كيهان:چشم گرگان بيابان!
«چشم گرگان بيابان!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه ر آن ميخوانيد؛گراني و افزايش لگام گسيخته قيمت كالا و خدمات مورد نياز مردم كه اين روزها سايه سنگين و آزاردهنده خود را بر شانه اقشار مستضعف و كم درآمد جامعه تحميل كرده است، واقعيتي تلخ و غيرقابل انكار است. درباره عوامل گراني و چرايي آن بحث هاي دامنه داري در جريان است كه در آن به عواملي نظير اثرگذاري تحريم ها، سوء مديريت ها، حضور فعال مافياي اقتصادي، رها شدگي ماجرا از سوي برخي مسئولان ذيربط و پرداختن به مسائل حاشيه اي، تلاش سازمان يافته و پنهان براي مؤثر جلوه دادن تحريم ها و يا مجموعه اي از عوامل ياد شده، اشاره مي شود. پاسخ اما، هر چه باشد، از دو نكته نبايد غفلت كرد، اول آن كه تحريم ها اگرچه در پيدايش پديده تلخ گراني بي تأثير نبوده و نيستند ولي ضريب اثر تحريم ها با ميزان گراني موجود و افزايش جهشي قيمت كالا و خدمات ضروري مردم كه اين روزها شاهد آنيم همخواني ندارد، بنابراين بايد روي عوامل ديگر و راه هاي مقابله با آن حساب ويژه و بيشتري باز كرد، چرا كه ظرفيت و توان اقتصادي كشور بسيار فراتر از آن است كه تحريم ها به تنهايي توان پديدآوردن آشفته بازار كنوني را داشته باشند.
نكته دوم اما، «بندبازي» جرياني است كه به گواهي مواضع و عملكرد گذشته خود، مخصوصاً در فصل 8 ماهه فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88، «شريك دزد» بوده اند و اين روزها، اصرار دارند در نقش «رفيق قافله»! ظاهر شوند. جريان مورد اشاره در جديدترين توطئه خود، دست به يك «تقسيم كار» زده است. شاخه اول شامل تعداد اندكي از اصحاب فتنه است كه متاسفانه شمار اندكي از خودي هاي ساده انديش نيز به آن دل بسته اند! وظيفه يا مأموريت اين شاخه، آن است كه براي عبور از عقبه پيش روي، «آدرس غلط» بدهد. نگاهي به مصاحبه هاي پي درپي افراد اين شاخه نشان مي دهد كه «ترجيع بند» و «گزاره تكراري» اين مصاحبه ها و سخنراني ها، نفي راه طي شده و ناديده گرفتن گام هاي بلندي است كه طي چند سال اخير برداشته شده است، نظير اين توهم پراكني ها كه بعد از انتخابات 88 بسياري از دلسوزان نظام! كنار گذارده شده اند! نگاه خودي و غير خودي به وحدت ملي آسيب رسانده است! نبايد در سياست خارجي تنش آفريني كرد! ما كه بوديم چنين و چنان كرديم! و اگر بيائيم چنين و چنان خواهيم كرد و....
شاخه دوم ، مأموريت دارد با فضاسازي و انگاره پردازي آدرس غلطي را كه شاخه اول ارائه مي دهد نجات بخش! معرفي كند. اين شاخه از طريق رسانه هاي پرشماري كه در داخل كشور در اختيار دارد و صدها سايت اينترنتي كه از خارج كشور بارگذاري مي شود و دهها شبكه راديو تلويزيوني فارسي زبان نظير بي بي سي، صداي آمريكا، صداي اسرائيل، راديو فردا، راديو تلويزيون فارسي زبان آمريكا، شبكه تلويزيوني فارسي زبان يورونيوز و... كه براي پشتيباني از جريان ياد شده، راه اندازي شده است، وظيفه سياه نمايي درباره شرايط كنوني كشور، بي آينده نشان دادن فضاي پيش روي و نهايتاً معرفي آدرس غلط شاخه اول- به عنوان تنها راه عبور از عقبه گراني- را برعهده دارد.
هر دو شاخه روي دو نقطه به طور مشترك انگشت مي گذارند و درباره آن وارونه نمايي مي كنند. اول؛ گراني هاي اخير و نسبت دادن آن به مقاومت در برابر باج خواهي بيگانگان و دوم؛ تلاش براي پاك كردن وطن فروشي، خيانت و جنايتي كه در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 مرتكب شده اند.
جريان ياد شده اگرچه رسواتر از آن است كه بتواند از
سد بصيرت مثال زدني مردم و هوشياري مسئولان عبور كند ولي از يكسو ديده مي
شود كه برخي از خودي هاي ساده انديش- هرچند اندك و كم شمار- نسبت به سوابق
اين جريان دچار نوعي فراموشي شده اند و يا دست هاي پنهان و آشكار اعضاي
شاخه اول را در فتنه 88 ناديده گرفته اند و با استناد به سوابق آنان، در
اين تصور- بخوانيد توهم- به سر مي برند كه گردن كشي قبلي آنها عليه نظام
نبوده بلكه تنها از دولت نهم و دهم دل خوشي نداشته اند!... و از سوي ديگر
جريان مورد اشاره روي موج گراني هاي اخير سوار شده و با اين اميد كه دوران
حاكميت آنها بر مجلس و دولت از يادها رفته باشد، درباره سياست هاي اقتصادي
خود در آن دوران، دروغ پردازي مي كنند. دقيقا به اين علت است كه اشاره اي
هرچند گذرا به بينش و منش اقتصادي جريان ياد شده در دولت هاي گذشته، ضروري
به نظر مي رسد.
الف: به جرأت بايد گفت كه در دولت هاي گذشته هيچ پرونده
فساد اقتصادي را نمي توان آدرس داد كه در آن مفسدان كلان اقتصادي آشكارا از
سوي اعضاي اين جريان- كه آن هنگام در دولت يا مجلس حضور داشتند- حمايت
نشده باشند!
1- در جلسه محاكمه شهردار وقت نزديك به 20 نفر از وزيران و معاونان آنها حضور يافته و سعي در ارعاب دادگاه، انحراف افكار عمومي و نهايتا تطهير مجرم داشتند. و در همان حال روزنامه هاي زنجيره اي از شهردار مجرم با عنوان «اميركبير ايران»! ياد مي كردند. در آن هنگام، شهرداري با نزديك به يكصد و بيست مورد شكايت، كيهان را به دادگاه كشيد كه هيچيك از آنها وارد دانسته نشد.
2- وقتي كيهان پرونده فساد اقتصادي شركت مارين سرويس را با ارائه اسناد مربوطه برملا كرد، بلافاصله مشاور رئيس جمهور وقت و تعدادي از نمايندگان مدعي اصلاحات در مجلس ششم به حمايت از مفسد اقتصادي اين پرونده برخاستند و در حالي كه وزير دادگستري وقت فساد اقتصادي كلان انجام شده از سوي مفسد اين پرونده را تاييد مي كرد، آقاي انصاري راد رئيس كميسيون اصل 90 مجلس اصلاحات اعلام كرد «من مديرعامل اين شركت را نه گناهكار مي دانم و نه تبرئه مي كنم» و در حالي كه 15هزار شكايت به كميسيون اصل 90 ارائه شده بود، اين كميسيون رسيدگي به شكايت مفسد اقتصادي ياد شده را در اولويت قرار داد و سپس اعلام كرد مديرعامل مارين سرويس مرتكب هيچ جرمي نشده است!
3- بعد از بازداشت شهرام جزايري به جرم فساد اقتصادي كلان
-
كه هنوز در زندان است- مدعيان اصلاحات كه در آن هنگام دولت و مجلس را در
اختيار داشتند، به حمايت آشكار از وي برخاستند. و چند روز بعد معلوم شد كه
ده ها تن از نمايندگان مدعي اصلاحات مجلس ششم و تعدادي از ديگر مدعيان
اصلاحات مبالغ كلاني از شهرام جزايري دريافت كرده اند. پشتيباني و حمايت
اصلاح طلبان از اين مفسد اقتصادي تا آنجا بود كه وزارت بازرگاني وقت و
نمايندگان مدعي اصلاحات دست به تغيير قانون براي نجات وي زدند و روزنامه
هاي زنجيره اي از شهرام جزايري با عنوان «كارآفرين جوان»! ياد كردند! فساد
اقتصادي در شركت پتروپارس، قطعات فولادي و .... كه مي گذاريم و مي گذريم.
4- وقتي به آقاي خاتمي اعتراض شد كه چرا نسبت به معيشت مردم و سامان دهي اقتصاد كشور، بي تفاوت هستيد، پاسخ مدعيان اصلاحات اين بود كه آقاي خاتمي در جريان انتخابات خود شعار اقتصادي نداده اند! و هنگامي كه كيهان ده ها نمونه از شعار اقتصادي ايشان را بازگو كرد، پاسخ اين بود كه ما(اصلاح طلبان) براي توسعه سياسي آمده ايم.
5- در مجلس ششم اين اعتراض مطرح شد كه چرا به جاي طرح ها و لوايحي نظير «مصونيت مجرمان بعد از ورود به دانشگاه ها»، «لغو گزينش ها» و... به مشكلات اقتصادي مردم رسيدگي نمي كنيد، آقاي مزروعي نماينده وقت مجلس ششم كه امروزه به بلژيك پناهنده شده و با مقر اتحاديه اروپا در بروكسل و آيپك (لابي صهيونيست ها) در آمريكا فالوده مي خورد، پشت تريبون رفت و با بي ادبي گفت؛ اگر مرگ موش هم توزيع شود، مردم براي گرفتن آن صف مي بندند! و يكي ديگر از مدعيان اصلاحات با وقاحت از مردم مستضعف با عنوان «لشكر قابلمه به دست ها»! ياد كرد.
6- وقتي سوءاستفاده هاي كلان در وزارت نفت دولت
اصلاحات برملا شد و از نمايندگان مدعي اصلاحات پرسيده شد كه چرا وظيفه
نظارتي خود را رها كرده و ميلياردها دلار از ثروت ملي را به باد داده اند؟!
پاسخ اين بود كه «ما فرصت بررسي قراردادها را نداريم»!
و ده ها نمونه ديگر كه بيرون از محدوده اين نوشته محدود است.
