۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۱۵۱۴۱۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۱۲-۱۰-۱۳۸۹
کد ۱۵۱۴۱۳
انتشار: ۰۹:۵۵ - ۱۲-۱۰-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:آدرس عوض نشده

«آدرس عوض نشده»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در ان مي‌خوانيد؛ذات آتش سوزاندن است اما براي ابراهيم خليل عليه السلام، همين «نار» گلستاني از نور شد، آنجا كه ابراهيم از عهده آزمون برآمد. «يا نار كوني برداً و سلاماً علي ابراهيم.» ذات آتش گداختن است اما نه براي طلا، كه هرچه در آتش رود، ناب تر و تابناك تر مي شود. آميزه آتش و پتك است كه از آهن، پولاد سخت و نفوذناپذير مي سازد. فتنه در قانون تخلف ناپذير الهي از جنس آتش است و خاصيت آزمون سخت را دارد. از يك سو ناخالص ها و ناخالصي ها را فرو مي ريزد و طلانماها را لو مي دهد و از ديگر سو، عيار خوبان را كامل مي كند. فتنه، ذوب آهني است كه خلل ها و منفذها را پس از پديداري پر مي كند و عزت- نفوذناپذيري و خلل ناپذيري- تراز قرآن را به ارمغان مي آورد. ذات فتنه سقوط نيست، كه اين از رحمت و حكمت الهي به دور است. اين آزمون سخت براي رشد مؤمنان و اعتلاي جامعه ديني است اما آنها كه از پيش تدارك نكرده و براي روز آزمون خود را چابك و ورزيده نكرده اند، طبيعي است كه كم بياورند و رفوزه شوند.

فتنه سال 88 از منظر قوانين الهي نهادينه در متن جامعه ديني، آزموني مبارك و پربركت بود. انقلاب اسلامي با اين ماجراي شگفت در آغاز دهه چهارم (دهه پيشرفت و عدالت) پاي در مرحله مهمي از جهش براي پيشرفت گذاشت. بصيرت، شناخت، مجاهدت و احساس تكليفي كه از بطن فتنه 88 بيرون آمد، يكي از مبنايي ترين نيازهاي دهه چهارم انقلاب بود اگرچه متأسفانه با سقوط برخي رجال سياسي همراه شد. ديرباورترين تحليلگران هم اكنون يقين كرده اند كه آن پروژه بزرگ «شبيخون سياسي» منهدم شده است. اينك حتي روزنامه نيويورك تايمز هم خبر مي دهد «بسياري در واشنگتن ]هيئت حاكمه آمريكا[ بر اين باورند كه جنبش سبز خاطره اي پژمرده و مرده است.» از اين به بعد فتنه سبز را بايد در بايگاني «تاريخ» مطالعه كرد نه به عنوان «سياست روز». اكنون تحليل ها و گمانه ها و پرسش هاي جديدي مطرح مي شود مبني بر اينكه آيا فتنه هاي جديد و پيچيده تري در راه است؟ برخي تحليل ها آدرس هم مي دهند و گمانه هايي را پيش مي كشند و نام هايي را به صف مي كنند. گروهي ديگر از ناظران بر اين باورند كه هر چند نبايد از رصد كردن رويدادهاي سياسي جديد غافل شد اما در عين حال اين مراقبت نبايد توجه تحليلگران را از كانون هاي اصلي پمپاژ فتنه در طول 31 سال گذشته منحرف سازد. براساس اين تحليل و به اعتبار عبرت هاي گذشته، دغدغه صيانت از اركان حاكميت (دولت، مجلس، قوه قضائيه، مجمع تشخيص مصلحت و...) دغدغه مباركي است و خطاها و غفلت ها را بايد مورد نقد و تذكر قرار داد. اما نبايد از مراكز اصلي توليد و بازتوليد فتنه در خارج و داخل غفلت كرد.
آيا ديگر فتنه اي پديد نخواهد آمد؟ قاعده مندي جامعه ديني بر شمول فتنه است و اگر پناه و مصونيتي بايد جست، از گمراهي در فتنه است و نه از اصل آن. كلام حكيمانه اميرمؤمنان(ع) است كه «كسي از شما نگويد خداوندا من از فتنه به تو پناه مي برم چرا كه هيچ كس نيست مگر آن كه مشمول فتنه اي مي شود. اما هركس مي خواهد استعاذه كند، پس بايد كه از گمراهي هاي فتنه به خدا پناه ببرد» (حكمت 93 نهج البلاغه). با اين حساب، نه صاحب منصبان عالي رتبه و حلقه اطرافيان آنها از آزمون معافند، نه علما و حوزويان و صحابي خوب انقلاب و پيشكسوتان و صاحب نامان؛همچنان كه منتظري و سيدكاظم شريعتمداري و موسوي و صانعي و موسوي خوئيني ها و ديگران از اين آزمون معاف نشدند. اين چهره ها كه مادرزادي براي سقوط متولد نشده بودند. اغلب آنها كه سقوط كردند خلجان هاي دروني خود را معالجه نكردند و همه آنها خود را «مصون» پنداشتند كه از پرتگاه افتادند. سقوط كردگان تاريخ از جمله تاريخ انقلاب ما از موضع نفوذ و قدرت، براي خويش منطقه الفراغي را فرض كردند و در اين منطقه الفراغ بي پروايي كردند. اطرافيان آنها نيز وقتي اين بي پروايي را ديدند، طمع كردند و تا آنجا كه مي شد صاحب حلقه را در مسيري كه شايسته نبود و نبايست، پيش بردند. زاويه از صراط مستقيم حق ابتدا بسيار اندك است و گاه حتي به چشم نمي آيد اما هرچه اين زاويه داشتن بيشتر پيش برود، فاصله را بيشتر مي كند. در چنين روندي هر منطقه الفراغي فرصت نيست بلكه براساس سنت «املاء» و «استدراج» تبديل به اسباب هلاكت مي شود.

اگر سيره امام خميني (رضوان الله تعالي عليه) در قبال كساني چون مهدي بازرگان، سيدكاظم شريعتمداري، ابوالحسن بني صدر و حسينعلي منتظري، بزرگواري و سعه صدر و صبر و سماحت بود و در ماجراي منتظري اين شكيبايي حتي چند سال طول كشيد، نه از سر بي خبري و خوش خيالي بلكه از سر تكليف ديني و كرامت نفس تراز اولياي الهي بود. و اگر طي 2 دهه اخير رهبر فرزانه انقلاب با رجال و طيف هاي مورد بدگماني، با كرامت و شكيبايي عمل كردند، نه سر از بي اطلاعي كه به اعتبار مسئوليت سنگين ولايت امر مسلمين بود. اگر امام خامنه اي به سيره امام خميني اقتدا كرد و تفاوت مولا در حكومت ديني با تمام سران حكومت هاي غيرديني را در نهايت صبوري و تحمل آشكار ساخت، روح خدا خميني(ره) خود به پيامبر اعظم(ص) و اميرمؤمنان(ع) تأسي جسته بود. اگر مقتداي انقلاب در همين 2 سال گذشته و در عين عزت و صلابت و اقتدار و بصيرت، خوش بينانه ترين رويكردها را نسبت به برخي تحركات و رويدادهاي سياسي ناخوشايند داشته اند، از يك سو براي فراهم كردن مجال اصلاح و جبران خطا و از ديگر سو، براي روشن شدن حقايق نزد افكار عمومي با «تيزاب زمان» بوده است. حال شما بفرماييد آقاي X از طيف مدعيان اصلاح طلبي و آقاي Y از مدعيان اصولگرايي و آقاي Z از ميان طيف مدعيان اعتدال و ميانه روي و...ممكن است از اين سماحت- به خيال خود- سوءاستفاده كنند. اين آزادي عمل، عين تدارك براي تعالي و رشد جامعه اسلامي و قاطبه نخبگان آن است، هر چند كه چند رجل انگشت شمار در اين ميان دچار بدفهمي و خودفريبي و خدعه با خود- به رسم منافقان- شوند و خيال كنند چون سر به زير برف كرده اند، ديگر كسي آنها را نمي بيند.

