي جنوب خليج‌فارس و پاکستان و بويژه در رابطه با بحث دريايي و هوايي و پدافند.

پيام اين رزمايش، پيام دوستي و صلح به اين کشورهاست؛ براي اينکه نشان بدهد،‌ هميشه در جهت آمادگي براي نيروهاي متجاوز و فرامنطقه‌اي اين آمادگي در نيروي ارتش جمهوري اسلامي وجود دارد. نکته جالب توجه در بحث رزمايش ارتش در روز گذشته اما بررسي و بازرسي کشتي‌هاي عبوري در منطقه انجام رزمايش بود.

در دريا هم مانند خشکي تعاريفي در حوزه بين‌الملل وجود دارد، اگر کشتي‌هايي در محدوده آب‌هاي ايران بخواهند حرکت کنند ‌و پاسخگو به پيام نيروهاي نظامي کشوري که در همسايگي اين آب‌ها قرار دارد،‌ نباشند، اين اقدامات در جهت حفظ امنيت منطقه و دفاع از حقوق کشور انجام مي‌گيرد و اين نشاندهنده اقتدار نيروهاي ارتش در حفظ امنيت منطقه خليج‌فارس و درياي عمان است.

آرمان:افزايش يا کاهش جمعيت؟

«افزايش يا کاهش جمعيت؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم هادي حق شناس است كه در آن مي‌خوانيد؛ در زماني که ترکيب جمعيت در ايران به نسبت شهرنشيني و روستا در نرخ بسيار پائين 10 يا 20 درصد بود اکثر روستائيان علاقمند به فرزندان زياد بودند چرا که تعداد فرزندان به عنوان نهاده  کار در زمين‌هاي کشاورزي بکار گرفته مي‌شدند تا توليد افزايش يابد. فرزندان يک روستايي هم، در مرحله کاشت و هم در مراحل داشت و برداشت محصول به والدين کمک مي‌کردند. اما امروز با مکانيزه شدن فرآيند کشاورزي،

تراکتور، کمباين و ساير ادوات کشاورزي بجاي فرزندان يک روستايي در زمين‌هاي کشاورزي بکار گرفته مي‌شوند. در واقع سرمايه بجاي نهاده کار، جايگزين شده است. طبيعي است هم برداشت محصول افزايش يافته و هم کيفيت محصول ارتقاء يافته است و هيچ کس روستايي را مجبور به کاهش تعداد فرزند نکرده است. بلکه فرآيند توليد فرزند کمتر را بر او تحميل کرده است همين روال در شهرنشيني نيز وجود دارد.

اگر يک خانواده شهرنشين تا چند دهه قبل ضرورت پرداخت هزينه‌هاي فيش تلفن موبايل، اينترنت و گاز نداشت امروز نه تنها هزينه‌هاي مذکور را بايد بپردازد بلکه ممکن است در آينده نه چندان دور معاينات پزشکي دوره اي نيز الزام آور باشد همچنانکه امروز در بعضي سازمانهاي دولتي و خصوصي اينگونه است.

حال سئوال اساسي اين است که چه کساني قادر به پرداخت هزينه‌هاي بديهي شهرنشيني هستند؟ کساني که شاغل باشند و حقوقي مکفي دريافت دارند آيا کارگراني که امسال سر کار رفته‌اند و حداقل حقوق مصوب شورايعالي دستمزد 303 هزار تومان را دريافت مي‌کنند قادرند، هزينه شهرنشيني را بپردازند مطمئناٌ تمايل دارند وليکن هرگز قادر به تأمين حداقل لوازم زندگي نيستند.

حال چگونه انتظار داريم اين گروه به افزايش تعداد بچه فکر کنند در حاليکه خود از حداقل معاش برخوردار نيست، بگذريد از جوانان تحصيل کرده دانشگاهي که در فاصله سني 25 الي 35 سال قرار گرفته‌اند که نه توان تشکيل خانواده را دارند و نه توان يافتن شغل مناسب.

درحاليکه هم تمايل به ازدواج دارند و هم اشتغال در يک شغل آبرومند. هرقدر که نسبت سرمايه به جمعيت افزايش يابد يا اصطلاحاً سرانه سرمايه تصاعدي گردد کشور گام‌هاي بلندتري به  سمت توسعه برمي‌دارد ولي درحاليکه محدوديت سرمايه وجود دارد و فقط مخرج کسر افزايش مي‌يابد يعني جمعيت افزايش يابد نتيجه آن کاهش درآمد سرانه و درنهايت رفتن به سمت خط فقر است.