ب: مدعيان اصلاحات در فتنه 88 آشكارا و بي پرده نقش
ستون پنجم مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس را برعهده داشتند و دست به وطن
فروشي و ده ها خيانت و جنايت آشكار زدند كه خود ماجراي مفصلي است و فصل
جداگانه اي را مي طلبد. بنابراين بدون كمترين ترديدي مي توان نتيجه گرفت؛
آدرسي كه جريان ياد شده براي عبور از عقبه پيش روي ارائه مي كند، آدرس تنگه
اي است كه مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس در پشت صخره هاي آن براي مقابله
با نظام اسلامي و مردم پاكباخته اين مرز و بوم به كمين نشسته اند. و به قول
شاعر؛
شايد آن نقطه نوراني دشت، چشم گرگان بيابان باشد!
ج: و بالاخره گفتني است انبوه خدمات دولت نهم و دهم- و مخصوصا دولت نهم- با هيچيك از دولت هاي سازندگي و اصلاحات نه فقط قابل مقايسه نيست، بلكه نمره خدماتي آن با دو دولت ياد شده فاصله اي پرناشدني دارد. برخي از اين خدمات بي نظير و بي سابقه بوده است، دولت نهم، حلقه مديريتي ثابت و كدگذاري شده را شكست، ثروت ملي را به ميان مردم برد، امكانات و داشته هاي نظام را به دوردست ترين نقاط كشور كشيد، در سياست خارجي و مقابله با باج خواهي دشمنان- مخصوصا در دولت نهم- خوش درخشيد، طرح هدفمندي يارانه ها را كه هر دو دولت سازندگي و اصلاحات، اجراي آن را ضروري مي دانستند ولي جرأت انجام آن را نداشتند با شجاعت و جسارت عملياتي كرد و... اما متاسفانه در مواردي نيز دچار خطا شده و لغزيد كه كم توجهي اخير به مسائل معيشتي مردم و يا حاشيه سازي به جاي پرداختن به مسائل اصلي از جمله آنهاست. ولي در اين ميان نكته بسيار بااهميت و عبرت انگيزي هست و آن اينكه، خطاهاي دولت كنوني دقيقا در آن نقاط است كه به جاي مشي اصولگرايانه به راه و روش دولت هاي سازندگي و اصلاحات روي كرده است. نظير پرداختن به حاشيه ها به جاي مسائل اصلي، استفاده از مشاوراني كه برخي از آنها با كارگزاران دو دولت قبلي گره خورده اند و...
خراسان:باز هم خطاي اطلاع رساني مسئولان
«باز هم خطاي اطلاع رساني مسئولان»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛آيا نحوه عملکرد مسئولان درباره اطلاع رساني در موضوع مرگ يک وبلاگ نويس يک بار ديگر باعث نشد که سايت ها و رسانه هاي بيگانه و دشمن ايران در عرصه اطلاع رساني «ميدان دار» شوند و هر گونه مي خواهند عليه کشورمان خبرسازي و جوسازي کنند؟
آيا مردم نامحرمند؟ آيا اين مردم از کره يا سرزمين ديگري به اين کشور آمده اند؟ آيا دين و ميهن پشتوانه اي محکم تر از مردم دارد؟ آيا مردم در سخت ترين شرايط بحبوحه انقلاب و دوران دفاع مقدس جوانمردانه پاي انقلاب، نظام و ايران عزيز نايستاده اند؟ آيا برگزيدگان و بهترين فرزندان ملت در سنگرها و خاکريزهاي جبهه هاي دفاع مقدس شهادت در راه دين و قرآن و عزت و استقلال ميهن را از خداوند باري تعالي مسئلت نکرده اند؟ و آيا... آيا اين ملت که به تصريح امام عزيزشان از مردم زمان پيامبر نيز بهترند شايسته بهترين ها نيستند؟ آيا خدمت صادقانه و بي منت به اين مردم افتخاري بزرگ براي هر مسئولي در هر رده اي نيست؟ آيا مبارزه با فساد و بداخلاقي و دست اندازي به بيت المال و هر خلاف ديگري از جمله مهمترين وظايف هر مسئولي نيست؟ آيا ترويج عملي صداقت و بسط عدالت نبايد سرلوحه کار هر مسئولي باشد؟
آيا در ميان گذاشتن شفاف و صادقانه رويدادها، مسائل و مشکلات کشور با مردم همراهي قاطبه ملت را براي حل مشکلات با مسئولان تقويت نمي کند؟
آيا کسي در هر مقام و مسئوليتي و در هر قوه اي حق دارد مردم را از اطلاعات و اخبار واقعي، دقيق، به موقع و به هنگام محروم کند؟ (البته غير از اخبار و اطلاعات سري و طبقه بندي شده که مي تواند مورد سوء استفاده دشمنان قرار گيرد) آيا اين آقايان مسئول درک مي کنند که حبس اطلاعات و اخبار و جلوگيري از گردش آزاد و به هنگام اطلاعات چه هزينه هايي به کشور و نظام و اعتماد مردم بار مي کند، مثلاً همين عملکرد غلط آقايان در ماجراي اطلاع رساني دير هنگام مرگ يک وبلاگ نويس در يکي از بازداشتگاه هاي کشور چقدر باعث سوء استفاده دشمنان کشور و انقلاب و ميدان داري بيگانگان در جريان اين رويداد شد که اگر مسئولان در اين ماجرا به موقع و به هنگام اطلاع رساني مي کردند و نه پس از چند روز، آن گاه سايت ها و بنگاه هاي خبري بيگانه نمي توانستند تا اين حد از اين ماجرا عليه کشور و نظام جوسازي کنند.
آيا در دنياي امروز هيچ صاحب خرد و تدبيري مي تواند اين واقعيت آشکار را کتمان کند که اطلاع رساني دقيق، به موقع و صحيح و ارائه تحليل هاي درست و واقعي يک دانش مهم و پيچيده، يک مهارت بسيار کارآمد و بلکه هنري بس تأثيرگذار در عرصه افکار عمومي و مديريت جوامع است؟ آيا اين موضوع و مسئله کاملاً واضح و بديهي هنوز براي برخي روشن نشده است که دادن اطلاعات نه چندان دقيق و به موقع به شدت فرصت ها را مي سوزاند و از يک سو فرصت انتشار و مديريت اخبار را از طريق رسانه هاي کشوري مي گيرد و در دنيايي که اطلاعات و اخبار به شدت ليز و لغزنده و غيرقابل حبس و زنداني کردن است، مردم به خاطر غفلت و سوء مديريت برخي مسئولان اطلاعات و اخبار کشورشان را از رسانه هاي بيگانه آن طور که بيگانگان مي خواهند مي شنوند و دريافت مي کنند و از ديگر سو اعتماد و اطمينان حداقل عده اي از مردم به برخي مسئولان و حتي رسانه هاي داخلي آسيب مي بيند.
آيا واقعا هنوز برخي از مسئولان که اطلاعات و اخبار را به موقع، دقيق، شفاف، صادقانه و به هنگام در اختيار رسانه هاي داخلي و مردم نمي گذارند درنيافته اند که شبکه هاي در هم تنيده خبري جهاني و منطقه اي با آن همه امکانات و بودجه هايي که در اختيار دارند هر لحظه در صدد شکار سوژه اي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... هستند و از کوچکترين خلاء و عدم شفافيت در اطلاع رساني حداکثر سوء استفاده را مي کنند و هر گونه که مي خواهند با پيچيده ترين روش ها و کاربرد جهت دار واژه به واژه سطرهاي خبري، آن طور که مي خواهند رويدادها را القا مي کنند و از کوچکترين فرصت ها براي فرود آوردن محکمترين ضربه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي به کشور و ملت استفاده مي کنند؟
اگر اين مسئولان به اين مسائل واقفند و براي پيشگيري از چنين وقايعي اقدامي روشن و عملي انجام نمي دهند که خدا به دادشان برسد! و اگر به اين ظرايف و دقايق روشن و آشکار آگاهي ندارند چرا بر مسند مسئوليت نشسته اند و کار را به کاردان و کار بلدتر از خود واگذار نمي کنند و يا چرا از نخبگان و کاردانان و کاربلدان استفاده حداکثري نمي برند؟ اگر هم مردم را نامحرم و يا سفر کرده از کره و سرزمين ديگري به ايران تصور مي کنند و خود را به چنين خوابي زده اند بعيد است چنين آدم هاي خود به خواب زده اي را بتوان بيدار کرد!
بارها نوشته ام و تا جان در بدن دارم و با به گردش درآوردن قلم براي خدمت به دين و ميهن و انقلاب توفيق دارم خواهم نوشت که همه مسئولان بايد همانند امام و پير و مرشد انقلاب و خلف صالحش خامنه اي عزيز، مردم را صاحبان و پشتوانه اساسي و اصلي کشور، انقلاب، نظام، استقلال و عزت وطن بدانند و اين مردم را به عنوان محرم ترين باور کنند، همچنين همه مسئولان بايد از عمق دل به اين باور برسند که تنها با تقويت اعتماد و اطمينان مردم و گفتار و رفتار خداباورانه و شفاف و صادقانه و اثبات کارآمدي مردم سالاري ديني همچنان مي توان قافله آرمان هاي انقلاب اسلامي را به پيش برد و هر روز کشور را به تعالي و پيشرفت و رشد مطلوب و مورد انتظار نزديک کرد و با همراه نگاه داشتن مردم کشور را از هر مشکل و ناملايماتي و از هر گردنه اي به سلامت عبور داد و بي گمان يکي از ضرورت هاي اساسي تحقق و تداوم اهداف بلند انقلاب اسلامي، اطلاع رساني صحيح، دقيق، به هنگام و شفاف همه مسئولان در عرصه هاي مختلف است که هيچ گاه نبايد از آن غفلت کنند.
جمهوري اسلامي:چند نكته درباره كسر بودجه امسال
«چند نكته درباره كسر بودجه امسال»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛اخبار خوشايندي از بودجه سال جاري به گوش نميرسد و بنابر آنچه نمايندگان مجلس از محاسبات و برآوردهاي اوليه گزارش ميدهند، متأسفانه دولت در دخل و خرج سال جاري با حدود 54 هزار ميليارد تومان كسري مواجه است.
