۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۳۵۵۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۴ - ۱۲-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۳۵۵۲
انتشار: ۰۹:۳۴ - ۱۲-۰۸-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جمهوري اسلامي: درس بزرگ مقاومت

«درس بزرگ مقاومت» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ با فرا رسيدن 13 آبان امسال، 46 سال از تبعيد امام خميني توسط رژيم وابسته و فاسد پهلوي به تركيه كه به دستور آمريكا و به دليل مخالفت امام با لايحه ضد بشري كاپيتولاسيون صورت گرفت مي‌گذرد. آن واقعه، در عين حال كه با هدف ريشه كن ساختن نهضت روحانيت شكل گرفته بود، برخلاف ميل و اراده آمريكا و مزدوران داخلي‌اش به عميق‌تر شدن اين نهضت انجاميد و مردم ايران با اهداف و آرمان‌هاي انقلابي امام خميني آشنا شدند و زمينه براي قيام عمومي ملت ايران عليه استعمار آمريكا و استبداد داخلي فراهم شد.

در روز 13 آبان 1357 هنگامي كه انقلاب اسلامي مردم ايران به اوج خود رسيده بود، شاه مرتكب جنايت بزرگي شد و به مزدوران خود فرمان داد دانش آموزان تهراني را كه به خيابان‌ها ريخته بودند تا با نهضت امام خميني اعلام همبستگي نمايند به گلوله ببندند و تعدادي از آنها را به شهادت برسانند. اين جنايت كه درست در سالروز تبعيد امام خميني رخ داده بود، شتاب انقلاب مردم ايران را دو چندان كرد و عامل مهمي شد براي تسريع سقوط رژيم پهلوي.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم منحط شاهنشاهي در 22 بهمن 1357 با اينكه ملت ايران يكپارچه نسبت به استعمار آمريكا در ايران ابراز تنفر ميكرد و شعار "مرگ بر آمريكا" در سرتاسر ايران طنين انداز بود، مزدوران آمريكا در ايران به توطئه عليه انقلاب و نظام تازه تأسيس جمهوري اسلامي ادامه ميدادند و سفارت آمريكا در تهران به مكاني براي برنامه ريزي توطئه‌ها عليه ملت ايران تبديل شده بود. به همين دليل، در 13 آبان 1358 دانشجويان پيرو خط امام در تهران به سفارت آمريكا حمله كردند و آنرا به تسخير خود در آوردند. اين اقدام، بقدري غيرمنتظره و جسورانه بود كه حتي رئيس دولت موقت در برابر آن واكنش نشان داد و بسياري از گروه‌هاي سياسي كه با عمق انقلاب اسلامي آشنائي نداشتند نتوانستند آنرا درك نمايند. ولي در ميان ناباوري‌هاي سياسيون، اول كسي كه اقدام شجاعانه دانشجويان در تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران را تأييد كرد آيت‌الله بهشتي بود كه آن زمان نايب رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي بود و مديريت جلسات آنرا برعهده داشت. آيت‌الله بهشتي، عصر روز 13 آبان طي سخناني در مجلس خبرگان قانون اساسي، اقدام تاريخي دانشجويان را ستود و آمريكا را به خاطر دخالت‌هايش در امور داخلي ايران سرزنش و محكوم كرد.
 
امام خميني، كه همه منتظر اظهارنظر ايشان بودند، تسخير سفارت آمريكا در تهران را "انقلابي بزرگ‌تر از انقلاب اول" ناميدند و در روزهاي بعد در پاسخ به تهديدهاي آمريكا و براي شجاعت دادن به عناصر مردد داخلي، جمله تاريخي "آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند" را به زبان آوردند. اين جمله ماندگار در كنار جملات مهم و كليدي و تاريخ سازي از قبيل "آمريكا‌ام الفساد قرن است" و "در اين انقلاب، آمريكا شيطان بزرگ است" مبارزه عليه استعمار آمريكا را در ميان مردم ايران به اوج رساند و اين شناخت عميق را به ملت ايران داد كه آمريكا دشمن اصلي ملت هاست و همه‌ي فريادها بايد عليه آمريكا باشد و همه قلم‌ها بايد آمريكا را هدف بگيرند.

اينگونه بود كه مبارزه عليه آمريكا در نهاد ملت ايران نهادينه شد و از آن پس هر ساله روز 13 آبان به مناسبت اين سه واقعه مهم براي ملت ايران روزي است فراموش نشدني كه "روز جهاني مبارزه با استكبار" نام گرفت و فرياد "مرگ بر آمريكا" در سرتاسر ايران طنين افكن مي‌شود.

آمريكا البته براي جبران تحقير بزرگي كه در ماجراي تسخير لانه جاسوسي خود در تهران تحمل كرد دست بكار شد و با اعزام كماندوهاي تعليم ديده و هواپيماها و هليكوپترهاي ويژه براي آزادسازي كاركنان سفارت خود در تهران كه به گروگان دانشجويان در آمده بودند اقدام كرد اما قبل از آنكه به تهران برسد در صحراي طبس گرفتار قهر الهي شد و شكست سختي از طوفان شن خورد و براي بار دوم تحقير شد. جيمي كارتر، رئيس‌جمهور وقت آمريكا، كه با اين واقعه شانس خود براي انتخاب مجدد به رياست جمهوري از دست داده بود، تلاش زيادي براي رها شدن از دام بزرگي كه در آن گرفتار شده بود به عمل آورد اما نه تهديدها، نه تطميع ها، نه نامه نگاري ها، نه واسطه تراشي‌ها و نه اظهارات ملتمسانه‌اش هيچكدام نتوانستند او را نجات دهند و مجبور شد با خفت و پذيرش شكستي مفتضحانه، كاخ سفيد را ترك كند...

آمريكا از آن زمان تاكنون به شگردهاي گوناگوني براي جبران شكست سختي كه از ملت ايران خورد متوسل شد ولي همواره ناكام ماند و تا امروز كه 31 سال از 13 آبان 1358 مي‌گذرد نتوانسته لكه ننگ تحقيري كه توسط دانشجويان ايراني تسخير كننده لانه جاسوسي خود در تهران تحمل كرد را پاك نمايد. تحميل جنگ از طريق رژيم بعث عراق، تحريم‌هاي اقتصادي، فشارهاي تبليغاتي، تهاجم فرهنگي، كارشكني‌هاي پيوسته عليه فعاليت‌هاي هسته‌اي و تحريكات سياسي عليه ايران از مهمترين اقدامات آمريكا در طول 31 سال گذشته بودند كه همگي با شكست مواجه شدند و اين جمله تاريخي امام خميني كه فرمودند آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند در عمل به اثبات رسيد.

ايران در اين مدت 31 سال به پيشرفت‌هاي مهمي در زمينه‌هاي علمي، صنعتي، پزشكي و دفاعي دست يافته است كه با توجه به آنهمه مانع تراشي آمريكا و غرب، نشان دهنده قدرت مقاومت و عزم و اراده ملت ايران است. اين موفقيت ها، براي ملت‌هاي آزاديخواه جهان درس بزرگي به همراه دارد و آن اينست كه هر ملتي در صورتي كه به خود متكي شود و اراده كند مي‌تواند به اهداف خود برسد حتي اگر بزرگترين قدرت‌هاي جهان در برابر آن درصدد مانع تراشي باشند.

اين درس بزرگ و تاريخي را ملت ايران بايد به كمال برساند و براي تحقق اين هدف بزرگ، به وحدت و همدلي نياز داريم. بايد با دست‌هاي تفرقه افكن برخورد شود و همه‌ي زبان ها، قلم‌ها و فكرها در جهت وحدت و همدلي آحاد ملت بزرگ ايران فعاليت كنند، چيزي كه عامل اصلي پيروزي انقلاب اسلامي و تداوم آن تا امروز بوده و از اين پس نيز مي‌تواند ضامن استمرار آن باشد.

رسالت:‏خود را به ‌قيد ‌و بند کشيدن
 
«‏خود رابه ‌قيد‌ و بند کشيدن» عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم الهام‌نصرتي-دکتر حامد حا‌جي ‌حيدري است كه در آن مي‌خوانيد؛ تقوا=پرهيز=خودنگهداري=ول نبودن=خود را به قيد و بند کشيدن=آرام راه رفتن=کم سخن گفتن=زود قضاوت نکردن=‏ ...‏
 و ‏"لباس تقوا"، يعني خودت را به بند بکش.‏

 آرام راه برو و مراقب باش که از اين همه خاشاکي که روي‏ "زمين" ريخته، چيزي به لباست آويزان نشود.‏

 کم سخن بگو و آرام و شمرده سخن بگو.‏ در دهانت سنگي بگذار، تا بيهوده نجنبد.‏

 اي بني آدم!
 براي شما معايبي است كه جز لباس تقوا چيزي آن را نمي‏پوشاند و لباس تقوا همان لباسي است كه ما از راه فطرت به شما پوشانده‏ايم‏.‏

 پس، گوش و چشم خود را تيز کنيد كه شيطان فريبتان ندهد و اين جامه خدادادي را از تن شما بيرون ننمايد، همان طوري كه در بهشت از تن پدر و مادرتان بيرون كرد.‏

 ما شيطان‏ها را اولياي كساني قرار داديم كه به آيات ما ايمان نياورده با پاي خود دنبال آنها به راه بيفتند‏.‏

 كاري كه‏ ابليس در بهشت با آدم و حوا كرد (كندن لباس براي نماياندن عورت‏هايشان)، تمثيلي است كه وقاحت كندن لباس تقوا را از تن همه آدميان به سبب فريفتن ايشان نشان مي‌دهد و هر انساني تا فريب شيطان را نخورده در بهشت سعادت است و همين كه فريفته او شد خداوند او را از آن بيرون مي‌كند.

