۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۲۶۹۶۹
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۱ - ۱۱-۱۲-۱۳۹۵
کد ۵۲۶۹۶۹
انتشار: ۱۷:۲۱ - ۱۱-۱۲-۱۳۹۵

بررسي مقايسه اي "امر به قتال در قرآن "با "پديده تروريسم"

مريم حاجي عبدالباقي - فاطمه جمشيدي

معناي قتال در آياتي كه خداوند به آن امر كرده، كشتن و از ميان برداشتن دشمناني است كه به مسلمانان حمله كرده وآنان را مورد ستم قرار داده اند كه اين امر، جنبة دفاعي داشته و با توجه به شرايطي در نظر گرفته شده است، اما تروريسم يك پديدهء ناشايست و خشونت آميز است كه با اهداف شومي مانند سلطه گري، ايجاد رعب و وحشت و كسب قدرت و... همراه بوده و اين پديده از نظر اسلام سخت محكوم شده است.
   
چكيده:

معناي قتال در آياتي كه خداوند به آن امر كرده، كشتن و از ميان برداشتن دشمناني است كه به مسلمانان حمله كرده وآنان را مورد ستم قرار داده اند كه اين امر، جنبة دفاعي داشته و با توجه به شرايطي در نظر گرفته شده است، اما تروريسم يك پديدهء ناشايست و خشونت آميز است كه با اهداف شومي مانند سلطه گري، ايجاد رعب و وحشت و كسب قدرت و... همراه بوده و اين پديده از نظر اسلام سخت محكوم شده است. دشمنان اسلام براي توجيه اعمال ضد انساني خود، به آيات جهاد و قتال در قرآن كريم تمسك جسته اند، اين نوشتار در صدد آن است تا باروش توصيفي تطبيقي يك بررسي كلي در مورد پديدهء تروريسم و مباني اعتقادي و رفتاري آن و قتال وشرايط آن در قرآن، با محوريت آيات 190 تا 192سورة بقره و 39 سورة حج انجام داده، افتراقات و اشتراكات اين دو امر را به قالب الفاظ در آورده وپاسخ مناسبي به اين سوال اصلي بدهدكه "امر به قتال در قرآن چه تفاوتي با پديدهء تروريسم دارد؟" كه در پاسخ، افتراقاتي مانند تفاوت در معنا و مفهوم، نوع اقدام، تفاوت در هدف و فرق هاي مهم ديگري آشكار شود. 
 
 طرح مساله:

اسلام دين صلح و امنيت است و هميشه انسان ها را به صلح و صبوري و آرامش دعوت مي كند. اما دشمنان اسلام به سبب كينه توزي شان نسبت به دين اسلام و براي رسيدن به اهداف شوم و ضد اسلامي شان بعضي از آيات را دستاويز خود قرار داده اند و با ارائهء مفهومي نادرست از آن سعي كرده اند تا اسلام را ديني خشونت آميز جلوه دهند و اين دين مبين را دين ترور و خونريزي معرفي كنند. در ميان آيات قرآن كريم آياتي وجود دارد كه در آن فرمان به قتال داده شده است اما اين امر با توجه به شرايطي صادر شده است كه مفسران و صاحب نظران در مورد اين شرايط و چگونگي امر به قتال بحث كرده اند، اما اسلام ستيزان اين شرايط را ناديده گرفته و امر به قتال را به نام ترور توصيف كرده اند، در حالي كه تروريسم پديده اي است كه هيچ واژه ي مترادفي در قرآن ندارد و خداوند متعال نه تنها در آياتي ازكتاب عظيم الشان خود [مائده/32 ؛ انعام/151] اين امر را شديدا محكوم كرده است.گرچه ممكن است بعضي از واژه ها مانند ارهاب، محاربه، فتك، اغتيال، بغي و يا كلماتي مانند اين ها در ادبيات اسلامي شباهت اندكي با واژهء ترور داشته باشد، اما معناي اين لغات با ترور يكي نيست و در چارچوب تروريسم نمي گنجد. در آيات الهي هر جا صحبت از جنگ و قتال به ميان آمده، جنبهء دفاعي داشته وبراي حفظ ارزش هاي اسلام بوده است. تاكنون در مورد قتال و جهاد در قرآن بحث هاي زيادي شده است و از سوي ديگر به بحث ترور نيز فراوان پرداخته شده است، اما پرداختن به تفاوت اين دو مبحث و تبيين حد و مرز هر يك ضروري به نظر مي رسد.دامنهء اين پژوهش به مباني و مفاهيم كلي قتال و ترور و تروريسم محدود مي شود. فرضيهء آن نيز ، تفاوت بارز قتال و ناهمخواني اين امر با ترور است .
 
معناي لغوي قتال:

كلمه ي قتال مصدر باب مفاعله، از ريشه ي (ق ت ل) به معناي ازالة روح است كه معناي اصلي آن را كشتن به واسطة ضرب و جرح [فراهيدي، 5/127 ] زائل كردن روح از جسد [راغب اصفهاني،655] ، وگروهي نيز قتال را به معناي جنگيدن با همديگر و كشتن همديگر و گاهي هم به معناي لعن و يا خبر از لعن دانسته اند. [قرشي، قاموس قرآن، 5/ 231] مانند آيهء " قتل الانسان ما اكفره" [عبس،17]عده اي هم اصل و معناي جامع در لفظ قتل را مقابل حيات و به معناي زوال حيات و مرتبة موت را بعد از حصول قتل مي دانند، زيرا قتل عملي است كه موت به سبب آن تحقق مي يابد[مصطفوي،9/193].

با توجه به معاني بيان شده از واژة قتال، آن چه پيرامون اين بحث مطرح مي شود، قتال به معناي جنگيدن با همديگر و كشتن همديگر است، زيرا موضوع اين پژوهش،بررسي قتال در آياتي است كه خداوند متعال در آن آيات امر به قتال و جهاد كرده است.

