۲۹ اسفند ۱۴۰۲
به روز شده در: ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۲۹۵۳۴
تعداد نظرات: ۱۷ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۶ - ۲۴-۱۲-۱۳۹۵
کد ۵۲۹۵۳۴
انتشار: ۱۳:۵۶ - ۲۴-۱۲-۱۳۹۵
گاهی فکر می کنم خاطراتم به اعصار گذشته تعلق دارد. به دوران دایناسورها نه کمتر از 30 سال پیش در تهران شهری که دوستش دارم!
  عصر ایران؛ مژگان افروزی*- سال شصت و هشت در آپارتمانی زندگی می کردیم که بیشتر ساکنان آن از ارامنه عزیز بودند.

تابستان ها ما در مراسم روز آبپاشی آنها شرکت می کردیم و چهارشنبه سوری ها آن ها پا به پای ما از روی بوته های آتشی که پشت هم در کوچه روشن شده بودند می پریدند و باهم سرخی تو از من، زردی من از تو می خواندیم.

چند سال بعد به کوچه ای دیگر نقل مکان کردیم. چهارشنبه سوری بود. خانم نامی، یکی از زنان مسن کوچه تمام بچه ها را جمع کرد و قاشق زنی را یادمان داد. چادرهای مادرها که از تمام هیکلمان بلندتر بود دور خودمان می پیچیدیم و با دخترها و پسرهای کوچه رفتیم قاشق زنی.

آقای نامی بقالی داشت. خانوم نامی در بقالی را باز کرد و سخاوتنمدانه دست های بزرگش را در کیسه نخود و کشمش و فندق و تخمه آفتابگردان و شکلات، فرو کرد و کاسه هایمان را پر از طعم های خوب کرد.

کوچه کودکی هایم کوچه ای بالا بلند بود و در هرخانه بچه هایی بودند که با نصف بچه های دیگر کوچه همسن بودند پس تمام اهالی محل در بازی ما شریک شده بودند. زنگ هرخانه را که می زدیم، انگار بزرگ خانه پشت در منتظرمان بود. زود در را باز می کردند و با خنده، مهربانی می کردند. کاسه هامان که پر شد بازی هم تمام شد. نشستیم یک گوشه تا جایی که نفس داشتیم تنقلات خوردیم.

خانوم نامی، فالگوش ایستادن هم یادمان داد ولی ما که چیزی سر در نیاوردیم برای اینکه پیش خانوم همسایه شرمنده نشویم ادای فالگوش ایستادن را در آوردیم که خب کلماتی که به ذهن آزاد و شادمان می رسید به جای اینکه عشق و پول و حسرت آرامش باشد، نخود و شکلات و بستنی و لواشک و آلوچه بود. آرزوهای ما هنوز به درد بزرگسالی آلوده نشده بود. هنوز فرشته هایی بودیم که در دست روزگار و بزرگترها تبدیل به شیطان نشده بودیم!

آخر بازی، خانوم نامی که بوی آش رشته اش تمام کوچه را مست کرده بود، برای تشویمان، آش رشته مهمانمان کرد و در سرمای آن شب کوچه، آش رشته خوشمزه خانوم نامی به جانمان گره خورد.

گاهی فکر می کنم خاطراتم به اعصار گذشته تعلق دارد. به دوران دایناسورها نه کمتر از 30 سال پیش در تهران شهری که دوستش دارم!

سالهاست که دیگر از آن چهارشنبه سوری های امن و شاد خبری نیست. شهر شبیه میدان جنگ سوریه و عراق و افغانستان است و هر لحظه انگار داعش و طالبان در کمین ما هستند.

امسال کمپینی راه افتاده که به حرمت آتش نشان های شهید، در چهارشنبه سوری بمب گذاری نکنیم! من به حرمت آتش نشان های شهید و آنها که نفس می کشند، به حرمت زن بارداری که در انتظار تولد نوزادی است، به حرمت قلب های نازک کودکانی که با هر شلیک ،گنجشک قلبشان می لرزد و... به حرمت زمین، این شب را که پایان یک سالم است کنار دوستان و عزیزانم جشن می گیرم. با گُل، بدون گلوله! 

