اعتماد ملي
روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان <كافهكتاب> يعني چه؟! آورده است: انتشار خبر تعطيلي كافه كتاب هاي فعال معتبر تهران موجب افزايش نگرانيها در حوزه تعامل اصحاب قدرت و سياست با مقوله ادب، هنر و فرهنگ است.
به نظر ميرسد نگراني اداره اماكن نبايد تداخل فعاليتهاي صنفي باشد، زيرا اگر چنين باشد دراين پايتخت بزرگ پروندههاي تخلف صنفي و حرفهاي بيشماري وجود دارد كه كمتر نهاد و سازماني خود را مسوول حل آنها ميداند.اما بايد متذكر شد <كافهكتاب>ها كه مدتي است در كشور رايج شده، از قديميترين دستاوردهاي بنگاهها، انجمنها و كتابفروشيهاي جهان است. راستي اگر اين فرهنگ تنها مختص كشورهاي پيشرفته باشد، ما شايستگي تبعيت از آن را نداريم؟
به نظر ميرسد متوليان فرهنگي، سياست نادرستي را با اصحاب فكر و انديشه و هنر در پيش گرفتهاند.اين دستور جديد بيش از آنكه بار صنفي و حرفهاي داشته باشد از آبشخور نگاه امنيتي به حوزه فرهنگ سرچشمه ميگيرد. مگرچه تعداد نويسنده و انديشمند در اين سرزمين وجود دارد؟ تعداد كتابخانهها و كتابفروشيهاي پايتخت به چه رقمي ميرسد؟ سرانه مطالعه در اين سرزمين در كجاي جدول جهاني قرار دارد؟ آمارها گوياي اين حقيقت است كه ايران سرزمين مهد فرهنگ و دانش، امالقراي جهان اسلام، مهد انقلابي بزرگ و انساني است ومردمانش كمترين علقه و دلبستگي به خواندن و نوشتن را دارند!در چنين فضايي تضييع مضاعف بر معدود فرهيختگان اين سرزمين كه در بدترين حالت ممكن تنها به تعداد انگشتان دو دست در اين <كافهكتاب>ها نشسته و به نوشيدن چاي و قهوه و گپزدنهاي روشنفكري و قلمي مشغول هستند، چه توجيهي دارد؟
يادمان باشد در سرزميني زندگي ميكنيم كه بزرگان و عالمانش پيش از ورود اسلام دانشگاههاي جنديشاپور و پس از اسلام نظاميهها و رشيديهها را بنا نهاده بودند. در جنديشاپور مراكز توأمان گفتوگو، مطالعه، همفكري و نگارش وجود داشت. در نظاميه جويندگان علم و دانش در ايواني نشسته ضمن صرف چاي و نوشيدنيهاي ديگر به گفتو شنود و داد و ستد علمي مشغول ميشدند. در ربع رشيدي امثال خواجه رشيدالدين فضلا... همداني كتابخانههايي بنياد نهاده و در كنار آن جلسات بحث و گفتوگو و آمد و شد عمومي به راه بود. آنها پيش از كمبريج مدل مطالعات گروهي را سامان داده بودند.
در عصر مشروطه، قهوهخانههاي تهران محل نصب روزنامهها و جرايد بود. مردم به قهوهخانه آمده، قليان ميكشيدند، چاي مينوشيدند و اخبار تحولات مشروطه را دنبال ميكردند.
خواندن شاهنامه كه يك كار فرهنگي بود، بخشي از سنت همنشيني ايراني بود، بسياري از محققان در تاريخ اجتماعي ايران در باب مدرسه، مسجد، حمام عمومي و كتابخانه نمونههاي فراواني از تركيب مقوله جامعه و فرهنگ گزارش دادهاند.حال بايد از مسوولان فرهنگ كشور منصفانه پرسيد همنشيني، گفتمان و مصاحبت اهل قلم در كتابفروشيها و نوشيدن استكاني چاي چه تهديد و اشكال اجتماعياي را سبب ميشود؟ پاسخ اين پرسش نبايد چندان سخت باشد!
جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان ولايت بر فرزانگان آورده است:
بهره اي از گفتگوي رهبر معظم انقلاب با دانشجويان ـ 3
تاكيد براينكه پرهيز از معارضه با نظام و مسئولان به معناي مطالبه نكردن و انتقاد نكردن نيست و تعميم اين نكته به رهبري و تصريح به اينكه « درباره رهبري هم همينجور است » از فرازهاي مهم بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان بود.
