آه خدایا …
عجب دورانی بود
کودکی …
التیام زخمهایش
بوسه های گرم و صادقانه بود
و اکنون …
گذشت زمان
التیامی بر زخمها نیست
یادمان می دهد
چگونه با درد زندگی کنیم
********************
جمله "بی تو میمیرم” را هیچوقت باور نکن …
من بی تو هنوز زنده ام ،
زنده ای که روزی هزار بار آرزوی مرگ دارد !
********************
غم انگیز است…
شب از پهلویی به پهلوی دیگر شوی
ببینی تاریکی
از جای خود تکان نخورده است !
********************
بهترین لذت دنیا وقتی است که وقت رفتن
نرود …
********************
قحطی همدم است
من به خوشآمدگویی
تابلوی خیابان هم
دلخوشم
********************
دل هرزه ای ندارم که از این بوم رو اون بوم بشینه …
دلخوشی آخرش تو بودی …
خاکش کردم
********************
دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که
تو همیشه میبوسیدی …
********************
بگو چکار کنم؟
وقتی شادی به دُمِ بادبادکی بند است
و غم چون سنگی،
مرا در سراشیبِ یک دره دنبال میکند …
********************
بعد رفتنت نمیدانم
سیگارها کوچک شده اند
یا کام های من سنگین تر…!
********************
نبودنت چه فصلی از سال است
که هم روزها و هم شب ها
اینقدر طولانی شده اند ؟
********************
از اینکه به اطاقم بیایی و در را باز کنی
هراس ندارم
فقط
قبل از آمدن تماس بگیر
شاید کمی پیر شده باشم
********************
تو چه ساده می روی و …
من!
چقدر دوستت دارم هایی که
بست نشسته بر گلویم!