۲۸ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۵
کد خبر ۱۳۷۸۵۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۵ - ۰۵-۰۷-۱۳۸۹
کد ۱۳۷۸۵۵
انتشار: ۰۹:۰۵ - ۰۵-۰۷-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: ما را كه مي شناسي !

«ما را كه مي شناسي !» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛ نگارنده آرزو مي كرد كه هرگز ناچار به نوشتن اين نوشته نباشد، اما، امام راحل ما- رضوان الله تعالي عليه- مي فرمود؛ مسئوليت اهل قلم، فقط در مقابل آنچه مي نويسند، نيست بلكه به خاطر آنچه بايد بنويسند و نمي نويسند نيز مسئولند و فرداي قيامت در محضر خدا بازخواست مي شوند. اين وجيزه لبيك به همان توصيه پيامبرانه حضرت امام(ره) است. نوشته اي با استناد به شواهد و دلايل غيرقابل ترديد، در دفاع از ساحت مقدس دو سردار شهيد. باشد خدا بپذيرد و همت و باكري نيز گره از ابرو بگشايند و شاهد باشند ياران از قافله جامانده، رسم وفا از ياد نبرده و در مقابل- با عرض پوزش- «خون فروشي» آگاهانه يا ناخودآگاه كساني كه با آن دو شهيد بزرگوار فقط «پيوند سببي» داشته اند، ساكت و بي تفاوت ننشسته اند.

نگارنده مي داند در پي اين نوشته، شماري اندك و كم شمار و به ناحق ميراث خوار! زبان به ناسزا مي گشايند و قلم به توهم مي دوانند كه چرا حرمت همسران دو سردار شهيد را پاس نداشته اي؟! پاسخ هر چند در متن اين نوشته خواهد آمد، اما به اختصار آن است كه همسران اين دو سردار شهيد اگر قرب و منزلتي دارند- كه داشتند و مي توانستند كماكان داشته باشند- به خاطر «پيوند سببي» با آن بزرگواران بوده است، بنابراين، در صورتي كه معلوم شود نه فقط سر همسويي با همسران شهيد خود ندارند بلكه خون پاك آنان را خواسته يا ناخواسته- و انشاءالله ناخواسته- براي دشمنان اسلام و انقلاب و قاتلان تابلودار همسران شهيد خويش «هديه» مي برند، ديگر همسر شهيد به معناي «همسو با شهيد» نيستند، هر چند كه نام شهيد را در شناسنامه خود داشته باشند! آيا غير از اين است؟! كاش اينگونه نبود، ولي متأسفانه هست!... بخوانيد؛
1- آيا سران فتنه 88 و عوامل ميداني آنها، به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين(ع) اهانت نكردند؟ وجود مبارك حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا له الفداء را انكار نكردند؟ روز قدس به نفع اسرائيل شعار ندادند؟ روز 13 آبان به حمايت از آمريكا عربده نكشيدند؟ به ساحت ملكوتي امام راحل(ره) اهانت نكردند؟ و تصوير مبارك ايشان را پاره پاره و لگدمال نكردند؟ آشكارا از فرمول ديكته شده مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران پيروي نكردند؟ آيا با منافقين، بهايي ها، سلطنت طلب ها، گروهك هاي كومله، دموكرات، پژاك، عبدالمالك ريگي دست به ائتلاف آشكار و بي پرده نزدند؟! فلان خانم چادري را به جرم اين كه چادر بر سر دارد و حامي اسلام و انقلاب است، با اسلحه سرد و گرم مورد حمله قرار ندادند و پيكرش را با قمه و قداره و در حالي كه شعار مرگ بر ... سر داده بودند، از هم ندريدند؟ فرياد مرگ بر بسيجي! سر ندادند؟ مسجد را به آتش نكشيدند؟ فلان بسيجي موتورسوار را با قمه تكه پاره نكردند؟ فلان مرد داراي محاسن را وادار به سردادن شعار مرگ بر ... نكردند؟ و هنگامي كه از اين شعار خودداري كرد، آيا او را در مقابل چشمان نگران و اشكبار همسر و فرزند خردسالش به قتل نرساندند؟ آيا نتانياهو با افتخار! و آشكارا از فتنه گران به عنوان «بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران» ياد نكرد؟ آيا اوباما، حمايت مالي و سياسي از آشوبگران را يك هدف استراتژيك براي مقابله با ايران اسلامي معرفي نكرد؟ جرج بوش آنها را پياده نظام آمريكا در ايران معرفي نمي كرد؟ آيا تمامي دشمنان اسلام و انقلاب و امام و ايران در حمايت آشكار از سران فتنه به ميدان نيامدند؟ و... و...

اكنون سؤال اين است و پرسش بسيار ساده‌اي نيز هست كه پاسخ آن كمترين نيازي به ذهن هاي پيچيده ندارد. آيا دو سردار شهيد ما - نستجيربالله و با پوزش از روح بلند و ملكوتي آنها- دشمنان امام حسين(ع) و امام زمان(عج) بودند؟! از اهانت به حضرت امام(ره) و پاره كردن و لگدمال كردن تصوير مبارك ايشان خشنود مي شدند؟! از منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها و پژاك و كومله و ساير اراذل و اوباش حمايت مي كردند؟! به نفع اسرائيل و آمريكا شعار مي دادند؟! مسجد آتش مي زدند، به همراهي و پيروي از آمريكا و اسرائيل و انگليس افتخار مي كردند؟! و...

انجام اين جنايات و زشتي ها و پلشتي ها، از سوي سران فتنه و عوامل ميداني آنها كه قابل انكار نيست. تمامي اين اقدامات و مواضع ضد اسلامي و ضد انساني آنان به قلم و زبان خودشان و تصاويري كه خود از صحنه برداشته اند ثبت و ضبط است، اعتراف بازداشت شدگان كه جاي خود دارد. بنابراين بايد پرسيد آيا كودن ترين و ديرفهم ترين افراد نيز مي توانند در دورترين افق هاي ذهن خويش تصور كنند كه همت و باكري با اين جرثومه هاي فساد و پليدي و دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و امام و ايران سر آشتي داشته اند؟! آن دو شهيد بزرگوار كه جان و جواني و هستي خويش را براي مقابله با اين زشتي ها و مبارزه با آمريكا و اسرائيل و دنباله هاي داخلي آنها نظير منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها و تروريست هاي ماركسيست به ميدان آورده و خالصانه به خداي منان تقديم كرده بودند.

2- وقتي همسران شهيد همت و باكري به حمايت از فتنه برمي خيزند و براي ابراز ارادت، سر بر آستان سران فتنه مي سايند، بديهي است كه نه فقط پا بر خون به ناحق ريخته آن دو شهيد بزرگوار نهاده اند بلكه با تاسف بايد گفت خون پاك همسران شهيد خود را براي «فروش»! به دشمنان خدا و قاتلان همت و باكري عرضه كرده اند! و صد البته چه بدانند و چه فريب خورده باشند و ندانند، خيال باطلي در سر پروريده اند چرا كه خون آن دو شهيد، پيش از اين و در آوردگاه مقدس جنگ 8 ساله به خدا فروخته شده است. مگر نه اين كه در كلام خدا آمده است «ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنه... خدا، جان و مال مؤمنان را- در قتال و جهاد با دشمنان خدا- به بهاي بهشت خريداري كرده است... و چه كسي وفادارتر از خدا، بر عهدي كه بسته است؟» بنابراين، همسران آن دو شهيد بزرگوار با پشت كردن به بينش و منش آن سرداران شهيد، فقط «پيوند سببي» خود با آنها را شكسته اند، بي آن كه از اين گسست طرفي بسته باشند و يا بتوانند در ارادت مردم به سرداران سرافراز دفاع مقدس كمترين آسيب و خللي وارد كنند. مردم ايران و همه مسلمانان پاكباخته جهان باكري و همت را بخشي جدانشدني از هويت اسلامي و انقلابي خود مي دانند و ديگران را، در صورت ناهمخواني با راه و رسم آنان، نه فقط از خود نمي دانند كه به تلخي مي رانند.

