۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۱۴۲۷۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۷ - ۲۵-۰۲-۱۳۹۱
کد ۲۱۴۲۷۴
انتشار: ۰۹:۴۷ - ۲۵-۰۲-۱۳۹۱

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:احتياط به مارپيچ نزديك مي شويد !

«احتياط به مارپيچ نزديك مي شويد !»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- «مارپيچ سكوت»- SILENCE SPIRAL- يكي از ترفندهاي پيچيده و پرهزينه عمليات رواني است كه از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون و مخصوصا طي دو سال اخير در حجم انبوهي عليه مردم كشورمان به كار گرفته شده است. مارپيچ سكوت كه شرح آن خواهد آمد اولين بار در سال 1974- 1353- از سوي خانم اليزابت نئول نيومن آلماني در كتاب «افكار عمومي- پوست اجتماعي» مطرح شد. نيومن و برخي ديگر از نظريه پردازان غرب مارپيچ سكوت را يك نظريه علمي مي دانند كه مي تواند بخشي از ساز و كار و مكانيسم اجتماعي در شكل گيري افكار عمومي را توضيح داده و تشريح كند. اما به گزارش آسوشيتدپرس، چگونگي بهره گيري از اين نظريه يكي از ده ها - و اكنون صدها- ماده درسي است كه در سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و اروپا به افسران عمليات رواني آموزش داده مي شود و بخش قابل توجهي از فعاليت غول هاي رسانه اي وابسته به كلان سرمايه داران غرب، نظير رابرت مرداك و برادران وارنر در اين بستر به كار گرفته مي شوند.

2- ترفند مارپيچ سكوت بر اين نظريه تكيه دارد كه افراد جامعه اگر احساس كنند ديدگاه و نظر آنها در «اقليت» قرار دارد و اكثر افراد جامعه ديدگاه و نظري متفاوت با آنها دارند، به طور معمول و براساس يك قاعده فراگير- استثناها مورد نظر نيست- علاقه و تمايلي به ابراز نظر و عقيده خود نخواهند داشت و بيم آن دارند كه به خاطر ابراز عقيده و نظر متفاوت خويش در انزوا قرار گيرند و از سوي ديگر وقتي يك ديدگاه از سوي اكثريت افراد جامعه حمايت مي شود، افراد خنثي و بي تفاوت نيز ترجيح مي دهند در همان راستا ابراز عقيده كنند.

كارشناسان و نظريه پردازان عمليات رواني براساس قاعده فوق ترفند مارپيچ سكوت را طراحي كرده و به ميدان مي آورند. با اين توضيح كه وقتي رواج و فراگيري فلان «باور دروغين» را در جامعه حريف به سود خود ارزيابي مي كنند، با بهره گيري از رسانه ها، گروه ها، احزاب و شخصيت هاي وابسته يا تحت تاثير خود، همان ديدگاه و نظر را به عنوان ديدگاه و باور اكثريت مردم(!) تبليغ كرده و ترويج مي دهند و از آنجا كه در جوامع امروزي و در عصر ارتباطات، رسانه ها نقش برجسته اي در شكل دهي و ساخت افكار عمومي دارند، ديدگاه ترويج و تبليغ شده در يكي از دو حالت زير، شكل گرفته و تثبيت مي شود. اول؛ آن كه اكثريت مردم، ديدگاه ارائه شده را باور مي كنند! اين حالت، مطلوب ترين نتيجه مورد انتظار دشمن از عمليات رواني ياد شده است ولي معمولا در يك جامعه هوشمند و صاحب بصيرت امكان وقوع ندارد. و حالت دوم اين كه؛ شمار قابل توجهي از مخاطبان- و نه همه آنها- نظر ترويج شده را باور نمي كنند ولي آن را نظر اكثريت مردم تلقي مي كنند. اين حالت اگرچه براي دشمن مطلوب ترين حالت نيست ولي با حالت مطلوب فاصله چنداني ندارد، چرا كه در هر دو حالت، نظر و ديدگاه تبليغ شده به عنوان نظر اكثريت جامعه معرفي شده و فضا را به سمت و سوي دلخواه دشمن سوق داده است.

3- اما، اصلي ترين مشكل دشمن جريانات، شخصيت ها و افرادي هستند كه نه فقط ديدگاه ارائه شده را باور ندارند بلكه آن را نظر اكثريت جامعه نيز نمي دانند. اين عده چنانچه زبان و قلم به مخالفت با نظر ارائه شده بچرخانند و «واقعيت»ها را آنگونه كه هست به گوش مردم برسانند مخصوصا اگر اين شخصيت ها و جريانات از اقبال و پايگاه مردمي برخوردار باشند، عمليات فريب دشمن با شكست قطعي روبرو مي شود و كار رسانه ها و گروه هاي همراه و همسو با آن به رسوايي شكننده مي انجامد. ترفند «مارپيچ سكوت» در اين نقطه به كار گرفته مي شود.

4- در شگرد «مارپيچ سكوت» ماموريت اصلي برعهده رسانه ها - اعم از رسانه هاي ديداري، شنيداري، مكتوب، تريبون ها، نظر شخصيت ها- است. در اين هنگام، رسانه هاي وابسته به دشمن- به قول حضرت آقا پايگاه دشمن- و يا كم اطلاع از ترفندهاي دشمن، وظيفه پيدا مي كنند كه هر ديدگاه و نظر مخالف با نظر ارائه شده از سوي دشمن را زير اين تابلو و عنوان دروغين كه با نظر اكثريت جامعه در تضاد است، به باد مخالفت و در مواردي استهزاء بگيرند. اين هجوم در حجم انبوه و سطح گسترده صورت پذيرفته و تلاش مي كنند ارائه كننده نظر مخالف را از ابراز نظر پشيمان كرده و به «سكوت» وادارند... «مارپيچ سكوت» اينگونه شكل گرفته و به ميدان آورده مي شود.

5- اواخر بهمن ماه سال گذشته- چند هفته قبل از انتخابات مجلس نهم- گروهي از كانال يك تلويزيون نروژ براي مصاحبه به كيهان آمده بودند. خبرنگار نروژي به عنوان اولين سؤال پرسيد «ارزيابي شما از شرايط سخت اقتصادي ايران و گسترش فقر در كشورتان چيست»؟! نگارنده بعد از خوش آمدگويي پرسيد «ترافيك سنگين خيابان هاي تهران برايتان دردسرآفرين نبود؟» و مصاحبه كننده نروژي كه سر درد دلش باز شده بود گفت «ترافيك فاجعه است.

تهران به يك پاركينگ بزرگ شبيه است»! پرسيده شد «شايد اتومبيل ها فرسوده اند و مشكل ترافيكي ايجاد مي كنند»؟ با تعجب گفت «اكثر اتومبيل ها از بهترين هاي اروپايي و ژاپني و كره اي و آخرين مدل هاي پژو فرانسوي اند» به ايشان گفته شد «اين روزها به عيد نوروز نزديك مي شويم و مردم براي خريد به خيابان ها آمده اند» خبرنگار نروژي ابتدا پرسيد «شما با من مصاحبه مي كنيد يا من با شما»؟! و سپس گفت؛ «اكثر اتومبيل ها تك سرنشين بودند و بعيد است براي خريد عيد آمده باشند»! از ايشان پرسيده شد «آيا انبوه اتومبيل هاي سواري آخرين مدل و تك سرنشين نشانه فقر و تنگدستي مردم است»؟! و او سكوت معناداري كرد و گفت مي پذيرم و پرسيد؛ آيا شما وجود فقر را در كشورتان نفي مي كنيد؟

پاسخ آن بود كه نه! ولي شما تصويري از ايران ارائه مي دهيد كه انگار هر روز پيكر بي جان تعدادي از مردم ايران را كه از گرسنگي فوت كرده اند از كنار خيابان ها جمع مي كنيم؟! و اينهمه پيشرفت و عمران و آباداني و تلاش براي فقرزدايي را ناديده مي گيريد و... سخن در اين باره به درازا كشيد ولي تلويزيون نروژ اين بخش از مصاحبه را پخش نكرد!
ترديدي نيست كه در عرصه اقتصاد و تامين معيشت مردم نيز مانند برخي عرصه هاي ديگر با نقطه مطلوب و ايده آل فاصله داريم ولي از نقطه شروع تاكنون گام هاي بلند و حيرت انگيزي برداشته ايم تا آنجا كه شرايط اقتصادي و اجتماعي و موقعيت علمي و تكنولوژيك كشورمان نه فقط با هيچ يك از كشورهاي منطقه قابل مقايسه نيست بلكه در مواردي از بسياري كشورهاي مدعي پيشي گرفته ايم.

6- اين نوشته در پي انكار برخي از پلشتي ها، نظير گراني لجام گسيخته و يا سوءاستفاده هاي كلان مالي و بي توجهي شماري از مسئولان به معيشت محرومان و اقشار مستضعف جامعه نيست. چرا كه به گواهي نسخه هاي روزنامه كه براي همگان قابل دسترسي است، كيهان بيش از ديگران و همواره پيش از آنان به اينگونه ناهنجاري ها پرداخته است.

