جام جم
«تكليف آمريكا روشن است» عنوان سرمقالهي روزنامهي جام جم به قلم عباس محمدنژاد است كه در آن ميخوانيد؛امروز 13 آبان، سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا در سال 58 از سوي دانشجويان خط امام است. تاثير اين اقدام دانشجويان به اندازهاي است كه از آن به انقلاب دوم تعبير ميشود و اين تعبير، تاثير منطقهاي و بينالمللي آن را بروشني ترسيم ميكند.
اقدام دانشجويان انقلابي براي تصرف سفارت آمريكا در تهران، بدون شك خودسرانه و ناشي از هيجانات روزهاي پيروزي انقلاب نبود و بايد پيشزمينههاي اين حركت را در سابقه استعماري ايالات متحده در چند دهه قبل از پيروزي انقلاب بويژه كودتاي 28 مرداد 1332 جستجو كرد كه پيش از اين تاريخ، براي افكار عمومي روشن نبود اما آنچه خصومت روابط ايران و آمريكا را طي سالهاي پس از انقلاب تاكنون تازه نگه داشته، نوع سياست خارجي ايالات متحده آمريكاست كه اگر بخواهيم بر آن نامي بگذاريم، ميتوان آن را «سياست بازي رو» ناميد، يعني برخلاف برخي كشورها كه در سياستهاي اعلامي همواره با زيركي خاص از اعلام دوستي يا دشمني طفره ميروند، آمريكاييها دوستي يا دشمني خود را علنا اعلام ميكنند كه البته اين خصوصيت به غرور سردمداران اين كشور بازميگردد كه كشور خود را يكهتاز قدرت و ثروت جهان ميدانند و با اطمينان به اين 2 فاكتور تاثيرگذار جهاني، براحتي كشورهاي ديگر را تهديد، تضعيف و تطميع ميكنند و هر موقع لازم بدانند، حتي به حمله نظامي متوسل ميشوند. اين سياست آمريكا تكليف كشورها را با آن روشن ميكند.كشورهايي كه به طور سنتي همراه سياستهاي آمريكا هستند مانند انگليس، كشورهايي كه به خاطر وابستگي ناچارند سياستهاي خود را لااقل به ظاهر با سياستهاي آمريكا تنظيم كنند و دسته سوم، كشورهايي هستند كه مخالفت خود را با سياستهاي آمريكا بروشني اعلام ميكنند و همواره تحت فشارهاي سياسي، اقتصادي آمريكا به حيات مستقل خود ادامه ميدهند.
اين موضوع از اين نظر يادآوري شد كه تكليف ما با آمريكا از همان روز پيروزي انقلاب روشن بوده و هست و تا سياستهاي واشنگتن در قبال كشورمان تغيير نكند، همان مناسبات كه خود آمريكاييها منشأ آن هستند ادامه خواهد داشت و همانگونه كه رهبر انقلاب در آخرين سخنان خود تاكيد كردند سرانجام رويارويي ايران و آمريكا بن بست براي رژيم استكباري آمريكا خواهد بود.
در اين ميان، نبايد سياستهاي استعماري انگليس چه در دوران پيش از انقلاب و چه دوران پس از انقلاب تحتالشعاع آمريكا قرار گيرد، چراكه بخش مهمي از حافظه تاريخي ملت ايران دوران سياه نفوذ استعماري انگليس در 2 قرن گذشته بوده است. عملكرد كنوني دولت انگليس در خاورميانه و بويژه در قبال نظام جمهوري اسلامي نيز بيانگر اين واقعيت است كه هنوز تمايلات و خوي استعماري بر مواضع و رفتار وارث كنوني استعمار بريتانياي كبير سايه انداخته است و پيوند خوردن استقلال و امنيت ملي كشور با ميزان هوشياري و آمادگي ملي در برابر اقدامات دولت آمريكا كه تبعيت محض و كامل انگليس را ضميمه خود دارد ضرورت توجه بيشتر به ماهيت و ابعاد و ريشههاي سياست استعماري انگليس را مضاعف ميكند. حمايت آشكار و پنهان دولت انگليس از رژيم صدام در جنگ تحميلي عليه ايران، ميزباني گروهك تروريستي منافقين و تلاش براي مشروعيت دادن به فعاليتهاي اين گروهك در انگليس و حتي در ساير كشورهاي اروپايي و بويژه تلاش لندن براي جلوگيري از بسته شدن پرونده هستهاي ايران با وجود همه همكاريهايي كه ايران براي رفع سوءتفاهمها انجام داده، مواردي است كه ايجاب ميكند مردم و مسئولين در برابر سياستهاي استعماري دولت لندن هوشيارتر باشند.