کدام  منطق حکم مي‌کند که آگاهانه به سمت رفاه کمتر ملت گام بردارد؟ اين سئوال  راهمواره مي‌توان در دولت‌هاي مختلف مطرح نمود که آيا وظيفه دولت‌ها ايجاد بستر مناسب براي افزايش امکانات مادي و معنوي براي ملت‌هاست يا ارائه رهنمودهايي که منجر به کاهش سطح رفاه گردد.گر چه مباني ديني ما فرزند صالح را جزو صدقات جاري مي‌داند اما آيا فرزندي که تا سن 35 سال نه توان تشکيل خانواده را دارد و نه پيداکردن کار مناسب مي‌توان اميد به آينده روشن او داشت.

بديهي‌ترين اصل در اقتصاد آن است که مردم رفتار عقلايي انجام مي‌دهند گرچه ممکن است در کوتاه مدت مردم منطق مذکور را به دليل نداشتن اطلاعات کامل نقض نمايند اما در بلندمدت مردم بر طبق اطلاعات واقعي رفتار مي‌کنند.

دنياي اقتصاد:درس بزرگ بحران يونان

«درس بزرگ بحران يونان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن مي‌خوانيد؛كمك 140 ميليارد دلاري كشورهاي حوزه يورو كه قرار است مانع فروپاشي اقتصاد يونان شود، در همين آغاز راه دو مشكل آفريده است.

مشكل اول در داخل يونان و در قالب اعتراض‌هاي سياسي- اجتماعي پديد آمده است.
دولت يونان به اتحاديه اروپا تعهد سپرده‌است در قبال دريافت كمك‌هايي براي بازپرداخت اقساط عقب افتاده‌اش، با اتخاذ سياست رياضت اقتصادي، از ريخت‌و‌پاش جلوگيري كند تا بتواند بودجه‌اش را متوازن كند. برنامه رياضت اقتصادي، هفته گذشته در پارلمان يونان تصويب شد و در پي آن جمعيت زيادي به خيابان ريخته و به قانون جديد اعتراض كردند.

دوم اينكه خارج از مرزهاي يونان نيز بحران مالي اين كشور و ترس از سرايت آن به كشورهايي مانند اسپانيا و پرتغال، بازارهاي سهام را با تلاطم مواجه كرده است. سهامداران نگران اين هستند كه اگر اتحاديه اروپا نتواند بحران بدهي‌هاي يونان را مهار و از رخ دادن بحران‌هاي مشابه در اسپانيا و پرتغال جلوگيري كند، پول مشترك اروپا (يورو) زير فشار قرار گيرد و در نتيجه بنگاه‌هاي مرتبط با حوزه يورو ضعيف شوند؛ اما تحولات روزهاي اخير در بازارهاي سهام را نمي‌توان يكسره به بحران مالي يونان نسبت داد. بازارهاي سهام همواره مستعد افزايش و كاهش هستند و همزماني كاهش ارزش سهام در هفته‌هاي اخير لزوما تابعي از بحران يونان نيست.

يكي از وجوه بحران يونان كه بازيگران بازارهاي مالي را نگران كرده، اين است كه مبادا اين بحران موجب كاهش رشد اقتصادي در جهان شود؛ حال آنكه آمارهاي دو هفته اخير، نوعا دلالت بر اين دارند كه رشد اقتصادي كشورهاي جهان از جمله حوزه يورو، از پيش‌بيني‌هاي قبلي بيشتر خواهد شد. با توجه به اين آمارها و رقم قابل توجهي كه اتحاديه اروپا براي احياي اقتصاد يونان در نظر گرفته، احتمال خلاص شدن اين كشور از بحران مالي زياد است.

در واقع تهديد اصلي كه امروز متوجه يونان است، اول شورش‌هاي خياباني است كه بي‌ثباتي سياسي و تاثير آن بر فعاليت‌هاي اقتصادي مي‌تواند آينده اين كشور را به مخاطره اندازد.