‏يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِباسُ التَّقْوي‏ ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ‏‏ يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ ‏ وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ‏‏ قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ‏‏ فَرِيقاً هَدي‏ وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ آن هم اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ يَحْسَبُونَ آن هم مُهْتَدُونَ ‏
كريمه 17: اعراف/30-26

 كوتاه سخن، در داستان بهشت آدم اصل ثابتي هست و آن اينكه باعث خروج آدم و همسرش از بهشت همانا بروز "سوءات" بود و از آن اصل ثابت نيز چنين استفاده شد كه خداي تعالي به هيچ وجه راضي نيست كه بني آدم مرتكب فحشا و عمل زشت شوند.‏

 اينك به دنبال آن داستان در اين آيه فحشا و اعمال شنيع مشركين را ذكر فرموده و عذرشان را كه گفته‏اند: "اولا پدران ما چنين مي‏كرده‏اند و ثانيا خدا هم به ما چنين دستور داد.‏

 نيز ذكر فرموده، سپس به اصل ثابت فوق تمسك جسته و به رسول گراميش مي‌فرمايد تا به آنان بفهماند كه اين حرف افترا به خدا است، زيرا خداوند امر به فحشا نمي‌كند و به هيچ وجه به آن راضي نيست، اگر راضي مي‏بود آدم و همسرش را به خاطر آن از بهشت بيرون نمي‏كرد.

 همان طوري كه اشاره شد در اين آيه براي مشركين دو عذر ذكر شده كه در ارتكاب فحشا با آن اعتذار مي‏جسته‏اند: يكي اينكه "پدران ما چنين مي‏كرده‏اند" و ديگري اينكه "خداوند هم به ما چنين دستور داده". از اين دو عذر آن عذري كه مربوط به خطاب عمومي "يا بَنِي آدَم" است كه در اين داستان مكرر ذكر شده همانا عذر دوم است و به همين جهت در آيه شريفه متعرض رد و پاسخ از همان شده است و اما عذر اولشان گر چه در جاي خود عذر غير موجهي است و خداوند هم آن را موجه نمي‏داند و در موارد زيادي از كلام مجيد خود آن را به امثال آيه "أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ" (بقره/170) رد كرده الا اينكه داستان مورد بحث تنها شاهد بطلان عذر دوم آنان است (ترجمه الميزان، ج.8، ص.88).

در نتيجه...‏
* بهره‌ 61.فعاليت مؤثر شياطين جن و انس، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد. انفعال افراد در قبال وساوس شيطاني كه خود از فقر فهم عميق دين و دستورات حيات‌بخش آن ناشي مي‌شود، خود مي‌تواند يكي از دلايل گسترش فعاليت جبهه شيطان باشد. همچنين گاه در برخي شرايط، اين ابهام در صف‌بندي جبهه شيطان و جبهه حق است كه باعث فعاليت مؤثر افزون‌تر جبهه شيطان مي‌شود. در اين باب سخن بسيار است....‏

 تا کنون، شصت و يک رهنمود از مصحف شريف آموختيم. صد و بيست و چهار رهنمود ديگر باقي‌است. تا پايان ساخت اين الگو براي فهم عوامل بي‌ديني با ما همراه باشيد...‏

مردم سالاري: ماجراي گروگانگيري

«بازخواني يک رويداد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم کتررضا جلا لي است كه در آن مي‌خوانيد؛در تاريخ اول آبان 1358 تعداد زيادي از مردم در جلوي سفارت آمريکا در تهران تظاهرات مي کنند و خشم خود را با فريادهايشان عليه آمريکا نشان مي دهند. سه روز بعد تعدادي از دانشجويان که ظاهرا در تظاهرات مذکور شرکت داشتند در دانشگاه اميرکبير براي نشان دادن عکس العمل لا زم در مقابل پذيرش شاه توسط آمريکا تجمع کرده و تصميم مي گيرند که تظاهراتي در روز 13 آبان که مصادف با حمله ارتش به دانشگاه در سال قبل و روز دانشآموز بود سازماندهي کرده و عليه شاه در مورد سرقت اموال و دارايي و ثروت به چپاول رفته کشور وزجر و شکنجه مخالفان سياسي اش دادخواهي کنند.

متعاقب آن در روز 13 آبان ماه 1358 و به دنبال پذيرش شاه ازسوي آمريکا سفارت ايالا ت متحده آمريکا در تهران توسط دانشجويان عضو انجمنهاي اسلا مي اشغال مي شود.

ساعت 30:10 صبح روز 13 آبان ماه خيابان آيت الله طالقاني وضع خاصي دارد. گروهي- حدود 400 نفر- در حالي که طول خيابان را طي مي کنند به سوي سفارت آمريکا در حرکتند.

هنگامي که به مقابل ساختمان مي رسند بلا فاصله از دروديوار سفارت بالا  مي پرند. جمعي هاج و واج به اين صحنه نگاه مي کنند و از هم مي پرسند چه شده است؟خيابان بند مي آيد، جوانها تندوتيز يکي پس از ديگري از گوشه و کنار سفارت به داخل مي روند در حالي که هرکدامشان روبندي به صورت و عکس امام(ره) را به سينه دارند. سفارت به اشغال دانشجويان پيرو خط امام در ميآيد و آنان در اطلا عيه خود سفارت آمريکا را لا نه جاسوسي خواندند و اعلا م کردند ما به پيروي از موضع قاطعانه امام در مقابل آمريکاي جهانخوار به منظور اعتراض به دسيسه هاي امپرياليستي  سفارت سابق آمريکا را در اختيار گرفتيم تا از اين طريق اعتراض خود را به گوش جهانيان برسانيم.

تسخيرلا نه جاسوسي آمريکا داراي اهميتي فراوان بود چنانکه رهبرکبير انقلا ب آن را انقلا بي بزرگتر از انقلا ب اول ناميدند و به عقيده نگارنده اين سطور در پروسه تحولا ت انقلا بي مي توان بعد از انقلا ب 22  بهمن 57 آن را انقلا ب دوم ناميد. هدف اصلي دانشجويان پيرو خط امام انجام يک کار سمبليک در اعتراض به رفتار قيم مابانه آمريکا نسبت به انقلا ب ايران بود. اما با تاييد امام و تبديل اين اعتراض ملي به يک خبر بين المللي، اين اقدام، آثاري در ابعاد يک انقلا ب برجاي گذاشت و به حق انقلا ب دوم نام گرفت.

مهمترين تاثير داخلي اشغال سفارت سابق آمريکا استعفاي دسته جمعي دولت موقت به رهبري مهندس مهدي بازرگان بود. گرچه با توجه به اينکه دولت بازرگان ديگر توانايي همگام شدن با سيل خروشان و هيجان زده ملت را نداشت تسخير سفارت و ماجراي گروگانگيري درتهران تنها به صورت عامل تسريع کننده استعفاي دولت موقت درآمد.

همانطور که مهندس بازرگان در کتاب انقلا ب در دو حرکت تصريح مي کند دولت موقت از نظر مسووليت اداري و سياسي مملکت و حفظ حقوق نمايندگان و اتباع خارجي برطبق تعهدات بين المللي نمي توانست مخالف نمايندگان اين عمل نباشد و چون قبلا  تصميم به استعفا گرفته بود هيچ گونه اعلا ميه و اقدامي دراين زمينه ابراز نکرد. با اين وجود تاثيرات جهاني اين اقدام بسيار عميق تر از تاثيرات داخلي آن بود آنچنان که جهانيان 2 نوامبر 1979 را بيشتر از 11 فوريه 1979(22بهمن 1357)  به ياد دارند.

خيلي از تحليلگران سياسي و نظريه پردازان عرصه روابط بين الملل، انقلا ب ايران را پيش بيني مي کردند  اما هيچکس تسخير سفارت يکي از دو قطب قدرت جهان راهيچگاه به مخيله خويش راه نمي داد و حتي گمان نمي کرد به مانند زماني که ايالا ت متحده تصميم مي گرفت چه کسي درايران برمسند قدرت بنشيند روزگاري برسد که ايران قادر به تعيين سرنوشت انتخابات رياست جمهوري آمريکا باشد. آزادي گروگانها حتي در پايان دوره رياست جمهوري کارترنيز حکايت از سقوط او و حزب دموکرات مي کرد. اما مجلس دقيقا زماني- 11 آبان 1359-  شرايط خود را براي آزادي گروگانها اعلا م کرد که ديگر فرصت تبليغات از دست رفته بود.