اعتراض به گراني جهشي اين روزها اولين بار از سوي كيهان و در قالب ده ها يادداشت و گزارش مستند صورت پذيرفت. فساد كلان بانكي و نقش بانك آريا و مه آفريد اميرخسروي در آن، 4 ماه قبل از آن كه دستگاه هاي قضايي و امنيتي به سراغ ماجرا بروند از سوي كيهان افشا شد. تقريبا - و با جرات گفته مي شود كه- هيچ پرونده كلان فساد مالي و اقتصادي را نمي توان آدرس داد كه قبل از دستگاه قضايي و اطلاعاتي در كيهان مطرح نشده باشد و... اما در اين نوشته سخن بر سر سياه نمايي دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها است كه فضاي كشور را وارونه جلوه مي دهند و با بهره گيري از رسانه هاي زنجيره اي و اجاره اي، مارپيچ سكوت مي سازند و مي كوشند تا هرگونه توضيح و روشنگري درباره واقعيت هاي جاري كشور را در هزارتوي اين مارپيچ از صدا بيندازند. تا اينجاي كار اگرچه ناجوانمردانه است، اما طبيعي است چرا كه از دشمن جز كينه توزي و توهم پراكني انتظاري نيست، ولي گلايه- شما بخوانيد ملامت- متوجه برخي از خودي هاي غافل- اعم از شخصيت ها، گروه ها و رسانه ها- است كه مرعوب فضاي مجازي و دروغين «مارپيچ سكوت» مي شوند و بي آن كه بدانند يا بخواهند در اين چنبره فريب با دشمن مردم و نظام و اسلام همصدايي مي كنند!

سخن اين نيست كه پلشتي ها نقد نشود و مطالبات مردمي- حتي نوع حداكثري آن- از مسئولان نظام خواسته نشود، بلكه به قول حضرت آقا كه كلامي علمي و حكيمانه است، نقد دلسوزانه آن است كه در كنار ناهنجاري ها و نبايدها به هنجارها و دست آوردها نيز اشاره شود. در اين صورت، فضا آنگونه ترسيم مي شود كه واقعا هست، نه آنگونه كه دشمن مي نماياند. در اين حالت پاي مقايسه به ميان مي آيد- همان كه امام راحل ما(ره) بارها بر ضرورت آن تاكيد فرموده بود- و در اين مقايسه است كه گام هاي ناپيموده در كنار گام هاي بلند طي شده با هم به نمايش گذارده مي شوند و اين واقعيت كه نه خلاف است و نه گزاف به وضوح رخ مي نمايد كه «ناپيموده»ها اگرچه به هرحال «ناپيموده»اند و بايد پيموده شوند ولي در حد و اندازه اي نيستند كه سايه خود را بر «گام هاي بلند پيموده» تحميل كنند... و اين رشته اگرچه سر دراز دارد و باز هم به آن خواهيم پرداخت ولي در پايان اشاره به اين نكته از قول روزنامه آمريكايي يو. اس. اي تودي و به نقل از گزارش «آمريكن اينترپرايز» را ضروري مي دانيم كه؛ «بزرگترين مشكل آمريكا در ايران، حضور يك حريف قدرتمند- با استفاده از واژه SUPER OPPONENT (ابرحريف) به نام [آيت الله] خامنه اي است كه نقشه راه را مي شناسد و مردم به او اعتماد آميخته به اعتقاد دارند».

خراسان:براي آزادمردفرزانه توس

«براي آزادمردفرزانه توس»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد؛آنچه از انديشه و زبان و قلم حکيم توس آن خرد ورز سخندان انديشمند تراوش کرده و چون نهرهاي زلال بر کران تا کران انديشه و دل و جان اهل فهم و خرد نه تا امروز بلکه تا جاودان، هميشه جاري است ريشه در باور و تفکر يکتاپرست آزاد مردي دارد که کيمياشناس و گوهرشناس است و کيمياگر. و کيميايش سنجيده انديشه هايي نبشته و جا گرفته چون نگين بر چنبره استوار و فاخر و بسي زيباي واژگان زبان پارسي است.نخست افتخار فردوسي حکيم، باورش به يکتاپرستي و يگانگي حضرت آفريدگار است و سخن را و پند و حکمت و اندرزش را و سرايشش را با نام يکتاي هستي آفرين مي آغازد و چه سترگ و نغز و شيرين مي سرايد:

به نـام خـداوند جـان و خردکزين برتر انديشه برنگذرد

و چه حکيمانه ادامه مي دهد:

خداوندکيوان وگردان سپهرفروزنـده ماه و ناهـيد و مهـر

زنام ونشان وگمان برتراستنگارنـده برشـده پيکر است

و چه زيبا بر ستايش و بندگي حضرت آفريدگار پند مي دهد:

ستودن نداندکس او راچوهستميان بندگي را ببايدت بست

و آن گاه بر کيش و مذهب بر حق خود سنجيده و جانانه پاي مي فشرد و چنين سخن سر مي دهد:

چه گفت آن خداوندتنزيل و وحيخـداونــد امــر و خـداونــد نـهـي

که من شهرعلمم،علي ام دراستدرست اين سخن گفت پيغمبراست

اگر خلد خواهي به ديگر سرايبـه نـزد نـبـي و وصـي گـير جاي

مــنـــم بـــنــده اهـــل بـيـت نبيســتـايـنـده خــاک پــاي وصـي

فردوسي اين حکيم دانا و اهل دل در دوستي وطن و جان فشاني از براي ايران زمين چنان سخن سر مي دهد که هر دارنده جاني و دارنده غيرتي را شور و عشق وطن به اوج مي رساند. حکيم جانش را فدايي و قرباني ميهن مي داند و بهترين سال‌هاي عمرخود را صرف سرودن براي مانايي تمدن و فرهنگ وتاريخ و حماسه آفريني‌هاي ايرانيان مي‌کند و چنان برنسل‌هاي حتي چند سده بعد از خود تاثير مي‌گذارد که شاعري چنين مي سرايد:

دريغ اسـت ايران کـه ويـران شـودکنـام پلـنگــان و شيـران شود...

چـو ايـران نـبـاشـد تــن مـن مــبـادبـديـن بـوم و بر زنده يک تن مباد

همه سر به سر تن به کشتن دهيماز آن به که کشور به دشمن دهيم

داناي توس آن دانش اندوز دانش پژوه دانش مدار هم به جستن و جست وجوي دانش بسيار پند مي دهد و هم به نگاه داشتن و پاسداشت جايگاه دانش پژوهان بسي سفارش مي کند و مي فرمايد:

چو دانش پژوهنده بيند زيانکه بندد به دانش پژوهي ميان؟

آن آزاد مرد چنان جايگاه انسان و آزادگي انسان را بلند مي داند و برمي شمرد که دوصد بار مردن را بهتر از زندگي به قيمت بندگي مي داند و مي فرمايد:

بسوزد در آتش گرت جان و تنبـه از بـنـدگي کـردن و زيـستن

اگر مايه زندگي بندگي استدو صدبارمردن به از زندگي است

و آن گاه که اين سخن سنج ترين سخندان ايران زمين در باب زنده کردن و پاسداشت قند پارسي سخن سر مي دهد آن چنان کيان به کما رفته و کمان شده زبان پارسي را به جنبشي دوباره و اهتزازي غرور آفرين و جاودانه درمي آورد که تا ايران و ايراني در پهنه هستي نفس مي کشد به روان تابناک اين زندگي آفرين و حيات بخش زبان پارسي که از گزيده ترين و ناب ترين و بلند جايگاه ترين نشانه هاي هويت ايراني است درودي هماره مي فرستد. به روان آن سخندان سخن سنج و فرهيخته اي که عمر و جواني اش را به پاي رويش و زايش و پايش زبان پارسي ريخت و سروقدش را در اين راه کمان کرد و چه زيبا سرود:

بسي رنج بردم در اين سال سيعجم زنده کردم بدين پارسي

اين بزرگ معمار کاخ بلند زبان پارسي چنان کاخي بلند جايگاه و بلند مرتبه و رفيع از واژگان ايراني و پارسي بنا نهاد و ساخت که هيچ باد و باران و آتش و توفاني نتواند گزندي بدان برساند و باز چه زيبا سرود:

پي افکندم از نظم کاخي بلندکه از باد و باران نيـابـد گزند

بـنـاهــاي آبـاد گــردد خـرابز بـاران و از تـابـش آفـتــاب

فردوسي اين بزرگ مرد عرصه دانش و فرزانگي و آزادگي، بزرگي انسان را به جوانمردي و دانش و فرهنگ مي داند و دانايي را زمينه توانايي برمي شمارد و دانش و دانايي را مايه برنايي و جواني و مي فرمايد:

توانا بود هر که دانا بودز دانش دل پير برنا بود

همچنين جاي جاي گرانبها نامه فردوسي و شاهکار زبان پارسي سرشار از روح جوانمردي و سلحشوري و حماسه آفريني است.