تهديد دوم نيز اين است كه دولت در برابر فشارهاي اجتماعي عقب‌نشيني كرده و به سياست‌هاي حمايتي پرهزينه كنوني ادامه دهد. هريك از اين اتفاقات مفروض، براي يونان و جامعه جهاني نگران‌كننده است.

اگر دولت يونان بتواند بحران سياسي كنوني را پشت سر بگذارد يا احيانا دولت سوسياليست‌ها ناچار به كناره‌گيري شود و دولت ديگري جاي آن را بگيرد، كمك 140 ميليارد دلاري اتحاديه اروپا مي‌تواند بحران مالي را فيصله دهد. بحران مالي يونان شايد از نمونه‌هاي قبلي (مانند بحران كره‌جنوبي و مكزيك در سال‌هاي 1997 و 1998) شديدتر باشد، اما ماهيتا با آنها فرقي ندارد.

بحران‌هاي قبلي با كمك‌هايي به مراتب كمتر مهار شدند و دليلي ندارد كه يونان توانايي عبور از بحران را نداشته باشد؛ به ويژه آنكه اين بحران و پيامدهاي احتمالي آن يعني بحران در اسپانيا و پرتغال، از مسائل حياتي اتحاديه اروپا و ايالات متحده به شمار مي‌رود و لاجرم حل آن براي قدرت‌هاي صنعتي جهان در اولويت قرار دارد.

علاوه بر اينها، فرجام بحران مالي يونان هرچه باشد، به احتمال زياد اين كشور با سوداي توده‌گرايي و وعده‌هايي مشابه آنچه كه جورج پاپاندرئو نخست‌وزير اين كشور سال گذشته داد و با كمك آن راي آورد، وداع خواهد كرد، زيرا اين بحران به يوناني‌ها آموخت كه دولت اگر امروز دستمزدها را افزايش و قيمت‌ها را كاهش دهد، فردا آن را در قالب تورم و كسري بودجه پس خواهد گرفت.

جهان صنعت:حاکميت به شيوه شبه‌دولتي‌

«حاکميت به شيوه شبه‌دولتي‌»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم خاطره وطن خواه است كه در آن مي‌خوانيد؛معاون وزير نفت از دولت خواسته که پالايشگاه‌ها را بابت رد ديون و سهام عدالت واگذار نکند. اين خواسته را پنج سال پيش و در آستانه ابلاغ سياست‌هاي کلي اصل 44 کارشناسان مطرح کردند اما امروز بعد از گذشت پنج سال مديران اجرايي اين موضوع را از دولت طلب مي‌کنند.

واقعا چه اتفاقي در اقتصاد ايران در حال وقوع است؟ نتيجه‌اي که از واگذاري بنگاه‌ها بابت رد ديون در سال‌هاي اخير به دست آمده نتيجه اي جز بزرگ شدن سيطره حاکميت شبه‌دولتي‌ها حاصل ديگري نداشته است. اگر اين روند ادامه يابد بجز آنکه دولت را در بلندمدت در سياست‌گذاري منفعل مي‌کند، نتيجه ديگري نخواهد داشت.

از سوي ديگر تجربه واگذاري سهام اصل 44 در قالب سهام عدالت نيز عملا نشان داد که مديريت اين سهام‌ها هرگز نتوانسته به بهره‌وري بالا و با رشد منجر شود. حال آنکه همچنان دولت بر اين موضوع اصرار مي‌ورزد و با وجودي که نتايج اوليه از چنين واگذاري‌‌هايي مثبت نبوده و چشم‌انداز روشني در بر ندارد، بر اين سياست اصرار مي‌شود.

در واگذاري به شيوه رد ديون هم اتفاق ديگري در حال وقوع است. هشدارها از قبل داده شده اما دولت بدون توجه پيش مي‌رود. از همين رو آنچه پيش‌بيني مي‌شود، روزهاي روشني براي سياست‌گذاري در اقتصاد به دنبال نخواهد داشت. کاش دولت براي وظايف سياست‌گذاري خود در آينده به سرعت چاره‌انديشي کند.