چه اطميناني در كلام خداوند خطاب به پيامبر اعظم(ص) و در كلمات اميرمؤمنان(ع) نهفته است! در شأن نزول آيه 16 سوره توبه، موارد متعددي را ذكر كرده اند از ماجراي بنتل بن حارث و عبدالله بن بنتل تا ماجراي جلاس بن سويد و جحش بن حمير و وديعه بن ثابت. اما مضمون اين ماجراها شبيه به هم است. آنها منافقاني بودند كه براي جاسوسي نزد پيامبر مي نشستند و گزارش به جانب ديگر منافقان مي بردند. خداوند هويت آنها را با ذكر نام و مشخصات به پيامبر خبر داد. پيامبر فرد منافق را صدا كرد و خبر الهي را بازگفت. او در پاسخ پيامبر، انكار كرد و قسم خورد كه چنين نكرده و سر و سرّي با منافقين ندارد. پيامبر فرمود «پذيرفتم ولي تو ديگر اين كار را نكن». آن مرد به ميان دوستان خود بازگشت و پس از بازگويي ماجرا گفت «محمد]ص[ فردي سراپاگوش و خوش باور است. وقتي جاسوسي براي شما را انكار كردم، از من قبول كرد»! در اين هنگام آيه 16 سوره توبه نازل شد «و از آنها (منافقين) كساني هستند كه به پيامبر آزار مي رسانند و مي گويند او سراپاگوش و خوش باور است. قل اذن خيرلكم. بگو اين خوش باوري و شنيدن عذر خير شماست. او به خدا ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مي كند و رحمت است براي كساني از ميان شما كه ايمان آورده اند. و براي آنها كه به پيامبر آزار مي رسانند، عذابي دردناك است». خدا مي داند اين شنيدن و حسن ظن و حمل بر صحت از سوي پيامبر(ص) با وجود آگاهي از اخبار سري منافقان، چه قدر آنها را بيشتر در هلاكت و دوري از رحمت پروردگار فرو برد و حجت را تمام كرد.

اميرمؤمنان(ع) هم جز به سنت رسول خدا(ص) و توقع پروردگار از اولياي خويش عمل نكرد؛ كه اين بزرگواري و شكيبايي تلخ، خود باعث اعتلاي اولياي خاص خداست. آن روز كه دو صحابي بي وفا آمدند و گفتند به سفر حج مي روند، امام به ياران خود فرمود آنها قصد پيمان شكني و خيانت دارند. ياران گفتند پس چرا جلوشان را نمي گيريد. امام نقل به مضمون فرمودند، قصاص قبل از جنايت نمي كنم. حجت بايد تمام مي شد. اميرمؤمنان پس از كشته شدن آن دو صحابه پيمان شكن و پايان فتنه جمل، جملاتي بلند را خطاب به سران فتنه بيان فرمودند كه تا پايان تاريخ هر نخبه صحابي حق را كفايت مي كند. امام فرمود «ناشنوا باد گوشي كه نصايح رسا و سازنده را نشنود. و كسي كه فرياد بلند گوش او را ناشنوا ساخته، چگونه از صداي نرم اثر پذيرد؟ برجاي و استوار بود قلبي كه ياد خداوند هرگز از او جدا نشد. مازلت انتظر بكم عواقب الغدر... پيوسته منتظر عواقب خيانت شما بودم و با فراست خود، آثار فريب خوردگي را در سيماي شما مي ديدم. لباس دين، شما را از من مي پوشاند (براساس ظاهر شما قضاوت مي كردم) درحالي كه صدق نيتم مرا بر باطن شما بصير و بينا مي كرد».(خطبه 4 نهج البلاغه).

چه چيزي قائم مقام رهبري و نخست وزير دوران دفاع مقدس را به اينجا رساند كه آمريكايي ها و صهيونيست ها و ديگر فراعنه جلاد روزگار معاصر برايشان كف و سوت بزنند؟ آقاي نخست وزير در سير تطور 25 ساله با خود چه كرد كه پل ولفوويتز- معاون وزارت دفاع دولت بوش و از طراحان جنايت هاي كم سابقه در عراق و افغانستان- درباره اش گفت «او مردي بسيار شجاع است و در حال مقاومت، جان خود را در معرض خطر قرار داده است. لازم است آمريكا مستقيما با وي تماس بگيرد... مخالفان حكومت نشان داده اند كه خواهان كمك آمريكا و جهان خارج هستند.» با خوش بيني فرض را بر اين مي گذاريم كه جناب نخست وزير، 25 سال پيش، از رخنه طلبي دولت آمريكا در دفتر نخست وزيري بي خبر بود. اما اين بي خبري درحقيقت ماجرايي كه مايكل لدين مشاور امنيتي دولت ريگان فاش كرد، تغييري ايجاد نمي كند. لدين مي گويد «جنبش سبز از يك سال پيش شروع نشد. شايد تعجب كنيد اما اين ماجرا از اواسط دهه 1985 ميلادي ]سال هاي 65-1364 شمسي[ آغاز شد. ما از آن زمان با برخي اعضاي دفتر نخست وزير براي مذاكره و رابطه تماس برقرار كرديم.» دفتر نخست وزير و قائم مقام رهبري را در آن سال ها، كدام حلقه ها و باندها دوره كرده بودند كه ذره ذره، اين صاحب منصبان را به سمت انحراف و تدارك فتنه و سقوط، مديريت كردند؟ آيا امروز دشمن از اين تكاپو براي نفوذ و اختلال منصرف مي شود؟ البته اين نفوذ دوسويه است. داد و ستد است. تعامل است. كنش و واكنش است. هيچ فرستنده اي بدون گيرنده معنا نخواهد داشت. جاذبه و دافعه ها كه جابه جا شد و خودمحوري و تعصب حلقه و اطرافيان نشست، آدمي از همپايي مولا جا مي ماند و در دام بساط گستران حاكميت دوگانه مي افتد. اين هم جزو قاعده مندي هاي جامعه ديني است كه در كلام پروردگار آمده است «به پروردگارت سوگند كه ايمان نمي آورند مگر اينكه درباره مشاجرات و اختلافات خود، حكميت نزد تو آورند، سپس در جان خويش نسبت به حكم تو هيچ حرج و دلخوري نيابند و تسليم كامل باشند.» (آيه 65 سوره نساء)

هر رجل يا حلقه و جريان سياسي كه نجابت و سعه صدر امت و امام را بد بفهمد و مجالي را كه يافته، فرصتي براي در بيراهه تاختن پندارد، صرفا بر سرعت سقوط خود مي افزايد. نظام امت- امامت به وسعت بي كرانگي دريا مي ماند كه با وجود همه گستردگي، لاشه هاي متعفن را به ساحل پرتاب مي كند. پندار ما از حقيقت و قوانين الهي تفاوتي در اصل ماجرا ايجاد نمي كند. آدرس فتنه عوض نشده است. از فراست مؤمنان بايد پروا كرد كه به نور خداوندي مي نگرند و كلام حق بر زبان آنها جاري مي شود. از بدگمان كردن توده هاي مومني كه ذاتشان خوش بيني و خوش گماني است، برحذر بايد بود كه بي پروايي و يلگي، انسان را به نفاق و خدعه با خويش مي كشاند. انسان خردمند، كرامت و عزت و آبرو را با خواري معامله نمي كند و مايه عبرت ديگران نمي شود. وگرنه افق جامعه ديني- به رغم ريزش طبيعي رجال خزان زده- رو به رويش و تعالي و پيروزي است. اين حقيقت را مي شود از بصيرت جاري در نهضت 9 دي دريافت.

رسالت:پاسخي به اظهارات اخير خاتمي انتخابات آزاد و سالم!

«پاسخي به اظهارات اخير خاتمي انتخابات آزاد و سالم!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛سالگرد 9 دي در سراسر كشور با حضور با شكوه مردم به منظور بازخواني فتنه برگزار شد. يكي از مطالبات كليدي مردم مجازات سران فتنه و برخورد قاطع با فتنه انگيزان است. دادستان تهران در نماز جمعه هفته گذشته در پاسخ به اين مطالبه مردمي نويد داد؛ "محاكمه قطعي است".

در حالي كه فضاي كشور مملو از انزجار و تنفر از سران فتنه است برخي از نمايندگان مجلس با بي‌اعتنايي به افكار عمومي با آقاي سيد محمد خاتمي ديدار كردند.