انتقاد كردن از مسئولان اجرائي نيز از زيرمجموعه هاي همين مقوله است . كساني هستند كه حمايت رهبري از دولت را به معناي ممنوع بودن انتقاد از مسئولان تلقي مي نمايند و انتقاد كنندگان را به همين بهانه رمي مي كنند. چنين برداشتي با ذات انقلاب و نظام اسلامي كه نظام آزادي هاي مشروع است سازگاري ندارد. حمايت از دولت ها از وظايف رهبري است و اين حمايت از صبح پيروزي انقلاب توسط حضرت امام خميني همواره وجود داشته و در دوران رهبري حضرت آيت الله خامنه اي نيز نسبت به دولتهاي سازندگي و اصلاحات ادامه يافته و بهيچوجه چيز تازه اي نيست . تصريحات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان با ايشان نيز در واقع پاسخي است به تصور نادرست كساني كه حمايت را به معناي ممنوعيت انتقاد تلقي مي كنند :
« بنده از دولت ها حمايت كرده ام از اين دولت هم حمايت مي كنيم ; اين به معناي اين نيست كه همه جزئيات كارهائي كه انجام مي گيرد مورد تاييد من است يا حتي من از همه اش اطلاع دارم ... بعضي تصور مي كنند ما چون از مسئولان كشور از دولت محترم ـ كه واقعا دولت خدمتگزار و باارزشي است ... حمايت مي كنيم اين حمايت و اين طرفداري به معناي اينست كه انتقاد نداشته باشيم ; ممكن است مواردي هم انتقاد داشته باشم » .
اينها درسهاي مهمي هستند كه در گفتار و عمل از رهبري در اختيار داريم ; درسهاي اعتدال واقع گرائي آزادانديشي و درعين حال همراهي با مسئولان براي پيشبرد اهداف انقلاب و نظام و تحقق منافع ملي و مصالح كشور.
اين همان ولايت بر فرزانگان است كه درس آزادانديشي ميدهد زمينه را براي رشد افكار مهيا ميسازد و بر عدم مبانيت نقد عملكرد مسئولان با حمايت از آنان تاكيد ميورزد. ولايت بر فرزانگان تعبير ديگر ولايت فقيه است و بعضي از بزرگان در تفسير و تبيين آن فرموده اند با اين فرض كه همه مردم فرزانگان صاحبنظر باشند همان ها نيز براي رسيدن به وحدت در عمل نيازمند يك محور هستند كه حرف آخر را بزند و محور و مدار وحدت باشد. اعضاي جامعه مي توانند از سليقه ها و نقطه نظرهاي مختلف برخوردار باشند اما در عمل دچار تشتت نباشند. امامت كه از اصول و مباني راهبردي مكتب تشيع است بر همين مبنا استوار است و « ولايت فقيه » نيز ادامه امامت است .
در اين مكتب مترقي ولي فقيه عمود خيمه است و در انقلاب اسلامي به تعبير حضرت امام خميني « عمود خيمه انقلاب » است و هدايت نمودن جامعه در مسير حق را برعهده دارد. با اينحال از آنجا كه « ولي فقيه » نيز يك انسان است و به مشورت نياز دارد استقرار او در جايگاه خطير ولايت به اين معني نيست كه ديگران اظهارنظر نكنند و اهل نظر آرا خود را ابراز ننمايند. اينكه رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان تاكيد كردند كه رهبر نيز مانند مسئولان مي تواند در معرض مطالبه و انتقاد قرار گيرد و البته مطالبه و انتقاد بامعارضه تفاوت دارد به اين دليل است كه خواستند به بعضي القائات پاسخ دهند و بر اين تصور كه هيچكس حق ابراز نظر و ارائه راي خود به رهبري را ندارد مهر ابطال بزنند.
اينست تفسير صحيح از ولايت فقيه تفسيري كه با القائات افراطي فاصله زيادي دارد و چون از منطق صحيح و استوار برخوردار است به تحكيم جايگاه رهبري مي انجامد. اين تفسير علاوه بر سازگاري با نقدپذيري دو مقوله كاملا متفاوت « عدم اعتقاد به ولايت فقيه » با « ضديت با ولايت فقيه » را نيز از همديگر جدا مي كند و راه را بر سواستفاده كنندگاني كه ـ آگاهانه يا ناآگاهانه ـ تلاش مي كنند از طريق خلط مباحث نظري و عملي تفسير مغشوشي از اين جايگاه والا به دست بدهند و چهره نوراني ولايت فقيه را كه درخشش و نورانيت امامت را در خود دارد بي فروغ و خشن و غيرقابل انعطاف جلوه دهند و از اين طريق به اهداف انحصارطلبانه وقيم مآبانه خود برسند مي بندد :
« اين برادر عزيزمان ميگويد ضد ولايت فقيه را معرفي كنيد. خوب « ضد » معلوم است معنايش چيست . ضديت يعني پنجه در افكندن دشمني كردن نه معتقد نبودن . اگر بنده به شما معتقد نباشم ضد شما نيستم ; ممكن است كسي معتقد به كسي نيست . البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست آيه منزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد; بهرحال يك عرفي است . اعتراض به سياست هاي اصل 44 ضديت با ولايت فقيه نيست ; اعتراض به نظرات خاص رهبري ضديت با رهبري نيست . دشمني نبايد كرد. دو نفر كنار همديگر مي نشينند خيلي هم با هم رفيقند خيلي هم با هم باصفايند همدرس هستند مباحثه مي كنند حرف همديگر را رد مي كنند; اين حرف او را رد مي كند آن حرف اين را رد مي كند. رد كردن حرف به معناي مخالفت كردن به معناي ضديت كردن نيست ; اين مفاهيم را بايد از هم جدا كرد» .