بدين ترتيب همانطور که هميلتون جردن (رئيس ستاد کاخ سفيد در دوران کارتر)نيز در کتاب خاطراتش به نام «بحران»مي نويسد:«صبح سه شنبه بسياري از افراد نامصمم چون تحملشان به آخر رسيده بود با عصبانيت به خيابان آمدند و راي خود را عليه دموکرات ها به صندوق ريختند.» سرانجام 17 ژانويه 1981(مصادف با 27دي ماه 1359) پس از شکست عمليات دلتا در صحراي طبس مذاکرات ايران و آمريکا براي آزادي گروگانها به نتيجه رسيد و طبق توافق نامه اي قرار شد قدم به قدم همراه با رفع انسداد دارايي هاي ايران در آمريکا گروگانهاي آمريکايي نيز آزاد شوند.

بعد از امضاي متن بيانيه الجزاير از سوي وارن کريستوفر معاون وقت وزارت خارجه آمريکا در 19 ژانويه، ايران گروگانها را 442 روز پس از تسخير سفارت، پنج دقيقه قبل از 9 شب به وقت تهران و درست سه دقيقه پس از پايان رياست جمهوري جيمي کارتر آزاد کرد تا او بتواند خبر آنرا در آخرين نطق خود در مراسم تحليف رياست جمهوري ريگان اعلا م کند وريگان موفق شود در اولين نطق رياست جمهوري اش آزادي گروگانها را ناشي از  اقدامات خود بداند.

البته نبايد از ذکر اين نکته بسيار مهم غافل بود که امام خميني(ره) ضمن اعلا م شرايط چهارگانه که عبارت بود از: استرداد دارايي شاه، لغو درخواست هاي مربوط به خسارات توسط آمريکا، رفع توقيف دارايي هاي ايران در آمريکا و تعهد آمريکايي ها داير بر عدم دخالت درامور داخلي ايران، اجراي امر را بر عهده مجلس گذاردند و مجلس نيز که بعد از دوماه افتتاح شد همان شرايط امام خميني را تاييد کرده و دولت شهيد رجائي را مامور مذاکره و اجراي تصميمات متخذه کردند. 

گروگان ها آزاد شدند اما تسخيرکنندگان اصلي سفارت  آمريکا هيچ نقشي در پايان امر نداشتند. دکتر معصومه  ابتکار مترجم دانشجويان در کتاب «تسخير» در اين باره  مي نويسد:  ما دانشجويان هيچ گاه در اجراي فرآيند آزادسازي دخالت نداشتيم. هيچ کس  با ما مشورت نکرد و ما را در جريان نگذاشت. تنها پس از تکميل همه کارها بود که بهزاد نبوي رئيس گروه  کاري مجلس  در ماجراي گروگانگيري درخواست ملا قاتي از رهبران ما براي بحث درباره جزئيات  آزادي گروگان ها به عمل آورد.

در آن جلسه  مودبانه از ما پرسيد درباره اين توافق چه نظري  داريد ولي چون قبلا  تصميم ها اتخاذ  شده بود در پاسخ  تنها لبخند زديم. آري، ماجرا  پايان يافته بود اما سرانجام جنبش دانشجويان پيرو خط امام هنوز معلوم نبود. گروهي سياسي  به نام دانشجويان  مسلمان پيرو  خط امام تاسيس  شد.

کساني که  با فکر تشکيل حزب مخالف بودند استدلا ل مي کردند اين گروه ها هرگز با چنين نيتي گرد هم نيامده اند بدين ترتيب  در نهايت اکثر دانشجويان تصميم گرفتند بهترين راه براي جنبش  اعلا م انحلا ل آن است.  وا کنون که در دهه چهارم انقلا ب واقع شده ايم  گروهي از تسخيرکنندگان سفارت سابق آمريکا در تهران يا به  مرور زمان جذب در قدرت  شده اند  و عده اي نيز استحاله شده و عده ديگري نيز توبه سياسي کرده اند!
 
كيهان: زير خيمه سبز لندن

«زير خيمه سبز لندن»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛29 دي 1388 روزنامه «واشنگتن تايمز» در خبري قابل تأمل نوشت «شوراي امنيت ملي و سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) ايران را در اولويت و رتبه نخست فعاليت جاسوسي قرار داده اند و چين در رتبه دوم قرار گرفته است». اين خبر به خودي خود جايگاه قدرت فزاينده و پيش رونده ايران را در معادلات بين المللي نشان مي داد، همچنان كه تأكيد مي كرد تسخير لانه جاسوسي آمريكا در 30 سال پيش (13 آبان 1358) به معناي خاتمه عمليات جاسوسي و اخلال و خرابكاري عليه ايران نيست. به عبارت ديگر نه مشاهده ابعاد فزاينده اقتدار جمهوري اسلامي ايران مي تواند ما را از كمين و مراقبت و شبيخون دشمن غافل كند و نه اطلاع از ابعاد گسترده جاسوسي و يارگيري و دام گستري دشمن، ملازم فراموشي «پشتوانه هاي قدرت كشور» و «نقش بر آب شدن اغلب اين توطئه ها» است.

اگر سفارت آمريكا در ايران به همت دانشجويان «مسلمان» و «پيرو خط امام» به تسخير درآمد و انقلابي بزرگ تر از انقلاب اول در ابعاد اطلاعاتي، فرهنگي و سياسي رخ داد- و پرده از چهره بسياري از گروهك هاي نفاق و سران موجه آن افتاد- اين به معناي پايان جاسوسي و خيانت نبود. 4 بهمن سال گذشته روزنامه كانادايي «گلوب اند ميل» فاش كرد «كن تيلور سفير كانادا در ايران در جريان تسخير سفارت آمريكا و عمليات ناكام چنگال عقاب (طبس) به عنوان رئيس غيررسمي ايستگاه CIA در تهران عمل مي كرد. پروفسور رابرت رايت در كتاب خود تحت عنوان مأمور ما مي نويسد درخواست جمع آوري اطلاعات توسط تيلور، مستقيماً از سوي جيمي كارتر رئيس جمهور آمريكا به مك دانالد، وزير خارجه كانادا منتقل شده بود. تيلور مي گويد كشف ارتباط با سازمان سيا مي توانست تبعات بسيار سنگيني براي من در ايران داشته باشد. من defacto CIA station chief (رئيس غير رسمي ايستگاه سيا) در تهران بودم. تيلور ضمن جمع آوري اطلاعات، 6 نفر از كارمندان سفارت آمريكا را نيز از ايران فراري داد.»

31 سال پس از آن ماجرا، اكنون جان ساورز (سائرز) رئيس سرويس جاسوسي خارجي انگليس MI6 از جاسوسي در ايران براي ممانعت از گسترش برنامه هسته اي جمهوري اسلامي- يعني همان محور مورد پي گيري سازمان سيا و شوراي امنيت ملي آمريكا- خبر مي دهد و ادعا مي كند افشاي برخي ابعاد برنامه هسته اي ايران بر اساس همين جاسوسي ها بوده است. رئيس MI6 عناويني چون «مشاور توني بلر نخست وزير سابق، سفير انگليس در سازمان ملل، نماينده انگليس در عراق اشغال شده، سفارت در برخي كشورهاي عربي و مديركل سياسي وزارت خارجه» را در پرونده خود دارد و سالها نماينده انگليس در مذاكرات هسته اي با ايران بوده است. 10 بهمن ماه 86، ساورز زماني كه سفير انگليس در سازمان ملل بود به اعتبار توهم و آدرس هاي غلطي كه از داخل ايران دريافت كرده بود، گفت «يك فشار ديگر بر ماشه ]صدور قطعنامه تحريم[ ايران را به سمتي سوق خواهد داد كه به كنار گذاشتن برنامه هسته اي راضي شود. اتحاد براي صدور قطعنامه باعث ايجاد بحث هاي جدي در داخل ايران شده كه اين كشور تا چه حد بايد براي پيگيري جاه طلبي هاي هسته اي هزينه بدهد».

كدام محافل و چه كساني در دهه گذشته به ويژه يك سال اخير مي توانسته اند قليان جاسوسي آمريكا و انگليس را در ابعاد گوناگون آن- از جمع آوري اطلاعات تا عمليات رواني و اختلاف افكني و تخريب روابط سياستمداران و مردم، و القاي يأس و تفرقه و ترديد- چاق كنند؟ جنبش خلق مسلمان و سازمان مجاهدين خلق و جبهه ملي و كساني چون حسن نزيه و عليرضا نوري زاده و ميناچي و بني صدر؟! اينها و نظاير اينها كه يا فراري و يا فرسوده- و يا هر دو- هستند! نهضت آزادي و گروهك هاي چپ استحاله شده و دموكرات مآب؟ حتماً! اما آنها هم اغلب مانند طيف اول، ورشكسته و گاو پيشاني سفيدند اگرچه در داخل باشند. آنها حتي اگر ته مانده تواني هم داشته باشند بايد دنبال واسطه و پل بگردند؛ چهره هاي خاكستري و نيم سوز كه اگرچه نسوخته اند اما مثل لامپ نيم سوز با علايم و ظواهري نشان مي دهند كه رو به سوختن و تمام شدن هستند. فعلا اين نكته را در ذهن داشته باشيد.