پول:سخن روز:اتاق‌ها و خانه شماره 10

«اتاق‌ها و خانه شماره 10»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي پول به قلم مهرداد خدير است كه در آن مي‌خوانيد؛هرچند حزب محافظه‌کار بريتانيا اکثريت مطلق آرا را در انتخابات پارلماني به دست نياورده اما بيش از 300 کرسي را از آن خود ساخته و بدين ترتيب اگرچه ناگزير به ائتلاف با يکي از دو حزب ديگر است ولي دولت آينده را احتمالا محافظه‌کاران تشکيل مي‌دهند. فارغ از جنبه‌هاي ديپلماتيک و از منظر اقتصادي و منافع بخش خصوصي ايران جالب است به ياد آوريم که حزب محافظه‌کار بيش از هر چهره ديگر اقتصادي از ديدگاه‌هاي «نورمن لامونت» تاثير مي‌پذيرد.

هم او که سال‌ها با عنوان رييس اتاق بازرگاني بريتانيا و ايران خواستار توسعه روابط اقتصادي و تجاري بود و در دو دولت مارگارت تاچر و جان ميجر وزارت خزانه‌داري را برعهده داشته است. بر اين پايه مي‌توان گفت، انتخابات پارلماني در انگلستان که زيرساخت تشکيل دولت به حساب مي‌آيد مي‌تواند دو دستاورد مثبت براي اقتصاد و بخش‌خصوصي ايران داشته باشد؛ اول اينکه که فاصله انگلستان و ايالات متحده را افزايش مي‌دهد و پس از اين لندن، از تمام تحريم‌هاي موردنظر واشنگتن تبعيت نخواهد کرد و دست‌کم ديدگاه‌هاي خاص خود را اعمال مي‌کند.

دستاورد دوم اين است که اتاق‌هاي بازرگاني دو کشور مي‌توانند در فضاي پر از سوءتفاهم سياسي نقش بارزتري ايفا کنند. اين فرصتي است که تاکنون براي هيچ‌يک از اتاق‌هاي مشترک فراهم نيامده بود. هر چند تجربه نشان داده که ديپلماسي و اقتصاد ايراني علاقه چنداني به «تفکيک» ندارد و براي اثبات فرضيه‌هاي سياسي و در مذمت ليبرال‌دموکراسي که مبتني بر رقابت احزاب است با يک چشم به همه مي‌نگرد يا با يک چوب همه را مي‌راند. صد البته آن سو نيز بايد حسن ظن خود را نشان دهد.

اکنون گوي و ميدان براي توسعه روابط با بخش خصوصي ايران در اختيار آقاي لامونت هم هست تا آنچه را پيش از اين گفته بود به خانه شماره 10 (مقر نخست‌وزير در لندن) تعميم دهد و فرصتي براي بخش‌هاي خصوصي که به جاي تاثيرپذيري و انتظار، به تاثيرگذاري و ابتکار بينديشند.


ارسال به دوستان
نجات ده‌ها پناهجو در سواحل مراکش امام جمعه اهواز به مسئولان: تنها تا مهر و آبان ماه جاری برای کار کردن وقت دارید روسیه : آماده گسترش همکاری‌ های نظامی با ایران هستیم درخواست بلینکن از چین در رابطه با ایران و کره شمالی شناسایی و دستگیری عاملین نزاع و درگیری در ارومیه مقام ارشد حماس : انحلال شاخه نظامی به شرط تشکیل کشور مستقل فلسطین / مرزهای 67 را قبول می کنیم آل اسحاق : شوک سیاسی جدید رخ ندهد، احتمال دارد دلار به دامنه ۵۰ هزار تومان برگردد حماس با درخواست چین برای برگزاری نشست « آشتی ملی » موافقت کرد سعید آقاخانی از کوه افتاد و در بیمارستان بستری شد تصاویری گویاتر از صدها مقاله : فرمانده انتظامی از طرح "کاملاً فرهنگی و اجتماعی" می گوید و روحانیون "لباس چریکی" پوشیده اند! راهی متفاوت طی کن (+فیلم) دشمن می خواهد از خاکریز حجاب بگذرد ؛ اگر موفق شود دیگر چیزی برای ما نخواهد ماند چالوس / ضرب و شتم پرستار در بیمارستان علم الهدی : در بحث حجاب ، نمی شود مردم تماشاچی باشند و بگویند آقای نیروی انتظامی، شما بیا این ناهنجاری را درست کن کشتی فرنگی ایران برای دومین بار در تاریخ با سهمیه کامل در المپیک
وبگردی