۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۹۱۷۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۷ - ۲۰-۰۱-۱۳۸۸
کد ۶۹۱۷۱
انتشار: ۰۹:۲۷ - ۲۰-۰۱-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

 
ابتكار

«در سوگ شهادت سيد مرتضي آويني؛ خوش آن رخي که آينه دارش تو بوده‌اي»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم سيد مهدي شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد؛

قره العين من آن ميوه دل، يادش باد
 که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددي
که اميد کرمم همره اين محمل کرد

در اين حال و روز که بندها ترنم ماندن دارند و زنجيرها سرود نشستن مي خوانند، کندن چه کار سترگي است، پر کشيدن چه باشکوه است و پيوستن چه شيرين و دوست داشتني. کاش با تو بوديم وقت قران انتخاب تو با انتخاب حق.  کاش با تو بوديم آن زمان که دست از اين جهان مي شستي و رخت خويش از اين ورطه بيرون مي کشيدي.  کاش با تو بوديم آن زمان که فرشتگان، تو را بر هودج نور مي گذاشتند و بالهاي خويش را سايه بان زخمهاي روشن تو مي کردند.  کاش با تو بوديم آن شام آخر که سالارمان، ماه بني هاشم(عليه السلام)، به شمع وجود تو پروانه سوختن داد. 

گريه ما، نه براي رفتن تو که براي جا ماندن خويش است. احساس مي کنم که در اين قيل و مقال، چه قال گذاشته شده ايم، چه از پا افتاده ايم، چه در راه مانده ايم، چه در خود فرو شکسته ايم.  احساس مي کنم آن زمان که تو دست بر زانو گذاشتي و يا علي گفتي، ما هنوز سر بر زانو نهاده بوديم.  گريه ما، نه براي "رجال صدقوا ما عاهدوا الله" است; گريه ما، نه براي "فمنهم من قضي نحبه" است; گريه ما، گريه جگر سوز "فمنهم من ينتظر" است.  اي خدا! به حق آن امام منتظرت، نقطه شهادتي براي جمله طويل انتظار ما بگذار که طاقتمان سر آمده است، تابمان تمام شده است، توانمان به انتها رسيده است، کاسه صبرمان سرريز شده است و خيمه انتظارمان سوخته است.  مرتضي! اي هم سفر شبهاي تابناک مدينه!   مگر نه ما يک ماه تمام، پا به پاي هم طواف کرديم؟ مگر نه ما يک ماه تمام در کوچه پس کوچه هاي مکه و مدينه، چشم در چشم در غربت ولايت گريستيم؟مگر نه ما يک ماه تمام، نفس در نفس به مناجات نشستيم و شهادت را هم از خداي خواستيم؟ اين چه گران جاني بود که نصيب من شد و آن چه سبکبالي که نصيب تو؟چرا به خدا نگفتي که خارهاي گل را نتراشد؟ چرا به خدا نگفتي که ميوه هاي نارس و آفت زده را هم دور نريزد؟ چرا به خدا نگفتي براي چيدن گل، بر روي علفهاي هرز پا نگذارد؟ چرا به خدا نگفتي که پشت در هم کسي ايستاده است؟ چرا به خدا نگفتي...  

اما اکنون از اين شکوه ها چه سود؟ تو اينک بر شاخ سار بلند عرش نشسته اي و دست نگاه ما حتي به شولاي شفاعت نمي رسد.  مرتضي، دست فروتر بيار و اين دست خسته را بگير. شاخه ها را خم کن تا در اين بال شکسته نيز اشتياق پرواز و اميد وصال زنده شود.  درد ما، درد فاصله هاست. مرتضي! قبول کن که تو در اينجا و در کنار ما هم اينجايي نبودي. دماي جان تو با آب و هواي اين جهان سازگاري نداشت.  کدام ظرف در جهان مي توانست اين همه اخلاص را پيمانه کند؟ کدام ترازو مي توانست به توزين اين همه انتظار بنشيند؟ کدام شاهين مي توانست اين همه شور و عشق را نشان دهد؟کلامت از آن روي بر دل مي نشست و روايتت از آن جهت رنگ حقيقت داشت که از سر وهم و گمان سخن نمي گفتي.   ديده هاي خويش را به تصوير مي نشستي. از نردبان معرفت، بالا رفته بودي و براي ما کوتاه قدان اين سوي ديوار، اين سوي حجابهاي هزار تو، وادي نور را «جز به جز» روايت مي کردي. و همين شد که نماندي. و همين شد که برنگشتي و پايين نيامدي. 

