![]() |
فاطمه رجبي طي يادداشتي در سايت خود با اشاره به اظهارات اخير وزير اطلاعات دوران خاتمي كه گفته بود در دوران او در وزرات اطلاعات انقلاب رخ داده بود، نوشت: كدام انسان بيخرد، كمسواد و مبتدي اين جمله را پذيرا خواهد بود؟
در اين يادداشت كه نقل آن به معناي تأييد ديدگاه هاي نويسنده نيست، آمده است:
«علي يونسي» دادستان خشونتطلب اسبق – در فرهنگ اصلاحطلبي – و وزير اطلاعات سابق، در «بنياد باران خاتمي» افاضاتي داشتهاند كه نبايد با چشمپوشي از آن عبور كرد.
او گفته است: «در دوران خاتمي در وزارت اطلاعات يك انقلاب رخ داد و امنيت در كشور ملي شد.» ؟! «مدعي هستيم كه در دوران وزارتم با همكاري كاركنان وزارت اطلاعات كه اصلاح را درك و همراه اصلاحات شده بودند، با پشتيباني همهجانبه آقاي خاتمي و دولت ايشان در وزارت اطلاعات نه يك تحول، كه يك انقلاب رخ داد.» ؟!! «در دوره تصدي من، وزارت اطلاعات با استقلال خود به جاي وابستگي به يك گروه، براي خدمت به مردم و برنامههاي دولت و مجلس منتخب مردم، در تمام عرصهها تلاش قانونمند، هدفمند، و حرفهاي و اخلاقي كرده و ... .»
از شخصي چون علي يونسي كه يك شبه از خشونتطلبي محض – با تفسير اصلاحطلبانه – به اصلاحطلبي محض – براندازانه – تغيير ماهيت ميدهد، هيچ انتظاري نيست، بركلامش هيچ شرحي نبايد داشت، و بر اعمالش هيچ خردهاي نبايد گرفت. اما از آنجا كه متاسفانه اين فرد "لباس روحانيت به تن دارد" و هماكنون "بازگشتي مجدد به قوه قضائيه پيدا كرده" نكاتي چند را درخور ذكر ميدانم:
الف) اين كه "يونسي" به وزارت خود در دوران "خاتمي" مباهات كند، اگر صرفاً با توجه به بنگاهكلان اقتصادي "مؤسسه فرهنگ و توسعه" باشد كه با شركت يك هملباس ديگر به آن دست يافته، واقعا مباهات هم دارد! بنگاه مالي چند صدميلياردي كه با همه دستكاريها، فضاحت آن در پرونده مالي اين دو نفر همچنان باقي است، و اين پرونده همچنان بازِ باز است! اما خواندن انشاءهاي پيشنوشته براي "قبضه مجدد قدرت اصلاحطلبان در بنياد باران" با منابع مالي نامعلوم و اهداف براندازانه معلوم كه سفرهاي دورهاي "خاتمي" با كسب حمايت از غرب يكي از نمادهاي آن است، مسألهاي ديگر است كه بايد وزارت جديد به آن بپردازد. اين امر در صورتي قابل حصول است كه "طيف همكاران درككننده و همراهشونده با اصلاحات يونسي، هماكنون در وزارت اطلاعات بر سر كار نباشند"!
ب)"يونسي" قطعا بايد پاسخ دهد "آن انقلاب رخ داده در وزارت اطلاعات" و آن "امنيت ملي شده در كشور" به چه معنايي است؟ كدام انسان بيخرد، كمسواد و مبتدي اين جمله را پذيرا خواهد بود؟ و چرا يونسي با كالبدشكافي "جملات دستوري خود"، ماجرا براي ملت توضيح نميدهد؟
آيا جدا شدن وزارت اطلاعات از بدنه نظام، و تبديل آن به محفلي براي "امنيت براندازان" توضيح و معناي جملات يونسي است؟ كه بعيد نيست چنين باشد، زيرا وي در رأس وزارت اطلاعات، پس از كشف و افشاي سند حركت براندازانه "نهضت خائن آزادي و مليون مرتد" كه بخشي از آن در مطبوعات هم آمد، آن را براندازاي ندانست و نيز حركت خود را در راستاي مجلس منتخب – يعني مجلس ششم - ميخواند.
آفرين به اين "انقلاب" "امنيت ضد ملي شده" در دوران وزارت و رئيسجمهوري خاتمي.
ج) نكته مضحكتر در افاضات "يونسي" شكرگزاري او براي اين امر است كه "خود و همكارانش"؟! در وزارت اطلاعات "اصلاحات را درك كرده و با آن همراه شده بودند." و نيز وزارت اطلاعات يونسي يا خاتمي وابسته به يك گروه نبوده است!!! و باز مضحكتر اين كه "يونسي" كاركرد وزارت اطلاعات خاتمي را هدفمند، حرفهاي و اخلاقي هم نقاشي كرده است!!!
