برف كه ميآيد تهران فلج ميشود. بايد چنين شود؟ جاهايي از دنيا هست كه سالي چند ماه برف مداوم و زياد ميبارد. در آن چند ماه زندگيشان را متوقف ميكنند؟ ما عادت داريم واقعيتهاي سادهء زندگي را نديده بگيريم و بعد، از بدي روزگار بناليم. طراحي شهري ما متناسب با هيچ آب و هوايي نيست. متناسب با خيال است. به اين نميرسيم و بعد تا برف ميبارد نالهءمان بلند ميشود كه چرا باريد. چرا نبارد؟ مگر آسمان براي باريدن بايد از ما اجازه بگيرد؟
براي درمان اين درد هم - مثل هزار درد با درمان ديگر - بايد كارهاي اساسي كرد اما تا زماني كه اين كارهاي اساسي نشده است، نميشود دست روي دست بگذاريم و بگوييم همين است كه هست يا بگوييم 20 سانت برف آمده، همه جا را تعطيل كنيد.
اتاق كنترل ترافيك جايي است كه دست كم اشرافي نسبي به وضع معابر اصلي را به ما ميدهد. از آنجا ميشود ديد اتوبان همت در چه وضعي است و صدر در چه حالي است و ترافيك حكيم چه طور است و از همانجا فكر چاره كرد. همه رفتيم آنجا و از همانجا هر تواني را كه بود بسيج كرديم تا دست كم معابر اصلي را باز كنيم. نميتوانم بگويم از حاصل كار راضيام. كسي كه از حاصل كار خودش راضي است يا بسيار عالي كار كرده است يا خودستا و بيفكر است. در شهرداري تهران هنوز تا حاصل كارمان عالي شود راه زيادي داريم و ميكوشيم كه از خودستايي و بيفكري هم دور بمانيم اما در نهايت به نظر ميرسد آن مدتي كه چشم از اين مانيتور به آن مانيتور ميگردانديم و بعد از آن، كه تا نيمه شب در خيابانها ميگشتيم، كارهامان بياثر نبود. در اين ميان بايد از كاركنان مركز كنترل ترافيك، پرسنل نيروي انتظامي و كاركنان شهرداري تشكر كنم. تكتك اين آدمها زحمتهاي زيادي كشيدند، زحمتهايي كه شايد به چشم نيايد، اما اگر نبودند جاي خاليشان توي چشم بود.
هميشه بعدازظهر عرفه، فكر ميكنيم محرم در راه است اما هنوز چشم به هم نزدهايم، محرم ميرسد.