انتظار آن بود و هنوز هم دير نشده و راه بازگشت هست، كه همسران اين دو شهيد بزرگوار به خيل عظيم خانواده هاي شهدا بپيوندند و اگر در جريان فتنه 88 توفيق آن را نداشته اند كه در كنار مردم و همراه و همگام با روح مطهر همت و باكري و خانواده هاي معظم شهدا به مقابله با سران فتنه و دشمنان امام و انقلاب برخيزند، لااقل، از ميانه راه توبه كنند كه خداي مهربان توبه پذير است و همت و باكري هم بعد از رضايت خدا، از گناه آنها چشم پوشي خواهند كرد.

3- مردم اين مرز و بوم در دامان اسلام عزيز پرورش يافته و با هوشياري مثال زدني از ترفندهاي پيچيده دشمنان به سلامت عبور كرده اند، از اين روي دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها نبايد انتظار فريب آنان را داشته باشند و مثلا سران فتنه و رسانه هاي بيگانه نبايد و نمي توانند با استناد به همسويي همسران شهيد همت و شهيد باكري با سران فتنه، خيال سوءاستفاده از نام آن دو شهيد بزرگوار را در سر بپرورانند.
در اين بخش از يادداشت پيش روي، بي آن كه سخن از مقايسه مثل به مثل و جزء به جزء در ميان باشد، اشاره به رهنمودي جاودانه و حكيمانه از كلام خدا ضروري به نظر مي رسد. خداوند تبارك و تعالي در آيه نهم از سوره مباركه تحريم داستان همسران نوح(ع) و لوط(ع) را به عبرت آورده و مي فرمايد «... آن دو تن همسر بندگان صالح ما نوح و لوط بودند ولي از آنجا كه خيانت ورزيدند در آتش قهر خدا سوختند»... باز هم تاكيد مي شود كه خداي نخواسته، قصد مقايسه در ميان نيست ولي هشداردهنده و عبرت انگيز است و دستكم آن كه نشان مي دهد پرورش يافتگان مكتب اسلام، اگرچه با مشاهده خروج همسران دو شهيد بزرگوار خويش از حلقه بينش و منش آن شهيدان تاسف مي خورند و آرزو مي كنند كه به راه بازگردند، ولي هرگز جايگاه آنها را با جايگاه شهدا اشتباه نمي گيرند و شهداي خويش را با همسران راه گم كرده آنان به ارزيابي نمي نشينند، بلكه به قول حضرت امير عليه السلام، افراد را با معيار حق مي سنجند، نه حق را با افراد و... «حق» هميشه با شهداست.

4- و بالاخره اگر اين نوشته با برخي از «تلخي»ها همراه است اميد آن كه همسران گرامي آن دو شهيد بر اين برادر خويش خرده نگيرند و عذرش را بپذيرند كه آنچه در اين نوشته آمده است به خيرخواهي براي خود آنان بر كاغذ دويده و نگارنده اگرچه لياقت همراهي با آن دو شهيد بزرگوار را نداشته است ولي بر اين باور است كه آنان را بهتر از همسرانشان مي شناسد و با مشاهده برخي از «نبايد»ها ديدگان آن دو شهيد را مي بيند كه با نگراني و شايد ملامت به او مي نگرند و زبان حال به ملامت گشوده اند كه چرا زبان به كام و قلم به نيام كشيده اي؟! مگر ما را نمي شناسي؟ و يا، مگر همسران ما، خواهران تو نيستند؟

رسالت:چرا همدردي با منافقان!

«چرا همدردي با منافقان!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛مصاحبه سايت ضد انقلابي خودنويس با خانم زهرا رهنورد به لحاظ گونه شناسي اعتقادات سياسي همسر ميرحسين موسوي اهميت دارد. اين مصاحبه كه توسط يك ضد انقلاب فراري صورت گرفته نوعي رونمايي از تفكر سياسي وي در سال‌هاي آغازين انقلاب نسبت به منافقين و شرارت‌هاي خونين آنها در دهه 60 است. مصاحبه خانم رهنورد روي سايت كلمه كه ارگان ميرحسين موسوي است آمده و تمام سايت‌هاي ضد انقلابي هم با آب و تاب آن را نقل كرده‌اند.

خبرنگار از وي مي‌پرسد، "بسياري (دوران طلايي امام) را جور ديگري مي‌بينند بسياري آرمان‌هاي "امام" را بر نمي‌تابند به نظر شما تاكيد زياد بر همين چيزها عامل تفرقه نيست؟"

خانم رهنورد در پاسخ مي‌گويد: "به عنوان يك روشنفكر منتقد كه سر در چاه دانشگاه كرده و ناله‌هاي خود را در آنجا ضبط كرده، يادمان باشد در تفكر و باورهايمان چهارده معصوم داريم و نه بيشتر. پس هيچ فردي را نبايد مطلق كرد اصلا چرا بر اصول و ارزش‌هاي آزاديخواهانه و دموكراتيك توافق نكنيم؟

وي با اشاره به تجربيات 30 ساله خود در انقلاب مي‌افزايد: " امروز به اين نتيجه رسيده‌ايم كه شكوه وحدت رنگين كمان ملت، شهر فرنگ نيست اما از همه رنگ است. چراحق نمي‌دهيد در اين هفت رنگ يا رنگارنگي، موسوي مذهبي دوستدار امام خميني هم صادقانه رنگ خودش را داشته باشد. او كه گفته است من در كنار شما هستم در اين رنگين كمان از ارزشي‌ترين مذهبي‌ها تا باورها و نگرش‌هاي ديگر حضور دارند. آزادي و دموكراسي، رنگ بي‌رنگي‌هاست."

خبرنگار ضد انقلاب سايت خودنويس كه ميزان اعتقاد وي را نسبت به امام(ره) اندازه‌گيري مي‌كند در سئوال بعدي نظر وي را در مورد منافقين هم استمزاج مي‌كند. از خانم رهنورد مي‌پرسد: "چرا سخن گفتن از وقايع دهه 60 سخت است آيا مي‌توان يك گروه را به اين راحتي در تابستان سال 67 سر به نيست كرد آيا سكوت و حتي توجيه به معني قبول داشتنش نيست؟"

رهنورد در پاسخ مي‌گويد: "جنايات و عمليات تروريستي آن گروه كذايي بر كسي پوشيده نيست. اما انتقام جويي طرف مقابل هم خطاي بزرگي بوده است و هيچ كج روي قابل قبول يا اغماض نيست. اما به طوري كه بارها گفته شده از اين جنايت نه آقاي خامنه‌اي و نه آقاي موسوي هيچ يك اطلاعي نداشته‌اند و در حوزه وظايف‌شان هم نبوده است. البته سكوت و توجيهي هم در كار نيست و آن اقدامات خارج از چارچوب‌هاي حقوقي و ملاحظات اخلاقي بوده كه بارها در نشست‌ها و در پاسخ به سئوال كنندگان درباره آن، تقبيح شده است، آن اتفاق لكه‌هاي سياهي است كه به آب زمزم و كوثر، سفيد نتوان كرد."

