۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۱۲۹۸۱
تاریخ انتشار: ۲۰:۴۵ - ۱۴-۱۰-۱۳۹۲
کد ۳۱۲۹۸۱
انتشار: ۲۰:۴۵ - ۱۴-۱۰-۱۳۹۲
5 نکته درباره باید ها و نبایدهای صفار هرندی

هنوز از راندن و تاراندن می گویند!

این در حالی است که رهبر معظم انقلاب تصریح داشتند:"آن روز گفته شد اگر احیاناً کسانی هستند که دلشان با نظام خیلی صاف نیست اما برای ایران و منافع ملی اهمیت قائلند در انتخابات شرکت کنند که لابد برخی از رأی دهندگان در زمره این افراد هستند.حتی کسانی که طرفدار نظام نیستند به نظام و انتخابات آن اعتماد دارند."
عصر ایران؛ سروش بامداد - "کسانی که اعتقاد به نظام ندارند باید رانده شوند و نباید جایگاه، مسوولیت و مدیریت داشته باشند."

این جمله را آقای محمد حسین صفار هرندی وزیر ارشاد دولت نهم بر زبان آورده است و به بهانه آن می توان چند نکته را یادآور شد:صفار

1-  فارغ از این که آیا ایشان برای گفتن باید و نبایدهای نظان محق هستند یا خیر ، پرسش جدی این است که نحوه تشخیص اعتقاد داشتن یا نداشتن به نظام چگونه است و میزان آن بر چه اساسی تعیین می شود؟ آیا کسی که از سر دلسوزی انتقادی را مطرح می کند و مرور زمان نیز صحت نظر او را به ثبوت می رساند نامعتقد است اما دیگرانی که احتمالا از سر فرصت طلبی و عافیت جویی کاستی ها را نمی گویند معتقدند؟ آیا در نظام ، سیستمی برای کشف اعتقاد افراد به موضوعات مختلف وجود دارد یا آن که در قانون اساسی اش ، اصل مترقی ممنوعیت تفتیش عقاید وجود دارد که همه ملزم به تبعیت از آن هستند؟!

2- آقای صفار از لفظ " راندن" استفاده کرده اند. آیا منظور این است که در جایگاه خداوند رحمان نشسته اند و مخالفان به مثابه ابلیس باید رانده شوند؟ راندن به کجا؟ آن هنرمندان و نویسندگان که در دوران وزارت شان راندند و تاراندند کافی نبود؟ نتیجه آن راندن و تاراندن جز این بود که چند روز مانده به پایان عمر همان دولت ، خود او را هم راندند و از کابینه بیرون گذاشتند و  البته در حق رییس دولت وقت بزرگواری کرد و ماند تا دولت از " نصاب عددی" نیفتد؟! سخن از دفع و راندن تا کی؟ متهم کردن این و آن به مخالفت با نظام تا کجا؟!

3 - انگیزه این چند سطر اما موارد پیش گفته نیست. یادآوری سخنی از رهبری است که  از همه کسانی که کشورشان را دوست دارند ولو به نظام اعتقاد ندارند خواستند در 24 خرداد 92 به صحنه بیایند  و قطعا بخشی از کسانی که حماسه سیاسی را رقم زدند در این تعریف جای می گیرند. حال دولت چه کند؟ آنان را براند؟ این پاداش آنان است؟

 رهبری در انتخابات 24 خرداد 92 " اعتماد" را بر "اعتقاد" مقدم دانستند و بر این اساس از همه خواستند بیایند. آیا آقای صفار معتقد است پاداش آن اعتماد را با راندن باید داد؟

بیانات رهبری در دو روز مانده به انتخابات را بخوانید:

" من توصيه‌ى اوّل و اهمّم حضور در پاى صندوقهاى رأى است؛ اين از همه چيز مهم‌تر است براى كشور. ممكن است بعضيها - حالا به هر دليلى - نخواهند از نظام جمهورى اسلامى حمايت بكنند امّا از كشورشان كه ميخواهند حمايت كنند، آنها هم بايد بيايند پاى صندوق رأى. همه بايد بيايند پاى صندوقهاى رأى، حضور خودشان را اثبات كنند."

