عصرایران - مالک سگ های که در لواسان تهران یک کودک را گاز گرفته و به شدت زخمی کرده بود با روزنامه هفت صبح گفتگو کرده است که متن آن در پی می آید:
* خانواده شاکی ادعا میکنند سگهای شما در زمان حمله به بهار قلاده نداشته اما گویا شما این موضوع را منکر شدهاید.
- نه من منکر نشدهام. سگهایم قلاده نداشتند. من حدود چهار، پنج ماه در همان پارک و از گیت اصلی پارک سگها را سوار ماشین میکردیم و میبردیم در پارک. تا حالا همچین اتفاقی نیفتاده بود. ما همیشه سگها را باز میکردیم و با کسی کاری نداشتند. حتی بچهها هم میآمدند و با آنها بازی میکردند. اگر از نگهبانهاي شهرداری بپرسید، علاوه بر اینکه ما را میشناسند، سابقه ما را نیز میدانند که هر هفته به آن پارک میرفتیم و سگها را میبردیم. فقط ما نبودیم که سگها را برای گردش آنجا میبردیم و خیلی از افراد به این پارک میبرند.
* یعنی شما میگویيد در این چند ماه که سگها را به پارک میبردید؛ آنها قلاده نداشتند و مشکلی هم به وجود نیامده بود؟
- بله دقیقا. تحریکی که باعث شد سگها بروند جلوی بچه، برای خودش ماجرا دارد.
* چه ماجرایی؟
- این سگها که در ابتدا رفتند سمت آن خانواده، من داد زدم و گفتم سگها کاری ندارند. به سگها وقتی بگویم برگردند، بر میگردند. یک لحظه بچه جیغ میکشد و از خانواده دور میشود. در این لحظه سگها تحریک میشوند. همین جیغ زدن و دویدن باعث شد سگها تحریک شوند. اصلا سابقه نداشت این سگها چنین کاری انجام دهند. این سگها تعلیم داده شده بودند، مدرک دارند، تمام آمپولهایشان را زدیم و...
* از یک بچه 10 ساله که نمیتوان انتظار داشت جیغ نزند یا فرار نکند!
- بله حرف شما درست است. من که نمیگویم تقصیر آنهاست یا تقصیر ماست. این یک اتفاق بود. ما اصلا قصد و غرضی نداشتیم. مثلا از قبل پیشینه این خانواده را بشناسیم یا آنکه ستمکار باشیم که به سگها بگوییم بروید دختر مردم را گاز بگیرید. این اتفاق برای ما هم اصلا خوشایند نبود. ما در روز دادگاه نیز گفتیم که همه چیز را جبران میکنیم. خود من از یکی از بهترین جراحان پلاستیک ترمیمی ایران برای آنها وقت گرفتم. خود آنها تلفن ما را جواب ندادند. ما دو، سه بار با آنها تماس گرفتیم اما جواب ما را ندادند. غیر از آن، روزی که این اتفاق افتاد، پدرم شباش به بیمارستان رفت و فردايش باز هم رفتند. خود من هم چند بار رفتم... گاز گرفتگی احتیاجی ندارد که بچه را یک هفته در بیمارستان بخوابانند اما آنها این کار را کردند.
* خانواده بهار میگویند پزشک متخصص تشخیص داده بوده که دخترشان باید در بیمارستان بستری شود.
- مسئله همینجاست. ما از همان ابتدا گفتیم این بیمارستان مجهز نیست و پول اضافی میگیرند. پزشکان بیمارستان حتی نمیدانستند آمپول هاری را چند ماه بعد بزنند. پدر من به آنها گفت وقت بگیرید بچه را ببریم بیمارستان دی یا خاتمالانبیا.
* آنها میگویند پزشک گفته بوده اگر بچه را حرکت دهند ممکن است سنگ کوپ کند.
- آن دکتر، یک دکتر عمومی بوده و نه متخصص. ما هر کاری که میتوانستيم انجام دادیم اما آنها راه دیگری را در پیش گرفتند و ماجرا را رسانهای کردند.
