۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۴۳۲۹۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۵ - ۰۹-۰۴-۱۳۹۳
کد ۳۴۳۲۹۹
انتشار: ۰۹:۱۵ - ۰۹-۰۴-۱۳۹۳

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.

خراسان: طرح اعتمادساز

«طرح اعتمادساز» عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید علی علوی است که در آن می خوانید؛فرمان اجرای طرح که صادر شد کمتر کسی فکر می کرد طرح آقای وزیر اینگونه خوب اجرایی شود، اینک 50 روز از آغاز طرح تحول نظام سلامت می گذرد، و حالا دیگر خیلی ها امیدوار شدند که با اجرای کامل آن بیماران دیگر جز درد و رنج بیماری، مشکلات دیگر، همچون هزینه های سرسام آور دارو و درمان، تجربه از این بیمارستان به آن بیمارستان و از این داروخانه به آن داروخانه رفتن را به دلیل کمبود یا نبود دارو و امکانات تشخیصی و درمانی، نداشته باشند؛ باید تصریح کرد کمتر کسی فکرش را می کرد که این طرح سرانجامی متفاوت از سایر طرح هایی که برچسب تحول را یدک می کشیدند داشته باشد.

بدون شک هر دولتی در کارنامه خود نیازمند برگ های برنده است، دستاوردهایی که نمادهای موفقیت هستند، برنامه های موثر که تایید و رضایت عمومی را به همراه داشته باشد. اینک بیش از 10 ماه از عمر دولت یازدهم می گذرد دولتی که بیشترین توان خود را در عرصه حل و فصل مناقشه هسته ای ایران با غرب و به عبارتی رفع تحریم های بین المللی گذاشته است؛ موضوعی که به نظر می رسد دولت یازدهم به آن به عنوان برگ برنده می نگرد اما اینک پس از گذشت 10 ماه تردیدها برای برگ برنده بودنش بیشتر شده است.

حال سوال اینجاست که آیا طرح تحول نظام سلامت نمی تواند به عنوان یکی از برگ های برنده کارنامه دولت یازدهم شناخته شود؟

برگ برنده ای که نه تنها می تواند دستاوردی برای دولت یازدهم باشد بلکه می تواند مصداقی برای تقویت اعتماد مردم به تصمیمات کلان مسئولان باشد. بی تردید اعتماد عمومی بزرگترین سرمایه دولت هاست اعتمادی که در بسیاری مواقع دچار آسیب شده است موضوع انصراف از دریافت یارانه در مرحله دوم هدفمندی می تواند یکی از مصادیق بارز این مسئله باشد طرحی که علی رغم همه تهدیدهای محرومیتی و وعده های حمایتی تنها 2 میلیون نفر از دریافت آن انصراف دادند. باوجود همه وعده های حمایتی از جمله صرف هزینه های صرفه جویی منابع انصراف دهندگان از دریافت یارانه در امور بهداشتی و عمرانی به دلیل تصویری که از قبل در ذهن مردم وجود داشت کمتر کسی باور می کرد که این وعده محقق شود. در زمان ثبت نام مجدد برای دریافت یارانه متعدد شنیده می شد که اگر انصراف دهیم از کجا معلوم پول هایمان در جایی که وعده می دهند هزینه شود خودمان می گیریم و به نیازمند می دهیم.

این ذهنیت ها حتی بعد از ۱۵ اردیبهشت که مجلس با پافشاری و تهدید وزیر و حمایت رئیس جمهور منابع لازم آن را در بودجه تأمین کرد ادامه داشت.

اما اینک که 50 روز از اجرای موفق ترین و مردمی ترین طرح کلان دولت دکتر روحانی می گذرد، نگاه بسیاری تغییر کرده است و این طرح با وجود عمر کوتاه خود ثمرات بسیاری داشته است ثمراتی خیلی بیشتر و فراتر از کاستن درد بیماری چند هزار بیمار و خانواده های شان. طرح تحول در نظام سلامت احساس اعتماد به مسئولان دولت، احساس امید و کارآمدی را در مردم زنده کرده است.

نتیجه آن که این روزها متعدد از افراد مختلف می شنویم که حاضرند با دیدن همین یک ثمره طرح تحول نظام سلامت، از دریافت یارانه انصراف دهند. این بازیابی اعتماد در صورتی که با دیگر اقداماتی مانند اجرای پر اشتباه توزیع سبد کالا همراه نمی شد، می توانست ثمره بس بزرگی باشد.

بماند برق خوشحالی چشمانی که به جای پرداخت چند میلیونی حالا بیشتر از چند صد هزار تومان پرداخت نمی کند.

کلام آخر اینکه طرح تحول در نظام سلامت می تواند به عنوان یک دستاورد مهم برای دولت شناخته شود به شرط آنکه به اولویتی اصلی برای دولتمردان تبدیل و چشمان مان از خارج به داخل معطوف شود.

کیهان:آمریکا به زوال استراتژی رسیده است!

«آمریکا به زوال استراتژی رسیده است!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛دومین قمار بزرگ آمریکا در عراق بوی باخت می دهد. نیروهای ارتش و بسیج مردمی عراق، ضمن پاکسازی شهر تکریت (زادگاه صدام و مقر بقایای حزب بعث) به سمت موصل در حال پیشروی هستند. تکریت در حالی آزاد می شود که آمریکایی ها حاضر نشدند به دولت قانونی و منتخب عراق برای سرکوب تروریست ها کمک کنند بلکه حتی مواضعی در پیش گرفتند که متضمن حمایت از تروریست های داعش بود. مقامات آمریکایی ظرف 3 هفته اخیر به جای تخطئه تروریست ها، دولت عراق و نخست وزیر مالکی را متهم کردند که انحصارطلبی می کنند و به جنگ فرقه ای دامن می زنند! آنها مدعی شدند باید دولت نجات ملی تشکیل شود و در نهان به شبکه داخلی و خارجی فشار علیه برگزیدگان انتخابات عراق پیوستند. عجیب بود اما واقعیت داشت. 11 سال پیش هنگامی که آمریکا به عراق قشون کشید، مدعی بود عراق را از دست صدام و حزب بعث آزاد کرده و قصد دارد با تروریست های القاعده مقابله کند. اما آنها اکنون از «میان دولت منتخب عراق» و «بعثی ها، تکفیری ها و القاعده» دومی را انتخاب کرده و پای تروریست ها و دیکتاتورها و جنایتکاران ناقض حقوق بشر ایستاده اند. بدین معنا آمریکا دوبار در عراق باخته است. اگر داعشی ها به پیشروی هم ادامه می دادند، آمریکا بازنده بود چه رسد به اینکه خبرها از شروع فرار داعشی ها از موصل حکایت می کند.

به نظر می رسد مثلث آمریکا - اسرائیل- عربستان در فتنه اخیر چند هدف عمده را با شدت و ضعف هایی دنبال می کردند. 1- برکناری دولت مالکی یا امتیازگیری از آن 2- تجزیه عراق و تضعیف دولت مرکزی شیعه 3- فشار به ایران به واسطه 2 هدف دیگر در آستانه مذاکرات هسته ای. 4- بازسازی طرح شکست خورده خاورمیانه جدید 5- ایجاد حاشیه امنیت برای دو رژیم ناامن و بی ثبات صهیونیستی و سعودی. آمریکای مدعی دموکراسی با چراغ سبز به داعش (دولت آمریکایی- اسرائیلی عراق و شام)، عملاً حکم به مقابله با انتخابات و دموکراسی در عراق داد چه اینکه 2 ماه پیش بر اساس منطق جهان شمول «هر شهروند یک رای»- فارغ از دین و قومیت- اکثریت مردم رای به ابقای دولت اسلامگرا داده بودند که حتی به هنگام حضور صدها هزار اشغالگر آمریکایی، به اشغالگران باج نداد. آمریکا در ازای چند هزار میلیارد دلار هزینه جنگ افغانستان و عراق، جز خسارت به دست نیاورد. از دیگر سو، 2 رژیم صهیونیستی و سعودی در قبال تحولات 14 سال اخیر منطقه (گسترش موج مقاومت و بیداری اسلامی) بیشترین احساس نگرانی را داشتند. اشغالگران فلسطینی از شمال و جنوب، خود را در منگنه «مقاومت اسلامی» و «بیداری اسلامی» احساس می کردند و بدترین دوره را ظرف 7 دهه اخیر تجربه می نمودند.

آل سعود در این میان حال و روز بهتری ندارند. آنها با وجود شرط بندی روی جنایت های آمریکا و اسرائیل در جنگ های عراق و لبنان و غزه و سوریه، تهدید را در چند قدمی خود احساس می کنند. اینکه دو ملت عراق و سوریه با وجود تاخت و تاز تروریسم و جنگ، مردم سالاری و دموکراسی را در مرزهای شمالی عربستان به نمایش بگذارند، و از آن طرف مردم بحرین و یمن «بیداری اسلامی» و مطالبه حق حاکمیت ملی را در دیگر مرزهای عربستان به رخ بکشند، به منزله آینه دق برای آل سعود است. بی دلیل نبود برکناری رئیس استخبارات سعودی و انتشار این تحلیل در برخی نشریات منطقه که مقرن بن عبدالعزیز قربانی شکست های عربستان در عراق و سوریه و لبنان و بحرین (در مقابل ایران) شده است. آل سعود پیش از این روی گروهک هایی نظیر طالبان، القاعده، النصره و دیگر گروه های تکفیری تروریست سرمایه گذاری کرده بود و اکنون نیز به عنوان یک رژیم مرتجع مورد اعتراض ملت عربستان، به سیم آخر زده و ضمن حمایت از داعش، از آمریکا می خواست در این قمار انتحاری مشارکت کند. به این اعتبار، بیشترین سود تحرکات تروریستی و نظامی گروه هایی از قبیل داعش و النصره به جیب رژیم صهیونیستی می رود و اگر آل سعود، به مثابه غریق در باتلاق به هر دستاویزی متشبث می شود، همزمان این اعتبار آمریکاست که بیش از گذشته به حراج گذاشته شده است.