اگر خانم رهنورد قبول دارند كه منافقين مرتكب جنايت شده‌اند و عمليات تروريستي داشته‌اند بنابراين نبايد به جاني و تروريست جايزه داد بلكه بايد جانيان به مجازات برسند. حال كه به مجازات رسيده‌اند چرا از مجازات منافقين در سال 67 به عنوان "لكه سياه" و "جنايت ياد" مي‌كنند. منافقين در سال 67 پس از پذيرش قطعنامه با همراهي ارتش بعث از طريق صر شيرين با تجاوز به خاك ايران، شهرها و روستاهاي سر راه را ويران كردند و جنايات بي‌شماري را مرتكب شدند آنها در تنگه مرصاد پشت دروازه كرمانشاه با مقاومت رزمندگان اسلام روبه‌رو شدند و شماري از آنها به هلاكت رسيدند و با خفت وخواري به خاك عراق برگشتند.

منافقان در زندان با شنيدن اين خبر دست به شورش زدند و مي‌خواستند پايان جمهوري اسلامي را جشن بگيرند دست عدالت و قضا گلوي آنها را فشرد و به عزا نشستند.
چرا برخي پس از 22 سال با آنها اظهار همدردي و همنوايي مي‌كنند. خانم رهنورد اگر چنين همدردي با منافقان دارند چرا آن روز لب به اعتراض نگشودند و به رئيس قوه قضائيه آيت‌الله موسوي اردبيلي حتي گله‌اي نكردند.

اعتراض و گله او اكنون متوجه كيست؟
خبرنگار ضد انقلاب سايت خودنويس كه از اين پاسخ به شعف مي‌رسد در سئوال بعدي شفاف‌تر از وي سئوال مي‌كند، "خانم رهنورد آيا هيچ‌گاه به "خاوران" رفته‌ايد تا به خانواده‌هاي كشته شدگان سال‌هاي 60 و خانواده‌هاي اقليت‌هاي مذهبي كه عزيزي را در آنجا به خاك دارند تسليت بگوييد؟ اگر نه فكر مي‌كنيد كي چنين كنيد تا فاصله‌ها كمتر و كمتر شود؟"

طمع خبرنگار و اشتياق او در تخليه تفكر سياسي خانم رهنورد اعجاب‌آور است حتي مجازات منافقين را در سال 60 با آن همه جنايات بر نمي‌تابد و معتقد است خانم رهنورد بايد با خانواده‌هاي آنها هم با حضور بر سر قبر آنها همدردي و اداي احترام كند تا فاصله جنبش سبز با منافقين كمتر شود!!

آيت‌الله خامنه‌اي در 6 تير سال 60 در عمليات تروريستي منافقين مجروح شدند يك روز بعد آيت‌الله بهشتي به همراه 72 تن از رهبران جمهوري اسلامي در يك بمب گذاري در دفتر حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيدند دو ماه بعد رئيس‌جمهور و نخست وزير جمهوري اسلامي به همراه چند تن در محل نخست وزيري آماج حملات تروريستي قرار گرفتند. شهداي محراب در چهار گوشه كشور كه به عنوان ركن اخلاق، عرفان، فقه و مجسمه تقوا بودند در محراب عبادت به خاك و خون كشيده شدند. هزاران نفر از مردم بي‌گناه در جاي جاي ميهن اسلامي توسط منافقين قتل عام شدند. طبيعي است در هر منطق حقوقي جانيان و قاتلان اين حوادث بايد مجازات مي‌شدند. اما خبرنگار سايت ضد انقلابي خودنويس از خانم رهنورد همسر نخست وزير سال‌هاي دفاع مقدس مي‌خواهد با خانواده‌هاي معدومين تماس بگيرد، با آنها همدردي كند و تسليت بگويد!!

حتي وي اصرار دارد او نسبت به خانواده‌هاي معدومين گروهك حزب دموكرات و كومله و... همدردي كند و اين نكته رادر قالب واژه "خانواده‌هاي اقليت‌هاي مذهبي" در سئوال مي‌گنجاند و از معدومين به عنوان "عزيز" ياد مي‌كند.

فكر مي‌كنيد خانم رهنورد چه پاسخي مي‌دهد! جالب اينجاست كه مصاحبه خانم رهنورد به صورت زنده نبوده است اول سئوالات را به صورت مكتوب گرفته و مطابق آنچه كه در ابتداي مصاحبه آمده است بعد از دو ماه پاسخ داده است!

وي در پاسخ به سئوال ياد شده تصريح مي‌كند:
"آقا شما چه فكر مي‌كنيد؟ كاش ايران بوديد و در جريان محيط پليسي و خفقان قرار مي‌گرفتيد! فكر مي‌كنيد من روي صندلي تابدار با ليوان آب ميوه‌اي در دست، پا روي پا انداخته‌ام و دارم كتاب‌هاي هري پاتر مي‌خوانم يا حسين كرد شبستري را حفظ مي‌كنم. فكر مي‌كنيد شما در سپهر آزاديخواهان و ما همپالكي بي‌خيالان و يا در كنار جنايتكاران هستيم؟ حاشا و كلا كه چنين نيست همه ما يك خانواده‌ايم. زنداني داده، دردمند و مصيبت ديده و شناخته و شكنجه شده و هزينه داده. در گورستان به سوگ نشسته و در مرگ و شهادت جوانان و عزيزان‌مان داغدار و سيه‌پوش. شما هم سري به ايران بزنيد و در جريان مصائب ما قرار بگيريد تا جنبش سبز را تنها نگذاريد."

اين پاسخ نشان مي‌دهد اگر خانم رهنورد بر سر قبر منافقين معدوم سال‌هاي 60 حاضر نمي‌شود به خاطر محيط پليسي بوده است. اين محيط پليسي از زماني كه شوهرش نخست وزير دفاع مقدس بوده تاكنون ادامه داشته است!

همچنين اين پاسخ نشان مي‌دهد طي سال‌هاي اخير بويژه در انتخابات دوره دهم رياست جمهوري "محيط پليسي و خفقان" از بين رفته و ايشان به همراه شوهرش يك جنبش سبز راه انداخته‌اند و توانسته‌اند از هر رنگي به جز آنها كه رنگ انقلاب دارند را همراه خود كنند و به جنگ محيط پليسي و خفقان وقايع دهه 60 بروند.

او حتي از خبرنگار منافق سايت خودنويس دعوت مي‌كند او را تنها نگذارد بيايد به ايران در جريان مصائب قرار گيرد و ببيند وي و همسرش روي صندلي تابدار ننشسته‌اند بلكه مشغول يك نبرد بي‌امان با نظام و انقلاب هستند. واقعا انسان تاسف مي‌خورد از خانمي كه خود را استاد دانشگاه و همسر نخست وزير سال‌هاي دفاع مقدس مي‌داند دو ماه پيش چهار تا سئوال را گرفته فكر كرده، بعد اين مطالب را در همدردي و همراهي با گروهك رسواي منافقين و جنايات بي‌شمار آنها در دهه 60 نوشته است.

جريان اصيل انقلاب و دستگاه‌هاي امنيتي كشور بايد خيلي زحمت بكشند تا سرنخ‌هاي ارتباطي و همدردي و همزباني فرقه سبز را با منافقين كوردل افشاء كنند و اثبات كنند اينها در همان مسير سرنگوني نظام كه گروهك نفاق در اوايل انقلاب طراحي كرده بود حركت مي‌كنند.

اما خانم رهنورد از روي سادگي و نيز براي آنكه فكر مي‌كند مخاطب او فاقد دانش سياسي است همه گرايش خود را لو داده است. حالا خوب مي‌شود فهميد كه چرا برخي هوشمندانه مي‌گويند وقت دستگيري و محاكمه سران فتنه نرسيده است. اينها بايد خود را تخليه كنند تا مردم بدانند با چه جماعتي در دهه اول انقلاب زير يك سقف مسير انقلاب را طي مي كردند.