چرا برگردي؟ کدام عاقلي از وحدت به کثرت مي گريزد؟ کدام بيننده تماشاجويي از نور به ظلمت پناه مي برد؟ کدام جمال پرستي چشم از زيباي محض مي شويد؟ کدام پرنده اي قفس را به آسمان ترجيح مي دهد؟کدام عاشقي، دست معشوق را رها مي کند و به زين و يال اسب مي چسبد؟ کدام شراب شناس دردي کشي از باده کمي گذرد تا سر کار جام در بياورد؟   تو کسي نبودي که بي مقصد سفر کني! "و يدخلهم الجنه عرفها لهم" به چه معناست؟ اگر بهشت وصال را نشانت نداده بودند اين همه بي تابي رفتن براي چه بود؟ديروز وقتي حضور عطرآگين ولايت را درکنار پيکر تو ديدم، با خود گفتم وقتي که اين سلاله کرم، اين شاگرد مکتب عصمت، اين سردار لشکر توحيد، سرباز خويش را اين چنين قدر مي شناسد و ارج مي نهد، آن سرچشمه کرامت، آن تجسم عصمت، با عاشق عطشناک خويش چه خواهد کرد؟با مرتضي چه خواهد کرد آن مخاطب والاي "عادتکم الاحسان و سجيتکم الکرم"؟ و خودم را شماتت کردم از آن شکوه ها که در پي عروجت داشتم.  گفته بودم: اکنون اين تنها وامانده سر بر کدام شانه بگذارد و حسرت و هجرانش را برکدام دامان مويه کند؟ و ديدم که چه بي راهه رفته ام. چه کور شده ام در غبار حادثه. مامن اين جاست. اين جاست آن دامني که بايد سر بر آن نهاد و زار زار گريست.  اين جاست آن دلي که اشارت اشک را مي فهمد. اين جاست آن گوش جاني که زبان زخم را مي داند. اين جاست آن دستي که بر تاولهاي روح، مرهم ولايت مي نهند. و اين جاست آن دري که به روي خانه امام منتظر (عج) باز مي شود.  اين بود آن دري که تو کوبيدي و اين بود آن مسيري که تو عبور کردي و اين بود آن مقصودي که تو بدان رسيدي.

من چگونه باور کنم که تو شربت شهادت را از دستهاي او ننوشيده اي؟ " والمستشهدين بين يديه" مگر دعاي همه قنوتهاي تو نبود؟ مگر تو نبودي که در کنار بيت الله در گوشم زمزمه مي کردي که اگر حضور مجسم ولايت نبود، اگر حضور ترديد ناپذير آقا امام زمان(عج) نبود، گشتن به دور اين سنگ و خاک چه بيهوده مي نمود؟ رسم عاشقي در عالم چگونه است؟بلند شو سيد! آقا آمده است! بلند شو! محال است آقا عاشق دلباخته خود را رها کند. منافي کرامت آقاست، اگر طواف گر شب و روز خويش را با دستهاي مرحمت ننوازد.  بلند شو سيد! بلند شو و دست به دست نور بده و پا جاي پاي نور بگذار. اما... اما به آقا بگو تنها نيستي. بگو که دوستانت، هم سفرانت، هم سنگرانت، هم دلانت و هم قلمانت، بيرون در ايستاده اند و در آرزوي زيارت جمالش لحظه مي شمرند. مي سوزند و گداخته مي شوند.

 دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد
يا بخت من طريق مروت فرو گذاشت
 يا او به شاهراه طريقت گذر نکرد
هر کس که ديد روي تو بوسيد چشم من
کاري که کرد ديده من بي نظر نکرد
من ايستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسيم سحر نکرد

رسالت

«تحليل پيام اوباما و مواضع ما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛مقام معظم رهبري به عنوان عاليترين مقام جمهوري اسلامي به مناسبت نوروز 1388  درحرم امام رضا(ع)  به ارزيابي محورهاي “مسئله ايران و آمريكا” پرداختند و با عنايت به اين كه مسئله ايران و آمريكا و نحوه تعامل با آمريكا يكي از آزمون هاي مهم انقلاب است.؛ با دقت نكات كليدي اين “مسئله” را برشمردند.
ارزيابي رهبري از رفتار آمريكا تا كنون
ارزيابي خاص رهبري از مسئله ايران و آمريكا تاكنون  را مي توان در  3 محور دسته بندي نمود.
1. رفتار سياسي آمريكا و سران آن با ايران
2 .رفتار امنيتي آمريكا با ايران
3. رفتار اقتصادي آمريكا با ايران

در حوزه رفتار سياسي ، برخورد عبوسانه با انقلاب ايران از ابتدا به علت استقلال ايران پس از انقلاب اسلامي و از ميان رفتن منافع آمريكا در ايران ، بدرفتاري روساي جمهور آمريكا با نظام جمهوري اسلامي و اهانت روساي جمهور آمريكا به ملت و مسئولان ايران به عنوان كدهاي كلي مورد عنايت رهبري ذكر شده است.

در حوزه رفتار امنيتي آمريكا با ايران ، رهبري به تحريك مخالفين و كمك به حركت هاي تجزيه طلب و تروريستي در ايران ،حمايت از اقدامات تروريست هاي جنايتكار نظير صدام در جنگ تحميلي ، ساقط كردن هواپيماي مسافربري در آسمان خليج فارس ،اغتشاش در امنيت منطقه، سرازير كردن سلاح به منطقه براي مقابله با جمهوري اسلامي ، حمايت بي قيد و شرط از رژيم صهيونيستي  و تهديد ايران به مناسبت هاي گوناگون توسط آمريكا اشاره نمودند.