اظهارات اخیر شیمون پرز در 2 مصاحبه می تواند بخشی از اهداف پنهان فتنه چند سال اخیر در سوریه و عراق- و لبنان- را بازگو کند. او در مصاحبه با هافینگتون پست گفته است «شبه نظامیانی که در حال پیش روی در عراق و سوریه هستند، در حال تغییر محاسبات سیاسی خاورمیانه هستند. اسرائیل دیگر مهم ترین تهدید علیه اکثریت کشورهای عربی در خاورمیانه نیست. تا به امروز شاید اسرائیل اولین مشکل در چشم خیلی از عرب ها بود اما امروز آنها باید بگویند مشکل واقعی ما و آنها، اعتماد دوجانبه نیست بلکه تروریسم است. ما باید منافع مشترک را در نظر بگیریم که قبلاً وجود نداشتند. ما همچنین باید یک مقر برای مقابله با خطر مشترک ایجاد کنیم... کشورها یکی پس از دیگری در حال سقوطند. واقعاً لازم است خاورمیانه دیگری ساخته شود. خاورمیانه باید تغییر کند... من با 10 رئیس جمهور آمریکا دموکرات و جمهوری خواه کار کرده ام. تا آنجا که امنیت اسرائیل اقتضا می کند، اوباما بیشترین کاری را که یک رئیس جمهور آمریکا برای ما می تواند، انجام داده است... جریان شیعه و سنی، مشکل مسلمانان و جهان عرب است نه ما و آمریکا. این حقیقت است که کردها کشور خودشان را تاسیس کرده اند». پرز همچنین در مصاحبه با شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی می گوید «می توان به باراک اوباما در مذاکرات هسته ای با ایران اعتماد کرد. او در طول دوره خدمت خود بی وقفه از منافع اسرائیل در خاورمیانه و امنیت به ویژه در مقابل ایران حمایت کرده است. هیچ یک از رؤسای جمهور سابق آمریکا به اندازه اوباما برای دفاع از اسرائیل قدم برنداشت. ما چه خواسته ای از رئیس جمهور آمریکا داریم که اجابت نکرده باشد؟! روابط آمریکا و اسرائیل هرگز بهتر از حالا نبوده است. اوباما حتی یک بار هم کلمه ای در محکومیت اسرائیل نگفت. حتی می توان به او در مذاکرات هسته ای با ایران برای برچیدن برنامه هسته ای این کشور اعتماد کرد.»

تلاش برای انحراف بیداری اسلامی - که مثل یک طوفان شمال آفریقا و جنوب خلیج فارس را درنوردید و مقامات صهیونیستی آن را زلزله 9 ریشتری مشابه انقلاب اسلامی 1979 ایران ارزیابی کردند- از یکسو و ایجاد دردسر و بحران برای محور مقاومت اسلامی از سوی دیگر، راز فتنه انگیزی چند سال اخیر در سوریه و لبنان و عراق را بازگو می کند. هر چند که این فتنه انگیزی برای محور مقاومت و ملت های منطقه بی هزینه نیست و هر چند که باید نگران فتنه انگیزی مذهبی بود، اما این واقعیت غیر قابل انکار است که خباثت دشمن عملا موجب ورود ملت های منطقه به یک رزمایش واقعی در حوزه قدرت نظامی، بسیج ظرفیت ها و معرفت عمیق نسبت به خباثت شیطان بزرگ شده است.

به این اعتبار ملت و دولت سوریه پس از جنگ با سوریه قبل از جنگ اصلا قابل مقایسه نیست. اگر در میان مردم سوریه دفاع وطنی به مثابه بسیج ظرفیت های ملی و اسلامی شکل گرفت، دولت سوریه نیز در کوره این بحران بزرگ آبدیده شد؛ همچنان که نگاه جهادی پدید آمده در میان مردم و دولت و گروه های عراقی به نسبت چند ماه قبل از این اصلا قابل مقایسه نیست. با این وصف، تحریک کنندگان گروه های تکفیری تروریست به خیال یک سود اندک آنی، خسارت های راهبردی بلندمدتی را برای خود تدارک کرده اند. نه در سوریه و نه در عراق - متحدان ایران- کسی در برابر فشار و تهدید و باج خواهی جا نزد، چه رسد به ایران به عنوان محور مقاومت و بیداری اسلامی. اگر دیروز منطقه قلمون و حمص از دست تروریست ها در سوریه آزاد شد، اکنون این تکریت (لانه اصلی بعثی ها) است که آزاد می شود و موصل چشم انتظار رزمندگان جبهه مجاهدت است. در حقیقت عملیات تاخیری برای تعویق پیروزی بیداری اسلامی در فلسطین اشغالی و شبه جزیره عربستان، پس از عرض اندام بیداری و مقاومت اسلامی و دموکراسی در عراق و سوریه، با امواج مهیب تری بازخواهد گشت.

اکنون تکریت بدون حمایت آمریکا از دست تروریست ها آزاد می شود. مفهوم مستتر در این اتفاق آن است که تروریست های اجاره ای آمریکا و اسرائیل و آل سعود، ذره ای پایگاه مردمی حتی در زادگاه صدام ندارند که اگر چنین بود باید مقاومت می کردند و مردم را به نفع خود بسیج می کردند- اگر هم کسانی مانند بارزانی با تحریک آمریکا و اسرائیل خیال می کنند از نمد بحران می توانند کلاهی برای خود دست و پا کنند، در حق مردم کردستان عراق ظلم می کنند که چندین بار قربانی جنایت و نسل کشی بعثی ها شده اند- آزادسازی تکریت و پاکسازی جاده تکریت به سامرا از تروریست ها بیش از هر چیز، شاهدی بر این مدعاست که به تدریج کاریکاتوری از جنبش سازی آمریکا و غرب برای تروریست های داعش برجای می ماند. یکصد سال پس از آغاز جنگ جهانی اول و تدوین معاهده سایکس- پیکو بر اساس نتایج آن جنگ توسط انگلیس و فرانسه، منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) برنمی تابد که اشغالگران و غارتگران بین المللی مجددا برای او نقشه و جغرافیا ترسیم کنند. این امر نه در لبنان و نه در سوریه و نه حتی فلسطین که صهیونیسم بین الملل بر آن چمباتمه زده، عملی نشد و در عراق نیز محقق نخواهد شد، هرچند که خائنان هزینه هایی را به ملت ها و کشورهای منطقه تحمیل کنند.

اکنون در آستانه روز قدسی دیگر، نوک پیکان و فلش اصلی را باید به سمت اشغالگران فلسطین مقدس برگرداند. وزارت امور خارجه در این باره مسئولیت مهمی دارد. عراق و سوریه عمق استراتژیک ما هستند. پیروزی ملت ها در این منطقه، برگ برنده ما پای میز مذاکرات است همچنان که آمریکایی ها به بحران در این منطقه به عنوان اهرم فشار در مذاکرات با ایران می نگرند. باید رژیم آمریکا را به اعتبار جانبداری از تروریست ها و معارضه با دولت های دموکراتیک ملی به چالش کشید، همچنان که باید این پرسش را جهانی کرد: چرا دولت آمریکا کمترین اعتراضی به اشغالگران سرزمین مردم فلسطین نمی کند و در عراق و سوریه، در کنار تروریست ها می ایستد؟ باید این حقیقت را منتشر کرد که آمریکا از سر ضعف منطق- و در برابر منطق قدرتمند جمهوری اسلامی و محور مردمی مقاومت و بیداری اسلامی- در کنار تروریست ها و اشغالگران می ایستد. این بی آبرویی و ضعف برای یک رژیم مدعی ابرقدرتی و پیشاهنگی دموکراسی سرشکستگی کوچکی نیست.

جمهوری اسلامی:شفافیت آماری، ضامن سرمایه اجتماعی

«شفافیت آماری، ضامن سرمایه اجتماعی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛اهمیت و نقش آمار و اطلاعات در دنیای امروز آنچنان روشن و غیرقابل انکار است که نیازی به توضیح ندارد.

این اهمیت، گذشته از آنکه در حوزه برنامه ریزی و تعیین اولویت ها برای تخصیص منابع قابل درک است، کارکردی سیاسی و از منظر سرمایه اجتماعی نیز دارد؛ آگاهی و اطلاع از عملکرد دولت و شرایط کشور در تعاریف پذیرفته شده درباره رابطه میان ملت - دولت یکی از مقدماتی ترین اصول است که پایه دموکراسی بر آن بنا می شود.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر این اصل مهم تاکید فراوانی شده است. وجه این اهمیت و تأکید نیز بدون تردید در تأثیری است که آگاهی و اطلاع جامعه از عملکرد دولت بر میزان اعتماد آنان به حاکمیت و تقویت سرمایه اجتماعی دارد.

اگر بپذیریم سرمایه اجتماعی به قول جامعه شناسان بر سه رکن اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی قرار دارد، نقش ارائه مستمر و شفاف آمار و گزارش های عملکرد توسط دولت به افکار عمومی روشن تر و حیاتی تر می شود.

دولت و نهادهای متولی تولید و ارائه آمار اگر وضعیت موجود را به روشنی برای جامعه تشریح کنند، قطعاً در جلب اعتماد مردم نسبت به خود موفق تر خواهند بود. این افزایش اعتماد نسبت به دولت می تواند به نزدیکی و انسجام بیشتر در جامعه بینجامد خصوصاً اگر دولت بتواند با تدوین چشم اندازهای ملی، تحقق برخی اهداف را به یک عزم ملی تبدیل کند که آحاد جامعه حول محور تحقق آن اهداف، منسجم شوند. پیامد چنین انسجامی قطعاً افزایش و تعمیق مشارکت های اجتماعی است. این ظرفیت که سرمایه اجتماعی نام دارد، می تواند در تمامی حوزه ها اعم از سیاسی، اقتصادی و بین المللی به کمک دولت بیاید و پیشبرد اهداف و برنامه ها را تسهیل و تسریع کند. با وجود اهمیت و حساسیت این موضوع و تأثیری که در حوزه های مختلف دارد، متأسفانه نظام آماری کشور طی سال های اخیر آسیب های جدی و در مواردی غیرقابل جبران دیده است. این آسیب از دو ناحیه تضعیف نهادهای متولی تولید آمار و پایش عملکردها مانند مرکز آمار، بانک مرکزی و انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و همچنین تغییر و دستکاری برخی مبانی محاسباتی مانند مبنای ساعت کار برای اندازه گیری میزان اشتغال و... صورت گرفت.

نتیجه چنین اقداماتی نیز در تأخیر انتشار آمارها و شاخص های مهم و کلیدی تبلور یافت. به عنوان نمونه نرخ رشد اقتصادی، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی... به عنوان مهم ترین شاخص های مورد استناد فعالان اقتصادی، برنامه ریزان و تحلیلگران برای چند سال متوالی اعلام نشد.

پیامدهای این عدم شفافیت آماری، کاهش سرمایه اجتماعی بود. آن دسته از تحلیلگران و فعالان اقتصادی که برای فعالیت های خود به آمارهای روزآمد و دقیق و به هنگام نیاز داشتند ناگزیر آمارهای سازمان ها و نهادهای بین المللی را مبنای برنامه ریزیهای خود قرار دادند. نهادهای بین المللی که مسئولیت اعلام رتبه ریسک سرمایه گذاری، فضای کسب و کار و... را برعهده دارند و گزارش های آنان مورد استناد سرمایه گذاران و بانکهای خارجی قرار می گیرد نیز برای اعلام گزارش های خود به همان آمارهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی استناد می کردند که قطعاً به علت اختلال در روابط دستگاه های مسئول در ایران با آن نهادها، این آمارها با واقعیت های کشور ما انطباق نداشت.

از سوی دیگر افکار عمومی نیز نسبت به تمامی آمارهای ارائه شده دچار نوعی ابهام شده بودند به گونه ای که نرخهای تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی با ناباوری جامعه روبرو می شد و حتی توضیحات مکرر کارشناسان در مورد شیوه محاسبه این نرخ ها هم نتوانست از این احساس تردیدگونه بکاهد.