شاهنامه فردوسي نه تنها بر فراز قله ادب پارسي هماره خوش مي درخشد بلکه بزرگ نامه اي حکيمانه و گنجينه اي از درس ها و آموزه هاي اخلاقي و انساني فرا روي جهان بشريت است شاهنامه نه تنها جمع اسطوره و تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران زمين بلکه خود گوهري فروزان و نشاني تابناک از هويت انساني و اخلاقي مردمان اين بوم و بر است.زبان پارسي گرانمايه ميراثي که فردوسي حکيم براي همه نسل ها و عصرها از خود به يادگار گذاشت چنان پلي ايمن و بسي مطمئن و بسيار کارآمد و موثر شد براي انتقال و نشر و ترويج تمدن و فرهنگ ايراني و اسلامي. و آموزه هاي گرانقدر و بلند مرتبه دين مبين را به زيباترين کلام و هنرمندانه ترين و رساترين پيام ها به گوش جان جهانيان رسانيد.

همين پختگي و ورزيدگي و مانايي زبان پارسي به برکت شاهکار فردوسي خود عاملي بس موثر شد براي اينکه ايرانيان پاک نهاد گر چه بر اساس فطرت پاک خود به آيين پاک محمدي و دين مبين اسلام گرويدند و مسلمان شدند و با دستيابي به چنين مرتبتي، مقامي دوصد چندان يافتند، پارسي گو ماندند و ايراني ماندند و مسلمان شدند اما عرب نشدند وهويت ايراني وزبان پارسي خود را همچنان پاس داشتند.و اينک خدا را سپاس مي گزاريم که فرزانگاني چون رهبر انقلاب و علماي فرزانه اي چون آيت ا...حسن زاده آملي، آيت ا... جوادي آملي، شهيد مطهري و فرهيختگان پارسي شناس فراواني در دانشگاه هاي داخل و خارج کشور بر شناخت جايگاه فردوسي و قدرشناسي از ميراث گران بهاي او اصرار مي ورزند و به راستي شناخت و تجليل از چهره اي که سرچشمه اي جوشان براي جاري زلال زبان پارسي و بستر ادب و فرزانگي و فرهيختگي و خرد ورزي و دانش ورزي و يکتا پرستي است وظيفه اي بايسته، خواستني و شيرين است براي هر کسي که بضاعتي دارد و دلي در گرو ايران و ايراني و زبان و تمدن فرهنگ ايران زمين. 

جمهوري اسلامي:تلاش اختاپوسي براي بلعيدن بحرين

«تلاش اختاپوسي براي بلعيدن بحرين»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛شوراي همكاري خليج فارس، قرار است امروز موضوع اتحاد رژيم‌هاي عربستان وبحرين را مورد بررسي قرار دهد. اين طرح خطرناك كه در پي عدم كارآيي حضور نيروهاي نظامي عربستان در بحرين براي سركوب قيام ملت اين كشور به اجرا درمي‌آيد، شامل الحاق بحرين به عربستان و تحت قيموميت در آمدن رژيم آل خليفه توسط آل سعود است.

اين ترفند كه كليد آن در سفر نخست‌وزير بحرين به رياض زده شد و اولين بار در مصاحبه سلمان آل خليفه با روزنامه سعودي الرياض انعكاس يافت، متضمن اين نكته بود كه "اتحاد بحرين و عربستان، آرزوي منامه است و خاندان آل خليفه براي تحقق آن تلاش مي‌كند."
اين توطئه شوم كه حاصل رايزنيهاي گسترده رژيم‌هاي آل خليفه و آل سعود براي تحت‌الحمايه قرار گرفتن كامل رژيم پادشاهي بحرين توسط حكومت رياض به منظور نجات آل خليفه از انقلاب مردمي است و پيش از اين در چارچوب مذاكرات محرمانه الحاق بحرين به عربستان توافق شده بود، قطعاً با مخالفت‌هاي گسترده‌اي روبرو خواهد گشت و به همين دليل منامه و رياض به دنبال تأييد گرفتن براي اين توافق از سوي چهار كشور ديگر عضو شوراي همكاري هستند، كشورهايي همچون عمان، قطر، امارات و كويت كه با آن موافقتي نداشته و آنرا به عنوان بلعيده شدن كشورهاي كوچكتر شوراي همكاري توسط برادر بزرگترشان يعني عربستان تلقي مي‌كنند. اين كشورهاي كوچك حاشيه خليج فارس گرچه عضو شوراي همكاري هستند ولي اختلافات ارضي و سياسي ريشه‌داري با رياض دارند و رضايت چنداني از سلطه اختاپوسي عربستان نداشته و نفوذ رژيم آل سعود را به معناي در حاشيه قرار گرفتن خود مي‌دانند.

بنابراين، نگراني‌هاي عميقي از تشكيل اين اتحاديه دوجانبه در داخل شوراي همكاري وجود دارد كه مي‌تواند زنگ خطر را براي چهار عضو ديگر شورا به صدا درآورده و شيخ‌نشين‌هاي كوچك را در معرض اشتهاي سيري‌ناپذير حكام رياض براي بلعيدن كشورهاي كوچك‌تر قرار دهد.

اين تصميم خطرناك علاوه بر اينكه مي‌تواند در اجلاس امروز رياض با امكان ابراز مخالفت از سوي امارات، قطر، عمان و كويت روبرو شود، از هم اكنون با مخالفت گسترده اكثريت مردم بحرين مواجه شده و اوضاع را براي رژيم آل خليفه از اين هم بدتر خواهد ساخت.
مردم بحرين اين طرح را به معناي پيامد شوم حضور نظامي عربستان و گام بلند رياض براي اشغال نهايي بحرين دانسته و همانطور كه احزاب مخالف اعلام كرده‌اند و هرگز حاضر به پذيرفتن آن نيستند. آنها مقاومت در برابر اين توطئه و نقض حاكميت ملي را حق خود مي‌دانند كه در نهايت باعث پيوستگي و همبستگي بيشتر ملي و ظهور اراده بيشتر ملي براي مقابله با رژيم ديكتاتوري آل خليفه خواهد شد.

اين طرح كه فاقد پشتوانه‌هاي قانوني وحاكميتي بوده و صرفاً براي بقاي رژيم متزلزل آل خليفه ارائه شده، تحت هر پوششي كه انجام شود، محتمل‌ترين نتيجه‌اي را كه به دنبال خواهد داشت اينست كه باعث اعتراض‌هاي گسترده‌تر مردمي در بحرين شده و صفوف مردم را براي سرنگوني رژيم آل خليفه مستحكم‌تر مي‌كند و نه تنها تاخيري در جلوگيري از سقوط رژيم ديكتاتوري منامه ايجاد نمي‌كند بلكه موج قيام ملت‌هاي منطقه خليج فارس را متوجه نظام آل سعود خواهد كرد كه كشورهاي غربي چنين مأموريت شاق و غيرقابل انجامي را براي آن در نظر گرفته‌اند.

قطعاً اوضاع منطقه و بيداري ملتها اجازه تكوين چنين توطئه‌اي را به رژيم‌هاي آل خليفه و آل سعود نخواهد داد و آمرين و عاملين اين طرح اختاپوسي را به عقب‌نشيني وادار خواهد كرد. اين اقدام رياض پيش از آنكه متضمن ايجاد امنيت براي رژيم آل خليفه باشد، حكم چنگ زدن غريق به وزنه سنگيني دارد كه قطعاً هر دو را به اعماق آب فرو خواهد برد.  

رسالت:واقع‌بيني در نگاه به مذاكرات بغداد

«واقع‌بيني در نگاه به مذاكرات بغداد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛كمتر از ده روز به مذاكرات بغداد باقي است. اينكه اتفاقات جديدي در رويكرد غربي‌ها به مذاكرات بر حسب نيازهاي آنها افتاده است ترديدي نيست اما اگر انتظار داشته باشيم بر حسب آن نيازها و سوابق بي‌مهري 1+5 به مواضع شفاف جمهوري اسلامي هم اتفاق جديدي بيفتد خيلي واقع‌بينانه نيست. مذاكرات جمهوري اسلامي با 1+5 يك فرايند طولاني است و فراز و فرودهاي زيادي دارد. اگر در فرازها خوشحال شويم و در فرودها غمگين، نگاه درستي نيست. بايد اجازه دهيم اين فرايند سير طبيعي و كارشناسي خود را طي كند.
از سال 2003 تاكنون ما شاهد يك موضع زورگويانه و متصلب از سوي غربي‌ها بوده‌ايم.

آنها همه گام‌هاي شفاف‌سازي و اعتمادسازي جمهوري ‌اسلامي را بي‌پاسخ گذاشته‌اند اما در مذاكرات استانبول 2 ظاهرا توافقاتي به عمل  آمد كه نتايج مذاكرات بغداد را مثبت نشان مي‌دهد.

