۲۷ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۷۸۰۴۵
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۴ - ۱۶-۰۳-۱۳۹۲
کد ۲۷۸۰۴۵
انتشار: ۱۶:۳۴ - ۱۶-۰۳-۱۳۹۲

ماجرای خوابی که رهبر انقلاب دید

مهر - حول و حوش سال 46در روزهایی که اوضاع سیاسی مشهد پر از تنش و خفقان بود، آیت الله خامنه ای برای سومین بار به خاطر فعالیت‌های سیاسی‌شان دستگیر شدند. در همان زمان بود که شبی خواب امام خمینی(ره) را دیدند که پیامی را به ایشان می‌رساند. سال‌ها بعد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی در خاطرات زندان ها و بازداشت های آیت الله خامنه‌ای ماجرای این خواب را منتشر کرد. هدایت الله بهبودی در کتاب «شرح اسم» می‌نویسد:

دوره‌ای وضع سیاسی مشهد سخت و تاب‌فرسا بود و مبارزان در رنج و خفقان بسر می‌بردند. میدان مبارزه جز تعدادی اندک، خالی از افراد بود، و همان یاران کم‌شمار نیز زیر سیطره دستگاه امنیتی گذران می‌کردند.

خواب دید، استاد و مرادش، آیت‌الله خمینی، درگذشته و جنازه‌اش در خانه‌ای نزدیک خانه پدرش، آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای، قرار دارد. خود را در میان جمعیت انبوهی دید که برای تشییع آن‌جا گرد آمده بودند. اندوه و غم قلبش را می‌فشرد. تابوت را از خانه بیرون آوردند، روی دوش مردم قرار گرفت و جمعیت حرکت کرد. دید که در میان گروهی از علمای تشییع‌کننده، پشت تابوت گام برمی‌دارد؛ گریان و نالان. بلند گریه می‌کرد و از شدت تاثر با دو دست بر پایش می‌کوبید. آنچه بر ناراحتی او می‌افزود، بی‌خیالی برخی از روحانیان بود.

آنان با یکدیگر حرف می‌زدند و می‌خندیدند؛ کاری که در تشییع جنازه زشت است؛ حال چه رسد به تشییع آیت‌الله خمینی. اثری از غم درگذشت رهبر نهضت در چهره‌های آنان نمی‌دید. و او چاره‌ای جز صبر و دردی جانکاه در خود نمی‌دید. به آخر شهر رسیدند. بیشتر مشایعان بازگشتند. گروهی اندک اما، همچنان به تشییع جنازه ادامه دادند. خود را در میان آن 30-20نفری دید که همچنان تابوت بر دوش حرکت می‌کردند. به تپه‌ای رسیدند. حال از آن تعداد 5-4 نفر بیشتر باقی نمانده بود. تابوت را بر بلندای تپه‌ای گذاشتند. به طرف پایین تابوت رفت. رفت برای خداحافظی، اما صورت امام را در آن سمت دید؛ دید که آرمیده است. ناگاه برخاست و نشست. چشمان امام، زیر پلک‌های بسته به حرکت درآمد و با انگشت سبابه دست راست به بالا اشاره کرد. وحشت کرد؛ زیاد. آقای خمینی برخاست و نشست. چشمان امام بسته بود. انگشت سبابه‌اش را به پیشانی آقای خامنه‌ای رساند و آن را لمس کرد. با تعجب و حیرت به این صحنه می‌نگریست. امام لب گشود و به فارسی، دوبار به زبان فارسی گفت: تو یوسف می‌شوی... تو یوسف می‌شوی...

بیدار شد. همه جزئیات خواب را مرور کرد. شاید اول بار برای مادرش بازگفت. بانو خدیجه آن را تعبیر کرد و گفت؛ با غصه هم گفت؛ بله، تو یوسف خواهی شد؛ یعنی همواره در زندان خواهی بود.*
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
خیبر دیگر تیم ساده نیست؛ امتیازگیری از استقلال، پرسپولیس و تراکتور وزیر کار: اگر مجلس و دولت بپذیرند که مانند دهه ۶۰ کوپن داده شود، آمادگی اجرای آن را داریم فراتر از گلزنی؛ ستاره‌ای که نبض حمله لیورپول را در دست گرفته فرزند مهاجران ایرانی با مدرک دانشگاهی در لیگ لهستان شناسایی هویت ۹ جان‌باخته واژگونی اتوبوس در جاده اصفهان – نطنز امارات و رتبه نخست جهانی پذیرش سریع‌ ترین فناوری در حال گسترش تاریخ بشر (+جایگاه ایران و دانلود گزارش کامل 2025) بازیکن اینتر: شایعات وجود خارجی ندارند!/ جایی نرفته‌ایم هشدار پلیس فتا در خصوص انتشار یک بدافزار و برداشت از کارت بانکی پاکستان دستگیری سخنگوی داعش خراسان را تایید کرد موشک‌ های هسته‌ای «اورشنیک» روسیه در بلاروس مستقر شدند تسلیت شخصیت‌های سیاسی و اجرایی در پی درگذشت پدر مدیرعامل مس ایران پزشکیان: کشور با کسری‌ها و بحران‌های متعددی روبروست سقوط هواپیما در آمریکا محکومیت یک روزنامه‌نگار به علت انتشار مدرک و رشته تحصیلی مدیرعامل سابق تاکسیرانی عزاداری مروارید سیاه فوتبال ایران در آبادان