این شیوه خوشبختانه طی ماه های اخیر تا حدود زیادی تغییر کرده است. پس از چند هفته از آغاز بکار رسمی دولت یازدهم، معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهوری طی گزارش های مفصلی، شاخص ها و آمارهای کلان کشور را منتشر کرد. معاونت اقتصادی بانک مرکزی در دوره جدید خود به سرعت نماگرهای سال های 91 و شش ماهه نخست سال 92 را منتشر کرد و بزودی آمارهای شش ماهه دوم سال گذشته را نیز منتشر خواهد کرد. به این ترتیب اکنون تا حدودی از شرایط تاریکی مطلق و خلأ آماری سال های گذشته فاصله گرفته ایم. به این ترتیب می توان انتظار داشت با التزام مستمر تمامی نهادها و سازمان های مسئول نسبت به تولید و انتشار آمارهای لازم و شفاف، مؤلفه های سه گانه سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد، انسجام و مشارکت اجتماعی دوباره تقویت و میزان سرمایه اجتماعی در کشور افزایش یابد چرا که شعار "ما می توانیم" تنها در این صورت امکان تحقق خواهد یافت.

رسالت:رونمایی از نبرد واقعی در عراق

«رونمایی از نبرد واقعی در عراق»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید؛در علم پزشکی" کانون درد" لزوما "مصدر درد" یا "نقطه درمان" نیست. به عبارت بهتر، محل ظهور درد ممکن است با مصدری که مولد درد و ناراحتی در بدن است تفاوت داشته باشد. به عنوان مثال ممکن است "سردرد" نشانه ای از یک عارضه مغزی یا عصبی باشد. در اینجاست که میان نگاه موضعی و نگاه ارگانیکی باید تفکیک و تمایزی اساسی قائل شد. البته در اینجا قصد نداریم نظریه "نگاه ارگانیکی" و "نگاه مکانیکی" امیل دورکهایم،جامعه شناس معروف را مبنای قضاوت خود در خصوص تحولات خاورمیانه و نظام بین الملل قرار دهیم ،اما به همین نکته بسنده می کنیم که تاریخ مصرف نگاه موضعی و مقطعی نسبت به تحولات عمیق اجتماعی و سیاسی در منطقه مدتهاست به پایان رسیده است. در اینجا مفهوم همبستگی (Solidarity) در حوزه تحولات بین المللی اهمیت و نمود ویژه ای پیدا می کند.

ما از احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر ،چند گروه ،چند قومیت و حتی چند کشور سخن می گوییم که از آگاهی و اراده برخوردار باشند. این احساس مسئولیت می تواند شامل پیوندهای انسانی و برادری بین انسان ها به طور کلّی حتّی با وابستگی متقابل حیات و منافع آنان باشد.

مقام معظم رهبری در سخنان حکیمانه خود در خصوص تحولات عراق به نکته بسیار مهمی اشاره فرمودند:

"درعراق،دنباله ها وتفاله های رژیم صدام به همراه عده ای انسان های «غافل،جاهل ودور از فهم ومعنویت»،دست به جنایت می زنند ودشمنان این حوادث راجنگ شیعه و سنی می نامند اما این فقط یک آرزوست....آنها به دروغ حوادث عراق را جنگ شیعه وسنی می نامند اما این جنگ ، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم ،جنگ دلبستگان اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملتها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشی گری است."

اگرچه نقطه بروز و ظهور "درد جهان اسلام" را باید در عراق جستجو کرد اما مصدر این درد خاورمیانه ای، آتلانتیکی و فراآتلانتیکی است.

به عبارت بهتر، در اینجا " محل بروز درد" با " منشا پیدایش درد" هزاران فرسنگ فاصله دارد. طی هفته های اخیر بسیاری از رسانه های منطقه به صورت خواسته یا ناخواسته دست به "تحلیل و ترسیم حدود" یک " میدان نبرد گسترده" زدند. عدم انطباق " انتزاعیات" و " واقعیات" در خصوص معادلات جاری در عراق از همین تحلیل محدود نشات می گرفت. یکی از اصلی ترین نیازهای مسلمانان ناظر و نگران تحولات عراق،داشتن درک تحلیلی بسیط از میدان نبرد در این کشور است. آیا این نبرد نوعی کشمکش ساده بر سر قدرت میان "داعش" و "ارتش عراق" محسوب می شود؟

آیا این نبرد ،"نزاعی محدود" بر سر "قلمرویی محدود " است یا "نزاعی نامحدود" بر "قلمرویی نامحدودتر"؟! بازیگرانی که روح آنان در فشنگهای داعش حلول کرده و البته سعی دارند کمتر در صحنه علنی نبرد مشاهده شوند از اصلی ترین طرفداران " ارائه تصویر محدود" از نبرد عراق هستند. با این حال در تحلیل وقایع عراق لازم است چند نکته را به صورت پیوسته و همزمان در نظر بگیریم:

نکته اول اینکه عربستان سعودی پس از شکست مهره های وابسته به خود در انتخابات پارلمانی عراق ،که اتفاقا همزمان با شکست میدانی سعودیها در سوریه بود، تزریق نوعی بحران امنیتی مزمن در عراق را در دستور کار خود قرار داد. به عبارت بهتر، ریاض از موضع پیروزی و قدرت به تجهیز گروههای تکفیری نپرداخته و در ماورای نبرد امروز عراق،انگیزه های انتقامی سعودیها کاملا خودنمایی می کند.ریاض پس از مواجهه با "شکست نظامی" در سوریه و "شکست سیاسی" در عراق ، باتقویت گروههای تروریستی نزاع گسترده ای را در منطقه به راه انداخته است. نزاعی که اگرچه از سوی واشنگتن و تل آویو حمایت می شود، اما فرسایشی شدن آن منجر به افزایش تصاعدی هزینه های شکست ریاض در خاورمیانه خواهد شد.

نکته دوم اینکه جان کری وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا و مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق در دیالوگ اخیر خود به صورت صریح سخن از "تشکیل دولت نجات ملی" و " لزوم مشخص شدن تکلیف کردستان" به میان آوردند. بارزانی به صورتی آشکار از فرا رسیدن لحظه سرنوشت ساز سخن به میان آورده است. خیز بارزانی و برخی مقامات اقلیم کردستان برای تجزیه این منطقه با حمایت مستقیم آویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی و مقامات این رژیم همراه شد.

نکته جالب توجه اینکه طرف آمریکایی، با وجود اینکه مبدع طرح تجزیه عراق بوده است، هنوز کمی در این مسیر با دنده سنگین حرکت می کند! در این میان تنها نگرانی اوباما و جوزف بایدن( طراح اصلی تجزیه عراق به سه منطقه کرد نشین،شیعه نشین و سنی نشین) ، " تروریسم غیر قابل مدیریت" داعش است. واشنگتن در مواجهه با طالبان و القاعده نیز در ابتدای سال 2000 میلادی با چنین بحرانی مواجه شد. در آن زمان سردمداران دولت بوش و نومحافظه کاران افراطی عملا قدرت "طیف بندی تروریسم مکمل خود" در شبه قاره هند و افغانستان را از دست دادند و در نهایت بیش از یک دهه زمان را صرف بازتعریف القاعده کردند.

بازتعریفی که هنوز به نقطه ای شفاف نرسیده و هزینه استراتژیک و مالی بسیار هنگفتی را نیز به دستگاه سیاست خارجی آمریکا تحمیل کرده است.نکته سوم اینکه مطابق فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری،حوادث عراق جنگ تروریسم بامخالفان تروریسم،جنگ دلبستگان به اهداف آمریکاوغرب با طرفداران استقلال ملت ها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشی گری است. بنابراین میدان نبرد هم در عرصه مفهومی و هم در عرصه مصداقی گسترده است. در عرصه مفهومی زمانی که از مواجهه "تروریسم" و " مخالفان تروریسم" سخن به میان می آوریم، با دو گروه دارای تضادهای آنتاگونیستی مواجه می شویم که نزاع آنها در نظام بین الملل هیچ گاه نقطه پایانی ندارد. "تروریستها" تولید بحران و استمرار آن را پیگیری می کنند و مخالفان تروریسم روی مکانیسمها و روشهای دفع خطر تروریسم تمرکز می کنند. بدیهی است که میان این دو گروه هیچ گاه هم پوشانی و وحدتی متصور نبوده و نخواهد بود. در حوزه مصداق یابی این مفاهیم، با واقعیات نظام بین الملل مواجه می شویم.

جنگ "دلبستگان به اهداف آمریکا "و " طرفداران استقلال ملتها" توضیح و تشریحی مصداقی برای درک عینی مفاهیم "تروریسم" و " مخالفان تروریسم" محسوب می شود. ایالات متحده آمریکا و دنبال کنندگان اهداف آن در منطقه و نظام بین الملل نماد و مصداق عینی "تروریسم" در دنیای امروز محسوب می شوند. در اینجا کورکورانه یا عاقلانه بودن ، فکری یا نظامی بودن حمایت از اهداف آمریکا، انتزاعی بودن یا عینی بودن طرفداری از اهداف واشنگتن و تل آویو و .....محلی از اعراب ندارد. در اینجا هرگونه حمایت از اهداف آمریکا در خاورمیانه، منجر به ایجاد پیوند با تروریسم مولد ( تروریسم آمریکایی) خواهد شد، حتی اگر این حمایت ظاهرا فکری و ساده باشد.

در مقابل، زمانی که سخن از "مقابله با تروریسم" به میان می آوریم، دیگر موضوع ناآگاهی محلی از اعراب ندارد زیرا اساسا در برهه حساس فعلی امکان مقاومت در برابر طرح های خطرناک آمریکا در منطقه بدون چاشنی آگاهی امکان پذیر نیست. در برهه فعلی اساسا واژه ای به نام "مقاومت ناآگاهانه در مقابل عمال آمریکا" قابل تاویل نیست زیرا حتی کمترین مقاومت در برابر دشمنان استقلال و ثبات و امنیت عراق و دیگر کشورهای مسلمان توام با آگاهی و ایمان است. بدیهی است که در جنگ میان انسانیت و بربریت هیچ گاه انسانیت مغلوب و مقهور نخواهد شد و بنابر سنت الهی و وعده راستین پیامبران و بزرگان دین ، آگاهی همیشه بر جهل پیروز است. وعده ای راستین که در آینده ای نه چندان دور تحقق آن را در عراق نیز شاهد خواهیم بود.

قدس:تجزیه عراق تهدید یا آرزوی کشورهای عرب

«تجزیه عراق تهدید یا آرزوی کشورهای عرب»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم دکتر محمد عبایی است که در آن می خوانید؛با پیشروی های سریع وشتابزده «داعش» در شهرهای غربی عراق، به نظر می رسد واهمه تجزیه عراق به واقعیت نزدیک تر شده و این کشور در معرض خطر تجزیه طلبی قرار گرفته است.

باید توجه داشت بیشتر مردم عراق با هرگونه تجزیه طلبی و جدایی خواهی مخالف بوده وخواستار حفظ وحدت ملی هستند. با این توصیف، بی شک تجزیه عراق به سه قسمت شیعه نشین، کرد نشین وسنی نشین رؤیایی است که تنها دو گروه از آن بهر ه مند خواهند شد.