1+5 در استانبول توافق كرد كه مبناي گفتگوها در چارچوب ان پي‌تي باشد آنها پذيرفتند هرگونه آينده‌نگري به مذاكرات براساس يك فرايند گام به گام باشد.

آنها حقوق ما را در چارچوب ان پي تي به رسميت شناختند و مي‌گويند در برابر هر گام متقابلا يك گام برداشته شود.

از همه مهمتر توافق شد دو طرف يك دستور كار براي مذاكرات بغداد بنويسند كه براساس يك جدول كاري معلوم شود طرفين چه گام‌هايي بايد بردارند.

اينها خبرهاي خوب و مسرت‌بخشي است اما هيچ اطميناني به طرف مقابل ما نيست. آنها بارها زير توافقات خود زده‌اند و همه گام‌هاي عيني و عملي را كه ايران از باب حسن نيت برداشته است بي‌پاسخ گذاشته‌اند. هنوز نمي‌دانيم كه دو طرف به چه توافقاتي براي رسيدن به دستور كار مشترك رسيده‌اند اما مي‌دانيم كه موضع جمهوري اسلامي به لحاظ گام‌هايي كه بايد برداشته شود يك موضع معصومانه و مظلومانه است.

فتواي رهبر معظم انقلاب اسلامي تمام مطالبات طرف مقابل را بلاموضوع كرده است. ايران با اين فتوا نه تنها از تبليغات فريبكارانه و دروغ پردازانه 1+5 عبور كرده ، بلكه به عنوان پرچمدار خلع سلاح جهاني در سپهر سياست بين‌المللي ظهور كرده است. پس گام بزرگ و اساسي را ايران بي‌آنكه وارد چانه‌زني با غرب شود برداشته است.

ايران اسلامي حتي در بحراني‌ترين روزهاي جنگ سخت با عراق كه به نمايندگي از 1+5 با ايران مي‌جنگيد حاضر نشد وقتي زير بمباران شيميايي و بمب‌هاي اهدايي غرب به صدام قرار داشت اقدام به مقابله به مثل كند. در حالي كه همه امكانات تهيه و توليد و كاربرد سلاح شيميايي را داشت. ما هم به لحاظ حقوقي و انساني و هم به لحاظ فقهي اساسا نمي‌توانيم به چنين سمتي حركت كنيم. اين واقعيت را هم مردم جهان مي‌دانند و هم طراحان بازي گفتگوهاي 1+5 با ايران از آن اطلاع دارند. پس خيلي روشن است كه اگر قرار است در بغداد يك گام عملي براي اعتمادسازي برداشته شود نوبت اعضاي 1+5 است كه به اين گام بلند ايران كه بدون هيچ هزينه‌اي براي آنها تحصيل  حاصل است پاسخ مثبت دهند و از تهديد و تحريم دست بردارند.

اما اگر بخواهند با بهانه‌جويي‌هاي دروغين همچنان در موضع خود بايستند معلوم مي‌شود آنها مي‌خواهند از مذاكرات براي رفع نيازهاي خود در داخل و منطقه بهره ببرند. اعضاي 1+5 برخلاف ظاهري كه نشان مي‌دهند اكنون دچار تشتت و اختلاف بوده و هر يك از آنها در داخل با مشكلات عديده‌اي روبه‌رو هستند.

از طرفي قدرت ژئوپليتيك ايران را در منطقه و جهان مي‌دانند لذا براي دولت و ملت ايران هيچ اهميتي ندارد كه مذاكرات چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد. اگر مذاكرات موفق نباشد همان روندي را كه از سال 2003 تاكنون آمده‌ايم و همواره بي‌نتيجه بوده است و به نتايج آن هم عادت كرده‌ايم طي خواهيم كرد. اگر هم مذاكرات موفق باشد و كشورهاي 1+5 از خر شيطان پياده شوند و در مسير عقلانيت حركت كنند يك گام به صلح جهاني و ادبيات انساني گفتگوها كمك خواهند كرد. از نظر افكار عمومي، مردم ايران ذره‌اي نگران شكست مذاكرات نيستند چون به بد عهدي غربي‌ها عادت دارند.

مردم مي‌دانند اكنون سلاح تهديد و تحريم زنگ زده است و بازگشت آنها به نقطه صفر هم امكان ندارد. پس ناچار هستند كه گام اول براي رهايي از بن بست مذاكرات را آنها بردارند، چون مواضع غير مسئولانه آنها هميشه مذاكرات را بي‌نتيجه گذاشته است. اظهارات برخي مقامات 1+5 برخلاف توافقات استانبول 2 نشان مي‌دهد كه به قول و قرار آنها هم نمي‌شود اعتماد كرد.

حمايت:ملاحظات آغاز به کار دوره جدید مجلس

«ملاحظات آغاز به کار دوره جدید مجلس»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم امیر محبیان است كه در آن مي‌خوانيد؛در آغاز و پایان دوره یکی از ارکان حاکمیت، چه دوره مجلس باشد و چه دوره ریاست جمهوری، تحولاتی به وجود می‌آید که منجر به افزایش فعالیت‌های سیاسی می‌شود؛ این جنب‌وجوش سیاسی تا حدی طبیعی است، اما در آغاز به کار این دوره از مجلس تنش‌هایی، به ویژه در حوزه انتخاب رییس مجلس، به چشم می‌خورد که تا حدی شکل غیرطبیعی به خود گرفته است و برخی رفتارهایی مشاهده می‌شود که می‌توان آن را به معنی ریاست ‌طلبی و قدرت‌ طلبی تلقی کرد. این رفتارها در حالی صورت می‌گیرد که ما در نظامی دینی به سیاست‌ورزی می‌پردازیم و این وضع، به هیچ‌وجه مطلوب جمهوری اسلامی ایران نیست.

به عبارت دیگر، رقابت بین طیف‌های سیاسی گوناگون بر سر تصاحب ریاست مجلس نهم در ذهن مردم تصویری به وجود آورده است که به هیچ‌وجه مناسب نیست؛ مردم از این رفتارها چنین برداشت می‌کنند که بین یک گروه سیاسی که اکثریت مجلس را به دست آورده‌اند، جنگ قدرت شکل گرفته است و برای رسیدن به پست ریاست مجلس دست به هر اقدامی می‌زنند.

گذشته از این، باید خاطرنشان کنم که یکی از دلایل افزایش تنش در این روزها آن است که شاهد افزایش دخالت افراد و دستگاه‌ها در امور یکدیگر هستیم و این دخالت‌ها منجر به نارضایتی مردم، شخصیت‌ها و مسئولان نظام شده است.

با این که تاکنون بسیاری از مردم و مسئولان به چنین تنش‌زایی‌ها واکنش منفی نشان داده‌اند، همچنان شاهد افزایش دخالت‌ها و لجبازی‌ها هستیم که یکی از دلایل وضع یادشده می‌تواند این باشد که برخی از مقامات حدود فعالیت‌های قانونی خود را نمی‌دانند یا آگاهی کاملی از محدوده اختیارات و دایره وظایف‌شان ندارند و به دلیل مشاوره گرفتن از افراد ناآگاه یا مغرض در امور سایر دستگاه‌ها دخالت می‌کنند.

میل به خروج از چارچوب‌های قانونی و دست‌اندازی به حوزه اختیارات دیگران که معمولا با رویکردی تهاجمی و با هدف به انفعال کشیدن قوای دیگر صورت می‌گیرد، علت دیگر تنش‌هایی است که در چند وقت گذشته مردم و سیاستمداران را درگیر خود کرده است.فارغ از این که در منازعات اخیر حق را به کدام طرف بدهیم، بی‌گمان باید تاکید کرد که تنش‌زایی و دخالت مقامات در حیطه اختیارات دیگران، چه از سر ناآگاهی از ساختار حقوقی کشور باشد و چه به قصد کسب قدرت بیشتر با علم به فراقانونی بودن چنین رفتارهایی، محکوم است و باید راه حل مناسبی برای جلوگیری از چنین اقدام هایی هر چه زودتر پیدا کرد تا هر صاحب‌منصبی صرفا در چارچوب قوانین که شامل مجموعه‌ای از وظایف و اختیارات برای هر سمت می‌شود، عمل کند و پایش را فراتر از قانون نگذارد.

آفرينش:ابهامات در مورد مذاکرات بغداد

«ابهامات در مورد مذاکرات بغداد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛تلطيف فضاي ديپلماتيک مهترين دستاوردي بود که نشست استانبول به آن دست يافت. اما اين فضا بانشست هفته گذشته اعضاي اتحاديه اروپا و آژانس در وين و اظهارات مقامات غربي و آمريکايي مبني بر تعطيلي تمامي فعاليت هاي غني سازي و اقدامات عملي ايران براي تعهد به معاهدات آژانس، بار ديگر مه آلود و ابهام آفرين گرديد.