تشريح اين 5 محور مهم و راهبردي توسط رهبر معظم انقلاب كه در گفتگوي صميمانه شان با دانشجويان صورت گرفت و ما فقط پرتوي از آنرا در اين سه مقاله نمايانديم هر چند يك نظريه پردازي جديد نبود ولي از آنجا كه جامعه و بويژه نسل جستجوگر جديد به شنيدن آنها از زبان رهبري شديدا نياز داشت اقدامي بسيار بموقع و بجا بود. اين بيانات در واقع آب زلال و گوارائي بود كه به كام تشنگان ريخته شد و ضمن سيراب كردن آنان راه رابراي اهل افراط و تنگ نظري بست .
بدين ترتيب رهبري با تشريح دقيق اين مباني با همه اتمام حجت كرده و به وظيفه خود عمل نموده اند. اكنون اين ما هستيم كه بايد با بكار بستن اين رهنمودها رهبري را در ادامه مسير همراهي كنيم . قطعا اين همراهي چه براي آنان كه در انتظار چنين سخناني بودند و چه براي آنان كه اين سخنان را با تمايلات خود سازگار نميدانند آسان و بدون هزينه نخواهد بود. اين هزينه براي دسته اول خويشتن داري و براي دسته دوم تحمل است ; با الهام از كلام مولا كه فرمود : « اعينوني بورع و اجتهاد » والسلام
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان صهيونيست هاي دوره گرد به قلم حميد اميدي آورده است: ايتان بنسور، مدير كل سابق وزارت خارجه رژيم صهيونيستي در روزنامه يديعوت آحارنوت نوشت كه؛ سفر ناگهاني ايهود اولمرت به روسيه براي بحث درباره ايران با ولاديمير پوتين، نتيجه يك «شكست سخت ديپلماتيك» بود.
اجلاس اخير سران كشورهاي حاشيه درياي خزر در تهران و به تبع آن سفر پوتين به ايران و ملاقات با مقامات ارشد كشور و مذاكره پيرامون موضوع هسته اي ايران در حاشيه اين اجلاس، پس لرزه هايي به دنبال داشته كه بيش از همه واكنش مقامات رژيم صهيونيستي را برانگيخته است. سفر دوره اي نخست وزير اسرائيل بصورت ناگهاني، پنجشنبه گذشته از روسيه آغاز شد. وي يك شنبه اين هفته با ساركوزي در فرانسه مذاكره داشته و امروز گوردون براون همتاي خود را در انگليس ملاقات مي كند. جالب است بدانيد، ايهود باراك- وزير جنگ اسرائيل- پنجشنبه و جمعه گذشته با جرج بوش و بان كي مون، رئيس سازمان ملل ديدار داشته، هم چنين تسيپي ليوني- وزير امور خارجه اسرائيل- روانه چين شده است و 2 هفته ديگر نيز نمايندگان ارشد آمريكا و اسرائيل مذاكرات خود را در «گفت وشنود راهبردي» آغاز مي كنند. نقطه اشتراك تمامي اين مذاكرات، مسأله انرژي هسته اي ايران و به گفته منابع اسرائيلي تلاش براي ترغيب كشورها خصوصاً اعضاء اروپايي شوراي امنيت سازمان ملل جهت مجازات هاي اقتصادي بيشتر عليه ايران است.
بدنبال شكست اخير فرانسه براي ايجاد موج جديد تحريم عليه ايران و ارسال نامه به اعضاء اتحاديه اروپا كه با واكنش سرد آنان مواجه شد، اكنون رژيم غاصب اسرائيل در تلاش است تا عنان دار قافله اي باشد كه متاعش بار كج تحريم عليه ايران است. در اين مسير، اولين جواب منفي را هم دريافت كرده است چرا كه مواضع پوتين در قبل و بعد از سفر به تهران تغيير چنداني نكرده و خطاب به اولمرت صراحتاً گفته است كه؛ «روسيه از تحميل مجازات هاي جديد عليه ايران حمايت نخواهد كرد. روسيه استدلال ها و امكانات متعدد و متنوعي در دست دارد كه بتواند با ايران به طور موثري گفت وگو كند و نيازي به گسترش تحريم ها نيست». اين در حالي است كه به گزارش خبرگزاري فرانسه، اولمرت كه به همراه 4 تن از مشاوران ارشدش عازم مسكو شده، قبل از اين سفر معتقد بوده است كه پوتين مطمئناً از افزايش تحريم هاي ديپلماتيك و اقتصادي عليه ايران حمايت مي كند و حتي براي تحريك وي چند تصوير ماهواره اي- در واقع جاسوسي- از پيشرفت و توسعه چند مركز هسته اي ايران را نيز به او نشان داده است! اين آبروريزي را اضافه كنيد به آن شكست سخت ديپلماتيك.