كارگزاران
«سيزدهم آبان و پاسخ به يك نسل» عنوان سرمقالهي روزنامهي كارگزاران به قلم هدايتالله آقايي است كه در آن مي خوانيد؛ شايد براي نسل امروز در ارتباط با تصرف سفارت آمريكا توسط دانشجويان مسلمان و پيرو خط امام در سال 58 اين سوال مطرح باشد كه چرا تعطيلي سفارت به شكل و شيوه انقلابي صورت گرفت، در حاليكه با استقرار حاكميت جمهورياسلامي دولت ميتوانست طي تشريفات ديپلماتيك عذر سفير و كاركنان آمريكا را بخواهد و آنان را از كشور اخراج نمايد؟ البته اين سوال در ذهن جوانان وقتي تشديد ميشود كه ميبينند دولتمردان و بازماندگان اشغال سفارت آمريكا در سالهاي اخير براي ايجاد ارتباط با آمريكا بهصورت پيدا و پنهان از يكديگر گوي سبقت ميربايند. زيرا با پذيرفتن عدم تغيير در ماهيت نظام و رفتار آمريكا طي سه دهه گذشته و صرفا با حل احتمالي مشكل پرونده هستهاي ايران كه در دهه اول انقلاب اسلامي مطرح نبود و رفتن به سمت رابطه مجدد، مبناي اين حركت را همچنان مبهم و ناشناخته خواهد گذاشت.
براي تبيين حركت دانشجويان در سيزده آبان 1358 بايد به فضاي سياسي و فكري آن زمان برگشت و تامل نمود. تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي جريانات مخالف با رژيم شاهنشاهي بهطور عمده و تعيينكننده عبارت بودند از: 1 – طيفهاي چپ مذهبي كه با تأسي و تاثيرپذيري از بزرگان ديني چون امام خميني، آيتالله طالقاني، آيتالله منتظري و دكتر شريعتي در گوشه و كنار كشور از حوزههاي علميه تا دانشگاهها و بازار فعاليت ميكردند. 2-جناح چپ ماركسيستي كه با اتكا به تئوريهاي ماركسيسم لنينيسم يا مائوئيسم و با نگاه به منافع بلوكشرق تنور مبارزه عليه رژيم را گرم ميكردند. در آن زمان نفوذ آمريكا و حضور همهجانبه آن كشور در عرصههاي اقتصادي، نظامي و امنيتي ايران بهويژه با ساقطكردن دولت ملي دكتر محمد مصدق طي كودتاي ننگين 28 مرداد سال 32، نيز محور مبارزات انقلابيون را بر مسير بيرون راندن آمريكا از ايران استوار ساخته بود. بهطور طبيعي هر دو جريان سياسي رويكرد مخصوص بهخود را داشتند و به همين دليل رقابت بسيار فشرده و تنگاتنگي ميان آنها به چشم ميخورد.
اين رقابتها در محيطهاي دانشگاهي در اوج خود بود به نحوي كه اولويت مبارزه به شمار ميرفت. بعد از پيروزي و با برچيده شدن نظام شاهنشاهي موضوع برخورد با امپرياليسم آمريكا همچنان بر سر زبانها و بيپاسخ مانده بود و رفتهرفته گروههاي انقلابي مذهبي كه ماهيتا طرفدار جمهوري اسلامي به شمار ميرفتند در موضع انفعال قرار گرفتند، حركتهاي مشكوك سفارت آمريكا نسبت به تماس با چهرههايي كه چندان با نظام تازهپاي جمهوري اسلامي رابطه خوبي نداشتند و برخي تحركات ديگر، روشنفكران چپ مسلمان كه مركز ثقل آنها در دانشگاهها بود را براي خروج از انفعال به سمت تصرف سفارت آمريكا كشاند. اين حركت در روزهاي اوليه آنقدر جذابيت داشت كه باعث شد تقريبا تمامي سازمانهاي ماركسيستي و مذهبي شبهماركسيستي به دفاع از آن بپردازند. حمايت امام خميني(ره) از اقدام دانشجويان مسلمان پيرو خط امام نيز موجب تودهاي شدن تصرف سفارتخانه كه بعدها به لانه جاسوسي شهرت يافت، گرديد. نكته