خاتمي در اين ديدار بي‌مهري‌هاي خود به مردم و نظام و انقلاب را تكرار كرده و علي‌رغم اينكه مي‌خواهد تلويحا بگويد با موسوي و كروبي تفاوت ديدگاه دارد اما حرف‌هاي همان‌ها را به نوعي ترجمه و تحويل جمع ياد شده داده است.

خاتمي با اشاره به انتخابات آينده مجلس سه شرط را براي حضور در اين انتخابات از سوي كساني كه به زعم او افكار آنها را نمايندگي مي‌كند، مطرح كرده است:
1- فراهم كردن انتخابات آزاد و سالم
2- پايبندي همگان و بخصوص مسئولان به قانون اساسي
3- آزادي زندانيان و ايجاد فضاي آزاد براي احزاب و گروه‌ها
الف- آيا آقاي خاتمي و دوستانشان به انتخابات آزاد و سالم اعتقاد دارند؟ انتخابات آزاد چيست؟ انتخابات سالم كدام است؟ آقاي خاتمي و دوستانشان در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري پاي مداخله بيگانگان را به رقابت‌هاي سياسي انتخاباتي باز كردند.

دوستان خاتمي رسما حمايت‌هاي خارجي و بويژه حمايت‌هاي رهبران دولت‌هاي اروپايي را پذيرفتند. خاتمي وزير ارشاد خود را به همراه تعدادي از روزنامه‌نگاراني كه در دوران اصلاحات مشي آنها اهانت به مقدسات مردم و نظام و مقدسات ديني بود به لندن فرستاد تا حلقه "لندن" را در اتصال با حلقه "واشنگتن" براي ايجاد يك سامانه رسانه‌اي عليه ملت ايران تجهيز و تمهيد كند!
آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه او و دوستانش به راحتي سرسپردگي به اجانب را بپذيرند و حمايت‌هاي آنها را جلب كنند؟

آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه اجازه دهد آمريكايي‌ها ميليون‌ها دلار بودجه در كنگره خود براي كمك به اصلاح طلبان و پيروزي آنها در انتخابات هزينه كنند و اجازه ندهند احدي در ايران به آنها اعتراض كند؟!

آيا منظور از انتخابات آزاد از ديدگاه آقاي خاتمي اين است كه منافقين و سلطنت طلب‌ها و ماركسيست‌ها را با "رنگ سبز" به اصلاح طلبان داخلي وصل كنند و با دادن علامت، آنها را به عنوان پشتوانه راي خود ولو اندك به حساب آورند؟!

آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه هر دروغ و تهمت و افترايي را به نامزد رقيب نسبت دهند و او را هزاران بار در اردوكشي‌‌هاي خياباني و با اهانت به وي، "ديكتاتور" خطاب كنند؟!

آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه اگر راي نياوردند فرمان شورش بر جمهوريت نظام و ريختن به خيابان‌ها را صادر كنند و احدي هم جرات نكند بگويد بالاي چشم شما ابروست؟!

ممكن است آقاي خاتمي بگويد منظور ما از انتخابات آزاد اينها نيست.
سئوال ما اين است كه پس اين همه افعال زشت، ضد اسلامي، ضد اخلاقي و
ضد انساني و ضد انقلاب از جانب چه كساني در اين يك سال پس از انتخابات صادر شد؟ ايشان اگر با اين اعمال مخالف بودند چرا يك بار براي رد گم كني و تبرئه خود ولو به صورت صوري اين اقدامات را محكوم نكردند؟
انتخابات سالم از نظر آقاي خاتمي چيست؟

قانون اساسي ساز و كار و مكانيسم آن را مشخص كرده است. چه كساني خارج از ساز و كار قانون اساسي مي‌خواهند انتخابات برگزار كنند؟ بيش از نيم ميليون نفر انسان مومن و صادق در سراسر كشور بيش از سه دهه است كه به عنوان مجري و ناظر بر انتخابات بدون كمترين چشمداشتي خدمت مي‌كنند. آنها دين خود را براي دنياي ديگري نخواهند فروخت. كما اينكه در دوم خرداد 76 با آنكه هيچ كس احتمال نمي‌داد آقاي خاتمي راي بياورد همين جمعيت صادق مجري و ناظر اداي امانت كردند و خاتمي را به عنوان پيروز انتخابات اعلام كردند. طرف مقابل هم بدون كمترين اعتراض پذيرفت و حتي به منتخب ملت تبريك گفت.

اما چرا همين‌هايي كه مطالبه انتخابات آزاد و سالم را دارند نمي‌خواهند راي ملت را در انتخابات رياست جمهوري دوره نهم و دهم به رسميت بشناسند و آن را با بمب "دروغ تقلب" آلودند؟!

وقتي آقاي خاتمي حاضر نيست سلامت اخلاقي و ديني يك جمعيت نيم ميليون نفري را در حفظ امانت راي مردم بپذيرد، وقتي آقاي خاتمي حاضر نيست سلامت اخلاقي و ديني 6 فقيه شوراي نگهبان و 6 حقوقدان منتخب مجلس در اين شورا را به رسميت بشناسد، وقتي آقاي خاتمي حاضر نيست راي تنفيذ ولايت فقيه را كه مشروعيت نظام به آن بسته است بپذيرد و راي جناب راسموسن دبير كل ناتو و جرج سوروس يهودي برايش حجت است، چگونه مي‌توان به برگزاري يك انتخابات آزاد با حضور كساني كه آقاي خاتمي مدعي است آنها را نمايندگي مي‌كند اميدوار بود؟

آقاي خاتمي و دوستانش سلامت و آزاد بودن انتخابات را با مداخله بيگانگان مورد تهديد قرار داده‌اند و اكنون مدعي هستند كه انتخابات، سالم و آزاد نبوده است. اين يعني فرار به جلو، ان‌شاء‌الله روزي كه دادگاه عادلانه تشكيل شود او و دوستانش بايد از خود در اين زمينه دفاع كنند اكنون كه در افكار عمومي آنها محاكمه شده‌اند و پاسخي هم ندارند قطعا فردا هم پاسخي نخواهند داشت.
ب- آقاي خاتمي از پايبندي به قانون اساسي به عنوان دومين شرط حضور در انتخابات ياد مي‌كند.

آقاي خاتمي و دوستانشان كجا به اصول قانون اساسي پايبند بودند؟ طي يك سال گذشته همپيمانان آقاي خاتمي در شورش‌هاي خياباني به امام خميني(ره) خالق و مبدع قانون اساسي اهانت كردند. آنها اصل ولايت فقيه را كه ستون اصلي خيمه قانون اساسي است نفي كردند و رسما در تظاهرات شرارت آميز عاشوراي 88 "مرگ بر اصل ولايت فقيه" گفتند. آيا آقاي خاتمي و دوستانش به محكمات قانون اساسي اعتقاد دارند؟ اگر آنها اعتقاد و التزام داشتند اين حوادث تاسف بار كه دل شيفتگان انقلاب را در ايران و سراسر جهان به درد آورد، اتفاق مي‌افتاد؟!

آيا آقاي خاتمي و دوستانش نهادهاي فيصله بخش در قانون اساسي براي منازعات سياسي از جمله مسئله انتخابات را قبول دارند؟ اگر قبول داشتند كه به دروغ تقلب وساختار جعلي نهادي به نام كميته صيانت از آرا پناه نمي‌بردند.

آقاي خاتمي و دوستانش در هر انتخاباتي فرمي را امضا مي‌كنند در آن فرم بر اعتقاد و التزام آنها به قانون اساسي و ولايت فقيه تاكيد شده است. آنها در عمل با دست زدن به شورش خياباني و نفي جمهوريت نظام عملا پاي در وادي كلاهبرداري و فريب افكار عمومي و بر عليه نظام گام برداشته‌اند. لذا طرح مسئله پايبندي به قانون اساسي به عنوان يكي از شروط، جز يك لطيفه سياسي و مسخره كردن مردم چيز ديگري نيست.

ج- آزادي زندانيان و ايجاد فضاي آزاد براي احزاب و گروه‌ها نيز سومين شرط‌ آقاي خاتمي است.