آیا ایشان فقط ار معتقدین به نظام دعوت به شرکت کردند که اینک آقای صفار هرندی ، بقیه را می راند یا رهبری نظام ، خردمندانه از همه کسانی که از کشور حمایت می کنند دعوت کردند در این حماسه نقش آفرین باشند؟

همچنین مرور سخنان رهبری در ایام بعد از انتخابات نیز حکایت از همین راهبرد ملی دارد:

"آن روز گفته شد اگر احیاناً کسانی هستند که دلشان با نظام خیلی صاف نیست اما برای ایران و منافع ملی اهمیت قائلند در انتخابات شرکت کنند که لابد برخی از رأی دهندگان در زمره این افراد هستند.حتی کسانی که طرفدار نظام نیستند به نظام و انتخابات آن اعتماد دارند."

پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری در تحلیلی که بعد از انتخابات منعکس کرد بر اهمیت این اعتماد تاکید ورزید و نوشت:" انتخابات 92 با مشارکتی در تراز عالی 73 درصدی بلوغ سیاسی ایرانیان را به رخ جهانیان کشید و تاثیرات مخرب و ذخیره منفی انتخابات 88 را خنثی کرد. پس از تسویه بدهی و کسری اعتماد سیاسی گذشته سرمایه سیاسی اضافی را دستمایه یک سیاست خارجی موثر قرار داد."

 در این تحلیل آمده بود:" انتخابات به مثابه یک شرکت سهامی عام و فراگیر است که سرمایه سیاسی را افزایش می دهد و هر فرد ایرانی یک سهم در این شرکت سهامی دارد. رای و سهم هر فرد با دیگران برابر است. هر فرد هر چند برجسته یا عادی فقط یک رای دارد ."

بنا بر این هر کس که رای داده یک سهم دارد و هیچ سهام داری را نمی توان راند. صفار هرندی یک رای داده یک سهم دارد. این نویسنده یک رای داده یک سهم دارد. آن نامعتقد هم که رای داده باز یک سهم دارد. یک سهام دار نمی تواند سهام داران دیگر را براند. ضمن این که به تصریح رییس جمهور روحانی رای ناداده ها نیز شهروندان همین مملکت اند و چه بسا در وضعیت مناسب تر پای صندوق می آمدند. یا ممکن است کسانی به مناسبات قدرت و سیاست بی علاقه باشند اما آیا ایرانی نیستند؟ مالیات نمی پردازند؟ خدمت زیر پرچم نمی روند؟

4- ممکن است بگویند منظور این نیست که حق شهروندی نداشته باشند این است که " جایگاه، مسوولیت و مدیریت" نداشته باشند. یعنی 73 درصد مردم اعم از معتقد و غیر معتقد رای بدهند اما تنها بعضی افراد خاص جایگاه و مسوولیت و مدیریت داشته باشند؟ آدم یاد آن داستان می افتد که شخصی میراثی را تقسیم می کرد و تا  بام سقف خانه را برای خود برمی داشت و تا ثریا را برای دیگران می گذاشت!

از صحن خانه تا به لب بام از آنِ من
از بام خانه تا به ثریا از آنِ تو!


5- اندکی دقت اما روشن می کند ناخرسندی گوینده از کجاست. انگ " بی اعتقادی به نظام" برای راندن حریف و مشخصا اصلاح طلبان از صحنه رقابت سیاسی و انتخاباتی یا حذف آنان از برخی مناصب اداری به قصد تضمین پیروزی است. اما آیا بدون رقابت مشارکتی پدید می آمد و می آید؟

در نگاه رهبری نظام انتخابات 92 جبران کسری اعتماد بود و سخنانی از این دست می تواند به این موجودی آسیب رساند. هر چند که از اساس نباید به نظام و کلیت آن نسبت داده شود. فراموش نکنیم که دفع حداقلی و جذب حداکثری، راهبرد خردمندانه نظام است.
ماندن و راندن را مردم تعیین می کنند و این امکانی است که نظام جمهوری اسلامی با هر انتخابات  فراهم می آورد هرچند لفظ " راندن" در اینجا هم مناسب نیست.

آقای صفار هرندی می تواند از جانب جریان سیاسی متبوع سخن بگوید یا از انبوه خدمات خود به اهالی فرهنگ و هنر طی سال های 84 تا 88 بگوید اما سخن گفتن از جانب نظام به سرمایه اعتماد آسیب می رساند. ضمن این که اگر قرار بر راندن به سبک و سیاق ایشان بود روش های قبلی ادامه می یافت و مردم در 24 خرداد ، گزینه دیگری انتخاب می کردند.

ارسال به دوستان
وبگردی