قتال در قرآن كريم:

45 آيه از آيات نوراني قرآن كريم به موضوع قتال پرداخته است كه معناي قتال در آيات جهاد، جنگيدن، كشتن و از ميان برداشتن دشمناني است كه شروع كنندهء جنگ با مسلمانان بوده اند، از ميان اين آيات مي توان به موارد زير اشاره كرد:"وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ *وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّي يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ " (و در راه خدا با كساني كه با شما مي‏جنگند بجنگيد ولي از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمي‏دارد. و هر كجا بر ايشان دست‏يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است.) [بقره،190-191]
"لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا* مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا" (اگر منافقين و آنها كه در دلهايشان بيماري است، و (همچنين) آنها كه اخبار دروغ و شايعات بياساس در مدينه پخش مي‏كنند دست از كار خود بر ندارند تو را بر ضد آنان مي‏شورانيم سپس جز مدت كوتاهي نمي‏توانند در كنار تو در اين شهر بمانند. از رحمت‏خدا دور گرديده
و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد.) [احزاب 60-61 ]
"وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ" (و با آنان بجنگيد تا فتنه‏اي بر جاي نماند و دين يكسره از آن خدا گردد پس اگر [از كفر] بازايستند قطعا خدا به آنچه انجام مي‏دهند بيناست. ) [انفال/39]
"اذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ " (به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده‏، اجازه جهاد داده شده است‏؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفته‏اند؛ و خدا بر ياري آنها تواناست‏.) [حج/39]
و ...

شرايط قتال در قرآن:

در ميان آيات قرآن ، آياتي وجود دارد كه در آن امر به قتال شده است و به خاطر همين ، مورد سوء استفادهء دشمنان اسلام قرار گرفته است، زيرا آنان به دنبال اثبات اين ادعا هستند كه اسلام را دين خشونت و قتل و خونريزي جلوه دهند. غير مسلمان ها، مخصوصا مسيحيان، چه آنها كه پيرو ديني از اديان قديم هستند و چه آنها كه مرامشان اسما دين يا مذهب است و در واقع يك باند سياسي هستند، گاهي به اسلام عيب مي گيرند كه اسلام دستور جهاد داده است، در دين نبايد جهاد باشد، دين فقط بايد مردم را دعوت كند، هر كس پذيرفت، پذيرفت و هر كس نپذيرفت، نپذيرفت.[مطهري/56] دستگاه تبليغاتي غربي ها هميشه بر اين ادعا تاكيد مي كندكه اسلام دين خشونت و قتل و خون ريزي است و براي اثبات اين ادعا به آيات جهاد و قتال و رفتار بعضي از مسلمانان( مانند القاعده و ديگران) استناد مي كنند. اما اين در حالي است كه در اسلام جان انسان ها ارزش زيادي دارد چرا كه خداوند متعال در قرآن مي فرمايد:" مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا؛هر كس كسي را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادي در زمين بكشد چنان است كه گويي همه مردم را كشته باشد و هر كس كسي را زنده بدارد چنان است كه گويي تمام مردم را زنده داشته است" [مائده/32] و دستور قتال در قرآن نيز با توجه به مباني و شرايطي صادر شده است . براي توضيح اين شرايط در ميان آيات قتال، آيات190 تا 192 سوره بقره وآيه39 سوره حج محور بحث قرار گرفته است تا شرايط قتال در اين آيات مورد بررسي قرار گيرد.خداوند متعال در آيات190 تا 192 سوره بقره مي فرمايد:

"وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّي يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ * فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ *"
در آيه ي 190 خداوند متعال مي فرمايد:"وقاتلوا في سبيل الله..." كه اين آيه حدو مرزجهاد اسلامي را روشن كرده و در عين حال جواب قاطعي است به آنان كه به جهاد اسلامي حمله كرده و اسلام را دين جنگ مي دانند.[ قرشي،1 /353] اولين شرط قتال در اين آيه، همان در راه خدا بودن و براي پيشرفت و گسترش دين اسلام است نه به خاطر انتقام جويي يا جاه طلبي و كشور گشايي، كه با قيد "في سبيل الله" مشخص شده است كه اين قيد، بيان غرض جنگ است. [طباطبايي،2/ 87؛ طبرسي، 2 /231 ؛ حسيني همداني، 2 /145؛مكارم شيرازي، 2 /18؛ قرائتي، 1 /303، تفسير هدايت، 1/323] شرط بعدي در اين آيه كه با "يقاتلونكم" مشخص مي شود، اين است كه دشمن آغاز كنندهء جنگ باشد. [ طباطبايي، 2 /87 ؛ نجفي خميني، 1، قرشي،تفسير احسن الحديث، 1 /352؛ ص423؛ مكارم شيرازي،2/ 19؛ قرائتي،1/303 ] واين شرط دفاعي بودن را مي رساند. جملهء "لاتعتدوا" در اين آيه، به اين معناست كه قتال با غير نظاميان، يعني، زنان و كودكان و كساني كه توانايي جنگيدن را ندارند جايز نيست و اگر چنين كاري انجام شود، تجاوز محسوب مي شود.[طباطبايي 2/87 ؛ جرجاني، 1 / 231؛ مكارم شيرازي،2/19؛ مصطفوي،3/ 5 ؛قرائتي، 1 /303 ] در آيهء 191 خداوند به مسلمانان دستور مي دهد كه عليه مشركين مكه، كمال سخت گيري را به خرج دهيد و آنان را هر كجا كه برخورديد به قتل برسانيد تا مجبور شوند از سرزمين و وطن خود كوچ كنند همان طور كه شما را مجبور كردند كه از وطن خود كوچ كنيد، هرچند كه رفتار آنان با شما سخت تر بود، چون رفتار آنان فتنه بود و فتنه بدتر از كشتن است، چون كشتن تنها انسان را از زندگي دنيا محروم مي كند ولي فتنه مايهء محروميت از زندگي دنيا و آخرت است.[طباطبايي،2/89] و مسلمانان را از جنگ در مسجد الحرام نهي مي فرمايد.شهيد مطهري با استناد به آيه 190 سورهء بقره استدلال مي كند كه بايد با متجاوز جنگيد تا تجاوز به وجود نيايد، ايشان تاكيد دارد كه قرآن، جهاد را منحصرا نوعي دفاع مي داند(مطهري، 39045). ايشان همچنين با توجه به آيات "والصلح خير"[نساء/128]و "يا ايها الذين آمنواادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ"(اي كساني كه ايمان آورده‏ايد همگي به اطاعت [خدا] درآييد و گامهاي شيطان را دنبال مكنيد كه او براي شما دشمني آشكار است) [بقره/208] به ماهيت صلح آميز اسلام تاكيد دارد و معتقد است كه صلح غير از تسليم است و معناي صلح را همزيستي شرافتمندانه مي داند.[ مطهري، ص16]