نظام تاكنون با صبوري بحران صوري پديد آمده پس از اعلام نتايج انتخابات را مديريت كرده و با ديده عفو و اغماض با مسئله برخورد كرده است. به حكم همه مراجع و فقها دعوت و حضور در شورش‌هاي خياباني عليه نظام و انقلاب در حكم محاربه محسوب مي‌شود. اما نظام با تسامح برخورد كرد و اصل را بر اين گذاشت كه اينها فريب خورده هستند و تمام سعي خود را براي پرهيز از افراط و تفريط اعمال نمود.

آقاي خاتمي به عنوان رئيس مجمع روحانيون مبارز روز 30 خرداد 88 روز قيام منافقين و سالروز اعلام جنگ مسلحانه منافقين را در سال 60، به عنوان روز راهپيمايي اعتراض آميز عليه اعلام نتايج انتخابات برگزيد.

دوستان آقاي خاتمي در 26 خرداد، 30 خرداد و ديگر تجمعات غيرقانوني به مغازه‌هاي مردم حمله كردند. به يك پايگاه بسيج در همان روز حمله كردند و ده‌ها نفر را در شورش بر جمهوريت نظام و اسلاميت نظام كشته و زخمي نمودند.
در اين حوادث تعداد زيادي بهائي، سلطنت طلب و منافق دستگير شدند‌. برخي از دستگير شدگان تبعه خارجي و يا از وابستگان به سفارتخانه‌هاي خارجي از جمله انگليس مي‌باشند. به چه دليل اين افراد به عنوان شرط حضور آقاي خاتمي و دوستانشان در انتخابات آينده بايد آزاد شوند؟

آقاي خاتمي بايد به عنوان مسبب و آمر اغتشاشات يك سال گذشته خود به عنوان مطالبه مردم در قيام تاريخي 9 دي و 22 بهمن 88 محاكمه شود. آن وقت چه طور جرات مي‌كند بيايد و خواستار آزادي زندانيان شود؟!

آقاي خاتمي مي‌گويد؛ "با اين كارها [يعني ادامه زنداني بودن محاربان با نظام] بخش مهمي از جامعه به دامن كساني مي‌افتد كه اصل نظام را قبول ندارند."
اولا: آيا اين تعداد اندك در زندان بخش مهمي از جامعه هستند؟

ثانيا: اگر اينها نظام را قبول داشتند مرتكب اين همه جرم نمي‌شدند كه به زندان بيفتند.
آقاي خاتمي مي‌گويد: "بگذاريد فضاي كشور فضاي مودت و همگرايي و نقد باشد."

سئوال اين است كه چه كساني فضاي مودت و همگرايي و نقد را به سوي شورش‌هاي خياباني هدايت كردند؟ چه كساني مرتكب اعمال ننگيني در شورش‌هاي خياباني شدند كه اوباما و نتانياهو به وجد آمده و گفتند: "[اينها بخوانيد اصلاح طلبان] به نمايندگي از ما در تهران مي‌جنگند."

آقاي خاتمي و دوستانش به نمايندگي از آمريكا و رژيم صهيونيستي و دولت مكار انگليس بيش از  يك سال است كه به نظام و مردم چنگ و دندان نشان مي‌دهند، حالا پس از يك سال آمده است مي‌گويد؛ به سمت "مودت" و "همگرايي" برويم!
كدام مودت و همگرايي؟ مودت و همگرايي با آمريكا و اسرائيل يا با مردم و نظام؟ اگر منظور شما مردم و نظام است چرا آتش بس اعلام نمي‌كنيد و همچنان بر طبل جنگ مي‌كوبيد؟

سخن آخر اينكه چه كسي از شما دعوت كرده است كه دوباره به صحنه سياسي كشور برگرديد. در راهپيمايي 9 دي و 22 بهمن پارسال از طرف مردم چنين دعوتي صورت نگرفته است. امسال نيز مردم جز لعن و نفرين بر آن جنايات و تبهكاري‌ها چيز ديگري نگفتند. مردم به علامت احترام به نظام و قانون تاكنون عليه باند تبهكار فتنه اقدامي نكرده‌اند.

 انتظار مردم اين است كه نهادهاي قانوني در انتخابات آينده با كارنامه زشتي كه از شما و دوستانتان به جاي مانده است اجازه ندهند دوباره در انتخابات و مراجعه به آراي عمومي و رقابت‌هاي سياسي پاي مداخله قدرت‌هاي خارجي باز شود. مسئولان بايد به مّر قانون عمل  كنند و برگزاري انتخابات آزاد و سالم را آن چنان كه قانون اساسي گفته تضمين كنند نه آن چنان كه راسموسن دبير كل ناتو و جرج سوروس يهودي ديكته مي‌كنند.
 
قدس:خطر تجزيه سودان براي جهان اسلام

«خطر تجزيه سودان براي جهان اسلام»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم حسن هاني زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛همه پرسي براي تجزيه جنوب سودان- اين کشور ژئواستراتژيک اسلامي- که قرار است هفته آينده انجام شود، در چارچوب نظم نوين آمريکا و غرب براي کوچک سازي جهان اسلام، قابل ارزيابي است.

جنوب سودان با 700 هزار کيلومتر مربع مساحت و 9 ميليون نفر جمعيت، 85 درصد ذخاير نفتي اين کشور را در خود جاي داده است.

استعمار پير انگليس از سال 1956 و اندکي پس از استقلال سودان، به دليل وجود ميدانهاي گسترده نفتي در جنوب سودان، همواره در پي جدايي جنوب از شمال بوده است.

حضور مداوم جاسوسان انگليسي در هيأت مسيونرهاي مذهبي در جنوب براي تشويق اهالي اين منطقه به تغيير دين خود از اسلام به مسيحيت، يکي از طرحهاي درازمدت انگليس و غرب براي تجزيه سودان به شمار مي رود.

قرارگرفتن جنوب سودان در بخشي از نيل آبي و کشف لايه هايي از معادن منيزيوم، اورانيوم و مس در اين منطقه حساس، انگليس، آمريکا و غرب را به تلاش براي تجزيه اين منطقه تشويق کرد.

در اين فرآيند، رژيم صهيونيستي نيز مشارکت فعالي دارد، زيرا جدايي جنوب سودان از اين کشور راه را براي حضور صهيونيستها در اين منطقه هموار مي کند.هدف اسرائيل از حضور در ساحل شرقي رود نيل، گسترش فعاليتهاي سدسازي براي کنترل و مهار آب رودخانه نيل است.اسرائيل تلاش مي کند از رهگذر ايجاد پايگاه هايي در جنوب سودان، دست به فعاليتهاي سدسازي بزند تا از کشورهاي سودان شمالي، مصر و 9 کشور ديگر آفريقايي که در دو سوي ساحل نيل قرار دارند، باج خواهي کند.

موضوع جدايي جنوب سودان که قرار است در 9 ژانويه جاري به همه پرسي گذاشته شود، از سال 1990 مورد توافق آمريکا، اتحاديه اروپا و سازمان ملل قرار گرفته است و آمريکا و غرب و سازمان ملل براي تهيه مقدمات اين جدايي، جنگ ظالمانه اي را بر ساکنان شمال و جنوب سودان تحميل کردند.

در طول اين مدت صدها هزار نفر از مسلمانان مقيم جنوب توسط ارتش رهايي بخش جنوب سودان به رهبري سرهنگ «جان کارنگ» کشته و بيش از يک ميليون مسلمان ديگر ناچار به مهاجرت از جنوب به شمال شده اند و آمريکا و انگليس نيز با استفاده از شرايط جنگي، صدها پايگاه نظامي براي آموزش جوانان مسيحي جنوب سودان ايجاد کرده اند.از سوي ديگر، دادگاه رسيدگي به جنايتهاي جنگي در طول 2 سال گذشته به دليل مواضع ضدآمريکايي عمرالبشير رئيس جمهور سودان، حکم بازداشت وي را صادر کرد.

اين دادگاه مدعي شده ژنرال عمرالبشير در کشتار مردم دارفور در غرب سودان مشارکت داشته و لذا بر خلاف قوانين بين المللي، پليس بين الملل را مأمور دستگيري رئيس جمهور سودان کرده است.

