حسین گنجی*
وقتی دکتر اباذری** بزرگوار، دلش برای سیستان و بلوچستان می تپد بی دلیل نیست. او می داند اهواز، آبادان و دیگر شهرهای ایران هنوز آن قدر توان و انرژِی برایشان مانده است که اعتراض کنند و صدایشان را به تهران برسانند. اما استان سیستان وبلوچستان سال هاست در سی سی یو بستری است و تنها علایم حیاتی خود را حفظ کرده است.
شاید عده ای بگویند اینها دغدغه های چپ است، شاید عده ای بگوید اینها همان آرمان خواهان اوایل انقلاب اند که می خواهند دوباره به آن روزها برگردند، شاید عده ای بگویند اینها تفکرات مرتجعی دارند و ضد سرمایه داری هستند. اما این طور نیست اینها یعنی اباذری و کسانی که در این وادی فکر می کنند، نه چپ اند، نه رادیکال و نه تفکرات ضد سرمایه داری محض دارند.
اینها انسان اند و به انسان آن گونه که باید و شاید نگاه می کنند. اباذری خوب درک کرده است و سال هاست دارد بر سر خودش می زند و در خلوت مدام سیگار روشن می کند و حتی در گفت و گو های دو نفره فریاد می زند که ایها الناس! سیستان وبلوچستان دارد می میرد به دادش برسید!
این همان کاری است که دکتر رنانی در کتاب اخیرش و در سخنرانی ها و مصاحبه های بسیارش، درباره افت وحشتناک قیمت نفت پیش بینی کرد ولی کسی بدان توجه نکرد تا آخر اتفاق افتاد.
سیستان وبلوچستان زادگاه انسان های ضعیف و بی بنیه نیست. انسان های بزرگ و غنی را آن دیار فقیر پرورانده است.
نمونه هایش را بسیار دیده ام. نمونه آخرش هنرمندی بود که دیشب در گالری عکسش از کارهایش لذت بردم. او درباره سختی کار هنری که ساده ترین کار در این تهران است درد دل کرد و گفت این همه راه آمده تا در تهران دیده شود.
اگر نگاهی گذرا به آمار و امکانات سیستان و بلوچستان بیندازید و قدری دغدغه مندانه پی گیر حال و روز این روزهای سیستان و بلوچستان شوید معنی این جمله را که بر روی یک ماشین خاک گرفته در زابل نوشته شده خواهید فهمید:
«سیستان و سیستانی هم به سختی نفس می کشد. نیازی به نصب پلاکارد نیست. از ابراز همدردی شما متشکریم.»
بعد از این نوشته بود که احساس کسی به من دست داد. احساسی کسی که دیر به داد دوست صمیمی اش رسیده است و او را از دست داده و تنها برای تسلیت به خانواده اش بر سر مزار می رود.
آن لحظه ها دیگر امید، کارگر نیست. وقتی چیزی هست امیدواری هم هست. اما وقتی بهانه هایی برای دلخوشی نباشد و حتی اقداماتی هم که نوید بخش باشند صورت نگیرد امید هم رخت بر می بندد. این جمله دردناک حکایت از آن دارد که سیستان و بلوچستان دارد امید خود را از دست می دهد و انسانی که و مردمی که امید خود را از دست بدهد مرده در نظر می آید هر چند نفس بکشد، هر چند از حداقل علایم حیاتی برخوردار باشد.
استان سیستان و بلوچستان به علت بروز خشکسالی 16 ساله و وزش بادهای موسمی 120 روزه در سیستان و مونسون در دریای عمان و سواحل چابهار، همواره با توفان های شدید و گرد و غبار بالایی رو به روست که بعضا سبب کاهش دید و آلودگی هوا بیشتر از 20 برابر حد استاندارد می شود.
این گوشه ای از اتفاقاتی است که سال هاست در سیستان وبلوچستان رخ می دهد و برای مردمان متین و موقر آن دیار به امری عادی بدل شده است.
محرومیت این استان به خصوص در آمار، خود را به وضوح نشان می دهد. وقتی استانی بیش از صد هزار کودک بازمانده از تحصیل را درخود جای داده پیداست که در چه شرایطی به سر می برد.
این یادداشت کوچک و محقر و فقیرانه، می تواند یک استمداد شخصی باشد تا همان طور که به درستی صدای اعتراض خوزستان بودید گلویی هم برای سیستان و بلوچستان تر کنید.
همه جای ایران سرای ماست و سیستان و بلوچستان یا خوزستان تفاوتی نمی کند.
این دلشوره های بر زبان نیامده را نمی توان همیشه در دل نگاه داشت؛ یا ما را از پا در می آورد یا موضوع دلشوره را از حیث موجودیت، از پا می اندازد.
---------------------
* پژوهشگر اقتصادی
** اشاره به سخنان جنجالی دکتر یوسفعلی اباذری جامعه شناس درباره واکنش جامعه به مرگ مرتضی پاشایی خواننده پاپ و بحران در سیستان و بلوچستان
به یاد یکی از سخنرانی های دکتر شریعتی افتادم که میگفت این سخنان منو به عنوان یک سخنران و به عنوان استاد دانشگاه نشنوید، این سخنان را از من به عنوان یک معلم بشونید که داره خطر رو احساس می کنه.