ابتكار:جنگ بي خسارت يا دفاع بي غرامت

«جنگ بي خسارت يا دفاع بي غرامت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم جاماسب محمدي بختياري است كه در آن مي‌خوانيد؛پايان شهريورماه براي ماخاطره‌اي فراموش ناشدني برجاي گذاشت.خاطره‌اي که تاقرن هابراي نسلهاي ايرانيان باقي خواهدماند، خاطره آغاز جنگ تحميلي. جنگ باهم شيريني هاوتلخي هايش يک مقطع از تاريخ کشورمان است.جنگي که ناخواسته برماتحميل شد وعلاوه بر آنکه جان بسياري ازبهترين فرزندان اين سرزمين را ازماگرفت صدها ميليارد خسارت مالي نيزبرماواردکرد.

اين جنگ نه تنهابراي ما يادآور خاطراتي خوشايند و ناخوشايند است بلکه براي جامعه بين المللي يکي ازنقاط سياه تاريخ است،چراکه دراين جنگ تمام اصول اخلاقي وانساني،قوانين بين المللي وحقوق حاکم بر روابط جهاني توسط يک کشورزيرپاگذاشته شد وجهان درمقابل آن سکوت کرد ودم برنياورد وتمام اصول انساني وقانوني توسط کشورديگررعايت گرديد و موردسرزنش قرارگرفت.
کشورعراق باحمله به مرزهاي قانوني وبين المللي ودرنورديدن آنها، ابتدايي ترين حقوق يک ملت يعني حق حاکميت ملي رازيرپاگذاشت وتنهاباسکوت جامعه جهاني مواجه شد.

علاوه برآن به رغم منع کاربردسلاحهاي غيرمتعارف و کشتار جمعي، رژيم حاکم برعراق بابمب‌هاي شيميايي نه تنهانظاميان ايران بلکه شهروندان عادي ايران رانيزموردحملات خودقراردادولي جهاني که سردمداران آن شعارحمايت ازحقوق بشرشان گوش فلک راکرکرده است درمقابل مظالم رواداشته شده لب فروبسته و اعتراضي برنياوردند.برخلاف قوانين حاکم برجامعه بين الملل شهرهاي ايران و مردم بي گناه وبي دفاع موردحمله بمب افكن‌هاي عراقي قرارمي گرفت وجامعه جهاني هرروزنظاره گرشهادت ومجروح وآوارگي دههاغيرنظامي بي دفاع بودنداماصداي اعتراضي از هيچ كجاي گوشه وكنارجهان به گوش نمي‌رسيد.نه تنهادولتهاي جامعه جهاني كه هميشه ومطابق معمول درجهت اهداف ومنافع ملي خودگام برمي دارندوبا رويکردهاي مکاتب نظام سرمايه داري اخلاق وانسانيت رابه پاي منافع اقتصادي ذبح ميكنند، بلكه نهادهاي مدني همچون رسانه‌هاي جهاني، مجامع ومحافل حقوق بشري نيزسكوت پيشه كردند.

هرچه که بود گذشت و ايرانيان به خاطر نجابت و پيشينه فرهنگي غني و قوي خود آنرا بخشيدند گرچه فراموش نمي‌کنند .زيرا با انتقام از گذشته و غوطه ور شدن در آن راهي به سوي آينده باز نمي‌شود. نسل‌هاي بيدار ايران با اميدواري و پيش به سوي آينده پرسش‌هاي اساسي و ريشه‌اي در ذهن خود دارند که تاکنون پاسخ خود را از هيچ کس دريافت نکرده اند و آن اين است که سرنوشت غرامت جنگي چه شد؟

جنگ هرچه بود براي ما يک دفاع مقدس و تاريخي بود، اما هيچ جريان و گروهي نمي‌تواند با کشاندن هاله‌اي از قداست معنوي پيرامون رخداد‌هاي تاريخي همچون دفاع مقدس اين حق را از شهروندان ايراني دريغ بدارد تا پيگير حقوق حقه خود نباشند.

سازمان ملل متحد و دبير کل وقت آن به رغم همه کاستي‌ها و نارسايي‌ها در مورد جنگ، دولت عراق را به عنوان متجاوز و آغاز گر جنگ معرفي کرده است .دولتي که به عنوان متجاوز معرفي مي‌شود محکوم به پرداخت غرامت جنگي است،خواه هر رژيمي که بر کشور محکوم حاکم باشد،زيرا در حقوق و روابط بين الملل در اينگونه موارد نوع رژيم‌ها به عنوان يک اصل حقوقي در تعهدات بين المللي مد نظر نيست بلکه “اصل”بر تداوم ملت هاست .بر اين اساس دولت فعلي عراق نمي‌تواند از زير بار محکوميت و پرداخت غرامت و ساير تعهدات حقوقي شانه خالي کند .

مسئولين سياسي کشورمان که با واکاوي در گورستان و موزه تاريخ به دنبال اخذ غرامت جنگ جهاني دوم هستند که اينگونه حساسيت‌ها نسبت به منافع ملي در جاي خود قابل تقدير است، بدانند که اخذ غرامت از عراق هيچگاه نه از يادها مي‌رود ونه از حافظه تاريخي ايرانيان محو شدني است .

هيچ کس نمي‌تواند با مصادره کردن مصادر امور ملت در پي منويات شخصي خود باشد و از حقوق حقه يک ملت به راحتي بگذرد .اين پرسش اساسي همواره مطرح است که چرا دستگاه ديپلماسي ما تاکنون نتوانسته به پيگيري اين مسئله اصلي و امر مهم بپردازد .به چه دليل حساسيت نسبت به منافع ملي مان وجود ندارد و در اين همه سالها بحث اخذ غرامت مسکوت گذاشته شد .

مسکوت گذاشتن بحث غرامت جنگي از دولت عراق نه تنها به روند نهادينه شدن صلح و دوستي بين دو ملت کمکي نمي‌کند بلکه بذر کينه و نفرت را در دل فرزندان ايران احيا و تشديد مي‌کند. نبايد منافع ملي در پيچ و خم‌هاي سياسي و روزمرگي گرفتار شود و به تاراج برود .اگر حساسيت‌ها نسبت به منافع ملي بر همين روال باشد قطعا نسل‌هاي آينده همه مارا با آن همه رشادتهايمان در جنگ به محکمه تاريخ خواهند کشاند و قضاوت منفي خواهند داشت .
 
مردم سالاري:روابط ايران و روسيه و منتقدان داخلي

«روابط ايران و روسيه و منتقدان داخلي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي‌خوانيد؛مدودف رسما اعلا م کرده است به ايران پدافند اس - 300 را نخواهد داد و حتي برخي مقامات ايراني ديگر حق ورود به خاک روسيه را ندارند، اين يعني پوست اندازي کرملين در رابطه با تهران و نمايان شدن هويت واقعي منفعت طلبي تزارها در ايران. در اين رابطه از مدت ها پيش برخي کارشناسان با در نظر گرفتن سابقه تاريخي دست اندازي هاي اين استعمارگر پير به خاک ايران اسلا مي و تحرکات مسکو در قبال واشنگتن نسبت به وقوع يک معامله بزرگ و خيانت به  منافع ملي ايران هشدار داده بودند اما دولتمردان  از کنار اين هشدارها بي تفاوت عبور کردند.

زماني که پيمان استارت امضا شد، زماني که روسيه به رغم داشتن حق وتو درکنار چين عليه ايران دست هاي خود را در شوراي امنيت بالا  برد، زماني که روسيه به همراه کشورهاي حاشيه درياي خزر جلسات سري برگزار کرد، زماني که روس ها از راه اندازي نيروگاه اتمي بوشهر  طفره رفت، زماني که روسيه اعلا م کرد به دلا يل فني نمي توانيم به ايران  اس- 300 بدهيم اما طلب پول بيشتر  کردند و چندين و چند بار ديگر کارشناسان گفتند وجه المصالحه آمريکا و روسيه قرار خواهيم گرفت ...

