۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۰۸۷۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۹ - ۱۰-۱۰-۱۳۸۷
کد ۶۰۸۷۴
انتشار: ۱۰:۰۹ - ۱۰-۱۰-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از ‌آنها در زير مي‌آيد.

كيهان

«صبح نزديک است» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛ مقصر بزرگ در جنايات ددمنشانه و وحشيانه رژيم صهيونيستي که اين روزها در نوار غزه رقم مي خورد کيست؟ مردم مظلوم و بي گناهي که به علت شدت يافتن گرسنگي و تشنگي توانايي سرپا ايستادن ندارند چه برسد به مبارزه و دفاع، تازه ابزار دفاع را هم ندارند.يا سازمان ها و نهادهاي بين المللي بخصوص سازمان ملل متحد که از ابزار شوراي امنيت خود بهره نمي برد و به قطعنامه اي خشک و خالي بسنده مي کند و يا قدرت هاي غربي که حامي رژيم صهيونيستي در عملياتي کردن اهدافش هستند.يا بايد سران سازشکار عرب را مقصر دانست که علناً به همدستي و شريک جرمي با مقامات صهيونيستي روي آورده اند.

تکليف سازمان ملل و قدرت هاي غربي مشخص است و انتظار نمي رود که برخلاف مشي هميشگي شان با مردم مظلوم غزه همراهي کنند و طرحي نو دراندازند. انتظار عدالت از اين مجامع هم بيهوده است.تکليف اسرائيل و آمريکا هم روشن است، دشمن بايد دشمني کند. مي ماند، حاکمان غاصب عرب که بايد تأمل کرد چرا اکنون در عين ادعاي مسلماني دست در دست کينه توزترين دشمنان اسلام گذاشته اند. اين نوشته اندکي در اين باره کاوش مي کند.

1- ماهيت استبدادي حکومت هاي عربي و خلأ پشتوانه مردمي که سران عرب نسبت به آن وقوف و آگاهي دارند کار آنها را به جايي کشانده است که نااميد از يافتن پشتوانه مردمي در مقابل ملت هايشان به حمايت قدرت خارجي نيازمند شده اند و بدين ترتيب راه چاره را در مهار ملت ها و جنبش بيداري مي دانند و مي پندارند که تنها گزينه براي بقا  و موجوديت فعلي حکومتشان در گرو  حمايت نيروي خارجي است. از ديد کشورهاي سازشکار عرب در اين ميان تنها قدرتي که آماده کمک به آنها در مقابل خشم انقلابي ملت هاشان است، آمريکاست. و آمريکا هم به صراحت شرط خود براي قرار گرفتن در پشت اعراب و حفاظت از حکومت هاي استبدادي آنها را حمايت از رژيم صهيونيستي - فرزند خوانده کاخ سفيد در منطقه- اعلام کرده است.

نتيجه طبيعي اين بده و بستان ها در دام افتادن سران عرب در نزديکي و تعامل عريان با رژيم جعلي صهيونيستي است.

2- از سويي ديگر؛ براي اينکه پيوند و نزديکي سران عرب با آمريکا و رژيم صهيونيستي پيوندي وثيق و مستمر و ارتباطي غيرقابل گسست باشد، اعراب در يک بازي طراحي و مهندسي شده از سوي آمريکايي ها و اسرائيلي ها فريب عمليات و ترفندهاي آنها را خورده اند و احساس ترس از برنامه هاي منطقه اي ايران و بخصوص برنامه فناوري هسته اي جمهوري اسلامي در ذهن و روان آنها شکل گرفته است.

اين ترس غير واقعي که در واقع ساخته و پرداخته آمريکا و رژيم صهيونيستي به عنوان بخشي از سياست «ايران هراسي» است در حالي عينيت يافته است که ايران قدرت، نفوذ و امکاناتش را متعلق به جهان اسلام مي داند و در حقيقت امروز توانمندي جمهوري اسلامي اهرمي براي جلوگيري از سيطره و چپاول و زورگويي قدرت هاي غربي در منطقه است.

همچنانکه دو روز پيش رابرت بائر مأمور شناخته شده آژانس جاسوسي آمريکا (سيا) از اين حقيقت پرده برداشت و تأکيد مي کند که تنها ايران مي تواند به برتري غربي ها در خاورميانه پايان دهد.اين احتمال نيز قوت زيادي دارد که ايران هراسي بهانه  سران عرب براي همکاري و همراهي به سمت آمريکا و رژيم صهيونيستي باشد.

3- ترس از خود اسرائيل و حمله احتمالي اين رژيم به پاره اي کشورهاي عربي، دستاويزي براي سران عرب شده تا در دامن به خون آلود رژيم صهيونيستي و آمريکا جاخوش کنند. البته اين فرض خوشبينانه در حالي است که حاکمان ضعيف النفس عرب، قابليت ها و پتانسيل ملت هاي خودشان را به درستي نشناخته اند که اگر مي شناختند و ذره اي جرأت و جسارت به خرج مي دادند درک مي کردند که چگونه حزب الله و يا حماس به عنوان بخش هايي از امت اسلامي جلوي زياده خواهي هاي اسرائيل با موفقيت ايستاده اند.
اما فرض بدبينانه-بخوانيد واقع بينانه- اين است که سران و پادشاهان عرب براي حفظ حکومت خودشان دست به معامله زده اند و اينجاست که صحبت از فرض ها و احتمالات ديگر چيزي جز سالبه به انتفاء موضوع نيست.

4-خطاي استراتژيک اعراب در پذيرش  امکان صلح با اسرائيل از ديگر علت هاي پيوند ناميمون سران اين کشورها با رژيم صهيونيستي است؛  چرا که کشورهاي عربي خود اولين قربانيان صلح خواهند بود. طرح صلح خاورميانه تاکتيک نوين واشنگتن و همپيمانانش و رژيم صهيونيستي است تا در پوشش آن استراتژي «خاورميانه بزرگ»- که به اذعان کارشناسان و تحليلگران منطقه و حتي غربي شکست خورده است- را ترميم و زمينه احياي مجدد آن را فراهم آورند.

هرچند که امروز با جنايات هولناک و وحشيانه صهيونيست ها در حمله به مردم بي دفاع و مظلوم غزه نقاب دروغين صلح کنار رفته و چهره کريه و خوي حيواني مدعيان صلح و حقوق بشر عيان گرديده است.

5-«اسرائيل در مسير سراشيبي و اضمحلال قرار گرفته است».  اين گزاره عصاره و شالوده انواع اظهارات و  اعتراف هاي کارشناسان و تحليلگراني است که طي ماه هاي اخير با شدت يافتن بحران متعدد و مستمر در رژيم صهيونيستي بر آن تاکيد و تصريح دارند. در همين راستا تلاش و نقش آمريکا براي نجات اسرائيل از ورطه نابودي و اضمحلال در زمره علت هايي است که فرآيند نزديک شدن اعراب به اسرائيل  را تسريع مي کند. چون شرط لازم  نجات رژيم صهيونيستي امن سازي محيط پيراموني آن است. برگزاري اجلاس  اديان در نيويورک، رايزني هاي ديپلماتيک مقامات عربي با قدرت هاي غربي و... در همين زمينه ارزيابي مي شود.