از سوي ديگر ليوني، وزير امور خارجه رژيم اشغالگر قدس نيز در يك كنفرانس خبري مشترك با كاندوليزا رايس اظهار اميدواري كرده كه دور سوم تحريم هايي كه در حال بررسي است، شديدتر بوده و به خاطر جلب نظر اكثريت، از شدت آن كاسته نشود. وي هم چنين گفته كه قبلاً كسب نظر موافق همه از جمله روسيه و چين موجب شد، مصالحه هايي در مورد ماهيت تحريم ها صورت پذيرد كه اميدواريم اين دفعه اينگونه نباشد. از همين رو سفر ليوني به چين با هدف تلاش براي وادار كردن چيني ها به وتو نكردن دور جديد تحريم هاي اقتصادي عليه ايران تدارك ديده شد.
معمول آن است كه، اخبار مهمي از اينگونه نشست ها به بيرون درز نمي كند. اما فارغ از نتايج دور جديد مذاكرات مقامات رژيم صهيونيستي با برخي از كشورهاي اروپايي و آسيايي، اين تحركات حاكي از پيروزي استراتژي جمهوري اسلامي ايران است كه با پافشاري بر مواضع هسته اي و ادامه برنامه هاي اتمي خود و تأكيد بر فن آوري صلح آميز هسته اي با برنامه تحريم به مقابله برخاسته و در اين راه، كوتاه نيامده است.
مضافاً آنكه با رد توقف معاملات با ايران توسط روسيه، آلمان و ايتاليا، تحريم اقتصادي ايران نيز عملاً با شكست مواجه شده است.
از سوي ديگر تحليل گران درباره ديدار شتاب زده اولمرت از مسكو معتقدند كه احتمال برخورد نظامي آمريكا با ايران بسيار ناچيز است و به همين علت، كشورهايي كه ايران اتمي را برنمي تابند بر ضرورت مقابله ديپلماتيك و تحريم بيشتر عليه ايران اصرار دارند.
ترس از ايران اتمي در حالي گريبان مدعيان صلح جهاني را گرفته كه رژيم صهيونيستي با خودداري از پيوستن به پيمان هاي محدودكننده سلاح هاي كشتار جمعي از جمله NPT، معاهده منع سلاح هاي ميكروبي و نيز معاهده منع سلاح هاي شيميايي، همچنان بزرگترين خطر امنيتي براي منطقه به شمار مي رود. اين موضوع باعث شده است كه جهانشمولي معاهده منع سلاح هاي شيميايي در منطقه حساس و استراتژيك خاورميانه با مانع جدي همراه شود و همچنان خطر كاربرد اين نوع سلاح ها در منطقه اي كه هنوز زخم هايش از آسيب هاي ناشي از بكارگيري اين گونه سلاح ها التيام نيافته، پابرجا بماند. جالب آن كه شيمون پرز، رئيس جمهور رژيم صهيونيستي كه دستانش به خون هزاران فلسطيني مبارز آغشته است، چند روز پيش داد سخن داده كه ؛ «بايد از آنچه كه هيتلر و استالين بر سر بشريت آوردند درس گرفت و پيش از آن كه دير شود، نگذاشت ايران به بمب اتمي مجهز شود»! گفتني است «ديمونا» مهمترين تاسيسات هسته اي در جنوب اسرائيل را همين آقاي شيمون پرز 44 سال پيش بنيان گذاشته و تاكنون بيش از 200 كلاهك هسته اي كه در اين مركز توليد شده را در زرادخانه هاي خود انبار كرده است.
رژيم صهيونيستي طي اين سال ها همواره در تلاش بوده تا با تضعيف كشورهاي خاورميانه، تهديد، ارعاب، ترور و نفوذ در حكومت هاي منطقه ضمن ايجاد حاشيه امن براي خود، زمينه تحقق آرزوي سرزمين موعود از نيل تا فرات را فراهم آورد.
«ايران مي كوشد تا به يك امپراتوري تبديل شده و سلطه خود را بر سراسر خاورميانه بگستراند» اين حرف را هم شيمون پرز زده و اسرائيل سعي دارد با تئوريزه كردن آن، به كشورهاي جهان- خصوصا خاورميانه- اينگونه القاء كند كه ايران درپي دستيابي به سلاح اتمي و پيامد آن سلطه بر كشورهاي منطقه است و يك تهديد جهاني به حساب مي آيد. مسئولان كشور همواره بر صلح آميز بودن فن آوري هسته اي ايران اعتقاد داشته و بر استقلال و حفظ حاكميت كشورهاي منطقه، از جمله كشورهاي همسايه تاكيد ورزيده اند و حفظ ثبات و امنيت و صلح در خاورميانه را در گرو حفظ تماميت ارضي و عدم تجاوز به حقوق مسلم ملتها مي دانند و اتفاقا آن پديده شومي را كه بسان غده اي سرطاني منطقه را آلوده كرده و براي نيل به مقاصد شوم خود از هيچ جنايتي فروگذار نمي كند، اسرائيل غاصب برمي شمارند.
