با راننده اش، آشنا بودم. قبلاً سوار ماشین اش شده بودم.
به سنت مردم کاوی روزنامه نگاری ام، عادت ندارم فرصت ها را برای گفت و گو با مردم از دست بدهم و سر سخن را با راننده جوان تاکسی که جوانی رنگ پریده بود و سی و اندی ساله نشان می داد، باز کردم.
ابتدا از کارت سوختش گفت که از ابتدای سهمیه بندی بنزین به دستش نرسیده و او در تمام این مدت، بنزین را از بازار آزاد تهیه کرده است و البته از پیگیری های یک ساله اش گفت و از اینکه چقدر او را سردوانده اند بین تاکسیرانی و پلیس و پست و شرکت نفت.
سپس به تلخی گفت: ما از کجا شانس آورده ایم که از کارت سوخت شانس بیاوریم؟!
و بعد از آن، از تصادفی گفت که چهار سال پیش برایش اتفاق افتاد:
پیاده بودم، نفهمیدم که موتوری از کجا رسید، چگونه زد و چطوری در رفت. فقط می دانم که لگن ام شکست و استخوان های پایم خرد شد. هزینه بستری و دارو و درمانم، شش میلیون تومان شد. خانه ای را رهن و اجاره کرده بودم. 500 هزار تومان رهن و الباقی اجاره.
برای تامین هزینه های درمانم، خانه را پس دادم، 500 هزار تومان را گرفتم و اسباب و اثاثیه بزرگ خانه مثل یخچال، تلویزیون، فرش و ... را فروختم و قرض کردم و ناچار با همسرم به خانه پدری ام رفتم.
همسرم، تازه باردار بود و خودش هم نمی دانست. برای همین هم بارها و بارها هنگام عکسبرداری از پایم، وارد اتاق رادیولوژی شد. مسوولان رادیولوژی به او گفته بودند بیا پای همسرت را بگیر تا تکان نخورد والا مجبوریم مجدداً عکسبرداری کنیم، هزینه تان بالا می رود.
اما اتاق رادیولوژی و اشعه های خطرناک آن، آتشی بر جان زندگی ام شد. بچه ام با نقص عضو به دنیا آمد و قلبش هم دچار مشکل بود... و اکنون سه سال است که با این رنج دایمی زندگی می کنیم؛ با کودکی که فقط یک قلم از داروهایش هر هفته 60 هزار تومان دارد و معالجه قلبش و آنژیوگرافی، جراحی دستانش و هزار مشکل دیگر. هر شب که به خانه می روم، می گوید بابا برایم لپ لپ بخر و من با خود می گویم از کجا هر شب 1000 تومان پول لپ لپ بدهم برای این بچ؟
چندی پیش هم به بهزیستی رفتم تا بلکه بچه ام را حمایت کنند، قبول نکردند و پس از مدتها دوندگی 600 هزار تومان وام دادند که به درد و علاج بچه ام برسم و البته همان اول کار 40 هزار تومان از 600 هزار تومان را به عنوان عوارض و کارمزد و ... کسر کردند.
اینک، منم و این تاکسی قدیمی و اجاره خانه و هزینه های سرسام آور زندگی و خرج درمان کودکم و شبهایی که از شرم چشمان معصومش دیر به منزل می روم و پشت این فرمان در گوشه ای خلوت از خیابان های تهران گریه می کنم... .
راننده اینها را می گفت و در تمام طول مسیر، آرام و بی صدا اشک می ریخت و من هنگامی که او ماجرای وام 600 هزار تومانی و کسر 40 هزار تومان از این وام ناقابل را گوش می کردم، به ماجرای اخیر وکیلان همین راننده در مجلس و آن وام 100 میلیونی -که دعوا بر سر معوض یا بلاعوض بودنش هست- فکر می کردم.
بنابر اين وام 100 ميليون توماني خيلي هم كم است.
اين صحبتها مربوط به مدينه فاضله است كه خواهشا تا فاصله هزار كيلومتري از تهران دنبالش نگردين.
كه در آفرينش زيك گوهرند پس چه شد ؟
چو خواهي بگويم تورا درد دل
بگو آن همه بي ريايي چه شد ؟
غرور و طمع چشم ما را ببست
پس آن مردمان الهي چه شد ؟
بنياد امور ايثارگران و جانبازان ابلاغيه پرداخت وام مسكن سال 1378 را به بنياد شهرستانها ابلاغ نكرده است بنده بعد از كلي مشكل موفق شده ام يك آپارتمان خريداري كنم ولي هرگاه به بنياد شهرستان اصفهان جهت دريافت وام مسكن مراجعه مي كنم آقايان مي فرمايند ابلاغيه پرداخت وام براي سال 1387 هنوز ابلاغ نگرديده است قبلا مي گفتند مهرماه 87 ابلاغيه خواهد آمد ولي تا امروز هنوز خبري نشده است. من با كلي مشكل توانسته ام 3 ماه از صاحب خانه مهلت بگيرم تا انشاالله وام مسكن را در مهرماه گرفته و به فروشنده بپردازم لطفا با چاپ اين نامه مشكل بنده و ساير جانبازان كه دچار چنين مشكلي هستند را حل نمائيد من فقط تا پايان مهر فرصت دارم والا صاحب آپارتمان قولنامه را لغو ميكند و 5 ميليون تومان هم از من وجه تخلف مي گيرد. شما را به خدا اين مطلب را چاپ كنيد شايد مشكل ما حل شود.
