من
هم مثل خیلی دیگر از فوتبالیستهای بزرگ ایران در نازیآباد به دنیا
آمدهام. فوتبالم را از زمین خاکی مرغوبکار شروع کردم. من در زمین خاکی
بازی میکردم که آقای لارودی بازیام را دید. او از من و آقای احمد گلستان
که یکی از همتیمیهایم بود خواست که به راهآهن بروم. دو نفری رفتیم به
راهآهن و عضو این تیم شدیم. آقای گلستان هم فوتبالیست خوبی بود اما به
خارج از کشور رفت تا ادامه تحصیل بدهد و فوتبال را رها کرد.
سال 56 از
زمینهای خاکی به راهآهن رفتم و در تیمهای نونهالان، نوجوانان و جوانان
امید بازی کردم. مربیانم در راهآهن آقایان اردشیر لارودی، ناصر ابراهیمی،
قاسم طبیبی و علی ابوطالب بودند. وقتی فوتبالم را شروع کردم هافبک چپ
بودم. دو سال اولی هم که در راهآهن بودم در همین پست بازی میکردم. اما
بعد از دو سال مربیمان فهمید در خط حمله بهتر بازی میکنم و من را به جلو
برد.
چیزی که باعث شد مربی تیم تصمیم بگیرد من را به خط حمله ببرد این بود که وقتی در خط هافبک بازی میکردم، خیلی جلو میرفتم و دوست داشتم گل بزنم. آقای لارودی هم که دید اینطوری است، گفت بیا در خط حمله بازی کن. چند مسابقه رفتم جلو و وقتی که نشان دادم مهاجم خوبی هستم، دیگر جایم در خط حمله ثابت شد. آن موقع در مسابقههای جوانان تهران بود که لباس راهآهن را میپوشیدم. در این مسابقهها آقای گل هم شدم. یادم میآید اولین مسابقهای که در خط بازی کردم، بازی راهآهن با تیم افشین بود. من در این مسابقه دو گل زدم.
حدود سال 61 بود که از راهآهن به شاهین رفتم. 6 ماه در شاهین بازی
کردم که آنجا مربیانم مرحوم محراب شاهرخی و نصرالله عبداللهی بودند. بعد
از 6 ماه، در سال 62 برای گذراندن خدمت سربازی به تیم نیروی هوایی رفتم.
آنجا زیر نظر آقایان خسروشاهی و ملایری بازی کردم. در تیم نیروی هوایی که
بودم، 25 تا گل زدم و آقای گل شدم. تیم نیروی هوایی را از مسابقههای دسته
یک به لیگ استان تهران آوردیم. بعد از آن در اواخر سال 64 به پرسپولیس
آمدم. تا 20 تیر 76 هم در پرسپولیس بازی کردم. اولین بازی که با لباس
پرسپولیس به زمین رفتم در سال 64 مقابل وحدت بود. وحدت در آن زمان گربه
سیاه پرسپولیس بود و همیشه جلوی این تیم نتایج خوبی میگرفت. نزدیک شب عید
بود که این مسابقه برگزار شد. من با دو گلی که به وحدت زدم یک عیدی خیلی
خوب به پرسپولیسیها دادم. آن مسابقه را با نتیجه 3 بر صفر بردیم تا شروعی
خوب برای همکاری من و پرسپولیس باشد.
در پرسپولیس که بودم، در سالهای 1364، 1365، 1366، 1367، 1369، 1370 و 1372 آقای گل لیگ برتر شدم. هیچ مهاجمی در تاریخ فوتبال ایران به اندازه من آقای گل نشده است. من حتی یک رکوردی دارم که آن رکوردم هم دست نخورده باقی مانده. سال 69 یا 70 بود که من در لیگ 22 گل زدم و آقای گل شدم. همان سال علی دایی 17 گل زد. در آن سال تعداد تیمهای لیگ 12 تا بود و من 22 گل را در 22 مسابقه زده بودم. با توجه به تعداد مسابقههایی که انجام دادهام و گلهایی که زدهام، فکر نمیکنم کسی بتواند این رکورد را بشکند. اگر کسی پیدا شود که در 22 مسابقه 22 گل بزند واقعا شاهکار کرده است. با توجه به افزایش تعداد تیمهای لیگ برتری در سالهای اخیر، الان اگر کسی بخواهد رکوردش را با من مقایسه کند حداقل باید 30 گل بزند.