در حال حاضر بزرگترين نگراني اسرائيل آن است كه اگر ايران همچنان به توسعه و پيشرفت در عرصه هاي اقتصادي، علمي و نظامي ادامه دهد در آينده اي نه چندان دور به قدرتمندترين كشور خاورميانه تبديل شده و منافع غرب در اين منطقه حساس و نفت خيز جهان را با خطر مواجه سازد.
نكته اي كه نبايد فراموش كرد اين است كه از سال 1960 اسرائيل تنها رژيم در ميان كشورهاي منطقه بوده است كه از فناوري هسته اي برخوردار بوده و بنابراين تلاش اين كشور براي در انحصار داشتن اين فناوري براي خود و جلوگيري از دستيابي ديگر كشورهاي منطقه به آن از ستون هاي ثابت سياست هاي دفاعي اين كشور است. از اين روي، غرب، خصوصا آمريكا و در بين كشورهاي منطقه، اسرائيل براي جلوگيري از تبديل شدن ايران به كشوري قدرتمند سعي مي كنند با بزرگ نمايي و نظامي جلوه دادن فعاليت هاي صلح آميز هسته اي اين كشور، موانعي را بر سر راه پيشرفت هاي علمي ايران ايجاد كنند تا از اين طريق بتوانند همچنان سلطه خود را در منطقه خاورميانه حفظ كنند.
مقام معظم رهبري در ديدار سال گذشته مسئولان سازمان انرژي اتمي و كارشناسان هسته اي با ايشان ضمن آن كه اين قبيل جنجال ها را قرشمال بازي سياسي مي شمارند، مي فرمايند؛ «جمهوري اسلامي ايران زير بار اين فشارها نخواهد رفت و استمرار و روزافزوني اين حركت علمي را از اهداف اساسي و برجسته خود مي داند.»
حزبالله
روزنامه حزبالله در سرمقاله امروز خود با عنوان اسب تروآي كاخ سفيد آورده است: مدتي است كه درگيري هاي تركيه با گروه تروريستي پ.ك. ك تشديد شده است. تركيه از سال 1984 تا سال 1999، جنگ داخلي سخت و خونيني را در استان هاي جنوب شرقي اش عليه نيروهاي حزب كارگران كردستان پ.ك.ك پشت سر گذاشت . اين نبرد شديد و طاقت فرسا كه ثمره آن 30 هزار كشته از طرفين بود، منجر به تخريب دهها هزار دهكده و بمبگذاريهايي در بسياري از شهرها و مناطق توريستي اصلي تركيه شد. پس از پايان يافتن اين درگيري ها تنش ميان حزب كردستان تركيه و پ.ك.ك به سطح پاييني رسيد. تنش ميان دولت تركيه و پ.ك.ك كه با حمله اين گروه تروريستي به نظاميان ترك و كشتن 13 تن از آنان بالا گرفت چندي بعد با كشتار 12 نظامي ديگر به اوج خود رسيد.
اين اقدامات سبب شد كه چه از جانب افكار عمومي و چه از جانب برخي دولتمردان فشارهاي زيادي به دولت اردوغان وارد شود، تا دست به عمليات نظامي تمامي عياري در مقابله با كردها در مرز تركيه و همچنين در داخل خاك عراق بزند و حتي پارلمان اين كشور هم ورود نظاميان ترك به خاك عراق را براي مقابله با پ.ك.ك تصويب كرد. در شرايطي كه به نظر مي رسد در داخل تركيه براي مقابله نظامي با پ.ك.ك اتفاق نظر وجود دارد، برخي دلايل خارجي تاكنون اين امر را به تأخير انداخته است. مخالفت عراق با ورود نيروهاي ترك به خاك اين كشور از دلايل عمده اين تأخير است. طالباني و بارزاني كه خود از كردها عراق محسوب مي شوند و از نفوذ بالايي در اين كشور برخوردارند، با ورود ارتش ترك به شمال عراق به شدت مخالفت مي كنند. از سوي ديگر ايالات متحده هم به شدت به تركيه در خصوص ورود به عراق هشدار داده است اما سران تركيه بارها تأكيد كرده اند كه براي حمله به شمال عراق و مبارزه با يك گروه تروريستي نيازمند مجوز كشور خاصي نيستيند. علت ديگري كه مي تواند مخالفت هاي زيادي را با حمله ارتش تركيه به شمال عراق سبب شود احتمال افزايش قيمت نفت است. آغاز جنگ در اين منطقه بازارهاي جهاني نفت را به شدت تحت تاثير قرار خواهد داد چراكه عراق قسمتي از نفت خود را از طريق خط لوله جيحان به بازارهاي بين المللي صادر مي كند. روزانه 500 هزار بشكه نفت يعني معادل 0.6 تقاضاي جهان