6-و بالاخره ترس از قوت گرفتن گروه هاي مقاومت و محبوبيت فزاينده آنها در ميان ملت هاي  مسلمان- همچنانکه امروز حزب الله به عنوان «الگوي مقاومت» در ميان ملت هاي اسلامي و آزاديخواه دنيا مطرح است- باعث شده است تا سران برخي کشورهاي اسلامي و حاکمان خوش نشين و عشرت طلب حکومت هاي عربي براي جلوگيري از اين حرکت بيداري و آگاهي بخش به رشد و نضج گروه هاي مقاومت همچون حماس تمايلي نشان ندهند زيرا که با اين اوصاف اولين ثمره عملي شکل گيري گروه هاي مقاومت به چالش کشيده شدن حکومت هاي سست بنياد و استبدادي عربي است که با روح مقاومت و ايده خودباوري و طرد خودباختگي در تضاد و تعارض مي باشد و از  همين روي است که سران سست عنصر عرب  به طرف واشنگتن  و تل آويو مي غلطند.

هرچند  برخي سران منافق از ترس و ضعيف النفسي  به جبهه و اردوگاه کفر نزديک شده اند، اما آنچه زمانه نشان مي دهد و در افقي نزديک بايد به نظاره  نشست، پيروزي اسلام ناب محمدي(ص) و پيروان عاشورايي آن است که امروزه از نگاه هيچ صاحبنظر واقع بيني قابل انکار نيست.

كارگزاران

«كارگزاران سازندگي و آينده ايران» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كارگزاران به قلم سيدحسين مرعشي است كه در آن مي‌خوانيد؛ كارگزاران سازندگي ايران از معدود گروه‌هايي است كه به دليل كاركردهاي گذشته خود همواره مورد نقد و بررسي قرار گرفته است اما آينده ايران از منظر كارگزاران موضوعي است كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است. قبل از ورود به بحث آينده ايران و از آنجا كه آينده ادامه روند گذشته است و نگاه به آينده بدون تكيه به كاركرد گذشته بيشتر به ادعا شباهت خواهد داشت و در ايران ما از اين نظر با مشكلات جدي مواجه هستيم، به عبارتي ما ايراني‌ها هنوز نياموخته‌ايم كه ادعاهاي افراد را با سابقه آنان محك بزنيم.

نمي‌دانم آيا در ساير كشورها، مردم با چنين مشكلي مواجه هستند يا نه؟ ولي در ايران در سطح وسيعي به افراد و گروه‌هايي برمي‌خوريم كه بدون داشتن كوچك‌ترين تجربه و سابقه‌اي، ادعاهاي بزرگ مي‌كنند و كشور و ملت را سرگرم مي‌كنند يا بهتر بگويم سركار مي‌گذارند!! من به عنوان فردي كه سال‌ها مسووليت اجرايي داشته و به خوبي با فاصله زياد بين آرزوها و واقعيت‌ها آشنا هستم و نيز در دو دوره مبارزه انتخاباتي براي ورود به مجلس پنجم و ششم شاهد ادعاهاي رنگارنگ رقبا بوده و البته خودم هم شايد لاف‌هايي زده باشم، به خوبي با اين بيماري اجتماعي آشنايم كه متأسفانه در موارد زيادي افرادي كه فقط و فقط آرزوهاي بزرگ و خيالات بلند دارند، بدون آنكه حتي قصد اقدامي را داشته باشند، افكار عمومي را به استخدام مي‌گيرند و... بگذريم.

كارگزاران سازندگي به عنوان بخشي از مردان يا ياران هاشمي رفسنجاني كه در ميانه دولت دوم ايشان و در آستانه انتخابات پنجمين دوره مجلس شوراي اسلامي، يك نهضت سياسي- اجتماعي جديد را پايه‌گذاري كردند، در يك نگاه كلي گروهي تكنوكرات و مسلمان هستند كه در چارچوب نظام جمهوري اسلامي فعاليت مي‌كنند.

كارگزاران سازندگي نوگرايي در توسعه و عمران شهري، حمايت از صنعتي‌شدن ايران، اجراي برنامه تعديل اقتصادي، دفاع از كاهش نرخ ماليات‌ها براي رونق اقتصادي، حمايت از سرمايه‌گذاري خارجي، پيگيري سياست تشنج‌زدايي و تعامل با جهان، قدرت تعامل با جناح‌هاي سياسي كشور، حمايت از رقابتي‌شدن اقتصاد و احترام به رقابت‌هاي سياسي را در كارنامه خود ثبت كرده‌اند. آينده از منظر كارگزاران در يك كلام بازسازي شكوه ايران و تبديل ايران به يكي از قدرت‌هاي برتر جهان است و البته واضح است كه بازسازي شكوه ايران در دوران جديد مترادف با صنعتي‌شدن ايران است.

ايران باشكوه، واقعيت گذشته تاريخي كشور ماست و اينكه چه شد و از كي و چرا و به كدام دليل يا با مبتلا شدن به كدامين بيماري مزمن، ايران باشكوه كه در متن تحولات جهاني قرار داشت به حاشيه رفت موضوع قابل مطالعه و دقتي است كه در جاي خود بايد مورد بحث قرار گيرد، ليكن بازسازي شكوه گذشته ايران يا صنعتي‌شدن ايران به معني جامع كلمه و صعود به قله‌اي كه ايران يكي از ده قدرت بزرگ صنعتي جهان باشد، هدف والاي كارگزاران سازندگي ايران است. البته بايد اعتراف كنيم كه كارگزاران متناسب با اين هدف بزرگ، سازمان خود را استقرار نداده و تشكيلات امروز كارگزاران براي تحقق چنين هدفي بسيار ناكارآمد است. و اما راهكارهاي بازگرداندن شكوه به ايران يا به تعبير قابل فهم امروز، صنعتي شدن ايران كدام است؟ عزيمت ايران به سمت صنعتي شدن لوازمي دارد كه من آنها را به عنوان پيش‌نياز مي‌شناسم. اولين پيش‌نياز صنعتي شدن ايران، پايان دادن به دغدغه‌هاي سياسي و اجتماعي داخلي است. از آغاز تحول‌خواهي ايرانيان حدود دويست سال و از پيروزي مشروطيت صد سال و از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي قريب سي سال مي‌گذرد ولي هنوز دغدغه حكومت قانون، دموكراسي، آزادي، سازگاري دين و آزادي و... دغدغه اصلي ايرانيان است و هنوز هم، همه ايراني‌ها احساس مثبت و مشتركي نسبت به نظام و كشور خود ندارند.

از منظر كارگزاران، جمهوري اسلامي بر مبناي معماري امام راحل(ره) كه فرمودند جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد، نظام بهينه‌اي است كه مي‌توانست و مي‌تواند به همه اين دغدغه‌ها پايان دهد. هيچ وقت از خود پرسيده‌ايم كه ما ايراني‌ها تا كي بايد به جاي هزينه كردن براي توسعه كشورمان، هزينه‌هاي سياسي- اجتماعي را بپردازيم، آيا صدسال هزينه براي استقرار يك نظام جامع و مانع سياسي- اجتماعي كافي نيست؟ جمهوري اسلامي يعني نظامي كه تمام اركان آن با رأي مردم شكل مي‌گيرد، مردم با آزادي رأي مي‌دهند، حكام در مقابل مردم مسوولند، قدرت با رأي مردم جابه‌جا مي‌شود و در عين حال احكام اسلام در آن مراعات مي‌شود و از نظر كارگزاران اصلاحات سياسي در ايران يعني استقرار كامل نظام جمهوري اسلامي بر مبناي معماري امام و پايان‌دادن به دغدغه‌هاي همه ايراني‌ها، به طوري كه همه بگومگوها تمام شود.