اما کسي در دولت اين صدا را نشنيد و حتي بر داشتن روابط دوستانه سماجت کردند. کمتر از يک ماه پيش ژنرال ماکاروف هنگام صرف ناهار با گيتس از تعهد روسيه برحفاظت از منافع  بلند مدت آمريکا تاکيد کرد  و مقاماتي از تهران که شام را ميهمان کرملين بوده اند باز هم  به سکوت  خود ادامه دادند.

امروز جالب اينجاست که کسي حاضر به پذيرش  واقعيت نيست و شروع به فرافکني کرده اند. اين موضوع تنها مساله اي نيست که منتقدين  نسبت به وقوع آن در ايران هشدار مي دهند. واردات بي رويه کالا هاي چيني، موازي کاري در عرصه بين المللي، جايگاه و شان مجلس و...

متاسفانه بسياري از مسوولين عينک دودي بر چشم  زده اند و منتقدين را به عنوان عناصر دست نشانده دشمن مي بينند و حتي به عنوان تاکتيک دشمن در داخل نظام  تعبير  مي کند و سياست هاي خود را با آن تنظيم مي کنند.  هيلا ري کلينتون، وزير خارجه ايالا ت متحده در ژستي که ظاهرا  نگران ايران است  از برخي  منتقدين اعلا م حمايت کرد.وي که مشخص نيست چه گروهي را مورد حمايت قرار داده است گويي فراموش  کرده فرزندان انقلا ب اسلا مي که در بهمن 57 به پيروزي رسيد حاضر به معامله  يا وجه المصالحه قرار دادن کوچکترين موضوعي  با غرب نيستند و اگر هم اختلا في است، اختلا ف در داخل خانواده جمهوري اسلا مي است. چه غرب و چه شرق بايد از تاريخ درس بگيرند. اجنبي را به خانه راهي نيست; اگر دستي هم دراز  شود قطع خواهد شد. در اين بين براي برخي بايد تاسف خورد، گروهي که در دادگاه يک جانبه خود منتقدين را محکوم به وطن فروشي مي کنند.

گروهي که تنها خود را وفادار به آرمان هاي امام (ره) تلفي مي کند، گمان نمي برند خود دچار تماميت خواهي شده اند و جمهوريت نظام را دچار خطر مي کنند.

اختلا ف، تفرقه، خودي و غيرخودي بودن، مطلوب دشمنان نظام است. دشمناني که کمر به نابودي جمهوري اسلا مي بسته اند از تفرقه نهايت بهره را مي برند.

پرواضح است نبود منتقد مي تواند عاملي باشد تا  در  خيمه شب بازي کرملين و کاخ سفيد برخي منافع ما دچار مشکل شود.امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري همواره بر مدنظر قرار گرفتن گفته هاي منتقدين تاکيد کرده اند. مقام معظم رهبري معتقدند در بحث اختلا ف نظر و سليقه، انتقاد بايد باشد و در چارچوب نظام منتقدين بتوانند انتقاد کنند; در نگاه ايشان اختلا ف نظر عيب نيست که حسن است و برخورد نظام را جذب حداکثري  و دفع حداقلي مي دانند. بر اين اساس جا دارد تعامل دولت و منتقدين تغيير اساسي کند تا نظام گام هاي  رو به جلو بردارد.

ايران:منطق مديريت جهاني

«منطق مديريت جهاني»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابران به قلم مسعود ابراهيمي است كه در آن مي‌خوانيد؛واژه «جهاني شدن» شايد در اغلب متون علمي به عنوان نگاهي تعريف شود كه قابل ارزيابي از سوي هر تفكري است اما آنچه در اين ميان ما را بر آن مي‌دارد كه نگاه وسيع‌تري را دنبال كنيم، «مديريت جهاني» است كه نه بر طبق جهاني شدن، بلكه مطابق با «جهاني‌سازي» برنامه‌هاي خود را تنظيم مي‌كند. در مديريت جهاني، «برخورداري از اطلاعات جهاني» حداقل انتظار لازم براي شناخت مسائل جهاني به شمار مي‌آيد زيرا مديريت جهاني كنوني كه در چارچوب نهادهاي بين‌المللي همچون سازمان ملل متحد، صندوق بين‌المللي پول و يا سازمان تجارت جهاني مبتني بر انديشه ليبرال دموكراسي شكل گرفته، با مشكلات عديده‌اي مواجه شده و نمي‌تواند حاكميت قبلي خود را بر منابع جهان حفظ كند.

بايد پذيرفت به واسطه بحران به وجود آمده، پارادايم‌هاي متعددي در حوزه مديريت جهاني مطرح شده است: نگرش نو به مديريت دانايي، تعريف تازه از فناوري اطلاعات و ارتباطات و توجه ويژه به فرهنگ فرامليتي از جمله اين پارادايم‌ها به شمار مي‌آيند كه در سفر اخير هيأت ايراني به نيويورك، تبيين اين پارادايم‌ها به خوبي قابل مشاهده بود.
در اين سفر تدابير صورت گرفته براي توجه افكار عمومي به مسائل مورد نظر از طريق رسانه‌هاي امريكايي به عنوان يك رويكرد جديد در عرصه مديريت دانايي و تلفيق عالمانه آن با مديريت نوآوري به شمار مي‌آيد.

آنچه رسانه‌هاي امريكايي را به طمع انداخت كه براي گفت‌وگوي اختصاصي با رئيس جمهور كشورمان سبقت بگيرند، حاكي از تشتتي است كه بر فرهنگ رسانه‌اي امريكا حاكم شده و موضعگيري منفعلانه مقامات امريكايي مبني بر اين كه «چرا بايد اجازه داد كه رسانه‌هاي ايالات متحده با احمدي‌نژاد مصاحبه كنند؟» بيانگر همين تشتت است زيرا امريكايي‌ها علي‌رغم برنامه‌هايي كه براي مديريت جهاني به عنوان نظم نوين مطرح كرده بودند، تاكنون نتوانسته‌اند براي رفع بحران اقتصادي كشورشان گام مهمي بردارند و از سوي ديگر، قدرت نظامي آنان در فضاي كنوني جهان، كاربرد چنداني ندارد.

از اين‌رو تلاش همه‌جانبه آنها براي بحران‌آفريني به منظور فراموش كردن بحران قبلي، بيش از پيش امريكايي‌ها را در باتلاق بحران‌ها فرو مي‌برد و اين مشكل، دقيقاً همان موضوعي است كه طي سال‌هاي اخير از سوي ايران مطرح شده و براي درمان آن رجوع به نسخه «عدالت» را پيشنهاد داده است زيرا در دستور كار مديريت جهاني ارائه شده از سوي امريكا و قدرت‌هاي اروپايي قدرتي منطقي به نام «مقاومت» ناديده گرفته شده است.

چنانچه برخي از كشورها نيز در منطق عدالت جهاني پذيرفته‌اند مقاومت به عنوان يك بازيگر بين‌المللي، طي سال‌هاي اخير توان جابه‌جايي قدرت در سطوح منطقه‌اي و بين‌المللي را دارد و ايستادگي ايران در برابر زياده‌خواهي‌هاي امريكا و اسرائيل از جنس برقراري «عدالت جهاني» و با منطق «مقاومت» است.