ظريف و پنهان در سايه روشن اين واقعه سياسي همين پشتيباني امام خميني بود كه نه از موضع جمهور اسلامي بلكه از ديدگاه يك شخص مبارز و انقلابي صورت گرفت و اشتباه بزرگ هم دولتي شدن حركت دانشجويان بود كه ميتوانست با همان ماهيت مردمي و انقلابي و در حد يك تلاش نمادين و پيامرسان محدود بشود. در شرايط فعلي كه مسوولان كشور به دنبال بهبود رابطه با كشور آمريكا هستند و از طرفي هم آمريكا در دوران زمامداري كلينتون حاضر به عذرخواهي نسبت به كودتاي 28 مرداد و دخالتهاي خود شد جاي دارد تا دستگاه ديپلماسي كشورمان آن حادثه تاريخي را با منفك كردن مواضع انقلابي از مواضع رسمي در آن سالها و نيز يادآوري حساسيتهاي جوانان پرشور در رقابت با نيروهاي فكري بلوك شرق زمينه را براي روابط با هزينههاي كمتر فراهم سازند و به عبارت ديگر همانقدر كه آمريكا از شعار «نه شرقي» انقلابيون ايران سود برد چنين هزينههايي هم تحت عنوان «نه غربي» شعار ايرانيان ميبايست پرداخت ميكرد كه شايد اين مقدار كمترين ميزان بود.
رسالت
در طول جنگ تحميلي آمريكا محوريت و مديريت كمكهاي مستقيم وغيرمستقيم 36 كشور جهان به صدام در جنگ با ايران را در اختيار گرفت. بعدها روزنامه “يو.اس.اي.تودي “ در گزارشي مستند از 114 شركت آمريكايي ، آلماني، هلندي، فرانسوي ،چيني و روسي نام برد كه در تجهيز صدام به سلاحهاي ميكروبي و شيميايي نقش داشتهاند.
از طرفي ديگر از نخستين روزهاي حمله عراق به ايران تا پايان جنگ، آمريكا به همراه ديگر قدرتهاي حاكم در شوراي امنيت مانع از صدور قطعنامهاي عادلانه شدند. و به رغم شواهد آشكار و مستند شروع جنگ از سوي عراق تا بيش از هفت سال مانع از گنجاندن كلمه “متجاوز” در قطعنامهها شدند، كلمهاي كه اگر مورد غفلت قرار ميگرفت دستاوردهاي هشت سال دفاع براي ايرانيان كمرنگ ميشد و سرانجام در قطعنامه 598 و پس از آن آخرين گزارش آقاي خاوير پرز دكوئيار دبير كل وقت سازمان ملل متحد، اين حق اثبات گرديد.
پس از جنگ، “ تحريم “ جنگي ديگرعليه بازسازي و سازندگي در ايران بود كه هنوز هم با هدف جلوگيري از توسعه جمهوري اسلامي ادامه دارد و تاريخ روابط بينالملل هيچ كشوري را سراغ ندارد كه به اندازه ايران در يك دوره زماني نسبتا كوتاه آماج اقدامات خصمانه يك قدرت بينالمللي قرار گيرد.
اما جداي از حقانيتها، اين ايستادگي دستاوردهاي بزرگي را نيز براي كشورمان داشته است . ايرانيان خود را از ميان اين همه بحران به خوبي بالا كشيدهاند . هنوز رقيب اصلي آن قدرت در راهبردهاي مطرح منطقهاي هستند و جمهوري اسلامي اولين كشور خاورميانه است كه آمريكاييها براي انجام مذاكره با آن مجبور به ارائه درخواستهاي مكرر هستند.
در ماجراي 13 آبان هر چند كه آمريكاييها همه بازيگران بينالمللي و توان نظامي خود را براي غلبه بر بحران گروگانگيري به كار گرفتند اما در نهايت مجبور شدند واقعيت قدرت ايرانيان را در قالب شروط مطرح شده بپذيرند و اكنون نيز هر آنچه تحت عنوان كنار آمدن با ايران در آمريكا مطرح شده و حتي به يكي از مباحث انتخاباتي مطرح ميان “ اوباما” و “مك كين “ تبديل شده، ناشي از مقاومتهاي ضد استعماري ايرانيان است .