گفتيم حلقه هاي اول و دوم- و نظاير آنها در طيف مدعي اصلاح طلبي- پس از آن كه فرسوده مي شوند و لو مي روند، از ارزش و اعتبار ساقط مي شوند. جاسوس تا زماني جاسوس است كه لو نرفته باشد. البته اين طيف هم مراتبي دارند؛ 30 سال مرده، 20 سال مرده، 10 سال مرده، 5 سال مرده، يك سال مرده يا... در حال احتضار. اكنون شما مي توانيد گورستان هايي از اين مردگان سياسي را در برخي پايتخت هاي اروپايي و آمريكا پيدا كنيد و البته در كنار اين گورستان نشين ها، دكه و دكان هاي دو نبش تازه اي در لندن، برلين، پاريس، بروكسل، آمستردام و... برپا شده كه پنج ضلعي يا شش ضلعي هاي جديد شبكه اپوزيسيون را در اروپا و زير نظر مثلث جاسوسي سيا، ام آي 6 و موساد تصوير مي كند. در اين فضاي اپوزيسيون نمايي و خروج از كشور، البته اروپايي ها با ازدحام قطاري از طايفه كلاهبردار و سودجو كه چند ماهي در ايران اپوزيسيون نمايي مي كنند و بعد همان- يا احياناً زندان- را براي طرف اروپايي فاكتور مي كنند، مواجه شده و گاه از سر حماقت باج هاي كلاني هم داده اند.

يك قلم از هزاران را عليرضا نوري زاده- كه خود پدر جد كلاهبرداري و سركيسه كردن غربي هاست- 3بهمن 1388 در سايت گويا نيوز و درباره امثال مهاجراني و برخي از مشاركتي ها و كارگزاراني هاي فراري نوشت «اين روزها بعضي از خود رهبر خوانده ها در اينجا ]لندن[ صف خودي و غيرخودي و بعضاً نخودي ها را مشخص مي كنند. شماري از ما 3 دهه دوري از خانه پدري را تجربه كرده ايم. ديرسالي است گفتيم و نوشته ايم و هزينه داده ايم ]!؟[ با اين همه آن قدر سعه صدر داريم كه وقتي فلان وزير يا وكيل سابق به سوي ما مي آيد به رويش آغوش مي گشاييم، راه و چاه زندگي در تبعيد و نحوه برخورداري از امتيازاتي را كه براي پناهندگان قائل شده اند نشانشان مي دهيم. اگر وارد مجلس شوند مواظبيم كسي كلفت بارشان نكند.

محسن مخملباف چندي پيش برگه اي به من داد كه در آن نوشته بود به عنوان اصل اوليه براي گرد آمدن زير سقف خيمه سبز، به گذشته همديگر كاري نداشته باشيم... بعضي از مسافران تازه ضمن برخورداري از مواهب وزارت و وكالت و سفارت، حالا هم كه به خارج آمده اند برخلاف اغلب ما كه 30 سال است با سختي ها دست و پنجه نرم مي كنيم و هنوز از يك زندگي حداقلي برخوردار نيستيم]!![ وضعيت مالي مطلوب تري دارند. از راه نرسيده، خانه و زندگي مرتب و ضياع و عقار مكرر دست و پا مي كنند. خانه تهران را اجاره مي دهند و با پول منزل شهرستان يا ويلاي شمال در بهترين نقطه تبعيدگاه خانه اي نقدي خريداري مي كنند و ما همچنان دوره مي كنيم ديروز و امروز را به اميد 20سال ديگر كه قسط خانه مان تمام مي شود]!؟[ اغلب اين دوستان به مشكلات مالي و گرفتاري هاي ما دچار نشده اند...زماني كه قرار باشد در اينجا بمانند چون زمينه سازي ها را از تهران انجام داده اند در پي ملاقاتي با يكي از ما بهتران همه كارهايشان جفت و جور مي شود و اغلب بدون آن كه نگران تمديد اقامت و گذرنامه خود باشند مهر اقامت در گذرنامه شان ثبت مي شود و البته چنان مهري كه درعين حال همه مزاياي پناهندگي]بخوانيد مزدوري وجاسوسي[ را نيز برايشان فراهم مي كند.» پرواضح است از انبوه جماعتي كه به طمع خوش باشي در دام خيانت مي افتند، شايد يك در هزارشان براي نوكري خريده شوند و 999 نفر بقيه پريشان و پشيمان و دربدر، روش اره نشيني را تا آخر عمر ادامه مي دهند، بدون راه پيش و پس!

مروري بر فعاليت روزانه شبكه رسانه اي عنكبوت (بي بي سي- جرس- روزنت- راديو فردا- راديو زمانه- دويچه وله و اقمار گروهكي آنها) كه در ارتباط با برخي رسانه هاي سابقا مدعي اصلاح طلبي (نظير پارلمان نيوز، ايلنا، كلمه، سحام نيوز، شرق و برخي نشريات خاكستري) فعاليت مي كنند،نشان مي دهد ثقل جريان جديد نفوذ و جنگ نرم، روي 2طيف كه ردپايي در حاكميت داشته يا دارند متمركز است.

1-جريان نفاق مدعي اصلاح طلبي كه در فتنه سبز پوست اندازي كرد و نقاب از چهره انداخت. وزارت خارجه انگليس و دو بازوي اطلاعاتي و رسانه اي آن ( MI6 - BBC) ارتباطات ويژه اي را با اين طيف- ولو به قيمت دلخوري ساير گروهك هاي اپوزيسيون- به هم زده اند

2.-عناصري انگشت شمار و با اسامي و آدرس هاي كاملا مشخص، كه بدشان نمي آيد هم از عنوان اصولگرايي بهره ببرند و هم مورد تكريم و تشويق و «تشهير» اصلاح طلبان واقع شوند، فراجناحي(!؟) معرفي گردند و اگر هم غش كردند اغلب آن طرفي غش كنند. طيف دوم همان افراد انگشت نمايي هستند كه عناويني غلط انداز و مغالطه آميز نظير دولت ائتلافي و... را كه از سوي طيف هايي نظير كارگزاران و برخي ميانه نماهاي «مشاركت» در پنهان القا مي شد،تكرار كردند. شهرت طلبي، طمع، جاه طلبي همراه با سوءتفاهم نسبت به خود، يا احيانا دلخوري و رنجش بهانه هايي براي تور شدن اين قبيل افراد در جنگ نرم دشمن است.

اگر دشمن از طيف اصلاح طلبان علناً در دو ايستگاه داخل و خارج- از تهران تا لندن و برلين و پاريس و...- يارگيري كرده، به طيف دوم به عنوان «تسهيل كننده» پنهان مي نگرد. طيف دوم- اغلب بي آنكه بخواهند يا بدانند اما قطعا از سر غفلت هايي نابخشودني- از نگاه قدرت هاي بيگانه و سرويس هاي جاسوسي آنها، حكم مانعي را دارند كه بايد در ميان در ورودي و چارچوب حاكميت گذاشت تا راه رخنه سربازان و افسران جنگ نرم دشمن به درون حاكميت گشوده بماند.

آنها همچنين بايد با كار ويژه «حائل»، در عمل- اغلب با بي اطلاعي- مانع از وحدت و الفت اصولگرايان (كليت جبهه اصحاب انقلاب) شوند، فرقي هم نمي كند به مجمع تشخيص و مجلس و دولت و قوه قضائيه راه داشته باشند يا در احزاب سياسي و محافل روحاني و دانشگاهي و مطبوعاتي. اگر از وحدت سخن بگويند در عمل باعث دلسردي و تفرقه اند.

اگر از ميانه روي دم بزنند، در عمل بساط تفريط يا افراط- عقب ماندن يا پيش افتادن از ولايت و رهبري- را فراهم مي كنند. جذب حداكثري از نگاه آنها، باز گذاشتن راه نرمش و دوستي با فتنه گران سر موضعي است كه هنوز هم ارتباطات خود را با سر حلقه هاي سرويس هاي جاسوسي بيگانه و گروهك هاي معاند فعال در فتنه حفظ كرده اند. و دفع حداقلي در نگاه آنان، متمركز در بدگماني و تخطئه صف شكنان و پيشاهنگان و ديدبانان خط مقاومت در برابر تهاجم دشمن است.