چشم اگر بینا بود هر روز روز محشر است
مرسی
مسئولان فعلی باید جواب بدهند
لطفا پیام های به آن شکلی را تحویل مردم ندهید اینها آدرس غلط می دهند یعنی مردم خفه شوند و امام زمان می اید و به حساب این مسئولان و چپاولگران پاسخ می دهد . این نوع پیام ها توهین به مردم است .
ثانیا امیدوارم که این کار را تداوم ببخشید و همیشگی باشد و فرقی نکند که پشت میزهای ریاست این مملکت کدام گروه و جناح نشسته اند و اگر جریان هم خط با شما حاکم شد جریان زبان و گوش به فراموشی سپرده نشود.
ثالثا اینکه مردم ما هم باید با شنیدن دیدن این مسائل درس بگیرند و در وضعیت فعلی اینقدر خودخواه و فقط به فکر منافع خودشان نباشند و هر از چند گاهی مقداری به اطراف خود و افراد پیرامون آن توجه کنند و دستی سردی را به گرمی بفشارند و یقین داشته باشند که این کمک ها قبل از اینکه به دست نیازمند برسد به دست خدا می رسد.
آخر این که اگر بتوان یک NGO خیریه ملی و کاملا مردمی تشکیل داد که کاملا دور از مسائل حاشیه ای مانند مسایل سیاسی عمل کند این مشکلات به راحتی با مدیریت صحیح قابل حل است.
موفق و منصور باشید
مطمئنم تحمل اين انتقادات را ندارند و اين را بارها به اثبات رسانده.
فقط اميدوارم اگر بستند فقط اين بخش را ببندند و به بقيه سايت كاري نداشته باشند!
عصر ايران مثل اينكه ايران را با يك كشور دموكراتيك آزاد اشتباه گرفته. اطمينان دارم كه نقطه شروع اصلاح جامعه همين اطلاع رساني واقعيات و فشار افكار عمومي و رسانههاي آزاد بر مسوولان است. وقتي حكومتي جلوي آزادي رسانه در انتقاد را بگيرد عملا مانع اصلاح ميشود و نتيجهاش همين ميشود كه ميبينيم. واقعيات جامعه و كوچه و خيابان كيلومترها با اخبار اكثر روزنامهها و صدا و سيما و مصاحبههاي آقاي... فاصله دارند.
چقد زيباست آن قسمت نامه حضرت علي(ع) به مالك اشتر استاندار مصر كه ميفرمودند:
از مشاورانت آن كسي را به خود نزديكتر كن كه آزادتر به تو انتقاد ميكند و حقايق را صريحتر ميگويد.
در دنياي امروز رسانهها بايد مشاوران امين و نزديك حكومت باشند اما...
من هم يك جوان هستم مثل تمامي جوانها تا سه سال پيش وضعم بد نبود ولي يك شب در خانه ام بودم و مغازه ام كه در يكي از خيابانهاي اصلي شهر بود سرقت كردند همه دار و ندارم را بردند من هم تا خرخره زير قرض رفتم ولي همين نيروي تامين كننده نظم و امنيت وقتي من رفتم از آنها جواب خواستم كه مامور گشت شما كجا بوده كه مغازه بنده را سر خيابان اصلي شهر سرقت كرده اند و همه را برده اند خبر نشده .
همين امر باعث شد كه دزدي را گردن خودم بياندازد و همان اتهام قديمي كه به خاطر بيمه ات اين كار را كرده اي به من زدند و اين در صورتي است كه من اصلا بيمه اي نداشتم
من نمي دانم چه بگويم ولي اگر آنها حداقل همان اول به دنبال دزد مي رفتند من الان اينقدر بدهكار نبودم كه با خاطرش حاضرم كليه ام را هم بفروشم .
عزيزان اين را گفتم تا بدونيد من هم يكي از اين جوانها هستم كه نه معتاد بوده ام و نه اهل هيچ برنامه اي ولي خوب اين بلا هم سر ما آمد يعني فقر،بدبختي
ما را باش نماينده انتخاب كرديم كه براي خودشان كار كنند.
من هم يك خبرنگارم. اين نوع نوشتن از هزار سفر استاني رفتن بهتر است.موفق باشيد.
مشت بر سندان نكوبيد، حضرات نه اين اخبار ميخوانند، نه گوششان بدهكار اين حرفهاست، خدا امام راحل با ساده زيستي اش بيامرزد.
حتی الامکان شماها که با این اقشار آشنا هستید و اطلاع رسانی می کنید مسیری هم برای کمک به این قبیل هموطنان را فراهم نموده به اطلاع کاربران خود برسانید تا بلکه بخشی از در آنها توسط مردم فهیم فراهم گردد.
ولي من اميدي به بهتر شدن و اصلاح ندارم چون ....