تجزیه عراق و کشورهای عربی در اصل طرحی یهودی است که شاید از قدیمی ترین اسناد یهودی باشد که به طور رسمی از تجزیه عراق و کشورهای عربی سخن به میان می آورد.این سند از برپایی دولت دروزی در منطقه الصحرا و جبل تدمیر، دولت شیعی در جبل عامل لبنان، دولت مارونی در جبل لبنان، دولت علوی در لاذقیه در مرزهای ترکیه، دولت کردی در شمال عراق و دولت خودمختار قبطی سخن به میان آورده است. در حالی که عراق به همراه ایران و سوریه هسته مقاومت علیه طرحهای توسعه طلبانه اسراییل را شکل داده اند، اسراییل طرح خارج کردن عراق از حلقه مقاومت، از طریق تجزیه این کشور را در دستور کار قرار داده است.

در سالهای اخیر و پس از جنگهای 22، 33 و 8 روزه رژیم صهیونیستی با جبهه مقاومت در غزه ولبنان این رژیم جعلی تاب و توان گذشته را از دست داده است.از سوی دیگر، رژیم آل سعود با تشکیل و حمایت از گروهکهای تروریستی و ضد اسلامی همچون داعش، النصره و القاعده برای تجدید قوا فضای تنفسی مورد نیاز را برای صهیونیستها به وجود آورده است. نیروهای «داعش» به مدد کمکهای مادی و معنوی رژیم آل سعود در ماه های اخیر افزون بر آموزشهای نظامی وچریکی حرفه ای به مدرن ترین و ویرانگرترین تسلیحات نظامی مجهزشده و به واسطه این امکانات نقش آفرینی گسترده ای در سوریه و عراق داشته اند. نیروهای داعش با حمایتهای بی دریغ برخی اعراب مرتجع و قدرتهای غربی در تلاش برای ایجاد آشوب وناآرامی با هدف تجزیه عراق هستند، زیرا آمریکا پس از حمله به عراق نه تنها به اهداف خود نرسید، بلکه حوزه نفوذش را نیز از دست داد و با روی کار آمدن دولتی شیعی که در کنار کشورهای جبهه مقاومت قرار گرفت، منافع خود را در خطری جدی قلمداد کرد و امروز با حربه ای به نام «داعش» که زیر نظر سعودی ها فعالیت می کند قصد انتقام گرفتن از ملت عراق را دارد. البته درباره آینده عراق و امکان تجزیه آن باید به جایگاه کردها نیز توجه کرد.

در حال حاضر کردها گرچه بیشتر از هر زمان دیگری به شرایط خودمختاری نزدیک شده اند، ولی خطر داعش و غیرقابل پیش بینی بودن شرایط امنیتی روزهای آینده عراق آنها را بسیار محتاط کرده است. نکته دوم اینکه کردها تعاملات بسیاری در دهه های اخیر با شیعیان داشته اند و اینک این دو گروه مهم و تأثیرگذار عراق دوباره در حال تجربه کردن برخی نگرانی های مشترک هستند که سبب نزدیکی بیشتر آنها به هم شده است. این مسأله خود اصلی ترین عامل برای جلوگیری از تجزیه عراق است. نکته مهم دیگر اینکه در شرایط کنونی اغلب صاحبنظران چنین تجربه ای را بازی باخت-باخت برای همه عراق می دانند. زیرا چنین رخدادی بر آسیب پذیری همه گروه های سیاسی درون نظام عراق خواهد افزود.

پس از شکست سیاستها و پیش بینی های کشورهای ترکیه، عربستان و قطر در سوریه، آنها توجه خود را به سمت دیگر کشورهای منطقه از جمله عراق متمرکز کرده اند. ترکیه، عربستان سعودی و قطر که مثلث تخریبی را علیه محور مقاومت در منطقه تشکیل می دهند، در قبال تحولات منطقه ای خاورمیانه بخصوص در سوریه و بتازگی نیز در رابطه با عراق، نشان داده اند تمام حرکات و فعالیتهای خود را مطابق و همسو با سیاستهای آمریکایی و کشورهای غربی انجام می دهند. اساسا گروه های تکفیری به علت برداشت خشنی که از اسلام دارند نتوانسته اند پایگاه اجتماعی گسترده ای پیدا کنند. بررسی های مسایل اخیرعراق نیز نشان می دهد گرچه بسیاری ازاعراب در این حوادث منفعل بوده اند، ولی تمایل آشکار گسترده ای به داعش در آنها دیده نشده است. تجربه سوریه هم نشان داد اعراب در میان مدت گروه های تکفیری را طرد خواهند کرد.

به عنوان ارزیابی نهایی باید تأکید داشت عراق بار دیگر تحت تأثیر عوامل فتنه انگیز داخلی و خارجی دستخوش ناآرامی های بسیاری شده است، تا بیش از پیش عرصه را برای حضور نوری مالکی، نخست وزیر قانونی این کشور، بر قدرت تنگ تر کنند و به اهدافی که از این طریق در پی تحقق آن هستند، جامه عمل بپوشانند. بنابراین آنچه در این بین بیش از پیش باید مورد توجه قرار گیرد، عملکرد توطئه آمیز فتنه گران داخلی و خارجی بخصوص اعراب مرتجع و ناراضی از حضور نوری مالکی در عراق است که از طریق ایجاد ناامنی و تشدید بی ثباتی، در پی تضعیف و در نهایت از هم گسیختگی و فروپاشی عراق هستند.تهدیدهای داعش خطاب به حکام عرب مبنی بر فروپاشی حکومتهای آنها از آن حکایت دارد که این گروه تندرو، سودایی جز غارتگری و سلطه طلبی ندارند و به نظر می رسد هیچ یک از حکام عرب منطقه از تهدید و خطر داعش در امان نیستند.

اما آنچه در زمینه حوادث و رخدادهای اخیر عراق بیش از همه به چشم می آید، تحرکات بسیار مشکوکی است که در عراق جریان دارد، ضمن اینکه نگرانی های عمده ای را در زمینه آینده سیاسی این کشور ایجاد نموده است. آینده ای که غرب و در رأس آن آمریکا با همراهی رژیمهای مرتجع عربی بخصوص قطر و عربستان و سایر متحدان منطقه از جمله ترکیه، در صدد تحقق آن هستند، که می توان از آن تحت عنوان تجزیه این کشور اسلامی و تبدیل آن به سه کشور شیعی، سنی و کردی نام برد .

سیاست روز:قرابت افراط اصلاح طلبان با اعتدال روحانی

«قرابت افراط اصلاح طلبان با اعتدال روحانی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛اصلاح طلبان پس از فتنه ۸۸ که باعث آن بودند، آیا جایگاه اجتماعی دارند؟ مردم نسبت به این طیف سیاسی چه دیدگاهی دارند؟ آیا رأی آقای روحانی در انتخابات ۹۲ به خاطر حمایت های اصلاح طلبان بود؟ اگر نامزد موردنظر و معرفی شده از سوی آنها برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ انصراف نمی داد، رأی داشت؟

این پرسش ها و بسیاری پرسش های دیگر در ذهن مردم و صاحب نظران وکارشناسان سیاسی وجود دارد و به بسیاری از آنها پاسخ هایی هم داده شده است.

اصلاح طلبان اعتقاد دارند که به خاطر رفتار و عملکرد دولت های نهم و دهم، اقبال به سوی اصلاح طلبان افزایش یافت و پایگاه اجتماعی آنها تقویت شد.

اما در مقابل افراد و گروه هایی هم هستند که اعتقاد دارند، جایگاه و موقعیت این طیف سیاسی کشور همچنان متزلزل است و با اقداماتی که در چند سال گذشته از سوی آنها انجام شده، بر افول این طیف افزوده است.

اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ بر موجی که ایجاد شده بود سوار شدند و خود را به نامزدی چسباندند که وصله ناچسبی بودند. این که آقای روحانی در سال ۹۲ به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد و دلایل انتخاب او چه بود، موضوع بحث ما نیست. اما آنچه که روشن و قطعی است، حمایت های ناقص و دست و پا شکسته اصلاح طلبان دلیل و علت انتخاب آقای روحانی نبود.

طیف اصلاحات در آن زمان برای بازآفرینی خود سعی داشت تا به واسطه چنین نامزدی، در عرصه سیاسی کشور حضور یابد و خود را سر زبان ها بیندازد تا شاید بتواند از پس این انتخابات خود را از یک سو تبرئه کند و از سوی دیگر اذهان و افکار عمومی را دوباره به سوی خود جلب کند. اما آیا طیف اصلاح طلب که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ با افراطی گری هایی که انجام داد با اعتدالی که شعار آقای روحانی بود، قرابتی دارد؟

اصلاح طلبان اگر می خواستند به طور مستقیم در انتخابات از نامزد خود یعنی آقای عارف حمایت کنند و تا پایان هم همین رویه را پیش ببرند، قطعاً شکست دیگری را تجربه می کردند. حمایت های نمایشی آنها از نامزدی آقای روحانی، سیاستی بود تا شاید بتوانند خود را سرزنده در سپهر سیاسی کشور نشان بدهند علاوه بر این که پس از انتخاب رئیس جمهور، خود را سهیم در آن بدانند و سپس مطالبات شان را مطرح و برآورده سازند.

اکنون پس از گذشت یکسال از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ آنچه آنها در رویای خود می پروراندند، تحقق نیافته است به همین خاطر برخی از اصلاح طلبان دست به کار شده و مطالبی را بیان می کنند که با واقعیت وحقیقت به دور است. مثلا این که گفته اند، اصلاح طلبان اگر بشکنند روحانی هم می شکند و اگر اصلاحات نباشد روحانی هم وجود نخواهد داشت و یا این که رأی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ تنها یک میلیون رأی بوده است.

اصلاح طلبان باید بپذیرند که شکسته اند و شکست آنها از زمانی سرعت گرفت که فتنه ۸۸ را به پا کردند و با افراطی گری های خود هزینه های بسیاری را تحمیل مردم و نظام اسلامی کردند.

این طیف سیاسی که اکنون در اقلیت کامل چه از لحاظ پایگاه اجتماعی و چه از لحاظ اعضای داخلی به سر می برد، نمی تواند خود را بانی و باعث پیروزی رئیس جمهوری بداند که مواضع شفاف و انقلابی روشنی در قبال بسیاری مسائل دارد که اصلاح طلبان با آن زاویه دارند.

اکنون بدنه اصلاح طلبان به خاطر وابستگی به خارج در افکار عمومی منفور است و این نفرت به آن خاطر است که در هر شبکه فارسی زبان ضدانقلاب یک اصلاح طلب حضور دارد و علیه نظام و حاکمیت اسلامی مشغول فعالیت های ضدانقلابی است. جریان اصلاح طلبی اکنون خط و خطوط خود را از همین شبکه ها دریافت می کند و هدایت می شود. آیا مردم ایران اسلامی به چنین طیف سیاسی سرسپرده اعتماد دارد؟

اکنون هم که دولت تدبیر و امید، با دوری از افراط و مقابله با اینگونه رفتارها باعث ناامیدی اصلاح طلبان شده است، مورد هجوم قرار می گیرد.

از یک سو دولت و شخص رئیس جمهور تضعیف می شود و از سوی دیگر طیف سیاسی مقابل اصلاح طلبان مورد تخریب واقع می شود.