ابتكار
«ترافيک ديپلماتيک تهران» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدمهدي پوينده است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها کمتر پيش مي آيد که ديدارهاي ديپلماتيک مقامات ايراني جايي در تيتر اخبار رسانه ها و جرايد نداشته باشد و بدون ترديد اين امر حکايت از گسترش همکاري هاي سياسي و اقتصادي ايران با دنياي بيرون از مرزهاي جغرافيايي دارد. اين مراودات سياسي و معاملات اقتصادي در حالي صورت مي گيرد که شوراي امنيت سازمان ملل تحت تاثير فشارهاي معدودي از قدرت هاي غربي، اقدام به تصويب غيرقانوني قطعنامه هايي عليه ميهن اسلامي مان نموده است و اين کشورهاي خودکامه با هدف انزواي ايران، به ظاهر تحريم هايي را بر کشورمان تحميل نموده اند! مخالفان دولت نيز که تا پيش از اين مدعي راديکال بودن سياست خارجي دولت بودند و دولت نهم را متهم به منزوي نمودن ايران در عرصه بين المللي مي کردند، اين روزها کمتر به خود اجازه مي دهند در اين باب سخن پراکني کنند چرا که کارنامه تحسين برانگيز دستگاه ديپلماسي و موفقيت هاي کسب شده در اين عرصه به هيچ وجه قابل انکار نيست.
نقش تاثيرگذار ايران در معادلات منطقه اي و جهاني و مباني ايدئولوژيک و انساني سياست خارجي ايران که با پايمردي دولتمردان بر حقوق ملت ها همراه است، ديگر کشورها را به ارتقاي سطح روابط شان با تهران تشويق مي کند. در عين حال، هيچ کشوري حاضر به چشم پوشي از فرصت فراهم شده براي مشارکت در طرح هاي صنعتي کشور به ويژه در بخش انرژي و گسترش مبادلات تجاري و اقتصادي با ايران نيست و به همين دليل با بي اعتنايي کشورها و بنگاه هاي بزرگ صنعتي و اقتصادي به قطعنامه هاي مذکور، شاهد گسترش روز افزون مراودات خارجي هستيم به طوري که بسياري از شرکت هاي آمريکايي نيز (خصوصا در بخش نفت و گاز) با دور زدن قوانين ايالات متحده، به انحا» مختلف درصدد حضور در طرح هاي ايران هستند. ديدارهاي ديپلماتيک موضوع اين نوشتار، پيامي آشکار براي دشمنان ايران و نشانگر شکست سياست هاي مداخله جويانه ابرقدرت ها در مواجهه با ديگر کشورهاست و لازم است تا سياست گذاران غربي، با توجه به توصيه هاي انديشمندان و صاحب نظران، دست از تقابل با ايران بردارند و در فضاي برابري و احترام متقابل، گفتگوهاي ديپلماتيک را با هدف حل اختلافات پايه ريزي کنند.
همچنين دستاوردهاي ديپلماسي دولت نهم در جلب مشارکت کشورهاي پيشرفته و يا در حال توسعه و جذب بازار کشورهاي منطقه و جهان سوم که منجر به افزايش سهم کالاهاي سرمايه اي نسبت به کالاهاي مصرفي در واردات و نيز افزايش صادرات غير نفتي به ديگر کشورها شده است، مخالفان دولت را در برابر اين پرسش جدي قرار مي دهد که «آيا عقب نشيني از اصول نظام و حقوق ملت تحت عناويني چون تنش زدايي يا گفتگوي تمدن ها دستاوردهاي بيشتري براي کشور داشته است يا پافشاري بر مباني نظام و دفاع از حقوق مردم؟!»
كيهان
اين اظهارات در آستانه سالروز تسخير لانه جاسوسي و روز ملي مبارزه با استكبارجهاني و هم چنين يك هفته مانده به انتخابات رياست جمهوري آمريكا، نشان دهنده مشي راهبردي سياست خارجي ايران در قبال مساله رابطه با آمريكا بوده و به نوعي به مباحث ايجاد شده در اين باره پايان مي دهد.