با توجه به آيات بيان شده و سخنان شهيد مطهري مي توان چنين استنباط كرد كه اسلام، دفاع از حقوق مسلمانان را يك اصل واجب دانسته و تحمل هرنوع زورگويي و خوار شدن در مقابل دشمن را نفي مي كند، گرچه اسلام دين صلح و صبوري و امنيت و آرامش است، ولي به پيروانش اجازه نمي دهد تا زير بار هرگونه ظلم و ستمي بروند و از خود و از جامعهء اسلامي شان دفاع نكنند. دفاع از دين مبين اسلام وآرمان هاي والاي اين دين، نوعي دفاع مشروع محسوب مي شود كه در تعريف آن گفته شده است: دفاع مشروع، وظيفهء انسان در حمايت از نفس خود يا ديگري و حق او در حمايت از مال خود يا ديگري است كه در برابر هر تجاوز غير مشروع، با نيروي لازم، براي دفع تجاوز، دفاع كند.[ واعظي، ص26]

يكي ديگر از آياتي كه محور بحث قرار گرفته، آيهء39 سورهء حج است كه مي فرمايد: "اذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ"(به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده‏، اجازه جهاد داده شده است‏؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفته‏اند؛ و خدا بر ياري آنها تواناست‏. ) [حج/39]

علامه طباطبايي طبق جملهء"يقاتلون" كه صيغهء مجهول و به معناي كساني كه مورد كشتار مشركين واقع مي شوند است، فلسفهء اين اجازه را آغاز اين عمل از سوي مشركين مي داند كه آنان اصولا خواستار جنگ و نزاعند.[ طباطبايي،14 /543 ]كه بيان اين نظر نيز همان شرط گفته شده ذيل آيهء 90 سورهء بقره، يعني اين كه دشمن آغاز كنندهء جنگ باشد را مي رساند.ايشان و بعضي از مفسران مانندطبرسي [مجمع البيان في تفسير قرآن، ج14 /219] حرف (باء) در جملهء" بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا"را باي سببيت دانسته اند كه همين خود، علت اذن را مي رساند، كه چون به مسلمانان ستم مي شد، اجازهء قتال به آنها داده شد كه جملهء"الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق..." چگونگي ستم شدن به مسلمانان را تفسير مي كند. علامه طباطبايي معتقد است كه اين آيه، مظلوميت مومنين را بيان مي كند، چرا كه كفار بدون هيچ گونه حق و مجوزي ايشان را از ديار و وطنشان مكه بيرون كردند، آن هم نه اين طور كه دستشان را بگيرند و از خانه و شهرشان بيرون كنند، بلكه آن قدر شكنجه و آزار كردند و آن قدر براي آنان صحنه سازي نمودند تا نا گزير شدند با پاي خود شهر و زندگي را رها نموده و در ديار غربت منزل كنند.صاحب مجمع البيان نيز ذيل اين آيه مي فرمايد: روزي نبود كه مسلماني مجروح يا دست و پا شكسته نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) نيايد و شكايت نكند، اما پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) به آنها مي فرمود: (صبر كنيد، من مامور به جنگ نيستم). [مجمع البيان، 14 /219]همين كه به مدينه هجرت كردند، اين آيه نازل شد و اين اولين آيه اي است كه دربارهء جنگ هاي اسلامي نازل شده است. [همان، 14 /219؛ طبري، 4 / 212؛ قرائتي، 8 /48؛ مكارم شيرازي، 14 /113] تمام نكاتي كه بيان شد، جنبهء دفاعي بودن قتال را در آيهء مورد بحث نشان مي دهد و اين كه تا چه اندازه مسلمانان در مقابل آزار و شكنجهء كفار قرار گرفته و صبوري كرده بودند. نكتهء قابل تاملي كه در آيه وجود دارد اين است كه هيچ گاه اين امر بدون اذن الهي صورت نگرفته است.نويسندهء كتاب جنگ و صلح در اسلام، در تعريف جنگ مسلمانان با غير مسلمانان پس از ذكر شمه اي از دشواري زندگي و سختي هاي مسلمين در مكه و رنج و فشارهايي كه دستگاه ظلم برآنان وارد مي كرد و توصيهء پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) به بردباري و آرامش، به چگونگي نزول فرمان جنگ و قيام از جانب خدا در سورهء حج اشاره كرده و مي نويسد كه اين آيات مشتمل بر تجويز جنگ است و علت آن را اذلال مسلمانان و ستمي كه بر آنان مي شد و تبعيد و تخويف و سلب آزادي در عقيده و ديگر ستم هاي ايشان بيان كرده است. [شلتوت، ص31] البته، بعضي از شرايط و مقررات ممنوعه در عمليات مسلحانهء جنگي ذيل جهاد از سوي فقها برشمرده شده است كه موارد مرتبط با ادلهء رد تروريستي بودن جهاد از لحاظ روش به صورت زير است:

1- كشتن دشمن با شكنجه، كشتن پيران، كودكان، گوشه گيران و عبادت كنندگان، كشتن زنان حتي اگر در ميدان جنگ باشند، كشتن همراه با هتك حرمت
2- از بين بردن ساختمان ها، ابنيه، آباداني ها و شهرها
3- كشتن افراد غير نظامي يا افرادي كه به طور مستقيم يا غير مستقيم در جنگ مشاركت ندارند.
4- كشتن فراريان از مهلكه و يا مجروحان
5- از بين بردن حيوانات، درختان و باغ ها
6- استفاده از مواد و سلاح هاي سمي
7- كشتن افرادي كه خواهان تسليم هستند و يا امكان اسارت آنان وجود دارد[عميد زنجاني، 5 / 356-355.]
اعمال موارد ذكر شده در جهاد ممنوع بوده و دقت نظر دين اسلام را در اجراي عدالت حتي در جنگ و با ارزش بودن جان انسان ها را مي رساند.
 
