۰۶ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۱۸۵۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۴ - ۲۸-۰۴-۱۳۸۶
کد ۲۱۸۵۴
انتشار: ۱۱:۱۴ - ۲۸-۰۴-۱۳۸۶

بهايي مسلمان شده: به پرونده من رسيدگي كنيد

گاهي با خود فكر مي‌كنم كه اگر من فوت كنم چه كسي مي‌خواهد جنازه‌ام را تشييع و به خاك بسپارد. حداقل آرزويم اين است كه روي سنگ قبرم نام فاميل واقعي و اصليم نوشته شود.

فرد بهايي كه به دين اسلام تشرف يافته است طي نامه‌اي به رئيس قوه قضائيه ضمن انزجاز از بهائيت خواستار رسيدگي به پرونده قضايي خود شد.   
 
به گزارش فارس‌، در اين نامه كه رونوشت آن به خبرگزاري فارس ارسال شده است‌، مرتضي . خ با انزجار از فرقه بهائيت آورده است در مهرماه 1350 شمسي در شهرستان بابل متولد شدم. متأسفانه پدرم بهايي بود و بعد از مدتي زندگي مشترك با مادرم و قبل از بدنيا آمدنم، به بهانه باردار بودن مرحومه مادرم را ترك كرد و به نزد خانواده‌اش برگشت و چون پدر و مادرش از ازدواج او با يك زن مسلمان ناراضي بودند، پدرم او را به خارج از شهر برده و او را تا مدتهاي زيادي پنهان كرد و اجازه ندادند حتي پدرم، مادرم را طلاق دهد تا تكليفش روشن شود.

هرچقدر مادرم دنبال او گشت تا هم وضعيت خودش و هم وضعيت نوزاد تازه متولد شده‌اش را مشخص كند، اثري از او نيافت. تا اينكه مادر مرحومم مجبور شد در دادگاه خانواده وقت (مدني خاص) بر عليه پدر بي‌عاطفه و ناجوانمرد من اقامه دعوي كند و بعد از مدتي موفق به اثبات نسب شد اما اين حكم كه قبل از انقلاب صادر شده بود، هيچ وقت اجرا نشد.

بعد از چند سال مادرم براي رهايي از تنهايي و اينكه بالاخره بايد شخصي را بعنوان پدر ببينم و بشناسم، با شخصي به نام خامسيان ازدواج كرد و طبق توافقي كه با او كرد قرار براين شد كه پدرخوانده‌ام بنام خودش برايم شناسنامه بگيرد و اين راز را كه بنده فرزند (پدرخوانده‌ام) نيستم ، بين خودشان بماند و تا ابد بنده از آن مطلع نشوم اما غافل از اينكه اكنون سالهاست كه دو شناسنامه به نام و نام خانوادگي مختلف دارم. چند باري براي ابطال شناسنامه دومي بنام خامسيان فرزند عبدالحسين اقداماتي كرده و تشكيل پرونده دادم اما هر بار به دلايلي از جمله پيمودن نادرست راه قضايي به بن بست رسيده‌ام. از طرفي داستان زندگيم باعث شده كه نزد افكار عمومي، مرا به عنوان فردي بهايي بدانند در صورتيكه بنده تمام سالها تحت تكفل مادرم كه مسلمان بود زندگي كردم. شيعه دوازده امامي هستم و همين مسئله باعث شده كه به تهران هجرت كنم.

ديگر خسته و مستاصل شده‌ام و صداي مظلوميت من بجايي نمي‌رسد. گاهي با خود فكر مي‌كنم كه اگر من فوت كنم چه كسي مي‌خواهد جنازه‌ام را تشييع و به خاك بسپارد. حداقل آرزويم اين است كه روي سنگ قبرم نام فاميل واقعي و اصليم نوشته شود.

وي با اشاره به بي عاطفه‌گي هاي پدر بهائيش و فرار او به خارج از كشور آورده است: پدرم بعد از جدايي از مادرم با دختر دائيش كه او هم يك بهايي است و چشم ديدن ما مسلمانها را ندارد، ازدواج كرده است. بدون گرفتن گذرنامه (چون در آن زمانها به بهائيها پاسپورت نمي‌دادند) از كشور گريخته است و پدر بزرگ من كه او هم يك بهايي است چندين بار توسط فردي با بنده ارتباط برقرار كرده و مي‌خواستند مرا هم بهايي كنند و زن بهايي برايم بگيرند كه من از پدر بزرگم در دادگاه شكايت كردم كه پرونده‌اش موجود است. در چند سال اخير چند بار براي اثبات حق و حقوق خودم شكايت كردم ولي هربار، دقيقاً آن مدركي را كه من مي‌خواستم تا با آن ادعايم را ثبات كنم با كمال تعجب از پرونده بسرقت برده شد تا آخرين بار، خود پرونده هم مفقود شد.

وي در پايان از رئيس قوه قضائيه خواهان صدور دستور رسيدگي به پرونده اش و روشن شدن هويتش شده‌است.

 

ارسال به دوستان
نظرسنجی
قوانین کنونی ازدواج و طلاق در ایران ...