از اين خط لوله كه از شهر كركوك در عراق مي گذرد، به سمت جيحان روان مي شود. در ماه هاي اخير تنش در روابط آنكارا- واشنگتن به طرز بي سابقه اي بالا گرفته است كه اين موضوع معلول دو مسأله است. مسأله تصويب قطعنامه نسل كشي ارامنه در مجلس ايالات متحده يكي از اين عوامل است. سران تركيه بارها تهديد كرده اند كه در صورت تصويب اين قطعنامه در روابط خود با ايالات متحده تجديد نظر خواهند كرد. مسأله ديگر حمايت هاي آمريكا از شورشيان كرد است. فارغ از اينكه ايالات متحده اجازه حمله را به تركيه نمي دهد اقدام به آموزش و تسليح جدايي طلبان كرد در شمال عراق مي كند. اسلحه هاي به جا مانده از پ.ك.ك توليد ايالات متحده هستند كه اين خود شاهد خوبي بر حمايت آمريكا از جدايي طلبان كرد است. اما اقدامات پ.ك.ك ثمره مثبتي هم در داخل اين كشور داشته است. حملات اين گروه سبب نزديكي ارتش و دولت تركيه شده است كه مدتي پيش و در مسأله انتخاب رئيس جمهور اختلاف شديدي با يكديگر پيدا كرده بودند. در كل آمريكا با حمايت از گروه ترويستي پ.ك.ك چند هدف را دنبال مي كند. كاخ سفيد تمايل دارد با خلق بحران در تركيه از محبوبيت دولت اسلامگراي اين كشور در ميان مردم بكاهد. انتخابات اخير تركيه به خوبي محبوبيت اسلامگرايان را نشان داده است و كاخ سفيد نمي تواند محبوبيت اسلامگرايان را در كشوري سكولار برتابد. از سوي ديگر مي توان حمايت هاي ايالات متحده را در راستاي پروژه اي دانست كه مدتهاست در منطقه دنبال مي كند. كاخ سفيد تلاش دارد با پر رنگ كردن اختلافات قومي و مذهبي در منطقه زمينه را براي حضور طولاني مدت خود در خاورميانه مهيا كند و از سوي ديگر توجه اذهان را از مسأله فلسطين منحرف سازد. بي شك حمايت هاي اين كشور از گروهك تروريستي پژاك (شاخه ايراني پ.ك.ك)هم در همين راستا ارزيابي مي شود. اما مسلم است كه مقابله با گروه تروريستي پ.ك.ك حق مسلم تركيه است كه از جانب كاخ سفيد ناديده گرفته مي شود. ايالات متحده در حالي كه خود را مدعي مبارزه با تروريسم مي داند در اقدامي كاملا متناقض از گروه هايي كه تروريست بودن آنها بر همگان آشكار است با تمامي توان حمايت مي كند و حتي اقدام به تسليح آنها مي نمايد حال آنكه گروه هاي مردمي نظير سپاه پاسدارن انقلاب اسلامي را در اقدامي عجيب تروريست خطاب مي كند. اين پارادوكس به خوبي نشان مي دهد كه تروريسم براي آمريكا تبديل به اسب تروا شده است كه تلاش دارد به واسطه آن چند صباحي بيشتر در منطقه حضور داشته باشد.
قدس
«اقدامي ماندگار» عنوان سرمقاله امروز روزنامه قدس است كه در آن آمده است:ابلاغ سياستهاي اصل 44 قانون اساسي از سوي مقام معظم رهبري به قواي سه گانه و همچنين تدوين اقدامهاي اجرايي آن در قالب قانون، از تحولات اساسي بعد از انقلاب اسلامي به شمار مي آيد. هر چند تاكنون در مجلس هفتم، كارهاي مهمي صورت گرفته، ولي تصويب اين قانون به طور حتم از اساسيترين اقدامهايي است كه پس از طي مرحله تأييد شوراي محترم نگهبان، ميتواند از افتخارات ماندگار مجلس شوراي اسلامي در كل تاريخ شكلگيري آن محسوب شود.
هنگامي كه اين لايحه به مجلس رسيد و در دسترس نمايندگان ملت قرار گرفت، كاستيها و نگرانيهايي در آن مشاهده شد كه برخي از اين نگرانيها در كميسيون ويژه بررسي لايحه و بعضي ديگر در صحن علني مجلس و در هنگام تصويب، مورد توجه و اصلاح نمايندگان قرار گرفت. اينك كه كار تصويب اين لايحه در مجلس شوراي اسلامي به اتمام رسيده، توجه به برخي از نگرانيها و كاستيها و نيز چگونگي كاهش آنها در روند تصويب در مجلس شوراي اسلامي، مي تواند ويژگيها و برجستگيهاي اين لايحه مهم را نزد افكار عمومي دو چندان سازد.