سياست روز:مجلس در راس امور

«مجلس در راس امور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد مهدي شير محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛در تاريخ تمدن اسلامي، وجود سازماني به نام ديوان اشراف، همواره در قلمرو حكومت‌ها و ملوك امر نظارت و بازرسي بر اركان مختلف كشور را بر عهده داشتند. تاسيس چنين نهادي از زمان حكومت ظاهري و پنجساله اميرمومنان(ع) به وقوع پيوست. آن حضرت، ناظراني را با عنوان "عيون" كه چشم بيدار حكومت بودند به بخش‌هاي مختلف قلمرو اسلامي اعزام مي‌كردند. در صفحاتي از نهج‌البلاغه آثاري از وظايف و اعمال عيون، ذكر گرديده است.

اهميت نهاد اشراف و بازرسي در تاريخ اسلام چنان وسيع بود كه گاه نظارت "مشرفان" و "عيون" با سريع‌ترين ابزار ارتباطي امكان خبرگيري مركز حكومت از خطاها و انحرافات ماموران حكومتي را فراهم مي‌ساخت. براي نمونه از آخرين موارد اشراف كامل ناظران و گزارش‌هاي سريع آنان به اميركبير مطالب درخور توجه در تاريخ ذكر شده است. يك مامور در راه عزيمت به تهران ظلمي مرتكب مي‌شد و گوسفندي را به جور از چوپاني مي‌گرفت. اما وقتي پايش به تهران مي‌رسيد، همزمان با حكم عزل خويش مطلع مي‌شد اميركبير از جزئيات اين ظلم با خبر است.

اين روزها، تاكيد بر اهميت جايگاه مجلس در نظام جمهوري اسلامي ايران، به ويژه از سوي نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي، مكرر گوشزد مي‌شود. مطالعه گزارش‌هاي بازمانده از مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي نيز نشان خواهد داد كه خبرگان انديشمند آن، از آنجائي كه اميدوار بودند اعضاي مجلس شوراي اسلامي امين ملت باشند، دايره نظارتي خانه ملت را بر همه امور كشور گستراندند. به بيان ديگر آنان با درك والائي كه از نقش مردم در نظام جمهوري اسلامي داشتند، بيشتر شأن نظارتي را به قوه‌اي سپردند كه عصاره فضائل ملت است.

حق هم همين است كه خانه ملت به سبب كاركردها و اختياراتش، جايگاهي رفيع و در خور اعتنائي در كشور دارد. مجلس وفق قانون اساسي مي‌تواند چتر نظارتي و تقنيني خود را بر فراز همه امور كشور بگستراند و حتي به اذن مقام معظم رهبري نظارت بر نهادهاي تحت نظارت رهبري را هم در دستور كار خود قرار دهد، چنانكه پيش از اين نيز، در ادوار چهارم و ششم مجلس، دو بار نظارت بر سازمان صدا و سيما صورت پذيرفت. با اين حال كدامين چشم ناظري بر اعمال و رفتار نمايندگان اشراف دارد؟

بعيد است نمايندگان مجلس بر اين اعتقاد باشند كه احتمال هيچگونه انحرافي در مجلس شوراي اسلامي پديد نخواهد آمد. مروري بر فرجام تعدادي از نمايندگان در ادوار مختلف مجلس شوراي اسلامي به ويژه مجلس ششم، گوياي اهميت مسئله خواهد بود. با اين وصف، نظارت نمايندگان بر همكاران خويش، براي پاك نگاه داشتن حريم خانه ملت امري كاملا عقلائي و دورانديشانه است.

بر همين اساس، طرحي از سوي نمايندگان مطرح شد كه مقدماتي طولاني را براي بررسي در صحن علني مجلس طي كرده بود. اساس اين طرح حتي پيش از آغاز به كار هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي پي‌ريزي شد و از سوي تعدادي از نمايندگان اين مجلس به بحث و گفتگو گذاشته شد كه متاسفانه به سرانجامي نرسيد. به سرانجام نرسيدن اين طرح در مجلس هفتم يكي از انتقادهايي بود كه به كارنامه اين دوره از مجلس وارد بود.

دور جديد بررسي اين طرح كه با كار كارشناسي مضاعف و همت دو چندان عرضه گرديد مورد عنايت ويژه مقام معظم رهبري نيز واقع گرديد. با اين حال روز گذشته شاهد كم اعتنائي نمايندگان محترم به آن بوديم.

شگفت آنكه اين طرح با حدود 150 امضا عرضه شد اما در صحن مجلس تنها با 79 راي از آن استقبال گرديد. بديهي است اين رخداد، پديده اي است كه بايد با دقت و هوشمندي مورد بررسي قرار گيرد. اگر بنا باشد مجلس در راس امور بماند، رفعت جايگاه خانه ملت تنها با تعريف و تمجيد از منزلت مجلس حفظ نخواهد شد.
 
آفرينش: جايگاه اخلاق در سياست

«جايگاه اخلاق در سياست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛در يک سال گذشته  نگاه به اخلاق، سياست ,سياست اخلاقي و اخلاق سياسي در کشور ما بعدي تازه گرفته است و روز  به روز ما شاهد بروز اشکالات در جايگاه اخلاق  بخصوص در بعد سياست هستيم در اين راستا  اکنون فضاي  کشورمان ، بخصوص عرصه سياست در کشور ايران از عدم اعتماد و تهمت و بد اخلاقي در همه سطوح شده  است.


البته از سالها قبل اين روند آغاز شده اما چنين حجمي از بد اخلاقي و تهمت در فضاي سياسي کشور در حالي بي سابقه بوده است که در حقيقت وجه مميزه نظام سياسي کشور ما از ساير نظام هاي سياسي توجه به دين مداري و محور بودن اخلاقيات در سياست و اداره کشور است. در اين راستا ايراد اتهامات و تهمت ها و دروغ ها توسط برخي از سياستمداران و اشخاص ، بسياري را بدين انديشه فرو برده است که آيا امروزه هدف وسيله راتوجيه ميکند وآيا ما مي توانيم براي  گام بر داشتن در راه اهداف سياسي مطلوب خود پاي بر روي اخلاق گذارده و از هر وسيله اي استفاده کنيم ؟

 در واقع سياستمداران بي اخلاق را بايد مصداق افرادي به شمار آورد  که سازوکار رقابت سياسي را نمي دانند و براي پيروزي خود به توهين و افترا و نوعي ماکياوليسم  سياسي متوسل مي شوند در اين راستا اينان علم سياست را با دغل بازي اشتباه گرفته وعملا اخلاق را ابزاري براي اهداف خود مي بينند.

در اين بين چنانچه سياست منهاي اخلاق باشد بدبختي و پيامد هاي ناگواري را براي جامعه به همراه خواهد داشت و پيام آور فريب و نيرنگ، دروغگويي و ظلم و رواج ستمگري، سو»استفاده از بيت المال، گسترش  استبداد و خودکامگي و... در کشور مي شود.

در اين راستا هنگامي که  خطر سياست زدگي و عدم توجه به معيار هاي اخلاقي بر کشور حاکم شود جو بي اعتمادي در جامعه  و ميان توده هاي مردم بوجود مي ايد و اعتماد آنان سلب مي شود که در واقع  رابطه مسئولان جامعه و مردم را متزلزل مي کند.در اين بين اگر کشور ما خود را داعيه دار اخلاق در جهان مي انگارد و سياست را يک وظيفه الهي قلمداد مي کند بايد در راه تثيبت ارزشهاي اخلاقي در کشور بکوشد چه اينکه  حفظ اين مرزهاي اخلاقي امري بس مهم  است.