* خانواده بهار ادعا میکنند شما حتی یک عذرخواهی ساده نیز نکردید.
من جلوی آقای قاضی در دادگاه عذرخواهی کردم و گفتم هیچ قصد و غرضی نداشتم. حتی گفتم همه جوره در خدمت شما هستم تا این اتفاق جبران شود. من باید چه جوری معذرتخواهی کنم؟
* یعنی قبول دارید اشتباه کردید؟
- بله در اینکه سگ قلاده نداشت و اشتباه من بود هیچ حرفی ندارم. من عذرخواهی هم کردم ولی میگویم آن پارک گیت و نگهبان دارد و پنج ماه است که سگهایم را آنجا میبرم. نگهبان میدید سگهایم را آنجا میبردم و چیزی نمیگفتند. حتی آن پارک یک تابلو و نشانه نداشت که ورود سگ ممنوع است. اگر نگهبان میگفت اجازه نداریم سگ را به پارک بیاوریم قطعا این کار را نمیکردیم.
* ولی حتی شهردار لواسان هم در مصاحبه خود گفتند که این پارک تابلوی ورود حیوانات ممنوع دارد.
- من تا حالا همچین تابلویی را ندیدهام. اگر هم بوده چرا نگهبان ما را راه میداد؟ من که قصدم مثل بعضیها خودنمایی کردن یا لاکچری بازی نبوده. اونجا تنها جایی بود که میتوانستیم بگذاریم سگها چند دقیقهای بدوند و... چون وقتی در خیابان آنها را میبردیم همش با قلاده اذیت میکردند. چون در ایران جایی هم نیست که سگها بروند و بازی کنند، ما هر هفته جمعهها سگها را میبردیم آنجا.
* خانواده شاکی چند ادعا دارند و میگویند به آن دلایل است که ماجرا را رسانهای کردهاند. مثلا میگویند شما به آنها بیاحترامی کردهاید.
- چه بیاحترامی؟ آنها انتظار دارند من همه خانه و زندگی خودم را ول کنم و پرستاری بچه آنها را انجام دهم... آنها حتی مدعی شدند ما داشتیم از پارک فرار میکردیم و از ما عکس گرفتند. چرا بخواهم فرار کنم؟
* آنها همچنین میگویند دخترشان دچار مشکلات روحی شده و باید این مشکلات را نیز پیگیری کرد.
- بله کاملا درست است. ما گفتیم اجازه بدهند اول دخترشان از نظر جسمی خوب شود و بعد به درمان روحی بپردازیم. آنها اما در فضای مجازی ماجرا را شلوغ کردند و حتی گفتند ما آقازادهایم و... پدر من اگر یک پست دولتی داشته باشد. پدر من از صفر شروع کرد و به اینجا رسید. همه لواسان ما را میشناسند.
* پدرتان در کار املاک هستند؟ درسته؟
- بله درسته. ما در لواسان به دنیا آمدهایم.
* البته شنیدم با .... خیلی هم رفیق هستند!
- بله ایشان شریک ما هستند.
* شغل شما چیست؟
- من 32 سال سن دارم و در یک شرکت خصوصی که برای یکی از دوستان پدرم است کار میکنم. من هم میتوانستم مثل دیگر بچهها خودنمایی کنم یا با ماشینهای لوکس در شهر بچرخم اما هر روز ساعت 6 صبح بیدار میشوم و با ماشین خطی و مترو و... از لواسان به هفتتیر که محل کارم است، میروم.
* خب حالا راه حل شما برای حل این ماجرا چیست؟
- ببینید این اتفاق یک بُعد قانونی دارد و یک بُعد اخلاقی. بعد قانونی آن است که دادگاه برای ما تعیین کند و ما هم آن را پرداخت میکنیم. در زمینه بعد اخلاقی ما حاضر بودیم همه کار انجام دهیم و تا آخر باشیم اما آنها فضا را عوض کردند...