اين اقدام غربي ها نوعي شوک بود که کارشناسان سياسي را مجدد به گمانه زني هايي در مورد مذاکرات بغداد واداشت. اما آنچه به نظر محتمل مي رسد، وجود يک سياست پشت پرده براي به نتيجه نرسيدن اين مذاکرات مي باشد. بدين گونه که ادامه مذاکرات بايد براي هريک ازطرفين به امتيازاتي بيانجامد، با اين پيش فرض کسب اطمينان و کنترل فعاليت هاي هسته اي ايران امتيازي براي غرب تلقي شده و کاهش تحريم ها و فشارهاي اقتصادي دست آوردي براي ايران تلقي مي گردد. اما ايجاد موانع وچالش هاي مختلف براي تحقق اين استراتژي از سوي کساني صورت مي گيرد که فراغت ايران از فشارهاي جهاني به نفع آنان نيست.

اولين مخالف به سرانجام رسيدن اين مذاکرات اسرائيل است. حيات صهيونيست ها براين پايه شکل گرفته که همواره خود را در برابر خطري بالقوه نشان دهند و با دشمن تراشي اقدامات وسياست هاي افزون طلبانه خود مشروعيت بخشند. تحولات يک سال اخير در خاورميانه نيز اين انگيزه را در اسرائيل بيشتر کرده است. حرکت موج بيداري اسلامي در سرزمين هاي عربي به ويژه مصر و از سوي ديگر افزايش نفوذ حزب الله در تصميم گيري هاي دولت لبنان زنگ خطر عدم امنيت را براي اسرائيل به صدا درآورده است. لذا ملتهب بودن اوضاع و ايران هراسي براي اسرائيل يکي از الويت هاي امنيتي مي باشد.

اما ديگر مخالفين به نتيجه رسيدن پرونده هسته ايران و مذاکرات آتي اعراب حوزه خليج فارس به رهبري عربستان مي باشند. تنش ها و تقابل ميان ايران واعراب منطقه به بالاترين سطح خود رسيده و پروژه ايران هراسي به عنوان الويت اعراب قرارگرفته است. اين تصور براي اعراب وجود دارد که با رهايي از بند تحريم ها و برداشته شدن فشارهاي غرب، ايران با فراق بال به حوزه منافع آنها نفوذ خواهد داشت. در حال حاضر مصر که به تازگي در پي بازپس گيري نقش مرجعيت عربي خود از آل سعود مي باشد، چراغ سبزهايي براي از سرگيري روابط با ايران نشان داده است. اين رويکرد به سبب خوي انقلابي است که در ميان ملت مصر ايجاد شده است. لذا نزديکي ايران و مصر موازنه قدرت در منطقه را به نفع ايران تغيير خواهد داد. از سوي ديگر يکي از مسائل مورد مذاکره ايران با غرب مسئله سوريه است که مورد مناقشه ايران و اعراب نيز هست. درصورت به نتيجه رسيدن مذاکرات و توافق با غرب مسلماً ايران با قدرت عمل بيشتري از سوريه حمايت خواهد کرد و اين تمام تلاش هاي اخيراعراب مبني بر بي ثبات کردن حکومت سوريه را نقش برآب خواهد کرد.

روسيه و چين به اين مذاکرات مي باشد. تفسير به منفي نگري نمي کنيم اما واقعيت ها به ما مي گويد که برنده اصلي گل آلود ماندن وضعيت هسته اي ايران اين دوکشور مي باشند. تمام تلاش روس ها و چيني ها جلوگيري از گزينه نظامي است تا ثبات و امنيت جهاني وصد البته منافعشان مورد خدشه قرار نگيرد. اما منطقاً به نظر نمي رسد آنها خواهان کاهش اين تحريم ها باشند. چون از بيشترين منفعت سياسي و اقتصادي دراين وضعيت بهره مند مي گردند.

به لحاظ سياسي معلق ماندن پرونده ايران مي تواند ابزاري براي روس ها و چيني ها باشد تا بتوانند هرازگاهي در مقابل فشارهاي غرب از آن به عنوان جبهه مستحکم استفاده کنند. بارها ديده ايم که روسيه به سبب فشارها و دخالت هاي غرب در نوع حکومت داري دولت مسکو از برنامه هسته اي ايران به عنوان ابزاري جهت کاهش فشارها و دخالت ها استفاده کرده اند.

به لحاظ اقتصادي نيز درحال حاضر تحريم ها بهترين بازار اقتصادي را در اختيار چيني ها قرار داده است که بدون هيچ مانعي نفت ايران را وارد کنند و بهاي آن را با کالاهاي تجاري بپردازند. ضمن اينکه اين تحريم ها ايران را به يکي از بازارهاي مهم اجناس چيني تبديل کرده است. پس اين فرض وجود دارد که درعمل ميلي به حل وفصل جدي پرونده هسته اي ايران نداشته باشند. با اين حال انتظارمي رود تيم مذاکره کننده کشورمان با اتخاد تدابير سازنده، روند اعتماد سازي را حفظ کند و غرب را در مسيري قرار دهد که مانع از انحراف به مسائل حاشيه اي گردد.

تهران امروز:نشانه‌هاي هشدار‌دهنده

«نشانه‌هاي هشدار‌دهنده»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر نصرت آزاد احيايي رئيس بخش قلب بيمارستان فيروزگر است كه در آن مي‌خوانيد؛خبرهاي نگران كننده‌اي به گوش مي‌رسد، سن ابتلا به بيماري‌هاي قلبي در كشور پايين آمده و جوان‌هاي زير 30 سال به علت سكته و ايست قلبي جانشان را از دست مي‌دهند. طبق آمار موجود 25درصد بيماراني كه دچار حملات قلبي مي‌شوند، در اولين حمله جان خود را از دست داده و مي‌ميرند ضمن اين كه كشيدن سيگار و آلودگي هوا در مرگ و مير افراد نقش موثري دارند.

چند عامل باعث بروز گرفتگي عروق كرونر قلب و نارسايي قلبي مي‌شوند. فشار خون بالا، ديابت،‌چاقي مفرط، استعمال سيگار، سابقه فاميلي و استرس مهم‌ترين دلايل ابتلاي شهروندان به بيماري‌هاي قلبي محسوب مي‌شوند. همچنين ماشيني شدن زندگي امروزي و كم تحركي كه از علل شهر نشيني و مدرنيته و تكنولوژي است، به همراه مسائل اقتصادي و افزايش گراني و مشكلات ديگر، باعث شده تا استرس بين مردم افزايش پيدا كند. از سوي ديگر رواج استفاده از فست فود‌ها كه با چربي بالايي طبخ مي‌شود، احتمال ابتلا به بيماري‌هاي عروق كرونر و تنگي عروق و سكته در سنين پايين‌تر را بيشتر مي‌كند.

آلودگي هوا نيز فاكتور موثري در بروز تنگي عروق كرونر ونامنظمي ريتميك قلب است، اين عارضه باعث مي‌شود كه فرد دچار مرگ ناگهاني شود يا در خوشبينانه‌ترين حالت فرد را به مرور دچار مشكلات قلبي عروقي مي‌كند و در نهايت منجر به مرگ وي مي‌شود.

به جز اين بيماري علل ديگري ازجمله بيماري‌هاي دريچه قلب، تنگي ميترال‌و بيماري‌هاي مادرزادي قلب از علل نارسايي قلب هستند و فشار خون نيز اگر درمان نشود مي‌تواند منجر به بزرگي قلب و در نهايت مرگ بيمار شود. افرادي كه دچار بيماري عروق كرونر قلب هستند، در روزهايي كه آلودگي هوا بيشتر مي‌شود، در معرض خطر مرگ و مير قرار مي‌گيرند، چرا كه آلودگي هوا خطر حمله قلبي را تسريع مي‌كند.

به همين دليل است كه در زمان‌هايي كه آلودگي هوا وجود دارد، تخت‌هاي سي‌سي‌يو‌ بيمارستانها مملو از بيماراني مي‌شود كه دچار ناراحتي قلبي هستند و تراكم بيمار در بيمارستان‌ها ديده مي‌شود.

ملت ما:آزمون پيش روي غرب در مذاكرات بغداد

«آزمون پيش روي غرب در مذاكرات بغداد»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم جلال برزگر است كه در آن مي‌خوانيد؛سير تناوبي مذاكرات ايران و گروه 1+5 موضوعي قابل مطالعه و تامل است، خصوصا در ايامي كه در آستانه دور جديد مذاكرات بغداد در سوم خرداد ماه قرار داريم. در روند اين مذاكرات معمولا آنگاه كه از سوي ناظرين كمتر انتظار توافق و دستيابي به نتايج مثبت وجود داشته، چنين شده و روزنه‌هايي به سوي دستيابي به راه‌حل مرضي‌الطرفين ايجاد شده، اما آنگاه كه انتظارات براي رسيدن به يك راه‌حل بالا گرفته و افزايش يافته، وقفه‌هايي در مسير مذاكره و توافق حاصل شده است.