علت اين امر آن است که عمرالبشير اساساً با جدايي جنوب از شمال سودان بشدت مخالفت مي کرد و اين حکم در واقع براي اجبار وي به پذيرش نتايج همه پرسي جدايي جنوب، صادر شده است.

عمر البشير به تازگي اعلام کرده تابع اراده مردم جنوب سودان است و چنانچه در همه پرسي به جدايي جنوب رأي دهند، اين نتيجه را خواهد پذيرفت.رهبران جنوب سودان نيز بدون پرده پوشي اعلام کردند پس از جدايي جنوب از شمال، با رژيم صهيونيستي رابطه سياسي برقرار خواهند کرد و اين به مفهوم چراغ سبز رهبران جنوب سودان به رژيم اسرائيل براي حضور در اين منطقه است.

به باور تحليلگران عرب، تجزيه سودان مقدمه اي براي تجزيه مصر به دو بخش مسلمان نشين و مسيحي نشين در آينده نه چندان دور خواهد بود.وجود 10 ميليون مسيحي قبطي در مصر که خود را صاحبان اصلي اين کشور تلقي مي کنند و ميل بيشتري براي تشکيل يک دولت مستقل مسيحي در مصر اسلامي دارند، نشان مي دهد شمال آفريقا در آينده شاهد شکل گيري دولتهاي غيراسلامي جديدي خواهد بود.

قبطي هاي مصر که خود را امتداد تاريخي فراعنه مي دانند، تمايل خود را براي تشکيل يک دولت مستقل در نيل عليا پنهان نمي کنند.

اسرائيل در مقايسه با آمريکا و غرب، اشتياق بيشتري براي تجزيه کشورهاي عربي و اسلامي دارد، زيرا وجود کشورهاي اسلامي و عربي يکپارچه و قدرتمند تهديدي براي امنيت اين رژيم تلقي مي شود.

به همين دليل از سالها پيش، کارشناسان رژيم صهيونيستي فعاليت گسترده اي در کشورهاي آفريقايي واقع در ساحل نيل براي کنترل اين رود مهم از رهگذر احداث سدهاي بزرگ، آغاز کرده اند.

در چنين فرآيندي متأسفانه اتحاديه عرب و سازمان کنفرانس اسلامي در کماي سياسي فرو رفته اند و هيچ گونه تحرکي براي منع تجزيه سودان از خود نشان نمي دهند.

تجزيه دردناک سودان با استفاده از ابزارهاي سازمان ملل، در واقع تداعي کننده شکل گيري رژيم صهيونيستي در سال 1948 ميلادي است.در آن زمان آمريکا، غرب و سازمان ملل از غفلت جهان اسلام و جهان عرب براي ايجاد چنين رژيم مزاحمي در خاورميانه و قلب جهان اسلام استفاده کردند.امروز سودان اسلامي که جزو کشورهاي مهم آفريقاي عربي و اسلامي به شمار مي رود، هدف توطئه هاي شوم آمريکا، انگليس و رژيم صهيونيستي قرار گرفته و هر گونه غفلت به تضعيف جايگاه و موقعيت مسلمانان در اين منطقه حساس منجر خواهد شد.در اين راستا، تشکيل يک اجلاس فوق العاده با شرکت سران کشورهاي اسلامي براي ارايه رهيافتي در راستاي برون رفت سودان از بحران کنوني و جلوگيري از تجزيه سودان به دو کشور شمال و جنوب، لازم و ضروري به نظر مي رسد.

مردم سالاري:نان را دريابيد

«نان را دريابيد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم شهرام صدوقي است كه در آن مي‌خوانيد؛نان به عنوان قوت لا يموت مردم که از ديرباز با سفره انسانها گره خورده است، درجوامع ايراني نيز از ارزش و معنويت ويژه اي برخوردار است.

اين غذاي ساده که در تمام سفره هاي ايرانيان به عنوان «برکت سفره» معرفي مي شود، از گندمي تهيه مي شود که محصول غالب کشاورزي کشور محسوب مي شود. توليد حدود 14 ميليون تن گندم در سال و تبديل آن به آرد در کارخانه هاي صنعتي و تحويل حدود 10 ميليون تن آرد به صنعت توليد نان هاي صنعتي و سنتي براي فرآوري و آماده سازي براي پخت و تحويل به بازار مصرف نان از جمله فعاليت هايي است که در چرخه توليد اين برکت خدادادي مطرح است. همانطور که در آموزه هاي ديني ما نيز مشاهده مي شود توجه به بهبود کيفيت نان و همچنين بالا  بردن فرهنگ استفاده بهينه از اين برکت سفره ها بايد سرلوحه کار فعالين اين بخش از توليد باشد. در حال حاضر که کشور در مرحله حساس هدفمندي يارانه هاي نان و سوخت قرار گرفته و دو هفته اي است که از آغاز اجراي اين قانون گذشته، نان و توجه به تغيير شيوه توليد و مصرف آن در کشور جزو يکي از اولويت هاي مسوولين کشوري قرار دارد.

نکته اي که در بحث چرخه توليد نان و صرف هزينه توسط مردم براي تهيه نان مصرفي خود مطرح است، در بخش نخست به ميزان مرغوبيت محصول نهايي برمي گردد. دولتمردان و دست اندرکاران چرخه توليد نان در کشور از سويي، کارشناسان صنعت نان و تغذيه از سويي ديگر و همچنين مردم به عنوان مصرف کنندگان واقعي در جامعه به عنوان اصلي ترين صاحب نظران اين چرخه متفق القول بر رابطه مستقيم افزايش کيفيت نان و ميزان رضايتمندي از آن تاکيد دارند. امسال براي نخستين بار به ميمنت آغاز هدفمند سازي يارانه ها و افزايش نسبي قيمتها در بخش آرد و نان، تصميم جدي دولتمردان اين حوزه بر ارتقاي کيفي توليد نان ديده مي شود، به طوري که براي اولين بار يازدهم تا هفدهم دي ماه جاري به نام هفته کيفيت نان نامگذاري شده است.

همين که هفته اي به اين نام در کشور نام گذاري شود درجاي خود جاي تحسين دارد اما آيا دغدغه هاي چنين صنعتي با بيشترين چرخش مالي در حوزه بازرگاني و همچنين کالا يي با اين حساسيت در بين مردم و مسوولين مي تواند تنها در طول يک هفته و بدون هيچ سرمايه گذاري و بسترسازي خاتمه يابد؟ حساسيتهايي در اين صنعت نهفته است که تاثير آنها در محصول نهايي يا نان عرضه شده ديده مي شود.

توجه به نوع گندم کشت شده، زمان دروي گندم و نحوه خرد کردن آن، نحوه سبوس گيري، انبار کردن و تفکيک گندم هاي مرغوبتر از يکديگر، طرز آرد کردن و نحوه نگهداري و توزيع آرد، نحوه پخت و توجه به ريزه کاريهاي صنف خبازي از جمله مهمترين موضوعاتي است که نه تنها در اين هفته بلکه بايد در تمام ايام سال مدنظر تصميم گيران نظام توليد و عرضه اين برکت خدايي قرار بگيرد. تاکنون ساليانه حدود 4 هزار ميليارد تومان يارانه حوزه نان به مردم اختصاص مي يافت که ا ز اين پس به مدد ارتقاي کيفيت نان مورد مصرف مردم اين هزينه از دوش دولت برداشته خواهد شد.

البته طبق گزارشهايي که از شهر تهران و ساير شهرستانها رسيده هنوز مردم با تغيير محسوس کيفيت نان عرضه شده مواجه نشده اند و از سويي ديگر برخي از نانوايان نيز از کيفيت نازل آرد تحويلي به آنها شکايت دارند و اظهار مي دارند که خبازان با هيچ ترفندي قادر به توليد نان با کيفيت تر با آرد بي کيفيت و نامرغوب نيستند.

اگرچه دکتر عليخاني معاون وزير بازرگاني و مديرعامل شرکت بازرگاني دولتي و وزارت بازرگاني در آخرين اظهارنظر خود در خصوص بهبود کيفيت نان در کشور اکثر دغدغه ها را متوجه ساماندهي و بهبود فضاي پخت نان در خبازيها مي دانستند اما کارشناسان صنايع غذايي سهم کشت گندم و روند توليد، انبار و توزيع آرد را نيز در ارتقاي کيفيت  محصول نهايي يعني نان، پررنگ و بيشتر از سهم خبازيها مي دانند.