اين گروه به اعتبار جاذبه و دافعه هاي بعضا جابه جا شده مورد عنايت ويژه رسانه هاي فعال دشمن در حوزه جنگ نرم هستند و معمولا در اين رسانه ها بر صدر مي نشينند. و البته بخشي از اين بر صدر نشاندن ها صرفا در راستاي ايجاد بدگماني در جبهه اصولگرايان و اصحاب انقلاب است اما تكرار آن، حاكي از طمع دشمن خواهد بود به اين كه عناصر خاكستري جديدي را پيدا كرده كه استعداد نيم سوز شدن را دارند.

30 سال پس از تسخير و تعطيلي سفارت آمريكا، ابعاد و كيفيت جاسوسي و جنگ اطلاعاتي- رواني بسيار فرق كرده است. پيچيدگي هايي در اين فرآيند پديد آمده كه گاه باعث شده فلان عضو تيم سابق مذاكرات هسته اي هم از ابعاد آن غافل شود و به تعبير وزير وقت اطلاعات در آذر 86، برخلاف مصالح و امنيت كشور،به افراد بيگانه از جمله سفارت انگلستان اطلاعات بدهد. كه اين مرحله اي ظريف از جاسوسي عامدانه است.

طبيعتا هيچ كس دوست ندارد حتي يك نفر از دايره اصحاب انقلاب كم شود اما انقلاب و كشور به يقين مهم تر از تك تك اشخاص است و ملاك سنجيدن اشخاص ميزان تعهد آنها به «وحدت با محوريت ولايت فقيه»، «عدالت خواهي و خدمتگزاري»، «مبارزه با استكبار»، «وفاداري به خط امام و قانون اساسي»، «مرزبندي و مبارزه با فقر و فساد و تبعيض» و در يك كلام تولا و تبرّا بر محور رهنمودهاي ولايت و رهبري است.

تهران امروز: اين بار دانشگاه علوم پزشکي ايران

«اين بار دانشگاه علوم پزشکي ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم عمادالدين پارسا است كه در آن مي خوانيد؛تصور کنيد استاد ؛ دانشجو و کارمند دانشگاه علوم پزشکي هستيد و صبح از خواب بيدارمي شويد و به محل کارتان مي رويد در مسير يا در محل کار از طريق رسانه ها مطلع مي شويد دانشگاه و محل کار شما منحل شده است ! اول باور نمي کنيد و آن را به حساب شايعات مي گذاريد ولي وقتي به همهمه ها گوش مي سپاريد باور مي کنيد اتفاقي افتاده است و ديگر از دانشگاه علوم پزشکي ايران در نظام بهداشت و درمان و آموزش پزشکي خبري نيست.

جملات بالا نه يک تصور بلکه يک واقعيت است که مانند بمب خبري startling news فضاي اخبار کشور را در روزهاي اخير تحت الشعاع قرار داده است به گونه اي که خانم وزير بهداشت که شخصيت قابل احترامي نيز هستند به مجلس فراخوانده شده و اعتراض‌هايي هم برانگيخته شده است .

در اين نوشتارقصد ارزيابي صحت وسقم اين تصميم را ندارم که ظاهرا در معاونت برنامه ريزي راهبردي رياست جمهوري به رياست دوست گرامي آقاي فروزنده اتخاذ شده است و فرض را براين مي گذاريم احتمال قريب به يقين ادله قابل قبولي نيز براي اين تصميم وجود دارد .

براي مثال شايد اين تصميم در راستاي کوچک سازي دولت و هماهنگي بيشتر نهادهاي آموزشي در بخش بهداشت و درمان گرفته شده باشد. اما مسئله اين نيست مسئله نوع و فرآيند تصميم گيري و شيوه اعلام و اطلاع رساني در باره آن است که خلق الساعه و دور از تدبير و منطق است . براي تصميم گيري هاي مهمي مثل موضوع مذکور لازم است در دوسطح اجماع نسبي صورت گيرد هم در سطح مسئولان و نهادهاي ذي ربط و

ذي نفع و هم در سطح افکار عمومي و کساني که کار و زندگي شان با اين نهادها در ارتباط است.

به‌عنوان مثال شايسته بود حداقل مجلس شوراي اسلامي به‌عنوان نهادي که « در راس‌امور» است از اين تصميم پيش‌تر مطلع مي‌شد و دست‌کم کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس از اين طرح حمايت مي‌کرد . نکته قابل تامل اين است که اينگونه تصميم گيري‌ها در دولت سابقه هم دارد مانند انحلال سازمان مديريت و برنامه‌ريزي و شوراي پول و اعتبار و انتقال کارمندان از تهران و انتصاب نمايندگان ويژه رئيس‌جمهور در مناطق مختلف جهان که در زمان خود نيز تبعات بسيار زيادي در کشور داشت و هنوز هم نخبگان و نظام ديوان‌سالاري در خصوص آنها توجيه نشده‌اند.

برخي از مديران دولتي مي گويند اگر اين تصميم‌گيري‌ها به نظر خواهي و رايزني کشيده شود هيچ وقت جامه عمل نخواهد پوشيد و نمي توان معطل نظر و احيانا مخالفت و ان قلت فلان نهاد و بهمان دستگاه ماند در پاسخ بايد گفت اتفاقا همه اشکال کار از اين ديدگاه نشات مي‌گيرد که شيوه تصميم گيري اجماعي و اقناعي را بر نمي‌تابد .

انتظار اين است که مديران دولتي خود را در قبال همه تبعات تصميم‌گيري‌هاي اساسي که تاثير‌گذاري فراگيري دارد بيشتر مسئول دانسته و رايزني‌هاي لازم در با طرف‌هاي ذي‌ربط به‌ويژه نهادهاي قانوني مسئول داشته باشند و بعد از رفع شبهات و پرسش‌هاي مطرح با قوت و اقتدار تصميمات اتخاذ شده را اجرايي کنند و اثرات جانبي آن را کاهش دهند. خطر آنجاست که گاهي بهترين تصميم‌ها هم به‌خاطر شيوه هاي نادرست اعمال و اعلام به منصه ظهور نمي رسد و کشور از پيامدهاي مفيد آن محروم مي ماند.

ابتكار: نمايشگاهي که فقط يک مهماني بود

«نمايشگاهي که فقط يک مهماني بود» عنوان سرمقاله‌ روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن مي‌خوانيد؛ جشنواره و نمايشگاه هفدهم مطبوعات و خبرگزاري‌ها با همه اما و اگرها و تفاوت‌هايي که با اسلاف خود داشت با برگزاري مراسم اختتاميه در حالي به کار خود پايان داد که فعالان رسانه‌اي در اقدامي پيش درآمدگونه و تمريني کمترازيک ماه قبل برگزاري نمايشگاه خاص و پرحاشيه رسانه‌هاي ديجتيال را شاهد بودند. نمايشگاه امسال مطبوعات در شرايطي به پايان رسيد که دستاوردهاي آن به لحاظ تاثير گذاري بر وضعيت مطبوعات وارتقا کمي وکيفي جايگاه آنها مورد ترديد کارشناسان ارتباطات قرار گرفته است. متاسفانه مشخص نبودن اهداف نمايشگاه و بي توجهي به مشکلات مطبوعات و عدم ايجاد پيوند ارگانيک بين اين مشکلات و اهداف نمايشگاه، بر ترديدها افزوده است.

حيرت و غافلگيري مديران برخي از روزنامه ها، خبرگزاري ها، سايت‌هاي خبري و و ديگر فعالان عرصه رسانه در جريان مراجعات اوليه براي تحويل و تجهيز غرفه‌ها اولين نشانه‌هاي تفاوت اين دوره از نمايشگاه مطبوعات را رقم زد. چيدمان و نحوه استقرار متفاوت، اولويت بندي‌هاي جديد و مبهم، اختصاص دورافتاده ترين نقاط نمايشگاه به مطبوعات سراسري و جا دادن برخي رسانه‌ها در راهروهاي فرعي و کم تردد باعث بروز انتقادات طيف‌هايي از اهالي مطبوعات و سايت‌هاي خبري در روزهاي آغازين نمايشگاه گرديد. تا جاييکه اين موضوع و بي تفاوتي متوليان نمايشگاه به اعتراضات، منجر به اين شد که بعضي ازرسانه‌ها و بطور مشخص حدود 10سايت خبري پر مراجعه قيد شرکت در نمايشگاه را بزنند. اين در حالي است که اين سايت‌ها در کنار روزنامه‌ها و خبرگزاري‌هاي رسمي و با رعايت قواعد نوشته و نانوشته، خطوط قرمز و درعين احترام به قوانين موضوعه بار مهمي از اطلاع رساني و آگاهي بخشي به ايرانيان داخل و خارج از کشور را برعهده دارند.

تجربه چندين ساله نشان داده است که مخاطب محوري مي‌تواند اصلي ترين متر و شاخص طراحي چيدمان و تعيين محل استقرارشرکت کنندگان در نمايشگاه‌هاي فرهنگي باشد و بخصوص در نمايشگاه‌هاي عمومي – تخصصي پرمراجعه‌اي مانند کتاب و مطبوعات، هر زمان به دورازحب و بغض‌هاي معمول و طرز تفکرهاي خاص اين موضوع رعايت گرديد، استقبال و رضايت همگاني را نيز به همراه آورد.