علت اين وضع رفتار غيرمنطقي، غيرحقوقي و فني و صرفا سياسي طرف‌هاي غربي گروه 1+5 بوده است. براي مثال به دليل نزديك بودن مقطع زماني، بسياري به ياد دارند برزيل و تركيه در مذاكراتي كه كاملا با هماهنگي كشورهاي غربي 1+5 و به‌ويژه امريكا با ايران صورت گرفت، در زمينه فرمولي براي نوعي از مبادله اورانيوم به توافق رسيدند، از اين‌رو انتظار رسيدن به توافق بين ايران و گروه 1+5 افزايش يافت؛ اما ناگهان در اقدامي عجيب امريكا با اين توافق مخالفت كرد و در مسيري كه خود درآن سهيم بود عقبگرد را برگزيد و توافقات را نيمه‌كاره گذاشت.

با تغييراتي كه در موازنه قدرت در منطقه به سود ايران پيش آمده و با افزايش ضريب اجماع داخلي درباره موضوع استراتژيك هسته‌اي و كم‌اثر ماندن تحريم‌ها عليه ايران، سرانجام گروه 1+5 در نشست معروف به استانبول 2 به اين نتيجه رسيد كه در تكنيك و حتي تاكتيك مقابله با ايران در موضوع هسته‌اي تغييراتي ايجاد كند، از اين‌رو آنها با رويكردي متفاوت به استانبول آمدند و بنابر تصريح كاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا و مذاكره‌كننده ارشد 1+5، معاهده منع گسترش سلاح هسته‌اي (N.P.T) مبناي ادامه مذاكرات با ايران در حوزه هسته‌اي اعلام شد.

اين اقدام مثبت با استقبال ايران مواجه شد و طرفين بلافاصله قرار مذاكرات بعدي در بغداد را گذاشتند.  بايد توجه داشت اگر غرب به اين سياست اعلامي خود پايبند باشد، طرفين مي‌توانند مسير جديدي از تعامل و همكاري را پايه‌ريزي كنند كه بحث تحريم‌هاي غيرحقوقي و سياسي به عنوان يك بحث فرعي در داخل آن خودبه‌خود بي‌پايه و اساس مي‌شود، چرا كه اين نوع تحريم‌ها هيچ سنخيتي با معاهده N.P.T و حقوق و تكاليف هسته‌اي كشورها ندارد و صرفا از بطن قطعنامه‌هاي سياسي و تصميم‌هاي يكجانبه برخي كشورها برخاسته است.

اين روزها در ميان گمانه‌زني‌هاي مثبت و منفي درباره مذاكرات پيش‌رو در بغداد جسته و گريخته خبرهايي درباره گريز زدن اتحاديه اروپا و غرب به قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و فاصله گرفتن از مبنا و پايه اصلي كه همان معاهده N.P.T و همكاري‌هاي ايران با آژانس اتمي است به گوش مي‌رسد. در اين باره توجه به يك نكته براي غربي‌ها بايد حائز اهميت تلقي شود و آن اين‌كه اگر توافق ايران با برزيل و تركيه از طرف غرب رد شد، غربي‌ها اين‌بار با قول و قرار و توافق خودشان با ايران نزد افكار عمومي جهاني مواجه هستند.

در استانبول 2 و در برابر دوربين‌هاي جهاني خانم اشتون اعلام كرد مطابق N.P.T مذاكرات با ايران ادامه خواهد يافت و اشاره‌اي به قطعنامه‌هاي سياسي شوراي امنيت صورت نگرفت. تعهد به اين توافق و نكته مثبت و سازنده دور قبلي مذاكرات در گفت‌وگوهاي پيش‌رو، نخستين لازمه اعتماد‌سازي نزد ايرانيان تلقي مي‌شود.

اگر چه براي اعتماد‌سازي برداشتن تحريم‌ها شرطي لازم است، اما در مرحله كنوني حداقل انتظار براي آغاز روند اعتماد‌سازي، تقيد غرب به گفته‌ها و قرارهاي خود در جريان نشست استانبول 2 است. معيار موفقيت و پيشرفت مذاكرات بغداد بيش‌تر همين موضوع يعني پايبندي غرب به آنچه در استانبول 2 گفته و شنيده است

و نه صرفا برداشته شدن يا نشدن تحريم‌ها، چون تحريم‌ها از همان روز اول كه وضع شده تابحال پايه و مبناي حقوقي نداشته و اين را حتي البرادعي، مدير سابق آژانس پس از ترك مسئوليت در كتاب خاطراتش نوشته كه «وقتي پرونده ايران به شوراي امنيت براي تصميم‌گيري ارجاع شد واقعا هيچ دليل منطقي و حقوقي وجود نداشت.»

تحريم‌ها اگرچه از نظر ايرانيان غيرحقوقي و ظالمانه است اما مهم‌تر از آن حل و فصل بنيادين موضوع يعني قرار گرفتن مذاكرات در چارچوب و برمبناي معاهده N.P.T است. اين آزمون بزرگ غرب در مذاكرات بغداد است، همان چيزي كه گفته خودشان بوده و ديگر پاي كشور ثالث و واسطه‌اي هم در ميان نيست.

مردم سالاري:نيازهاي الزامي

«نيازهاي الزامي»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم سياوش دانايي است كه در آن مي‌خوانيد؛ لايحه بودجه سال 91 کشور پس از کش و قوس‌هاي فراوان به صحن علني مجلس آمد تا پس از چکش کاري کميسيون تلفيق مجلس و بررسي نهايي در صحن علني سرنوشت درآمدها و هزينه‌هاي يک سال کشور معين شود. کمتر به ياد داريم که طي اين سه دهه کشور با آغاز سال جديد بد‌‌ون بودجه دو ماه از سال جديد را طي کند که اين هم به ديگر تجربه‌هايمان از دولت اضافه شد.

بسياري از نمايندگان‌‌ در ابتداي بررسي بودجه ساليانه کشور در کميسيون تلفيق نسبت به آنچه دولت تهيه کرده بود انتقاد داشتند به طوري که لايحه ارائه شده را بودجه نمي‌‌دانستند. راي منفي کميسيون تلفيق به گونه اي بود که قرار بود اين بودجه به دولت بازگردانده شود، اما علي لاريجاني با حضور در جلسه کميسيون تلفيق راي گيري جديدي را به انجام رسانيد و بودجه سال جديد مصوب شد.در اين شش هفت سال اخير مي‌‌توانيم به يک نکته برجسته اشاره کنيم و آن هم عدم تبعيت دولت از رفتارهاي قانوني است که اين روزها به يک روال عادي و مرسوم تبديل شده است.

نمونه بارز آن عدم تحويل به موقع لايحه بودجه از سوي دولت در آبان ماه سال گذشته بود؛ نه اينکه در دولت‌هاي قبلي چنين تاخيري وجود نداشته است اما روند و رفتارهاي دولت نشان مي‌دهد که قانون را آنطور که مي‌پسندد اجرا مي‌کند. نمونه‌هايي از اين دست وجود دارد که بيان مجدد آن به دايره تکرارمي‌افتد. آنچه طي اين سالها از سوي دلسوزان نظام، فعالان سياسي و نمايندگان مجلس تاکيد مي‌شد، اجراي قانون بوده است و حرکت براين مدار را شرط موفقيت کشور مي‌دانند.

ايرادات مجلس به اجرايي نشدن درست قانون هدفمندي يارانه‌ها، سليقه‌اي عمل کردن آن از سوي دولت، مشکلات اقتصادي،افزايش تورم و بيکاري و عدم اتخاذ تصميمات مناسب، کلاف سردرگمي‌را براي کشور به وجود آورده است، اگر به صحبتهاي رئيس جمهور درسفر استاني چهار روزه به خراسان رضوي توجه کنيم،به هيچ نکته اي از آن که به مسائل جاري جامعه و دغدغه مردم مربوط باشد، دست نمي‌يابيم. سخن از تورم شش درصدي، سقوط مستکبران و ظالمان، افزايش جمعيت نوده براي تبديل شدن به شهرستان و.... واقعيت‌هاي جامعه کنوني ما نيست.

دولتمردان طي اين مدت همواره آنچنان از رفع مشکلات جامعه در سفرهاي استاني سخن مي‌گويند که گويي مواردي ناچيز براي رفع مشکلات مردم باقي مانده است و همه چيز به صورت طبيعي روال خود را طي مي‌کند. اين در حاليست که وقتي پاي صحبتهاي نمايندگان، کارشناسان اقتصادي، جامعه شناسان و ديگر مسوولان مي‌نشينيم، واقعيت‌هايي بروز و ظهور پيدا مي‌کند که در مقايسه با آنچه دولت و رسانه‌هاي وابسته از آن دفاع مي‌کنند قابل تحليل و توصيف نيست. به بيان ديگر اثر اين رفتارها و عملکردها را مي‌توان با يک بررسي اجمالي از زندگي مردم درک کرد که چه چيزي بر واقعيت منطبق است.

با اين اوصاف مي‌توان به يک نکته شفاف و محوراساسي دست پيدا کرد که آنچه اين روزها به انزوا کشيده شده، قانونمداري و حرکت در مسير قانون مسوولان اجرايي است که منشاء بخشي از اختلافات بين قوا و دستگاه‌هاست. دسته بندي قوانين کشور در مباحث بودجه، قوانين نظارتي، حسابرسي و... کاملا مشخص است و کسي نمي‌تواند از کمبود قانون در کشور سخن بگويد.

