۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۴۶۸۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۷ - ۲۱-۱۱-۱۳۸۷
کد ۶۴۶۸۷
انتشار: ۱۱:۱۷ - ۲۱-۱۱-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


جام جم

«دستاوردهاي انقلاب مهمتر از عملكردها» عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد:سي امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي را در شرايطي مي‌گذرانيم كه انقلاب اسلامي ايران صرف‌نظر از مشكلات و كاستي‌هاي كم و زياد در بخش‌هاي مختلف، در يك نگاه كلان، سي‌سال با موفقيت را سپري كرده است و ورودش به دهه چهارم با اقتدار و توانمندي‌هايي به مراتب بيشتر از سه دهه گذشته همراه است. ايران اسلامي امروز، قدرت اول منطقه و جزو قدرت‌هاي برتر جهان است.

هر ساله در اين ايام موضوع دستاوردهاي انقلاب مورد توجه قرار مي‌گيرد اما عملا آنچه گزارش مي‌شود بيشتر عملكردهاست و دستاوردهاي واقعي انقلاب ناخواسته با بي‌مهري مواجه مي‌شود و مغفول مي‌ماند. دستاورد‌ها از نظر نويسنده چند ويژگي دارند؛ نخست اين‌كه مربوط به اصل انقلاب مي‌باشند و نه توان مسوولان و يا بودجه اختصاص‌يافته.

دوم يا منحصر به ايران دوران انقلاب اسلامي و پس از آن هستند و يا اگر در كشور ديگري هم يافت شوند از ويژگي‌هاي فرهنگي و نهادينه شده آن كشور محسوب مي‌شوند كه براي آنها نيز بسيار گرانسنگ است. سوم اين‌كه عملكرد‌هاي مثبت به تبع آنها حاصل شده است.چهارم همه مسوولان در هر برهه‌اي وظيفه دارند از آنها پاسداري كنند و بر عمق آنها بيفزايند و بالاخره اين‌كه دستاوردها استمرار دارند و تا وقتي هستند انقلاب هم زنده است.

بدين ترتيب افزايش راه‌ها، گسترش حمل و نقل، چند برابر شدن ظرفيت دانشگاه‌ها، توسعه شبكه ارتباطات مخابراتي و..... را نبايد دستاورد‌هاي انقلاب اسلامي دانست.

دقت شود منظور در اين بحث،‌ تخفيف و سبك شمردن اقدامات بي سابقه و بسيار ارزشمند مسوولان در مقاطع مختلف نيست بلكه منظور پي بردن به اهميت به مراتب بيشتر دستاوردها و نقش ريشه‌اي آنهاست.

اگر اين تفكيك را بپذيريم، طرح نظريه حكومت ديني و ارائه مدلي جديد براي اداره كشور، ‌ساقط كردن رژيم فاسد، نا كارآمد و مستبد پهلوي، استقرار نظام جمهوري اسلامي و تثبيت آن،‌ توجه به علم و توليد آن،‌استقلال،‌ آزادي، خود باوري و اعتماد به نفس ملي، خود‌اتكايي، ‌بيداري اسلامي،‌ مسدود كردن و يا ايجاد مانع بر سر راه زياده‌خواهي‌ها و تجاوز طلبي‌هاي نظام سلطه و استكبار و اثر بخشي در نظام بين‌الملل را مي‌توان از جمله دستاوردهاي منحصر به‌فرد يا كم‌نظير انقلاب اسلامي ايران دانست كه شرح و بسط هر يك مجال زيادي مي‌طلبد.

اگر به اين دستاورد‌ها خوب بنگريم در مي‌يابيم كه كار آمدي‌ها و اقدامات بزرگ و ارزشمند از دل هر يك يا تلفيقي از چند دستاورد بيرون آمده است.

به‌طور مثال، از توامان شدن توجه به توليد علم و خود باوري، فناوري‌هايي مانند نانو، هسته‌اي، محصولات دفاعي و ماهواره به‌دست آمده و محصولات و فنا وري‌هاي جديد نيز در صورت تداوم اين دستاوردها يك به يك رخ خواهد نمود. و يا شكل گيري حماس و حزب ا... و پيروزي اسلام گرايان در تركيه را بايد نتيجه انتشار پيام انقلاب، تثبيت نظام جمهوري اسلامي،‌ بيداري اسلامي، اثر بخشي بين‌المللي و مانع شدن از زياده خواهي و تجاوز طلبي استكبار ارزيابي كرد.

نقدها، رقابت‌هاي سياسي،‌ مشاركت مردم و شكل گيري نهاد‌هاي برآمده از راي مردم نيز، برون داد نظريه حكومت ديني، استقرار و تثبيت نظام، آزادي و استقلال است.توجه به اين مطلب، الزاماتي را پيش روي ما مي‌گذارد كه اگر خواهان تداوم و افزايش كارآمدي نظام هستيم بايد در حفظ و تحكيم دستاورد‌ها سختكوش و پر تلاش باشيم.

انتخاب رئيس جمهور، نمايندگان مجلسي كه اولا به اين دستاورد‌ها از بن دندان معتقد باشند و ثانيا شجاعت و تدبير لازم براي حفظ و تحكيم آنها را داشته باشند از ديگر الزامات توجه به اين مهم است.

افراد بي اعتقاد به نظام ديني و ناتوان در دفاع از استقلال و آزادي و كساني كه بهره‌اي از خود باوري ندارند و در برابر سلطه جويي و زياده‌خواهي زورمداران، مرعوب و واداده هستند نمي‌توانند و نبايد تصدي‌مهمات كشور را به‌دست گيرند.مديراني اينچنين هم خود را و هم دستاوردهاي عظيم انقلاب‌اسلامي را به باد مي‌دهند.


جمهوري اسلامي

«همه به انقلاب بدهكاريم» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
بسم الله الرحمن الرحيم اين نكته بسيار جالب توجه است كه سرنوشت يك رئيس جمهوري در مبارزات انتخاباتي با رقيب آمريكائي اش نه در ميشيگان يا پنسيلوانا و يا در نيويورك بلكه در ايران تعيين مي شود.

اين جمله را « جيمي كارتر » رئيس جمهور آمريكا در دوران پيروزي انقلاب اسلامي ايران در خاطرات خود نوشته است . او به دليل ناكامي هائي كه در اثر پيروزي انقلاب اسلامي در ايران سقوط رژيم شاهنشاهي و سلسله دست نشانده پهلوي فرار مستشاران آمريكائي و به گروگان گرفته شدن كاركنان سفارت آمريكا در تهران از ايران نصيبش شد در دور دوم انتخابات رياست جمهوري از رقيب جمهوريخواه خود شكست خورد و كنار رفت . به همين دليل او در خاطرات خود اعتراف كرد كه سرنوشت انتخابات رياست جمهوري آمريكا ـ يعني از نظر خود كارتر و آمريكائي ها قدرتمندترين كشور جهان ـ در ايران تعيين شد.

براي درك ميزان تاثيرگذاري انقلاب اسلامي بر معادلات سياسي جهان كافي است به همين اعتراف صريح كارتر توجه شود اعترافي كه از يكطرف قدرت رهبري امام خميني و نظام جمهوري اسلامي را نشان مي دهد و از طرف ديگر ضعف قدرت هاي مادي جهان در برابر قدرت معنوي متكي به ايمان به خدا را به اثبات مي رساند.

مشاور امنيت ملي كارتر در همان زمان درباره پيامدهاي سقوط شاه و پيروزي انقلاب اسلامي براي رئيس جمهور آن روز آمريكا گفت : «سقوط شاه مصيبتي بزرگ براي رئيس جمهور آمريكا بود. اين واقعه نتايج سياسي موافقتنامه كمپ ديويد (سازش مصر و رژيم صهيونيستي ) را خنثي كرد و كوشش هاي كارتر را در جهت عادي ساختن روابط چين و آمريكا بي اثر ساخت و شخصيت سياسي پرزيدنت كارتر به عنوان يك رهبر جهاني در اواسط اولين دوره رياست جمهوري او لطمه بزرگي وارد كرد و سرانجام به گروگان گرفته شدن آمريكائي ها موجبات شكست سياسي او را فراهم نمود» .

اينها اعترافات روشني هستند كه در تاريخ ثبت شده اند و امروز بعد از گذشت 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي راهنماي عمل ارزشمندي براي ما و همه كساني هستند كه مسئوليت ادامه راه امام خميني و استمرار انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را برعهده دارند. درس بزرگ انقلاب اسلامي براي همه ما اينست كه تعاليم آزاديبخش اسلام در هر زمان و مكان و در هر شرايطي قابل پياده شدن است . اينكه حضرت علي عليه السلام فرموده است : « لاتكن عبدغيرك و قد جعلك الله حرا » دقيقا همان چيزي است كه ملت ايران راهنماي عمل خود قرار داده و با اجراي كامل آن توانست خود را از يوغ استبداد و استعمار نجات دهد.

مردم ايران با پيروي از امام خميني و اتحاد و همبستگي كامل توانستند با ساقط كردن رژيم شاهنشاهي و قطع نفوذ آمريكا و انگليس و شوروي نظام حكومتي دلخواه خود را طبق اراده خود تاسيس كنند و استقلال و آزادي كشورشان و خودشان را تامين نمايند. علاوه بر اين پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به ملت هاي تحت ستم جهان اين نكته بسيار مهم را آموخت كه اگر با اتحاد و انسجام بپاخيزند مي توانند بر بزرگترين قدرت ها غلبه كنند و معادلات زورگويانه و استكباري حاكم بر جهان را تغيير دهند.

قيام هاي مردم افغانستان عراق لبنان و حتي ملت هاي آمريكاي جنوبي كه مهره هاي وابسته به بيگانگان را طرد كردند و راه استقلال در پيش گرفتند متاثر از انقلاب اسلامي ايران بود. در فلسطين نهضت آزاديبخش سالها بود كه در انحصار احزاب ملي گرا قرار داشت و مردم و اعتقادات اسلامي آنها نقشي در مبارزات ضد صهيونيستي نداشتند. با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران آرمانهاي انقلابي و اسلامي مطرح شده توسط امام خميني از مرزهاي جغرافيائي عبور كردند و به تك تك خانه هاي مردم فلسطين راه يافتند. به راه افتادن انتفاضه كه مبارزه خودجوش مردمي است و تاسيس احزاب اسلامي در فلسطين در دهه 60 و اسلامي و مردمي شدن مبارزات ضد صهيونيستي از نتايج پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و نفوذ افكار و انديشه هاي انقلابي امام خميني در ميان ملت ها بود.