يكي از نگرانيهاي برطرف شده، نگراني از ايجاد قطبهاي اقتصادي انحصاري بود. در اكثر كشورها اين نگراني با مقررات ضد دامپينگ و ضد انحصار رفع مي شود. در گزارش كميسيون، فصل مهمي به لايحه افزوده شد كه مقررات مقابله با انحصار را در برداشت.
ويرايش لايحه و تنقيح آن در كنار مستند ساختن اكثر مقررات و احكام لايحه با سياستهاي ابلاغي مقام معظم رهبري، از تأثيرگذاريهاي كميسيون ويژه بررسي، بر اين لايحه حكايت مي كرد.
برخي از نگرانيهايي كه در جريان رسيدگي در صحن علني مجلس شوراي اسلامي رفع شدند، مرور مي شوند:
مورد اول، نگراني از تسري مقررات اين قانون به بخشهايي بود كه اصول مختلف قانون اساسي مانند اصول بيست و ششم و سي ام قانون، آنها را از وظايف حاكميت دانسته است؛ مانند بخشهاي آموزش، سلامت و تحقيقات.
نمايندگان مجلس ضمن تذكرات آيين نامهاي و اخطارهاي پي در پي قانون اساسي و پس از مذاكرات گوناگون، از پيشنهادهايي حمايت كردند كه تصريح داشت اين مقررات مختص فعاليتهاي اقتصادي است و شامل بخشهايي مانند آموزش و پرورش و سلامت نميگردد.
نگراني دوم، آسيبپذير بودن كشور در قبال دخالت سرمايههاي خارجي همراه با تبعيض و تقدم نسبت به بخش خصوصي داخلي بود كه مي توانست تهديدي جدي براي كشور در درازمدت به شمار آيد. در اين خصوص نيز تذكرها و اخطارهاي قانون اساسي داده شد و در يك مورد به رفع ابهام منتهي و موضوع روشن شد.
آخرين نگراني كه البته خارج از محدوده قانونگذاري بوده و هنوز هم باقي است، نگراني از چگونگي اجراست. بديهي است، در صورت اجراي ناصحيح، مشكلات زيادي قابل پيش بيني است. اين دلمشغولي و نگراني، البته درباره هر قانوني ممكن است؛ اما در موارد راهبردي مانند اين قانون و قانون مديريت خدمات كشوري، اهميت مضاعف مي يابد. اميد كه اجراي اين قانون مهم نيز در مسير صحيح خود قرار گيرد و به خوبي عملياتي شود.
مردمسالاري
روزنامه مردمسالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان «بن بست اصولگرايان» به قلم عباس پازوكي آورده است :اصولگرايان در آستانه انتخابات مجلس هشتم در يك بن بست واقعي قرار گرفتهاند كه خروج از آن اگر محال نباشد بسيار دشوار است. از يك سو حاميان دولت اصرار دارند كه حمايت از دولت، محور ائتلاف اصولگرايان است و از سوي ديگر بسياري از شخصيتها و گروه هاي اصولگرا در همكاري با همين دولت به بن بست رسيده اند.
اخيرا محمدرضا باهنر، نايب اول رئيس مجلس هفتم درباره استعفاي علي لاريجاني با تأييد اختلاف وي با رئيس جمهور گفته است: ديگر امكان همكاري آقاي لاريجاني با رئيس جمهور وجود نداشت و طرفين تقريبا به بنبست رسيده بودند.
پيش از لاريجاني مديراني چون فرهاد رهبر رئيس پيشين سازمان منحله مديريت و برنامه ريزي، طهماسبي، وزير مستعفي صنايع و معادن، كاظمي، وزير مستعفي رفاه و تأمين اجتماعي، ماهانه، وزير مستعفي نفت، شيباني، رئيس مستعفي بانك مركزي، به دليل بن بست در همكاري با رئيس جمهور از سمتهاي خود استعفا داده بودند.
اما از سوي ديگر محمدعلي رامين، دبير سياسي ائتلاف رايحه خوش خدمت در گفتگو با خبرگزاري ايسنا تأكيد كرده است: دولت نهم محور وحدت جريان اصولگرايي در كشور و به عبارتي پرچمدار ارزشها و اصول انقلاب اسلامي در سراسر جهان است پيش از او نيز حاج صادق محصولي مشاور ذينفوذ رئيس جمهور گفته بود حمايت از دولت اصل اصيل اصولگرايي است. فاطمه رجبي نيز در جديدترين يادداشت خود مدعي شده است اصولگرايان منتقد دولت به زودي سيل محكمي از خداوند ميخورند.