در کنار اين بايد ياد آور شد که اگر در عرصه کشور جايگاه اخلاق به درستي مشخص نگردد بحث از مفاهيمي مانند عدالت   اجتماعي نيز جايگاه و کارکرد درست خود را باز نمي يابد و تنها زماني که بين اخلاق وسياست آميختگي و پيوند واقعي وحقيقي وجود داشته باشد، سعادت جامعه ،عدالت، ارزشهاي انساني و الهي بدست خواهد امد .آنچه مشخص است امروز گسترش بي اخلاقي در سياست و نوعي  ماکياوليسم سياسي کشور را تهديد مي کنددر اين بين  بايد هوشيار باشيم که ارزشها، هنجارها، اخلاق، دين در معرض آسيب بيشتر قرار نگرفته و بکوشيم تا با آسيب شناسي و شناختن علل ايجاد وضع موجود راهکار هايي عملي را در راه اصلاح  رابطه بين اخلاق وسياست در کشور مد نظر قرار دهيم .
  
آرمان:اصلاح شوراي امنيت اجتناب ناپذير است

«اصلاح شوراي امنيت اجتناب ناپذير است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم دکتر يوسف مولايي است كه در آن مي‌خوانيد؛ بحث اصلاح ساختار سازمان ملل متحد، به ويژه مباحث مربوط به حق وتو و شوراي امنيت از زماني که کنفرانس‌هاي مربوط به تاسيس سازمان ملل متحد در حال برگزاري بود، يعني از سال‌هاي 44 – 1942 که پيش‌نويس‌هاي منشور در حال تهيه بود، مطرح بود. بسياري از کشورها در بحث حق وتو اظهارنظر کردند. کشورهاي کوچک آن زمان چندان موافق اين شکل شوراي امنيت و حق وتو براي اعضاي دائم نبودند. اما تجربه جامعه ملل و ناکامي اين نهاد بين المللي

در حفظ صلح و امنيت جهان باعث شد که موسسان سازمان ملل به دنبال راه حلي براي اين خلأ قدرت باشند. همان‌گونه که مي‌دانيد در شوراي امنيت جامعه ملل همه اعضا از حق راي برابر برخوردار بودند و حق وتو در شوراي امنيت جامعه ملل وجود نداشت. يکي از دلايل شکست جامعه ملل، فقدان يک قدرت برتر براي نظم دادن و جلوگيري از آشوب در نظام بود.

با توجه به اين ضعف جامعه ملل، موسسان سازمان ملل چنين قدرتي را در قالب حق وتو تعريف کردند. يعني کشورهايي که مي توانند ضمانت اجرا براي تصميمات سازمان ملل ايجاد کنند، از حق وتو برخوردار باشند.

اين مباحث بسيار طولاني بوده و بعد از گذشت ده سال از عمر سازمان ملل همواره پيشنهادات درباره ورود نيروهاي جديد به ساختار شوراي امنيت مطرح بوده است. اما مباحث رسمي درباره اين اصلاح ساختار از سال 2000 و بعد از اعلاميه هزاره وارد مرحله جديدي شد. در سال 2000  کوفي عنان، جمعي از کارشناسان را مامور بررسي اصلاحات لازم در سازمان ملل و به خصوص تعديل ساختار شوراي امنيت مي‌کند. نتيجه کار اين هيات تحقيقي در قالب دو طرح الف و ب به مجمع عمومي سازمان ملل متحد ارائه شد که در هر دو پيشنهاد اعضاي شوراي امنيت تا 24 عضو افزايش پيدا مي‌کرد. در يکي از اين طرح‌ها بعضي از اعضا بدون داشتن حق وتو مي‌توانستند براي مدت نامحدود عضويت دائم شوراي امنيت را داشته باشند. مثل ژاپن، هند و برزيل. از ديگر تغييرات پيشنهادي اين هيأت تحقيق، جابه‌جايي‌هاي منطقه‌اي حق وتو بود.

بنابراين مباحث مربوط به اصلاح ساختار شوراي امنيت از سال 2000 تا 2005 به طور جدي در دستور کار مجمع عمومي بوده است اما تا کنون موفق نشده که راي لازم را به دست آورد. چرا که وقوع هر اصلاحي در ساختار سازمان ملل بايد در ابتدا بتواند نظر موافق پنج عضو دائم شوراي امنيت را کسب کند.

ولي نهايتا اين بحث به نتيجه نرسيده و بسته نشده است و پيش‌بيني مي‌شود که نهايتا اعضاي شوراي امنيت افزايش پيدا کنند. اما به صورت عضويت دائم بدون حق وتو، عضويت دوره‌اي يا ديگر اشکال عضويت. لذا سابقه بحثي که احمدي نژاد در رابطه با اصلاح ساختار شوراي امنيت و لغو حق وتو مطرح مي‌کنند در اقدامات خود سازمان ملل وجود دارد و با توجه به حق دولت‌ها براي ابراز نظرات خود در مجمع عمومي، ايران هم اين حق را دارد که نظرات و پيشنهادات خود را درباره اصلاح ساختار در سخنراني مجمع عمومي بيان کند. مضاف بر اين که قبلا در اين زمينه از دولت‌ها نظرخواهي شده است. دولت ايران هم به طور رسمي در زمان آقاي خاتمي نظرات خود را درباره پيشنهاد الف و ب  کوفي عنان درباره اصلاح ساختار سازمان ملل اعلام کرده است.

بنابراين، مباحث مربوط به اصلاح ساختار سازمان ملل، مباحث ديرينه و ريشه داري است و همچنان يکي از چالش‌هاي درون سازمان ملل متحد است و نهايتا ايجاد تغييرات در بدنه شوراي امنيت دير يا زود انجام خواهد شد. اما بحث حذف حق وتو براي اعضاي دائم شوراي امنيت و بازگشت به ساز و کار‌هاي دوران جامعه ملل هرگز به عنوان طرحي کارشناسي شده در سازمان ملل مطرح نشده و صرفا در حد سخنراني‌هاي دولت‌ها در مجمع عمومي بيان شده است؛ چرا که امکان توفيق چنين طرحي هم وجود ندارد.

جهان صنعت:آش شله قلمکاري که آشپز ندارد

«ما را كه مي شناسي !»،«چرا همدردي با منافقان!»،«جنگ بي خسارت يا دفاع بي غرامت»،«روابط ايران و روسيه و منتقدان داخلي»،«منطق مديريت جهاني»،«مجلس در راس امور»،«آش شله قلمکاري که آشپز ندارد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مريم باستاني‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ سال از نيمه گذشت و منتظران برنامه پنجم هنوز هم روي اين قانون را نديده‌اند . با وجودي که نامه استرداد برنامه با توصيه رهبري از سوي دولت منتفي شد اما اين لايحه هنوز به صحن نرسيده، تا قوانين ديگري که منتظر ابلاغ اين قانون هستند به نتيجه برسد. اينکه زمان‌بندي تصويب و اجراي اين قانون چه زماني تعيين شود خود بحث ديگري مي‌طلبد؛ همين بس که از امروز مشخص است که يک‌چهارم از چشم‌انداز 20 ساله از دست رفت.

سند چشم‌انداز 20 ساله تاکيد دارد که ايران بايد تا پايان سال 1404 به قدرت اول منطقه  در حوزه‌هاي علمي، فناوري و اقتصادي در بين 27 کشور منطقه تبديل شود اما آنچه از شاخص‌هاي کلان اقتصادي برآورد مي‌شود با گذشت يک‌چهارم از زمان‌بندي اين سند پيشرفتي حاصل نشده است.

از سوي ديگر آنچه نقد سياست‌هاي کلان دولت را براي کارشناسان اقتصادي سخت‌تر کرده مشخص نبودن مانيفست دولت در حوزه اقتصادي است. در کشورهاي پيشرفته اگرچه برنامه‌ريزي به سبکي که امروز در کشور ما رايج است، وجود ندارد و دولت‌ها هنگام تشکيل، برنامه خود را براي دوره‌اي که بر سر کار هستند، ارايه مي‌کنند اما اين رويه هم موردنظر دو دولت محمود احمدي‌نژاد نبوده است.