اگر امروز همه جا سخن از ضعف شديد رژيم صهيونيستي در برابر مردم فلسطين گفته مي شود و اين واقعيت را همه باور دارند كه اين رژيم غاصب و جنايتكار در سراشيبي سقوط قرار گرفته است اينها همه از نتايج گرايش مردم فلسطين به اسلام و الهام گرفتن از انقلاب اسلامي است . اينها كارهاي بزرگي هستند كه امام خميني با نهضت اسلامي خود در ايران و جهان انجام داده و البته تحولات بزرگتري نيز در راه است . براي حفظ اين دستاوردها و گسترش آن و پديد آمدن تحولات بزرگتر در جهان مسئوليت بزرگي برعهده همه ما قرار دارد. حفظ اتحاد و همبستگي پاي بندي عملي به رهنمودهاي امام خميني قدرداني از نعمت آزادي و استقلال نگهداشتن مردم در صحنه رعايت كرامت انساني آحاد مردم و شناخت صحيح و دقيق تلاش ها و زحمات همه كساني كه براي پيروزي انقلاب اسلامي و سربلندي ايران تلاش كردند محورهاي مهم اين مسئوليت هستند. رواج فرهنگ تخريب ناديده گرفتن زحمات و خدمات سياه نمائي منفي بافي و بي حرمتي نسبت به كساني كه در اصل شكل گيري انقلاب و تاسيس نظام جمهوري اسلامي و به نتيجه رسيدن دفاع مقدس و نجات كشور از بحران ها و توطئه ها و تحريم ها نقش اساسي داشتند سموم مهلكي هستند كه مانع رسيدن انقلاب به اهداف بزرگي كه دارد مي شوند و اين تجربه تاريخي را در ميانه راه به ناكامي و شكست مي كشانند. كساني كه با اين قبيل كارها فضاي سياسي كشور را آلوده مي كنند و خود را طلبكار جلوه مي دهند بايد بدانند كه بزرگترين ضربه ها را به آرمان هاي انقلابي و اسلامي مطرح شده توسط امام خميني وارد مي كنند و انقلاب اسلامي را به قربانگاه مي برند. هيچكس از انقلاب و از مردم طلبكار نيست و همه ما به انقلاب اسلامي بدهكاريم . اين واقعيت را فردا مردم ايران در يوم الله 22 بهمن با حضور يكپارچه در راه پيمائي جشن ورود انقلاب اسلامي به دهه چهارم به اثبات خواهند رساند.

آفتاب يزد

«اوباما» - «اوباما» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌‌‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد: چند روز قبل، اظهارات باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در بخش هاي مختلف خبري صدا و سيما پخش شد كه تنظيم كنندگان خبر، بر انعكاس يك جمله از آن، تاكيد زيادي داشتند. جمله مورد نظر اين بود كه « مشكلات اقتصادي آمريكا، خواب را از چشم من ربوده است.»   

براي انعكاس پرآب و تاب اين سخن در صدا و سيما، مي توان انگيزه هاي متفاوتي را در نظر گرفت. در بدبينانه ترين تحليل، انعكاس اين جمله «ظاهراً مردم دوستانه» رئيس جمهور آمريكا ناشي از همان ديدگاهي است كه يك سال قبل در ايران، چهره مظلوم از اوباما مي ساخت و ادعا مي كرد «مناسبات خشن داخل آمريكا اجازه نخواهد داد اوباما به رياست جمهوري برسد».

اگر اين تحليل ساده انگارانه پذيرفته شود، اوباما يك وصله ناجور در مجموعه حاكميت آمريكاست كه انتخاب او به دليل اشتباه محاسباتي و عملياتي «تنظيم كنندگان مناسبات خشن در آمريكا» بوده است. امروز هم اين «وصله ناهماهنگ» سخناني عليه مجموعه حاكميت آمريكا مي گويد كه براي رسانه ملي ما جذاب است و بارها آن را پخش مي كند! اما بعيد است تعداد كساني كه اين تحليل را قبول دارند بيش از كساني باشد كه تئوري «عدم امكان را ي آوري اوباما» را مطرح مي كردند ولذا بايستي به دنبال ريشه يابي دقيق تر از طرح اينگونه اظهارات توسط اوباما بود. براي اين ريشه يابي، ساده ترين راه آن است كه تاثير سخنان اينچنيني بر افكار عمومي مردم آمريكا - و ساير كشورها - را بررسي كرد. نخستين پرسش قابل طرح در اين زمينه آن است كه «آيا اين كه رئيس جمهور يك كشور، به مشكلات موجود در كشورش اعتراف و در عين حال به خاطر وجود چنين مشكلاتي، خود را بي خواب و خوراك جلوه دهد، نكته منفي در كارنامه يك رئيس جمهور تلقي مي شود يا بر ميزان محبوبيت او خواهد افزود؟» قاعدتاً، پاسخگويي به اين پرسش در عرصه رسانه اي ايران، كار ساده اي نيست زيرا مردم ايران عادت كرده اند كه هميشه از اوضاع «امن و امان» بشنوند. اگر هم اعتراضي وجود داشته باشد معمولاً عطف به سابق است و دامن مديران پيشين را مي گيرد! اما كمي دقت نشان مي دهد اعتراف به مشكلات حتي اگر با اهداف سياسي صورت گيرد - همانطور كه قاعدتاً اظهارنظر مقامات آمريكايي خارج از اين عرف نمي باشد- دستاوردهاي زيادي به دنبال دارد. نخستين نتيجه اين اعتراف، آماده سازي افكار عمومي براي تحمل برخي كاستي ها و نارسايي هاست. با اين اعتراف همچنين بسياري از اذهان به دنبال شناسايي راه حل مي رود و «حل مشكل» به يك «مطالبه عمومي» تبديل مي شود كه پس از آن، سرگرمي سياستمداران و مسئولان به اموري غير از «راه حل يابي براي مشكلات» با اعتراض هاي منسجم و قوي اصحاب رسانه و صاحبان تريبون ها مواجه خواهد شد.
   
اعتراف سياستمدارانه «اوباما» به وجود بحران و ادعاي مردم پسند او در خصوص » بي خوابي به خاطر مواجهه آمريكايي ها با بحران« در حالي در رسانه ملي ما منعكس مي شود كه اصلي ترين مسئولان دولتي، در ماه هاي گذشته حاضر نشده اند تاثير بحران اقتصادي جهان بر اقتصاد ملي و معيشت خانوار در ايران را بپذيرند.در نخستين مرحله، اين ادعا مطرح شد كه بحران اقتصادي كنوني، هيچ تاثيري بر اقتصاد ايران ندارد. حتي زماني كه تعدادي از شخصيت هاي سرشناس غير دولتي، نسبت به پيامدهاي منفي اين بحران هشدار دادند و خواستار عدم خوشحالي از بحران جهاني شدند، اين پاسخ را دريافت كردند كه «نبايد به خاطر بحران اقتصادي در جهان متاسف باشيم» البته هنوز هم هيچ يك از مسئولان دولتي، حاضر نيستند كه از موضع پيشين خود عقب نشيني كنند اما بسياري از طراحي ها و برنامه ريزي ها گوياي آن است كه «بحران اقتصادي در جهان وجود دارد، تاثير آن بر ايران قابل انكار نيست و مردم ايران نيز بايستي مانند بسياري از ملت هاي ديگر ، كمربندها را محكم ببندند». تاكيد بر لزوم افزايش ناگهاني و چند برابري قيمت حامل هاي انرژي، ايجاد تغييرات در زمان بندي برخي پروژه هاي عمراني و تاكيد بر انقباضي بودن بودجه سال 88 ثابت مي كند كه دامنه هاي بحران اقتصادي جهان به ايران هم رسيده است اما مسئولان دولتي حاضر نيستند اين بحران - كه هيچ ارتباطي به تصميمات مديريتي در داخل هم ندارد - را بپذيرند! براي اين ايستادگي نه چندان سودمند، تنها مي توان يك دليل يافت. اين دليل، تلاش براي اثبات علمي بودن موضع گيري هاي اوليه مسئولان دولتي و همچنين پافشاري بر اين ادعاست كه در سه سال اخير، عرصه مديريتي كشور آنقدر موفقيت تقديم مردم كرده است كه بزرگ ترين بحران هاي جهاني نيز نمي تواند خللي در برنامه ريزي هاي دولت نهم ايجاد كند. اين دو فرضيه، ممكن است كاربرد تبليغاتي داشته باشد اما وقتي كه اصولگرايان حامي دولت، تنها راه جبران كسري بودجه در سال آينده را افزايش بي سابقه نرخ خدمات عمومي مي دانند و زماني كه برخي اقدامات پر سر و صداي دولت- همچون كاهش نرخ سود بانكي- بدون هيچ گونه سر و صدايي روند معكوس پيدا مي كند آنگاه مي توان به راحتي تشخيص داد كه برخي ادعاها، چقدر صحت دارد!
   
راستي با نگاهي غيرمتعصبانه به اعتراف رندانه «اوباما» و اصرار برخي مسئولان دولتي كشورمان بر عدم وجود مشكل، كدام يك را مي توان مدبرانه تر دانست؟ آيا سياستمداران ايراني فراموش كرده اند كه مردم ايران، همان كساني هستند كه سي سال پيش در برابر بزرگ ترين قدرت ها ايستادند و مردمي ترين انقلاب سده اخير را به پيروزي رساندند؟ آيا كساني كه مشكلات را از آنها مخفي مي كنيم همان ملتي نيستند كه در دوره جنگ، عليرغم كمبودهاي فراوان و فشارهاي گوناگون، به نداي صادقانه مسئولان براي پذيرش سختي ها براي رسيدن به اهداف بزرگ تر پاسخ مي دادند؟ آيا كسي ترديد دارد كه امروز هم اعتراف صادقانه مسئولان، پاسخ مناسب مردم را دريافت خواهد كرد؟

رسالت

«فردا همه مي آيند...» عنوان يادداشت‌ روزرنامه رسالت كه در آن مي خوانيد: فردا همه مي آيند تا بار ديگر شكوه و عظمت 30 سال پايداري و اقتدار را به نمايش بگذارند. فردا همه مي آيند تا ثابت كنند به امام و رهبر عزيزشان و خون شهداي اين انقلاب وفادارند و به شكرانه نعمت انقلاب اسلامي سجده شكر در ميدان آزادي به جا مي آورند. فردا همه مي آيند تا به جهانيان نشان دهند انقلاب ايران زنده تر از گذشته اهداف و شعارهاي خود را دنبال مي كند و تنها تفاوت 22 بهمن 1387 با 22 بهمن 1357 در اين است كه ملت ايران قدرتمند تر، پيشرفته تر و سربلند تر از گذشته است.

حضور پر شور و گسترده مردم ايران در راهپيمايي 22 بهمن هر سال نشاني از اقتدار ملي نظام جمهوري اسلامي است كه در كمتر كشوري سابقه دارد. 30 سال است كه مردم ايران در سرما و گرما، زير باران و برف بهمن ماه، هر سال پر شور تر و پر هيجان تر از سال قبل در صحنه حضور مي يابند و يادمان انقلاب اسلامي را در ميدان آزادي جشن مي گيرند. رهبر فرزانه انقلاب در ديدار جمع زيادي از كاركنان و فرماندهان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران فرمودند:”حضور گسترده، پرشور و با عزم راسخ ملت ايران در راهپيمايي 22 بهمن هر سال نمايشي نمادين از ايستادگي و استقامت اين ملت بر سر آرمانهاي انقلاب اسلامي است و راهپيمايي 22 بهمن امسال نيز به توفيق الهي صحنه ديگري از نمايش عظيم ملي خواهد بود.”