پيش‌نياز دوم عزيمت به سمت صنعتي شدن ايران، حل و فصل مسائل سياسي در عرصه بين‌المللي است. لازمه انقلاب، ستيز با قدرت‌هاي حامي شاه و مداخله‌گران در امور داخلي ايران بوده و ما مي‌بايست با صلابت از حقوق خود دفاع و بر استقلال ايران پافشاري مي‌كرديم كه كرديم و نيز در دوران دفاع مقدس همه متجاوزان به ايران را پشيمان كنيم كه كرديم و اما در دوران سازندگي و توسعه اقتصادي ما نيازمند سياست‌هاي راهگشا براي صنعتي شدن هستيم. ما بايد با حفظ هويت و استقلال خود با جهان تعاملي سازنده داشته باشيم، ما براي صنعتي شدن نيازمند تكنولوژي، سرمايه و بازارهاي جهاني هستيم. چيزي كه امروز ما از آن به استكبارستيزي ياد مي‌كنيم شايد به معني واقعي كلمه، به ايران‌ستيزي تبديل شده باشد.

ما كشوري هستيم كه يك درصد جمعيت جهان، يك درصد مساحت جهان و حدود 2/1 درصد توليد ناخالص جهان را دارا هستيم، ما در شرايط امروز قدرت لازم براي ستيز با اين قدرت يا آن قدرت صنعتي را نداريم، ضمن آنكه ما مسووليتي براي هدايت جهان هم نداريم، ما مسووليم كه ايران مستقل و آزاد و با فرهنگ ملي و مذهبي خود را به شكوه و عظمت لازم برسانيم و اين مهم جز با تعامل با جهان ممكن و ميسر نمي‌باشد. و پيش‌نياز سوم براي صنعتي شدن، پي‌ريزي يك اقتصاد آزاد و متكي به رقابت است. فعاليت آزاد بنگاه‌هاي اقتصادي، ورود و خروج آزادانه اشخاص حقيقي و حقوقي به بازارها، كوچك شدن دولت، تبديل دولت از يك دولت مداخله‌گر به يك دولت سياستگذار و هدايت‌گر، گردش آزاد اطلاعات، امنيت اقتصادي و قضايي مناسب، اصلاح سيستم اداري و پايان‌دادن به فساد در سطوح مختلف، لازمه حركت به سمت صنعتي شدن است. و پيش‌نياز چهارم، تعامل با اقتصاد جهاني و يافتن نقش مناسب و قابل قبول براي ايران در تقسيم كار جهاني است. امروز اقتصادهاي موفق، اقتصادهايي هستند كه در تعامل با اقتصاد كشورهاي پيشرفته و صنعتي عمل مي‌كنند.

ما بايد جايگاه، ماموريت و سهم خود از اقتصاد جهاني را بازتعريف كرده و برآن پافشاري كنيم. و نكته آخر استمرار سياست‌هاست. پايداري و استمرار در سياست‌ها رمز موفقيت ما خواهد بود. به‌ياد داشته باشيم كه چين قدرتمند امروز با سي سال ايستادگي بر سياست‌هاي جديد فاتح بازارهاي دنيا شده است. چين امروز به مراتب بهتر از گذشته مي‌تواند از فرهنگ و عزت خود دفاع كند. به اميد آن روز كه ايران كشوري صنعتي، پيشرفته، با شكوه، با فرهنگ، عاري از فقر و تهيدستي، امن، آرام و با مردماني با نشاط و مؤمن باشد. ان‌شاءالله.
نو ز كجا مي‌رسد، كهنه كجا مي‌رود؟
ورنه «وراي نظر» عالم بي‌منتهاست

جمهوري اسلامي

«دربارهاي عرب مسئول جنايات صهيونيست ها در غزه» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ دور جديد حملات جنون آميز ارتش صهيونيستي به نوار غزه قربانيان زيادي را از مردم اين منطقه گرفته است . اين حملات بلافاصله پس از هماهنگي صهيونيستها با سران عرب صورت گرفت و دقيقا با چراغ سبز رژيم هاي مفلوك عرب عملي شد. تزيپي ليوني وزير خارجه رژيم صهيونيستي به محض پايان يافتن ديدارش با حسني مبارك از همان محل كاخ رياست جمهوري مصر به تهديد ساكنان غزه پرداخت و دو روز بعد هم تهديداتش را عملي كرد. بدين ترتيب عليرغم آنكه برخي تحليل گران سياسي دربارهاي عرب را به « سكوت » متهم كرده اند ولي واقعيت اينست كه آنها عملا به جبهه اشغالگران صهيونيست و حاميان آنها پيوسته اند.بعلاوه ديدار شيمون پرز با ملك عبدالله پادشاه عربستان و « طنطاوي » شيخ الازهر نيز نوعي همدستي آنها با صهيونيستها را در افكار عمومي ملت هاي عرب و مسلمان به تصوير مي كشد. گزارش هائي منتشر شده اند كه نشانگر دودوزه بازي و فريبكاري قاهره در مورد مردم غزه هستند.

رهبران حماس فاش كرده اند كه رژيم قاهره به آنها اطمينان داده بود كه هيچ حمله اي از جانب اسرائيل عليه غزه صورت نخواهد گرفت . اين موضع قاهره باعث اطمينان رهبران حماس شده و اكنون آنها با تلخكامي احساس مي كنند كه توسط رهبران قاهره فريب خورده و غافلگير شده اند. رقم بسيار زياد تلفات فلسطيني ها در غزه ابعاد فاجعه را به تصوير مي كشد و نشان مي دهد كه صهيونيست ها براي اقدامات جنون آميز خود حد و مرزي نمي شناسند. ماهيت رژيم كمپ ديويدي قاهره ايجاب مي كند تا اين اندازه با اشغالگران صهيونيست هماهنگي كنند كه زمينه هاي تحقق اهداف دشمن را فراهم سازد. از جمله اينكه گذرگاه رفح در طول دوره طولاني محاصره غزه به طور كامل توسط رژيم قاهره مسدود شده بود ولي اكنون براي پذيرش مجروحان و ارسال مواد غذائي و سوختي بطور موقت گشوده شده است.

كساني تصور نكنند كه رژيم قاهره به خاطر دلسوزي نسبت به مردم غزه اين گذرگاه مسدود را گشوده است كه اگر اين چنين بود قاهره اصولا نمي بايستي اين گذرگاه را مي بست . رژيم كمپ ديويدي قاهره براي فرار از شماتت و اعتراض ملت هاي عرب و مسلمان و به منظور سرپوش گذاشتن بر همكاري خود با اشغالگران دست به اين مانور تبليغاتي زده و در واقع هنوز هم گوش به فرمان صهيونيست هاست و فقط براي مهار فشارهاي سياسي ـ تبليغاتي خود را دلسوز فلسطيني ها معرفي مي كند.

بايد پرسيد چرا رژيم هاي عربي با صدور بيانيه هاي محكوم كننده و اقدامات جدي و موثر عليه رژيم صهيونيستي و حاميانش به نداي مظلوميت مردم غزه پاسخ نمي دهند البته پاسخ اين سئوال روشن است . اشتياق اعراب سازشكار براي به زانو در آوردن مردم غزه و سرنگوني دولت حماس كمتر از خشم و خروش سران رژيم صهيونيستي نيست . تكليف جناح خائن فتح و طيف مزدور محمود عباس هم كه پيشاپيش روشن است . رسانه ها و مقامات صهيونيستي اعتراف مي كنند كه اصل طرح محاصره غزه و سركوب حماس از جانب محمود عباس و دستيارانش پيشنهاد شده بود و هنوز اين جناح خائن با توقف محاصره غزه به شدت مخالف است . اين حس انتقام جوئي محمود عباس و جناح خائن فتح از مردم غزه به طرز محسوسي بر معادلات سياسي فلسطين اثر گذاشته و اين جناح خائن را به گرگهاي گرسنه اي مبدل ساخته كه به سادگي حاضرند پيكر مردم غزه را بدرند.