بنابر آنچه از سوي نمايندگان مجلس گفته ميشود، بخش عمدهاي از اين كسري در بودجه ناشي از عدم تحقق درآمدهاي پيشبيني شده براي دولت است. ظاهراً از مجموع 144 هزار ميليارد تومان درآمد پيشبيني شده در قانون بودجه حدود 90 هزار ميليارد تومان محقق ميشود كه معناي آن كسري حدود 55 هزار ميليارد توماني در درآمدهاي دولت خواهد بود. از اين ميزان كسري، رقمي بالغ بر 27 هزار ميليارد تومان سهم بودجههاي عمراني است يعني از حدود 37 هزار ميليارد توماني كه در قانون بودجه براي طرحها و فعاليتهاي عمراني پيشبيني شده بود، رقمي بالغ بر 27 هزار تومان تأمين نخواهد شد كه حدود نيمي از كسري بودجه دولت در سال 91 را تشك?ل ميدهد.
اين اتفاق در شرايط فعلي كشور از چند جهت قابل تأمل است و چند نكته نيز در مورد آن بايد به شدت مورد توجه قرار گيرد؛ نخستين نكتهاي كه با وجود كسري سنگين بودجه امسال بايد آن را به فال نيك گرفت اين است كه اين كسر بودجه ناشي از بالا رفتن هزينهها بيش از مقدار پيشبيني شده در قانون نيست. به عبارت ديگر، دولت در سال جاري خلاف رويهاي كه در سالهاي گذشته داشته داراي نظم مالي بيشتري بوده است.
شايد اين پرسش مطرح شود كه چرا كسر بودجه ناشي از عدم تحقق درآمدها در مقايسه با كسر بودجه ناشي از تحقق بيش از اندازه مخارج، بهتر است؟ پاسخ اين است كه بيانضباطي دولت در هزينههاي مالي به معناي تزريق نقدينگي آن هم عمدتاً از محل درآمدهاي نفتي بودجه است، بنابر اين در شرايطي مانند شرايط امسال كه كسر بودجه ناشي از بالا زدن درآمدها در مقايسه با ارقام پيشبيني شده نيست ميتوان اميدوار بود كه دولت انضباط بيشتري در خرج كردن داشته گرچه اين انضباط خيلي ديرهنگام يعني در سال پاياني عمر دولت دهم به وجود آمده است.
نكته دوم در مورد جنس كسر بودجه امسال به حوزهاي كه كسري در آن تخليه ميشود باز ميگردد، يعني حوزه هزينههاي عمراني. توضيح اينكه خوشبختانه دولت قصد دارد و ميتوان اميدوار بود در اين قصد موفق نيز باشد كه از محل درآمدهاي تحقق يافتني، هزينههاي جاري خود را كه عمدتاً حقوق و دستمزد كارمندان و... است، تأمين كند و نيازي به جابجايي منابع از درآمدهاي غيرجاري براي تأمين هزينههاي جاري نخواهد بود چرا كه خود اين مسئله ميتوانست در حكم تزريق پول پرقدرت، بالا رفتن پايه پولي و افزايش نقدينگي و تورم باشد.
اما نكاتي كه بايد در مورد اين كسري در بودجه مورد توجه قرار بگيرند، اينها هستند:
اولين
نكته شيوهاي است كه مسئولان دولتي براي مديريت اين مشكل در پيش خواهند
گرفت. خوشبختانه آنگونه كه معاون معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رياست
جمهوري گفته است، دولت قصد دارد با كاستن 20 درصدي از بودجه تخصيصي به
ارگانها و دستگاههاي زيرمجموعه خود در واقع در هزينهها صرفه جويي كند و
به اين ترتيب از ارائه متمم بودجه به مجلس يا انتقال سهم بخش عمراني به
جاري پرهيز كند. اين تصميم اگر عملياتي شود و دولت از عهده آن بر بيايد، تا
حدود زيادي ميتواند از آثار و پيامدهاي كسري بودجه امسال براي اقتصاد
كشور بكاهد.
با اين حال بخش عمدهاي از طرحهاي عمراني آغاز شده و دردست اجرا به علت عدم تحقق درآمدها، نيمه كاره باقي خواهند ماند و با گذشت زمان، مشمول افزايش هزينه ناشي از تورم ميشوند كه خود زمينه ساز بالا رفتن سهم هزينههاي عمراني در بودجههاي سالهاي آينده ميشود. از اين رو دولت بايد براي بودجه سال 92 با واقع بيني در مورد ميزان درآمدها، اولويت را به اتمام طرحهايي بدهد كه در سال 91 به علت كسر بودجه، نيمه تمام باقي ميمانند تا از آثار تورمي كسري بودجه دولت كاسته شود.
واقعيت اين است كه اگر دولتمردان در دولت دهم به اين موارد پايبند نباشند، نابسامانيها و مشكلات بسياري را براي دولتهاي آينده به ارث باقي خواهند گذاشت كه برطرف كردن آنها نيروي زيادي از آيندگان خواهد برد. اين، چيزي است كه كشور ما با توجه به شرايط خاصي كه اكنون دارد، تحمل آن را ندارد. نيروهاي انساني و سرمايه فكري كشور در چنين شرايطي بايد صرف مقابله با مشكلاتي شوند كه اين شرايط پديد آورده است. به همين دليل نبايد باري بر اين بار سنگين اضافه شود.
رسالت:عاشورا؛ مدرسه اي به وسعت ابديت
«عاشورا؛ مدرسه اي به وسعت ابديت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن ميخوانيد؛سياستي که دشمن در حمله به ارزشها و شخصيت هاي مقدس اسلام طي سال هاي اخير در پيش گرفته است، بايد مسلمانان را بيش از پيش به اهميت اين خاستگاه و تکيه گاه قدرت متوجه بسازد و براي آشنايي جامعه با شخصيت و سيره پيامبر گرامي اسلام و خاندان مطهرش، سرمايه گذاري مضاعف نمايد و از آنجا که سنين کودکي و نوجواني، بهترين فرصت براي الگوپذيري ميباشد، ضروري است نظام آموزشي کشورهاي اسلامي، متناسب با اين دوران، برنامه ريزي و اين الگوهاي مقدس را به نسل آينده معرفي کند و از ايام طفوليت، طي يک برنامه دوازده ساله، عشق به اين شخصيت ها را در وجود آنان نهادينه سازد.
روشن است که اهميت اين موضوع، صرفاً از باب يک ضرورت زماني و با توجه به حريم شکني هاي اخير نظام سلطه جهاني نيست، بلکه اصولاً يکي از مهمترين مسئوليتهاي نظام آموزشي در هر کشوري آن است که ارزشها و الگوهاي پذيرفته شده جامعه را اساس برنامهها و مبناي تربيت آيندهسازان کشور قرار دهد و با توجه به همين اصل است که در شرايط کنوني، تحول بنيادين در نظام آموزشي کشور ضرورت يافته است.
سيري در تاريخچه تأسيس و عملکرد مدارس با سبک جديد در ايران، نشان ميدهد که نه تنها اين مدارس با الهام از فرهنگ اسلامي، پايه ريزي نشد بلکه با تاسيس آنها ديواري ميان فرهنگ جامعه و آموزشهاي رسمي مدارس پديد آمد تا پشت اين ديوار نسلهايي گسسته از فرهنگ پيشينيان خويش و براساس الگوي بيگانه، تربيت شوند و در آينده نسبت به ارزشهاي ديني و کهن خود بي تفاوت باشند.
البته مقاومت مردم در دفاع از ميراث فرهنگي و اعتقادي شان مانع تحقق اين اهداف شوم شد و بخصوص پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تلاش هاي فراواني صورت گرفت تا دين مداري در مدارس به گونه اي شفاف تر تجلي يابد اما حتي اين تلاشها هم نتوانست دين مداري را در نظام آموزشي از حاشيه به متن آورد و اينک انتظار جامعه آن است که تربيت ديني در نظام آموزشي اصالت يابد و نهادينه شود.
خوشبختانه فرهنگ ايراني اسلامي ما، سرشار از فرصتهايي است که ميتواند براي دستيابي به اين هدف متعالي مورد استفاده قرار گيرد و يکي از ارزشمندترين فرصتها ، فرارسيدن ماههاي محرم و صفر است و مدارس مي توانند با توجه به شرايط آماده اي که در جامعه فراهم ميآيد، بهترين بهره برداري تربيتي را داشته باشند و با راهکار مشارکت دادن خود دانش آموزان، آنان را با شکوهمندترين الگوي آزادگي بشريت يعني حضرت اباعبدالله الحسين (ع) آشنا سازند چرا که فطرت پاک و حق جو و عدالت خواه و حامي مظلوم و ظلم ستيز دانشآموزان، تشنه شنيدن شگفتانگيز ترين حماسه رويارويي انسانيت و شقاوت است.
آري در مدرسه محرم و در مکتب تربيتي عاشورا، از کودک شيرخواره تا مردان کهنسال، همه، آموزگاران عشق و شهادتند اما درسهاي تربيتي مکتب عاشورا کتاب بي پاياني است که بايد صاحب نظران تعليم و تربيت، سرفصلهاي آن را بشناسند و بشناسانند و اين حماسه بي بديل آفرينش را از منظر تربيتي مورد تحليل قرار دهند و به سئوالاتي پاسخ دهند که نياز امروز جامعه ماست.
اينکه کودکان خردسال کربلا، چگونه تربيت شده بودند که در آن شرايط طاقت فرسا و تاخت و تاز دشمن، آن گونه مقاومت به خرج دادند و از هر فرصتي براي ابراز نفرت از ظلم و ظالم، بهره جستند و گوش به فرمان حضرت زينب (س)، از عزت خويش دفاع و دشمن را تحقير کردند و حتي در شدت گرسنگي، از پذيرفتن نان اجتناب ورزيدند که بگويند صدقه بر خاندان پيامبر، حرام است، دختران کم سن و سال در مکتب امام حسين (ع) چگونه تربيت شده بودند که حجاب و عفاف با وجودشان عجين شده بود و يکي از بزرگ ترين مصيبتهايشان در صحراي کربلا کشيده شدن معجر (حجاب) از سرشان بود، ايمان و ايثار چگونه جان محمد و ابراهيم (فرزندان حضرت مسلم) را لبريز ساخته است که قبل از شهادت به نماز مي ايستند تا مظلوميت خويش را به خداوند عرضه دارند و آنگاه هر يک در استقبال از شهادت بر ديگري سبقت مي جويد.
