arjang.h81@gmail.com
پس از پایان کنفرانس مطبوعاتی گزارشگر برنامه 90 از علی دایی خواست دکمه پیراهن خود را ببندد تا با او مصاحبه کند. علی دایی هم به او پاسخ داد: «به شما چه ربطی دارد که یقه من باز است؟ این زندگی شخصی من است. اصلاً بروید با کسی مصاحبه کنید که یقه اش بسته است!»
در همین راستا احتمالات زیر مطرح می شود:
احتمال اول: گزارشگر برنامه 90 خبر نداشته است که اخیراً تکنولوژی بسیار بسیار پیشرفت کرده است و حتی می شود سریال "لاست" را که هشتاد نود درصدش در هوای گرم و کنار دریا فیلمبرداری شده را هم به طریقی قابل پخش کرد! دیگر یک دکمه که ارزش این حرف ها را نداشت، بچه های جلوه های ویژه یک یقه ی توپ به اضافه ی یک کت خوشگل برای دایی تدارک می دیدن تا خودش هم با دیدن تیپ جدید خودش کلی تعجب کند و متوجه شود اگه اونطوری تیپ بزنه چقدر خوشتیپ تر می شه!
احتمال دوم: امروز به یقه ی علی دایی گیر دادن، حتماً فردا هم به شورت ورزشی بازیکنا گیر می دن! در همین راستا احتمال می دیم بعدها شاهد شنیدن چنین دیالوگ هایی باشیم:
* آقای برهانی، لطفاً برین یه شلوار روی این شورت ورزشی تون بپوشین تا ما افتخار بدیم باهاتون مصاحبه کنیم! اگه یه لباس آستین بلند هم پیدا کنی که عالی می شه!
* سبیل بگذارید!! آقای مظلومی، از همین الان گفته باشم دیگه سیبیل هاتون رو نمی زنین ها! اگه می خوای بازم باهاتون مصاحبه کنیم باید سبیل بذارین!
* آقای منصوریان! چند دفعه بگم! مو بکارید! مو!! اینطوری نور می افته توی دوربینمون و فیلم خراب می شه!
* آها! این شد! دیدی اینطوری چقدر خوشتیپ تر شدی! دفعه ی بعد هم اگه عینک دودی بذاری باهات مصاحبه می کنیم! ایول شاغلام!!
***
ما هر چی می گیم این پول چرک کف دست هست، کسی باور نمی کنه! مگه نمی بینین توی همه ی این سریال های تلویزیون آدم پولدارها بدبختن و هزار نوع درد و مرض دارن و همه ی بچه هاشون هم خلاف کار می شن؟!
اصلاً همین "کرش" خودمون! از دست پول آسایش نداره! تا دیروز که قسط اولش پرداخت نشده بود شبها از خوابش نمی برد! حالا هم که قسط اولش رو دادن باز هم شبها خوابش نمی بره! آخه به دلیل مشکلات بانکی که غربی ها وضع کردن، کرش امکان انتقال پول هاش رو به بانک های خارج از ایران نداره!
در همین راستا و در جهت پیشبرد ورزش کشور، ما طنزنویسان عصرایرانی آمادگی خودمون رو اعلام می کنیم که پول های آقای کرش رو بگیریم و یه جای مطمئن براشون نگه داشته و یا کلاً این پول ها رو خرج کنیم تا خیالشون راحتِ راحت بشه!!
***
فرهاد کاظمی و حبیب کاشانی با هم وسط خیابون مذاکراتی انجام دادن! برخی نشریات ورزشی می گن کاشانی از فرهادخان خواسته تا بیاد پرسپولیس؛ فرهادخان هم میگه یه کاری توی شهرداری داشته و می خواسته در این مورد با حبیب خان صحبت کنه! البته منظور فرهادخان اصلاً پارتی بازی و اینجور چیزها نبوده ها! اصلاً!
در همین راستا "ستون طنزعصرایران ورزشی" به دیالوگ های رد و بدل شده میان این شخصیت ورزشی دست پیدا کرد که به شرح زیر می باشد:
- حبیت! حبیت!
* کیه؟! کیه؟! کیــــــــــــــــــــــــه؟!
- آروم! آروم!! منم! فرهاد! اینجام!! منم!!
* خوبی فرهاد؟! این چه وضع صدا زدنه؟! مگه شایعات مربوط به وزیر شدنم رو نشنیدی؟! منو حاجی کاشانی صدا بزن!
- خوبه خودت می گی شایعات! بذار هر وقت وزیر شدی بعد بهت می گیم حاجی کاشانی!
* مگه عکسم با مشایی رو توی سایت ها ندیدی؟!
- پس اون عکس واقعیه؟! فتوشاپی نیست؟!
* اصلاً ولش کن! چیکارم داری؟!
- شنیدم توی شورای شهر هستی! می خواستم بگم اگه میشه یه صحبتی بکنی کوچمون رو بیان آسفالت کنن! وقتی بارون می شه خیلی گل و شل می شه!
* خب ببینم چی می شه! آها! خوب شد دیدمت! چند وقتی هست دنبال جایگزین واسه علی دایی هستم! میای مربی پرسپولیس بشی؟!
-- با عرض پوزش از خوانندگان عصرایرانی، از این جا به بعد شارژ واکمنمون تموم شد و دیگه مکالمه ی این دو نفر رو نتونستم ضبط کنیم! به نظر شما ادامه ی دیالوگ های کاشانی و کاظمی چه بوده است؟!