تضعیف و تخریب این دو برای پیدا کردن جایگاه اصلاح طلبان در افکار عمومی است. انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک است و اصلاح طلبان نیازمند یارکشی هستند. پس بهترین روش، تضعیف دولت آن هم با مقصر نشان دادن اصولگرایان، شاید بتواند اقبال مردمی را به سوی آنها جلب کند، غافل از این که این روش به بدنامی و شکست نهایی آنها خواهد انجامید.

وطن امروز:ما جدید الاسلام ها و انقلابی های پشیمان

«ما جدید الاسلام ها و انقلابی های پشیمان»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین بابازاده مقدم است که در آن می خوانید؛ اخیرا آقای هاشمی رفسنجانی در جمع کسانی که «دانشجو» معرفی شده اند طی سخنانی «منتشر نشده» اظهار داشته است «جدیدالاسلام ها» با «اینترنت و ماهواره» مخالفند و از آن می ترسند.

این سخنان آقای هاشمی درحالی مطرح می شود که جمع کثیری از کارشناسان زبده کشور در حوزه رسانه های مجازی و شبکه های ماهواره ای از مواضع دولت درباره رفع و نقض مقررات ناظر بر پایگاه های اطلاع رسانی و همینطور موضع گیری های انجام شده در مقابل جمع آوری تجهیزات غیرقانونی دریافت شبکه های ماهواره ای، انتقاد کرده اند.

اما انتقاد های کارشناسانی که اینگونه برچسب گذاری شده و مورد توهین علنی و مستقیم قرار گرفته اند، عبارت است از اینکه «دولت طبق قانون اساسی باید پاسدار دین و فرهنگ باشد.» اینها را بهتر است کسانی که به نصب برچسب علیه منتقدان اشتغال دائمی دارند در قانون اساسی جمهوری اسلامی مطالعه و ملاحظه کنند تا بدانند کسانی که وظایف قانونی دولت و قوه مجریه را یادآوری می کنند «تازه مسلمان» نیستند.

تازه مسلمان یا به قول آقای رفسنجانی «جدید الاسلام» عبارتی توهین آمیز و تحقیرکننده به شمار می آید که علیه مخالفان برخی گزاره های تساهل و تسامح دینی از این پیش تر مورد استفاده قرار می گرفته است.

اما سوالی که وجود دارد عبارت است از اینکه آیا هشداردادن درباره مضرات شبکه های ماهواره ای که به بحران های شدید اخلاقی، فرهنگی و خانوادگی در کشور دامن می زند یا اینکه اسباب ناامنی روانی، تشویش و آشفتگی سیاسی را فراهم می آورد، مصداق تندروی است که طرح کنندگانش مورد حمله و تهمت قرار بگیرند؟

بسیاری از صاحبنظران فرهنگی کشور بر این باورند که گسترش بی سامان شبکه های ارتباطی در محیط اینترنت به دلیل عدم فرهنگ سازی، به کار بستن سازوکارهای متناسب با جرائم و مشکلات ناشی از سوءاستفاده ها و تبلیغات مخرب و مباحثی از این دست می تواند ثبات اجتماعی را با بحران روبه رو کند.

شبکه های اینترنتی در فروش کلیه و قاچاق اسلحه و مهمات گرفته تا تبلیغ و ترویج خودکشی، پوچ گرایی و بیش از صد فرقه انحرافی در حوزه عرفان و دین فعالیت دارند و همزمان بسیاری از اطلاعات پایه شهروندان ایرانی را پایش و در اختیار سرویس های جاسوسی بیگانه ـ طی یک پیمان تجاری که از کاربرانشان درباره آن امضا هم می گیرند ـ قرار می دهند. در این شرایط منتقدان «استعمار سایبری» را مورد تهمت قرار دادن، دوای درد نیست.

بر پایه این اظهارنظر بسیاری از برنامه سازان صدا و سیما، رسانه های مکتوب و مجازی کشور که در امر اطلاع رسانی پیرامون مضرات شبکه های اینترنتی و ماهواره ای فعالند و محتوای کارشان را بخشی از نخبگان کشور تامین و تولید می کنند نیز مورد توهین قرار گرفته اند، چرا که این افراد هم طبیعتا در زمره همان کسانی هستند که مردم را از اینترنت و ماهواره می ترسانند.

وقتی گاردین یا نیویورک تایمز با انتشار گزارش هایی علت عمده ای از نابسامانی های اجتماعی در جامعه غرب را شبکه های اجتماعی معرفی می کنند یا اینکه اوباما خودش رسما اظهار می کند به فرزندش اجازه نمی دهد در فیس بوک فعالیت داشته باشد، چگونه می شود نسبت به کسانی که درباره خطرات این پدیده های ارتباطی و اطلاع رسانی هشدار داده و مطالبه اقداماتی را دارند اینگونه با زبان توهین سخن گفت. جدیدالاسلام قلمدادکردن افرادی که دلسوز دیانت و اجتماع هستند لبه دیگری از همان تبلیغ علیه منتقدان است که ناظر بر «نگرانی بیکارها» برای دین مردم پیش از این علامتگذاری شده است. اما اینکه چرا هاشمی و برخی مجموعه های نزدیک به دولت تلاش می کنند نسبت به رفع فیلتر از برخی سایت ها اقدام کرده و دسترسی به شبکه های ماهواره ای را آسان تر کنند، دلایل متعددی دارد که در ادامه به برخی از آنان اشاره خواهد شد.

1ـ ایجاد یک موازنه قدرت رسانه ای با نیروها و فعالان ارزشی در شبکه های اینترنتی بر پایه این تحلیل رفع فیلتر از فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی منجر به کاهش بازدید سایت های اطلاع رسانی رسمی و شناسنامه دار خواهد شد.
2ـ موازنه رسانه ای با رسانه ملی
3ـ به چالش کشیدن رسانه های شناسنامه دار
4ـ بهسازی چهره و ماندن در کانون خبر

از دیگر اهداف مانور بر اینچنین مواضعی تغییر حساسیت های افکار عمومی، ارائه چهره جدید و در واقع نمایش چهره ای منفعل و منقلب شده است که این سال ها یک تیم رسانه ای برای هاشمی آنرا تعقیب و طراحی کرده و توسعه داده اند. بسیاری از نزدیکان هاشمی دوست دارند او نقش یک «انقلابی پشیمان» را ایفا کند. در پایان نباید فراموش کرد روزگار رسانه ای در دوره هاشمی رفسنجانی و برخوردها با اصحاب قلم و رسانه چندان طلایی و امیدبخش نبود که بشود به این سادگی ها باور کرد آقای هاشمی واقعا هوادار آزادی بیان و تبادل آزاد افکار و اطلاعات و اخبار است و سوق دادن جریان رسانه ای از رسانه های دارای هویت و شناسنامه به منابع خبرپراکنی بی شناسنامه و هرز خود گویاست که پشت این توصیه ها، دلسوزی برای اطلاع رسانی حقیقی است یا خیر.

حمایت:سرمایه گذاری دشمن برای مهار بیداری اسلامی

«سرمایه گذاری دشمن برای مهار بیداری اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم دکتر صادق کوشکی است که در آن می خوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده های معظم شهیدان هفتم تیر و جمعی از خانواده های شهیدان و جانبازان شهر تهران، با اشاره به حوادث منطقه تأکید کردند: «دشمنان اسلام امروز بر روی ایجاد جنگ های داخلی میان ملتها سرمایه گذاری کرده اند تا مردم را با عناوین قومی و مذهبی به جان یکدیگر بیاندازند.» به همین مناسبت این یادداشت می کوشد به واکاوی برخی از محورهای بیانات حکیمانه ایشان در خصوص توطئه های مستکبران در حوادث عراق و بیداری اسلامی در منطقه بپردازد.

حضرت آیت الله خامنه ای، تبلیغات مستکبران را درباره حوادث عراق و برخی کشورها، نشان دهنده امید بستن آنها به ایجاد جنگ شیعه و سنی خواندند و افزودند: «در عراق، دنباله ها و تفاله های رژیم صدام به همراه عده ای انسان های «غافل، جاهل و دور از فهم و معنویت»، دست به جنایت می زنند و دشمنان این حوادث را جنگ شیعه و سنی می نامند اما این فقط یک آرزوست. »سوال این است چرا ایشان جنگ شیعه و سنی را صرفا یک آرزو تلقی کردند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت دلیلی وجود ندارد که شیعه و سنی را دو مفهوم متخاصم در جهان اسلام بدانیم. در اسلام فرق و مذاهب مختلفی وجود دارد که مجموع آنها ذیل عنوان جهان اسلام در کنار هم به طور مسالمت آمیز زندگی می کرده اند. سالیان سال طی قرون متوالی در سراسر سرزمینهای اسلامی از جمله عراق و ایران، شیعه و سنی و فرق و مذاهب اسلامی همه با هم زندگی کرده اند.

نمونه شاخص آن بغداد است. این شهر محلات شیعه نشین و سنی نشین متعددی دارد که قدمت آنها به قرون قبل باز می گردد. لذا شیعه و سنی دو مفهوم متخاصم در تارخ جهان اسلام نبوده است.اما از ابتدای قرن بیستم و بعد از شکست عثمانی و ترسیم نقشه منطقه غرب آسیا توسط استعمار انگلیس، شاهد تولد دو مفهوم شیعه و سنی به عنوان دو مفهوم متخاصم هستیم. به همین دلیل تخاصم شیعه و سنی، امری وارداتی است نه اصیل و ریشه دار. به عنوان نمونه غالب افرادی که هم اکنون در عراق علیه داعش به نبرد مشغول هستند از اهل تسنن هستند. هم اکنون بسیاری از شیوخ و قبایل اهل سنت برای مقابله با داعش بسیج شده اند. اما دشمنان جهان اسلام بدون هیچ پرده پوشی بارها میل و اراده خود را مبنی بر درگیر کردن شیعه و سنی به جنگهای فرقه ای اعلام کرده اند و در این مسیر از هر تلاش رسانه ای و دیپلماتیک و جنگ روانی کوتاهی نکرده اند.

البته بلوغ فکری و سیاسی مرجعیت شیعه و سنی، مردم و سیاسیون و دولت در حوادث سوریه، عراق و لبنان و امثال آنها، مانع از آن شده است که این جنگ صورت واقعی به خود بگیرد. از این رو است که رهبر انقلاب این جنگ را صرفا یک آرزو تلقی کردند. محور مهم بعدی بیانات رهبر انقلاب در دیدار اخیر با خانواده های شهدای هفتم تیر این است که ایشان همچنان بر زنده بودن موضوع «بیداری اسلامی» تاکید دارند. امری که برخی در داخل و خارج آن را خاتمه یافته می دانند.

در این باب باید گفت موضوع بیداری اسلامی امری اندیشه ای است و تا زمانی که صاحبان این اندیشه وجود دارند، زنده است. مقولات اندیشه ای با سرکوب و استبداد از بین نمی روند. بیداری اسلامی یعنی اینکه مردم بر پایه تعالیم دینی خود، یک روش سیاسی را انتخاب می کنند و در پیش می گیرند. تا حدود چند سال قبل در منطقه غرب آسیا نگرش سیاسی موجود در مردم، تسلیم در برابر وضع موجود بود. اما در طی سالهای اخیر این نگرش دچار تغییر و دگرگونی شده و به نگرش تلاش برای تغییر وضع موجود تغیر یافته است. این گام نخست بیداری اسلامی است و مردم منطقه همچنان بر پایه این نگرش راه خود را انتخاب کرده اند و در این مسیر به پیش می روند.