در دنيايي که بعضي کشورها، داستانهاي آفريده ذهن نويسندگانشان را دستمايه توليد ده ها کالاي فرهنگي و تربيتي قرار دادهاند، واقعيت آن است که ما هنوز نتوانسته ايم قطرهاي از درياي بي کران حماسه حسيني برگيريم و بويژه در عرصه تعليم و تربيت، کام تشنه و فطرتهاي پاک ميليونها دانش آموز را از چشمه همواره جوشان مکتب امام حسين (ع) سيراب کنيم.
امروز پاسخ مديران و معلمان مدارس به فرياد ياري طلبي حضرت سيدالشهداء (ع) ايفاي همين مسئوليت است. اينک ماييم و محرم و امانت هاي حضرت ابا عبدالله (ع) که به ما سپرده شده اند.
تهران امروز:چشمانداز روابط تهران - واشنگتن
«چشمانداز روابط تهران - واشنگتن»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم داووداحمدزاده است كه در آن ميخوانيد؛بعد از پيروزي مجدد اوباما در انتخابات رياستجمهوري و عدم تحقق سياستهاي قبلي مبني برایجاد تغییر و تحرک در عرصه دیپلماسی برای حل و فصل مسائل و مشکلات جهان، آینده روابط تهران – واشنگتن نیز با ابهامات بیشتری روبهرو گردیده است.
دموكراتها درحالي براي دو دوره متوالي زمانی زمام قدرت را در كاخ سفيد اختیار گرفتندکه سياستهاي جنگ طلبانه جمهوريخواهان در خاورمیانه به ویژه عراق و افغانستان با بن بست کامل روبهرو گشته بود. ازسوي ديگرروابط تهران – واشنگتن نیز به دلیل تداوم مواضع خصمانه و ایجاد جنگ روانی مبنی بر بهکارگیری گزینه نظامی برای واداشتن ایران از فعاليتهاي صلحآميز هستهاي با بحران جدی مواجه گشته بود.
تحت این شرایط اوباما دردوره اول رياستجمهوري با سیاست تغییر در ارکان سیاست خارجی آمريكا و برقراری صلح و ثبات در خاورمیانه وارد کاخ سفید شد. براي اولین باری هم بود که همزمان دموكراتها هم قدرت در کنگره و هم کاخ سفید را در اختیار داشتند بنابراين این فرصت مناسبی بود که اوباما با تمرکز بیشتر قدرت شرایط را پیشبرد سياستهاي خویش و تغییر واقعی در عرصههاي داخلی و خارجی بهکار گیرد.
با این وجود، روند تحولات داخلی و خارجی آمريكا بهدلیل تداوم بحران در اقتصاد جهان و ورشکستگی بنگاههای مختلف و بانک آمريكایی و نزول شدید معیشت و رفاه مردم از یکسو و عملی نشدن سیاست خارجی آمريكا برای پی ریزی مکانیسمهای جدید برای ایجاد آشتی میان فلسطینیان و اسرائیل و تداوم بحران و ناامنی در افغانستان و عراق از دیگرسو بر مشکلات موجود افزود.
به نظر ميرسد كه اوباما باتمركز بيشتر بر حل بحران اقتصادي فزاينده در دوره دوم رياست خويش دركاخ سفيد فرصت مناسبي براي تغيير درسياست خارجي آمريكا رانداشته باشد. گرچه اولويت در خاور ميانه حل بحران سوريه ازطريق تجهيز بيشتر معارضين سوري وحمايت از متحدان منطقهاي(قطر، عربستان وتركيه) آمريكا خواهد بود.
در حوزه ایران نیز اوباما از ابتکار مذاکره مستقیم بین تهران – واشنگتن در موضوع هستهاي و مسائل دیگر جانبداری نمود و حتی برای اولین بار نماینده آمريكا در مذاکرات مبادله سوخت میان ایران و گروه وین حضور مستقیم داشت. ولی آگاهان سیاسی متفق القولند اوباما در خصوص ایران و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک فاقد طرح و برنامهریزی کلان است و هدف اصلی وی از تکرار گفتمان تغییر، تزریق شور و احساسات در افکار عمومی آمريكاست که سالیان طولانی از این حرف نشنیدهاند و از سیاست سنتی دو حزب خستهاند. همانطوریکه گفته شد سیاست هستهاي اوباما در مقابل ایران در اول رياستجمهوري به ويژه ابتداي امر بیشتر مذاکره مستقیم و بدون واسطه بود.
البته این مسئله تا حدودي با نگرانيهايي از جانب برخي کشورها و حتی اسرائیل همراه هم شده است. بنابراین لابی صهیونیستها معروف به (آپیک) در کنگره آمريكا بارها نسبت به هرگونه اقدام کاخ سفید مبنی بر برقراری روابط و نادیده گرفتن تداوم فعاليتهاي هستهاي ایران هشدار داد. از سوی دیگر برخی از کشورهای اروپایی مانند فرانسه و انگلیس در برقراری تحريمهاي اقتصادی و تشدید فشارهای سیاسی مضاعف علیه ایران خیلی جلوتر از آمريكا حرکت ميكنند. در چنین فضایی، رژیم صهیونیستی و نیز لندن– پاریس به عنوان متحدان کاخ سفید خواهان اقدامات تندتر اوباما علیه ایران شدند و در عرصه داخلی نیز برخی از هم قطاران دموکرات اوباما با حربه حقوق بشری، وی را ترغیب به اتخاذ مواضع سخت تری در قبال ایران مينمايند. در این مسیر، اقدامات برخی از اعراب محافظه کار منطقه نیز در تندترشدن سياستهاي کاخ سفید علیه ایران کاملاً مشهود است. بهطوریکه اعراب یگانه راه جلوگیری از گسترش نفوذ طبیعی ایران در منطقه را استمرار دشمنی میان تهران – واشنگتن اعلام ميكنند.
با قطعی شدن پيروزي مجدد اوباما، بی تردید وی برای بازسازی افکار عمومی و رهایی از مشکلات واقعی، به سیاست خارجی فعال تری روی خواهد آورد، اين درحاليكه بهدلیل اولویت هایی که کاخ سفید برای مسائل هستهاي ایران در منطقه خاورمیانه قائل است، چگونگی سرانجام پرونده هستهاي ایران به نکته کلیدی سیاست خارجی اوباما بدل خواهد گشت. در مورد روند تحولات تهران – واشنگتن پس از شکست جمهوريخواهان در انتخابات اخير می توان به مسائل ذیل اشاره نمود:
1 - به قدرت رسیدن دموكراتها در انتخابات رياستجمهوري آمريكا یک نوع امیدواری در درون مرزهای آمريكا و خارج از آمريكا پدید آورده كه وي بتواند با تمر كز بيشتر بر دیپلماسی عمومی و پرهیز از اتخاذ سياستهاي یکجانبه گرایانه در برخورد با مسائل منطقهاي و بينالمللي ناکامیهاي گذشته رابه نوعي جبران نمايد. البته اقدام جديد وي در تحريم برخي از مسئولين ايراني نشان ميدهد كه وي با تداوم سياست هويج و چماق (تهديد – تطميع) نميخواهد تغيير اساسي در مواضع خود نسبت به ايران داشته باشد. بیتردید با رادیکالیزه شدن سیاست خارجی آمريكا در حوزههاي مختلف شاهد تشدید منازعه میان تهران – واشنگتن بر سر موضوع هستهاي، صلح اعراب، فلسطین، امنیت منطقه خاورمیانه خواهیم بود. اوج تشديد تنازع دوكشور در موضوع سوريه متمركز شده است. بنابراين چگونگي حل وفصل بحران سوريه بر آينده روابط تهران- واشنگتن اثرگذار خواهد بود.
2 - آنچه مسلم است دو راهبرد اساسی دولتمردان آمريكا در دوره مشخص، بوش (جمهوری خواهان)، اوباما (دموكراتها) مبنی بر تغییر رژیم و نیز تغییر رفتار ایران مطلوبیت چندانی برای تیم کاخ سفید به همراه نداشته و ایران اسلامی با مدیریت بحران و بالا بردن هزینههای رویارویی مستقیم تا حدودی توانسته است به اهداف مورد نظر خود دست یابد. بی شک باعدم جابهجایی قدرت در چهار سالآینده در کاخ سفید، این احتمال وجود دارد كه اين بار دورقيبب ديرينه بتوانند باخلق فرصتهاي جديد شرايط را براي گفتوگو در مسائل اختلاف زا فراهم سازند. اين درحالي است كه قرار است مذاكرات ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي ونيز گروه1+5 درماه آينده آغاز شود.
3 - بافعالتر شدن لابی صهیونیستی در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای کنگره آمريكا و تيم امنيتي كاخ سفيد، این احتمال وجود دارد که آمريكا در ارتباط با خواستههاي اسرائیل در بسیاری از پروندههاي مرتبط با ايران نرمش بيشتري نشان بدهد. بهطوریکه اوباما مجبور خواهد شد تحتتاثیر القائات دروغ صهیونیستها تحريمهاي بسیار سنگینتری را علیه ایران وضع نماید. از سوی دیگر با تغيير احتمالي حامیان گفتوگو ورويكرد تعاملي با ايران در تيم جديد كاخ سفيد وکنگره، سران رژیمصهیونیستی ضمن بیپروایی کامل بهحقوق فلسطینیان، از جمله توقف شهرکسازی در سرزمینهای فلسطینی، شرایط را برای تشدید منازعه در منطقه خاورمیانه مهیا خواهند ساخت. در این ارتباط با توجه به حمایت معنوی ایران از جنبش جهاد اسلامی و حماس و حزبالله لبنان که در مخالفت با هرگونه سازش و عدم شناسایی رژیم صهیونیستی به عنوان حاکمیت مشروع در منطقه تجلی یافته است، شاهد تنش بیشتر تبع آن تطويل درمنطقه خواهیم بود.
4 - بيترديد تمر كز سياست اوباما در ارتباط با ايران برمحور دور كردن متحدان نزديك تهران يعني چين وروسيه وايجاد اجماع جهاني براي توجيه تدام تحريمهاي بينالمللي بهدليل فعاليتهاي صلح آميز آن خواهد بود.از نظر تصميم سازان كاخ سفيد بيثباتي اقتصادي وتكيه برمسائل حقوقبشر ميتواند همچنان بهعنوان اهرم بزرگ فشار عليه ايران عمل نمايد. گرچه گزينه نظامي همچنان بهعنوان راهكار آخر از دستور كار خارج نخواهدشد. دراين ميان عاقلانه اين است كه با پرهيز از هرگونه بر خورد احساسي وبا لحاظ كردن منافع ملي، بهترين وكم هزينهترين گزينه رابراي مواجهه باسياستهاي آمريكا اتخاذ نمود.