با توجه به معناي لغوي و كاربرد قرآني و شرايط انجام قتال درآيات مربوط به جهاد و قتال، اين نتيجه به دست مي آيد كه، پس از تحمل سختي ها و مشقت ها و ستمي كه به مسلمانان وارد شده بود، خداوند متعال به آنان اجازة قتال داد و از آن جا كه اسلام، ديني جامع و كامل است و همة جوانب را در نظر مي گيرد، اين امر به قتال داراي شرايط و مباني خاصي است.كه اين شرايط و مباني بر اساس ارزش هاي وجودي انسان ها در نظر گرفته شده است.تمام حقوق انسان ها در نظر گرفته شده و بر اساس آن به مسلمانان اذن قتال داده شده است.

تعريف ترور:

بعد از بحث و بررسي واژهء قتال و كاربرد قرآني و شرايطي كه بر اساس آن در قرآن كريم امر به قتال شده است، به بررسي واژهء ترور و تروريسم و مباني اعتقادي و رفتاري اين پديده پرداخته مي شود تا بر اساس آن به تطبيق اين دو امر پرداخته شود.

در مورد واژهء ترور تعاريف متعددي ارائه شده است:

ترور در لغت، در زبان فرانسه، به معناي هراس و هراس افكني است، و در سياست به كارهاي خشونت آميز و غير قانوني حكومت ها براي سركوبي مخالفان خود و ترساندن آنها ترور مي گويند و نيز كردار مبارزي كه براي رسيدن به هدف هاي سياسي خود دست به كارهاي خشونت آميز و هراس انگيز مي زنند، ترور ناميده مي شود. [آشوري، 98-99] در فرهنگ جامع سياسي نيز آمده كه : ترور به معناي ترس و وحشت است و در اصطلاح عام بيشتر به قتل هاي سياسي گفته مي شود كه البته معناي واقعي اين واژه نيست.[ طلوعي، ص356] آلن بيرو در فرهنگ علوم اجتماعي، ترور را به معناي حالت و يا احساس ترس دسته جمعي مي داند كه خشونت و كشتار بي حساب موجد آن است.[آلن بيرو، ص 426] در فرهنگ علوم سياسي، ترور به معناي وحشت و ترس زياد است. هم چنين در معني حزب يا جنبشي كه باعث حالت ترور مي شود به كار رفته است.[آقا بخشي،ص583]
 
مفهوم اصطلاحي ترور: ترور در اصطلاح، به حالت وحشت فوق العاده اي اطلاق مي شود كه ناشي از دست زدن به خشونت و قتل و خون ريزي از سوي يك گروه، حزب و يا دولت، به منظور نيل به هدف هاي سياسي، كسب و يا حفظ قدرت است. .[ آقا بخشي،ص583]
از جمع بندي تعاريف بيان شده ، مي توان نتيجه گرفت كه ترور، به يك حالت و يك اقدام خاصي گفته مي شود كه اين اقدام، خشونت آميز، غافل گيرانه و همراه با رعب و ترس و ايجاد وحشت و ناامني است كه براي رسيدن به يك هدف سوء، مانند سلطه جويي، رسيدن به منافع سياسي يا كشور گشايي و... انجام مي گيرد و ممكن است اين عمل توسط يك گروه، حزب و يا دولت باشد.
 
تعريف تروريسم:

تروريسم تعاريف متعدد و مختلفي دارد و در تعريف آن توافقي ميان حكومت ها يا تحليل گران دانشگاهي وجود ندارد، اما تقريبا به شيوه هاي گوناگون به تعبيري منفي به كار مي رود.[ مك لين، ص808.] بعضي معتقدند كه تروريسم، اعمال ترور به صورتي منظم و سازمان يافته را مي رساند. تروريسم نه فقط با استفاده از وسايلي كه مي تواند زندگي و امنيت افراد را مورد سوء قصد قرار دهند، صورت مي يابد، بلكه از طريق تخريب خشونت آميز خدمات عمومي ويا تجهيزات زير بنايي متعلق به يك جمع نيز اعمال مي شود.[آلن بيرو، 426] فرهنگ خاص علوم سياسي، تروريسم را از ريشهء لاتيني(terror)، به معناي ترس و وحشت مي داند كه به رفتار و اعمال فرد يا گروهي اطلاق مي شود كه از راه ايجاد ترس و وحشت و به كار بستن زور مي خواهند به هدف هاي سياسي خود برسند.[ عليزاده، 247] و بعضي هم معتقدند كه تروريسم به فعاليت هاي عاملان دولتي و غير دولتي گفته مي شود كه در كوشش هايشان براي دستيابي به اهداف سياسي از روش ها و وسايل خشونت آميز استفاده مي كنند.[ پلينو، 243]
 
تحليلي از مفهوم تروريسم:
از تعاريف متعدد و مختلفي كه از واژهء تروريسم ارائه شد، مي توان گفت كه تروريسم يك برنامهء مدون و سازمان يافته اي است كه براي رسيدن به اهداف سوء خود از هيچ نوع اعمال خشونت و ايجاد ترس و ناامني اي دريغ نمي كند و آن چه كه در انجام اين برنامه مهم است همان هدف شوم در نظر گرفته شده از سوي تروريست هاست كه براي رسيدن به آن از هر وسيله اي استفاده مي شود.
 