...مهم نيست فردا چه كسي انتخاب مي شود. آمريكا دشمن ما و راه رابطه ما و آمريكا بن بست خواهد ماند؛ چرا؟! علت را بايد در ماهيت دو طرف جستجو كرد. جمهوري اسلامي ايران در نظام حكومتي خود بر اسلام ناب محمدي(ص) تكيه دارد كه از ويژگي هاي آن ظلم ستيزي و عدالتخواهي است و آمريكا ماهيتي استكباري و ظالمانه دارد. بنابراين درگيري ايران و آمريكا يك درگيري ماهوي است و مادام كه طرفين بر ماهيت خود باقي هستند اين خصومت و درگيري ادامه خواهد داشت. و اما، سوي ديگر گرايش فطري مردم جهان به عدالتخواهي است و از اين روي هرچه زمان مي گذرد و پرده بيشتري از ماهيت واقعي آمريكا كنار مي رود، انزجار و دوري ملت ها از آمريكا و نزديكي آنان به ايران اسلامي شتاب بيشتري مي گيرد. پايان اين روند همانگونه كه رهبر معظم انقلاب اشاره دارند، بن بست آمريكاست نه ايران اسلامي.
آفتاب يزد
«تازه چهارمين است يا انشاءالله، آخرين؟» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛اي كاش بعضي اعضا و حاميان دولت نهم، كار خود را با بدگويي از گذشتگان آغاز نميكردند و ايكاش حداقل در ميانه راه، به بازنگري در برخي روشهاي تبليغي و ضدتبليغي خود ميپرداختند و نهايتا اي كاش بعضي از حاميان دولت نهم، به گونهاي سخن نميگفتند كه گويي اغلب مديران سابق، افرادي كمكار، سوءاستفادهگر و كمدانش بودهاند و اكنون <نخبهترين مديران> با <دستي كاملا پاك> مشغول <جبران كمكاريهاي گذشته> هستند. اگر برخي اظهارات و اقدامات سه سال اخير نبود، امروز مسئولان دولتي ميتوانستند در برابر افشاي ضعفهاي اين دولت بايستند و با صراحت بگويند <ما هم انسانهاي جايزالخطايي هستيم كه تلاش ميكنيم با حداقل خطا، حداكثر سود را براي مردم داشته باشيم.> اما به هر حال اين طور نشده است و لذا بايد اعتراف كرد كه افراد و گروههاي بيشتري انگيزه دارند تا ضعفهاي دولت نهم را علني كنند و بر روي آن تبليغ نمايند. به طوري كه اكنون در ماههاي پاياني مسئوليت دولت نهم و رئيس آن، گستره منتقدان پرانگيزه، به قويترين لايههاي حاميان اوليه دولت نيز نفوذ كرده است.البته در اين دولت كساني يافت ميشوند كه حتي در آرامترين فضاي سياسي، عملكرد آنها با برخي حواشي مواجه است. يكي از اين افراد، معاون پارلماني رئيسجمهور است كه در دو سه سال اخير نام او بارها شنيده شده است. نخستين بار، دو سال و چند ماه قبل، نام محمدرضا رحيمي مورد توجه رسانهها قرار گرفت. در آن زمان، محمود احمدينژاد به ديوان محاسبات رفته بود تا در جمع مديران اين نهاد مهم نظارتي سخن بگويد. رحيمي كه در آن زمان رياست ديوان محاسبات را به عهده داشت طي سخناني به تمجيد از احمدينژاد پرداخت و گفت: <در سوريه يك مسلمان – به من– گفت اگر بنا بود بعد از پيامبر اسلام (ص) پيامبر ديگري بيايد ميگفتم آن پيامبر، احمدينژاد است.>)1(
بار دوم، يك دستور احمدينژاد موجب شد كه نام رحيمي مورد توجه قرار گيرد. در تاريخ نوزدهم ارديبهشت ماه 86، برخي رسانههاي حامي احمدينژاد خبري را منتشر كردند كه نشان ميداد <با دستور رئيسجمهور، كليه اعضاي هيئت مديره بيمه ايران از كار بركنار شدهاند.> خبرهاي منتشره حاكي از آن بود كه دستور رئيس جمهور پس از آن صادر شده است كه رئيس ديوان محاسبات – محمدرضا رحيمي – گزارشي به احمدينژاد تقديم كرده و در آن به تخلفات متعدد اعضاي هيئت مديره بيمه ايران اشاره نموده است. احمدينژاد پس از مشاهده گزارش رئيس ديوان محاسبات، در ذيل آن، دستور بركناري كليه اعضاي هيئت مديره بيمه ايران را صادر كرد و براي توجيه دستور خود، خطاب به وزير دارايي نوشت: <مشاهده گزارش ديوان محاسبات كشور پيرامون عملكرد بيمه ايران، داير بر تخلفات گسترده مالي و سهلانگاري در حفظ حقوق مردم و بيتالمال، دل هر فرد آگاهي را ميسوزاند و صبر و تحمل هر مسئول متعهدي را ميربايد .>)2(دستور بركناري مدير عامل و همگي اعضاي هيئت مديره بيمه ايران، به تيتر نخست روزنامه رسمي دولت تبديل شد. اين روزنامه ضمن انعكاس دستور رئيس جمهور، با رئيس وقت ديوان محاسبات – محمدرضا رحيمي – نيز مصاحبهاي ترتيب داد كه نشان ميداد از ديد رئيس ديوان محاسبات، تخلفهاي انجام شده در شركت بيمه ايران <هولناك>)3( بوده است. البته سه روز بعد، روزنامههاي اصولگرا و اصلاحطلب خبر دادند كه دو تن از اعضاي معزول، به كار بازگردانده شدهاند؛ بدون آنكه در مورد تخلفات هولناك مورد ادعاي رحيمي، سخني به ميان بيايد!