اما نمايشگاه امسال چينشي عجيب و مبهم را تجربه کرد. براي نخستين بار نشريات متفرقه و کم مخاطب که طبيعتا داراي مخاطبان خاص هستند به همراه نشريات استاني و محلي - که طبيعتا نيازي به ديده شدن حداکثري ندارند و بازديد از آنها هم ضرورتا نياز اکثريت فعالان عرصه رسانه و مخاطبان عام نيست- در بهترين موقعيت نمايشگاه استقرار داده شدند و با استدلال‌هاي خاص، رسانه‌هاي پرتيراژ و سراسري کشور همراه با چينش دروني سوال برانگيزتري در انزواي انتهاي سالن شبستان قرارداده شدند که دليل اين موضوع در تمام طول برگزاري اصلي ترين سوال و ابهام مراجعه کنندگان بود.

نمايشگاه‌ مطبوعات ايران در همه ادوار برگزاري آن بسته به شرايط سياسي و اجتماعي کشور فراز و نشيب‌هاي مختلفي را به لحاظ ميزان رونق و استقبال تجربه کرده است. چه آن زمان که اين نمايشگاه همزمان با نمايشگاه مطبوعات و در ازدحام معروف مراجعه کنندگان عمومي برگزار مي‌شد و چه در سالهاي اخير که در مصلي تهران و جداي از نمايشگاه کتاب برگزار مي‌شود، اين نمايشگاه همواره نقطه کانوني و ميعادگاه فعالان رسانه‌اي سراسرکشور شناخته مي‌شد. اما کساني که دوره‌هاي مختلف نمايشگاه مطبوعات را تجربه کرده اند معتقدند دوره هفدهم متاثر از رخوت و انفاعل و فضاي سرد حاک برجامعه از جهت اقبال عموم و خواص ناکام ماند و حتي دو روزپاياني هفته که طبيعتا بايد روزهاي پرازدحام نمايشگاه مي‌بود نيز به حضورمردم، فعالان رسانه‌اي و چهره‌هاي خاص (به اصطلاح مهمانان ويژه) کمک چنداني نکرد. دراين بين حداقل انتظار بيشتري براي بازديد مسئولان و مديران ارشد کشور مي‌رفت که آن هم چندان محقق نشد.
 
عدم نگاه صنفي، اقتصادي و تخصصي به مقوله روزنامه نگاري، فعاليت مطبوعاتي و طبيعتا برگزاري نمايشگاه مطبوعات، موضوعي است که متاسفانه آسيب مداوم و همه ساله کشور است. نمايشگاه مطبوعات مي‌توانست به فرصتي بدل شود تا مشکلات گردانندگان رسانه‌ها در جلسات و نشست‌هاي عمومي و اختصاصي مشترک بررسي ودر تعامل با مسئولان حل وفصل شود اما به هردليل جايگاهي براي طرح اين مشکلات در دستورکار نمايشگاه پيش بيني نشده وبرگزاري نشست‌هاي صنفي، تخصصي وحتي آموزشي به عنوان برنامه‌هاي جانبي نيز چندان محلي از اعراب نداشت.

علاوه بر اين اگر بجاي نگاه صرفا نمايشي و کليشه اي، با نگاه تخصصي و صنفي زمينه حضور ساير حلقه‌هاي زنجيره توليد مطبوعات مانند چاپ، توزيع، توليد و فروش کاغذ، توليد نرم افزارهاي ويژه در نمايشگاه مطبوعات فراهم شود مي‌توان ضمن افزايش تعاملات و مناسبات ميان اين حلقه ها، مشکلات توليد محتوا، توزيع، اشتراک، عرضه وفروش نشريات را به عنوان يک فعاليت اقتصادي کاهش داد ودرتنوع بخشي و توسعه فعاليت مطبوعات به عنوان هدف مهم برگزاري نمايشگاه نيزکارساز بود.

نمايشگاه امسال رشد تصاعدي ريخت و پاش‌هاي تجمل گرايانه سالهاي اخير را ادامه داده و به گواه بسياري از اين جهت نيز رکورد دارشد. امسال تمام نگاه‌ها در نمايشگاه مطبوعات به دکورهاي پرهزينه و پرزرق و برق جلب شده بود. به گفته مطلعين، برخي روزنامه‌ها و خبرگزاري‌هاي دولتي هزينه‌هاي 50 تا 70 ميليوني براي طراحي دکوراسيون و نورپردازي غرفه‌هاي خود صرف کردند که در تاريخ برگزاري نمايشگاه تقريبا بي سابقه بوده است. حتي اگر هزينه‌هاي آنچناني غرفه آرايي‌هايي از اين دست را بخش خصوصي تامين کرده باشد و باري بر دوش دولت محسوب نشود بازهم اختصاص هزينه‌اي معادل ساخت يک خانه مسکوني براي حضور هفت روزه در يک نمايشگاه، مويد اسراف ونوعي شکاف تبعيض آميزاست که در ساختاررسانه‌هاي ما رخنه کرده است.

در سوي ديگر ماجرا اگرچه نمايشگاه عنوان بين المللي را با خود يدک مي‌کشيد و غرفه‌هاي زيادي به خارجي‌ها اختصاص يافته بود اما اين حضور بسيار مبهم و با کمترين کارايي در تبادل انديشه‌ها و تجارب همراه بود. حضور روزنامه نگاران خارجي ومطبوعات ساير کشورها در چنين ميعادگاه‌هايي مي‌تواند شرايط و زمينه‌هاي مناسب براي تبادل تجربيات و انتقال دانش مطبوعاتي را فراهم کند اما به دلايلي از جمله حضور روابط عمومي وار و صرفا فيزيکي خارجي ها، عدم تدارک نشست‌هاي تخصصي مشترک در حاشيه نمايشگاه وضعف در برنامه ريزي از دست رفت.

علاوه بر کلياتي که گفته شد يکي موارد خاصي که اين نمايشگاه را با دوره‌هاي پيشين آن متمايز کرده بود حضور مستمر معاون مطبوعاتي وزير ارشاد و فرهنگ اسلامي در نمايشگاه و بازديدهاي مکرر ايشان از غرفه‌ها و ساير اجزاي نمايشگاه بود. اين موضوع زماني بارزتر گرديد که ايشان که طبيعتا بايد متولي امور کلاني مانند تعيين استراتژي‌هاي امور مطبوعات و خبرگزاري‌ها از سوي دولت باشد، تقريبا در تمامي امور ريز و کلان و روزانه نمايشگاه مستقيما اعمال مديريت و صدور دستور و تذکر ميکردند که در مواردي خبرساز نيز شد. اين در حاليست که جداي از مثبت و منفي دانستن اين شيوه خاص مديريتي، رويه معمول هميشه اين بوده که مداخله در امور جزيي و اعمال اقدامات به اصطلاح تاکتيکي و تکنيکي پروژه‌اي مانند برگزاري نمايشگاه به مجري نمايشگاه، مديران سطوح پايين ترمانند روساي ادارات مربوطه در معاونت و يا حراست وزارت سپرده مي‌شد.
 
از سوي ديگر اگرچه در ماههاي اخير کشور روزهاي آرامي را سپري مي‌کند و حوادث ناخوشايند معروف به فتنه سال 1388 را بايد پايان يافته و خاموش تلقي نمود، اما پرداختن به اين موضوع و همچنين تشديد اختلافات سياسي درون جبهه اصولگرايان به رويکرد محوري برخي روزنامه ها، خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي خبري خاص در طول نمايشگاه مبدل شده بود. اين رسانه‌ها در طول برگزاري نمايشگاه در قالب توزيع سي دي، تراکت، ويژه نامه و پخش صوتي و تصويري مستمر فيلم‌هايي عليه برخي چهره‌هاي سياسي خاص در فضاي بسته نمايشگاه حوادث سال 88 و نيز اختلافات عقيدتي و سياسي موجود را به عنوان ابزاري براي ارائه و نمايش مبدل کرده بودند.

و در نهايت اما متفاوت ترين و شگفت انگيز ترين موضوع جشنواره و نمايشگاه هفدهم مطبوعات در جريان برگزاري مراسم اختتاميه و ارزيابي و معرفي برترين‌هاي اين عرصه رقم خورد. به گواه تجربه و رسم مالوف برگزاري جشنواره‌هاي مسابقه اي، هيچ وقت معمول نبوده است هيات‌هاي داوري آثار يک جشنواره و بخصوص جشنواره مطبوعات از يک طيف خاص و از ميان افراد ذينفع انتخاب شوند. اما بخش جشنواره‌اي مطبوعات هم مشابه بخش نمايشگاهي آن از اين جهت هم متفاوت عمل کرد و براي اولين بار داوري مراحل مياني و نهايي بجاي اينکه توسط اساتيد حوزه روزنامه نگاري و عرصه خبرانجام شود به طيفي خاصي از مديران مطبوعاتي و روزنامه نگاران سپرده شد که نه صلاحيت اثباتي انجام چنين داوري‌هايي را داشتند و نه از جايگاهي فراصنفي که مورد وثوق قاطبه فعالان رسانه باشند برخوردار بودند. به گونه‌اي که نتايج اعلام شده به عنوان برترين‌هاي اين جشنواره، گوياي حاکميت نوع خاصي از داوري و ارزيابي سياسي و از پيش تعريف شده بر جشنواره بود که مي‌توان از آن به عنوان گامي - شايد ناخواسته - در جهت مشروعيت زدايي از فضاي پويا و فعال رسانه‌اي و کشاندن اين عرصه به سمت انفعال ودلسرد سازي روزنامه نگاران، خبرنگاران و ساير فعالان عرصه رسانه در کشور ياد کرد.