نكات قابل اشاره حتي به صورت فهرست، در تفسير افاضات يونسي، آن است كه در وزارت اطلاعات اصلاحطلبي برانداز (سربازان گمنام و خون دلخوران اين دستگاه حافظ امنيت نظام و كشور در اين مقوله نميگنجند) در چند مطلب زير خلاصه ميشود كه گوياي مشتي از خروار است و بيش از هر مساله هدفمندي و اخلاقي بودن را مينماياند:
1. شهادت سيدبزرگوار، شهيد راهِ شناخت دقيق ماهيت منافقين – اعم از دسته رجوي يا اصلاحطلبان كه در دوران پر افتخار وزارت اطلاعات خاتمي رخ داد. پرونده قاتل يا قاتلان به ناكجا آباد رفت و و ... آيا نبايد تصريح شهيد لاجوردي به براندازي سازمان مخوفي كه همواره در حاكميت دخيل بوده را سبب شهادت او، و ناكجا آباد رفتن پيگيري قاتل او دانست؟!
2. شهيد عظيمالشان "صياد شيرازي" كه به جرم "ولايتمداري بيبديل" مورد بغض و كينه منافقان و اصلاحطلبان قرار داشت و "خبر كذب دستگيري قاتل او از سوي وزارت اطلاعات انقلابي "يونسي-خاتمي"، برگ زرين ديگري در "ملي شدن امنيت" توسط "يونسي و خاتمي" است. بديهي است "هم يونسي و هم خاتمي" بايد به اين دو "مصيبت بزرگ ملي" مباهات كنند.
3. چند بار خمپارهاندازي منافقان به مناطق مختلف در تهران، كه دو بار آن شليك 12 خمپاره به مراكزي از سپاه پاسداران بود، در پرتو "هدفمندي، حرفهاي و اخلاقي كار كردن وزارتخانه "يونسي و خاتمي" صورت گرفت، و اين يعني "انقلاب كامل" عليه نظام اسلامي و ايجاد "امنيت ضد ملي آشكار" در سطح كشور!؟
4. قتل "سعيد امامي" با پروندهاي كماكان مبهم و مختومه، ماجرايي با تكراري از "ماجراي دريفوسي" در فرانسه بود كه "مشروعيت و رشد صهيونيزم يهودي را در آن كشور و سپس اروپا و كل جهان نتيجه داد؟" "يونسي" ميپندارد بازي با شعور مردم در اين غائله، كه خوردن يا خوراندن داروي نظافت، "عاملان دوم خردادي ماجراي قتلهاي زنجيرهاي را از مهلكه نجات داد" و نظام را مورد يورش براندازان اصلاحطلب داخلي و خارجي واقع كرد، به خودي خود پايان ماجراست؟ بايد تاكيد كرد در اين حركت "قانوني بودن، هدفمند بودن، حرفهاي بودن و اخلاقي بودن" به معناي تمام و بارز خودنمايي داشت.
5. بر حجتالاسلام و المسلمين حسينيان است كه فضاحتهاي برآمده از دوران يونسي – خاتمي در اطلاعات را به صورت قانوني دنبال كنند و آن را براي ملت بازگو نمايند. با اين راهكار "هدفمنديهاي بنياد باران" و سخنرانيها و برنامهريزيهاي آشكار و نهان آن را در پيشگاه ملت افشا خواهند نمود و سخنرانيهاي دستوري بر ملا خواهد گرديد.
6. "يونسي"بداند، بازگشت مجدد او به قوه قضائيه يك ضعف بزرگ براي آن قوه دادگستر و يك تضعيف آشكار براي حضرت آيتالله شاهرودي است. بنابراين بهتر است پيش و بيش از "عِرض خود بردن" و "زحمت ديگران پيش آوردن" از افتخارات و "انقلاب"هاي وزارت سرسپرده به براندازي اصلاحطلبانه،در دوران وزارتش سخنپراكني نكند. اگر اين روند ادامه يابد قطعاً همهآگاهان نسبت به حضور كنوني وي در قوه قضائيه، مطالبات آگاهانه، دينمدارانه و اصولگرايانه را ابراز خواهند كرد و مسير جديدي پيش روي او و حامي و پشتوانههمهجانبهاش – خاتمي – گشوده خواهد شد.
به هرحال شماهمان راهي راميرويد كه درسالهاي ابتداي انقلاب منافقين وگروههاي تنرو رفتند ونتيجه ان حكومت افرادي باطيف فكري محتشمي و كروبي وموسوي خوييني و...گرديد كه دران دوران بسياري ازفشارها بخصوص درگزينش ها و...برجامعه وارد گرديد.
ازموده راازمودن خطاست