۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۰۸۱۱۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ - ۰۷-۰۹-۱۳۹۵
کد ۵۰۸۱۱۶
انتشار: ۱۱:۳۸ - ۰۷-۰۹-۱۳۹۵

حضور آهن‌ها و غیبت آدم‌ها

 خلیج فارس / اسماعیل منصورنژاد . روزنامه نگار
 
بسیاری از ما وقتی به عنوان عابر پیاده کنار هم رد می‌شویم، سعی می‌کنیم به هم برخورد نکنیم. در برخی موقعیت‌ها نیز کنار می‌رویم تا فردی که از روبر می‌آید، راحت از کنارمان رد شود. گاهی نیز هنگام ورود یا خروج از جایی، به همدیگر تعارف کرده و ادب انسانی را نسبت به همنوع رعایت می‌کنیم. اما وقتی پشت فرمان خودرو ـ با شیشه‌های دودی ـ می‌نشینیم و از محدوده «رودربایستی» دور می‌شویم، ناگهان همه چیز عوض می‌شود و حرمت دیگران برای ‌ما از اهمیت می‌افتد.
 
در کشورهای توسعه‌یافته به خاطر از بین رفتن فرهنگ رودربایستی و توجه به حقوق دیگران به عنوان یک «اصل»، آدم‌ها در خلوت و آشکار همانطور با دیگران رفتار می‌کنند که از آن‌ها انتظار دارند.
 
یکی از نشانه‌های توسعه فرهنگی و اخلاقی یک جامعه، وضع رانندگی آنها است. آلمانی‌ها ضرب‌المثلی دارند با این مضمون: اگر می‌خواهید ملتی را بشناسید، به نحوه رانندگی آنها نگاه کنید.
وضع ما معلوم است:
 
وقتی پشت فرمان خودرو می‌نشینیم، به دلیل دور شدن از محوطه «رودربایستی» و نشستن در محوطه‌ای بسته و سرپوشیده و احیاناً نیمه تاریک با شیشه‌های دودی، بخش مهمی از احساس ما نسبت به همنوع تغییر می‌کند و رعایت حال دیگران تا حدود زیادی رنگ می‌بازد.
 
سپردن اختیار عقل، احساس، عاطفه و... به دست گاز خودرو، مشکلی است که امروزه در تمام شهرها و جاده‌های ایران شاهدش هستیم و همین موضوع به سهم خود باعث بروز حوادث بسیار تلخی شده است. اگر هم منجر به حادثه نشده، باعث وحشت انسانی دیگر شده‌ایم و شخصیت او را در بوق‌زدن‌های متوالی و یا «هو» کردن و پرخاش، جریحه‌دار نموده‌ایم.
اگر در جایی چراغ راهنما یا پلیس نباشد، کسی نمی‌داند که حق تقدم با کیست. در برخی جاها حتی پلیس و چراغ راهنمایی نیز نادیده گرفته می‌شود و اگر چراغ خاموش و پلیس هم نباشد، چنان همه چیز درهم می‌شود که معلوم نیست «پای چه کسی روی آستین چه کسی» است.
 
وسیله سواری خود را در مقابل خانه مردم پارک می‌کنیم و می‌رویم. خودرو خود را کنار یک خودرو دیگر پارک می‌کنیم و می‌رویم و فکر نمی‌کنیم ممکن است صاحب خانه بخواهد از خانه بیرون برود یا راننده و سرنشینان آن خودرو از راه برسند و بخواهند بروند.
 
سرعت و سبقت غیرمجاز حتی در خیابان‌های شلوغ، بی اعتنایی به عابر پیاده حتی بر روی خط مخصوص او، مارپیچ رفتن در خیابان و بوق‌زدن‌های پیاپی حتی در ترافیک سنگین و راه‌بندان، مجال ندادن به رانندگان دیگر برای رد شدن، بی‌اعتنایی به حق تقدم، بی‌توجهی به موانع، علائم و چراغ‌های هشدار دهنده و... از جمله ویژگی‌های ما در زمانی است که پشت فرمان خودرو می‌نشینیم و از محدوده رودربایستی خارج می‌شویم.
 
