۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۴۶۸۰۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۰ - ۱۳-۰۷-۱۳۹۲
کد ۲۴۶۸۰۴
انتشار: ۱۲:۰۰ - ۱۳-۰۷-۱۳۹۲

آن روی سکه زندگی در "دانمارک"

در اوج تاریکی این جا حداکثر از ساعت ده صبح تا چهار بعد از ظهر روشنایی دارد. یعنی از هر 24 ساعت 18 ساعت تاریکی. از طرفی دیگر ساختار اجتماعی و فرهنگی این کشور ، با کشور ما بسیار متفاوت است. بدین شکل که در این جا انسان ها کمتر به همدیگر متکی هستند.
عصر ایران - نادر رستمی* که در دانمارک زندگی می کند و در حوزه تربیتی آن جامعه فعال است ، در دو یادداشت ، به بررسی نکات مثبت زندگی در این کشور پرداخته و در سومین مطلب خود ، به بررسی مشکلات زندگی در این کشور پرداخته است. لینک دو یادداشت قبل، در انتهای همین متن ، در دسترس است:

آنچه نگارنده در طول سالهای اخیر تجربه داشته ام این است که گروهی از ایرانیان مقیم خارج سعی بر این دارند که کشورهای خارجی را کعبه آمال نشان دهند و به کمی ها و کاستی ها آن هیچ اشاره ای نمی کنند. مسلما هر چه کعبه آمال انان بی نقص تر باشد امکان فخر فروشی به هم وطنان داخل کشور برایشان بیشتر می شود. با چنین برداشتی نه تنها باری از روی دوش هم وطنان خود برنمی دارند ، که بیشتر آنها را به سمت توهمی غیر واقعی از دنیای خارج سوق می دهند.

در خیابان های دانمارک معمولا زباله خیلی کم است. همیشه خیابان ها تمیزند. اما کسانی که اینجا زندگی می کنند خوب می دانند که عده ای از جوان ها مخصوصا شب های شنبه و یک شنبه زباله های زیادی را به خیابان می ریزند؛اما ماموران شهرداری معمولا صبح نشده آشغال ها را جمع می کنند تا ساکنین فقط یک شهر تمیز را ببینند.

نگارنده به عنوان یک متخصص مسایل تربیتی در دانمارک، وقتی تازه وارد کار با مسائل و مشکلات جوانان و خانواده های آنها شده بودم خیلی متعجب می شدم وقتی می شنیدم که دانمارکی ها هم دارند با مشکلات سر و کله می زنند. در واقع با خود می گفتم:" این ها که خرج دکتر ندارند برای مخارج بالای دارو هم کمک هزینه می گیرند. کمک هزینه دندانپزشک می گیرند پول بیکاری می گیرند. مدارس مجانی و کلی امکانات دیگه. آخر مگر می شود آدم با این همه امکانات مشکلی داشته باشد." تا این که به مرور با مسائل و مشکلات دانمارک و دانمارکی ها آشنا و متوجه شدم تصور اولیه ام درباره زندگی در این کشور اشتباه بوده است.

دانمارک جزو کشورهای اسکاندیناوی هست از نظر جغرافیایی در منطقه سردسیر قرار دارد. در شمال آلمان و هم مرز سوئد است. دراین جا خیلی از روزهای سال باران می بارد. و در مواردی می شود هفته ها آفتاب را ندید حتی در تابستان هم خیلی وقت ها آفتاب در پشت ابرها پنهان است. این کشور شش ماه از سال را روزها و شش ماه دیگر را شب های بلند دارد. اتفاقا یک سری از مشکلات اینجا به همان شب های تاریک و بلند برمی گردند.

در اوج تاریکی این جا حداکثر از ساعت ده صبح تا چهار بعد از ظهر روشنایی دارد. یعنی از هر 24 ساعت 18 ساعت تاریکی. از طرفی دیگر ساختار اجتماعی و فرهنگی این کشور ، با کشور ما بسیار متفاوت است. بدین شکل که در این جا انسان ها کمتر به همدیگر متکی هستند. تمامی افراد متولد دانمارک و افرادی که اجازه اقامت دائم این کشور را دارند، از بدو تولد تا روز مرگ شان از حقوق و مزایای خوبی برخوردار هستند. به این ترتیب که از بدو تولد دولت به والدین کمک هزینه نوزاد و بعدها کودک و نوجوان می پردازد. و پس از هجده سالگی هم کمک های مستقل به فرد داده می شود.
 