يك سال و چند ماه بعد، بار ديگر نام رحيمي خبرساز شد كه البته اين بار، او در مقام معاون رئيس جمهور انجام وظيفه ميكرد. محمدرضا رحيمي در تاريخ ششم شهريور ماه 87 در گفتگو با خبرنگار ايرنا – خبرگزاري رسمي دولت – ادعا كرد: <بعد از اعلام شبهه در خصوص اصالت مدرك دكتراي آقاي كردان، نمايندهاي از طرف وي به دانشگاه آكسفورد اعزام شد كه چگونگي موضوع را بررسي كند. با مراجعه اين فرد به لندن مشخص شد مطالب مربوط به مدرك وزير كشور از روي سايت اينترنتي كاملاً حذف شده و اطلاعاتي در اين خصوص وجود ندارد كه وي اقدام به استخدام وكيل كرد. وكيل انگليسي از طريق مقامات قانوني، به سايت اصلي دانشگاه آكسفورد مراجعه و همه اطلاعات مربوط به دكتراي كردان را كه در جلسه اخذ راي اعتماد توزيع شده بود از آن سايت استخراج كرد. وكيل انگليسي بعد از مراجعه به مقامات قضايي انگليس، صحت مدارك را تاييد كرد و از طريق سفارت ايران براي آقاي كردان فرستاد كه اين مدرك شنبه گذشته – دوم شهريور – به دست وي رسيد و من شخصاً مدرك را ملاحظه كردم .>)4(
يك ماه و چند روز بعد، روزنامه رسمي دولت –ايران – نامه كردان به رئيس جمهور را منتشر كرد. برخلاف تأكيد رحيمي در خصوص تاييد مدرك كردان توسط مقامات انگليسي و ارسال آن از طريق سفارت ايران در لندن، در نامه وزير كشور خطاب به احمدي نژاد آمده بود: ...< نمايندهاي را به دانشگاه مذكور اعزام كردم تا نسبت به اخذ تاييديه اقدام نمايد. با مراجعه نماينده، اينجانب به يكباره و با ناباوري كامل با عدم تاييد دانشگاه مواجه شدم .>)5(
...چهار نمونه فوق كه همه آنها در كمتر از سي ماه اخير اتفاق افتاده است، مواردي ميباشد كه به رسانهها كشيده شده و ممكن است موارد ديگري نيز وجود داشته باشد كه رسانهها از آن بياطلاع ماندهاند. اما همين چهار نمونه ثابت ميكند كه رئيس جمهور معاوني براي خود برگزيده است كه حداقل ضعف او، خوش باوري و اعتماد غير متعارف به اطرافيان و حتي يك مسلمان سادهلوح سوري است. آيا آقاي احمدي نژاد مطمئن است چهارمين نمونه، آخرين سوژهاي است كه ميزان دقت معاون پارلماني رئيسجمهور را به نمايش ميگذارد؟ آيا از كسي كه گزارش او، مبناي تصميم ناگهاني رئيسجمهور قرار ميگيرد – عزل همه اعضاي هيئت مديره بيمه ايران – و سخن او در مورد سناريوسازي نمايندگان مجلس، ميتواند خوراك رسانههاي دوست و دشمن باشد، افتادن در چنين دامهايي پذيرفتني است ؟ آيا رئيسجمهور مايل است ضمن حفظ چنين همكاراني، كماكان دولت خود را دقيقترين و علميترين دولت تاريخ ايران بنامد؟
دنياي اقتصاد
مديريت بحران، ضرورتي ناگزير» عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دكتر سيد احمدميرمطهري است كه در آن آمده است؛ نه اقتصاد ايران و نه هيچ اقتصاد ديگري در جهان مصون از بحران بزرگ مالي جهان و ركود و كسادي اقتصادي برخاسته از آن نخواهد بود.