*روزنامه نگار
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۷
در انتظار بررسی: ۱۴
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
Australia
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
7
28
ای بابا شما جرات نکردی دوتا عکس بذاری از همون قدیما حالا برا مردم منبر می ری
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
32
2
جسبوندن به ارامنه بیجا و مسخره بود
شادی
Netherlands
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
3
19
چهارشنبه سوری را به همه مردم ایران تبریک می گویم.
هادی پیکامیان
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
0
23
با تشکر از نویسنده محترم که من را هم به یاد کودکی و چهارشنبه سوری های شیرین 40سال پیش انداخت.
ناشناس
Germany
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
16
1
دلت خوشه
خبازي مقدم خويي
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
2
19
چرا ناراحت ميشويد اين نسلي است كه خود پرورش داده ايد
عارف
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۰۶ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
0
12
احسنت
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۲۵ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۴
0
15
ما ملت یه جوری شدیم. یه جور خاص !
سجاد ابوعلی از شهر بندرماهشهر خوزستان
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
0
17
توی شهرما یک اتفاق خوب افتاده البته خیلی وقته که مردم شهر من اینکار میکنن در شهر من حتی یک ترقه و آتش بزرگ زده نمیشودمردم سالهاست که برای آتش بازی و زدن منورهای قشنگ و ترقه هایی که آسیبی به کسی نمیرساند را در بیابان اطراف شهر انجام میدهند صدای ضبطشان بلند آهنگهای شاد و رقص و پایکوبی میکنن اما مزاحم خانوم باردار یا بیمار قلبی یا فردی که در خانه به آرامش نیاز دارد نمیشوند چهارشنبه سوری شهرمان رو خیلی دوس دارم . چهارشنبه آخر سال بر همه کسانی که قلبشان برای ایران و ایرانی میتپد همایون باد
آزاده
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۱۴ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
0
8
با سلام. مقاله بسیار روان و زیبایی بود که حال و هوای کودکی رو برای من زنده کرد. متاسفانه شب گذشته محله ما در تهران بیشتر شبیه میدان جنگ بود و تا ساعت 12 شب صداهای انفجار از دور و نزدیک شنیده میشد.
خیلی خوب میشه اگر خانواده ها از کودکی به فرزندان خودشون فرهنگ درست برگزاری مراسم و جشن های ایرانی رو یاد بدند تا به امید خدا هیچ وقت شاهد تلفات جانی و مالی در این جشن باستانی و در آستانه برگزاری سال نو نباشیم.
از عصر ایران و نویسنده مقاله صمیمانه سپاسگزارم
langar999
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۴۲ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
1
8
مگه ارمني ومسلمان داره سنتهاي ملي همه مشتركه 4شنبه سوري برااونام هست
احسان
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۱۸ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
5
5
من موندم اگه خدای ناکرده یه نا امنی کوچکی در کشور پیش بیاد این همه مواد منفجره میتونه که چه فاجعه ای به بار بیاره
مگه به هم خوردن امنیت باید همراه خصومت باشه
ما که دیشب تا نیمه های صبح از وحشت نتونستیم بخوابیم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۴ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
0
9
خیلی قشنگ نوشتی. مرسی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۴ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
0
6
خیلی قشنگ نوشتی. مرسی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
0
15
خیلی کار خوبی میکنید که سیر تغییرات غیر منطقی و ناهنجار رسم و آیین زیبایی مثل چهارشنبه سوری را به نسل جدید منتقل میکنید.
باشد که این زیباییها را بشناسند و حفظ کنند و از این همه اغراق و افراط پرهیز کنند.

با تشکر
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
0
10
دیشب به تبع چند سال قبل، به بچه ها یادآوری کردم که بعد از پریدن از روی آتش، چادر به سر کنید و بدون زنگ زدن با صدای زدن قاشق به کاسه هایتان به سراغ همسایه ها بروید، انصافا همه هم شاد و خوشحال بودند، هم کودکان که خوراکی و تنقلات گرفته بودند هم بزرگترها که گویی برایشان یادآور گذشته ها بود و با روی باز هرچه در خانه داشتند به بچه ها داده بودند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۶ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
0
14
در کشوری که اکثریت مردم غیر از پول چیزی دیگر را نمی شناسند چهارشنبه سوری با ترقه یک نعمت است. این حجم ترقه مانند مواد مخدر برای یک عده ای بسیار سودآور است. پس باید دست برادران قاچاقچی را قطع کرد.
وبگردی