يكي از پديده‌هاي اجتماعي نادري كه مختص به جامعه ايراني است حضور يكپارچه ملي به انحاي مختلف در دفاع از كيان نظام جمهوري اسلامي است.مردم علي‌رغم فشارهاي اقتصادي موجود، هرجا كه نظام را در معرض تهديد مي‌بينند با شركت در انتخابات‌ها، راهپيمايي‌ها و حتي در كارزارهاي جدي‌تر مثل جنگ تحميلي و... حمايت بي‌دريغ خود را از نظام اسلامي ابراز مي‌دارند. تعليل اين رويكرد ملي، در هيچ‌يك از كتاب‌هاي جامعه‌شناسي غربي نيامده است و اساسا اين پديده نادر حتي براي غربي‌ها نيز ناشناخته است و آنها بارها اين جمله را تكرار كرده‌اند كه‌ ؛”ما هنوز مردم ايران را نمي‌شناسيم.”

از ابتداي انقلاب اسلامي توسط حضرت امام خميني(ره) همواره حضور مردم و مشاركت عمومي آنها چه در شكل‌گيري انقلاب و چه در تثبيت و استمرار آن نقش حياتي داشته است.اصولا حركت امام خميني(ره) را به هيچ عنوان نمي‌توان در منظومه‌هاي فكري اومانيستي تحليل وتفسير كرد. به تعبير مقام معظم رهبري شجره طيبه‌اي كه ايشان غرس كردند يك قيام لله بود و علاوه بر فعل وانفعالات مادي، معادلات وضعي و ماورايي در آن نقش اصلي را بازي مي‌كردند. در واقع نصرت الهي عامل اصلي پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) بود. اين نكته بارها و به تجربه براي مردم ايران ثابت شده كه خداوند متعال حامي شجره طيبه جمهوري اسلامي است اما آن را چگونه مي‌توان در پارادايم‌هاي فكري مرسوم جامعه شناختي گنجاند؟

اصولا تجمعات ميليوني در كشورهاي مختلف جهان بسيار نادر و كم سابقه هستند واگر در برخي كشورها به ندرت و در سطحي محدود رخ مي‌دهند بيشتر جنبه اعتراضي و واكنش به سياست‌هاي رسمي دولت دارند. مثل راهپيمايي ميليوني سياهپوستان آمريكا (1995) در اعتراض به قوانين تبعيض‌آميز دولت اين كشور.

در منطقه خاورميانه تنها دو كشور ايران و لبنان توانسته‌اند به تجمعات ميليوني در حمايت از سياست‌هاي خاص رنگ واقعيت بزنند. در ايران هرساله به مناسبت‌هاي مختلف و علي‌الخصوص در روز 22 بهمن اين پديده حادث مي‌شود و در لبنان در سال‌هاي اخير به فراخور موضوع، با فراخوان‌هاي سيدحسن‌نصرالله رهبر مقاومت اسلامي ميليونها نفر از مردم اين كشور در يك مكان مشخص تجمع كرده‌اند. فهم اين پديده بي‌بديل در دو كشور ايران و لبنان ناشي از ادراك فرهنگ شيعي حاكم بر اين جوامع است. در واقع بدون در نظر گرفتن مفهوم ولايت كه از مختصات فرهنگ شيعي است نمي‌توان پديده تجمعات ميليوني در حمايت از اهداف استراتژيك را تحليل كرد.

ولايت يك دال مركزي است كه حول آن مفاهيم و نشانه‌هايي چون ايمان، جهاد، انتظار، شهادت و... منظومه‌وار در حركت هستند. از تحليل گفتماني اين نشانه‌ها مي‌توان به راز تجمعات ميليوني جوامع “شيعي فرهنگ” پي برد.

مقام معظم رهبري در اين ديدار تحول در جامعه ايراني، تحول در امت اسلامي  و تحول در معادلات كلان جهان سياست را سه تحول عمده ناشي از پيروزي انقلاب اسلامي برشمردند و تاكيد كردند:” انقلاب اسلامي، ملت ايران را به ملتي صاحب عزم راسخ، داراي قدرت و حق انتخاب، سربلند و عزتمند، و تاثيرگذار بر جوامع ديگر تبديل كرد.”

انقلاب اسلامي در سي سال گذشته منشا تحولات عظيمي شده است. انقلاب اسلامي ضمن اعتلاي جايگاه جامعه ايراني در بعد منطقه اي و جهاني نيز آثار و بركات زيادي داشته است. تمام معادلات بين‌المللي حكايت از ارتقاي كم نظير جايگاه ملت ايران در عرصه‌هاي مختلف جهاني دارد. پس از انقلاب اسلامي در دولتهاي مختلف بر مبناي احترام متقابل بين كشورها و بر پايه سه اصل عزت، حكمت و مصلحت ديپلماسي كشور نضج گرفته و توانسته در برهه‌هاي مختلفي مانند جنگ، سازندگي و اصلاحات و دوره دولت نهم دستاوردهاي چشمگيري داشته باشد. امروز شاهد شكل‌گيري نوعي نگاه از پايين به بالا از جانب جهان پيرامون به جمهوري اسلامي هستيم.

كشورهاي حاشيه‌اي كه سعي دارند با مطالعه و الگوبرداري از طرز مواجهه ايران با غرب به نوعي مدل رفتاري در مقابل استكبار دست يابند. پس از انقلاب اسلامي همواره  مقوله وحدت كلمه چه در جهان اسلام و چه در ميان ملت‌هاي مسلمان در سرلوحه تاكيدات و توصيه‌هاي رهبران جمهوري اسلامي قرار داشته، اما پس از سي سال از عمر با بركت انقلاب اسلامي در واكنش به فرآيندهاي مستقيم و صريح استعمار فرانو و همچنين در كنش با موج دوم انقلاب اسلامي، اين رهيافت جلوه ويژه‌اي يافته است.

با پيروزي انقلاب اسلامي و تشديد و تشجيع روحيه همگرايي بين ملتهاي مسلمان جهان كه نتيجه فاصله گرفتن از رويكردهاي ناسيوناليستي و بلوغ سياسي جوامع مسلمان ، افزايش ارتباطات بين فرهنگي در عصر ارتباطات و ديالوگ غرض ورزانه غرب در تخاطب مستقيم با جهان اسلام بود مفهوم امت اسلامي بارور شد كه اولين ثمرات آن در مقاومت فلسطين، پيروزي حزب الله لبنان بر صهيونيسم، استكبار ستيزي در عراق و افغانستان، فراگير شدن موج اسلام‌خواهي در كشورهاي منطقه و به ويژه در ميان جوانان و

روشنفكران، پيشرفت هاي  علمي و فناوري در ايران اسلامي و ساير كشورهاي مسلمان،احساس هويت و تشخص در اقليتهاي مسلمان در بيشتر كشورهاي غربي و... مي توان مشاهد كرد.

اعتماد

«عمق و عظمت انقلاب اسلامي ايران» عنوان يادداشت روزنامه اعتماد به قلم الياس حضرتي است كه در آن مي‌خوانيد: انقلاب اسلامي مردم ايران در سال 57 يکي از بزرگ ترين انقلاب هاي تاريخ معاصر جهان است و شايد همين بزرگي و ابعاد وسيع آن است که به ماندگاري و تاثيرگذاري شگرفش منتهي شده است.در سال 1357 همه چيز مهيا شد تا رويدادي عظيم در يکي از حساس ترين مناطق دنيا به وقوع بپيوندد، به تعبير ديگر براي وقوع انقلابي به بزرگي و عمق انقلاب اسلامي هيچ عاملي غايب نبود، رهبري خردمند بانفوذي کم مثال، مردمي زنده و با ايمان، شاهي بي تدبير و خودخواه و پراشتباه، مکتبي الهام بخش و پوينده و ريشه دار و شرايطي حساس و شکننده همه دست به دست هم دادند و سرعت همراه عظمت شد و جلوي ديدگان جهانيان تاريخ معاصر به يکي از پيچ هاي پردامنه خود رسيد.عملکرد محمدرضاشاه دايره نفرت را از نخبگان جامعه به اقشار مختلف سرايت داده بود و دولت در لحظه يي که اذهان مردم به نقطه تحول رسيده بود و نظم موجود بيش از هر زمان ديگر آثار پوسيدگي را نشان مي داد رژيم شاهنشاهي در تنهاترين لحظات خود به سوي نيستي گام نهاد و «زمان» فرزند خود را به دنيا آورد.پهلوي در خواب رويايي خويش در غروري مخرب در داخل کشور هيچ کس را براي خود باقي نگذاشت و هنگامي که بيدار شد ديگر از دست هيچ کس کاري برنمي آمد.او با خيال اقتدار که از هيچ گوشه اش روزنه يي از ضعف و فتور ديده نمي شد با استغنايي عجيب و ساده لوحانه از همه سلب نياز کرد و هنگام حادثه

دست نيازش توسط نزديک ترين ها هم گرفته نشد، محمدرضاي پهلوي از سال ها پيش بدون اينکه بداند يا بخواهد که بداند، با تک تک اعمال ضدمردمي خويش مرتباً بر عظمت و دامنه نقطه مقابل خويش يعني نهضتي که چندان مهمش نمي پنداشت مي افزود و روزي که اين نهضت سربرآورد تازه فهميد که شدت و حجم نفرتي که خود ساخته است تا چه حد عظيم و باورنکردني است.البته رژيم شاهنشاهي تنها يکي از وجوه سلبي انقلاب بود. دخالت هاي غيرقانوني قدرت هاي بزرگ خصوصاً امريکا در امور داخلي ايران هيچ وطن پرستي را آسوده و آرام نمي گذاشت. يک کشور پهناور با منابعي متنوع و غني به بازيچه يي در دست قدرت ها تبديل شده بود تا هرگونه که

بخواهند با آن رفتار کنند و ثروت هايش را جهت دار و منفعت طلبانه به باد حراج بگذارند، اين شد که «استقلال» به آرزويي ديرينه در اذهان مردم مبدل شد و چون ابزار و شرايط مهيا شد ايرانيان براي رسيدن به حاکميت مستقلانه خويش لحظه يي درنگ نکردند. انقلاب استقلال را به ارمغان آورد و مردم با خودباوري و درون نگري روي پاي خود ايستادند و اتفاقاً چه خوب توانستند از پس مشکلاتي به بزرگي جنگ برآيند و به اغيار وابسته نباشند.مردم در انقلاب جامع خويش نه از معنويت و اخلاق غافل شدند و نه براي آزادي و آزادگي کم مايه گذاشتند، به عبارت ديگر هم طراز بزرگي انقلاب اين عمق و ريشه هاي آن بود که ماشين عظيم تحولات را به حرکت درآورد و تاثيرگذاري اش را بي چون و چرا ساخت. رهبري خردمند انقلاب دقيق و حساب شده الگوي تمام عيار خواسته ها و آرزوهاي مردم شد و در يک تلاقي باورنکردني هر چيز در جاي خودش قرار گرفت و شرق و غرب زمان را از درکش عاجز کرد.اين انقلاب اهداف و برنامه هاي مشخص و روشني دارد که کج انديشان و تازه به دوران رسيده ها به هيچ روي امکان مخدوش ساختن هيچ يک از مولفه هاي آن را ندارند و اگرچه عرض خود مي برند و زحمت مردم مي دارند ولي به سرعت در جاي خود خواهند نشست و شعارها و اصول انقلاب تسلط خويش را در زمان ها و مقاطع مختلف به ثبوت خواهد رساند.آزادي که مردم از طريق انقلاب درصدد رسيدن به آن بودند چونان معنويت و اخلاق و ديانت از نهضت مردم جداشدني نيست و هيچ توجيه و شعبده يي و تبليغي نخواهد توانست حرکت عظيم مردم را از محتواي غني و ريشه دار خود تهي کند.