مردم منطقه با استناد به راهبرد اندیشه سیاسی اسلام، به دنبال این هستند که راه خود را انتخاب کنند. البته ممکن است مردم در این مسیر انتخابهای غلطی نیز داشته باشند اما نفس این انتخاب گام مهمی در اندیشه سیاسی اسلام و بیداری اسلامی است و همین که مردم به دنبال تغییر وضع موجود و انتخاب راه توسط خود هستند نشان دهنده زنده بودن اندیشه سیاسی اسلام در این منطقه است.

امروزه شاهد هستیم که قیام مردم بحرین همچنان به طور جدی ادامه دارد، قیام شیعیان عربستان نیز همچنان ادامه دارد، قیام مردم یمن هم هنوز ادامه دارد. لیبی و تونس هنوز به سرانجام خود نرسیده اند و باید سامان یابند. حتی در مصر هم مشخص نیست که السیسی موفق خواهد شد یا شکست خواهد خورد. مجموعه ی این موارد نشانه هایی از حیات و پویایی بیداری اسلامی است.

بیداری اسلامی وقتی به پایان خود می رسد که به سرانجام خود رسیده باشد. یعنی نظامهای سیاسی مطلوب خود را برقرار نموده باشد. اما در این میان اقداماتی چند برای تقویت بیداری اسلامی ضروری است: از جمله اینکه؛ افزایش آگاهی و بصیرت مردم ، دولتمردان و سیاسیون از ظرفیتهای دین و اندیشه سیاسی اسلام. هر چه قدر میزان اگاهی و بینش سیاسی مردم از دین افزایش یاید، مقوله بیداری اسلامی بیشتر تقویت خواهد شد. رهبر انقلاب، همچنین در بیانات شان ،رها شدن مردم از دغدغه بیداری اسلامی و نهضت بیداری دنیای اسلام را یکی از اهداف غرب در منطقه مطرح کردند.

اما باید دانست که این هدف در سلسله اهداف غرب چه جایگاهی دارد و جبهه استکبار چه راهبردهایی را برای تحقق این هدف دارد؟ باید بدانیم که اولین اولویت غرب در منطقه غرب آسیا این است که اندیشه سیاسی اسلام و به تبع آن بیداری اسلامی در این منطقه حذف شود. غرب از روشهای مختلف از جمله توطئه، جنگ داخلی، جنگ فرقه ای، ترور و آشوب و هر روشی که بتواند این هدف را محقق سازد، استفاده می کند. به تعبیر غرب آنها از هر اقدامی که این بیداری و بهار را به پاییز بدل سازد فروگذار نخواهند کردولی با وحدت جهان اسلام و مقابله با تکفیری ها و تروریست ها، آنها طرفی نخواهند بست.

آفرینش:این بار رمضان را بهانه قرار دهیم

«این بار رمضان را بهانه قرار دهیم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛آنچه سرنوشت انسان را به سمت خوبی ها ویا بدی ها سوق می دهد، انگیزه و بهانه ای است که به واسطه آن دست به اقدامات مثبت و یا منفی می زند. به عبارتی عملکرد ما در عرصه های مختلف زندگی، نشأت گرفته از اهدافی است که ما به بهانه آن مجموعه ای از رفتارها وکنش ها را از خود بروز می دهیم.

اما تاسف بار زمانی است که ما به واسطه بهانه های واهی و بی ارزش گوهر وجودی انسانیت خود را دست مایه ای برای رسیدن به اهدافی ناشایست کنیم. اهدافی که برای رسیدن به آنها حاضریم دروغ بگوییم، تهمت بزنیم، پرده دری کنیم، به حقوق دیگران متعرض شویم، بداخلاقی و خشونت به کارگیریم و...، اما تمام این ها به خاطر غافل شدن ما از ذات حقیقی انسانیت می باشد. به خاطر ندیدن زیبایی هایی است که خداوند در وجودمان گذاشته و ما چشم برتمام آنها بسته ایم.

لذا انسان فراموش کار را باید نهیب زد تا از خواب غفلت بیدار شود. اکثر افراد جامعه منتظر یک تلنگر هستند تا چشم بازکنند و دنبال بهانه ای می گردند تا دست و دل از آلودگی هایی که روح آنان را آزرده بشویند و کمی آرامش خاطر پیدا کنند. اما چه بهانه ای بهتر از یک مهمانی که گستره سفره آن به اندازه تمام خوبی های دنیا است. آمدن به ضیافت خدا بهانه خوبی است تا بسیاری از ما که درطول سال مشغول گرفتارهای دنیوی هستیم و به خاطر آن روح و قلبمان آلوده شده، تنی بیاساییم و آرامشی طلب کنیم.

"رمضان" بهانه خوبی است تا فراموش کاری را کنار بگذاریم. گردوغبار دل مشغولی های فراوان که برچشم ها و گوش های ما نشسته موجب ندیدن اطرافیان و نشنیدن صدای همنوعان گردیده است. "رمضان" ما را به یاد مشکلات و کمبودهای بسیاری از نیازمندان میندازد که درطی سال شاید توجهی به آنها نکنیم. شاید تصور شود که مراد از این توجه به دیگران صرفا مادی است، اما واقعیت امر این چنین نیست. امروز بسیاری از ما نیاز به توجه یکدیگر داریم تا دراین شلوغی های شهر گم نشویم! نیازداریم تا دست همدیگر را بگیریم و کمی آرامش خاطر بیابیم و مطمئن شویم که در این وانفسای مشکلات تنها نیستیم.

"رمضان" آمده تا ما ازکدورت ها دست برداریم و به یمن مرحمت لایزال الهی کمی محبت خرج یکدیگر کنیم. برخی ازما تمام سال را به بهانه های مختلف بر دیگران تاخته ایم و از هر وسیله ای برای تحقیر و تضعیف آنهایی که باما همراه نبودند استفاده کرده ایم. روی سخن به تمام افرادی است که بذر نفرت را دردل کاشته اند و یا ناخواسته دچار این عارضه شده اند. چرا باید به خاطر رسیدن به خواسته هایمان که اکثر برسر رسیدن به قدرت و ثروت می باشد، پای بر روی آبرو و حیثیت رقیبان بگذاریم و آتش خشممان خرمن مردم را نیز بسوزاند.

باور کنید که جامعه خسته است! خسته از بگومگوها و تفرقه افکنی ها شده ایم. "رمضان" آمده تا این فرصت را به ما بدهد تا از برکات صلح آن و آرامشی که با خود آورده استفاده کنیم و قدری وحدت پیشه کنیم. دراین وانفسای جنگ و خونریزی هایی که درکنارمان درحال وقوع است، به یاد بیاوریم که خدا دست خود را همراه جماعتی قرارداده که با یکدیگر همراه و همیار هستند.

آیا به شکرانه نعمتی که خدا امروز نصیبمان کرده و درامنیت کامل و مصون از شرارتهای خون خوارهای تکفیری، درحال زندگی هستیم، نمی خواهیم شکرنعمتش را به جای آوریم؟! "رمضان" فرصت شکرگزاری است اما به عمل کار برآید، نمی توان انتظار داشت که ما کدورت و خشونت را سرلوحه کارخود کنیم و توقع باران رحمت داشته باشیم!

امیدواریم دراین ضیافت الهی همه ما ازخواب غفلت بیدارشویم و کمی آرامش را به روح و روان خود و دیگران هدیه کنیم. اما افسوس که برخی از ما خود را به خواب زده ایم...

شرق:هدیه سیا به دیپلمات های ایران

«هدیه سیا به دیپلمات های ایران»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم یوسف مولایی است که در آن می خوانید؛زمان، سکوت بیشتر از این را بر نمی تابد. تاریخ، سینه پرراز خود را از زنجیر دوران رها می کند. خورشید از پشت ابرهای ضخیم 60ساله، چهره گشوده و لبخند زرین حقیقت تا فراسوی مرزها می گستراند. اسناد تاریخی روایت دیگری از چگونه آمریکا شدن آن کشور بازگو می کنند. آمریکا برای رسیدن به امروز خود، کودتاهای زیادی را در سراسر دنیا تدارک دیده است. اسناد کودتاها همچنین رویکردهای مداخله جویانه بریتانیای کبیر در امور داخلی کشورها را برملا کرده و نقش تاریخی آن کشور را در پیشگیری از توسعه سیاسی خاورمیانه آشکار می کند.

در آن سوی زمان، لبخند نیشدار پیرمرد مغرور همچنان خواب کودتاچیان را آشفته می کند. او بی هیچ سلاح و خشونتی، به پشتوانه قیام ملی مردم خود، فاتح است و کودتاچیان بار سنگین رسوایی خود را تا همیشه تاریخ بر دوش خواهند کشید. اگر اسناد دخالت آمریکا و انگلیس در سال 1358 منتشر می شد ایران می توانست پاسخ شایسته ای به دعوای مطروحه ایالات متحده آمریکا در دیوان دادگستری لاهه بدهد. همچنین ایران می توانست در زمان تدوین بیانیه الجزایر، آمریکا را برای پذیرش مسوولیت خود در کودتای 28 مرداد، تحت فشار قرار دهد و عبارات مبهم و دو پهلوی متن بیانیه در اعلام نظر آمریکا در عدم مداخله در امور داخلی ایران را به یک تعهد قاطع حقوقی در خودداری آن کشور از مداخلات آتی تبدیل کرده و شاید هم جبران خسارت معنوی در تعرض به حاکمیت ایران را در بیانیه الجزایر پیش بینی می کرد.

دولت آمریکا هنوز هم به طور رسمی از پذیرش مسوولیت حقوقی خود در کودتای 28 مرداد 32 سرباز زده و از مردم ایران – آنطور که عرف بین الملل حکم می کند- دلجویی نکرده است. تقدیر این بود که همچنان این پرونده مفتوح بماند تا در تمامی بزنگاه های تاریخی، به روزگار سیاسی ما سر بزند. از این رو باید انتشار اسناد سیا در آرشیو اسناد ملی آمریکا را در جریان مذاکرات هسته ای به فال نیک گرفت و آن را هدیه ای از دیروز برای فردای ایران ارزیابی کرد. خوشبختانه حقوق بین الملل در پذیرش مرور زمان نسبت به دعاوی دولت ها سختگیر است و دعوای بسیاری بین کشورها وجود دارد که منشأ آن در گذشته دور نهفته است.

هر چند پیوندزدن مطالبات تاریخی ایران از دو عضو 1+5 بابت کودتای 28مرداد با مذاکرات جاری هسته ای امر دشواری است ولی از دیگر سو، هنر دیپلمات ها این است که از هر امکان و فرصتی برای تقویت مواضع خود در مذاکرات سود ببرند. از این رو چنانچه بحث های کارشناسی روی این موضوع (استفاده از اسناد منتشرشده) به صورت علمی و منطقی دنبال شود و رسانه ها نیز بتوانند فضای مناسبی برای طرح این موضوع فراهم کنند، شاید تیم مذاکره کننده بتواند از ظرفیت های تاریخی کودتای 28مرداد، برای شرمنده سازی آمریکا و انگلیس بهره برده و این دولت ها را به اتخاذ مواضع منعطف تر سوق دهند. مطابق اصول کلی حقوقی، هیچ عمل خلاف قانون نباید بدون پاسخ دهی باقی بماند.