بي‌ترديد رييس‌جمهور که بارها کسوت استادي دانشگاه را در نقدهاي کارشناسي گوشزد مي‌کند، بيش از ديگران مي‌داند که اداره يک کشور 75 ميليوني بدون برنامه دقيق و با چشم‌اندازي که بايد به جايگاه اولي برسد، امکان‌پذير نيست. با اين حال آنچه اين دولت در قالب برنامه ارايه کرده، تکرار سياست‌هاي کلي و سند چشم‌انداز 20 ساله است بدون آنکه مشخص کند راهکارهاي اجرايي اين قانون چيست.

آنچه بسياري از منتقدان اين برنامه عنوان مي‌کنند مدل اقتصادسنجي برنامه است، ايرادي که برخي‌ها به برنامه چهارم نيز وارد مي‌کنند  اين در حالي است که واقعيت چيز ديگري است. برنامه چهارم براساس مدل اقتصادسنجي و اقتصادي نهادگرا تدوين شد اما به دليل حذف ماده 3 اين برنامه و اصلاحاتي که مجلس اعمال کرد جداول کمي برنامه به هم ريخت با اين حال مجلس هفتم بدون توجه به اين به هم ريختگي آن را به دولت ابلاغ کرد.

تدوين‌کنندگان برنامه پنجم هم با ترکيب به‌هم ريخته سازمان مديريت و برنامه‌ريزي که امروز معاونت برنامه‌ريزي و نظارت راهبردي خوانده مي‌شود، برنامه‌اي برگرفته از برنامه چهارم تدوين کرده‌اند که نه روح دارد و نه راهکار اجرايي.معلوم نيست با اين لايحه که مجلس هم آن را تغييرات اساسي داده، چگونه مي‌توان نيمي از مسير چشم‌انداز را پيمود؟ اين برنامه مصداق آش شله‌قلمکاري است که آشپز ندارد!

دنياي اقتصاد:درباره سرمايه‌گذاري 75 ميليارد دلاري

«درباره سرمايه‌گذاري 75 ميليارد دلاري»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنان صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛روساي دولت‌ها و اعضاي عالي‌رتبه نهاد دولت در روزها و شرايطي كه احتمال مي‌دهند شهروندان نوعي رخوت و نگراني درباره آينده دارند با هدف دميدن روحيه شادابي و سرزندگي در جامعه، معمولا برخي اخبار خوشحال كننده را منتشر مي‌كنند.

كاهش قيمت كالاهاي پرمصرف، افزايش احتمالي مزد و حقوق، كاهش ماليات، راه‌اندازي يك جاده يا فرودگاه،‌ افزايش اعتبارات تامين اجتماعي براي بازنشستگان و خبرهايي از اين نوع، خبرهاي خرسند كننده‌اي است كه مسوولان دولتي در برخي مواقع ممكن است با همين هدف انتشار دهند. البته در انتشار چنين خبرهايي، همه گوشه و كنارهاي كارديده شده و تلاش مي‌شود هر خبر با جزئيات آن به اطلاع شهروندان برسد. در ايران نيز چنين فضايي بوده و هست و ديده شده است كه مسوولان عالي‌رتبه دولتي براي زنده و بالنده كردن روحيه اميد در ميان شهروندان چنين اخباري را به اطلاع آنها مي‌رسانند.

محمدرضا رحيمي، معاون اول رييس‌جمهوري روزگذشته (به نقل از خبرگزاري فارس) شايد با همين قصد و نيت، گفته است: «به زودي تحول عظيمي در بخش حمل و نقل كشور رخ مي‌دهد و قراردادهايي به ارزش 25 هزار ميليارد تومان براي توسعه راه‌آهن منعقد مي‌شود. اين قراردادها با 4 گروه از نقاط مختلف دنيا براي توسعه راه‌آهن امضا مي‌شود. 50 هزار ميليارد تومان هم در آينده نزديك براي توسعه پارس جنوبي قرارداد منعقد مي‌شود...»

به اين ترتيب، معاون اول در يك گفت‌وگوي كلي، به مردم اميدواري داده است كه 75 هزار ميليارد تومان قرارداد براي توسعه زيربناهاي فيزيكي در دو بخش مهم منعقد خواهد شد. در صورتي كه ميانگين قيمت هر دلار يك‌هزار تومان باشد، به اين ترتيب بايد منتظر قراردادهايي به ارزش 75 ميليارد دلار باشيم. اين ميزان سرمايه‌گذاري احتمالي اگر به بخش حمل و نقل و عسلويه تزريق شود، ركود فعلي به ويژه در عسلويه كه اكنون روزهاي كم رونقي را تجربه مي‌كند، قطعا برطرف مي‌شود. اما اميدوار كردن شهروندان با دادن اين آمار و ارقام حيرت‌انگيز موقعي موثر خواهد بود كه دست‌كم بخشي از جزئيات قابل انتشار نيز به افكار عمومي اطلاع داده شود.

چنين ارقام بهت‌انگيزي در حالي براي قراردادهاي احتمالي بيان مي‌شوند كه متاسفانه در نماگر شماره 58 كه آمار و اطلاعات حساب‌هاي ملي در 3 ماهه سوم سال 1388 است، جاي رقم «تشكيل سرمايه ثابت ناخالص» براي سال 1388 خالي است و اين رقم براي سال 1387 نيز فقط 685,452 ميليارد ريال براي كل سال است.

شايد اگر معاون اول محترم رييس‌جمهور در اين گفت‌وگو كمي درباره مراحل پيشرفت قرارداد 21 هزار ميليارد توماني كه چند ماه پيش با 4 شركت داخلي منعقد شد، توضيح مي‌داد حتما خبر اخير نيز با اقبال بيشتري پذيرفته مي‌شد. به نظر مي‌رسد در اطلاع‌رساني اقتصادي به ويژه اگر ارقام و اعداد بسيار قابل توجه باشند، كمي احتياط و اندكي توضيح بيشتر، اثربخشي واقعي براي مقاصد گوناگون خواهد داشت.
ارسال به دوستان
ناگفته های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال ؛ ناصر را زده بودند اما به من اجازه پیگیری ندادند پروین: جای درویش باشم به بازیکنی که دنبال پول باشد می گویم خداحافظ! قیمت هر سهم باشگاه پرسپولیس اعلام شد (+جزئیات) کشف بیش از ۴۱ هزار نخ سیگار قاچاق در خرمشهر جیمز وب منتشر کرد: دو نما از کهکشان مسیه 82 (+تصاویر) کشتی فرنگی قهرمانی آسیا - قرقیزستان؛ هادی ساروی به مدال طلا رسید قارچ چاگا ؛ برای افرادی که به سیستم ایمنی خود اهمیت می دهند(+عکس) تخلیه سه روستای جنوب کرمان! واشنگتن: ما به دنبال ممانعت از گسترش مناقشه در منطقه هستیم با حقوق کارگران چند کیلو گوشت می‌توان خرید؟ (اینفوگرافیک) بارندگی‌ در پاکستان جان ۲۱ نفر را گرفت عضو کابینه جنگ اسرائیل: مکان و شیوه پاسخ به ایران را خودمان تعیین می کنیم پرتغال سفیر ایران را احضار کرد درویش: برخی برای کرنر و اوت هم بیانیه می‌دهند!/ از اوسمار برنامه خواستیم دستمزد مقطوع مبنای کسر حق بیمه مشاغل صنوف در سال ۱۴۰۳ اعلام شد
وبگردی