نكته مهم و قابل تأمل اين است كه اگر اين اصولگرايان با اين همه اختلافات علني و رسانهاي بنا بر مصالحي ملا خطر از دست دادن كرسيهاي مجلس بتوانند متحد شوند و يك فهرست ارائه دهند و اين فهرست هم با الطافي بتواند اكثريت را در مجلس به دست آورد تازه گرفتاريهاي مردم در مجلس هستم شروع مي شود. زيرا يك تعداد مدعي اصولگرايي مخالف يكديگر كه تنها بر سر كسب سهام قدرت با يكديگر به توافق رسيدهاند توانستهاند اكثريت مجلس را كسب كنند. اين يعني همان بنبستي كه قبلا در همكاري هاي آنان شاهد بودهايم. بنبستي كه شايد براي تعدادي از مدعيان اصولگرايي نام و براي تعداد ديگر نان داشته باشد اما براي ملت ايران هيچ چيزي جز هزينه ندارد.
سياست روز
روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان «آيا مديريت اتوبوسي پايان مييابد؟! »به قلم محسن مقصودي آورده است: هفته گذشته با نهايي شدن تصويب قانون مديريت خدمات كشوري كه در ذهن مردم به «نظام هماهنگ پرداخت حقوق» مشهور است، گام مهمي در راستاي برقراري عدالت در سيتم اداري و مديريتي كشور برداشته شد كه در صورت اجرايي شدن آن تحولات بزرگي در سيستم مديريتي كشور ايجاد ميشود.
تلاش 40 ماهه جمعي از نمايندگان محترم مجلس با همكاري دولتهاي هشتم و نهم، سرانجام به اقدامي عملي و عيني در برقراري عدالت و رفع برخي تبعيضهاي مديريتي منجر گشت كه اميدواريم با عملي شدن، شيريني اين تصميم و كار عميق علمي به كام مردم بنشيند و نواقص احتمالي آن در مرحله اجرا مرتفع گردد.
اگرچه اكثر كارمندان دولت و خصوصا بازنشستگان محترم، از اجراي اين قانون تنها افزايش و اصلاح حقوق خود را توقع دارند، اما بايد گفت اصلاح حقوق و دستمزد كاركنان و بازنشستگان لشكري و كشوري تنها يك بخش از 15 بخش لايحه مديريت خدمات كشوري است.
به نظر ميرسد براي آشنايي مردم با فصول مختلف اين قانون مهم و اساسي كه به واقع تلاش عملي اصولگرايان براي اصلاح برخي نواقص و بيعدالتيها در عرصه مديريت كشور است صدا و سيما و ساير رسانهها و مطبوعات بايد بسيج شوند.
اما آنچه در اين يادداشت كوتاه بدان اشاره خواهيم كرد؛ يكي از مزاياي فراوان اين قانون است، كه البته به شرط اجرايي شدن، ميتواند به پديده منفي و ضد علمي موسوم به «مديريت اتوبوسي» در كشور پايان دهد.
متاسفانه در دورههاي مختلف و با تعويض مديران اصلي در هر مجموعه دولتي و عمومي، شاهد گسيل دستهجمعي مديران همفكر و يا دوست و آشناي مدير جديد به ادارات دولتي و عمومي بودهايم. اين واقعيت كه به «مديريت اتوبوسي» معروف شده در ميان هر دو جناح اصلي كشور مرسوم بوده است اين شيوه انتخاب و انتصاب مديران، در اكثر موارد ناقض شايسته سالاري و تخصص محوري بوده است و معمولا مديران اصلي سازمانها، از افرادي غير متخصص كه تخصص و تجربه لازم در آن دستگاه را نداشتهاند منصوب ميشوند و بيش از آنكه كارآيي، تجربه و تخصص و تعهد آنها ملاك انتخاب باشد، رفاقتها و روابط حزبي و سياسي ملاك انتصاب مديران سازمان و وزارتخانههاست و به طور كلي روابط بر ضوابط ترجيح مييابد.
به هر حال نظر ميرسد در نهادهاي علمي و تخصصي وجود ساختاري قانوني براي رشد و ارتقاي كارمندان تا سطوح بالاي مديريت بدون دخالت روابط خاص ميتواند هم به آموزش نيروي انساني بيانجامد و هم انگيزه او را افزايش دهد و شايسته سالاري را نهادينه سازد. چرا كه مديريت اتوبوسي و باند بازيهاي حزبي، عرصه خدمت به مردم را به عرصه قدرتطلبي و انحصار قدرت ميكشاند.
خوشبختانه در قانون مديريت خدمات كشوري آمده است كه تنها 10 درصد از مديران هر نهادي را ميتوان از ساير نهادها (خارج از اداره مزبور) منصوب كرد و 90 درصد مديران بايد از كارمندان و شاغلين همان اداره انتخاب شوند. اميدواريم كه همه بخشهاي اين قانون از جمله بند فوق با پيگيري مسئولين به مرحله اجرا برسد و گامي مهم در اجراي عدالت در عرصه مديريت كشور برداشته شود.