وگرنه شما هم اینطور که تیتر زدی خطر رو باید احساس کرد
یه مقاله ای خوندم نوشته بود تا سال 2025 از رشته گوه زاگرس به سمت شرق ایران فقط خشکی دیده میشه وبس
گاش مسئولین بفهمن که خیلی زود دیر میشه
ممنون
واقعا چرا کسی به فکر سیستان وبلوچستان نیست؟
همه فقط شعار میدن! همه فقط ژست های سیاسی قشنگ میگیرن!
ولی هیچ کس ذره ای به فکر سیستان عزیز و سایر استان های محروم مانند ایلام نیست؛ چه برسد به اینکه بخواهد کاری بکند!
واقعا با خوندن اینجور مطالب آدم بیشتر و بیشتر افسرده میشه!
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
(سعدی)
احسنت به اقای گنجی که در بازار داغ درگیری های مضحک سیاسی ،درگیریهایی که بعضی ها برای منافع خودشان را میاندازند به فکر مردم عزیز سیستان و بلوچستان است
فی الواقع نسبت سیستان به ایران مثل نسبت ایران به جهان شده! مغزهایش فرار می کنند، پولهایش خارج می شوند، مردم روز به روز خسته تر می شوند و حتی خودشان هم در مقابل پیشرفت هم قد علم می کنند!
اگر از همین امروز کار واقعی و نه حرف و نه شعار آغاز شود، شاید بتوان یکی دو نسل بعد را در سیستان نجات داد و امیدی در دلشان زنده کرد. وگرنه کم کم تبدیل به غده ای می شود که وا کندن و درمانش دمار از جان هزار مرد کاری در می آورد و آخر سر هم جز تنی دست به عصا چیز دیگری از آن باقی نمی ماند.
ما شاید خودمان هم از این اوضاع مغموم و گرفته بدمان نمی آید. چرا که پیشرفت و آبادانی جرئت و اراده می خواهد و ما ایرانی ها انگار مدت هاست که جز برای دزدی و زرنگ بازی و این دست کارهای ساده بسم الله بر زبانمان نمی آید...
از سویی ما سطحی تر و راحت طلب تر از آن شده ایم که به آینده خود و دیگران مردانه و بدون ترس فکر کنیم و برای آن زحمت بکشیم و از سویی دیگر جامعه ی پردردسرمان هم دیگر مجال این چیزها را به ما نمی دهد.
هر از گاهی شوکی مثل قیمت نفت و طوفان خوزستان و سیستان و کجا و کجا و کجا وارد می شود و از آن جوکی می سازیم و شاید آهی هم کشیدیم و بعد هم تمام! کار واقعی هم بی کار وافعی!
چون درست یا غلط فکر میکنم که هموطنانم در این مناطق بسیار محرومانه تر زندگی رو سپری می کنند
واقعا می خوام که کمک کنم
باید کاری انجام شه ولی چطورش رو نمی دونم
آیا میدانید که استان سیستان و بلوچستان بیشترین روز آفتابی در سال(نسبت به سایر استانها)را دارد؟
آیا میدانید که از پنل های آفتابی میتوان انرزی تولید کرد؟
آیا میدانید که از همین انرژی میتوان دستگاه های آب شیرین کن را به کار انداخت واز همان دستگاه علاوه بر اب شیرین برق هم تولید کرد؟
آیا میدانید که از آب تولید شده را می توان کشاورزی را گسترش داد ،مازاد آن را صادر کرد،بیابان زدایی کرد،اشتغال ایجاد کرد؟و......
آیا میدانید که برای اینگونه طرحها موسسات اعتباری بینالمللی اعتبار میدهند؟
آیا تاکنون از تجار وبازاریانی که فقط به فکر واردات هستند خواسته اند که درصدی از در آمد بی انتهای خودرا به استانهای مبادی ورود تخصیص دهند؟
آیا بودجه استانهای برخوردار با استانهای محروم همخانی دارد؟
وهزار آیا وامای دیگر
بدرود ،هموطن ساکن تهران که دلش برای جای جای وطن می طپد
همه جای ایران سرای من است
خدایا گریم گرفت . هامون هفتمین تالاب بین المللی هست و الان خشک شده...
ازحق نگدریم میتونم بگم تو این سالهایی که با سایتتون آشنا شدم بارها پیش اومده که مطالبی در خصوص استان ما بزارین و این در خور قدردانیه.
اما به گفته خودتون اوضاع ما اسفناکتر از همدردیه.من به عنوان یه جوان تحصیلکرده نمیدونم از کدوم یک از دردای مردم این استان بگم از بیکاری.کمبود امکانات بهداشتی.نبود امکانات تفریحی و سرگرمی.اوضاع افتضاح آموزشی.وجود خیل عظیمی از جوانان تحصیل کرده بیکار یا فقری که روزبروز داره جولان بیشتری میده تو زندگی مردم
نا امیدی دیگه چیزی واضح و آشکار تو چهره ی مردم این دیار پرقدمته.دیاری که طبیعتم سالیان سال باهاش بی مهری میکنه مسولین و اونایی که هزاران فرسنگ اونورتر تو اوج امکاناتن جای خود...
اما جايي كه هوا و باد شني باشد و درامد هم نباشد احتمالا خود جهنم است
بنابراين بايد به هم جا متوازن و بدون تبعيض رسيدگي كرد در غير اين صورت علاوه بر ارتكاب گناه تبعيض موجب ايجاد نفاق و عدم هم دلي در جاي جاي كشور عزيزمان خواهيم شد
مسئولين هموطنم را دريابيد