تنها یک سال خارج از کشور بازی کردهام. زمانی که به بازیهای جام ملتهای آسیا 1998 رفتیم من در اوج بودم و بهترین بازیکن این جام شدم. قطر میزبانی مسابقهها را بر عهده داشت و مسئولان باشگاه الاهلی قطر همان جا بازی من را دیدند که پیشنهاد دادند قراردادم را با الاهلی ببندم. به آنها گفتم بروم تهران، بعد برمیگردم. به تهران آمدم و با آقای پروین صحبت کردم. قبول نمیکرد اما آنقدر با او صحبت کردم که سرانجام راضی شد بروم. آن موقع از باشگاه الاهلی قطر 3 میلیون تومان گرفتم. البته قراردادهای داخل ایران 500-600 هزار تومان بود. سال 68 در الاهلی قطر آقای گل شدم. سابقه آقای گلی در باشگاههای تهران را هم دارم. فکر میکنم کلا در مسابقههای باشگاهی بالای 250 گل زدهام. این همه گل زدهام اما یکی از آنها نسبت به بقیه خیلی بیشتر خوشحالم کرد. آن هم گلی بود که به استقلال زدم. در یکی از داربیها گلی زدم که هیچ گاه آن را فراموش نمیکنم. آن گل، مسابقه را با تساوی یک بر یک تمام کرد و باعث قهرمانی پرسپولیس شد.
نزدیک 50 بازی ملی هم انجام دادهام که 21 گل ملی زدهام. اولین بازی ملیام سال 1362 در جام ارتشها بود. البته قبل از آن در سال 1360 برای تیم ملی امید هم انتخاب شده بودم اما به خاطر جنگ نتوانستیم به خارج از کشور برویم. در تیمهای پایه هم حضور نداشتهام چون زمانی که سن من به تیم ملی جوانان و نوجوانان میخورد، زمان انقلاب و جنگ بود و تیم ملی تقریبا هیچ اردویی برگزار نمیکرد.
در بازی خداحافظیام که در ورزشگاه آزادی و مقابل تیم استقلال برگزار شد، 13 دقیقه بازی کردم و چند موقعیت گل داشتم. میخواستم در آن مسابقه هم گل بزنم اما نشد. یک ضربه کاشته زدم که آن هم گل نشد. دوست داشتم من هم در آن مسابقه گل بزنم تا خاطره خداحافظیام شیرین شود. البته پرسپولیس آن مسابقه را 3 بر یک برد. پس از پایان آن مسابقه، پیراهنم را هم به مهدی مهدویکیا دادم که مهدی میگوید هنوز این پیراهن را نگه داشته است.
وقتی فوتبال را کنار گذاشتم، چند سال استراحت کردم. سال 78 به کرواسی رفتم و یک دوره مربیگری خیلی خوب را گذراندم. سال 79 به کلاسهای دیگری رفتم و از سال 80 مربیگری را با تیم شهید قندی یزد شروع کردم. این تیم را بعد از 12 سال به لیگ یک رساندم. بعد کنار مجید جلالی مربی پاس شدم که پاس همان سال به قهرمانی لیگ برتر رسید. در فصل 82-83 به شموشک رفتم. تیم داشت از لیگ برتر به لیگ یک سقوط میکرد که آن را در لیگ برتر حفظ کردم. فصل 84-85 هم به تراکتورسازی رفتم که این تیم را به مسابقههای پلیآف رساندم. آن موقع تیمها مستقیم به لیگ برتر صعود نمیکردند و ما در مسابقههای حذفی، حذف شدیم. بعد از آن هم به برق شیراز رفتم و این تیم را گرفتم که اشتباهی در کار مربیگریام بود. این تیم در حال سقوط بود و من اشتباه کردم که سرمربیگری آن را قبول کردم.