حمايت:محرم، جلوه حق و عدالت
«محرم، جلوه حق و عدالت»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛در آستانه محرم حسینی هستیم . به همین جهت شور و تحرکی سراسر کشور را فرا گرفته تا با برگزاری مراسم های مختلف بزرگداشت اباعبدلله الحسین(ع) واهل بیت مطهر و یاران با وفایش ،یاد وخاطره آن سرو قامتان همیشه تاریخ را گرامی بدارند. طبیعتا این مناسبت تاثیر طبیعی بر اوضاع واحوال جامعه ارادتمند امام حسین علیه السلام بر جای می گذارد وتوجهات بار دیگر به پیام های قیام امام حسین (ع) جلب می شود. بنابر این طبیعی است که ما نیز در یادداشت امروز بدین مهم نظری اندازیم و پیشاپیش عرض ارادت حق جویان وعدالت خواهان را به پیشگاه آن امام همام واهل بیت واصحاب باوفایش اعلام داریم. امسال این بزرگداشت را در شرایطی گرامی خواهیم داشت که برخی دردها روح بسیاری از شهروندان ایران اسلامی را آزار می دهد.
درد برخی تفرق ها و بگو مگوهای کشدار سیاسی و انتظار طیف های مختلف برای اینکه هر یک در مسابقه جوابدهی به یکدیگر عقب نمانند، درد ترویج برخی رذیلت های اخلاقی در جامعه اعم از دروغ، غیبت، پرخاشگری،تهمت، عدم تقیّد بسیاری از افراد به روزی حلال و بدور از مفاسد مختلف، تجملگرایی و مصرف زدگی ، تقلیدهای کورکورانه از برخی فرهنگ های منحط، درد احساس عدم مسئولیت در بهبود امور جامعه وگرایش به اینکه هر نارسائی را به دیگران نسبت دهیم و خود تنها نق بزنیم، درد عدم رو راستی با خود و دیگران ، درد عدم تحمل سختی های معیشتی برای بسیاری از خانواده و دهها درد دیگری که روح وجان بسیاری از شهروندان را آزار می دهد.
در سطح فراملی و جهانی نیز با دردهای بسیار مواجهیم که هر یک به تنهائی کافی است تا اعصابمان را به هم بریزد. آن چه ماه هاست در بحرین می گذرد ، آن چه در قالب فعالیتهای تروریستی وسیع و متاسفانه گاه با نام اسلام در سوریه به وقوع می پیوندد،آنچه در قالب زورگویی آشکار آمریکا و دیگر متحدانش علیه کشورمان و بسیاری از آزادیخواهان جهان اعمال می شود و موارد متعدد دیگر هر یک نشان از بی عدالتی های موجود در عرصه زیست جهانی دارند. در چنین شرایطی مرد میدان می خواهد که کم نیاورد و مردانه وجانانه در مقابل سختی ها و ناملایمات بایستد وسالم زندگی کند و از حق وعدالت دفاع کند. در چنین اوضاع واحوالی مرید امام حسین بودن نیازمند بازشناسی و درک مجدد است.
آیا پیروی از امام حسین(ع) و راه نورانی او به این است که لباس مشکی بپوشیم وچند شب در مراسم های عزاداری ایشان شرکت کنیم واز سفره او اطعام ارادتمندان او طعامی به خانه ببریم ودل خوش داریم یا کار را باید خیلی اساسی تر دید؟ اگر پاسخ روشن است که کار اساسی تر لازم است، آن گاه باید از خود بپرسیم که چه باید بکنیم ؟ برای یافتن پاسخ این سئوال، اول از همه به نظر می رسد مناسب است نگاهی به وضع وحال خود بیندازیم ببینیم وضع معرفتی ما در مورد امام حسین (ع) و راه و اهداف قیام او چگونه است؟ اگر دانایی لازم را نداریم در این ایام محرم معرفت وآگاهی خود را بالا ببریم و مطمئن باشیم که این دانایی به طور طبیعی اثر خود را بر نگرش ها و داوری ها وانگیزه ها و نهایتا اقدامات و رفتارهای ما بر جای می گذارد.
مطلب دوم لازم این است که به موقعیت فردی واجتماعی خود بنگریم که هر یک در محیط خانه وجامعه چه میزان اثر گذاری داریم . برخی از ما در محیط جامعه مسئولیت هایی در بخش رسمی داریم، برخی در نهادهای خصوصی فعالیت می کنیم ، برخی کارمان آموزشی است ، برخی در حیطه قضایی مشغولیم ، تعدادی نماینده مجلس بوده ودر آن سنگر حضور داریم، تعدای در قوه مجریه اشتغال داریم، برخی پلیس ومامور حفظ امنیتیم، بعضی رسانه ای هستیم و قس علهذا.
به خود بنگریم که در این نقشها چه می کنیم؟آیا رفتار ومنش ما نسبتی با سیره و رفتار مورد قبول امام حسین(ع) ودیگر ائمه معصومین علیهم السلام دارد یا خیر؟آیا حق خواهی و حق طلبی ومبارزه با ظلم وستم وعدم همراهی با هر گونه خلاف را در وجود خود ملکه کرد ه ایم یا فقط ادای آنرا در می آوریم و یا فقط در مورد دیگران مایلیم حق اجرا شود ودر مورد خود همواره به تبصره و راه گریز و رانت و امثالهم قائل هستیم؟ آیا سهم خود را در مشکلات امروز وفردای جامعه ملی وجهانی درک می کنیم وحاضریم تحرک لازم ومسئولانه برای رفع مشکلات داشته باشیم یا باز فقط موعظه گر برای دیگران هستیم؟ اگر این رویکرد رفتاری را نیز در محرم حسینی در خود تقویت کنیم آثار متعددی برای بهبود امور در پی خواهد داشت.
مطلب سوم اینکه قیام امام حسین علیه السلام با همه ابعاد خونینی که در بردارد پیامهای زیبائی از حیث صلح طلبی، محبت به دیگران،نفی اقدامات کورکورانه وجاهلانه ، عشق ورزی به خوبی ها، وفای به عهد وترویج مروّت، تقویت حریّت وآزادگی،احترام به زنان وکودکان ودیگر اقشار آسیب پذیر، حفظ محیط زیست، شفافیت امور جامعه وپرهیز از خفاکاری در اداره امور مردم وموارد متعدد مشابه دیگر نیز برای همگان دارد. این زیبائی ها بسیار مورد نیاز امروز جامعه بشری است. در خیلی از خانواده ها و یا در سطح جامعه این زیبائی ها کمرنگ شده و باید در صدد گسترش این زیبائی ها بر آمد .
هر یک از این زیبائی ها انرژی مثبت به دیگران منتقل می کند و تندی وخشونت و بی مهری را از آدمیان دور می سازد. به این وجه بهره گیری از محرم نیز باید اهتمام جدی معمول داشت. خطبا و مبلغین محترم در سراسر کشور این وجوه از پیام های قیام امام حسین را خوب است بیش از گذشته برجسته کنند تا زیبائی و عشق ومحبت در جامعه توسعه یابد. در جامعه ای که عشق پاک وآسمانی وصداقت وصمیمیت توام با حق خواهی وراست کرداری واحترام متقابل بین انسانها ارتقا یابد، به طور طبیعی زشتی ها وغبارهای ناشی آز آن کنار می روند و آرامش و قرار را به همگان تقدیم می نمایند.
سخن آخر:
در دانش حقوق مهم ترین دغدغه هایی که
مطرح می شود انتظام بخشی به امور جامعه و برقراری عدالت است. این دغدغه ها
در همه نظام های حقوقی ریشه در مباحث نظری بنیادی تری دارند که عمدتا
برخاسته از اعتقادات فرهنگی جوامع ذیربط هستند. در جامعه ای که با نگاه
سکولار و بی تفاوتی یا ضدیت نسبت به آموزه های الهی عناصرفرهنگی خود را در
ابعاد مختلف ترسیم وتثبیت کرده اند، طبیعتا نظم جامعه ومفاهیمی مثل عدالت ،
حق وتکلیف و دهها کلیدواژه دیگر در بستر فلسفی ونظری چنین فرهنگی تعریف
وسازماندهی می شوند.
اما بالعکس، در نظام های حقوقی که با اعتقاد به مبدا ومعاد وقائل شدن به شخصیت دو وجهی انسان و ماموریت الهی او عناصر هویتی وفرهنگی خود را تعریف می کنند، طبیعی است که با بهره مندی از چنین بنیادهائی کلید واژه های حقوقی همانند حق وعدل و انصاف وامثالهم را معنا می بخشند. در چنین نظام های حقوقی آموزه های دینی وشخصیتهای تاثیر گذار دینی همانند امام حسین (ع) می توانند بهترین پیامها را بر روح و جان آدمها بر جای گذاشته و برای اصلاح امور جامعه نسخه های بی بدیل وجاودان در اختیار همگان بگذارند و زمینه رفع بسیاری از آسیبهای اجتماعی را فراهم آورند.
امید است ما ایرانیان که در بستر اندیشه دینی هویت فرهنگی وحقوقی خود را تعریف می کنیم از این پشتوانه ها بهره بیشتری ببریم وایامی همانند محرم را فرصت شایسته ای برای حرکتهای جهشی خود در مسیر خوبی ها قرار دهیم، همانگونه که در ایام ماه مبارک رمضان چنین حرکتهای جهشی اصلاح گرایانه را در روح و جانمان احساس می کنیم وعینیت می بخشیم. بیائید از صمیم قلب همنوا شویم: السلام علیک یا ابا عبد الله وعلی ارواح التی حلت بفنائک، علیک مِنّی سلام الله اَبدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار.....