تاريخچهء تروريسم از صدراسلام :
ترور از زمان قبل از ظهور اسلام وجود داشت امابه دليل اقتضاي اين پژوهش، اين پديده از صدر اسلام مورد بررسي قرار مي گيرد.
نويسندگان و تاريخ نگاران، مصاديق عيني اعمال تروريستي و اقدام به ترور در تاريخ اسلام را از دوران نبوت و صدر اسلام دانسته اند كه اعمال تروريستي در اين دوره از سوي مشركان قريش عليه پيروان دين جديد و به ويژه شخص پيامبر (صلي الله عليه و آله) به كار برده مي شد. از جمله اقدامات آنان آزار و اذيت پيروان دين جديد از سوي غير مسلمانان از طريق آزار و شكنجه، سركوب و كارهاي خشونت آميز و قتل كه باعث ايجاد ترس و وحشت نومسلمانان و بقيهء مردم و مانع از روي آوردن ديگران به اين دين و سلطه گري غير مسلمانان و دشمنان اسلام بر آنان مي شد.[ آيتي، 90-93] اين اقدام غير مسلمانان از همان آغاز دعوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به خوبي بيانگر اسلام ستيزي و ترس از گسترش اسلام در ميان مردم بود كه اين حركات تروريستي خود، يعني ايجاد رعب و ترس و وحشت را وسيله اي براي پيشبرد اهداف شوم خود انتخاب كرده بودند تا مانع از گسترش دين اسلام شده وهمچنين اين ترس و وحشت و احساس ناامني را به تازه مسلمانان منتقل كنند تا شايد آن ها هم دست از دين اسلام بردارند.در بعضي كتب تاريخي آمده، يكي از اولين اقدامات براي ترور پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله)، اقدام ابوجهل براي قتل ايشان بود.[قمي، 1/50] از اقدامات ديگر تروريستي، تلاش براي ترور پيامبر( صلي الله عليه و آله) در جريان سه سال حضور ايشان و يارانش در شعب ابي طالب است كه در طي اين سه سال مشركان بارها قصد داشتند تا با شبيخون زدن به پيامبر (صلي الله عليه و آله) ، ايشان را ترور كنند. [جعفريان،تاريخ سياسي اسلام، ص300] از اقدامات تروريستي ديگري كه عليه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) صورت گرفت، در تاريخ اسلام با عنوان ليله المبيت شناخته مي شود.[ طبري،3/ 910-914] اقدام تروريستي اي كه در سال سيزدهم بعثت به عنوان ليله المبيت شناخته مي شود، با باخبر شدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از اين توطئه و خارج شدن ايشان با ابوبكر و خوابيدن حضرت علي ( عليه السلام) در بستر ايشان ناكام ماند.[ يعقوبي، 1/397] بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله) در عصر خلفاي راشدين، چندين ترور موفق روي داد، مانند ترور سعد بن عباده[ رضواني، 15-17 ] اولين خليفه اي كه در تاريخ اسلام ترور شد، عمربن خطاب است كه به دست ابولولو، غلام مغيره بن شعبه به قتل رسيد. [ طبري، 5/2026] پس از قتل عمر، عثمان نيز به دست عده اي كشته شد[ همان، 6 /2318] حضرت علي (عليه السلام) هم توسط ابن ملجم مرادي كه يكي از خوارج بود، در مسجد كوفه به شهادت رسيد. خوارج گروهي بودند كه پس از داوري حكمين بين حضرت علي (عليه السلام) و معاويه به وجود آمدند.[مشكور، ص186] پس از خوارج اوليه، خوارج بعدي معتقد بودند كه پس از خلفاي راشدين، زمام داران از حقيقت اسلام عدول كردند و انهدام اين حكومت هاي جبار، حتي به وسيلهء ترور را بر هر فرد مسلمان از فرق خوارج واجب مي دانستند. آنها تمام كساني را كه معتقد به اصول و مبادي آنها نبودند و هر كس را كه مرتكب معاصي كبيره مي شد، كافر مي شمردند و كشتن مخالفان خود را جايز، بلكه واجب مي دانستند [احسان بخش،صص27-28]. پديدهء ترور در عصر اموي نيز ادامه يافت كه بارزترين آن ترور شخصيت حضرت علي (عليه السلام) بر سر منبرها بود .[جعفريان، تاريخ تحول دولت و خلافت، از برآمدن اسلام تا برافتادن سفيانيان،ص232] و بارزترين قتل هاي سياسي دوران اموي و عباسي نيز، به شهادت رساندن امامان شيعه است، مانند مسموم كردن امام مجتبي(عليه السلام) توسط همسرش با زهري كه معاويه فرستاده بود. [مجلسي، ص461] اين اقدامات، موج بعدي خود را در فرقهء اسماعيليهء نزاري، به رهبري حسن صباح ادامه داد.از جمله افرادي كه هدف ترور اسماعيليان قرار گرفته و كشته شدند، خواجه نظام الملك و پسرش، دو خليفه عباسي و تعدادي ديگر از رجال ديني و سياسي و نظامي بودند.[ موثقي، ص37 ] در قرن اخير نيز شاهد جنبش هايي مانند وهابيون هستيم. وهابيون به عنوان يك جنبش سياسي- مذهبي است كه از همان بدو كار خود براي رسيدن به اهداف سياسي- مذهبي اش به خشونت هاي غيرقانوني و روش هاي تروريستي متوسل شده است.[ سبحاني،ص36-38] اينان پيروان محمد بن عبدالوهاب هستند، او به زعم خود در پي اين بود كه از طريق پيروي محض از قرآن و سنت، اسلام را از انحرافات و بدعت ها بردارد.[دكميجان، ص31] او در رسالهء كشف الشبهات، متجاوز از بيست و چهار بار مسلمانان (به جز وهابيون) را مشرك خوانده است و بالغ بر بيست وپنج مرتبه، مسلمانان را كافر، بت پرست، مرتد منافق، منكرو دشمن توحيد و اهل باطل خوانده و خون و مال مسلمانان را حلال و مباح دانسته است.[ الامين، تاريخچه و نقد و بررسي وهابي ها، ص161-163] از ديگر گروه هاي تروريستي در عصر حاضر، سازمان مجاهدين خلق، گروه فرقان و القاعده را مي توان نام برد كه القاعده و بن لادن براي رسيدن به اهداف خود به واژهء جهاد تمسك جسته اند و اقدامات تروريستي خود را به نام جهاد توجيه مي كنند.[ مهدي بخشي،ص 39] القاعده به طور گسترده اي از جهاد براي مشروعيت بخشي به اقدامات خود استفاده مي كند، گاهي اوقات، ايدئولوژي القاعده را جهاديسم مي نامند.[اسپوزينو، ص53-55]
 