تا این جای داستان خیلی عالی و بی نقص به نظر می رسد اما قوانین و ساختار اجتماعی اینجا باعث می شود تا افراد خانواده خود را از یکدیگر بی نیاز ببینند که در درازمدت بزرگترین ضرر را به چارچوب خانواده و ساختار آن می زند. در این جا برای افراد زیر 18 سال کمک هزینه های دولتی هر سه ماه یکبار به حساب والدین واریز می شود. و شهرداری ها نیز به صورتی نامحسوس سعی می کنند اطمینان حاصل کنند که افراد زیر 18 سال از حداقل امکانات برخوردار باشند. و از طرف دیگر از همان مهد کودک به اطفال گفته می شود که پول شما هر سه ماه یکبار به حساب والدین تان واریز می شود.

 همین مطلب باعث می شود که به کل ساختار خانواده ضربات مهلک وارد شود. به این طریق که اگر بچه ای اسباب بازی می خواهد به والدینش می گوید که من فلان اسباب بازی را می خواهم . اگر یک کلمه بگویند فعلا پول نداریم یا بعدا می خریم ، بلافاصله جواب می دهد:" از پول خودم بخرید. همان پولی که هر سه ماه یکبار به خاطر من به حساب شما می ریزند." این در حالی است که این کمک شاید یک پنجم هزینه های یک فرزند خانواده را هم تامین نکند.

این جا مدام به بچه ها گفته می شود:" اگر با شما بدرفتاری شد، یا شما را کتک زدند ، ما می توانیم ترتیبی بدهیم که شما را از دست خانواده ظالم شما گرفته و تحویل خانواده ای محترم یا مراکز بهزیستی بدهیم ."
از طرف دیگر هم یک جوان دانمارکی می داند وقتی هجده ساله شد ، شهرداری برایش حقوقی در نظر گرفته که شامل کرایه یک آپارتمان کوچک ، خرج رفت و آمد ، خرج خورد و خوراک  می شود بنابر این صد در صد پی بهانه است که به کوچکترین اتفاقی از پدر و مادر جدا شده و مستقل زندگی کند. اکثر والدین هم این احساس را دارند که بچه هایشان وقتی 18 ساله بشوند می روند و در خیلی از موارد هم وقتی رفتند هر چه بیشتر می گذرد کمتر به والدین خود سر می زنند.

 این نسل از نسل قبلی یاد گرفته اند چون دیده اند آنها هم خیلی به پدر و مادرشان سر نمی زدند. البته این درست است که یکی از دلایل عدم سر زدن ، سر کار رفتن هر دوی والدین است اما هر چقدر هم که بگوییم این والدین هستند که ساعات اوقات فراغت خود را برنامه ریزی می کنند ،این بیشتر فرزندان هستند که به نحوی برنامه ریزی نمی کنند که بطور متداول به دیدن پدر و مادرهایشان بروند.
 
خلاصه حاصل این که در کشوری مثل دانمارک انسان های تنها بسیار زیاد هستند. این تنهایی به قدری در جامعه رشد کرده که در خیلی موارد والدین می گویند مزیت سگ و گربه به بچه های آدم این است که بچه ها می روند اما سگ و گربه می مانند. متاسفانه فرستادن تمامی این سیگنال ها باعث می شود که چارچوب خانواده به مرور استحکام خود را ازدست بدهد و وقتی چارچوب خانواده متزلزل شد درصد طلاق بالا می رود و در کشوری که هجده ساعت آن در تاریکی است ، میل به خودکشی زیاد می شود ، مصرف مشروبات الکلی بالا می رود و نیز مصرف قرص های آرامبخش اعصاب که در این جا به نام قرص های خوشبختی معروفند سیر صعودی شدیدی پیدا می کند.