مردم سالاري:بيبيسي چگونه از بحران گذر ميکند؟
«بيبيسي چگونه از بحران گذر ميکند؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم آرش محبي است كه در آن ميخوانيد؛در هفتههاي اخير بنگاه خبرپراکني بي بي سي با اخبار مربوط به رسوايي اخلاقي يکي از مجريان مشهور اين شبکه در دهههاي 70 و80 ميلادي وارد بحران شده است. اين بحران با اتهام زني جنسي به يک سياستمدار و تکذيب آن عميق تر شد تا جايي که علاوه بر استعفاي يکي از سردبيران بي بي سي، مديرکل جديد اين شبکه هم تنها پس از 54 روز از انتصاب، استعفا کرد. اين بحران آن قدر عميق است که حتي خود بيبيسي اين پرسش را مطرح ميکند که وجود اين بحرانها چه ضربه اي به اعتبار بي بي سي زده و آيا مخاطبان اين بنگاه خبر پراکني دوباره به آن اعتماد خواهند کرد؟
بحران بيبيسي البته در رسانههاي داخل کشور هم انعکاس زيادي داشت و از صدا وسيما تا سايتهاي خبري اين موضوع را به طور گستردهاي و با همان برچسب مورد تاييد بيبيسي يعني«بحران» پوشش دادند. اما چند نکته و درس مهم براي ما. نکته اول اينکه بيبيسي مسووليت اتفاقها را پذيرفت و به هيچ عنوان موضوع را توجيه نکرد. عذر بدتر از گناه نياورد و مثلا نگفت که مجري دهه 70 و80 يک مجري نفوذي بوده و خودسرانه ازميهمانان اين شبکه سوء استفاده کرده است.
نکته دوم اينکه خود بيبيسي مهمترين منبع اخبار مربوط به اين بحران است. شبکه بيبيسي- شايد با اعتقاد به اين ضربالمثل انگليسي که خبر بد زود پخش مي شود- تقريبا زودتر از همه دست به کار شده و کميترين و کيفي ترين پوشش خبري - تحليلي را به اين موضوع داده است. بي بي سي با به دست گرفتن مديريت اخبار منفي عليه خودش، از مجموعه اتفاقهاي پيش آمده با برچسب «بحران» که کم هزينهتر و قابل قبول تر از برچسبهايي مانند «رسوايي» و... است، استفاده کرد.
تکرار اين برچسب در اخبار بيبيسي و فراگيرشدن آن باعث شد که حتي رسانههاي داخلي و حتي آنهايي که بيبيسي را بازوي مستقيم سرويس امنيتي انگليس ميدانند، عموما از اين برچسب به ويژه در تيتر مطالب استفاده کنند. نکته سوم اينکه بيبيسي به جاي انکار موضوع يا کم اهميت کردن مستقيم آن، با اعتراف صادقانه به موضوع سعي کرد مخاطبانش را حفظ کند. در واقع بيبيسي با آگاهي از اينکه رسانههاي ديگري هم در دسترس مخاطبانش قرار دارد، با خود افشاگري و اعتراف به يک بحران بزرگ اخلاقي و مطرح کردن حقايق، اين پيام را به مخاطبانش داد که اگرچه ما بازنده اخلاقي هستيم اما به لحاظ حرفهاي و اعتبار رسانهاي همچنان قابل اعتماديم. اين شگرد بيبيسي ضدتبليغ هم عليه رقبايي بود که سعي کردند با استفاده از بحران پيش آمده اعتبار حرفهاي اين شبکه را زير سوال ببرند.
به عبارت ديگر بيبيسي به جاي اطلاعرساني منفي و استفاده از شيوههايي مثل حذف يا سانسور، مديريت فضاي رسانه اي عليه خودش را به دست گرفت و با استفاده از شگرد واکسيناسيون خبري، سعي کرد ميزان تحريکپذيري مخاطبانش در برابر اخبار منفي را کاهش دهد و اعتبارش را به عنوان يک منبع موثق حفظ کند. بي بي سي هر چه باشد حتي اگر دشمن، عملکردش در مديريت حوادث پيش آمده کاملا حساب شده و پندآموزاست.
به ويژه براي جامعه ما که هنوز اطلاعرساني منفي به اشکال مختلف از جمله سانسور و حذف رايج است و شنيدن اخبار مهم داخلي از زبان خارجي عادت شده است. بايد باور کنيم که اگر اين شگردها جوابگو بود، اول از همه بيبيسي از آنها استفاده ميکرد. وقتي بي بي سي حاضر نيست از اين شگردها درباره حساسترين موضوع يعني اخبار منفي درباره سازمان خودش استفاد کند يعني اينکه شگردهاي منفي اطلاعرساني آزمون خوبي در دنياي رسانه پس نداده اند و نمره قبولي نگرفتهاند. به هر حال بيبيسي در حال عبور هوشمندانه از بحران است و ما نبايد با اين توجيه و امثال آن که آش آنقدر شور شده که بيبيسي عليه خودش خبر ميزند، اين شبکه را «جيگر» فرض کنيم و خودمان را از آموختن محروم کنيم. نحوه برخورد بيبيسي با اين بحران يکي از فوتهاي کوزهگري عالم رسانه است و ماهم بايد آن را بياموزيم.
آفرينش: لزوم گردش نظارت بر سهميه داران ارز
«لزوم گردش نظارت بر سهميه داران ارز»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضاعسگري است كه در آن مي خوانيد؛با به وجود آمدن تحولات بسيار در زمينه بازار ارز، بسياري از اقشارجامعه اعم از مردم عادي،كسبه بازار،تجار، توليد كنندگان و كارشناسان بخش اقتصادي، علت اين نا به ساماني ها را عدم نظارت كارآمد در بخش اقتصاد مي دانند. مديريت و نظارت ناصحيح باعث شد تا برخي افراد با استفاده از تسهيلات ارزي درامر واردات، ضربات سنگيني را برجامعه وارد كنند و زمينه افزايش گراني كالاها و تورم را فراهم سازند و متاسفانه اين روند همچنان ادامه دارد!.
برخي واردكنندگان مواد اوليه همچون صنايع محصولات شوينده و يا روغن خوراكي، علي رغم دريافت تسهيلات ارزي بازهم عرضه محصولات دربازار را به صورت قطره چكاني و با افزايش بي رويه قيمت ها مواجه ساخته اند. وقتي روغن خوراكي و يا پودر ماشين لباسشويي بخواهد دستخوش سوداگري واردكنندگان شود، ديگر چه توقعي بايد از وضعيت اقلامي همچون دارو و ديگر كالاهاي استراتژيك داشت.
يا درمورد افزايش قيمت بليط هواپيما دريك سال
اخير دومرتبه شاهد افزايش قيمت بوده ايم. دريك نوبت بين 25 تا 30 درصد و در
نوبت بعد بين 65 تا 70 درصد بليط هواپيما گران شد، يعني در عرض يك سال
نزديك به 100 درصد افزايش قيمت داشته ايم! آيا تسهيلات و كيفيت پروازها
نيز100 درصد افزايش يافته است؟. تكليف تسهيلات ارزي كه از دولت دريافت مي
كنند چه مي شود؟
يكي ديگراز گلهمندي هاي جامعه از بخش خودروسازان داخلي است. سال هاست كه شعارهاي خودرو سازان ملي گوش فلك را كر كرده كه در عرصه توليد خودرو خودكفا شده ايم، پس افزايش قيمت چند ميليوني محصولاتشان از بابت چيست؟ اين شركت ها خصوصي نيستند كه بخواهند با نوسانات اقتصادي تغييرشگرف در قيمت هاي خود ايجاد كنند. سال هاست كه اين شركت ها از بودجه دولتي ارتزاق مي كنند و سودهاي كلان از قبل فروش داخلي محصولاتشان به دست مي آورند، دليلي وجود ندارد تا چند ميليون تومان قيمت يك محصول افزايش يابد.
امروز مشكلي كه اقتصاد كشور را دچار چالش كرده است عدم توازن ميان پرداخت هاي ارزي و ريالي از يك سو، و عدم تطابق ميان دريافت ها و پرداخت هاي جامعه درسوي ديگر مي باشد. دولت درقالب تسهيلات مختلف به واردكنندگان ارز ميدهد، درعوض كالاي وارداتي با قيمت آزاد و چه بسا بيشتر به دست مصرف كننده مي رسد.
از سوي ديگر هزينه خدمات و امور مختلف همچون ماليات ها، عوارض، كرايه ها، اقلام خوراكي، هزينه هاي درمان،آموزش و بسياري موارد ديگر، روزانه افزايش مي يابد، اما ميزان دريافتي مردم هرروز كمتر و بي ارزش تر مي گردد.
نظارت برعملكرد واردكنندگان كه از تسهيلات ارزي برخوردار مي شوند برعهده كيست؟ "سخنگوي اقتصادي كشور در مصاحبه اي دراين زمينه اعلام كرد كه ما با حسن اعتماد به واردكنندگان ارز دولتي مي دهيم و انتظار داريم كه آنها نيزكالاهاي خود را با همان قيمت در بازار عرضه كنند". اين حسن نيت تيم اقتصادي كشور قابل احترام است اما به هيچ وجه جوابگوي وضعيت غيرعادي و نابساماني هاي اقتصادي نيست. وقتي عدم ثبات قيمت ها مطرح است انگيزه سودجويان براي كسب سود بيشتر دوچندان مي شود و نمي توان توقع داشت كه اعتماد متقابل تضميني براي جلوگيري از تخلفات باشد.
همچنين نظارت بر تطابق ميان افزايش قيمت خدمات و حقوق دريافتي مردم را كدام نهادعهده داراست؟ درعوض ما نظارت را در سطح پايين جامعه كه اقشار متوسط و ضعيف محسوب مي شوند بسيار سفت و سخت كرده ايم . ورود بازرسان و ناظران در سطح بازار براي مقابله با گران فروشي نقطه مقابل سوء نظارت ها در عملكرد بزرگان و سهميه داران ارزي است! .