مباني اعتقادي و رفتاري تروريسم: از آنجا كه هرعمل و اقدامي كه براي رسيدن به هدف خاصي صورت مي گيرد، شامل يك سري مباني اعتقادي و رفتاري بوده و از همان مباني اطاعت مي كند، تروريسم نيز داراي مباني اعتقادي خاص خود است كه بعضي از اين مباني در كتب مربوطه به صورت زير بيان شده است:
1- بي اعتقادي به وحي، تعاليم انبياء، ارزش هاي اخلاقي و انساني و بي اعتنايي به قيامت كه از دنياطلبي و مادي گرايي به دليل اعتقاد به نگرش هاي امانيستي، سكولاريستي، ماترياليستي و انكار مرجعيت دين و اخلاق منبعث مي شود.
2- اعتقاد به اين كه براي رسيدن به هدف، از هر وسيلهء نامشروعي مي توان استفاده كرد، به عبارت ديگر، هدف مي تواند به كارگيري هر وسيله اي را توجيه كند. اعتقاد به اين اصل، راه را براي تمامي جنايات غير انساني و ضد بشري هموار مي سازد.
3- بي توجهي به حقوق ديگران
4- بر محور خودخواهي و خود پرستي استوار بودن تروريسم
5- توسعه طلبي و زياده خواهي قدرت هاي سلطه گر .[ واعظي،صص20-21]
 
مقايسۀ قتال و ترور:
براي روشن شدن مفهوم قتال و ترور، و پاسخ به اتهاماتي كه از سوي دشمنان اسلام ، مخصوصا غربي ها به جهاد به عنوان يك اقدام تروريستي وارد مي شود، ضروري است تا مرزهاي ميان اين دو امر مورد بررسي قرار گيرد . به همين دليل، پس از بيان معناي لغوي، اصطلاحي، كاربرد قرآني و شرايط قتال در قرآن و مباني اعتقادي و رفتاري و انگيزه هايي كه باعث انجام ترور مي شود، به بررسي افتراقات و اشتراكات قتال و ترور پرداخته مي شود تا بر اساس آن تفاوت ها و شباهت ها آشكار شود.
 
 
 
افتراقات:
1- تفاوت در معناي لغوي:
معناي قتال در آياتي كه در قرآن كريم امر به آن شده است، همان گونه كه در قسمت معناي لغوي بيان شد، جنگيدن و كشتن و از ميان برداشتن دشمناني است كه شروع كنندهء جنگ با مسلمانان بوده اند و معناي ترور، حالت و يك اقدام خاصي است كه اين اقدام ، خشونت آميز، غافل گيرانه و همراه با رعب و ترس و ايجاد وحشت و ناامني است كه براي رسيدن به يك هدف سوء، مانند ، سلطه جويي، رسيدن به منافع سياسي و... انجام مي گيرد و ممكن است اين عمل توسط يك گروه، حزب و يا دولت باشد. اين دو تعريف به هيچ وجه يكسان بودن قتال و ترور را نمي رساند، چرا كه قتال و جهاد و مبارزه با دشمن، نوعي دفاع در مقابل متجاوزان و حفظ دين و كشور و ارزش هاي اسلامي است و حالت غافل گير كننده و ايجاد وحشت و ترس ندارد، زيرا هر كسي كه به سرزميني حمله كرده و شروع به جنگ مي كند، بايد منتظر دفاع آن مردم از كشور و سرزمين خود باشد.
 
2- تفاوت در نوع اقدام:
با توجه به آيات قرآن، زماني اقدام به قتال در برابر دشمنان صورت مي گيرد كه دشمن جنگ را آغاز كند و دست به كشتار مسلمانان بزند و مسلمانان هم وقتي كه وجود دشمن و خطرات آن را در جامعهء خود احساس كنند، در جهت مقابله با دشمن اين كار را انجام دهند و از خود دفاع كنند، ولي اقدام تروريستي، اين گونه نيست . در اقدام تروريستي، حالت دفاعي وجود ندارد و آن چه كه در اين اقدام ديده مي شود همان حالت ناگهاني يا غافل گيرانه و حملهء خشونت آميزي است كه براي رسيدن به اهدافي كه قبلا ذكر شد صورت مي گيرد.
 
3- تفاوت در هدف:
در جهاد و قتال، هدف، دفاع از دين و آيين و حفظ كشور و مسلمانان و گسترش دين اسلام است، در حالي كه هدف از ترور، سلطه جويي و رسيدن به منافع سياسي و ... است.آناني كه وارد مبارزه با دشمنان اسلام مي شوند، داراي هدفي متعالي هستند كه اين هدف برخاسته از آموزه هاي ناب اسلام و قرآن و برداشت صحيح از آن است، در صورتي كه تروريست ها اين هدف را دنبال نمي كنند.
 
4- تفاوت در نوع اذن:
در آياتي كه امر به قتال شده است، اذن به قتال، از سوي خداوند متعال نازل شده است، در صورتي كه در اقدام تروريستي، سردمداران و روساي گروهك هاي تروريستي دستور حمله و ترور افراد بي گناه را صادر مي كنند.
 
5-تفاوت در كشته شدن افراد:
در قتالي كه قرآن به آن امر مي كند، افراد ي كه كشته مي شوند، افراد سپاه دشمن هستند، كساني كه به كشورهاي اسلامي حمله كرده و قصد تجاوز به سرزمين هاي اسلامي و از بين بردن اين كشورها و كشتن مسلمانان و يا ترساندن آنان را دارند تا از اين طريق مانع از گسترش دين اسلام شوند، در صورتي كه در يك اقدام تروريستي، يا مسلمانان كشته مي شوند و يا كساني كه به نوعي در گسترش اسلام و پيشرفت تمدن اسلامي نقش دارند، مانند شهيد مطهري كه از دانشمندان علوم اسلامي بود و در ترويج و گسترش دين مبين اسلام نقش داشت ويا دانشمندان هسته اي كه باعث رشد و پيشرفت مملكت هاي اسلامي مي شوند.ناگفته نماند كه در اقدام تروريستي، عده اي زيادي از زنان و كودكان و افراد بي گناه نيز كشته مي شوند.
 