در اقتصادهايي كه در فرآيند جهانيسازي شاهد ادغام بازارهاي مالي آنها در بازارهاي جهاني بوديم، تاثير بحران جهاني قاطعتر، سريعتر و مشهودتر بوده است. اما در اقتصادي مانند اقتصاد ايران، آنگاه كه تلاطم بازارهاي مالي و شبكه بانكي به وقوع و گسترش ركود و كسادي در اقتصاد ميانجامد، آثار بحران را بيشتر ميتوان مشاهده كرد. بگذريم از آن كه سقوط قيمت نفت بيش از هر چيز نشانگر تسري بحران جهاني به اقتصاد ايران است. بدين ترتيب، ركود و كسادي جهاني از طريق آثاري كه به طور مستقيم بر تراز پرداختهاي اقتصاد ايران ميگذارد، بحران را منتقل ميسازد. در شرايط كنوني، اين تاثير عمدتا ناشي از كاهش بهاي نفت است. كاهش بهاي نفت و كاهش حجم فروش نفت ايران به سبب اجراي سهميههاي اوپك، درآمدهاي نفتي ايران را تحت تاثير قرار ميدهد.
اما آنچه اين شوك نفتي را از شوكهاي پيشين ناشي از سقوط قيمت نفت (مانند بحران ارزي سال 1374) متمايز ميسازد همراهي آن با ركود در اقتصاد جهاني است كه اين تقارن باعث كاهش درآمد ناشي از صادرات غيرنفتي در اقتصاد ايران نيز ميشود. عامل ديگري كه بر ابعاد بحران كنوني بر اقتصاد ايران ميافزايد به سبب محدوديتهايي است كه نظام بانكي و اعتباري ايران در ارتباط با نظام بانكي بينالمللي از آن آسيب ميبيند.
به عبارت ديگر، اكنون درآمدهاي ارزي ايران به شدت كاهش مييابد، ظاهرا فاقد ذخاير ارزي براي مقابله با آثار كاهش درآمدي هستيم و علاوه بر آن استفاده ما از امكانات بديل براي استفاده از منابع ارزي نيز به شدت محدود شده است. يعني تهديد ركود اقتصاد جهاني و تحديد منابع درآمدي توامان شرايط جديدي براي اقتصاد ايران رقم زده است.
در اين شرايط، آنچه قبل از هر چيز ضروري است پايان بخشيدن به گشادهدستي دولت در تخصيص منابع است. هرچند، ترديدي نيست كه تا حدود زيادي دولت ناگزير است كه گشادهدستياش را متوقف سازد؛ چراكه ديگر منابعي براي آن در اختيار ندارد. در مقابل، آنچه در اين ميان اهميتي بيش از پيش مييابد تعيين هدفها و تمهيدات مورد نظر در سياستگذاري اقتصادي و برنامهريزيهاي كلان كشور است. اين شرايط جديد اقتصادي قطعا بسياري از برنامههاي اقتصادي مانند طرح تحول اقتصادي و اجراي سياستهاي واگذاري اصل 44 و مانند آن را تحتالشعاع قرار خواهد داد. اما علاوه بر آن، تمشيت امور جاري نيز دشوارتر ميشود؛ چراكه درآمدها و هزينهها در بودجه دولت در شرايطي به شدت نابرابر و نامتوازن قرار خواهند گرفت و از سوي ديگر وجود ركود تورمي نيز وضعيت را دشوارتر ميسازد. پس در چنين شرايطي شكل و حضور دخالت دولت در اقتصاد متفاوت از شرايط متعارف اقتصادي است.
...براي مثال، با توجه به شوك شديد ارزي ميزان محدوديت منابع بسيار بيش از سطوح متعارف خواهد بود. در چنين شرايطي واگذاري تمام عيار تخصيص منابع به بازار ميتواند اختلالات جدي در اقتصاد پديد آورد. در حقيقت دولت است كه اكنون در برخي زمينهها بايد به طور موقت ميان مطالبات و امكانات پلي بزند تا نيازهاي معيشتي جامعه و نيازهاي كلان توسعه كشور كمترين اختلال و آسيب را ببيند. شناخت امكانات و مديريت مطالبات اقتصادي دو وظيفه مبرم دولت در شرايط كنوني است. چنين است كه در اين شرايط جاي خالي سازمان برنامه در مديريت بحران را بيش از هر زمان ديگري ميتوان احساس كرد.