آمریکا و انگلیس باید بدانند که باز ماندن یک پرونده تا ابد، یک عنصر آسیب رسان به مناسبات سیاسی ایران و آن دولت ها تلقی می شود و به تاخیر انداختن حل و فصل این موضوع، بار مسوولیت کودتاچیان را هر چه بیشتر سنگین تر خواهد کرد. وادار کردن این دو کشور به پذیرش مسوولیت خود یک حرکت سازنده برای جلوگیری از تکرار اقدامات مداخله جویانه قدرت های بزرگ در امور داخلی کشورهاست و از این رو کمک موثری برای استقرار صلح و دموکراسی در منطقه دارد. مساله مسوولیت آمریکا و انگلیس را نباید به یک موضوع تسویه حساب یا تخلیه احساسات تقلیل داد. حل و فصل عادلانه مسوولیت ناشی از کودتا می تواند فرصت های بهتری برای گفت وگوی سازنده بین ایران و آمریکا فراهم کند.

مردم سالاری:عراق و تکمیل پروژه اسلام هراسی

«عراق و تکمیل پروژه اسلام هراسی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد گیاه شناس است که در آن می خوانید؛فیلم «فتنه» (FITNA) عنوان فیلمی است که از سوی «گیرت ویلدرز»، در اوائل فروردین سال 1387 توسط رهبر حزب «برای آزادی» و نماینده پارلمان هلند ساخته شد. وی فیلم «فتنه» را در ساعت 7 بعد از ظهر 8 فروردین به افق هلند و از طریق سایت Liveleak بر روی اینترنت منتشر کرد.

فیلم به پدیده افزایش جمعیت مسلمانان در اروپا و کشور هلند می پردازد و در آماری می گوید: در سال 1909 تنها 54 مسلمان در هلند زندگی می کرد و در سال 1960 این عدد به 1399 مسلمان رسید اما در جهش ناگهانی در سال 1990 این تعداد به 458000 مسلمان رسید و در سال 2004 به 944000 مسلمان رسیده و نزدیک به یک میلیون از جمعیت شانزده و نیم میلیون نفری هلند مسلمانند. این رقم در سال 2007 در کل اروپا 54 میلیون نفر مسلمان است رقمی که در کل تاریخ اروپا بی سابقه بوده است.

اگر نگاهی دگر باره به این فیلم و واکنش های شتابزده مسلمانان در داخل و خارج از ایران داشته باشیم متوجه این موضوع می شویم که این نماینده پارلمان هلند به طور جدی از خطر اسلام گرایی و گرایش به معنویت در غرب سخن می گوید و راه حل نهایی را نیز در همان 15 دقیقه فیلم بر ملا می سازد پروژه ای که بعدها شفاف ترگردیده و نام اسلام هراسی در غرب را بر خود نهاد؛ سناریویی که می بایست با اسلام ستیزی و افراط گرایی همپیوند گردد تا از گرایش عظیم مردمان اقصی نقاط جهان به اسلام جلوگیری نماید. در تمام صحنه های آینده این فیلم القاء برداشت اسلام ستیزانه با نوعی برداشت افراط گرایانه و تروریسم، خشونت و یک اسلام ضد انسانی به جای اسلام رحمانی با سیمای انسانی و محبت مورد توجه این کارگردان قرار گرفت.

امروز صحنه های جنایات داعش در عراق توام با کشتار مسلمانان و تشدید فرقه گرایی و راه اندازی جنگ شیعه و سنی تکرار همان سناریویی است که 6 سال قبل دنیای اسلام و ایران آن را نادیده انگاشت و صرفا با راه اندازی راهپیمایی و محکومیت آن نظاره گر پروژه ای بود که امروز در عراق و سوریه به بار نشسته است. اسلام هراسی امروز بر شاهبال پرنده الکترونیک در صدها هزار شبکه اجتماعی و در فضای مجازی منتشر می گردد و به انسان های تشنه معنویت و اسلام بعنوان تنها زمینه موثر گرایش انسانها در اروپا، آمریکا و سایر مناطق دیگر جهان این پیام را می رساند که حتی لحظه ای به این نوع از اسلام هم نمی توان فکر نمود چه رسد به آنکه چنین نگرشی را بعنوان یک دین و شریعت برگزید.

نکته قابل توجه اینکه در دیدار نوری المالکی و جان کری که چندی پیش در عراق صورت گرفت، دولت عراق از آمریکا می خواهد که به فیلترینگ اینترنت در عراق کمک نماید. پاسخ آمریکایی ها به این موضوع منفی است چرا که امروز داعش را بزرگترین صحنه گردان پروژه اسلام هراسی و توقف اسلام گرایی در غرب دانسته و نه تنها جلوی بازپخش تصاویر کشتار هزاران غیر نظامی را نمی گیرد که شورای امنیت نیز هیچ واکنشی در برابر این ژنوساید و نسل کشی انجام نمی دهد و جالب تر آنکه در شبکه های رادیویی و تلویزیونی وابسته به غرب از این گروه تروریستی تحت عنوان مبارزین مسلح یاد شده و خواسته های آنان را نیز تحت عنوان تلاش برای احقاق حق دموکراتیک جلوه می دهند.

عراق امروز در آوردگاه میدان مبارزه استاندارد دوگانه دموکراتیک قرار گرفته است که از یک سو هر روزه به بازتولید خشونت و افراط گرایی و تقویت امواج اسلام هراسی می پردازد و از سوی دیگر دولت قانونی مستقر را نیز با چالش های جدی حاکمیتی مواجه ساخته است. انعکاس موج بلند خشونت گرایی اسلامی امروزه باعث تقویت امواج ضد اسلامی گردیده است و پروژه ای که گیرت ویلدرز در 1387 و در فیلم فتنه به نمایش گذاشته بود و در انتهای فیلم از انفجار یک بمب در کتاب قرآن پرده بر می داشت محقق شده است. تا حدی که او در انتهای فیلمش تلاش می کند حساسیت مسلمانان را آنقدر کاهش دهد که حتی صدای پاره شدن صفحه ای از قرآن را به پاره شدن دفترچه تلفن تشبیه سازد. این در حالیست که بسیاری از کشورهای اسلامی امروز صدای پاره شدن و آتش کشیده شدن قرآن و ضجه های مسلمانان مظلوم و ندای قرآن برای دفاع از مظلوم را نادیده می انگارند و حتی خود آتشی بر فتنه ای هستند که جز فرقه گرایی و جنگ های مذهبی درون اسلامی و تکمیل پروژه اسلام هراسی غرب راه دیگری را پی ریزی نمی نماید.

موضوعی که مقام معظم رهبری در دیدار روز شنبه با خانواده های معظم شهیدان هفتم تیر و جمعی از خانواده های شهیدان و جانبازان شهر تهران بدان صراحتا اشاره می نماید: «آنچه در عراق می گذرد، جنگ «تروریسم و دلبستگان به غرب» با «مخالفان تروریسم و طرفداران استقلال ملت ها» است ...رها شدن از «دغدغه بیداری اسلامی و نهضت دنیای اسلام» را علت اصلی تلاش جبهه استکبار برای به راه اندازی جنگ شیعه و سنی خواندند و در تبیین راه های مقابله اساسی با دشمنان، مردم سالاری اسلامی را نسخه ای شفابخش و بی بدیل بر شمردند.»

آرمان:امیدها در اجلاس وین 6

«امیدها در اجلاس وین 6»عنوان یاددداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر سیدعلی خرم است که در آن می خوانید؛
اجلاس وین6 به زودی برگزار می شود و بسیاری در ایران، درمنطقه و در جهان چشم به این اجلاس دوخته اند که آیا امیدها را برآورده می سازد یا خیر؟ در آخرین اجلاس یعنی اجلاس وین5، برداشت مذاکره کنندگان دو طرف پس از اجلاس این بود که هنوز اختلافات جدی بین دو طرف وجود دارد که باید با مذاکره و چانه زنی تعدیل شود. وزیر خارجه کشورمان در اینباره اظهار کرد:«هنوز نمی توانیم بگوییم متن مشترکی وجود دارد. در بعضی موارد ممکن است روی قسمت هایی از متن توافق وجود داشته باشد اما در بسیاری از موارد اختلاف نظر هم در مورد محتوا و هم درمورد نحوه نگارش.»

تدوین متن برنامه جامع و نهایی کردن آن به عهده وزیر امورخارجه کشورمان و وزیر امورخارجه اتحادیه اروپا خواهد بود که از حاصل بحث های کارشناسی و کاهش پرانتزها به دست می آید. هرگاه بحث های کارشناسی درمورد متن به نتایج نسبتا مطلوبی نزدیک شود، نهایی کردن آن به دو وزیر امورخارجه فوق احاله می شود.

متن نهایی شده توسط این دو وزیر نیز آماده عرضه به اجلاس وزرای خارجه 7کشور خواهد شد که معمولا عمده متن مورد پذیرش قرار گرفته و پس از رفع برخی جزئیات به عنوان متن نهایی مورد توافق و امضاء قرار می گیرد. درصورتی که دکتر ظریف و خانم اشتون موفق به تهیه متن نهایی شوند، از وزرای خارجه 7کشور دعوت به اجلاس وین می شود تا مشابه «برنامه اقدام مشترک» با توافق خود، متن مزبور به عنوان یک سند بین المللی به جهان عرضه شود.

در مذاکرات چندجانبه دومیدان عمل وجود دارد؛ یکی در داخل و بین مذاکره کنندگان و دیگر در بیرون و تحت تاثیر شرایط بین المللی. در 5ماه گذشته خوشبختانه هر دو میدان عمل از کارآیی قابل قبولی برخوردار بوده و مذاکره کنندگان ما توانسته اند به خوبی از عهده شرایط داخلی مذاکره کنندگان گروه 1+5 برآیند. اما شرایط بین المللی و بیرونی مذاکرات همواره موفق و ثابت نخواهد بود. سیاست جهانی همیشه در حال تغییر بوده و اتفاقاتی می تواند رخ دهد که چینش عوامل برای تامین منافع و امنیت ملی هر 7کشور مذاکره کننده را تحت تاثیر قرار دهد.

از این جهت مذاکرات چندجانبه بیشتر در خطر اتفاقات بیرونی قرار دارد. مذاکرات وین6 آزمایشگاه مناسبی خواهد بود از چگونگی چینش منافع و امنیت ملی هر 7کشور تا برنامه جامع هسته ای ایران به ترتیبی نگارش شود که فعالیت های هسته ای کشورمان صلح آمیز باشد و در یک مدت تعیین شده چندساله اثبات این ادعا صورت گیرد.