در سي امين سالگرد انقلاب اسلامي بايد بر خود بباليم که نهضت ما همچنان زنده و استوار در راه پيشرفت و اعتلاي کشور ره مي پويد و پستي و بلندي هاي راه، آن را از صلابت و اقتدار و سرزندگي و درون مايه خويش جدا نمي سازد. اگر در سال هاي پيش جهانيان به عظمت حادثه يي که در ايران رخ داد، پي نبرده بودند امروز با برخاستن شعله هاي دانستن و آزادگي در جاي جاي جهاني که جهان سومش مي خوانند، همه تاثيرگذاري حرکت مردم ايران را به باور آورده اند و دير نيست که ملت هاي مظلوم منطقه و جهان در رسيدن به حقوق حقه خويش به موفقيت هاي بزرگ دست يابند. ياد شهيدان اين حرکت خيره کننده گرامي باد که ما هر چه داريم از آن عزيزان

داريم که با جان خويش به آرزوهاي مردم تجسم واقعي بخشيده اند. 22 بهمن روز مردم ايران است، اين روز با همه بزرگي اش مبارک باد.

كيهان

«سيا و سيمرغ» يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي خوانيد:
 
سيمرغ کوه قاف رسيدن گرفت باز
مرغ دلم ز سينه پريدن گرفت باز

مرغي که تاکنون ز پي دانه مست بود
در سوخت دانه را و تپيدن گرفت باز

چشمي که غرقه بود به خون در شب فراق
آن چشم روي صبح به ديدن گرفت باز

مستورگان مصر ز ديدار يوسفي
هر يک ترنج و دست بريدن گرفت باز

سيمرغ شدن سي مرغ و پريدن تا قله کوه قاف اگر چه افسانه اي در ادبيات ما باشد اما در تاريخ انقلاب ما قطعاً تجسم و عينيت يافته است. 30 سال پيش در کشوري پرافتخار که گويي گرد مرگ در آن پاشيده و رمق از مردمانش گرفته بودند و جز رعب ربوده شدن و شکنجه ديدن و جان دادن و سرمايه باختن در افق پيدا نبود، روح خدا به کالبد ملتي 30 ميليوني بازآمد. سي سال پيش در چنين روزهايي بود که روزنامه انگليسي گاردين از قول خبرنگار حيرت زده خود وولوکات نوشت: «همه چشم ها به آيت الله روح الله خميني دوخته شده که پس از 15 سال تبعيد در ترکيه، عراق و فرانسه در آستانه بازگشت به کشور است. او حالا در مرکز اتفاقات است.اين همان لحظه اي است که مردم در انتظارش بودند؛ آيت الله خميني پس از غيبتي 15 ساله، سرانجام به ايران بازمي گردد... اين انقلاب همه را شگفت زده کرده است، حتي خود ايراني ها را».

يکي شدن دل هاي مضطرب و پراکنده؟ جنبش و انقلاب، آن هم در پايگاه و ژاندارم آمريکا در منطقه؟ محال است! 50 سال- به بلنداي نيم قرن- کوشيده اند عصاره جرئت و غيرت و هويت و شخصيت را از کالبد اين مردم بيرون کشند و به جايش رعب و خودباختگي و نااميدي و تسليم طلبي تزريق کنند. هر کس صدايي بلند کرده سرب در حلقومش ريخته اند.  فراعـنه هر جا حرکتي پديد آمده در نطفه خفه اش کرده اند مباد که اين بار کار از دست  در برود و موساي دوران دوباره متولد شود. نه، محال است ملتي که جسم و جانش را به استضعاف کشيده و تار و پود جمعيتش را از هم پراکنده اند، سربلند کند.

اما شد آنچه از آن مي ترسيدند. ملتي از دام و دانه رستند و اين بار افقي دورتر را نگريستند. پيش از آن که دست ها درهم گره خورد، اين نگاه ها وتمناها- ديده ها و دل ها- بود که در نام و مرام حضرت روح الله به هم رسيده بود. تئوريسين هاي انقلاب در دنيا، اکنون متحير مانده بودند در پس فرديت ها و منفعت طلبي ها و خودخواهي ها، سيمرغي را که به چشم مي ديدند چگونه توصيف کنند و چگونه مدل ها و نظريات تنگ خود را بر تن جنبشي چنان پر هيبت کنند. باور کنيد همين يک گزارش ساواک، براي انبوه نظريه پردازان منصف «انقلاب» در دنيا کافي است تا قلم از توصيف و تحليل در کشند و از شگفتي اين رويداد نو پديد، دست جاي ترنج ببرند:

«عصر روز پنجشنبه 57.9.2 در خيابان کورش کبير بين دو اتومبيل تصادفي رخ داده است. افسري که جهت کروکي در محل حاضر شده با مشاهده وضع رانندگان با لحن تهديدآميزي اظهار داشته صبر کنيد خميني برايتان کروکي بکشد. با اين عمل افسر مزبور، بلافاصله راننده مقصر با کشيدن چکي به مبلغ 60 هزار ريال به راننده خسارت ديده اظهار داشته اتومبيل خودتان را تعمير نماييد و اگر مخارج آن زياد شد با توجه به آدرسي که در اختيار داريد حاضر به پرداخت مابقي مخارج مي باشم. در اين هنگام راننده مقابل ضمن استرداد مدارک و سوزاندن چک مورد بحث، خطاب به افسر راهنمايي اظهار مي دارد  جهت خوشنودي آقا (خميني) اين پولها ارزشي ندارد و بعد از روبوسي با راننده ديگر محل را ترک و تماشاچيان اين صحنه، مامور را مورد تمسخر قرار داده اند.» (کتاب انقلاب به روايت اسناد ساواک و سفارت آمريکا، صفحه 300).

همان روزها که پيروزي در افق انقلاب پديدار شده بود، جس جيمز لايف- رئيس بخش ايران در سازمان سيا در سال هاي 1968 تا 1973- به مجله آلماني اشپيگل گفت: «شعار سازمان سيا هميشه اين است که با ديکتاتورها تا وقتي که با ما باشند مخالفتي نخواهيم کرد. مثلاً هر وقت که مسئله ايران در ستاد مرکزي سيا مطرح مي شد روسا هميشه مي گفتند آمريکا به شاه احتياج دارد و تا او را داريم هيچ غمي نبايد داشت... از اين رو جاي تعجب نيست که ما در مقابل انقلاب ايران چنين انگشت به دهان مانده ايم.... ما آنقدر مجهز هستيم که مي توانيم نمره اتومبيل ليموزين برژنف را هنگام ورود به کاخ کرملين از هوا برداريم ولي متاسفانه عکس هاي ماهواره اي ما کما في السابق از منعکس کردن افکاري که مردم در سر دارند عاجزند. گناه بزرگ سيا اين است که در ايران با همه کس جز مردم کوچه و بازار تماس داشت.»

پس از 30 سال بالندگي انقلاب، سيمرغ  نامي کوچک و نارسا و جامه اي تنگ بر پيکر انقلابي است که اکنون جاي جاي خاورميانه اسلامي را درنورديده و امواج آن  خود را در آمريکاي لاتين به سواحل آمريکا مي کوبد. جهاني به جنبش آمده است. اکنون روزنامه الاهرام اگر چه به استناد سخنان شيخي ساده لوح و فريب خورده منافقين در ديدار با سران گروهک نهضت آزادي، ولايت فقيه را شرک مي خواند تا ملت مصر را از نزديک شدن به انقلاب ايران بترساند اما بلافاصله اذعان مي کند که رويکرد به ولايت فقيه ديگر شيعه و سني نمي شناسد. حالا اگر سيدحسن نصرالله محبوب ترين شخصيت در جهان عرب سر خود را بالا مي گيرد و مي گويد «خيال مي کنند که مي خواهند ما را تحقير کنند، من افتخارم اين است که عضو حزب ولايت فقيه باشم»، اخوان المسلمين مصر و حماس و جهاد اسلامي فلسطين هم از اخوت با چنان جنبشي و الگو گرفتن از آن سخن مي گويند.

اما روزها بر انقلاب و انقلابيون يکسان نگذشته است. آميختگي تلخ و شيرين سنت روزگار است. «فتنه» و دگرگوني بايد تا عيار گوهر انسان به دست آيد، که گفته اند فتنه، نزديک ساختن طلا به آتش است براي گرفتن ناخالصي ها از آن. راست فرمود اميرمؤمنان (عليه السلام )که «مدت طولاني به آنها مهلت داده شد تا رسوايي را به سر حد نهايت رسانند و مستحق دگرگوني نعمت گردند، تا اجل آنها به سر آمد. گروهي به خاطر راحتي به فتنه ها پيوستند و دست از مجاهدت در راه حق کشيدند اما مسلمانان راست قامت  به خاطر صبر و استقامت شان بر خداوند منتي نگذاشتند و جانبازي در راه حق را بزرگ نشمردند تا آن که فرمان خدا، آزمايش را به سر آورد. آنها بصيرت و بينش را بر شمشيرهاي خود حمل کردند» (خطبه 150 نهج البلاغه).

حزب حزب کردن  و فرقه فرقه نمودن ملت، جريان سازي موازي براي کاستن از نفوذ ولايت و رهبري، غبارآلود کردن فضا تا آنجا که تشخيص جبهه حق و باطل دشوار شود، و  تزريق نااميدي و سرخوردگي و فرسوده ساختن روحيه ها و اراده ها، محورهايي بود که جبهه استکبار پس از  بيرون آمدن از شوک اوليه عملياتي کرد. استراتژي اصلي در اين 30 سال آن بود که در کنار تهاجم و فشار آشکار بيروني، نزاع و تفرقه و درگيري  دروني و «بومي» شود. بنابراين در طول 3 دهه از منافقين قديمي و جديد يارگيري کردند؛ جرياني که به تعبير قرآن در سوره محمد(ص) با «لحن قول و طرز گفتار» قابل شناسايي اند. اگر منافقين در صدر اسلام با دو مشخصه «عداوت با علي بن ابيطالب» و «مخالفت سرزنش آميز با جهاد و مقاومت» شناسايي مي شدند، امروز  نيز با همان دو مشخصه عناد و لجاجت با ولايت، و سرزنش مجاهدت و استقامت در برابر استکبار قابل شناسايي هستند.

هر چند که 20 سال پيش روح خدا خميني از ميان ملت رفت و تا ملکوت پر کشيد اما اين بار به برکت بيداري و شجاعت اصحاب انقلاب، نهضت اسلامي به بيراهه نرفت و ستاره راهنما با وجود درخشندگي گم نشد و امت و نخبگان آن اين بار در قبال امام و مقتداي خود کم نگذاشتند و با پراکنده شدن، برندگي و نفوذ کلام او را کند نکردند. بله، ريزش و خيانت در امانت و کج فهمي و کجروي و سنگ اندازي و ايذاء هم بود اما شهادت بايد داد که امت و جبهه بزرگ انقلاب در چهره جانشين شايسته حضرت روح الله سيماي امام را ديدند و در قبال مقتداي خود کم فروشي نکردند. آنها شاهدي بر کلام  نغز لسان الغيب شدند که:

خيال روي تو در هر طريق  همره ماست
نسيم موي تو پيوند جان آگه ماست

به رغم مدعياني که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
هميشه در نظر خاطر مرفه ماست

فردا در سي امين جشن پيروزي انقلاب، سيمرغ انقلاب است که از فرودگاه و آشيانه اي به وسعت يک کشور به پرواز درمي آيد. ناباوران کافي است چشم بسته بگشايند و گوش تيز دارند تا صحنه با شکوه پر زدن و بال گشودن سيمرغ را  نظاره کنند و صداي بلند به هم خوردن بال هاي آن را بشنوند.