اين صحنه هاي دلخراش براي درك ماهيت واقعي اعراب سازشكار و افشاي نقش پادوهاي اسرائيل در صحنه فلسطين بسيار تكان دهنده و شرم آور است .هرگز تصور نمي شد روزي شاهد اصرار دولتهاي مرتجع عرب و چراغ سبز آمريكا براي سركوب ملت فلسطين باشيم . هرگز انتظار نداشتيم روزي فرابرسد كه سران خائن عرب براي سركوب فلسطيني ها اسرائيل را تشويق به جنايت كنند. ملتهاي مسلمان و عرب و بويژه فلسطيني ها اين صحنه هاي حيرت انگيز را هرگز فراموش نخواهند كرد و براي كودكان غزه و نسل هاي آينده خاطرات خود را سينه به سينه منتقل و بازگو خواهند نمود.

صهيونيستها هم تصور نكنند كه با نسل كشي در غزه مي توانند چيزي را به نفع خود تغيير دهند. اشغالگران همواره ادعا كرده اند كه با اين جنايات خود درصدد دستيابي به امنيت و آرامش هستند ولي فراموش كرده اند كه جنايات مستمر آنها در طول اين دوران 70 ساله هم نتوانسته امنيت مورد انتظار اشغالگران را تامين كنند.

اگر جنگ 33 روزه باعث تامين امنيت اشغالگران شد و اگر شخم زدن خاك لبنان توسط بمباران هاي هوايي و گلوله بارانهاي مستمر از طريق زمين و دريا و هوا كوچكترين امتيازي را به نفع صهيونيستها باعث شد اسرائيل از جنايات جنگي در غزه هم سود خواهد برد. رفتار جنون آميز ژنرال هاي ارتش صهيونيستي نشان مي دهد كه آنها دچار سردرگمي شده اند و ناكامي و شكست را به چشم خود مي بينند ولي اميدوارند با جنايت بيشتر معجزه اي رخ دهد و اشغالگران جنايتكار به آرامش روحي برسند كه هرگز نخواهد رسيد.

احزاب تندروي صهيونيستي با اهداف انگيزه ها و انتظارات ديگري بر طبل جنگ مي كوبند و مايلند براي جلب آرا صهيونيستهاي سرخورده و نااميد از هر فرصتي بهره گيري كنند و چنين وانمود سازند كه گويا راهكار خروج از بن بست و بحران كنوني را مي دانند و با جنايات بيشتر مي توانند گره كور مشكلات خود را بگشايند.

تصادفي نيست كه ايهود المرت تزيپي ليوني ايهود باراك و نتانياهو هر كدام با ديدگاهي متفاوت ولي با انگيزه هاي مشترك بر طبل جنگ مي كوبند. آنها اگر چه مايوس و ناكام و شكست خورده به نظر مي رسند ولي براي فريب دادن شهرك نشينان شرور صهيونيست چنين وانمود مي كنند كه با توسل به سياست مشت آهنين مي توانند امنيت شهركهاي صهيونيست نشين را تامين كنند. لكن موج مهاجرت منفي از سرزمين هاي اشغالي و بازگشت صهيونيستها به سرزمينهاي زادگاه خودشان در شرق و غرب نشان مي دهد كه ديگر كمتر كسي فريب آنها را مي خورد و كمتر كسي از صهيونيستهاي مهاجر زندگي نكبت بار و پرتنش در اسرائيل را به زندگي كردن در جاي ديگر ترجيح مي دهد.

مسئله اينست كه سران جنايتكار رژيم صهيونيستي مايلند از آخرين فرصتهاي باقيمانده براي نسل كشي عليه فلسطيني ها هم سو استفاده كنند و با كشتار و سركوب مردم غزه عقده هاي رواني خود را جبران ننمايند. صرفنظر از اينكه در ذهن عليل رهبران رژيم صهيونيستي چه مي گذرد سرنوشت جنگ 33 روزه و ناكامي مطلق ارتش صهيونيستي در آن صحنه ها يك واقعيت بزرگ را ثابت كرد و نشان داد آنها كه باد بكارند طوفان درو خواهند كرد. اسرائيل با اين جنايات خود خوشه هاي ناامني و انتقام عليه خود را بارور مي كند و از نسل كشي در غزه نيز ميوه اي بهتر از سرنوشت جنگ 33 روزه را برداشت نخواهد كرد . جنايت غزه فقط يك نتيجه خواهد داشت و آن راسخ تر شدن عزم ملت فلسطين و ساير ملت هاي مسلمان بر مبارزه تا نابودي رژيم صهيونيستي.

آفتاب يزد

«تدبير 400 ميليارد دلاري» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ در ماه‌هاي گذشته اخبار گوناگوني در خصوص تعرض به سرمايه‌هاي ايرانيان در بعضي كشورهاي خليج فارس از جمله امارات عربي متحده - به ويژه دوبي - منتشر شده است. تعدادي از نمايندگان مجلس نيز پيگيري‌هايي در اين مورد به عمل آوردند كه نتايج آن به اطلاع مردم نرسيد. در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد يكي از مهم‌ترين وظايف دولت، پيگيري علل و عواملي است كه موجب مشكل آفريني برا ي هموطنان شده است. زيرا اين امكان وجود دارد كه ناآگاهي به برخي ضوابط توسط ايرانيان يا سوء استفاده برخي عوامل با نفوذ اما غيررسمي در كشور مقصد، موجب بروز چنين مشكلي شده باشد. بديهي است هر كشوري كه سرمايه‌پذيري را در دستور كار خود قرار داده است تلاش مي‌كند با افزايش اعتماد سرمايه‌گذاران شرايط را براي جذب سرمايه‌‌ از كشورهاي مبدا جديد فراهم سازد. سران امارات نيز به خوبي مي‌دانند كه تنها عامل ورود سرمايه به آن كشور، احساس امنيتي است كه در اثر سال‌ها تلاش به وجود آمده است. البته در اين ميان يك استثنا به نام ايرانو سرمايه‌گذاران ايراني وجود داشت كه هجوم آن به طرف امارات - به ويژه دوبي - پيش از آ‌نكه ناشي از اعتماد به ثبات در امارات باشد از احساس ناامني - واقعي يا رواني - در ايران ايجاد شده بود. در اين مورد سخن بسيار است و بايستي در فرصتي ديگر به آن پرداخته شود.

اما براي روشن شدن بحث، تنها مي‌توان به تذكراتي اشاره كرد كه در سه سال گذشته، بارها توسط رئيس قوه قضائيه مطرح شد و از مسئولان دولتي درخواست گرديد مراقب برخي اظهار نظرها و اقدامات باشند. رئيس قوه قضائيه معتقد بود گاه يك گام يا يك كلام كه به بهانه‌هاي گوناگوناز جمله مبارزه با مفاسد اقتصادي اقدام يا بيان مي‌شود عامل بزرگ فـرار سـرمايه‌ها است. لذا رئيس قوه قضائيه اين اقدامات و اظـهـارات را »بـدترين مفسده« ناميد. اما متاسفانه اين هشدارها، آنگونه كه انتظار مي‌رفت مورد توجه قرار نگرفت. از سوي ديگر، سرمايه‌گذاري اتباع يك كشور در كشورهاي ديگر، با هر انگيزه اوليه‌اي كه صورت گرفته باشد در صورت ايجاد بستر لازم مي‌تواند منافعي براي كشور مبدأ نيز داشته باشد. اين موضوع در خصوص كشورهايي مانند ايران و امارات كه فاصله جغرافيايي آنها بسيار كم مي‌باشد مي‌تواند با مزيت‌هاي بيشتري پيگيري شود كه شرط آن ، حفاظت و حمايت از سرمايه هموطنان توسط دولت مي‌باشد. ظاهراً در اين مورد نيز ما دچار ضعف‌هايي هستيم كه نتيجه آن، در رفتار نامناسب با بعضي سرمايه‌گذاران ايراني آشكار گرديد.

