همشهری نوشت: چوپان دروغگو هر روز می گفت: گرگ آمد و فراری دادمش.
علاوه بر دستمزد، یک گوسفند هم دست خوش می گرفت. گله اش که بزرگ شد، دیگر چوپانی نمی کرد. چوپان گرفت. او و گوسفندانش را بیمه کرد. حالا هر گرگی دلش خواست بیاید و گوسفند و چوپان را بدرد.
محمد زاهد چیچک اوغلو
اسدالله امرایی