فردا مجال عشق است و جولان عاشقي. عشق هم بي قرار فرداست، بي قرار روز خوب خدا، بيست و دوم بهمن.

سلام خدا بر شاهدان شهيد انقلاب و رضوان حق، نثار حضرت روح الله.

ابتكار

«گورباچف، اوباما و دست غيبي» عنوان نگاه ويژه روزنامه ابتكار به قلم دكتر محسن رضايي است كه در آن مي خوانيد: هنگامي که آقاي گورباچف در روسيه به قدرت رسيد کسي باور نمي کرد که تحول عظيمي  در راه هست. يادم هست که امام(ره) تصميم گرفتند براي ايشان نامه اي بنويسند، عده اي از مسئولان کشور ابهام داشتند. تحليل برخي از افراد اين بود که گورباچف از دل نظام کمونيستي بيرون آمده و از کمونيست هاي با سابقه است. ظاهرا امام(ره) پس از مشورت با مسئولان و حتي اصلاح برخي از عبارات و جملات، نامه را براي گورباچف فرستادند. حوادث بعدي نشان داد حضرت امام خميني (ره) تشخيص به موقع و درستي داده بودند، و دولت و ملت ايران از اين تشخيص بهره هاي فراواني بردند.آيا آقاي اوباما هم پديده اي از اين نوع است؟

باراک حسين اوباما

هنگامي که آقاي بوش به افغانستان و سپس عراق حمله کرد و صحبت از جنگ هاي صليبي جديد در تحليل ها و ادبيات سياسي رايج گشت و حتي نخست وزير ايتاليا مسلمانان را گروهي وحشي و بي تمدن خواند، هيچ کس فکر نمي کرد که شش سال بعد يک فردي سياهپوست از درون يک خانواده مسلمان، رهبري آمريکا را برعهده خواهد گرفت. اگرچه دين آقاي اوباما در پرده اي از ابهام هست و معروف شده که ايشان مسلمان نيست، ولي مساله اين است که ايشان از درون يک خانواده اسلامي بيرون آمده و عمويش موذن يکي از مساجد آفريقاست و اغلب فاميل هايش مسلمانند. تا همين جا يک پيروزي بزرگ براي مسلمانان پديد آمده است. چه آقاي اوباما مسيحي باشد، يا حتي بي دين، به هرحال يک فردي به نام حسين رهبري آمريکا را بر عهده گرفته است; آمريکايي که قصد داشت تمامي جهان اسلام را تسخير کند و تا نيمه راه هم رفته بود.

طرح عملياتي بوش

بوش پس از اشغال افغانستان با شعار مبارزه با تروريسم و اشغال عراق با شعار تحقق دموکراسي و مبارزه با سلاح هاي کشتار جمعي با فشار به ارتش اسرائيل قصد اشغال لبنان را در پيش گرفت و يک دولت ياغي را در بيروت آماده کرده بود که به محض موفقيت اسرائيل، حزب الله را خلع سلاح کنند و سپس نيروهاي آمريکا وارد لبنان شوند و اسرائيل را بيرون کنند و لبنان هم با شعار آزادي به تسخير آمريکا درآيد، آنگاه موج بعدي حملات آمريکا به سوريه و ايران شروع شود. سوريه بين عراق و لبنان اشغال شده فشرده مي شد و احتمالا از داخل سوريه هم کارهايي مي کردند و سوريه را مي گرفتند سپس با حملات هوايي عليه ايران و محاصره دريايي و هوايي ايران پيش مي رفتند و سرانجام تغيير رژيم در ايران و يا تسليم کردن ايران را به پايان مي بردند. با اين کار آمريکا سواحل درياي مديترانه را به مرزهاي چين وصل مي کرد و هژموني آمريکا در سطح جهان به عنوان ابرقدرت مسلط حاکم مي شد و ساختار سازمان ملل و شوراي امنيت را به نفع خود تغيير مي دادند. ولي آقاي بوش در ميانه راه بازماند، سياست خارجي منطقي ايران و مقاومت حزب الله در لبنان و عدم همراهي افکار عمومي مردم جهان و ملت آمريکا و دولت هاي روسيه و چين با آمريکا از عوامل اصلي شکست طرح آمريکا بودند، رهبري ايران با اصرار بر ايستادگي منطقي و جلوگيري از ماجراجويي و شعارهاي تندي که بهانه حمله آمريکا به ايران را فراهم مي کرد و رايزني هاي ديپلماتيک ايران با سولانا و اروپايي ها نقش مهمي در متوقف کردن ماشين جنگي آمريکا داشت. هم ايستادگي و هم برخورد منطقي، هر دو در خنثي کردن امواج بعدي حملات آمريکايي ها به ايران موثر بود. آمريکا طي سال هاي 2006 تا 2008 چند بار تمامي امکانات نظامي و امنيتي را براي حمله به ايران آماده کرد ولي در آستانه حمله منصرف شد. البته نقش آمادگي در نيروهاي مسلح ايران براي دفاع از ايران نيز بسيار مهم بوده است. در جاي مناسبي بيشتر اين فرضيه را تحليل خواهم کرد.در زير نقشه کشورهايي که قرار بوده در طرح عملياتي بوش اشغال شوند و يا تغيير رژيم داده شوند، با رنگ زرد مشخص شده اند.

 آينده اوباما

به هرحال پديده آقاي اوباما از دو حال خارج نيست. يا اينکه ايشان در اثر يک برنامه کاملا حساب شده اي از درون نظام سياسي، استعماري آمريکا براي بازسازي چهره آمريکا بيرون آمده است و يا آنکه اوباما هم يک پديده اي از نوع گورباچف و اصلاحات اساسي در نظام اقتصادي و سياسي آمريکاست و يا آنکه در اثر دست غيبي است. نبايد هيچ کدام از فرضيه ها را رد و يا صددرصد قبول کرد، بايد منتظر علائم بيشتري بمانيم تا ببينيم چه اتفاقي مي افتد. البته من نظراتي در اين رابطه دارم ولي فعلا زود است که آنها را طرح کنم. آينده هر چه که باشد و هر کدام از اين سناريوها که درست باشد و يا نباشد;

الف -اينکه يک سياهپوستي از ميان يک خانواده مسلمان، رهبري آمريکا را برعهده گرفته است، براي جهان اسلام يک پيروزي است.

ب- منفي گويي عليه اين اتفاق و اوباما ممکن است يک کار شتابزده اي باشد که همراه با خسارت براي کشورمان باشد.

اخبار زير حاکي است که اوباما متفاوت با گذشته است:

1- خانم ليوني اعلان کرده است که: دولت اوباما براي ما تهديد نيست.

2- چني معاون اول بوش گفته است که: من نگران سياست هاي رئيس جمهوري باراک اوباما هستم.

3 -آقاي اوباما در سخنرانيهاي خود تا کنون مسائل زير را اعلان کرده است: معذر ت خواهي از مسلمانان. راه حل فلسطين جنگ و خون ريزي نيست.

4- آمادگي گفت وگوي بدون پيش شرط با ايران و مسکوت گذاشتن ايران در ليست دشمنان آمريکا.

نتيجه:اتفاق مهمي در آمريکا روي داده است، مشارکت فعال و هدفمند ايران در اين حادثه نيازمند استراتژي و برنامه اي کاملا حساب  شده است و از هر نوع برخورد احساسي بايد جلوگيري کرد.حال اين پرسش ها مطرح است که آيا بر فرض آن که آقاي اوباما واقعا قصد اصلاحات داشته باشد:

1- داراي تئوري و برنامه براي اصلاحات هست؟

2- آيا توانايي تحقق تئوري و برنامه خود را دارد؟

مردم سالاري

«انقلاب اسلامي در آغاز چهارمين دهه» عنوان سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي خوانيد: انقلا ب اگر از قرن هفدهم ميلا دي در غرب رواج يافت و به واژه نامه هاي سياسي راه پيدا کرد، اما در ايران از زمان انقلا ب مشروطه در ابتداي قرن بيستم ميلا دي- 1324 هجري قمري- رواج پيدا کرد.

انقلا ب مشروطه در ايران به آنچه که خواست مشروطه خواهان بود نرسيد اما حداقل، اين فايده را داشت که انقلا ب را وارد واژه نامه سياسي ايرانيان کند و افکار عمومي را براي پديدآوردن انقلا بي ديگر همچون انقلا ب مشروطه، اما کامل تر و سنجيده تر از سلف خود فراهم سازد.
 
نخستين جرقه انقلا ب اسلا مي 1357، اگر چه در حوادث مربوط به قبل از 15 خرداد 1342 و حوادث پس از آن با اعتراض امام خميني(ره) به حق ناحق کاپيتولا سيون زده شد، اما زمينه بروز انقلا ب 57، از 28 مرداد 1332 فراهم شد، زماني که محمدرضا پهلوي به مدد شکست دولت مردمي دکتر محمد مصدق توسط دوستان انگليسي و آمريکايي خود، از ايتاليا به ايران بازگشت تا اينگونه وانمود کند که تعطيلا ت خوبي را در اروپا سپري کرده است.

محمدرضا شاه را پس از 28 مرداد 32، با آنچه پيش از آن بود نمي توان يکسان قلمداد کرد. کودتاي 28 مرداد و شکست دولت مردمي دکتر مصدق، درس خوبي براي شاه بود.محمدرضا، کشورداري را نياموخته بود. خام بود و بي تجربه. اما کودتايي که براي بازگرداندن او به ايران اجرا شد، گام بلندي بود براي تثبيت ظاهري حاکميت او. او از 28 مرداد 1332 قدم در مسير تازه اي گذاشت که اگر چه در ظاهر او را به سوي اقتدار سوق مي داد، اما در باطن، روند سقوط او را سرعتي افزون تر مي بخشيد.

در اين ميان ظهور يک روحاني برجسته و مرجع تقليد بلندپايه همچون روح الله خميني که دين را از سياست جدا نمي دانست به روند سقوط شاه سرعتي دو چندان داد. اگر چه 28 مرداد 1332 موجب شد محمدرضا پهلوي، حرکت خود به سمت سقوط را آغاز کند اما اگر شخصيتي همچون امام خميني(ره) ظاهر نمي شد، بعيد به نظر مي رسيد اين مسير به سرنگوني نظام پهلوي منجر شود.