در حالي كه در سال‌هاي اخير حجم سرمايه‌هاي ايرانيان در امارات ، آنقدر زياد بوده است كه قطعاً خروج آن مي‌توانست - و مي‌تواند - موجب بحران‌هايي در اقتصاد آن كشور يا تشديد بحران‌هاي موجود شود . پس اگر برخي افراد با نفوذ بدون واهمه از احتمال ورود خسارت به اقتصاد امارات و عليرغم تلاش گسترده مسئولان عالي‌رتبه دولت امارات براي جلوگيري از تير‌گي روابط با ايران و خروج سرمايه‌ايرانيان، هر روز فشار بر ايرانيان را افزايش دادندبايستي ريشه آن را در ضعف پيگيري دستگاه ديپلماسي كشورمان كشف كرد. به عبارت ديگر در بحران ايجاد شده براي ايرانيان، افراد بانفوذ و مقامات رسمي امارات، هيچ‌گاه خود را با حاكميت ايران و اراده يكپارچه ايرانيان مواجه نديده‌اند.

به هر صورت برخي حوادث ناگوار، انگيزه‌اي براي بعضي سرمايه‌گذاران ايراني ايجاد كرده بود تا به دنبال محل امن‌تري باشند و سرمايه خود را منتقل نمايند. درست در همين شرايط، بحران اقتصادي جهان بر اقتصاد كشورهاي خليج فارس سايه انداخت و بيش از همه، امارات را تحت تأثير قرار داد و بر علاقمندي برخي سرمايه‌گذاران ايراني در امارات براي يافتن نقطه جديد سرمايه‌گذاري افزود.

روز گذشته يكي از روزنامه‌هاي نزديك به دولت، از آمادگي 400 ميليارد دلار سرمايه متعلق به ايرانيان براي بازگشت به كشور خبر داده است. اين خبر مي‌تواند بسيار خوشحال كننده باشد اما اين خوشحالي در صورتي تداوم مي‌يابد و به اقدام عملي منجر خواهد شد كه در مرحله اول، زمينه‌هاي قبلي كه منجر به فرار سرمايه‌ها شده بود اصلاح شود و در مرحله دوم، امنيت سرمايه و سودآوري آن در داخل كشور تضمين گردد كه انجام هر دو مورد از وظايف مجموعه حاكميت به ويژه قوه مجريه است. دولتدر صورتي مي‌تواند به بازگشت 400 ميليارد دلار سرمايه به كشور - يا بخشي از آن - اميدوار باشد كه سرمايه‌گذاران از ثبات قوانين و هماهنگي قواي گوناگون كشور در برنامه‌ريزي دراز مدت و كوتاه مدت اقتصادي براي كشور، اطمينان حاصل نمايند. در حالي كه در همين روزها، نشانه‌هايي از ا ختلاف نظر دولت و مجلس بر سر مسائل اقتصادي و عوامل موثر بر هزينه و سود به سطح رسانه‌ها كشيده شده است: وضعيت يارانه‌ها در ‌آينده، نحوه تنظيم و تصويب قيمت سوخت، مكانيزم‌هاي مالياتي- از جمله ماليات بر ارزش افزوده - روش‌هاي آينده در اعطاي تسهيلات بانكي و نرخسود متعلقه و... نمونه‌هايي است كه هـيـچ صاحب سرمايه‌‌اي بدون اعتماد به آنها نمي‌تواند براي سرمايه‌گذاري، تصميم‌گيري كند. 400 ميليارد دلار، رقمي است كه ورود آن بـه عـرصه اقتصادي ايران مي‌تواند تحول عظيم و بـي‌سـابـقـه در تـحـكيم زيرساخت‌هاي اقتصادي كشور و بهبود معيشت مردم ايجاد كند ولذا بايستي براي آن، تدبير 400 ميليارد دلاري داشت.

امروز مي‌توان با اطمينان گفت اراده لازم براي جذب سرمايه‌هاي ايرانيان خارج از كشور - كه روزنامه نزديك به دولت آن را معادل چهار هزار ميليارد دلار دانسته است - در اركان حكومتي وجود دارد. اما آيا براي اين كار، تدبير و برنامه لازم نيز وجود دارد؟

اما نكته پاياني! تا روزي كه اعتماد سرمايه‌گذاران ايراني براي استرداد سرمايه‌هاي آنها جلب و براي آن برنامه‌ريزي شود مسئولان ايراني نبايد از يك موضوع غفلت كنند. اين موضوع، افزايش تلاش‌هاي دولتي براي ايمن‌سازي سرمايه هموطنان در نقاط مختلف جهان و حفظ حيثيت سرمايه‌گذاران ايراني در كـشورهاي گوناگون به ويژه امارات مي‌باشد، زيرا اين سرمايه‌ها حتي اگر در كشورهاي ديگر بماند منافعي از آن نصيب مردم و كشورمان خواهد شد.
 
جام جم

«حلقه‌هاي يك توطئه» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جام جم به قلم محمد صفري است كه در آن مي خوانيد؛ نشست نيويورك با حضور سران كشورهاي عربي، سفر ليوني به مصر و ديدار با حسني مبارك و وزير خارجه اين كشور، مواضع تند كشورهاي عربي و اتحاديه عرب عليه ايران و برنامه‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي، پايان دوران رياست جمهوري جورج بوش، فشار بر سوريه براي پذيرش صلح با رژيم صهيونيستي، همگي حلقه‌هاي زنجيره‌اي است تا صلح به اصطلاح خاورميانه آمريكا تحقق يابد. روابط خوب حزب‌الله لبنان و حماس با جمهوري اسلامي ايران نيز باعث خشم سران كشورهاي عربي شده است.

مخالفت جمهوري اسلامي با صلح تحميلي خاورميانه به بزرگ‌ترين مشكل آمريكا و رژيم صهيونيستي براي رسيدن به اهداف آنها تبديل شده و در اين ميان مقاومت مردم فلسطين  كه در قالب حماس به عنوان دولت قانوني كه در سازمان ملل متحد نيز به رسميت شناخته شده است  از رسيدن به يك صلح تحميلي با ناديده گرفتن حق حاكميت مردم فلسطين جلوگيري كرده است.

كشورهاي عرب منطقه آرزوي براندازي حكومت قانوني حماس را در سر مي‌پرورانند و با تباني با رژيم صهيونيستي، چراغ سبز را به اين رژيم نشان داده‌اند. آرزويي كه در ماجراي جنگ 33 روزه حزب‌الله لبنان و رژيم صهيونيستي محقق نشد.

وعده‌ها و قول‌هايي كه آمريكا و رژيم صهيونيستي به اعراب منطقه داده‌اند، نمي‌تواند چيزي جز بازگرداندن صحراي سينا و نوار غزه به مصر، كرانه باختري به اردن و يا حتي بازگرداندن بلندي‌هاي جولان به سوريه باشد. غزه گرچه فلسطيني‌نشين است، اما بخشي از خاك مصر محسوب مي‌شود. در صورت شكست حماس، رژيم صهيونيستي درصدد آن است  با تشكيل يك رژيم وابسته در غزه، امور امنيتي، سياسي و اقتصادي آن را به كشورهاي عرب از جمله مصر واگذار كند و در اين صورت، بار مسووليت آن نيز به عهده آن كشور خواهد بود و در قبال اتفاقاتي كه در غزه خواهد افتاد، مسووليتي نخواهد داشت.  در حال حاضر سياست اتخاذ شده از سوي آمريكا و اسرائيل، نابودي فلسطين است و اين سياست با اجبار به مهاجرت و جلوگيري از بازگشت فلسطينيان به غزه و كرانه باختري با همسويي و همصدايي سران عرب با اسرائيل در منطقه خاورميانه در حال اجراست.

رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران نيز در پيام خود به سران برخي كشورهاي عربي هشدار دادند، اين هشدار مي‌تواند مبناي سياست تازه‌اي از سوي دستگاه ديپلماسي كشور باشد تا روند چگونگي مناسبات با آن كشورها را تعيين كند.  مي‌توان اين همراهي برخي سران عرب با آمريكا و رژيم صهيونيستي را، هم‌پيمان شدن آنها عليه جمهوري اسلامي ايران دانست كه هوشمندي و ذكاوت سياست خارجي ايران را مي‌طلبد.

اعتماد ملي

«انتظاري كه از مجلس مي‌رود» عنوان سرمقاله روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛مجلس شوراي اسلا‌مي امروز طرح تحول اقتصادي ارائه‌شده از سوي دولت را مورد بحث و بررسي قرار خواهد داد. اين طرح كه يكي از مهم‌ترين برنامه‌هاي دولت نهم در طول استقرار آن به حساب مي‌آيد، فراز و فرود رسانه‌اي فراواني به خود ديده است.رئيس دولت نهم از آغاز اعلا‌م اين طرح بيشتر از آنكه به جنبه‌هاي كارشناسي و تخصصي‌اش متمركز شود بر ابعاد رواني و تبليغي آن تكيه فراواني كرد.هر چند احمدي‌نژاد در شب مصاحبه تلويزيوني اعلا‌م كرد فرداي آن روز براي توجيه نمايندگان به مجلس خواهد رفت اما تا امروز اين حضور به تاخير افتاده است.

اين طرح در حالي مورد بررسي قرار مي‌گيرد كه از يك سو اثرات وضعي آن بر زندگي اقتصادي مردم غيرقابل انكار و از ديگر سو تحولا‌ت بين‌المللي در عرصه خارجي و اثرات آن بر درآمدهاي دولت غيرقابل خدشه است.بحران اقتصادي جهاني اولين آثار خود را بر مهم‌ترين منبع درآمد دولت يعني نفت خام بر جاي نهاده و دولتي كه سال‌ها نفت را با قيمت‌هاي بالا‌ي 120 دلا‌ر به فروش مي‌رسانده اينك در آستانه فروش هر بشكه 30 دلا‌ر قرار دارد.

شايد طرح تحول اقتصادي و پرداخت نقدي يارانه‌ها بيشتر از آن جهت دولتمردان را وسوسه كرد كه نزديك به 270 ميليارد دلا‌ر درآمد نفتي در 3 سال به دست آمد. شايد اين تلقي كه اين درآمدها ادامه يافته و برخي خوش‌خيالي‌ها از افزايش درآمد نفت به 200 دلا‌ر در هر بشكه در سال جاري خبر مي‌دادند. اما اينك واقعيت‌هاي تلخ اقتصادي خود را به رخ مي‌كشد. نفت در بهترين حالت براي تدوين بودجه بر رقم 35 دلا‌ر تمركز يافته است؛ رقمي كه شايد حتي تحقق نيابد. با اين همه به نظر مي‌رسد مجلس نگراني خود را از برخي بلندپروازي‌هاي غيركارشناسي پنهان نداشته است. مجلس با تشكيل كميسيون ويژه بررسي طرح تحول درصدد برآمد با مطالعه دقيق و بررسي ابعاد مختلف اين طرح اشكالا‌ت آن را به حداقل برساند. با اين همه به نظر نمي‌رسد دولت و مجلس به درك مشتركي از برداشت‌هاي خود از اين طرح اثرگذار برآمده باشند. بديهي است حوزه اختلا‌فات بسيار گسترده و اثرگذار بوده و نمي‌توان دورنمايي چندان اميدبخش براي آن يافت. با اين همه از مجلس شوراي اسلا‌مي انتظار مي‌رود با دقت فراوان ابعاد مختلف طرح را بررسي كند و اشكالا‌ت و مزاحمت‌هاي آن براي مردم را تقليل دهد؛ انتظاري كه همگان از مجلس دارند و مي‌خواهند حداقل قوه مجريه با اين طرح برخوردي سياسي و تبليغاتي نداشته باشد.

صداي عدالت

«بخش خصوصي نما درآمار واگذاري دولت‏» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم محسن مهديان است كه در آن مي‌خوانيد؛ مسئولين محترم سازمان خصوصي سازي مدام بر طبل واگذاري و تسريع در روند واگذاري ها مي کوبند اين در حالي است که هنوز هيچ گزارش مستندي مبني بر ميزان توجه دولت بر مفاد اصلي و تمام بندهاي دو ابلاغيه مقام معظم رهبري منتشر نشده است.البته در اين رابطه بيشتر مجمع تشخيص مصلحت که مسئول ارئه گزارش نظارتي بر اجراي اصل 44 بوده مقصر است.‏با اين حال اگر چه حجم واگذاري ها در دولت نهم به مراتب بيشتر از دولتهاي گذشته است اما اين شاخص به تنهايي به هيچ وجه نماينگر تحقق اهداف مدنظر دو ابلاغيه مقام معظم رهبري نيست.‏

انتشار آمار رشد واگذاري ها طي چند روز گذشته ?اگر چه در جاي خود مايه مباهات است اما دولت محترم بايستي نسبت به ديگر بند هاي ابلاغيه نيز پاسخگو باشد.‏ذکر اين نکته ضروري است که خصوصي سازي به خودي خود هدف نيست و اتفاقا بر همين اساس در دو ابلاغيه رهبري خصوصي سازي ذيل توانمند سازي بخش خصوصي تعريف شده است. براين اساس موفقيت بخش خصوصي را بايد در سطح افزايش توانمندي و رشد کيفي بخش خصوصي ديد.‏

گزارش واگذاري ها طي چند روز گذشته همراه بود با گزارش وزارت کار از ميزان بدهي معوقه بخش خصوصي به نظام بانکي. طي يک يا دو سال گذشته تنها 1500 بنگاه بخش خصوصي بيش از 8 هزار ميليارد تومان بدهي معوق به نظام بانکي کشور دارد.‏اين بدهي معوق يا به دليل آشفته شدن نظام کسب و کار است که معني اين آشفتگي عقبگرد در اجزاي سياست هاي اصل 44 است و يا نگاه رانتي بخش خصوصي به تسهيلات بانکي است که تلاش مي کند به هر طريقي از زير دين خود به نظام بانکي فرار کند.‏اگر چه دولت در هر دو حالت تقصير يا قصور داشته است اما تبار شناسي بخش خصوصي نيز در اين رابطه قابل ارزيابي است.‏

آمار بدهي معوق بانکي در حالي است که به گزارش بانک مرکزي؛ شهريور امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل مبلغ چک هاي برگشتي در دست بخش خصوصي بيش از 62 درصد رشد داشته است.‏با اين توضيح با توجه به اينکه يکي از مهمترين بند هايي که در ابلاغيه مقام معظم رهبري مورد توجه جدي قرار گرفته توانمند سازي بخش خصوصي است ، دولت محترم لازم است نسبت به اين هدف گذاري نيز گزارش دهد.روشن است که ميزان موفقيت واگذاري شرکت هاي دولتي در وصول به اين هدف اصلي است و در غير اين صورت نفس واگذاري و فروش بيت المال به خودي خود ارزش نيست.‏