اميد است که مسوولين اين بخش از صنعت و توليد که محصول نهايي آنها با برکت ترين نياز سفره هاي مردم نام گرفته از فرصت به وجود آمده با درايت و حمايت بيشتر نهايت استفاده را برده و سروساماني به کيفيت اين برکت خدايي بدهند.  
 
تهران امروز:هند و سياست انطباق با رويکردهاي آمريکا

«هند و سياست انطباق با رويکردهاي آمريکا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حجت کاظمي ست كه در آن مي‌خوانيد؛نگاهي گذرا با اخبار چند وقت اخير نشان مي دهد که روابط هند و جمهوري اسلامي ايران در موقعيت دشواري قرار دارد ، موقعيتي که بي هيچ ترديد عامل پديد آوردنده آن رفتارهاي غيردوستانه هندوستان مي باشد.براي ناظران تحولات منطقه اي رفتار اين روزهاي هند امري نيست که به يکباره شاهد آن باشيم، بلکه پيگيري تبادلات دو کشور در چند سال اخير از جمله در مورد دو موضوع مهم خط لوله صلح و هم چنين پرونده هسته‌اي نشان مي‌دهد که بايد رفتار اين روزهاي هند را در قالب يک جهت گيري رفتاري کم و بيش تثبيت شده در سياست خارجي اين کشور تحليل کرد.جهت گيري اي که هندوستان در ذيل آن طي دو دهه اخير کوشيده است مناسبات خود با دنياي بيرون را در چشم اندازي نو تنظيم و جهت گيريهاي خود را در ذيل اهدافي نوپديد ترسيم کند.

در تحليل سياست خارجي هند پس از استقلال معمولا نقطه شروع، رويکردي است که عميقا تحت تاثير گاندي و پيرو وي نهرو بوده است.آنچه عمدتا در سياست خارجي هند به عنوان خط مشي نهروئيسم ناميده شده است، منطبق با سياست عدم تعهد(به بلوک شرق و غرب) و استقلال طلبانه اي است که هندوستان کوشيد در دوره جنگ سرد، در ذيل آن نقشي قابل ملاحظه در هدايت کشورهاي غيرمتعهد ايفا نمايد.

ناظران سياست خارجي هند، فروپاشي شوروي و آغاز عصر پس از جنگ سرد را مصادف با دوراني دانسته اند که رهبران هند به يک تجديد نظر اساسي در تحليل خود از محيط بين المللي و مسير آتي کشور دست زدند و به اين ترتيب زمينه‌هاي يک دگرگوني اساسي در تمام ابعاد سياست گذاري هند در حيطه هاي مختلف از جمله سياست خارجي فراهم آمد.

جوهره اين دگرگوني چيزي شيبه آن اتفاقي بود که از حدود يک دهه قبل براي رقيب استراتژيک منطقه اي هند يعني چين به زعامت دنگ شيائو پينگ اتفاق افتاده بود و در نتيجه آن سياست «درهاي باز» در دستور کار جانشينان مائو قرار گرفته بود.

همگام با تحکيم روند اصلاحات در چين در اوايل 90، نخبگان سياسي هند نيز با تجديد نظر در ميراث گاندي-نهرو، با اولويت قراردادن شکل دادن به يک اقتصاد مولد در مقياس جهاني، به منطبق کردن ساير رفتارها و جهت گيريهاي خود با اين اولويت اساسي دست زدند.نتيجه اين تحول از يک سو اوج گرفتن اقتصاد و جامعه هند و تحقق رشدي در حدود 10 درصد طي دهه اخير بوده است.اگر اين اصل مدنظر تحليلگران سياست خارجي را بپذيريم که سياست خارجي ادامه سياست داخلي و در پيوندي استوار با آن قرار دارد، تحول سياست خارجي هند طي دو دهه اخير بايد در ارتباط با تحول فوق فهم شود.

به واقع هنگامي که از اوايل دهه اخير ميلادي نتايج قابل ملاحظه رويکرد جديد هندي‌ها در حيطه اقتصادي آشکار شد، تحول در سياست خارجي اين کشور نيز سرعت بيشتري گرفت.جوهر نگاه هندي‌ها در دوره فعلي آن است که مسئله اصلي قدرتمند شدن در مناسبات جهاني است و هسته اصلي اينقدرتمند شدن، ارتقاي توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي اقتصادي و توليدي است.

در اين ميان، سياست خارجي هند به مانند سياست خارجي تمامي دولت‌هاي توسعه گرا مي‌کوشد در مقام عاملي در راستاي تقويت اين فرآيند و رفع موانع موجود عمل کند.اين جهت گيري بسيار شبيه رويکردي است که کارگزاران سياست خارجي چين و تا حدودي روسيه در پيش گرفته اند.

از منظري ساختاري، شباهت سياست خارجي اين سه کشور در تعامل با محيط بين‌المللي بايد به عنوان تابعي از موقعيت آنها در ساختار قدرت بين الملل تحليل شود که نوع و الگوي خاص رفتاري را به آنها تحميل مي کند.در اين ميان رفتار قدرت اصلي نظم بين‌الملل يعني ايالات متحده، منطبق با موقعيت و اولويت‌هاي اين کشورها دقيقا استفاده از جهت‌گيري کلان اين کشورها به منظور پيشبرد اهداف مدنظر خود است.

ايالات متحده طي دو دهه اخير کوشيده است تا در مسير تعامل با اين دسته از کشورها، مسيري مبتني بر تعامل دو جانبه را پيگيري کند که در آن اين کشورها مجبورند به منظور بهره مندي از مزايايي چون کمک هاي مالي،دسترسي به بازارهاي آمريکاي شمالي،تامين منافع در حوزه هاي نفوذ استراتژيک، دريافت تکنولوژي ، پيوند يافتن به جريانات مالي بين‌المللي و...که براي تحقق هدف اصلي آنها يعني ارتقاي توانايي و پويايي اقتصادي امري ضروري است، در موضوعات استراتژيک مدنظر ايالات متحده، با آن کشور همراهي کنند.در اين بين ترديدي نيست که موضوع جمهوري اسلامي ايران، يکي از اولويت هاي استراتژيک آمريکا در دهه اخير بوده است.

چنان‌که گفته شده است، رفتار کشورهايي چون روسيه و چين در ماجراي درگيري ايران با غرب در پرونده هسته‌اي بايد در چنين چارچوبي تحليل شود.اما اين دو کشور به واسطه سطح بالاتر قدرت نسبت به هندوستان و نيز برخي درگيري‌هاي استراتژيک با آمريکا، در عين حال کوشيده‌اند که رفتار کج دار و مريزي با ايران و غرب داشته باشند، ولي دهلي نو به دلايل مختلفي مايل نيست که مقاومتي در مقابل خواسته هاي آمريکا داشته باشد.

هندوستان ضمن آنکه در مناسبات بين‌المللي در تراز پايين تري از روسيه و چين قرار مي گيرد، درگيري استراتژيک خاصي نيز با آمريکا ندارد.در عين حال اين کشور به دلايل مختلفي که مهم‌ترين آنها تلاش آمريکا براي شکل دادن به يک موازنه در شرق و جنوب آسيا و مهار چين مي باشد، از اواسط دوره بوش پسر جايگاهي اساسي در سياست خارجي آمريکا يافته است و سفر اخير اوباما به هند نيز در همين قالب قابل تحليل است.

اگربه تحليل قبلي خود در مورد جهت گيري اصلي رهبران هند در دوره فعلي بازگرديم، هندوستان در حال حاضر عميقا مايل است که رويکرد سياست خارجي خود از جمله در مورد ايران را با ايالات متحده هماهنگ کند و در عوض از مزاياي سرشار اين هماهنگي در حوزه‌هاي ديگر استفاده ببرد.

فسخ قرارداد احداث خط لوله صلح،راي عليه ايران در نشست‌هاي شوراي امنيت و نشست حکام آژانس ، مشکل روزهاي اخير در مورد سيستم پرداخت مبادلات ميان دو کشور و مواردي ديگر که طي هفته هاي اخير منشر شده است بايد در اين قالب تحليل و بررسي شود.