امام خميني(ره) با دم مسيحايي، جان تازه اي بر کالبد نيمه جان مردم خسته از تکرارها دميد تا نظر همگان به سمت تئوري انقلا ب ها جلب شود، انقلا ب هايي که در غرب به انتها رسيده بود اما التهاب آن در شرق هنوز ساري و جاري بود. اگر چه فردريش نيچه، فيلسوف مشهور آلماني و گوستاولوبن روانشناس اجتماعي فرانسه، انقلا ب را ترکيدن عواطف وحشيانه و از بند رسته و ويرانگر توده مي دانستند و يک سر به نفي آن مي پرداختند، اما آن روزها سخن چپ هاهواخواه بيشتري داشت و مقبوليت بيشتري نزد عامه ايرانيان پيدا مي کرد. چپ ها به دفاع از انقلا ب هاي اصيل ضد استبداد با هدف استقرار دموکراسي مي پرداختند و انقلا ب هاي بزرگ سياسي و اجتماعي را وسايلي ناگزير براي پيشرفت به سوي جامعه اي مي دانستند که در آن آزادي و برابري حاکم باشد، هر چند که آزادي و برابري در يک جا با هم نمي گنجند.

سردسته تفکرات چپ هاي طرفدار انقلا ب، مارکس بود با آن سخن معروفش که «انقلا ب، لوکوموتيو تاريخ است»; گويي براي پيشرفت و توسعه، راهي جز انقلا ب نيست. آن روزها در ايران اگر چه تفکر حاکم بر جامعه، تفکري انقلا بي و برخاسته از تفکرات چپ بود، اما اين موجب نشد تا انقلا ب ايران مشابه انقلا ب هاي ديگر جهان باشد.

هدف انقلا ب ايران، تنها استقرار آزادي و دموکراسي و نفي سلطه بيگانگان نبود، بلکه برقراري حکومتي اسلا مي را سرلوحه قرار داده بود، حکومتي که پيش از پيروزي انقلا ب اسلا مي، از سوي معمار انقلا ب، جمهوري اسلا مي ناميده شد و اينگونه بود که شعار«استقلا ل، آزادي، جمهوري اسلا مي» به کوتاه ترين و گوياترين شعار انقلا ب ايران تبديل شد. قرار بود حکومتي استبدادي و وابسته سرنگون شود تا حکومتي مبتني بر راي مردم و مستقل روي کار آيد، حکومتي که مبناي آن موازين اسلا م بود. مردم، آن زمان، هم از رخت بر بستن موازين ديني از جامعه نگران بودند و هم از فقدان آزادي مي ناليدند. به همين دليل هم بود که اسلا ميت و جمهوريت را در کنار يکديگر قرار دادند و آن گونه که رهبر انقلا ب ندا سر داده بود، به جمهوري اسلا مي راي دادند; «نه يک کلمه کم، نه يک کلمه زياد».

اکنون که وارد چهارمين دهه از عمر انقلا ب اسلا مي مي شويم، فرصت مناسبي است تا راه هايي را که آمده ايم بررسي کنيم، از فراز و فرودها درس بگيريم و آينده اي روشن تر را با رشد و توسعه روزافزون براي کشور رقم بزنيم.

صداي عدالت

«چندان هم بعيد نيست آقاي لاريجاني» عنوان سخن روز روزنامه صداي عدالت به قلم دکتر محسن نيکو صفت است كه در آن مي خوانيد: ‏"بعيد مي دانم مذاکره با آمريکا وزني داشته باشد که درانتخابات رياست جمهوري اثر گذار باشد". علي لاريجاني با اين جمله به پرسش خبرنگاري پاسخ گفت که پرسيده بود با توجه به سفر آتي لاريجاني به کنفرانس امنيتي مونيخ؛ "آيا بحث مذاکره ايران و آمريکا پروژه تبليغاتي براي تاثير در انتخابات رياست جمهوري ايران نيست؟"

سفر علي لاريجاني به کنفرانس امنيتي مونيخ مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است. دليل اين توجه به دو موضوع مربوط مي شود. نخست آن که در اين سفر وزير امور خارجه، آقاي متکي، و تعداد ديگري از مسئولان ايراني نيز همراه با لاريجاني هستند و از اين جهت گفته شده که اين نخستين بار است که يک هيات چندين نفره‌ي بلندپايه از جمهوري اسلامي ايران در کنفرانس امنيتي مونيخ حضور مي‌يابد.

موضوع ديگر به حضور جوزف بايدن، معاون باراک اوباما، ژنرال ديويد پترايوس، فرمانده نيروهاي آمريکايي در خاورميانه و ژنرال جيمز جونز، مشاور امنيت ملي باراک اوباما در اين کنفرانس مربوط مي شود. شايعه برنامه ملاقات بين لاريجاني و بايدن متکي را بر آن داشت تا به صورت رسمي هر گونه ملاقاتي را تکذيب کند که البته اين امر به معناي نفي و تکذيب ملاقاتهايي در سطوح پايين تر نخواهد بود. شايد در ارتباط با اين موضوع يادآوري سخن برادر رييس مجلس درسالن آمفي‌تئاتر دانشگاه صنعتي ‌شريف که چندي پيش ايراد شد، خالي از لطف نباشد.

محمد جواد لاريجاني با مناسب دانستن شرايط فعلي براي مذاکره با آمريکا آن هم مشروط به استراتژي مشخص گفت؛ "طي 30‌سال گذشته آمريكا اينقدر به ما احتياج نداشته است كه اكنون دارد".موضوع رابطه بين ايران و آمريکا با روي کار آمدن باراک اوباما و ديپلماسي مستقيم وي بيش از گذشته مطرح شده اما خبرهاي مدير يک سازمان غير دولتي آمريکايي مسئله را حاد تر کرده است.

خبرهاي مدير "کنفرانس‌هاي پاگواش درباره علوم و روابط جهاني" حاکي از ملاقاتهاي محرمانه مقامات ايراني با آمريکايي در يک سال گذشته بود که نام ثمره هاشمي، مشاور ارشد احمدي نژاد، حميد مولانا و ويليام پري، وزير دفاع سابق آمريکا در اين خبرها خود خبرساز شد. هر چند که هاشمي پس از تاخير منکر هر گونه ملاقات رسمي و غير رسمي شد، توضيحات او در مصاحبه اش با العالم اعتراف به انجام برخي صحبتها بود و آقاي اژه اي نيز "احوال پرسي" بين برخي مقامها را رد نکرد.‏

در اين ميانه نبايد مهدي کروبي را از ياد برد که او هم سعي کرد چندان از قافله عقب نماند. به نظر وي تابوي مذاکره با آمريکا به دست دولت نهم شکسته شده و "راه براي ادامه اين روند باز شده است". اينک کروبي هم در ميان رقيبان خود در انتخابات رياست جمهوري دهم، شعار مذاکره با آمريکا را سر مي دهد، گرچه بنابر رويه خود اصل احتياط يا واقع بيني را رعايت کرده و آن را مشروط به چارچوب اصول سياست خارجي مي داند که کليات آن توسط مقام معظم رهبري تبيين‌ ‏شده باشد.

آيا مذاکره با آمريکا در انتخابات رياست جمهوري دهم وزني ندارد؟ آقاي لاريجاني که چنين چيزي را بعيد مي داند، اما گويا کساني که آماده اين انتخابات شده اند در عمل آستينها را بالا زده اند. اگر به رفت و آمدها و احوال پرسي ها توجه شود مي توان دريافت که برخلاف سخن آقاي لاريجاني چنين امري نه تنها بعيد نيست بلکه موضوعي جدي است و يکي از عوامل موثر در انتخابات آينده همين امر است.‏

برخي با شنيدن خبر مذاکره با آمريکا آن را به برقراري رابطه با آمريکا تعبير مي کنند اما لازم است تا قبل از هر چيز بين اين دو موضوع تفکيکي انجام شود تا چنان تعبير و سو ئ فهم هاي ناشي از آن به وجود نيايد. در واقع، زمينه خلط بين اين دو و سوئ فهم ناشي از آن به وسيله رسانه هاي داخلي و خارجي فراهم شده که هر وقت خبري از دو سوي ايران يا آمريکا به گوش مي رسد آن را در جهت برقراري يا عدم برقراري بين اين دو کشور تفسير مي کنند.‏معضل رابطه بين ايران و آمريکا واقعيتي است که از دو سو تقويت مي شود.

از يک سو، اين معضل متکي بر تاريخ روابط بين اين دو کشور است به گونه اي که همواره هر دو طرف و به خصوص طرف ايراني در جايگاه يک شاکي، آن را در برابر طرف ديگر قرار مي دهد. از سوي ديگر، وضعيت موجود و اتهاماتي که مسئولان هر دو کشور به مناسبتهاي مختلف متوجه طرف ديگر مي کنند به وخيم تر شدن معضل دامن مي زنند. با توجه به اين دو سو است که معضل رابطه بين ايران و آمريکا وجوه کثيري پيدا کرده و حتي برخي از اين وجوه درهم تنيده شده و معضل را به شکل کلافي در هم پيچيده در آورده است.‏

يافتن راه حل و از هم گشودن اين کلاف در نظر خوشبين ترين افراد نيز کاري آسان نيست. اعتراف به اين موضوع حتي از زبان کساني شنيده مي شود که به دنبال برقراري رابطه بين اين دو کشور هستند. در واقع، باز کردن چنين کلافي به معناي فرايند پيچيده و دشواري است که مدت زمان درازي را مي طلبد. اگر بتوان به اوباما و ديپلماسي مستقيم او با ايران اميدوار بود و آن را راهي براي برقراري رابطه با ايران دانست، نمي توان خوشبينانه انتظار وقوع چنين نتيجه اي را در زمان نزديک يا حتي تا چند سال آينده داشت.‏روشن است که مذاکره با آمريکا خود مقدمه اي است براي برقراري رابطه اما اين عدم توجه به تفکيک بين اين دو و راه دراز از مذاکره تا رابطه است که مي تواند به عنصر مذاکره در انتخابات رياست جمهوري نقشي موثر دهد. نشان دادن چهره اي جدي در انجام مذاکرات با آمريکا با خود پتانسيل خاصي براي انتخابات رياست جمهوري دارد به اين معنا که، چنين چهره اي مي تواند اميد به برقراري رابطه با آمريکا را به راي دهندگان ببخشد.

دغدغه هاي اقتصادي راي دهندگان اصلي ترين محور در نتيجه آراء آنان است و محوري که مي تواند بر اين محور بيشترين تاثير را بگذارد معضل رابطه با آمريکا است. به عبارت ديگر، در نظر بسياري از راي دهندگان برقراري رابطه با آمريکا به معناي بهبودي در اوضاع اقتصادي است. از اين زوايه است که مذاکره با آمريکا و همراه آن تصور برقراري رابطه، نقش تعيين کننده در انتخابات رياست جمهوري دارد و بايد برخلاف نظر آقاي لاريجاني گفت؛ آقاي لاريجاني، چندان بعيد هم نيست که مذاکره با آمريکا وزني در انتخابات رياست جمهوري داشته باشد.اهميت اين وزنه در انتخابات رياست جمهوري باعث شده تا کانديداها هر کدام به نحوي وارد گود شوند تا نشان دهند که ميل به زورآزمايي دارند و بتوانند فرصتي براي چهره نمايي و عرض اندام داشته باشند.‏

اين موضوع که کدام يک از اين چهره ها مرد عمل است به شرايط و توانايي هاي وي باز مي گردد که خود بحثي جداگانه است، هر چند که تا کنون برخي در عمل گوي سبقت از ديگران نيز ربوده اند. سواي اين موضوع، حداقل يک چيز را مي توان انتظار داشت که بازار مذاکره کماکان گرم باقي بماند و با نزديکي به زمان انتخابات يکي از محورهاي مهم زورآزمايي رقبا باشد. ‏

دنياي اقتصاد

«كلاف سردرگم بودجه 88» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم غلامرضا سلامي است كه در آن مي خوانيد:

اگر درآمد نفتي دولت در سال 1387 را 70‌ميليارد دلار فرض كنيم و همين درآمد درسال 88 را 30‌ميليارد دلار در نظر بگيريم در آن صورت اين تفاوت 40ميليارد دلاري بايد خود را در جايي نشان دهد.