پلمپ و جريمه بسياري از واحدهاي توليدي و مغازه داران به بهانه گران فروشي باعث ايجاد نگراني و فشار رواني بر مردم شده است. برخورد با متخلفان در هرصنفي امري پسنديده است اما بايد به اين نكته توجه كرد كه ريشه گراني ها از جاي ديگري آب مي خورد و توليدكننده داخلي يا فروشنده بازاري آخرين حلقه وصل به جامعه مي باشد و نمي تواند بيش از يك حد متعارف اجناس را گرانتر بفروشد. آيا با آن وارد كننده مواداوليه كه در اين وضعيت اقتصادي همچنان ارز دولتي دريافت مي كند چنين برخوردي صورت مي گيرد و برعملكردشان نظارت مي شود؟ آيا برخوردي با افزايش بي رويه ماليات ها و عوارض گوناگون شهرداري ها صورت مي گيرد؟
متاسفانه تاکنون عمده فعاليت کنترل، نظارت و بازرسي از سوي نهادهاي مربوطه تنها در بخش بنگاه هاي عمده فروشي و خرده فروشي، تحت عنوان کنترل قيمت کالاها و خدمات شناخته شده است. اين امر اگر چه جزء يکي از وظايف نهادهاي تشکيل شده براي اين منظور بوده اما وظايف اين نهادها بسيار وسيعتر از کنترل صرف قيمت کالاها و خدمات دربخش پاييني جامعه مي باشد.
ابتكار:وقتي مسكو هم از مذاكره مستقيم ميگويد
«وقتي مسكو هم از مذاكره مستقيم ميگويد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها، اگرچه جنگندههاي ايران، پهپادهاي آمريكايي را در آبهاي مرزي هدف قرار ميدهند و به آنها شليك ميكنند و وزراي دفاع و فرماندهان نظامي دو كشور از جزييات اين برخورد و رزمايشهاي نظامي جديد ميگويند، اما درصفحات روزنامهها و تلويزيونها و سايتهاي اينترنتي، خبر غالب نه آن مواجهه كه ميز مذاكره است. اين روزها، سياستمداران و دولتمردان داخل و خارج، همه از مذاكره مستقيم ايران و آمريكا ميگويند. در خارج از ايران، به تازگي روسها و انگليسيها به صورت علني ايران و آمريکا را ترغيب کرده اند كه بر سر مساله هسته اي به طور مستقيم مذاكره کنند.
در داخل هم طي دو ماهه اخير، تقريبا اكثر مقامهاي
رسمي كشور از رئيس جمهور گرفته تا رئيس مجلس و معاون رئيس قوه قضائيه و
وزير امورخارجه هركدام به گونه اي بحث مذاكره مستقيم با آمريكا را پيش
كشيده اند بي آنكه از خط قرمزبودن و تابو دانستن آن سخني گفته باشند.
رئيس
جمهور چندي پيش در نيويورك براي گفت وگوي مستقيم با واشنگتن اعلام آمادگي
كرده بود و ديگري همين دو- سه روز پيش گفت كه «در صورت لزوم حتي در قعر
جهنم هم با آنها مذاكره ميكنيم».
ديروزهم وزير امورخارجه بي آنكه زمزمههاي روزهاي
اخير را تكذيب كند، اظهار كرد كه تصميم گيري درباره «مذاکره جامع و کامل با
آمريکا که بخواهد همه ابعاد را در بر گيرد » با مقام معظم رهبري است. تا
اين جاي كار به نظر ميرسد كه حساسيت داخلي و به خصوص دولتي درباره مذاكره
مستقيم با امريكا حداقلي شده است و تقريبا هيچ شباهتي به سالها و دهههاي
گذشته و حتي ماههاي گذشته ندارد.
در سطح بينالمللي هم خبرگزاريها
گزارش دادند كه در كنشي بي سابقه، علاوه بر لندن، دولت روسيه هم براي
نخستين بار به صورت علني ايران و آمريکا را ترغيب کرد كه بر سر مساله هسته
اي جمهوري اسلامي به طور مستقيم گفت و گو کنند.
در اين رابطه ريباکوف، معاون وزير خارجه روسيه که رياست هيات روسي در مذاکرات هسته اي با ايران را بر عهده دارد اعلام كرده است كه کرملين بر اين باور است ايجاد کانال مذاکره اي بين تهران و واشنگتن ميتواند از تشديد اختلافات و بروز درگيري جلوگيري کند. اين مقام روس در عين حال در لفافه وجود ارتباطهاي غير رسمي بين ايران و آمريکا را نيز تاييد كرد و گفت كه چنين ساختاري براي مسكو مشکل ايجاد نخواهد کرد.
اگرچه در همه سه دهه گذشته بسياري از كشورهاي جهان با در نظر داشت منافع ملي خود، همواره خواهان پايان تيرگي روابط ايران و آمريكا و نشستن دو كشور پاي ميز مذاكره بوده اند اما مسكو نشينان هنوز رگههايي از «بلوك شرق » بودن را با خود حفظ كرده اند. تا همين هفته گذشته كمتر پيش آمده كه مسكو به مذاكره مستقيم تهران و واشنگتن و بهبود روابط دو كشور روي خوش نشان دهد.
روسها در همه دو دهه اخير و به خصوص از ابتداي دوران زمامداري ولاديمير پوتين نشان داده اند كه عليرغم فروپاشي كمونيسم و بلوك شرق همچنان علاقه دارند با شكل گيري نوع تازه اي از جهان دوقطبي كفه ترازوي جبهه شرق را درمقابل جبهه غرب بالا نگهدارند.
پر واضح است كه راه تداوم جهان دوقطبي از تداوم اختلافات سياسي كشورهاي دو طرف و حداقلي شدن ميزهاي مذاكره ميگذرد. لذا تا كنون سابقه نداشته است كه اين كشور در منازعات و اختلافات ديپلماتيك و سياسي في مابين آمريكا و دول مختلف جهان از جمله تهران به طور شفاف و علني خواستار رفع اختلافات و نشستن طرفهاي درگير پاي ميز مذاكره شوند.
از اين رو است كه دعوت روسها براي نشستن ايران و آمريكا پاي ميز مذاكره همچون تغيير لحن سياسيون و مقامهاي حكومتي در داخل كشور، بسيار متفاوت با قبل و غافلگير كننده است و در عين حال واقعه اي مهم و تعيين كننده و علي الظاهر هماهنگ شده به نظر ميرسد.
در اين ميان واژگان به كار رفته در اظهارات كوتاه علي اكبر صالحي درباره مذاكره مستقيم قابل تامل است و ميتواند حاوي نكات جديدي باشد. صالحي در لفافه سخنان خود، مذاكره مستقيم با آمريكا را به دو نوع تقسيم كرده است. او در اين سخنان از «مذاکره جامع و کامل که همه ابعاد را در بر گيرد» سخن گفته و تصميم گيري در اين باره را به نظر موافق رهبر انقلاب موكول كرده است. صالحي اگرچه از نوع ديگري از مذاكرات مستقيم با طرف آمريكايي سخن نگفته است اما در همين كلام كوتاه به وضوح نوع دومي از مذاكره مستتر است.
دليل آن هم اين است كه تا همين سالها و ماههاي گذشته گفته ميشد كه هر نوع مذاكره اي باامريكاييها خط قرمز است و فقط با تاييد مقامهاي ارشد نظام ميتوان وارد اين مباحث شد. بر اين اساس و براي مثال ميتوان سطور نانوشته و جملات ناگفته صالحي را اينگونه ادامه داد كه بخشهايي از حاكميت مجازند كه با آمريكاييها درباب «موضوعاتي محدود و نيمه جامع كه بخشي از ابعاد را در بر گيرند» به طور مستقيم مذاكره كنند.
كنار هم قرار دادن اين بخش از اظهارات «گفته و ناگفته» صالحي با سخنان مقام روس مبني بر استقبال مسكو از گفت و گوي مستقيم بر سر مساله هسته اي و نه مذاكره همه جانبه، باز هم نشانهها را درباره يك اتفاق هماهنگ و غافلگيركننده و جديد تقويت ميكند.
در اين بين سوالاتي كه پيش ميآيد اين است كه اولا، در اين شرايط مسئوليت «مذاکرات نيمه جامع و غيرکامل» با آمريكاييها که احتمالا فقط طيف محدودي از موضوعات را در بر بگيرد، بر عهده كدام بخش از حاكميت است و چه كس يا گروهي اجازه چنين گفت وگوهايي را خواهد داشت؟ در ثاني آيا علاوه بر مذاكره براي لغو تحريمها در مقابل توقف بخشي از فعاليتهاي غني سازي، چانه زني و مذاكره در خصوص تحولات سوريه و خط قرمز اصلي ايران در اين مساله يعني حفظ حاكميت بشار اسد، هم بخشي از موضوعات مورد گفت و گوي دو طرف است يا نه؟ علي الخصوص اگر تاييد كنيم كه اين روزها تهران و مسكو بيش از هرچيز نه در بحث پرونده هسته اي كه در مساله اي دوم؛ يعني تحولات سوريه، با هم اتفاق نظر دارند و با اقدام هماهنگ خود، طرفهاي غربي را در موقعيت آچمز قرار داده اند.
ملت ما:آب باريكهاي كه قطع ميشود
«آب باريكهاي كه قطع ميشود»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم علي اصغر رستمي است كه در آن ميخوانيد؛كيست كه نداند اين سالها رسانههاي مكتوب با چه تنگناهاي اقتصادي دست و پنجه نرم ميكنند. درآمدها و وروديهاي مالي مطبوعات بهطور معمول از سه ناحيه است؛ تك فروشي، جذب آگهي و بخشي هم بهطور سنتي از محل كمكهاي وزارت ارشاد. اين كمكها كه تحت عنوان يارانه مطبوعات به صورت فصلي پرداخت ميشود، هرچند رقمي بسيار ناچيز است اما گوشهاي كوچك از نيازهاي مالي روزنامهها را برطرف ميكند.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در نمايشگاه مطبوعات امسال در پاسخ به اين سوال كه سياست وزارت ارشاد در قبال پرداخت يارانه مطبوعات چيست، گفتند: «در شرايطي كه مطبوعات با مشكل گراني كاغذ مواجه هستند مطلوب ما اين نيست كه صرفهجوييها در حوزه يارانه مطبوعات صورت پذيرد.» متاسفانه برخلاف وعده جناب وزير نه تنها مطبوعات شامل صرفهجويي شدند بلكه پس از مدتها تاخير كه اين وجيزه پرداخت شد، رقم آن بيش از شصت درصد كاهش يافته است. پرسش اينجاست كه چه كسي پاسخگوي مشكلات رسانههاي مستقل و غير دولتي خواهد بود؟ چرا بايد در ميان حوزههاي مختلف وزارت ارشاد نخستين حوزهاي كه قرباني مشكلات مالي شود، حوزه مطبوعات باشد؟
براي مثال، به دليل تنگناي شديد مالي ناشي از سه برابر شدن ناگهاني قيمت كاغذ، روزنامه «ملت ما» ناگزير شد چهار صفحه از صفحات خود بكاهد. گفتن ندارد كه در اين ميان تني چند از همكاران شغل خود را از دست دادند اما نكته مهمتر اين است كه توان ما در انجام رسالتي كه بدان اعتقاد داريم، كمتر شد.