دولت محترم توجه داشته باشد که ناکارآمدي بخش دولتي بر کارآمدي بخش خصوصي دلالت و کفايت نمي کند، از اينرو سپردن کارهاي بزرگ به بخش خصوصي تنها زماني مي تواند به کارايي و بهره وري در اقتصاد منجر شود که بخش خصوصي آمادگي برداشتن بارهاي سنگين را داشته باشد.‏

روشن است که با "بخش خصوصي نما" نمي توان انتظار يک جهش بزرگ در اقتصاد را داشت. بخش خصوصي در ايران به دلايل متعدد تاريخي و ساختي به واسطه گري و دلالي خو گرفته و تا زماني که از پتانسيل تحول گراي خود استفاده نکند، نمي توان انتظار کارهاي بزرگ از آن داشت.‏

در رابطه با انگاره بخش خصوصي نما ذکر چند نمونه ضروري است. اين نمونه ها نشان مي دهد که برخلاف تصور رايج صرف خصوصي بودن دليل بر کارامدي نيست:‏

‏1- در حال حاضر نزديک به 90 درصد بازار مسکن در دست بخش خصوصي است، اما با اين حال نه از حيث قيمتي و نه کيفي ما شاهد کارآمدي در اين بخش نيستيم به طوري که اگر متوسط عمر ساختمان در دنيا 70 سال باشد، اين رقم در ايران 30 سال است.‏

‏2- در شرايط فعلي نزديک به 98 درصد بخش کشاورزي در دست بخش خصوصي است، اما سالهاست که اين بخش در چارچوب توليد معيشتي فعاليت مي کند و هيچ گونه علاقه اي نيز براي نزديک شدن به فرايندهاي توليد علمي و فناوري ندارد.‏

‏3- يک گزارش رسمي ازسوي يک نهاد بهداشتي نشان مي دهد که نزديک به 90 درصد زايمان ها در بيمارستان هاي خصوصي از طريق سزارين است، معني اين حرف اين است که بخش خصوصي حاضر است براي افزايش سود خود جان مادر و فرزند را به خطر بيندازد.‏
و همچنين در حالي که نظام درمان کشور بيش از 2 هزار تخت اي سي يو کمبود دارد به گفته وزير بهداشت 20 درصد از اين تخت ها به صورت کاذب و غير ضروري اشغال شده اند.‏
به گفته مسئولين وزارت بهداشت بخش زيادي از اين اشغال کاذب در بيمارستانهاي خصوصي و با هدف سود آوري بيشتر صورت مي گيرد.‏

‏4- دبيرخانه نشست خبرگان بانکي دو مشخصه براي بانکهاي خصوصي را نسبت به بانک هاي دولتي برمي شمرد که از زاويه شناخت بخش خصوصي بانکي بسيار بااهميت است. ‏

بانکهاي خصوصي اولا بيشتر تسهيلات خود را به طرحهاي واسطه گري و زودبازده اختصاص داده اند و ديگر آنکه نرخ بهره آنها بين 5تا 12 درصد بيش از بانک هاي دولتي اعمال مي شود. البته از اين نمونه ها موارد بسياري مي توان شمرد که از حوصله اين بحث خارج است اما بد نيست در اين رابطه به نتايج يک مطالعه رسمي نيز اشاره شود.‏

‏5- در گزارش ساماندهي شركت هاي دولتي كه در سال 77 در سازمان برنامه و بودجه صورت گرفته، آمده است كه بخش خصوصي ايران به هيچ وجه توانايي و انگيزه مشاركت در فعاليت هاي توليدي را ندارد و يا اينكه در گزارش مالكيت فراگير كه مركز تحقيقات اتاق بازرگاني به عنوان بزرگترين تشكيلات كارفرمايي در ايران در سال 76 منتشر كرد، آمده است كه "به هيچ وجه نمي توان ادعا كرد كه توانايي و كارايي بخش خصوصي از دولتي بيشتر است و اگر ما تنها به سمت جابجايي مالكيت برويم بخش خصوصي با انگيزه سوداگرايانه و رانت جويانه وارد مي شود".‏

‏6- رئيس اتاق بازرگاني سابق نيز درخصوص توانايي مالي بخش خصوصي اعلام كرده بود كه بخش خصوصي نمي تواند بيش از 50 درصد سهام شركت هاي دولتي را بخرد. همين طور رئيس موسسه عالي بانكداري نيز تصريح دارد كه بخش خصوصي قابليت خريد سهام شركت هاي دولتي را در شرايط فعلي ندارد.‏

‏7- بخش خصوصي فعلي كشور به هيچ وجه خود را منطبق به اصول دانايي محور در برنامه چهارم توسعه نمي‌بيند و براي رسيدن به منفعت و سود راهي غير از عبور از علم و سواد را انتخاب كرده است.‏

اگرچه اين امر به مؤلفه‌هاي بسياري از جمله وضعيت و ساختار اقتصادي ايران بر مي‌گردد ولي بي‌رغبتي بخش خصوصي به حوزه علم و دانش نيز در اين رابطه قابل توجه است.‏

بنابراين گزارش اداره آمار كشور در حال حاضر نزديك به 10ميليون شاغل بخش خصوصي داريم كه از اين ميزان تنها 200هزار نفر داراي تحصيلات دانشگاهي هستند و نزديك به 3ميليون نفر آنها كاملاً بي‌سواد هستند.‏همچنين در اين ميان 500 هزار مدير و كارفرماي خصوصي وجود دارد كه تنها 38هزار نفر آنها تحصيلات دانشگاهي دارند و بيش از يك پنجم آنها كاملاً بي‌سوادند.‏

در ادامه يك مطالعه رسمي در سازمان مديريت نشان مي‌دهد كه بخش خصوصي ايران فاقد توان لازم براي جذب افراد با تحصيلات دانشگاهي است بطوريكه از 1.5 ميليون نفر نيروي دانش‌آموخته در يك‌سال تنها 200هزار يعني يك هفتم توانستند در بخش خصوصي فعال شوند.‏

با اين توضيح مي‌توان گفت كه بخش خصوصي كشور هنوز به اين سطح بلوغ نرسيده است كه براي رسيدن به سود و منفعت بايستي همراه با توسعه پايدار و از گذرگاه علم عبور كرد.‏

بنابراين لازم است پيش از اجراي خصوصي سازي به تاکيد مقام معظم رهبري در توانمندسازي بخش خصوصي توجه بيشتري شود. چراکه خصوصي سازي بدون توانمند سازي بخش خصوصي و ايجاد بستر هاي لازم نه تنها منجر به کارايي نمي شود بلکه مي تواند بستر هاي فساد و رانت را نيز افزايش دهد .‏

دنياي اقتصاد

«آمار عجيب و ضرورت تجديدنظر در نحوه تقسيم يارانه‌ها» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛رييس‌جمهور محترم بر اساس واقعيت‌هاي موجود در حوزه قيمت، مصرف، واردات و يارانه پرداختي به حامل‌هاي سوخت به ويژه بنزين، تصميم گرفته است كه كار ناتمام دولت‌هاي قبلي را كامل كرده و يارانه انرژي را از وضعيت فعلي خارج كند.

او حق داشته است بگويد كه براي جبران افزايش قيمت يارانه‌هاي سوخت پس از آزادسازي قيمت‌ها به برخي دهك‌هاي كم درآمدتر رقمي بابت جبران پرداخت خواهد كرد.وزارت امور اقتصادي و دارايي به عنوان سازمان و دستگاه مجري و نظريه‌پرداز، اين خواست رييس دولت را با استناد به مدل‌هاي اقتصادي- رياضي تئوريزه و آمار به مجلس ارايه كرده است.