مذاکره کنندگان ایرانی با سرفصل هایی در اجلاس وین6 روبه رو هستند که باید در نگارش متن به آنها پرداخته شود. اما هنگامی مشکل بروزمی نماید که کشوری قصد داشته باشد به جای حل موضوع و پیشبرد مذاکرات، مواضعی تند و حداکثری مطرح سازد به ترتیبی که منافع و امنیت ملی ایران یا اصل فعالیت های هسته ای کشورمان را زیر سوال برد. لذا نگارش متن در میان تفاوت دیدگاه ها و تفاوت منافع، کاری شاق و فوق العاده سخت است که مذاکره کنندگان ایرانی باید ظرف 19 روز به اجرا بگذارند.

اگر در این 19 روز، ایران و گروه 1+5 موفق به دستیابی به متن نهایی شوند، در آن صورت می توان گفت برنامه جامع هسته ای به عنوان برنامه ای اعتمادساز از «برنامه اقدام مشترک» معروف به تفاهم ژنو تدوین شده و کشورمان می تواند با اجرای آن، برنامه اعتمادسازی را برای جامعه جهانی شروع کرده و سخنان خویش مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای را به اثبات رساند.

در پایان برنامه اعتمادسازی، ایران می تواند به عنوان یک کشور بهره مند از حقوق و تعهدات مندرج در معاهده ان پی تی برخوردار شده و برنامه فعالیت های هسته ای خود را طراحی و به اجرا گذارد که در آن صورت شفافیت خصیصه اصلی آن خواهد بود.

دنیای اقتصاد:قضیه سرمایه در گردش

«قضیه سرمایه در گردش»عوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم غلامرضا سلامی است که در آن می خوانید؛
چرخه تولید و فروش هر بنگاه صنعتی را می توان در تامین مواد اولیه و مواد کمکی، تولید با استفاده از ماشین آلات، نیروی کار و انواع حامل های انرژی، فروش محصولات و بالاخره وصول مطالبات ناشی از فروش، خلاصه کرد. تمام وجوه لازم برای موجودی های انبار مواد اولیه و مواد کمکی، پرداخت هزینه دستمزد و سربار تولیدی و نگهداری کالای در جریان ساخت و ساخته شده و اعتبار اعطایی به خریداران منهای اعتباری که از فروشندگان مواد اولیه دریافت شده است، معادل سرمایه در گردش مورد نیاز هر بنگاه است.

در کشورهای پیشرفته صنعتی بخش اعظم سرمایه در گردش مورد نیاز بنگاه های تولیدیتوسط سیستم بانکی تامین می شود و کار اصلی بانک های تجاری تامین سرمایه در گردش واحدهای اقتصادی است. در اینجا لازم است تذکر داده شود که تقریبا بازار سرمایه هیچ نقشی در تامین سرمایه در گردش بنگاه ها ندارد و وقتی صحبت از جایگاه بازار سرمایه در تامین مالی بنگاه های اقتصادی می شود منظور، تامین مالی نیازهای سرمایه ای شامل ساختمان ها، تاسیسات، ماشین آلات و تجهیزات بنگاه است.

نظام بانکی کشور طبق مقررات و دستورالعمل های موجود قادر است تسهیلات مورد نیاز بنگاه های اقتصادی را در قالب عقود مشخص پرداخت کند. از میان این عقود دو شیوه تامین مالی؛ یعنی اجاره به شرط تملیک و فروش اقساطی ربطی به بانک های تجاری نداشته و در غالب نقاط دنیا این روش های تامین مالی توسط شرکت های لیزینگ و تامین مالی اعمال می شود و اگر قرار است در ایران از این شیوه ها برای تامین مالی سرمایه های فیزیکی بنگاه ها استفاده شود بهتر است این گونه اعتبارات در بانک های توسعه ای متمرکز شود. از عقود باقیمانده دو عقد مزارعه و مساقات ارتباطی به بانکداری نداشته و تصور نمی شود تاکنون از این عقود برای پرداخت تسهیلات استفاده شده باشد. عقد دیگری به نام جعاله وجود دارد که با وجود کنکاش فراوان نتوانسته ام معنی آن را دریابم. دو عقد مشارکت مدنی و مضاربه که اگر به درستی و با نظارت اجرایی می شد می توانست به عنوان مهم ترین ابزار مالی بانکداری اسلامی در اختیار بانک های سرمایه گذاری اسلامی ایران قرار بگیرد و نتایج درخشانی به بار آورد، در بانک های اسلامی کشورهای غیراسلامی مانند انگلستان مورد استفاده قرار گرفت و حتی در زمان رکود اقتصادی گذشته از کاربرد مطلوبی بهره برد نقش چندانی در تامین مالی سرمایه در گردش بنگاه های تولیدی ندارد.

با توجه به مراتب فوق آنچه از این عقود برای تامین سرمایه در گردش بنگاه های تولیدی باقی می ماند سه عقد خرید دین، فروش اقساطی مواد اولیه و خرید سلف است که متاسفانه بهترین و عملی ترین آنها؛ یعنی خرید دین که قبل از انقلاب اسلامی یکی از مهم ترین شیوه های تامین مالی سرمایه در گردش (تحت عنوان تنزیل بروات) بنگاه های اقتصادی بود به دلایلی از دور خارج شد. این ابزار می توانست در کنار تقویت جایگاه حقوقی سفته و برات، بخش مهمی از سرمایه در گردش؛ یعنی بخش اعطای اعتبار به خریداران محصول را تامین مالی کند.

و اما معاملات سلف که به دلیل ساختاری اصولا مختص بازار کالا و مبادلات است نیز نتوانست و نمی تواند نقش ارزنده ای در تامین مالی سرمایه در گردش ایفا کند و اگر هم با تمهیداتی بخواهند این کار اجرایی شود در آن صورت تقریبا هیچ یک از معاملات سلف بانک ها واقعی نبوده و متکی به عملیات صوری خواهد بود. با این حساب تقریبا بار تمامی تامین سرمایه در گردش بنگاه های تولیدی بر گردن عقد فروش اقساطی مواد اولیه است که به دلایل زیر کارآیی کافی را نداشته و در آینده نیز نخواهد داشت:

1- همان طور که گفته شد، بخش مهمی از سرمایه در گردش مربوط به هزینه های دستمزد و سربار تولیدی و مستتر در کالای نیمه ساخته و ساخته شده و فروش رفته است. روشن است که تسهیلات فروش اقساطی خرید مواد اولیه هیچ نوع پوششی برای این قسمت مهم از سرمایه در گردش ایجاد نمی کند.

2- با سه برابر شدن قیمت ارز طی مدت کوتاهی در کشور، قیمت اکثر مواد اولیه و کمکی (اعم از وارداتی و داخلی) تقریبا سه برابر شد؛ بنابراین برای تامین سرمایه در گردش با نرخ های مواد اولیه جدید، نیاز به مبالغ هنگفتی بود که به دلایل پیش گفته، بانک های کشور قادر به تامین آن نبودند.

3- هر چند دستمزد کارگران به تناسب افزایش نرخ ارز افزایش نیافته، ولی بدون تردید، این تغییر قیمت ارز هزینه دستمزد پرداختی را به شدت افزایش داد. درمورد سربار به خصوص هزینه های حمل و نقل و انرژی که این افزایش ها چه به صورت خودبه خود و چه به صورت قانونی، طی چند سال اخیر اتفاق افتاد؛ بنابراین از این جهت نیز به کمبود منابع تامین سرمایه در گردش بنگاه های تولیدی کمک کرد.

4- یکی از منابع مهم تامین مالی بنگاه های اقتصادی سود عملکرد هر بنگاه است که می تواند در همان بنگاه مجددا سرمایه گذاری شود و بخشی از نیازهای سرمایه ای و سرمایه در گردش بنگاه را تامین کند. متاسفانه با وضعیت پیش آمده موجود و از حرکت انداختن چرخ تولید کشور طی سال های گذشته، به وسیله واردات ارزان قیمت، بسیاری از بنگاه های کشور که برای سودآوری طراحی شده بودند نه تنها نتوانستند بخشی از تامین سرمایه خود را از محل سود (و سرمایه جدید با استفاده از مشوق سودآوری بنگاه) انجام دهند؛ بلکه بار ناشی از زیان آنها عملا برعهده سیستم بانکی گذاشته شده است.

5- رکود تورمی موجود هم متاثر از طرف عرضه و هم متاثر از طرف تقاضای اقتصاد است؛ بنابراین بسیاری از محصولات به دلیل عدم توانایی مردم در خرید کالا تبدیل به نقد نمی شود و از این بابت نیز سرمایه در گردش بنگاه های تولید تحت فشار است.

6- ادامه وضعیت ناشی از تحریم های اقتصادی بهای تمام شده و نیاز به نقدینگی را برای تامین مواد اولیه و مواد کمکی، افزایش داده و بنگاه ها دیگر نمی توانند از تامین مالی ناشی از گشایش اعتبارات اسنادی استفاده کنند.
7- نرخ بهره متفاوت تسهیلات از طریق عقود مبادله ای (مانند فروش اقساطی) و عقود مشارکتی (مانند مشارکت مدنی) و تفاوت بی دلیل بیش از 10 درصدی این دو باعث شده است بانک ها (اعم از دولتی و خصوصی) دیگر تمایلی به اعطای تسهیلات برای عقود مبادله ای نداشته باشند و به همین دلیل در سال های اخیر که این بدعت گذاشته شد، تامین مالی سرمایه در گردش روز به روز دشوارتر شد. برای حل مساله تامین مالی سرمایه در گردش بنگاه های تولید، هیچ یک از صاحب نظران اقتصادی مستقل پیشنهاد نمی کنند که ازطریق افزایش نقدینگی این معضل حل شود، ولی می توان از طریق خارج سازی اعتبارات مسموم بانکی وجوه حاصله را در اختیار بنگاه های تولید واجد شرایط قرارداد. بهترین شیوه برای خارج سازی اعتبارات مسموم بلوکه شده، تاسیس بانک تسویه دولتی و انتقال این بدهی های واقعا معوق به این بانک است.

روشن است که بدهی دولت نمی تواند جایگزین خوبی برای اینگونه مطالبات سوخت شده یا صعب الوصول بانک ها باشد، بلکه بلافاصله لازم است این مطالبات با سهام ارزشمند دولت که هنوز برای آنها در اجرای سیاست های کلی اصل 44 تعیین تکلیف نشده است، جایگزین شود. آنچه مسلم است دولت علاوه بر سهام عدالت مربوط به بانک های دولتی، بخش مهمی از این سهام را هنوز در اختیار دارد و می تواند از طریق فروش باقیمانده سهام بانک های تجارت، ملت، صادرات و همچنین باقیمانده سهام شرکت های بزرگ خودروسازی، نفت، پتروشیمی و فولاد، این بدهی را تسویه کند. به موازات، دولت و قوه قضائیه می توانند با کمک یکدیگر معمای بزرگ و پیچیده بدهکاران کلان بانکی را از طریق یک بانک متمرکز تسویه و برای همیشه حل وفصل کنند. در کنار این اقدامات لازم است بانک های دولتی با فروش دارایی های غیرمولد و سرمایه گذاری های نامربوط خود افزایش سرمایه لازم را برای تحرک های آتی فراهم آورند.

ارسال به دوستان
وبگردی