نگارنده در طول قریب به 3 دهه زندگی خود در دانمارک بارها شاهد بودم که آدم های پنجاه شصت ساله به این بهانه که سرشان شلوغ است به دیدن والدین خود نرفتند و در آخر خودشان نیز همانند والدینشان اسیر دست تنهایی شدند.  

روابط آدم ها با هم اصلا گرمی روابط انسان های خاورمیانه را ندارد. ماه ها می شود که همسایه از همسایه بی خبر است. سالی نیست که چند نفر در آپارتمان یا منازلشان بمیرد و انقدر در آن جا بمانند که همسایه ها از بوی نامطبوع تعفن به پلیس اطلاع می دهند که پلیس در را باز کرده و با نعش صاحبخانه روبرو می شود.

البته این را نیز باید اشاره کرد که خوشبختانه هنوز هم در دانمارک کم نیستند انسان هایی که چارچوب خانواده را مستحکم نگه داشته اند. ولی در این شرایط و با این شرایط قانونی، کار آسانی نیست. مشکل اصلی این جاست که دولت پول می دهد اما مهر و محبت مادری و پدری را هرگز نمی تواند در اختیار فرزندان قرار دهد.

 این جا هم عین اکثر کشورهای اروپایی معمولا در فکر جوانان تبلیغات ( پپسی یا مک دونالد ) الکل و موزیک حرف اول را می زند. متاسفانه طبق آمار منتشره مصرف الکل جوانان دانمارکی از دیگر کشورهای دنیا بالاتر است ؛ که این نیز مشکلات و مسائل خاص خود را دارد. در این کشور آدم الکلی کم نداریم. که اعتیاد به الکل نیز از اعتیادهای خانمانسوز است.

نگاه کلیشه ای به مهاجران در دانمارک


متاسفانه شرایط زندگی برای ما خارجیان دردانمارک طی بیست سال گذشته بدتر و بدتر شده است. به طوری که حزب نژاد پرست دانمارک چند سال پیش 18 درصد آرا را به خود اختصاص داد. این آمار بدان معناست:" از هر 100 دانمارکی که در خیابان می بینیم 18 نفر از من خارجی بیزار است ."

نگارنده که سالیان سال با جوانان و مشکلات آنها سر و کله زده ام و به تمامی آمارهای دولتی آشنا هستم می دانم که تا هشت سال پیش خلافکاران جوان پسر خارجی بیشتر از سه تا چهار درصد نبودند. اما متاسفانه در تاریخ 23 نوامبر 2012 در روزنامه politiken نوشته بود که طبق آمار دولتی  از هر 13 جوان پسر خارجی زیر بیست سال ، یکی خلافکار است. و شرح داده بود که در سال 2007 فقط شش درصد از جوانان پسر زیر بیست سال خارجی خلافکار بوده اند. که این خود نمایانگر وضع نابسامان جوانان خارجی در دانمارک است.

در باب زمینه های خلافکار شدن جوانان پسر خارجی ، می شود به این مطالب اشاره کرد که این جوانان در بدو ورود به مدرسه و جامعه با این پیش داوری مواجه می شوند که جوان خارجی خلافکار است. اکثر اتحادیه های خارجیان در دانمارک طی سالیان متمادی بارها و بارها گفته اند:" مقامات مسئول دانمارکی ! لطفا جوانان خلافکار را به مجازات برسانید اما کاری کنید که جامعه با سایر جوانان ما برخورد انسانی تری داشته باشد." این اتحادیه ها  بارها گفته اند:"این عادلانه نیست که اگر بین 5 تا 8 درصد از جوانان خلافکار هستند 92 تا 95 درصد باقیمانده بهای آن را پرداخت کنند." متاسفانه روزنامه ها و رادیو تلویزیون نیز در این بین نقش خود را به نحو احسن اجرا نمی کنند که این خود نیز باعث بیشتر شدن مشکلات و عمیق تر شدن زخم ها و گسترش احزاب نژاد پرست می شود.

نتیجه این که در تمامی کشورهای دنیا مشکلات وجود دارد و تمامی جوامع مسائل خاص خود را دارند. شاید انسان ها باید خوشبختی را در روش ها و نحوه برخورد با مسائل پیدا کنند.

* متخصص مسایل تربیتی ساکن دانمارک
 



ارسال به دوستان
وبگردی