مردم سالاري
سياست تهاجمي راهكار مقابله با آمريكا» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ امروز 13 آبان بيست و نهمين سالگرد تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران توسط دانشجويان پيرو خط امام است . اين واقعه فقط تهاجم به يك ساختمان و به گروگان در آوردن تعدادي كارمند نبود بلكه آنچه ماجراي تسخير لانه جاسوسي آمريكا را از اهميت فوق العاده برخوردار كرد اين بود كه اين اقدام در واقع تهاجم به سياست هاي استكباري آمريكا بود سياستي كه موجب شد امام خميني در سخنان و پيام هاي تاريخي خود عنوان « ام الفساد قرن » و « شيطان بزرگ » را براي آمريكا بكار ببرند و انقلاب بزرگي را در ايران رهبري كنند و به پيروزي برسانند كه عميق ترين انقلاب و گسترده ترين بيدارگري عليه استكبار جهان به ويژه آمريكاي جهانخوار است.
تسخير لانه جاسوسي آمريكا كه امام خميني آنرا انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ناميد بايد مبناي رفتار سياسي با آمريكا شناخته شود. در رفتارشناسي سياسي اين اقدام به معناي برخورد تهاجمي است . سياست تهاجمي در تعامل با دولت هاي سلطه گر تنها راه وادار كردن آنها به عقب نشيني است . اين سياست حتي اگر موجب عقب نشيني نشود اين فايده را دارد كه بيدارگري مي كند و ساير ملت ها را به ايستادگي در مقابل زورگويان و مستكبران تشويق مي نمايد. اين همان واقعيتي است كه در سه دهه اخير رخ داده و بسياري از كشورها و ملت ها با استفاده از تجربه انقلاب اسلامي ايران در برابر قلدري هاي آمريكا و ساير زورگويان بين المللي ايستادند و شرايط بين المللي را تغيير داده اند.
آنچه امروز در فلسطين و عراق و افغانستان در چارچوب فعاليت هاي ضداشغالگري جريان دارد و آمريكا و انگليس و فرانسه را دچار استيصال كرده گوشه اي از نتايج بيدارگري هاي انقلابي است كه به رهبري امام خميني در ايران به پيروزي رسيد و با سياست تهاجمي عليه آمريكا و ساير قدرتهاي استكباري ادامه يافت و تسخير لانه جاسوسي آمريكا يكي از فرازهاي درخشان آن بود. فروپاشي شوروي هر چند نتيجه عوامل متعددي است ولي ترديدي وجود ندارد كه انقلاب اسلامي ايران و بيدارگري هائي كه از رهگذر اين انقلاب صورت گرفت يكي از موثرترين عوامل اين فروپاشي بود.
امروز نيز در برابر آمريكا فقط سياست تهاجمي جواب مي دهد و راه هاي ديگر از جمله برخوردهاي منفعلانه اي كه گاهي مشاهده مي شود نتيجه اي جز گستاخ تر شدن دولتمردان آمريكائي و بالا رفتن مطالبات نامشروع آنها نخواهد داشت . خوي استكباري سردمداران دولت آمريكا به آنها اجازه نمي دهد به حقوق ملت ها احترام بگذارند و رفتار خود را در چارچوب مقررات بين المللي تنظيم نمايند. همانطور كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي در بيانات روز چهارشنبه هفته گذشته در ديدار دانش آموزان و دانشجويان فرمودند اختلاف ايران و آمريكا ريشه اي تر و فراتر از مسائل سياسي است . آنچه مانع اصلي است خوي استكباري سردمداران آمريكاست و تا اين مانع برطرف نشود دولت آمريكا قابل اعتماد نخواهد بود. دلالان سياسي آمريكا كه با قيافه هاي ظاهرا خيرخواهانه نسخه هاي مسالمت مي پيچند و سخن از افتتاح دفتر دوستي ايرانيان و آمريكائيان و كنسولگري و حفاظت منافع به ميان مي آورند فقط درصدد بازي دادن دست اندركاران هستند و پشت پرده همه اين بازي ها و ظاهرسازي ها چيزي جز باز گرداندن « شيطان بزرگ » و « ام الفساد قرن » به ايران با هدف شيطنت ها و مفسده انگيزي هاي گذشته وجود ندارد.