در اين بين متاسفانه به نظر مي رسد که سياستگذاران هندي مايل به مقاومتي در مقابل خواسته‌هاي آمريکا نمي باشند.دليل اول اين قضيه منافع سرشار حاصل از هماهنگي است و دليل دوم آنکه اين کشور بر خلاف چين احساس مي کند که از قدرت و فاکتورهاي لازم براي شکل دادن به يک بازي کج دار و مريز برخوردار نيست.

ابتكار:به تروريست‌ها رحم نکنيد!

«به تروريست‌ها رحم نکنيد!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم جاماسب محمدي بختياري است كه در آن مي‌خوانيد؛در هفته گذشته خبري بر روي صفحه ي خبر گزاري جمهوري اسلامي ايران (ايرنا) درج شد،مبني بر اين که" هفت تن از افراد وابسته به القاعده در غرب کشور دستگير شدند".

اگر چه هر شهروند ايراني پس از شنيدن اين خبر،از توان و تسلط سيستم امنيتي کشور به وجد مي‌آيد،اما در پس اين خوشحالي يک دلهره و نگراني وجود دارد، ترس از بروز و گسترش« بنياد گرايي» در ايران است.

کشور جمهوري اسلامي ايران به دليل اقتدار نظام سياسي و غناي فرهنگي مردمان آن داراي امنيتي نهادينه شده و مثال زدني بود. امنيت و آرامش يکي از ابعاد برجسته،و از مهمترين وجوه تمايز آن با ساير کشورهاي منطقه بود. چند سالي است که با اقدامات گروههاي تروريستي بنياد گرا واذناب و اقارب شان همچون گروهک ريگي، آرامش بخشي از کشور دچار خدشه و آسيب شد.

گروههاي بنياد گرا با تمسک به قرائتي خشن و بي رحمانه از اسلام به جنايات متعدد و بي شماري دست زدند و باعث کشت و کشتار زنان،کودکان و مردمان زيادي شدند. هر مرام و مسلک فکري که از حداقل رگه‌هايي از عقلانيت برخوردار باشد، عملکرد اين گروهها و کشتن مردم بي گناه و بي دفاع را امري نا پسند قلمداد مي‌کند. بدويت و توحش وقتي پشتوانه ايدئولوژيک به خود گيرد و توجيه مذهبي و ديني براي خود بيابد، مصيبت بار و فاجعه آفرين است. گروههاي تروريستي تا کنون دست به هر جنايتي زدند و ايران را در صدر کشورهاي قرباني تروريسم قراردادند. متاسفانه تبليغات مذهبي اين عده که توام با احساسات قومي و آميزه اي از گرايشات شونيستي است در دل عده اي از جوانان ساده دل موثر واقع شده و آن‌ها را با وعده دستيابي به بهشت برين با اقدام انتحاري به کام مرگ مي‌فرستند.

دين اسلام به دليل غناي فکري داراي پهنه ي وسيعي از گرايشات عقيدتي است که برخي از حاملين آن به دليل کج فهمي و گمراهي، با برداشت‌هاي غلط و نا صحيح از آن، فجيع ترين رذايل اخلاقي خود را در قالب آن بروز مي‌دهند. هيچ نحله فکري انحرافي و گروه مرتجع سياسي، نمي‌تواند با تمسک به حقيقت دين مبين اسلام که ديني رحماني و آئيني انساني است، دست به کشتن انسان‌ها بزند.در قوانين و احکام اجرايي اسلام حتي مجازات مجرمين و جنايت کاران هم بايد از طريق مجاري قانوني و ساز و کارهاي حقوقي مرسوم و شناخته شده باشد، چه رسد به افراد بي گناه و شهروندان عادي يک جامعه.

ترور،خونريزي و ناامني از طرف هر شخص و گروهي که باشد امري مذموم، عملي محکوم و امري مطرود است. چنين اعمالي در سنت حضرت رسول(ص) هيچ جايگاهي ندارد، زيرا با نگاهي سطحي و گذرا به شان نزول اديان و بررسي دوران‌هايي که پيامبران الهي در آن ظهور کردند مي‌توان دريافت، آن‌ها هنگامي رسالت خود را آغاز کردند که جامعه بشري در حال پيمودن بي راهه ترين راه، حاکمان و گردانند گان آن متوسل به خشن ترين و بي رحمانه ترين مشي و مرام‌ها بودند. توجه به شرايط سياسي و اجتماعي ظهور اديان، آشکار ترين دليل و برهان براي رد عقايد اين ره گم کرد گان حقيقت و ايده و تفکراتي است که شيوه‌هاي طالباني و خشن را مهمترين راه اجراي احکام ديني مي‌دانند. توسل اشخاص به خشونت و هر گونه روش‌هاي قهر آميز براي دستيابي به اهداف و مطالبات سياسي و اجتماعي ولو اگر در پي خواسته‌هاي مشروع و برخوردار از حقانيت باشند، نشان دهنده سير قهقرايي اخلاقي، انساني و ظهور بدويت جاهلي است که فقدان مشروعيت راهبردها و اهداف اين قبيل گروهک‌ها را بيش از پيش در نزد افکار عمومي جلوه مي‌نمايد.

بي شک عموم جامعه ديندار ايراني، تحت تاثير تبليغات و انحرافات فکري اين گروهها و جريان‌هاي خشن قرار نخواهند گرفت، زيرا مردم اين سرزمين از يک پيشينه فرهنگي ديرينه و کهن برخوردار است که خشونت در ذات اين فرهنگ و تمدن جايگاهي ندارد. مسئولين سياسي امنيتي کشور و دستگاههاي اطلاعاتي نبايد در دستگيري و ريشه کن کردن اين گروهها لحظه اي ترديد و مماشات کنند، زيرا جولان دادن و ترک تازي اين قبيل گروهک‌هاي خشن و سلفي گري درسرزمين ما، نه با روح اسلام همخوان است و نه با فرهنگ زيباي ايراني سازگاري دارد.

کشوري که عالمان ديني آن مکرراً با تمسک به نصوص مقدس ديني و سنت نبوي انسان‌ها را ازکشتن يکديگر منع مي‌کنند، نبايد چنين تفکراتي مجال بروز و ظهور يابند. دستگاههاي نظامي امنيتي با ريشه کن کردن اين غده‌هاي سرطاني مي‌توانند بار ديگر احساس امنيت و آرامش را به پيکره جامعه باز گردانند.

آفرينش:وزارت ورزش و جوانان

«وزارت ورزش و جوانان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛سر انجام پس از مدت ها نمايندگان مجلس هشتم با 141 راي موافق به کليات تشكيل وزارت ورزش و جوانان با ادغام دو سازمان ملي جوانان و تربيت بدني راي دادند. در اين راستا موافقان اين ادغام بر اين نظر هستند که از آنجا که اين سازمان‌ها در عملكرد شان در سال‌هاي گذشته دچار کاستي هاو ضعف هايي بوده اند واز آنجا که رؤساي سازمان‌هاي تربيت‌بدني و جوانان به دليل انتساب به رئيس‌جمهور عملا به مجلس و نهاد هاي نظارتي پاسخگو نبودند موافقان معتقدنداين تصميم يعني تشكيل وزارت ورزش و جوانان با قانون اساسي و برنامه پنجم توسعه منافاتي نداشته و در راستاي برنامه چهارم توسعه نيز هست.