آفرينش: شأن ايرانيان

«شأن ايرانيان» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛ در واقع از زماني که يک شهروند به تابعيت کشوري درمي آيد زير حمايت حقوقي دولت متبوع آن کشور به شمار مي آيد و اين وظيفه دولت است که تلاش نمايد با در نظر گرفتن سياست‌هاي حمايتي همه جانبه، از آن شهروند در سرتاسر جهان حمايت و پشتيباني كند در اين بين هر چند به نسبت قدرت و توان هر کشوري در عرصه بين المللي حمايت ها و پشتيباني از شهروندان ان کشور درخارج از مرزها متفاوت است اما امروزه حتي کوچکترين و ضعيف ترين کشورها در مقابل تضييع حق و توهين و تحقير شهروندانشان در ديگر كشورها که مغاير با قوانين بين المللي باشد واکنش نشان مي‌دهند و ديده شده كه روابط سياسي دو کشور تنها به علت نوع برخورد غير محترمانه با شهروند کشوري دچار تحولاتي گشته است.

 به طور كلي مي توان گفت در سطح جهان يکي از معيار هايي که نشان دهنده ارزش، قدرت ديپلماتيک و سياسي و اعتبار هرکشور چگونگي دفاع آن دولت از حقوق و شان اتباع خود در ديگر کشورها است.در اين حال وضعيت کشور ما چگونه است آيا به راستي شهروندان ايراني در خارج از ميهن خود ارج و احترام مي‌بينند يا اينکه در پرتو دلايل مختلف سياسي و...همواره با مشکلاتي چند لايه دست به گريبان هستند و اين مقامات ديپلماتيک وسياسي کشور هستند که با عدم توجه کافي به آن زمينه بروز و تداوم آن را براي شهروندان ايراني ايجاد کرده اند ؟

در واقع در چند سال اخير همواره بر دامنه برخوردهاي موهن زشت و گاه ناجوانمردانه با اتباع ايراني در مرزها و فرودگاه‌هاي کشورهاي خارجي و داخل اين کشور ها افزوده شده است. برخي از اين برخوردها به قدري غيرعادلانه، تحقيرآميز و زننده است که شهروندان قرباني از بازگو کردن آن خودداري مي کنند وشماري نيز رسانه اي ميشود وهمگان از آن آگاهي مي يابند.

در اين راستا از چند سال گذشته اتباع و مسافران ايراني درآغاز ورود به بسياري از کشورهاي جهان با رفتارهاي تبعيض‌آميز ، برخوردهاي خشونت‌آميز، زشت و تحقيرآميزو گاه با مواردي مانند بازرسي‌هاي طولاني مدت، تفتيش از مسافران، برخوردهاي خشونت‌آميز لفظي و فيزيکي، بازرسي‌هاي شديد انگشت‌نگاري و اسکن چشم و... روبرو بوده اند گستره اين کشور ها نه تنها شامل کشور هاي غربي شده بلکه در بسياري از کشور هايي نظير چين کشور هاي حاشيه جنوبي خليج فارس و جمهوري آذربايجان نيز رخ داده است علاوه بر اين در واقع اين نوع نگاه به شهروندان ايراني باعث شده است تا در برخي مواقع شهروندان ايراني بدون دلايل متقن قانوني و مستند بازداشت وروانه زندان گردند در اين بين در واقع اين مقامات وزارت خارجه و مسئولان هستند که وظيفه دارند با پيگيري بنيادين واساسي از حقوق شهروندان واتباع ايراني در خارج از کشور حمايت کنند تا مطابق كنوانسيون‌هاي بين‌المللي نظير کنوانسيون وين 1896 و اصل حمايت ديپلماتيك از اتباع، از حقوق هموطنانمان در هر كجاي جهان صيانت شود علاوه بر اين زمينه بروز وظهور دوباره چنين رفتارهايي تحقير اميز و زشت با شهروندان ايراني حتي در کشور هايي کوچک و ضعيف ايجاد نگردد.

آرمان:ايران بايد به دنبال دفاع از حق خود باشد

«ايران بايد به دنبال دفاع از حق خود باشد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم دکتر يوسف مولايي است كه در آن مي‌خوانيد؛پيگيري عدم فروش سوخت به هواپيماهاي ايراني در محاکم بين‌المللي، نيازمند بررسي کارشناسي است و ايران به اين دليل سراغ وکلاي بين المللي رفته است که بايد اين مسئله و راه‌هاي حل آن از طرق حقوقي بررسي شود. از نظر حقوقي اين تنها امکاني است که در حال حاضر براي ايران موجود است.

اما بايد ديد که ايران مي‌خواهد از کدام کنوانسيون‌ها و موافقت‌نامه‌ها براي پيگيري اين مسئله استفاده کند. چون براي ورود به ديوان بين المللي دادگستري،‌ نياز است که صلاحيت آن احراز شود و براي اين کار بايد ايران به کنوانسيون‌هايي که ايران مدعي است که آنها نقض شده است اشاره کند. اين کنوانسيون‌ها مي‌تواند مونترال يا اساسنامه ايکائو يا قراردادهاي دو جانبه‌اي که ميان کشورها موجود است باشد.

بايد موافقت‌نامه‌هاي دو جانبه به دقت بررسي شود تا ديد که در آنها صلاحيت ديوان بين المللي لاهه براي حل اختلافات به رسميت شناخته شده است يا خير. در مرحله بعد اگر ايران اين اقدامات را فراتر از تحريم‌هاي شوراي امنيت دانست،‌ بايد ديد ايران به چه صورتي مي‌خواهد حرف خود را در محاکم بين المللي به کرسي بنشاند و پيش ببرد. اما اين که چقدر مي‌تواند موثر باشد يا نه در حقوق چندان مطرح نيست.

ايران معتقد است حقي ضايع شده است بنابراين بايد به دنبال راه حل‌هايي باشد که از حق خود دفاع کند. مراجعه ايران به ديوان بين‌المللي دادگستري لاهه اقدامي مثبت و در راستاي استيفاي حقوق قانوني ايران است. بحث عمل متقابل هم که توسط ايران مطرح شده است، ‌مبناي حقوقي دارد. هر جا کشوري عملي عليه کشور شما انجام دهد که شما آن را مغاير با حقوق بين‌الملل تشخيص دهيد،‌ شما مي‌توانيد همان عمل را در مقابل کشوري که حقوق شما را نقض کرده است انجام دهيد.

اين اقدام متقابل اگر همراه با توسل به زور نباشد، که در اين مورد نيست،‌ در عرف حقوق بين الملل قابل قبول است. اما ميزان اثر بخشي آن معلوم نيست.

اما به نظر مي‌رسد که کشورها با استناد به اين که عدم فروش سوخت به هواپيماهاي ايراني از سوي شرکت‌هاي خصوصي انجام مي‌گيرد،‌ مسئوليت
بين المللي را از دوش خود سلب مي‌کنند.

درباره پيگيري اقدامات شرکت‌هاي خصوصي بايد به موافقت نامه‌هاي منعقد شده ميان ايران و اين شرکت‌ها مراجعه کرد. در صورتي که دعوا ميان دولت و يک شرکت خصوصي مطرح باشد،‌ ديوان لاهه به اين دعوي رسيدگي نمي‌کند چون لاهه نمي‌تواند درباره شرکت‌ها تصميم‌گيري کند و صلاحيت رسيدگي به دعاوي دولت‌ها را دارد. به همين دليل بايد ديد که ايران قصد دارد به کدام قراردادها و کنوانسيون‌ها استناد کند.

جهان صنعت:شرط فرمان به بازار

«شرط فرمان به بازار»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم محمد دادرس است كه در آن مي‌خوانيد؛افزايش قيمت برخي اقلام و کالاهاي خوراکي بنا به روايت رسمي بانک مرکزي در شرايطي اعلام مي‌شود که از مدت‌ها پيش موضوع افزايش قيمت‌ها مطرح بود اما بانک مرکزي و مسوولان اقتصادي کشور اين افزايش‌ها را قابل بررسي در ميانگين نرخ تورم نمي‌دانستند.