پيش از اين نيز مركز آمار ايران با عرضه پرسش‌نامه‌هايي كه گفته شد روي آن كار كارشناسي قابل توجهي شده، شهروندان را ترغيب كرد كه اين فرم‌ها را دريافت و اطلاعات درخواستي در آنها را به مركز آمار دهند تا مبناي پرداخت يارانه‌ نقدي شود. تا اينجاي كار همه چيز درست به نظر مي‌رسد. اما روز گذشته خبري از جزييات راستي‌آزمايي پرسش‌نامه‌هاي اطلاعات اقتصادي خانوار منتشر شد كه اعداد و ارقام چند متغير در آن وجود دارد. به گزارش خبرگزاري فارس، 30 درصد از اطلاعات «دارايي‌هاي افراد»، 50درصد اطلاعات «درآمد حقوق و مزايا» و 20درصد اطلاعات مربوط به «وام‌هاي دريافتي» نادرست بوده است.

دقت در مهم‌ترين متغير آزمون شده كه «درآمد حقوق و مزايا» است و براساس منطق اقتصادي بايد پايه‌اي براي پرداخت يارانه باشد و 50درصد آن نادرست است، نشان مي‌دهد كه اجراي نقدي كردن يارانه‌ها براساس اين آمار غيرواقعي ناصواب و ضد عدالت است.در صورتي كه مديران و طرفداران اجراي نقدي كردن يارانه سوخت(كه بخش جدايي‌ناپذير هدفمند كردن يارانه سوخت است) ادعا كنند آمار و ارقام راستي آزمايي شده در پرسش‌نامه‌ها، مبناي پرداخت نقدي يارانه‌ها نخواهد بود، بايد به صورت شفاف بگويند كه برپايه كدام آمار، مستحقان دريافت يارانه‌ را شناسايي خواهند كرد. جزييات نتايج راستي آزمايي پرسش‌نامه‌هاي اطلاعات اقتصادي خانوار از طرف ديگر اين ادعا را كه استقبال شهروندان نوعي رفراندوم بوده است ، خدشه‌دار مي‌كند.

آيا بايد شهروندان را سرزنش و نكوهش كرد كه چرا اطلاعات غلط درباره درآمد، حقوق و مزايا داده‌اند؟ واقعيت اين است كه اين رويدادي است كه در هر جامعه ديگري ممكن است رخ دهد و اصولا چنانچه به اكثر افراد بگوييد كه اگر درآمدتان از اندازه‌اي كمتر باشد، پولي به شما پرداخت خواهد شد، احتمالا اين كار را انجام مي‌دهند. با توجه به اينكه لايحه نقدي كردن يارانه‌ سوخت امروز در مجلس مطرح مي‌شود و دولت اصرار دارد كه يك فوريت آن را از مجلس بگيرد، احتياط در اين باره ضروري است. بدون اينكه قصد خدشه‌ وارد كردن به نيت دولت و كار كارشناسي وزارت اقتصاد باشد، يادآور مي‌شويم كه يا اين آمار عجيب، ضرورت تجديدنظر در نحوه تقسيم يارانه‌ها اجتناب‌ناپذير است.پرداخت يارانه نقدي به همه گروه‌هاي درآمدي از منابع آزادسازي قيمت سوخت شايد بيشتر به عدالت نزديك باشد.نه تنها تامل در آمار غير دقيق ما را به اين نتيجه مي رساند، بلكه استدلال هاي منطقي فراواني نيز به نفع اين حكم مي توان ارائه كرد.

سرمايه
 
«جاي خالي تورم انتظاري در محاسبات طرح تحول»
عنوان يادداشت روز روزنامه ي سرمايه به قلم عباس رجايي است كه در آن مي خوانيد؛ معاون بانک مرکزي در قالب دو سناريو اعلام کرده است اجراي طرح تحول با نفت 35 و 80 دلاري، تورم هايي به ترتيب 31 و 37 درصد را براي جامعه رقم مي زند. اگرچه اين ارقام مي تواند براساس محاسبات بانک مرکزي درست باشد اما يکي از اشکالات اين محاسبه آن است که تورم انتظاري در آن لحاظ نشده است.

در عين حال ذکر اين نکته ضروري است که کميسيون ويژه نيز مطالعات لازم را درباره ميزان تورم ايجاد شده پس از اجراي طرح تحول انجام داده است اما اعضاي کميسيون ترجيح مي دهند پس از دريافت رسمي و بررسي لايحه، اين مطالعات را مطرح کنند بر همين اساس نمايندگان مجلس و اعضاي کميسيون ويژه طرح تحول با وجود موافقت با کليات طرح تحول و هدفمند کردن يارانه ها بايد با روش هاي تحقق اين اهداف با دقت نظر کامل برخورد کنند.

براساس آخرين گفت وگوهايي که کميسيون با دولت داشته به نظر مي رسد با اجراي طرح تحول به هر نفر از گروه هاي هدف، ماهانه 20 تا 25 هزار تومان پرداخت مي شود. اما محاسبات ما نشان مي دهد اين مبلغ، افزايش هزينه هاي خانوار پس از اجراي طرح را پوشش نمي دهد به همين خاطر مجلس پس از دريافت لايحه به صورت رسمي، تلاش خواهد کرد تا با جمع آوري نظرات کارشناسي، مکانيسم هايي طراحي کند که تبعات اجراي هدفمندکردن يارانه ها به حداقل برسد و اقشار پايين دست جامعه کمتر تحت فشار قرار گيرند.البته طبيعي است که آزادسازي قيمت ها موجب افزايش هزينه خانوار مي شود اما اين افزايش نبايد به گونه اي باشد که قابل تحمل براي اقشار پايين دست جامعه نباشد.

بر اين اساس مجلس تلاش خواهد کرد با مکانيسم هاي غيرنقدي شرايطي را فراهم کند که تبعات اجراي طرح به حداقل برسد. نکته اساسي آن است که به هر حال مجلس با وسواس لايحه هدفمند کردن يارانه ها را بررسي خواهد کرد.
 
ارسال به دوستان
دیدنی های امروز؛ از سالگرد نسل کشی ارامنه تا اعتراضات دانشجویی در آمریکا کشفی تازه و متفاوت از تصور پیشین درباره مرز میان مرگ و زندگی محروم‌ ترین و برخوردارترین استان‌ های کشور کدامند؟ جمیله علم‌الهدی، «بانوی اول ایران» در پاکستان! (+عکس) مقایسه نرخ رشد اقتصادی ایران در میان اقتصادهای بزرگ دنیا (+جدول) بازگشت آخرین پادشاه مصر پس از ۷۲ سال غیبت (+عکس) عروس بزرگ امام خمینی درگذشت؛ معصومه حائری که بود؟ جزئیات تذکر رهبری درباره گشت ارشاد جانشین فرمانده سپاه : عملیات «وعده صادق» صهیونیست ها را مضحکه تمام جهان کرد / دشمنان از هر راهی التماس کردند تا جمهوری اسلامی اقدامی نکند، اما در این عملیات تصمیم حیدری گرفته شد سرکوب اعتراضات دانشجویی حامیان فلسطین در دانشگاه های آمریکا با گارد ایالتی  (+عکس) رییس سازمان سنجش : برخی ابزارهای جاسوسی کنکور را در بدن کار گذاشتند رییس دانشگاه شاهد خبر داد: بورسیه برای دانشجویان کشورهای جبهه مقاومت عبدالله گنجی : توماج صالحی حتما اعدام نمی شود / حکم اعدام هاشم آغاجری یادتان هست؟ پیام تحقیرآمیز اسیر اسرائیلی برای نتانیاهو : خجالت بکش واردات گوشت آفریقایی و تانزانیایی به ایران
وبگردی