اگر از اين 40ميليارد دلار 3‌ميليارد دلار مربوط به واردات بنزين و 5‌ميليارد دلار نيز مربوط به خسارت ناشي از خشكسالي و افزايش هزينه كالاهاي اساسي باشد، در آن صورت بازهم حدود 32‌ميليارد دلار باقي مي‌ماند كه يا بايد به حساب ذخيره ارزي اضافه شده باشد يا در برآورد پايين و غيرواقعي هزينه‌هاي بودجه سال 88 ناپديد شود يا به نحو شفافي به عنوان كسري بودجه سال 88 افشاء گردد.

اگر خوش‌بينانه رقم افزايش حساب ذخيره ارزي را طي سال 87 معادل 6‌ميليارد دلار در نظر بگيريم در آن صورت هنوز هم 26‌ميليارد دلار يا 25هزارميليارد تومان كسري درآمد دولت در سال 88 نسبت به سال 87 مي‌باشد كه يا بايد از طريق كاهش اقلام هزينه‌هاي جاري و هزينه‌هاي عمراني سال 88 نسبت به عملكرد واقعي سال 87 پوشانده شده باشد يا به صورت شفاف به عنوان كسري بودجه سال 88 نشان داده شود.

از آنجايي كه هزينه‌هاي جاري دولت در سال 88 بدون دخالت هزينه اجراي قانون خدمات كشوري و هزينه واردات بنزين طبق گفته معاون محترم بودجه معاونت برنامه‌ريزي رياست جمهوري، 3/5‌درصد رشد و هزينه‌هاي عمراني هم با حدود 45درصد افزايش روبه‌رو است، بنابراين با قبول استدلال فوق، بودجه سال 88 بايد حداقل با 25هزار ميليارد تومان كسري مواجه باشد، كه البته اين موضوع هم صريحا و خيلي محكم از طرف معاون محترم معاونت برنامه‌ريزي رياست‌جمهوري رد شده است. ممكن است ادعا شود كه در پيش‌بيني بودجه سال 88 كسري درآمد نفتي دولت از محل افزايش درآمدهاي ديگر جبران شده است، ولي ارقام بودجه چنين ادعايي را ثابت نمي‌كند.

هرچند كه درآمدهاي مالياتي پيش‌بيني شده حدود 9هزار ميليارد تومان افزايش را نشان مي‌دهد ولي بايد گفت كه در مقابل اين افزايش غيرعادي مبلغ 9هزار ميليارد تومان براي هزينه اجراي قانون خدمات كشوري به هزينه‌هاي دولت افزوده شده است. افزايش غيرعادي ديگر در درآمدهاي دولت مربوط است به سهم 25درصدي طرح هدفمند كردن يارانه‌هاي انرژي به مبلغ 8.500‌ميليارد تومان، كه آن هم درصورت تحقق مصروف افزايش هزينه‌هاي عمراني دولت از 18هزار ميليارد تومان عملكرد سال 87 به 26.500‌ميليارد تومان پيش‌بيني سال 1388، خواهد شد. اگر فرض شود افزايش‌هاي درآمدي ديگر نيز با افزايش طبيعي هزينه‌هاي جاري دولت سربه‌سر باشد، در آن صورت اين ادعا نيز (درصورت وجود) مردود است. با اين حساب مي‌توان با قاطعيت گفت كه دولت در سال 88 با ادامه روند فعلي حداقل با 25 تا 30هزار‌ ميليارد تومان كسري بودجه ناشي از كاهش درآمدهاي نفتي، روبه‌رو خواهد بود و علاوه برآن دست‌كم از بابت عدم تحقق سود سهام شركت‌هاي دولتي، و واگذاري شركت‌هاي دولتي، درآمدهاي خوش‌بينانه مالياتي و درآمد غيرواقع بينانه ناشي از هدفمند كردن يارانه‌ها با 10 تا 15هزار ميليارد تومان كسري بودجه ديگر نيز مواجه خواهد شد. دلايل ادعاي اخير به‌شرح زير است:

1 - سود شركت‌هاي دولتي پيش‌بيني شده در بودجه سال 1388 شامل سود سهام ابرازي (40درصد سود ويژه) سال جاري شركت ملي نفت ايران به مبلغ 4.031‌ميليارد تومان و‌ 4.255‌ ميليارد تومان، 40درصد سود ويژه ابرازي ساير شركت‌هاي دولتي مي‌باشد.

1 - 1 - به نظر مي‌رسد در مورد سود شركت نفت يك اشتباه چاپي رخ داده و رقم 4هزار ميليارد تومان پيش‌بيني 100درصد سود سهام شركت نفت باشد زيرا در غير اين صورت سود سال 88 شركت نفت متجاوز از 10هزار‌ميليارد تومان خواهد بود كه با توجه به بند 7 ماده واحده بودجه 88، رقم درآمد نفتي كشور 125‌ميليارد دلار برآورد شده است كه با واقعيت فاصله 4 برابري دارد.

2 - 1 - حتي 100درصد سود علي‌الحساب شركت نفت يعني 8درصد درآمد 28هزار ميليارد توماني نفت در سال 88 كمتر از 2.300‌ميليارد تومان مي‌باشد كه با درآمد 4هزار ميليارد توماني پيش‌بيني شده 1.700‌ميليارد تومان تفاوت دارد.

3 - 1 - ادعاي دولت مبني بر بستن بودجه با نفت بشكه‌اي 5/37 دلار مقرون به واقعيت نيست، زيرا با اضافه نمودن سود و ماليات علي‌الحساب و هزينه‌هاي سرمايه‌اي سال 88 شركت ملي نفت ايران، به درآمدهاي نفتي پيش‌بيني شده در بودجه عمومي دولت (6/28‌هزار ميليارد تومان درآمدهاي نفتي منعكس شده در بودجه عمومي + 4هزار‌ميليارد تومان سود علي‌الحساب + 5/2‌هزار ميليارد تومان ماليات علي‌الحساب و 4هزار ميليارد تومان سهم هزينه‌هاي سرمايه‌اي شركت نفت) معادل 41‌ميليارد دلار خواهد بود كه بافرض صادرات 2/2‌ميليون بشكه در روز و 800‌ميليون بشكه در سال، درآمد در نظر گرفته شده در بودجه عمومي دولت براي هر بشكه متجاوز از 51دلار مي‌باشد.

2 - از آنجايي كه حدود 50درصد سود سهام شركت‌هاي دولتي مربوط به شركت‌هاي فعال در زمينه‌هاي نفت و پتروشيمي و فلزات اساسي مي‌باشد و با توجه به كاهش شديد قيمت محصولات اين شركت‌ها، لذا پيش‌بيني افزايش درآمد شركت‌هاي دولتي براي سال 88 با واقعيات موجود، همخواني ندارد. ضمن آنكه عدم تاثير افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي بر سود سهام شركت‌هاي دولتي و سود سهام وعده داده شده به صاحبان سهام عدالت در محاسبات پيش‌بيني سود شركت‌هاي دولتي، ابهامات بزرگي است كه بايد به آن پاسخ گفت.

3 - پيش‌بيني 5هزار ميليارد تومان درآمد از محل واگذاري شركت‌هاي دولتي با توجه به سوابق امر و اوضاع حاكم بر بازار سرمايه كشور، بسيار بعيد به نظر مي‌رسد. بايد توجه داشت كه واگذاري سهام براي رد ديون و طرح سهام عدالت هيچ نوع درآمدي را براي دولت ايجاد نخواهد كرد، بنابراين دريافت مبلغ 5هزار ميليارد تومان از بخش خصوصي در اوضاع و شرايط كنوني را نبايد زياد جدي گرفت. به نظر مي‌رسد رقم درآمد مورد انتظار از بابت واگذاري سهام در سال 1388 با اوضاع و احوال كنوني و نحوه عمل دولت در زمينه خصوصي‌سازي و ارقام سال 87، كمتر از 1500‌ميليارد تومان باشد.

4 - سهم درآمدهاي مالياتي در تامين درآمدهاي دولت در سال 88 از حدود 20هزار ميليارد تومان سال‌جاري به 4/29‌ميليارد تومان افزايش يافته است. اين چنين افزايش ناگهاني در هيچ يك از سال‌هاي قبل سابقه نداشته است و معلوم نيست دولت بر چه اساسي چنين اضافه درآمدي را متصور شده است. درآمد مالياتي يك كشور به‌دليل سه اتفاق زير قابل افزايش است:

1-4 - پايه جديدي به پايه‌هاي مالياتي موجود اضافه شود.

2-4 - ارزش افزوده عوامل توليد با قيمت‌هاي جاري نسبت به سال قبل افزايش داشته باشد.
3-4 - روش‌هاي تشخيص و وصول ماليات به نحو موثري بهبود يابد.

1-4 - هرچند در سال 1388 پايه مالياتي جديدي تحت عنوان ماليات برمبناي ارزش افزوده به پايه‌هاي مالياتي كشور اضافه شده است، ولي با توجه به نرخ اندك اين ماليات و اشكالات اساسي در اجراي اين نوع ماليات، نبايد انتظار زيادي از اجراي قانون جديد داشته باشيم و حتي به نظر مي‌رسد وصول 7/1‌هزار ميليارد تومان درآمد مالياتي پيش‌بيني شده در بودجه 88 ناشي از اجراي قانون ماليات بر ارزش افزوده بسيار دشوار باشد.

2-4 - بخش مهمي از درآمدهاي مالياتي دولت پيش‌بيني شده در بودجه سال 88 مربوط به ماليات شركت نفت و ماليات ساير شركت‌هاي دولتي است كه به دلايل پيش گفته در مورد سود سهام اين شركت‌ها، تحقق ارقام پيش‌بيني شده در مورد ماليات آنها نيز دور از انتظار است. در مورد شركت‌هاي بخش خصوصي و ساير شركت‌هاي متعلق به بخش عمومي، به‌دليل وابسته بودن توليد و فروش اكثر اين شركت‌ها به اقلام وارداتي و كاهش حتمي واردات ناشي از كاهش درآمدهاي ارزي كشور و همچنين تاثير بحران جهاني بر اقتصاد داخلي، سود اين شركت‌ها و در نتيجه ماليات بر درآمد اين شركت‌ها به شدت تحت‌تاثير قرار خواهد گرفت و لذا پيش‌بيني افزايش درآمد مالياتي در مورد عملكرد اين شركت‌ها نه تنها توجيه ندارد، بلكه واقع‌بينانه است كه درآمد مالياتي ناشي از عملكرد اشخاص حقوقي و ساير فعالان اقتصادي با كاهش چشمگيري، در بودجه سال 88 منظور گردد. بخش ديگري از درآمدهاي مالياتي مربوط به ماليات بر واردات مي‌باشد كه با توجه به نكات فوق يعني كاهش درآمدهاي ارزي و به تبع آن كاهش واردات تحقق ارقام پيش‌بيني شده در بودجه 88، ميسر نمي‌باشد.