پدر یا مادری که با خودرو شخصی فرزندش را به فلان مدرسه می‌برد و انتظار دارد وقتی پیاده شد، ماشین‌ها در مقابل خط عابر پیاده بایستند تا او و فرزندش رد شوند، خود وقتی پشت فرمان می‌نشیند، این حق را از دیگران سلب می‌کند. در کل، تمام مواردی را که انتظار داریم دیگران رعایت کنند، خودمان نادیده می‌گیریم. بعد نیز با وجدان آسوده تقصیرها را گردن هم می‌اندازیم و در شب‌نشینی‌ها یکدیگر را به «بی‌فرهنگی» و «عقب‌ماندگی» متهم می‌کنیم.
 
علاوه بر آشفتگی‌های فکری، روحی و روانی که محصول بی‌نشاطی و اقتصاد بیمار است، مهم‌ترین عامل این نابسامانی، ریشه در تربیت‌نیافتگی ما دارد. خانواده آنقدر دردسر دارد که رسیدگی به این موضوعات را مهم نمی‌داند و نحوه رانندگی در کانون توجه کسی نیست.
 
در مدرسه و دانشگاه نشده‌ایم و اصولاً برنامه‌ای برای تربیت اجتماعی وجود ندارد. پس از سال‌ها درس خواندن، فقط می‌توانیم مقداری از مطالب بیهوده‌ و مهملاتی که در سطل ذهنمان انداخته‌اند را تا مدتی نگه بداریم و بعد هم آنها را تف کنیم؛ مطالبی که اصلاً به درد زندگی نمی‌خورد و انسان امروزی و «زمان اکنون» محور آنها نیست.
 
حاکمیت و دولت نیز برای تربیت اجتماعی ما برنامه ندارد. اولویت‌های حاکمیت، دغدغه‌های سیاسی و... است و به همه چیز با همین عینک نگاه می‌کند. آن‌قدر که بر روی مسایل سیاسی و... سرمایه‌گذاری می‌کنند، بر روی مسایل اجتماعی و فرهنگی سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. در حالی که ثبات سیاسی در گروه پختگی فرهنگی و رفتاری شهروندان است.
 
زندگی «به سختی» می‌گذرد و فرصت‌های اقتصادی و اجتماعی برای همه یکسان نیست. رفاه و آسایش متعلق به عده‌ای خاص است و مردم نیز آن را می‌بینند. ضعف در اجرای عدالت اجتماعی، اقتصادی و... بر روی ذهن و روح و جان مردم راه می‌رود. نشاط اجتماعی کم‌رنگ و چشمان ما در طول روز از یکنواختی رنگ‌ها خسته است. خیابان‌ها، کوچه‌ها و در و دیوارهای شهر، بی‌نظم، آشفته و درهم است و انرژی مثبت به آدم‌ها تزریق نمی‌کند. و... همین مسایل به سهم خود، جامعه را به توده‌ای خشمگین، بی‌حوصله، پرخاشگر، ناخرسند، عصبانی، حاضرجواب، آماده دعوا، مسئولیت‌ناپذیر، ناآرام، بی‌خیال و... تبدیل کرده است. عصاره این وضع در هنگام رانندگی دیده می‌شود.
 
مردم این جامعه وقتی پشت فرمان خودرو بنشینند، آن می‌کنند که شاهدش هستیم. بعید نیست که در آینده هنگام پیاده‌روی در خیابان، به هم تنه زده و یکدیگر را در جوی فاضلاب بیاندازیم.
نگارنده از سه سال پیش مشغول پایش رانندگی در شهر بوشهر در ساعات مختلف شبانه‌روز و تحت عنوان «بررسی وضعیت رانندگی در شهر بوشهر بر اساس فراوانی پلاک‌ها و به تفکیک زن و مرد» است که در مراحل پایانی است. وقتی کار تمام شد، این مقاله به اعداد و ارقام حیرت‌آور تبدیل خواهد شد.
برچسب ها: رانندگی
ارسال به دوستان
وبگردی