5- تفاوت در نوع افراد در هر گروه:
كساني كه دست به جهاد و قتال در راه خدا مي زنند، انسان هاي با ايماني هستند كه حاضرند در راه خدا از همهء وجود خود بگذرند، آنان كساني هستند كه تلاش براي حفظ دين اسلام و سرزمين هاي اسلامي و دفاع از جان مسلمانان را هدفي متعالي دانسته و در راه اين هدف جان خود را فدا مي كنند، چنان چه خداوند متعال در مورد آنان مي فرمايد:" وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" (هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روزي داده مي‏شوند.) [آل عمران/169] اما افرادي كه دست به ترور و اقدامات پست تروريستي مي زنند، افرادي هستند كه با برداشت نادرست خود از آموزه هاي اسلامي و يا بر اثر تاثير گرفتن از دشمن، ويا تن دادن به اعمال ناشايست و ضد اسلامي دست به چنين اعمالي مي زنند، اينان نه تنها از دستورات خداوند متعال سرپيچي كرده و مرتكب گناه كبيره و نابخشودني شده اند، بلكه هميشه در اذهان عمومي نيز انسان هاي پست و منفوري هستند كه هيچ جايگاهي در اجتماع ندارند . امام خميني (ره) دست زدن به اقدامات تروريستي را نشانة بي عقلي و حماقت مرتكبين آن ها مي داند. ايشان معتقدند كه ترور، اقدامي احمقانه و ناشي از حماقت و نهايت بي عقلي است.[صحيفه امام،10 /441 ]
6- تفاوت در نوع حمله:
در جهاد و قتال، به دشمن متجاوز حمله مي شود ولي در ترور، نه تنها به افراد بي گناه حمله شده و آنها را به شهادت مي رسانند، بلكه به اراضي، خانه ها، ساختمان ها، زمين هاي كشاورزي و ... حمله مي شود و همهء آن ها را از بين مي برند، در صورتي كه از بين بردن اراضي، ساختمان ها ، خانه ها و زمين ها، جزو مقررات ممنوعه در حقوق جنگ هاي اسلامي است.در ترور اين حمله به صورت غافل گيرانه است ولي در قتال اين گونه نيست.
 
شباهت ها:
ميان قتالي كه در آيات قرآن به آن امر شده است و پديدهء تروريسم، يك شباهت وجود دارد كه در خود اين شباهت نيز تفاوت هاي زيادي ديده مي شود، ولي تروريست ها، دشمنان اسلام و كساني مي خواهند بر اساس اين شباهت ظاهري دين صلح طلب اسلام را خشونت طلب جلوه دهند، از همين شباهت سوء استفاده كرده و به آن تمسك جسته اند. تنها شباهت قتال و ترور، خشونتي است كه در اين دو اقدام وجود دارد. خشونت، عنصر اصلي و لازمهء كار تروريست هاست، اما بايد بررسي كرد كه آيا خشونتي كه در دفاع از دين اسلام، سرزمين اسلامي و جان و مال مسلمانان اعمال مي شود، همان خشونتي است كه لازمهء ترور است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه اصل دين اسلام بر مبناي عطوفت و مهرباني است، اما در اسلام نوعي خشونت كه حالت دفاعي و بازدارندگي داشته باشد، كاملا مشروع و قانوني است كه درتعريف آن از ديدگاه اسلام گفته اند: خشونت مجاز، خشونتي است كه در جهت سعادت و كمال فرد يا جامعهء بشري باشد، اعمال خشونت براي گشودن راه كمال و زدودن موانع آن، ضروري و تبديل ناپذير باشد، خشونت بايد مطابق با عدالت باشد و از مرزهاي آن تجاوز نكند.[شاكرين،ص64] هم چنين از موارد خشونت هاي قابل قبول و مجاز، خشونت در مقابل حق ستيزان و متجاوزين به حقوق مردم، خشونت بازدارنده در برابر خشونت و عليه خائنان و فتنه گران، خشونت براي اهداف برين انساني و احقاق حق و خشونت در دفاع از منافع ملي و حراست از مصالح بشريت است.[ رشاد، خشونت و مدارا، ص31-46]

نتيجه گيري:

از بررسي وتطبيق امر به قتال در قرآن كريم و شرايط و مباني آن با تروريسم و عمل ترور ، تفاوت هاي زيادي ميان اين دو آشكار مي شود و تنها يك شباهت ظاهري به جا مي ماند. همة اين تفاوت هاو حتي اين شباهت ظاهري، نشان دهندة محكوميت ترور در دين مبين اسلام و جايگاه والاي حقوق انسان در اين دين مقدس است. اسلام، دين صلح و امنيت و مهرباني و عطوفت است و هيچ گاه انسان ها را به بي رحمي و خشونت دعوت نكرده است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هميشه پيروان خود را به صبوري در برابر توطئه هاي دشمن و مداراي با آن ها دعوت مي كرد، اما پس از ظلم و ستم فراواني كه از جانب دشمنان اسلام بر ايشان و پيروانشان وارد شد، خداوند متعال به ايشان اذن به جهاد و قتال فرمود كه اين قتال، در راه حفظ دين اسلام و جان و مال مسلمانان بوده و جنبة دفاعي داشته است و به معناي عمل خشونت بار و خودخواهانة ترور نيست. واژة تروريسم هيچ جايگاهي در ادبيات اسلامي ندارد و دين مبين اسلام نيز، هيچ وقت و در هيچ جايي اين عمل ناشايست را تاكيد نكرده است. امر به قتال در قرآن و در فقه اسلامي داراي مباني و شرايطي است كه اين شرايط اصلا با پديدة شوم تروريسم قابل انطباق نيست و معناي ترور و كشتن و هراس افكني وريختن خون هزاران انسان بي گناه را برنمي تابد.
 
 
مريم حاجي عبدالباقي  / استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال.
فاطمه جمشيدي  / دانشجوي دكتري علوم قرآن و حديث
 
 
 