در مقابل مخالفان آن را با كوچك سازي دولت و با برنامه پنجم مغاير دانسته وبار مالي اجراي طرح را بالا دانسته و آن را در راستاي كاهش اختيارات رئيس‌جمهور تفسير مي كنند و بر اين نظرند که وظايف و فعاليت سازمان ملي جوانان و سازمان تربيت بدني متفاوت است واين تلفيق ناهمگوني در قالب تشكيل وزارت ورزش و جوانان است. در اين حال آنچه مشخص است در واقع اگر نگاهي به دو سازمان ملي جوانان و تربيت بدني در سالهاي گذشته داشته باشيم در مي يابيم که اين دو سازمان با انتقادهاي بسياري در سالهاي گذشته روبرو بوده اند در اين حال به طور مثال عملكرد سازمان ملي جوانان در اين چند سال همواره با انتقادهاي جدي روبه‌رو بوده است و حتي مركز پ‍ژوهش‌هاي مجلس نيز در گزارش‌هاي خود اشكالاتي را به اين سازمان وارد دانسته است وبسياري از منتقدان نيز بر اين باورند که عملا سازمان ملي جوانان با وجود بودجه کلان خود نتوانسته در راه رسيدگي به مشکلات نسل جوان گام مهم و تاثيرگذاري بردارد گذشته از اين نيز کارشناسان و منتقدان ساختار فعلي سازمان تربيت بدني را با کارامدي بالايي با وجود بودجه عظيم آن ندانسته ومعتقدند تنها با تدوين برنامه حساب شده بايد مشكلات موجود حل گردد در اين حال موافقان تشکيل اين وزارت خانه جديد بر اين اميدند که با تشکيل نهاد جديد کارايي بيشتر و پاسخگويي مطلوب تري از وزارت جديد انتظار داشت .

در اين بين بايد اضافه کرد که فارغ از نظر موافقان و مخالفان تشکيل وزارت خانه جديد بايد با توجه به تجارب ساير کشور ها در اين زمينه و ادغام اين دو سازمان در قالب وزارت جديد ادغام کرد در اين حال هر چند بيگمان تشکيل اين وزارتخانه در توسعه و پيشرفت روز افزون ورزش کشور و ارتقاي آن در رشته هاي مختلف با توجه به پتانسيل هاي گسترده در کشور مي تواند حساس و نقش آفرين باشد اما بايد توجه هم داشت که در صورت تبديل سازمان تربيت بدني به وزارت جديد ورزش بايد به مسئوليت‌هاي فدراسيون‌ها و کميته ملي المپيک خدشه‌اي وارد نکنيم که به معناي دخالت دولت در ورزش تلقي گردد چه اينکه با توجه به اينکه همه جاي دنيا ورزش در شمول نهادهاي بين المللي و فدراسيون‌ها هم عضو مجامع بين‌المللي‌اند نبايد اين تلقي از دخالت دولت در سازمان و نهاد هاي ورزشي مرتبط با مجامع بين المللي پيش آوريم که به نوعي باعث ايجاد مشکلاتي براي ورزش کشور در مجامع بين المللي گردد.

جهان صنعت:يک مصاحبه و دو قيمت متفاوت براي بنزين‌

«يک مصاحبه و دو قيمت متفاوت براي بنزين‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مهرداد ميهن‌دوست‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ سيدشمس‌الدين حسيني در يک مصاحبه کوتاه اعلام کرده است که نرخ بنزين در کشور 400 تومان است نه 700 تومان و در ادامه وقتي مشغول توجيه اين نظريه بوده است نرخ بنزين را با ميانگين وزني کمتر از 600 تومان به دست آورده است.

اينکه وزير محترم اقتصاد و دارايي در يک مصاحبه کوتاه به دو نرخ متفاوت از بنزين مي‌رسد خود گوياست که مردم با چه سردرگمي مواجه هستند.

در اينکه سهميه فعلي کفاف تردد اغلب دارندگان خودرو را نمي‌دهد شکي نيست چراکه اساسا سياست سهميه‌بندي و اعلام نرخ آزاد به اين منظور بود که مصرف محدود شود و الا اگر قرار بود به ميزان مصرف معمول سهميه تعلق گيرد که نفس سهميه‌بندي عبث مي‌نمود.

بنابراين بايد قبول کنيم که شهرونداني هستند- که از قضا تعدادشان کم هم نيست- که مجبور به استفاده از بنزين 700 توماني مي‌شوند. حال اين استفاده از بنزين 700 توماني ممکن است در اين ماه به لطف بنزين يکصد توماني که علي الحساب هم هست کمتر خود را نشان دهد اما به طور حتم با قطع سهميه يکصد توماني که به مثابه لطف دولت در حق مردم! است استفاده از بنزين ليتري 700 تومان نيز بيشتر خواهد شد و شايد آن موقع وزير اقتصاد و دارايي مجبور شود در ميانگين وزني خود تغييراتي را لحاظ کند تا معلوم شود نرخ واقعي بنزيني که مردم در باک خودروهاي خود مي‌ريزند چقدر است.

دنياي اقتصاد:واكاوي جهش بورس پس از هدفمندسازي

«واكاوي جهش بورس پس از هدفمندسازي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛بورس تهران با گذشت كمتر از دو هفته از آغاز اصلاح قيمت حامل‌هاي انرژي، رشد شتابان شاخص و ثبت ميانگين بازدهي 5/3 درصدي را تجربه كرده است.

اما در شرايطي كه از ديد بسياري از كارشناسان، افزايش ناگهاني قيمت حامل‌هاي انرژي، بسياري از صنايع و شركت‌هاي بورسي را تحت تاثير قرار مي‌دهد، چگونه بورس تهران كه محل حضور صنايع انرژي‌بري از جمله سيمان و فولاد است، توانسته چنين بازدهي خيره‌كننده‌اي را تجربه كند؟

در پاسخ به اين پرسش، توجه به برخي مكانيزم‌هاي معاملات سهام در بورس مي‌تواند گره‌گشا باشد. در وهله نخست، به دليل وجود محدوديت ‌نوسان روزانه قيمت سهام از يك سو و شرط معامله سهام به ميزان حجم مبنا براي ثبت افت قيمت از سوي ديگر، سهام اكثر شركت‌هاي انرژي بر از جمله سيماني‌ها در حال حاضر درگير صف فروش هستند و به دليل معاملات اندك نمي‌توانند شاهد كاهش قيمت باشند.

همچنين افزايش چشمگير قيمت جهاني مواد خام و فلزات طي دو هفته گذشته و وابستگي 45 درصدي ارزش بورس تهران به توليدكنندگان اين‌گونه مواد، سبب شده با توجه به اجراي طرح تحول در فصل زمستان و اثر 3 ماهه افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي در هزينه‌هاي برخي از اين شركت‌ها، در عمل سرمايه‌گذاران دچار ديدي خوشبينانه به لحاظ افزايش درآمد شركت‌ها (فارغ از رشد هزينه‌هاي انرژي) شوند كه اين موضوع نيز يكي از عوامل رشد شاخص بورس طي روزهاي اخير است.

اما سومين عامل مثبت بازدهي فوق‌العاده بورس طي روزهاي اخير به افت شديد قيمت سهام پيش از اعلام جزئيات اجراي طرح تحول و افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي براي واحدهاي توليدي در حدي كمتر از انتظار فعالان بازار سرمايه بازمي‌گردد.

در خصوص مورد اخير توجه به چند نكته ضروري است. نخست اينكه، هرچند ممكن است افزايش قيمت برق و گاز براي واحدهاي توليدي در سال‌جاري قابل هضم باشد، اما قيمت‌هاي كنوني در سال‌ آينده، در طول يكسال سودآوري شركت‌ها را تحت تاثير قرار مي‌دهد كه اين نكته بايد مدنظر سرمايه‌گذاران قرار گيرد. همچنين با وجود عدم افزايش جهشي قيمت برق و گاز صنعتي در سال‌جاري، رشد خيره‌كننده قيمت گازوئيل به طور غيرمستقيم كليه واحدهاي توليدي را به لحاظ دسترسي به مواد اوليه و حمل كالاي ساخته متاثر خواهد كرد كه اين مورد به واسطه نبود امكان برآورد دقيق آثار آن، تا حد زيادي مغفول مانده است.

در اين ميان علاوه بر آثار مستقيم و غيرمستقيم افزايش نرخ حامل‌هاي انرژي، آثار كلان اجراي طرح تحول در سال آينده و راهكارهاي دولت و بانك مركزي براي مقابله با آثار تورمي آن از جمله تغيير نرخ سود سپرده‌هاي بانكي و اوراق مشاركت، مي‌تواند ترجيحات سرمايه‌گذاران را به لحاظ سرمايه‌گذاري در بورس يا ساير بازارها از جمله مسكن دستخوش تغيير كند كه اين موضوع نيز مي‌تواند چالشي مهم براي بازار سرمايه در سال آينده تلقي شود.
 

ارسال به دوستان
وبگردی