3-4 - به نظر نمي‌رسد تحول چشمگيري در ساختار سيستم‌هاي جامع اطلاعات مالياتي كشور در سال 88 بوجود آيد و افزايش و انتظار بهبود محسوس در عملكرد سازمان امور مالياتي در تشخيص و وصول ماليات درآمدهاي پنهان اشخاص، انتظاري دور از واقعيت است.

5 - اما جالب‌ترين قسمت بودجه سال 88 پيش‌بيني 8500‌ميليارد تومان درآمد ناشي از اجراي طرح هدفمند كردن يارانه‌هاي حامل‌هاي انرژي مي‌باشد، زيرا:

اولا قراربود دولت يارانه‌هاي پنهان (يارانه‌هايي كه پرداخت نمي‌شود بلكه در بطن قيمت‌هاي پايين حامل‌هاي انرژي پنهان است) حامل‌هاي انرژي را هدفمند سازد. براي هدفمند كردن يارانه‌ها ابتدا بايد ميزان آنرا تعيين كرد و براي تعيين ميزان اين يارانه‌ها راهي جز اندازه‌گيري تفاوت بين بهاي دريافتي دولت از بابت فروش داخلي اين حاملها با بهايي كه احتمالا دولت از فروش خارجي آنها به دست مي‌آورد، وجود ندارد. بنابراين هر نوع بهاي مقايسه‌اي ديگر حتما شامل ماليات است يا مجددا حاوي مقداري يارانه (ماليات منفي) مي‌باشد و از آنجايي كه طبق اصل 51 قانون اساسي برقراري هر نوع ماليات فقط با مجوز قانوني امكان‌پذير است، بنابراين در قيمت‌هاي پيشنهادي غير از قيمت‌هاي قابل اعمال در صادرات حامل‌هاي انرژي، چه از طرف دولت و چه از طرف مجلس، ميزان ماليات بايد احصاء و تحت عنوان ماليات به تصويب برسد. با اين حساب پيش‌بيني 34هزار ميليارد تومان درآمد حاصل از هدفمند كردن يارانه‌ها و اختصاص 25درصد آن در رديف درآمدي دولت هيچ نوع مبناي علمي و قانوني ندارد.

ثانيا دولت و زير مجموعه عريض و طويل آن بخش عمده‌اي از حامل‌هاي انرژي را مصرف مي‌كند، بنابراين افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي اگر از يك طرف درآمدي براي دولت ايجاد مي‌كند در مقابل هزينه‌هاي جاري و عمراني دولت را به شدت افزايش مي‌دهد (و از طريق كاهش سود شركت‌هاي دولتي، درآمد دولت را كاهش مي‌دهد) و حتي ممكن است سهم افزايش هزينه دولت از بابت بالا بردن قيمت حامل‌هاي انرژي بيش از درآمد 8500‌ميليارد توماني منظور شده در رديف‌هاي درآمدي بودجه باشد. حال اين موضوع كه هيچ رقمي از اين بابت در طرف هزينه بودجه منظور نشده است، ناشي از فراموشي است يا ترازكردن بودجه، آينده مشخص خواهد ساخت.

ثالثا قراربود طرح هدفمند كردن يارانه‌ها به صورت تدريجي و طي سه سال صورت گيرد و حتي در بند 3-34 سياست‌هاي كلي برنامه پنجم توسعه ابلاغ شده از طرف مقام معظم رهبري، به تدريجي بودن فرآيند هدفمندسازي يارانه‌هاي غير آشكار تاكيد شده است. حال معلوم نيست كه چرا دولت در نظر دارد تمام 34هزار ميليارد تومان درآمد ناشي از هدفمندسازي يارانه‌هاي انرژي را دفعتا وصول و 75درصد آن را بين اقشار مختلف توزيع و 25درصد آنرا صرف كسري بودجه خود كند؟ آيا بهتر نبود يك سوم تفاوت قيمت داخلي و خارجي حامل‌هاي انرژي در سال اول كلا به حساب كسري بودجه منظور مي‌شد و يارانه نقدي هم پرداخت نمي‌گرديد؟

رابعا از آنجايي كه دولت تصور مي‌كند با افزايش چند صد‌درصدي قيمت حامل‌هاي انرژي هيچ‌گونه كاهشي در مصرف اين حامل‌ها ايجاد نمي‌شود و از اين رو رقم 34هزار ميليارد توماني خود را با ثابت فرض كردن ميزان مصرف پس از افزايش قيمت، محاسبه كرده و 25درصد آنرا به عنوان درآمد در بودجه 88 منظور مي‌نمايد. بديهي است اين تصور نمي‌تواند مبنايي منطقي داشته باشد.

با اين اوصاف دولت ظاهرا هيچ دل‌مشغولي از اينكه مجلس شوراي اسلامي لايحه بودجه سال 88 را با حداقل تغييرات (طبق نظر بعضي از دولتمردان و مجلسيان حداكثر تا 5درصد) به تصويب رساند و در قالب اين لايحه به پذيرش مصوبات دولت براي هدفمندسازي يارانه‌ها ناچار گردد به خود راه نمي‌دهد و چندان نگران كسري بودجه 30 تا 40هزار توماني خود نيست. زيرا از آنجايي كه مقام پاسخ خواه دولت يعني مجلس در سال‌هاي اخير بيش از خود دولت در روند بودجه‌ريزي و ايجاد كسري‌هاي نجومي بودجه مقصر بوده است، لذا دولت دغدغه پاسخگويي را نداشته و نخواهد داشت. از طرف ديگر دولت تصور مي‌كند كاهش بهاي نفت يك رويداد موقتي است و براساس اين تصور مي‌پندارد كه با افزايش قيمت نفت به ارقامي بالاتر از 70دلار براي هر بشكه تمام اين كسري بودجه را مي‌توان تامين كرد علاوه بر آن دولت در بودجه سال 88 مانند بودجه سال جاري هزينه‌هاي عمراني را بيش از واقع در نظر گرفته است تا چنانچه در سال آينده درآمدهاي پيش‌بيني شده تحقق نيابد يا نياز به هزينه‌هاي جاري بيشتري پيدا شود (كه حتما همين‌طور خواهد بود) در آن صورت بخشي از اعتبارات عمراني مصوب را به عنوان اصلاحيه بودجه به اعتبارات هزينه‌اي منتقل كند.

توضيحا اضافه مي‌نمايد كه در سال 1386 از 18.500‌ميليارد تومان هزينه عمراني 2500‌ميليارد تومان به اعتبارات هزينه‌اي انتقال يافت و در سال 1387 و همين هفته گذشته با تصويب مجلس حدود 5500‌ميليارد تومان از سرجمع اعتبارات عمراني كاسته شد و به اعتبارات جاري افزوده گرديد. معني اين حرف آنست كه كل هزينه عمراني قابل خرج در سال 1387 كه هيچ نوع محدوديت درآمدي وجود نداشته است از حدود 24000‌ميليارد تومان به 18.500‌ميليارد تومان كاهش يافته است حال چگونه ممكن است در شرايطي كه درآمدهاي نفتي از 70‌ميليارد دلار به 30ميليارد دلار كاهش يافته و در نتيجه دولت با فشار زياد كمبود منابع مواجه است،‌ در لايحه بودجه 88 مبلغ 26.500ميليارد تومان براي هزينه‌هاي عمراني پيش‌بيني شود و علاوه بر آن حدود 6هزار ميليارد تومان ديگر مشروط به افزايش 5/7دلاري قيمت نفت در هر بشكه نيز به عنوان متمم اعتبارات عمراني در اختيار دولت قرارداده شود.

به نظر مي‌رسد دولت در نظر دارد بخش مهمي از كسري اعتبارات هزينه‌هاي جاري احتمالي سال آينده را مجددا با اصلاحيه بودجه در سال 88 تامين كند يعني با فرض ثابت نگهداشتن حجم هزينه‌هاي عمراني در حد 18.500‌ميليارد توماني سال جاري مبلغ 500/13‌ميليارد تومان ذخيره در اعتبارات عمراني نگهداري نمايد تا براي جبران كسري اعتبارات جاري آنرا جابجا سازد. در چنين صورتي و با فرض تحقق هزينه‌هاي جاري در همين حد 200/58‌ميليارد تومان، سهم نفت از هزينه‌هاي جاري از 25درصد طبق لايحه پيشنهادي (نه 7درصد مورد ادعاي دولت) به بيش از 45درصد افزايش خواهد يافت.

براي اجتناب از كسري ويرانگر بودجه پيشنهاد مي‌شود.

1 - ارزش برابري ريال در مقابل دلار و ساير ارزها به نحو مناسبي كاهش يابد.

2 - هزينه‌هاي عمراني در حدود 18هزار ميليارد تومان تثبيت شود.

3 - درآمد ناشي از هدفمند كردن يارانه‌ها (سهم دولت) در صورت تصويب در مجالي مناسب تر، به اعتبارات عمراني اضافه شود.

4 - درآمدهاي مالياتي دولت در همان حد سال 87 مورد تصويب قرار گيرد و كسري درآمد از اين بابت از محل افزايش نرخ ارزهاي خارجي جبران گردد.

5 - افزايش احتمالي درآمدهاي مالياتي تا سقف معين به اعتبارات عمراني اضافه شود.

6 - افزايش قيمت هر بشكه نفت به بيش از51 دلار در هر بشكه (طبق بودجه پيشنهادي) طبق قانون برنامه چهارم به حساب ذخيره ارزي منظور شود.
 
ارسال به دوستان
چین ۳ فضانورد را به ایستگاه فضایی‌اش می‌فرستد ارتش سوسک های سایبورگ در بیابان ارتشی از سوسک‌های سایبورگ در بیابان رها شدند وزیر خارجه روسیه : مسکو از طریق کانال‌های دیپلماتیک به تل آویو اطلاع داده که تهران خواهان افزایش درگیری نیست دستور سردار سلامی به نیروهای سپاه برای امدادرسانی به سیل زندگان اعلام نتایج آزمون استخدامی معلمان؛ شاید هفته آینده تهدید به انفجار مقابل کنسولگری ایران در پاریس مادران باردار مراقب مصرف کرم های ضد آفتاب باشند تصادف موتورسیکلت ۲ جوان را در سردشت به کام مرگ کشاند امام جمعه اصفهان : هیمنه رژیم صهیونیستی از بین رفته است وقوع هرگونه انفجار در عراق تکذیب شد /تایید شناسایی اشیا خارجی پرنده در حریم هوایی‌ بهای نفت در پی «اقدام اسرائیل علیه ایران» در بازارهای جهانی افزایش یافت سقوط بمب‌افکن استراتژیک ارتش روسیه در استاوروپل (+عکس) حمایت تمام قد علم الهدی از بازگشت گشت ارشاد / بنای نیروی انتظامی بر برخورد و مقابله نیست / «آیا بی حجابی از یک تخلف رانندگی نازل‌تر است؟» سقوط جرثقیل در پتروشیمی رازی / ۲ نفر کشته شدند
وبگردی