منابع:
1- قرآن كريم
2- ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، (1404ق /1983م)
3- ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار صادر ، سوم، (1414ق /1993م)
4- الامين، محسن، تاريخچه و نقد و بررسي وهابي ها، ترجمة ابراهيم سيد علوي، تهران، امير كبير، اول، (1376ش /1997م)
5- احسان بخش، صادق، خوارج و علل پيدايش آن ها، رشت، مولف،بي چا،( 1370ش / 1991م)
6- احمدي ميانجي، علي، مكاتيب الرسول، قم، ياسين، بي چا،(1363ش /1984م)
7- اسپوزينو، جان، جنگ نامقدس ترور به نام اسلام، ترجمهء ماري هجران، تهران، مركز مطالعات فرهنگي- بين المللي،(1384ش / 2005م)
8- آشوري، داريوش، دانشنامه سياسي، تهران، مرواريد، سوم،( 1373ش /1994م)
9- آقابخشي، علي اكبر، فرهنگ علوم سياسي، تهران، چاپار، اول، (1379ش /2000م)
10-العطار، داود، دفاع مشروع در حقوق جزاي اسلام، ترجمهء اكبر غفوري، مشهد، آستان قدس رضوي ،دوم،( 1375ش/ 1996م)
11-آيتي، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، هفتم،( 1378ش/ 1999م)
12-بيرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمهء باقر ساروخاني، تهران، كيهان، سوم، (1375ش/ 1996م)
13-پلينو، جك، فرهنگ روابط بين الملل، ترجمهء حسين پستا، تهران، فرهنگ معاصر، اول، (1375ش/ 1996م)
14-جرجاني، ابوالمحاسن، حسين بن حسن، جلاءالاذهان و جلاءالحزان، تهران، دانشگاه تهران، اول،( 1373ش/ 1994م)
15-جعفريان، رسول، تاريخ سياسي اسلام، سيره رسول خدا(ص)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات،( 1373ش/1994م)
16---------، تاريخ تحول دولت و خلافت، از برآمدن اسلام تا برافتادن سفيانيان، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي، دوم،(1373ش/ 1994م)
17-حسيني همداني، سيد محمد حسين، انوار درخشان، تهران، كتاب فروشي لطفي، اول، (1404ق/1994م)
18-دكميجان، هراير، جنبش هاي اسلامي در جهان عرب، ترجمهء حميد احمدي، تهران، كيهان، پنجم، (1372ش/1993م)
19-راغب اصفهاني، حسين بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، بيروت، دارالعلم الدار الثقافيه،اول،(1412ق/ 1991م)
20- رشاد، علي اكبر، خشونت و مدارا، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشة معاصر، اول، (1379ش/2000م)
21-رضواني، علي اصغر، پيامبر اعظم (ٌص) و تروريسم و خشونت طلبي، قم، مسجد مقدس جمكران، بي چا،( 1385ش/2006م)
22-سبحاني تبريزي، جعفر، وهابيت، مباني فكري و كارنامه عملي، قم، موسسهء امام صادق(ع)، (1380ش/2001م)
23- شاكر، حميدرضا، خشونت، تهران، كانون انديشه جوان،( 1383ش/2004م)
24 -شلتوت، محمود، جنگ و صلح در اسلام، ترجمهء شريف رحماني، تهران، بعثت، (1354ش/1975م)
25- طالقاني، سيد محمود، پرتوي از قرآن، تهران، شركت سهامي انتشار، چهارم،( 1362ش/1983م)
26- طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعهء مدرسين حوزهء علميه قم، پنجم،( 1417ق/1996م)
27- طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ترجمهء مترجمان، تهران، فراهاني بي چا،( 1360ش/ 1981م)
28- طبري، ابو جعفرمحمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت، اول، (1412ق/ 1991م)
29- -----------------، تاريخ طبري، ترجمهء ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، دوم،( 1362ش/ 1983م)
30- طلوعي، محمود، فرهنگ جامع سياسي، تهران، علم، دوم، (1377 ش/ 1998م)
31- عبدالباقي، محمد فواد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، قاهره، دارالحديث، (1407ق/ 1987م)
32- عبد الله خاني، علي، تروريسم شناسي، تهران، موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرارمعاصر تهران، اول، مرداد(1386 ش/2007م)
33- عليزاده، حسين، فرهنگ خاص علوم سياسي، تهران، روزنه، دوم،(1377ش/1998م)
34- عميد زنجاني، عباسعلي، فقه سياسي، تهران، امير كبير،( 1377ش/ 1998م)
35- فراهيدي، خليل بن احمد، كتاب العين، تحقيق مهدي المخزومي و ابراهيم السامرائي، بي جا، دارالهجره، (1410ق/1989م)
36- قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درس هايي از قرآن، يازدهم،( 1383ش/ 2004م)
37- قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ششم،( 1371ش/1992م)
38- -----------، احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، سوم،( 1377ش/1998م)
39- قمي، شيخ عباس، منتهي الآمال، بي جا، هلال، (1376ش/1997م)
40- كتاب همايش، اسلام قرباني تروريسم، مجمع جهاني صلح اسلامي، اول، (1388ش/2009م)
41- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و غرب، ترجمهء هاشم حسيني، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، (1385ش/2006م)
42- مترجمان، تفسير هدايت، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، اول، (1377ش/1998م)
43- مجلسي، محمد باقر، تاريخ چهارده معصوم، قم، سرور، پنجم، (1376ش/1997م)
44- مشكور، محمد جواد، فرهنگ اسلامي، مشهد، آستان قدس رضوي، سوم،( 1375ش/1996م)
46- مصطفوي، حسن، تفسير روشن، تهران، مركز نشر كتاب، اول،( 1380ش/2001م)
45- مطهري، مرتضي، جهاد،تهران،صدرا، نهم،( 1375ش/1996م)
46- مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلامي، تهران،( 1374ش/1995م)
47- مك لين، ايان، فرهنگ علوم سياسي آكسفورد، ترجمهء حميد احمدي، تهران، ميزان، (1381ش/2002م)
49- موثقي، احمد، جنبش هاي اسلامي معاصر، تهران، سمت،( 1380ش/2001م)
50- موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام، سوم، (1379ش/2000م)
51- نجفي خميني، محمدجواد، تفسير آسان، تهران، انتشارات اسلاميه، اول، (1398ق/1997م)
52- نعمتي وروجني، يعقوب، ترور از ديدگاه اسلام و امام خميني(ره)، تهران، امير كبير، اول، (1388ش/2009م)
53- واعظي، حسين، روش هاي سوء استفاده از تروريسم در مناسبات جهاني، تهران، سروش، اول، (1390ش/2011م)
54- دفاع مشروع در حقوق جزاي ايران، قم، دفتر تبليغات حوزهء علميهء قم، دفتر انتشارات،( 1379ش/2000م)
55- يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمهء محمد ابراهيم آيتي، تهران، علمي و فرهنگي، هفتم،( 1374ش/1995م)
ارسال به دوستان
وبگردی