اگرچه  بانک مرکزي نرخ تورم نقطه به نقطه را ملاک عمل نرخ تورم قرار داده اما به‌ هيچ روي عنوان نشد که قيمت اقلام خوراکي و مواد غذايي از ابتداي سال افزايش داشته است. اين درحالي است که بررسي‌ها نشان مي‌دهد که قيمت‌هاي مواد غذايي‌ با وجود واردات روند افزايشي دارد.

حتي اگر دولت دستور دهد که قيمت برخي اقلام به دليل اجراي قانون هدفمند کردن يارانه‌ها بايد ثابت باشد اما بازار شيوه خود را دارد و نمي‌توان به بازار دستور داد که بيش از آنچه دولت عنوان کرده گران نکنند.

علم اقتصاد مي‌گويد قيمت را بازار و عرضه و تقاضا تعيين مي‌کند. دولت بهتر است به جاي فرمان به بازار شرايط را براي اجراي قانون مهيا کند زيرا بازار تابع ضوابط خود است و هرگونه فرمان به بازار مي‌تواند منجر به تبعات ديگري شود.

از سوي ديگر سخن گفتن از افزايش قيمت‌ها در شرايطي که هنوز ميزان افزايش قيمت‌ها مشخص نيست از سوي دولت و برخي مسوولان و خلاء اطلاعاتي خود عامل ديگري بر افزايش انتظارات تورمي است  از همين رو بهتر است مسوولان به جاي محکوم کردن اخبار مربوط به افزايش قيمت‌ها خلاء اطلاعاتي را پر کنند.  

دنياي اقتصاد:حکايت مکرر اکتشاف نرخ واقعي ارز

«حکايت مکرر اکتشاف نرخ واقعي ارز»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم حميد زمان‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- تعيين نرخ ارز در ايران همواره يکي از چالش‌هاي سياست‌گذاران اقتصاد کشور بوده است.
 
در سال‌هاي گذشته در محافل سياست‌گذاري و آکادميک، مناقشات و مجادلات مکرري بر سر نرخ واقعي ارز در اقتصاد ايران درگرفته و اکتشافات متضادي از سوي سياست‌گذاران و علماي اقتصادي در مورد نرخ واقعي ارز صورت پذيرفته است. در آخرين تحولات، منابع خبري از تشکيل کميته ويژه‌اي در دولت براي واقعي سازي نرخ ارز خبر مي‌دهند. کشف جديد دولت اين است که به دليل افزايش درآمدهاي نفتي و انباشت ذخاير ارزي، در حال حاضر نرخ ارز بيش از مقدار واقعي آن است و در نتيجه بايد با افزايش عرضه ارز از سوي دولت و بانک مرکزي به بازار، نرخ ارز کاهش يابد يا به عبارتي واقعي شود.

2- سوال اساسي اين است که آيا از منظر منطق اقتصادي، موضع دولت در مورد نرخ واقعي ارز صحيح است؟ براي پاسخ به اين سوال ابتدا بايد بررسي نماييم که نرخ واقعي ارز چيست؟ نرخ واقعي ارز، نرخي است که بر اساس تعادل عرضه و تقاضاي ارز در بازار ارز به دست مي‌آيد. بايد توجه داشت که با توجه به درآمدهاي سرشار نفتي از يک طرف و انباشت ذخاير ارزي بانک مرکزي در حدود 70 تا 80 ميليارد دلار، دولت و بانک مرکزي نقش مسلط را در عرضه ارز به بازار ارز بازي مي‌کنند. با اين وصف، نرخ واقعي ارز در ايران چيست؟ پاسخ البته به اراده دولت و بانک مرکزي در عرضه ارز به بازار بستگي دارد. اگر اراده دولت بر اين باشد که سهم بيشتري از درآمدهاي نفتي و ذخاير ارزي را به بازار ارز تزريق نمايد، خوب روشن است که نرخ واقعي ارز با توجه به افزايش عرضه ارز کمتر از نرخ فعلي شده و در نتيجه نرخ ارز کاهش خواهد يافت. در مقابل اگر دولت بر اين اراده باشد که سهم کمتري از درآمدهاي نفتي را به بازار ارز تزريق نمايد و بر ذخاير ارزي بيفزايد، آن‌گاه با کاهش عرضه ارز، نرخ واقعي ارز بيش از نرخ فعلي شده و نرخ ارز افزايش خواهد يافت. در واقع با توجه به وضعيت مناسب درآمدهاي نفتي و ذخاير ارزي، اراده دولت در عرضه ارز تعيين مي‌نمايد که نرخ واقعي ارز چقدر باشد. اگر دولت اراده كرده است که عرضه ارز را زياد کند، البته کشف دولت در مورد اينکه نرخ واقعي ارز کمتر از نرخ فعلي است، درست است!.

3- نتيجه اين بحث چيست؟ از بحث فوق اين نتيجه مستفاد مي‌شود که مناقشه بر سر کشف نرخ واقعي ارز، مناقشه بي‌حاصلي است. سياست‌گذاران اقتصاد بايد به اين امر توجه داشته باشند که مساله اصلي نه کشف نرخ واقعي ارز، بلکه کشف نرخ بهينه ارز در اقتصاد ايران است.

نرخ بهينه ارز در اقتصاد ايران چيست؟ نرخ بهينه ارز در اقتصاد ايران، نرخ ارزي است که از يک طرف قدرت رقابتي اقتصاد کشور را در بازارهاي بين‌المللي حفظ كرده و شکاف گسترده ميان صادرات غيرنفتي و واردات را که منجر به بروز کسري بزرگ تراز تجاري (بدون احتساب درآمدهاي نفت) شده است، کاهش دهد و از طرف ديگر، قدرت رقابتي توليدکنندگان در اقتصاد داخلي را در برابر رقباي خارجي و سيل واردات کالاهاي آنان حفظ كند و به تبع آن موجب رونق امر توليد و کاهش بيکاري شود. به علاوه، بايد توجه داشت که نرخ ارز حقيقي (تورم زدايي شده) در ايران با وجود افزايش نرخ اسمي ارز در سال‌هاي اخير، به دليل اختلاف زياد تورم داخلي و تورم خارجي، به طور متناوب کاهش يافته است و اين امر موجب تضعيف توان توليدي کشور شده است. با اين اوصاف، به نظر مي‌رسد نرخ بهينه ارز به صورت قابل توجهي فراتر از 1050 تومان موجود است و سياست مطلوب و کارآمد اين است که دولت و بانک مرکزي از تزريق درآمدهاي نفتي به بازار ارز بکاهند و با افزايش ذخاير ارزي، اجازه بدهند نرخ واقعي ارز افزايش يابد.

 4- بحث نرخ بهينه ارز، اکنون و در آغاز دوره اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها از اهميت بيشتري نيز برخوردار شده است. دوره اجراي قانون يارانه‌ها به هر حال با افزايش قابل ملاحظه قيمت‌ها همراه خواهد بود. اشتباه بزرگ اين است كه دولت اراده نمايد تا با افزايش عرضه ارز و در نتيجه کاهش نرخ ارز و ارزان كردن واردات، در صدد مقابله با اثرات تورمي اجراي قانون يارانه‌ها برآيد. واقعيت اين است که کاهش يا حتي تثبيت نرخ ارز در دوره اجراي قانون يارانه‌ها، نه‌تنها جهت کنترل تورم مؤثر واقع نخواهد شد، بلکه تنها هزينه‌هاي بزرگ براي توليد و اشتغال اقتصاد ايران دربرخواهد داشت.

بر اين اساس، بايد بر سياست افزايش نرخ ارز در دوره اجراي قانون يارانه‌ها تاکيد بيشتري كرد. 5- ذخاير ارزي چين در حال حاضر حدود 2500 ميليارد دلار؛ يعني احتمالا حدود 35 برابر ذخاير ارزي ايران است. آيا سياست‌گذاران دولت مي‌دانند که چرا چين با وجود ذخاير ارزي حدود 2500 ميليارد دلاري، از تزريق ارز به بازار و کاهش نرخ ارز خودداري مي‌كند؟

حکايت چيني‌ها اين است که با انباشت ذخاير ارزي و بالا نگه داشتن نرخ ارز خود، کالاهاي خود را براي خارجيان ارزان نگه مي‌دارند و به اين ترتيب، بازارهاي جهاني را تسخير مي‌کنند. در نقطه مقابل حکايت ما اين است که با کاهش ذخاير ارزي و پايين نگه داشتن نرخ ارز خود، کالاهاي خارجي را در بازار داخلي ارزان نگه مي‌داريم و به اين ترتيب بازار خود را به تسخير خارجي‌ها در مي‌آوريم.

اهداف سياست ارزي چين در راستاي افزايش ذخاير ارزي جهت بالا نگه داشتن نرخ ارز کاملا قابل درک است، اما مساله مهم براي ما ايرانيان اين است که سياست ارزي دولت ايران در راستاي تزريق درآمدهاي نفتي به بازار، جهت پايين نگه داشتن نرخ ارز و به تبع آن تضعيف توليد داخلي با چه اهدافي صورت مي‌پذيرد؟
ارسال به دوستان
وبگردی