ممکن است نارسايي قانوني وجود داشته باشد، اما اينکه چرا نتيجه مطلوب حاصل نمي‌شود نکته‌اي است که طي اين سالها به عناوين مختلف از سوي دلسوزان نظام و صاحبنظران در نشست‌ها، مناظره‌ها و مباحث کارشناسي بيان شده که مشکلات کشور در قانون گريزي و عدم رعايت قوانين جاري است که در صورت نهادينه شدن چنين منشي در جامعه ما برخورد قهري هم نمي‌تواند چاره ساز باشد.

ترويج فرهنگ قانونمداري در اجتماع از مسوولان يک کشور به مردم انتقال پيدا مي‌کند. در واقع مسوولان الگوي رفتاري جامعه خود هستند که به محاق رفتن چنين منشي در کمين جامعه قرار گرفته است. اعتماد عمومي‌جامعه برپايه قانون مداري و عملکرد شفاف مسوولان در قبال مردم مي‌تواند چاره ساز بسياري از مشکلاتي باشد که جامعه با آن دست و پنجه نرم مي‌کند.

شرق:باز هم سخن از گراني

«باز هم سخن از گراني»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فاضل موسوي است كه ر آن مي‌خوانيد؛تورم واژه‌اي آشنا ولي تلخ است، اما چرا آشنا؟ آشنا است چون امروز كمتر كسي است كه اين پديده را نشناسد و آن را لمس نكرده باشد. در جريان گفت‌وگوها، بعد از چند دقيقه، گفت‌وگو قطعا به سمت تورم موجود كشيده مي‌شود و همه از تورم مي‌گويند. در جرايد، صدا و سيما و بحث‌هاي ميان مردم بسيار از تورم گفته مي‌شود، شايد بشود گفت از كودكي كه رنگ پول را مي‌شناسد تا پيرمردي كه در انتظار ديدار خدايش است، هر روز با گراني و تبعات آن درگير هستند.

اما چرا تلخ؟ اين واژه همانند عفريتي است كه ظاهر مي‌شود، ناراضي مي‌تراشد و... از اين‌رو است كه هر دولتمردي از كنار اين واژه ناميمون به راحتي نمي‌گذرد و هيبت و ماهيت اين واژه را هميشه رصد مي‌كند و مي‌كوشد با تدبيريابي خردمندانه و با همياري متخصصان نسبت به درمان اين بيماري اقدام كند.

در واقع امروز اصلي‌ترين موضوع قريب به اتفاق مردم كه فشار رواني هم ايجاد مي‌كند اين واژه پرغصه و پردرد است كه متاسفانه عامل بسياري از ناشكيبايي‌هاي جوامع انساني است. واقعيت اين است كه ما در عصر تراشه‌هاي ميكروني و سوپرتكنولوژي‌ها زندگي مي‌كنيم و حتما باور داريم مردم ايران داراي كهن‌ترين تمدن بشري و جزو باشعور‌ترين انسان‌ها هستند.

از اين‌رو هر اظهارنظري و قولي راجع به تورم ‌بايد از پشتوانه علمي و منطقي برخوردار باشد. قطعا همه مي‌دانند ميزان سنجش تورم، درك دانش ارزشمندي را مي‌طلبد اما چون مردم هر روز با واقعيت تورم و اقتصاد روبه‌رو هستند مي‌توانند بهترين ناظران و قضاوت‌كنندگان باشند. اينكه در كشور چه ميزان تورم وجود دارد زياد مشكل نيست.

كافي است، قيمت صد رقم كالا را در سال گذشته و امسال بررسي تطبيقي كنيد تا بسياري از واقعيت‌ها روشن ‌شود. اگر ما مومن به مردم هستيم باید بدانيم كه مردم به صورت واقعي مي‌دانند تورم چقدر است، دورانديش كسي است كه مردم را ولي‌نعمت خود بداند وگرنه كتمان واقعيت را اوراق تاريخ دوباره بازگو خواهد كرد.

امروز متاسفانه نقل‌قول‌هاي بسيار متفاوت و ناصوابي از ميزان تورم در كشور مي‌شود، از شش تا 26‌درصد، واقعيت تورم در ايران نه شش‌درصد است و نه 26‌درصد، براي درك واقعيت و درك تورم، ملاك قرار دادن درك و برداشت واقعي مردم از گراني كفايت مي‌كند.

دنياي اقتصاد:قيمت‌ها چگونه كنترل مي‌شوند؟

«قيمت‌ها چگونه كنترل مي‌شوند؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم زهرا كاوياني است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها اخبار متنوعي از تلاش‌هاي سازمان‌ها و نهادهاي مختلف اقتصادي كشور در راستاي كنترل قيمت‌ها شنيده مي‌شوند.

سازمان حمايت از مصرف‌كنندگان و توليد‌كنندگان، نهادهاي بازرسي، سازمان تعزيرات حكومتي و ساير نهادهاي مسوول هر كدام تلاش‌هاي خود را طي ماه‌هاي اخير براي مبارزه با گرانفروشي اعلام مي‌كنند و هر از چندگاهي اخباري مبني بر پلمب تعدادي واحد صنفي به جرم گرانفروشي نيز شنيده مي‌شود. البته اين اخبار در اقتصاد ايران تازگي نداشته و كنترل قيمت‌ها توسط نيروهاي فيزيكي تنظيم بازار از سال‌ها قبل و حتي قبل از وقوع انقلاب اسلامي نيز در كشور ما سابقه ديرينه دارد. اين روزها نيز با افزايش وسايل ارتباطات جمعي و دسترسي عموم مردم به امكانات ارتباطي، كنترل قيمت‌ها شيوه‌اي جديد پيدا كرده و روش‌هاي مختلفي براي اعلام شكايات مردمي ايجاد شده است، اما سوالي كه در اينجا ايجاد مي‌شود آن است كه اين روش‌ها تاكنون تا چه حد موفق بوده‌اند؟ آيا قيمت‌ها به اين وسيله كنترل شده‌اند؟

خوشبختانه پاسخ به اين سوال ساده است. نگاهي به آمار نرخ تورم طي سال‌هاي گذشته جواب روشني براي اين سوال داشته و ميزان عملكرد كنترل قيمت‌ها توسط قوه قهريه را نشان مي‌دهد. نرخ‌هاي تورم دو رقمي در سال‌هاي گذشته كه در برخي سال‌ها به 20 تا 25 درصد نيز رسيده است، نشان از عدم موفقيت كنترل قيمت‌ها توسط نيروهاي نظارتي است.

ظاهرا قرار نيست كه از تجربه چندين دهه‌اي كشورمان در خصوص كنترل قيمت‌ها درس بگيريم و به جاي صرف هزينه براي افزايش بازرسي، از قوانين تجربه شده علم اقتصاد استفاده كرده و به مبارزه با تورم يا همان اصطلاح «گرانفروشي» كه سياست‌گذاران اقتصادي كشور بر آن اصرار دارند، برويم.

پيامد كنترل‌هاي قيمتي
براي بررسي پيامد كنترل‌هاي قيمتي مي‌توان بازه زماني يك سال گذشته را در نظر گرفت. در ماه‌هاي پاياني سال 89 و در سال 90 پس از اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها، مقرر شد تا بازرسان نظارتي، نهايت تلاش خود را براي جلوگيري از گرانفروشي به كار بندند.

با اين حال آيا قيمت‌ها كنترل شده است؟ بر اساس آمارهاي رسمي بانك مركزي، نرخ تورم سال 1390 معادل 6/21 درصد اعلام شده و اين در حالي است كه مركز آمار اعلام كرده كه تورم براي اين سال بيش از نرخ اعلامي بانك مركزي است. همچنين نرخ تورم اسفند ماه 4/3 درصد اعلام شده است و به نظر مي‌رسد كه اين روند براي سال 1391 نيز ادامه داشته باشد.

در چنين شرايطي كه قيمت‌ها رو به افزايش است، رويه مرسوم در كشور ما همواره تلاش براي كاهش قيمت‌ها از طريق واردات كالاهاي قابل‌تجارت و كنترل قيمت‌ها از طريق نظارت بوده است؛ اما در شرايط فعلي كه به علت شرايط تحريم‌ها و افزايش نسبي نرخ ارز، واردات نيز به آساني ميسر نيست، سياست‌‎گذاران اقتصادي تلاش مي‌كنند تا هرچه بيشتر افزايش قيمت‌ها را به گرانفروشي‌هاي موردي نسبت دهند.

با اين حال نتيجه اين روش كه بارها آزموده شده است چيزي جز افزايش نااطميناني در بازار و فضاي كسب و كار، كاهش توليد و سرمايه‌گذاري، صرف هزينه‌هاي بالا براي نظارت و تحمل بار آن در بودجه دولت و در نتيجه كسري بودجه و افزايش مجدد قيمت‌ها نبوده است.
چه بايد كرد؟

اينكه براي كنترل قيمت‌ها چه بايد كرد كاملا مشخص است. پاسخ اين سوال آنقدر ساده است كه امروزه بيشتر كشورهاي دنيا توانسته‌اند نرخ تورم را كنترل كنند.

