همیشه وقتی جوان بودم یعنی حدود 20 سال، آرزو داشتم که شاه بساطش بر چیده شود و دری به تخته بخورد و من رئیس جمهور شوم. آن گونه که شاه سلطنت میکرد معلوم بود که رفتنی است و فقط میماند آماده شدن من .
خیلی تلاش میکردم و خود را آماده میساختم. در لباس پوشیدن، اظهار نظر کردن، لبخند زدن و در مدرسه هم اینکار را به اشکال مختلف تمرین میکردم یکی هم هنگام امتحان پس دادن بود.
در هنگام امتحان وقتی سئوال ها تشریحی بود از سادگی و یا بی دقتی معلم استفاده کرده و سئوالی را که بلد بودم با کلک بسیار چندین بار در جای جای برگ امتحان پاسخ میگفتم خلاصه امتحان را به گونه ای زیرکانه خرتو خر میکردم و از سئوالی که پاسخش را نمیدانستم طفره میرفتم. اغلب هم موفق بودم چرا که ملاک نمره وجب کردن پاسخ بود ، لفاظی بود. روده درازی بود هیچ ممتحنی به محتوای پاسخ کار نداشت.
در امتحان های شفاهی هم هنگامی که معلم نشانی آتش فشان تفتان را در کلاس جغرافیا میپرسید من توضیح مفصلی در مورد شیر کوه در یزد میدادم و پذیرفته میشد
اما حالا میخواهم صادقانه اعلام کنم که دست از این کار برداشته ام. وقتی رئیس جمهور شدم برای آن که فریب نخورم و از جهل شما مردم سوء استفاده نکنم از خبرنگاران محترم خواهش میکنم در هنگام مصاحبه فقط سئوالات چهار جوابی از من بپرسند تا بالاخره مشخص شود که جواب من چیست. هم من پاسخ داده باشم و هم شما جوابی گرفته باشید. گفته باشم اگر سئوال تشریحی بود همان آش و همان کاسه چهل سال پیش تکرار میگردد. گناهش هم بر گردن پرسشگر ناشی ، آقایان و خانم های خبر نگار ، تاکید میکنم اگر پاسخ روشن میخواهید
"وقتی رئیس جمهور شدم فقط سئوال چهار جوابی بپرسید."
منبع:زندگی بعد از 50 سال