بگذريم از بيعدالتيهايي كه در تخصيص همين يارانه اندك صورت ميگيرد. آيا مطبوعات ايران در شرايط برابري رقابت ميكنند؟ رسانههايي كه از بودجه دولتي ارتزاق ميكنند كجا و روزنامههايي كه با چنگ و دندان خود را سرپا نگه ميدارند كجا! حال اگر ناگهان و بدون كمترين اطلاعي، ميزان اين آب باريكه كاهش يابد، چه بر سر مديران و صاحبان اين رسانههاي بيپشتوانه خواهد آمد؟ در همين چند صباح چندين روزنامه و نشريه صرفا به دليل مشكلات مالي امكان ادامه انتشار را از دست دادند و به محاق تعطيلي رفتند.
داستان آگهيهاي دولتي را نيز غير از خواجه حافظ شيرازي همه ميدانند. اگر قرار باشد دولت فقط بخش كوچكي از هزينه چاپ اخبار مربوط به خود را كه مطبوعات عهدهدار انتشار آن هستند، به آنها پرداخت نمايد چندين برابر سهميهاي كه از آگهيها و يارانههاي تعيين شده توسط قانون به مطبوعات تعلق ميگيرد خواهد شد. متاسفانه از پرداخت اين حق طبيعي و قانوني كه فقط ميتواند تامينكننده حداقلهاي نياز مطبوعات باشد نيز خودداري ميشود.
مسئولان محترم ارشاد! بايد هرچه سريعتر در اين تصميم نابجا تجديدنظر كنيد. آيا صداي نفسهاي به شماره افتاده نشريات مستقل را نميشنويد؟
آرمان:اصلاحطلبان و زمان باقی مانده
«اصلاحطلبان و زمان باقی مانده»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم اشرف بروجردی است كه در آن ميخوانيد؛از آنجا که اجماع ابتدایی کنگره اصلاحطلبان به نظر میرسد روی آقای خاتمی تمرکز یافته است باید گفت که ایشان در حقیقت اصلاحات را نمایندگی میکنند و تاثیر قابلتوجهی در بین اقشار مختلف جامعه دارند و در مورد وی باید گفت اهمیت او از دو جهت قابل بررسی است، هم اینکه اقبال آرا مردم به ایشان بالاست و همچنین ایشان را به عنوان نماد اصلاحات میشناسند یعنی رای مردم هم به ایشان است و هم به اصلاحات و از طرفی سلامت نفس ایشان مساله قابل توجهی است که ایشان را بیش از پیش محبوب جلوه بدهد و درک ایشان از شرایط اجتماعی و تلاششان برای اعتلای نظام، مواردی است که در کنار شخصیت برجسته و وقاری که در ایشان هست باعث میشود اهمیت نام خاتمی بیشتر شود. با توجه به وجوهی که برشمردیم ورود ایشان بسیار تاثیرگذار است چراکه در حقیقت ایشان افتخار اصلاحطلبی هستند. به عبارت دیگر ایشان همه موارد شخصی را دارند و از طرفی چون نماینده و نماد اصلاحات هستند، قاعدتا ظرفیت ایشان را به عنوان یک انتخاب بالا میبرد.
هرچه از زمان مسئولیت اصولگراها میگذرد، طعم شیرین دوران اصلاحات بیشتر به یاد مردم میآید و تکثر نگاهها و طرح شدن دیدگاهها بیشتر در ذهن مردم زنده میشود و این در حقیقت نشان میدهد که مردم دید بسیار مثبتی به اصلاحات دارند و همچنان این دید وجود دارد و مردم هم طالب آن هستند یعنی اگر فضای سیاسی کشور به سمت حضور سلیقههای مختلف برود، به اعتقاد من برنده اصلاحطلبان خواهند بود.
در حال حاضر این پایگاه و مهمتر از آن حفظ این جایگاه، تا حد زیادی به رهبری اصلاحات بستگی دارد، به عبارت دیگر این مساله مهم است که وفاق میان اصلاحطلبان و همدلی آنها چگونه صورت بپذیرد. در این شرایط هم بهترین انتخاب برای اصلاحات آن است که افرادی با اقبال عمومی بهتر انتخاب شوند؛ هرچند آن چیزی که مهمتر از این انتخاب است، تغییر فضای موجود است.
مهمترین پرسش در این روزها و در این شرایط این است که آیا زمان باقی مانده برای هماهنگی اصلاحطلبان کافی است یا خیر؟ بهترین جواب، بازگشت و نگاهی مجدد به گذشته و شرایط سال76 است که در آن دوران، در فرصت زمان کوتاهی اجماعی مناسب بین گروهها و شخصیتهای اصلاحطلب به دست آمد و اصلاحطلبان در زمانی اندک توانستند به توافق برسند و نامزدی با اجماع همگی جناحهای اصلاحطلب معرفی کنند. در حال حاضر با تمام کمبود وقتی که وجود دارد اما این توانایی و قدرت بازهم در اصلاحات وجود دارد بنابراین هرچقدر شرایط بهتری فراهم شود، مطمئنا نتیجه بهتری به دست میآید.
دنياي اقتصاد:گروگانگیری سیاسی اقتصاد باید پایان یابد
«گروگانگیری سیاسی اقتصاد باید پایان یابد»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر محمد نهاوندیان است كه در آن ميخوانيد؛کارشناسان و رهبران کشورهای درگیر بحران اقتصادی در اروپا، امروزه بر این نکته اتفاق نظر پیدا کردهاند که افزایش فرصتهای شغلی و کاهش بیکاری به عنوان یکی از اساسیترین راهکارهای بهبود اقتصاد جهاني و حل مشكلات اقتصادهاي پردرآمد، مستلزم باز مهندسی ارتباطشان با اقتصادهاي نوظهور و دستیابی بهتر و بیشتر به بازارهای گسترده و رو به رشد این کشورها است.
واقعیت این است که شرایط اقتصادی و ژئوپلتیک جهان
به گونهای پیش میرود که هيچ اقتصادي به تنهايي و بدون ارتباط با دیگر
اقتصادها، امکان برنامهریزی برای توسعه در افق ملی را ندارد، اگر چه اين
قاعده تنها در مورد کشورهای توسعه یافته ساری و جاری نیست و در مورد
اقتصادهاي كوچك نیز صدق میکند، اما شرایط خاص اقتصاد کشورهای توسعه یافته
خصوصا در اروپا و آمریکا طی سالهای اخیر به گونهای رقم خورده که راه گریز
و گزیری جز افزایش ارتباط با اقتصادهای نوظهور برایشان باقی نگذاشته است.
بررسیها
نشان میدهد که اقتصاد کشورهای اروپایی و آمريكا طی چند دهه اخیر به شکلی
نامتوازن به بخش خدمات وابسته شده و به تبع آن سهم بخش صنعت به عنوان
بارزترین فعالیت در بخش واقعی اقتصاد رو به کاهش گذاشته است.
افزایشی که سهم بخش مالی یا همان بخش غیر واقعی اقتصاد طی این سالها به علت کاهش سهم بخش واقعی پیدا کرد، عملا امکان اجرای سیاستهای زودبازده را در حوزههای مولد بخش واقعی که به ایجاد فرصتها و کاهش بیکاری بینجامد از مدیران این کشورها سلب کرده است.
بر همین اساس بازگشت به شرایط دهههای پیشین که این کشورها در آن نقش قطب مولد و صنعتی جهان را ایفا میکردند، در شرایط فعلی برای آنها توجیه اقتصادی ندارد. تئوری سیکل محصول در اقتصاد بينالملل و توسعه، به روشنی گویای این فقدان توجیه اقتصادی است، چرا که هر نوآوري در صنعت از اختراع آغاز و در قالب نوآوري در فناوری صنعتی ادامه مییابد و به چرخه تولید انبوه وارد شود تا مصرف داخلي خود را تامين كند. پس از این مرحله، صادرات آغاز خواهد شد. با گذشت یک دوره زمانی از حضور آن کالا در بازارهای صادراتی، برخی از کشورهای مقصد شروع به سرمایهگذاری برای تولید همان کالا میکنند و به این ترتیب پس از مدتی و به علل گوناگون از جمله ارزانتر بودن عوامل تولید، ساخت آن کالا در کشور مبدع از دایره صرفه اقتصادی خارج میشود تا جایی که کشور نوآور و صادركننده قبلي، خود تبديل ميشود به واردكننده همان کالا.
اين روندی است كه در بسياري از صنايع اروپايي و آمريكایی شاهد تکرار آن بوده و هستیم. از این رو گفته میشود که تنها راه خروج اروپا از بحران فعلی، سرمایهگذاری در بخش واقعی اقتصادهای نوظهور است تا بتواند با ایجاد نیاز در این کشورها، بخش غیر واقعی و مالی خود را دوباره رونق ببخشد.
خلاف آنچه در نگاه نخست ممکن است به نظر آید، واقعیت اما این است که این چرخه چیزی جز یک «نیاز همافزا» نیست که در آینده به «رونق همافزا» تبدیل خواهد شد.
در حال حاضر به نظر نمیرسد که اقتصاد جهاني چارهاي جز تن دادن به الزامات این هم افزایی داشته باشد و درست به دلیل و علت همین واقعیت است که معتقدیم روشهایی مانند تحریم اقتصادی کشورها آن هم کشوری با ویژگیهای ایران، جواب نمیدهد.
آنچه طی چند ماه اخیر در حوزه تجارت جهانی و تبادلات تجاری جمهوری اسلامی ایران شاهدش هستیم نیز موید همین استدلال است؛ استدلالی که فعالان اقتصادی و حتی مسوولان و کارشناسان کشورهای تحریمکننده ایران آن را قبول دارند و از آن به گروگان گیری اقتصاد توسط سیاست تعبیر میکنند. بر همین اساس نیز در گفتوگوهای رسمی و غیر رسمی و به دور از چشم و گوش سیاستمدارانشان دائما بر ضرورت پایان یافتن هر چه سریعتر این گروگانگیری تاکید میکنند.