پاسخ همان اصل اقتصادي است كه بارها تكرار شده است. سياست منظم پولي، كسري بودجه كنترل شده و در يك كلام كنترل حجم نقدينگي كه اين موارد نيز تا حدود زيادي وابسته به ميزان استقلال بانك مركزي است. متاسفانه اين اصل اقتصادي، يعني كنترل نقدينگي از اولين مواردي است كه از سوي سياست‌گذاران اقتصادي ما نقض مي‌شود، اعمال سياست‌هايي مانند اعطاي يارانه نقدي كه منجر به بدهكار شدن دولت به بانك مركزي شده و كسري بودجه به بار مي‌آورد، اجراي طرح‌هاي عمراني بدون توجيه اقتصادي كه منجر به بار مالي زياد بر دوش دولت مي‌شود، طرح‌هايي مانند مسكن مهر كه بدهي‌هاي عظيم بانكي را در پي دارد و ساير مواردي از اين قبيل كه سياست‌گذاران اقتصادي ما علاقه زيادي به اجراي آنها دارند، همه مصاديق نقض اصل آشكار اقتصادي، يعني كنترل نقدينگي است كه در نتيجه تورم را در پي دارد.

هرچند كه ملاحظات سياسي تا كنون طي دهه‌هاي گذشته سياست‌گذاران اقتصادي كشور را به استفاده از بازرسي‌ها و كنترل‌هاي قيمتي تشويق كرده، اما آگاهي مردم در اين زمينه مي‌تواند تا حدود زيادي در پايبندي سياست‌گذاران اقتصادي به اصول علم اقتصادي تاثيرگذار باشد. مردم بايد توجه داشته باشند كه قيمت‌ها كنترل نمي‌شود، مگر با كنترل حجم نقدينگي كه در شرايط فعلي اقتصاد ايران، با كاهش مخارج دولت ميسر خواهد شد.

جهان صنعت:شیب تند تورم برای سال 91

«شیب تند تورم برای سال 91»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم الهه بیگی است كه در آن مي‌خوانيد؛سرانجام  درآمد دولت از هدفمندی یارانه‌‌ها در صحن علنی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.

دولت و مجلس بر سر درآمد هدفمندی یارانه‌‌ها اختلاف‌نظر داشتند و دولت رقم بسیار بالایی را پیشنهاد داده بود اما پس از کش مکش‌‌های فراوان نمایندگان مجلس با کسب درآمد ۶۶ هزار میلیارد تومانی از محل اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌‌ها در سال 91 که همان رقم تصویب شده در کمیسیون تلفیق بود، موافقت کردند.

براساس مصوبه مجلس، مبلغ 56 هزار میلیارد تومان به صورت ما‌هانه و متوازن هر ماه متوسط مبلغ چهار هزار و 666 میلیارد تومان از محل اصلاح و افزایش قیمت حامل‌‌های انرژی و مبلغ 10 هزار میلیارد تومان نیز از یارانه‌‌های نان، برق و سایر کالا‌ها به دست می‌آید.

بنابراین دولت مجاز شده است در سال 1391 قیمت حامل‌‌های انرژی، سایر کالا‌ها و خدمات مشمول قانون هدفمندسازی یارانه‌‌ها را افزایش دهد و از این محل تا مبلغ 66 هزار میلیارد تومان درآمد کسب کند.

نکته قابل تامل این است که کسب 56 هزار میلیارد تومان درآمد از محل اصلاح قیمت حامل‌‌های انرژی سبب افزایش قیمت‌‌ها با شیبی بیش از 20 درصد می‌شود که مغایر قانون است، چراکه براساس قانون برنامه پنجم توسعه، قیمت حامل‌‌های انرژی باید طی پنج سال و با شیب ملایمی افزایش یابد.

با این اوصاف باید منتظر افزایش بیش از 20 درصدی قیمت حامل‌‌های انرژی از جمله بنزین باشیم.

گسترش صنعت:بهره‌وری موتور محرکه اقتصاد

«بهره‌وری موتور محرکه اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم کاظم دلخوش است كه در آن مي‌خوانيد؛در کشورهایى که طی چند دهه اخیر به پیشرفت‌هاى سریع اقتصادى نایل آمده‌اند بهره‌ورى طیف گسترده‌اى یافته است، به‌طورى ‌که شاید بتوان گفت پایه توسعه اقتصادى و تکنولوژیکى آنها براساس توجه به مقوله بهره‌ورى و اشاعه آن در تمامى سطوح و طبقات جامعه است. افزایش بهره‌ورى بر پدیده‌هاى اصلى اقتصادى، اجتماعى و سیاسى جوامع تاثیر دارد، مانند کاهش سطح تورم، افزایش سطح رفاه عمومى، افزایش سطح اشتغال و افزایش توان رقابت اقتصادى.

در کشور ما اهمیت و توجه به مقوله بهره‌ورى به‌دلایل مختلف از جمله حاکم نبودن فرهنگ و نگرش درست به بهره‌ورى در جامعه، مورد غفلت واقع شده است و با وجود برخى اقدام‌هاى انجام شده مانند تاسیس سازمان ملى بهره‌ورى و برخى تاکیدها در برنامه‌های توسعه‌ای درخصوص ارتقاى بهره‌ورى، هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادى باقیمانده است و باید قدم‌هاى اساسى و موثرى در این زمینه برداشته شود.

بهره‌ورى یکى از مفاهیم مهم در اقتصاد به‌شمار مى‌آید که رابطه بین استفاده از عوامل تولید و محصول تولید شده را نشان مى‌دهد. در زبان فارسى واژه بهره‌ورى معادل «productivity» تعریف شده است. از سوى سازمان‌هاى بین‌المللى براى بهره‌ورى تعاریف مختلفى مطرح شده است، مثلا سازمان بین‌المللى کار بهره‌ورى را این گونه بیان مى‌کند: «محصولات مختلف با ادغام چهار عامل اصلى تولید مى‌شود، این چهار عامل عبارتند از: زمین، سرمایه، کار و سازمان‌دهى. رابطه بازدهى تولید با یکى از این عوامل مشخص‌کننده میزان بهره‌ورى آن عامل است.» آژانس بهره‌ورى اروپا بهره‌ورى را درجه استفاده موثر از هر یک از عوامل تولید مى‌داند.

سازمان همکارى اقتصادى و توسعه بهره‌ورى را این‌گونه تعریف مى‌کند: «بهره‌ورى مساوى، نسبت ستانده به یکى از عوامل تولید است. عوامل تولید ممکن است سرمایه، کار، مواد خام، انرژى و مواد دیگر باشد.»

به‌طور کلى بهره‌ورى را مى‌توان ترکیبى از کارایى و اثربخشى دانست. کارایى به مفهوم صحیح انجام دادن کار است و با استفاده مفید از منابع ارتباط دارد، یعنى این که از حداقل نهاده‌ها، حداکثر محصول برداشت شود. اثربخشى به‌مفهوم کار صحیح است. یعنى ممکن است با مصرف کمتر نهاده‌ها محصول بیشترى تولید کرد ولى این محصول کیفیت مطلوب مورد نظر مصرف‌کننده را نداشته باشد.

در این حالت کارایى واقع شده، اما چون محصول فاقد کیفیت لازم است، از این‌رو اثربخش نبوده و نمى‌تواند رضایت مصرف‌کننده را جلب کند. به این ترتیب تحقق کارایى و اثربخشى هر کدام به تنهایى موجب افزایش بهره‌ورى نخواهد شد. به بیان دیگر در مقوله بهره‌ورى، اولا کارى که انجام مى‌شود باید کار درست و مفیدى باشد، ثانیا این کار به بهترین نحو انجام شود. در این صورت با تحقق این دو شرط مى‌توان اطمینان حاصل کرد بهره‌ورى محقق شده است. با افزایش بهره‌ورى در فرآیند تولید، مى‌توان با استفاده سطح معینى از نهاده‌ها به تولید بیشترى دست یافت.

از نهاده‌هاى مهم تولید، عامل نیروى کار و عامل سرمایه هستند، به‌همین دلیل دو مفهوم بهره‌ورى نیروى کار و بهره‌ورى سرمایه در حقیقت استفاده بهینه از عوامل نیروى کار و سرمایه را نشان مى‌دهد. همچنین بهره‌ورى کل عوامل استفاده بهینه از ترکیب عوامل مذکور را نشان مى‌دهد. رشد بهره‌ورى کل عوامل، علاوه بر رشد کمى نهاده‌هاى تولید، یکى از منابع مهم تامین‌کننده رشد اقتصادى در سطح کلان است و درواقع به نوعى مدیریت استفاده از منابع تولید را نشان مى‌دهد.


ارسال به دوستان
وبگردی