در حوزه رفتار اقتصادي آمريكا با ايران نيز به تصرف و حبس دارايي هاي ايران و سي سال تحريم ايران  توسط آمريكااشاره كردند كه البته مورد اخيراتفاقا موجب به خود آمدن و جوشيدن از درون و نيز رسيدن به نقطه  كنوني و علم و پيشرفت شد.

ارزيابي رهبري از موضع كنوني دولت اوباما
رهبري معظم انقلاب در همين سخنراني مهم، در باب ابراز تمايل آمريكا براي مذاكره سخناني را بيان نمودند كه در حول محور هاي زير قابل دسته بندي است.
برداشت اوليه از موضع كنوني دولت اوباما: رهبري ابتدا در موردصادقانه بودن مواضع كنوني  دولت آمريكا ترديد مي كنند و اين موضع را با عبارت “ دستي دراز شده باروكش مخملي و باطن چدني” بيان مي دارند . ايشان نشانه اين رفتار دوگانه آمريكا را هم تبريك عيد اوباما به ملت ايران مي دانند كه ضمن بيانات نرم در پي متهم كردن ايران به طرفداري از تروريسم و دستيابي به سلاح هسته اي بود. از سوي ديگر رهبري فقدان نشانه براي اثبات واقعي بودن سياست تغيير را با كدهاي زير ثابت نمودند :

الف: آزاد نكردن دارايي هاي ملت ايران
ب: برنداشتن تحريم هاي ظالمانه
ج: دست برنداشتن از تبليغ و اتهام زني عليه ملت و مسئولان
د:كنار نگذاشتن دفاع بي قيد و شرط از رژيم صهيونيستي
ه: تغيير نكردن ادبيات

موضع رهبري ايران در قبال ابراز تمايل آمريكا براي مذاكره:
 رهبري ايران با توصيه به آمريكا براي اعمال تغيير حقيقي ، براين باورند كه تغيير حقيقي يك ضرورت و يك سنت الهي است  و نفرت جهانيان از آمريكا كه شواهد بسيار دارد اين تغيير را براي آمريكا يك ضرورت  (عقلاني) مي سازد.

رهبري سپس با ارائه راه حل هايي بخردانه براي اجرايي كردن اين تغييردر نهايت تغيير  رفتارآمريكا رالازمه تغيير رفتار ايران در قبال آمريكا مي دانند به عبارت روشن اگر آمريكا براي مذاكره ثابت قدم و داراي نيت سالم است ابتدا بايد تغييراتي را در رفتار خود كه شاخصه هاي آن توسط رهبري تبيين شد ، نشان دهد.

در نوشتار آتي گام هاي اوليه و لازم براي تغيير وضعيت در رابطه ايران و آمريكا راكه آمريكا بايد بردارد، با اتكاء به نظرات مقام معظم رهبري تشريح خواهيم نمود.  

آفتاب يزد

«اين هشدار آيا نتيجه دارد؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ دو روز قبل تعدادي از روزنامه‌ها نامه‌اي را منتشر كردند كه مهدي كروبي براي احمد جنتي دبير شوراي نگهبان نوشته است. اين نامه ظاهراً موضوع جـديـدي را شامل نمي‌شد زيرا متاسفانه حمايت خاص از يك جريان سياسي در سال‌هاي اخير به امري عـــادي در مـيــان تـعــدادي از رسانه‌هاي حكومتي و برخي اعضاي نهادهاي اجماعي تبديل شده و اين حمايت در ماه‌هاي اخير به صورت ويژه شامل حال احمدي‌نژاد - به عنوان يكي از كانديداهاي احتمالي انتخابات دهم - گرديده است. اما مشخصه اصلي نامه اخير كروبي آن بود كه او در يك »اولتيماتوم علني« از هم طرازان جنتي خواسته است تا تذكرات لازم را به او بدهند. كروبي در عين حال از برخورد علني خود در صورت »نقض بي‌طرفي نهادهاي اجرايي و نظارتي انتخابات« خبر داده است.

نامه هفدهم فروردين ماه كروبي به احمد جنتي، از يك جهت با نامه هشتم بهمن‌ماه او به يك مقام عـالـي‌رتـبه نظامي شباهت داشت. در نامه هشتم بهمن‌ماه كروبي، با يادآوري اظهارات ا~ن مقام نظامي در خصوص »قطعيت عدم تغيير رئيس‌جمهور« آمده بود: »در مـاه‌هـاي گـذشـتـه كـه سـخنان عجيب برخي فرماندهان نظامي و موضع‌گيري صريح بعضي از آنها نـسبت به جريان‌هاي سياسي كشور را مي‌شنيدم و مي‌خواندم، با خود فكر مي‌كردم اگر اين روند متوقف نشد شكايت از اين قانون شكنان را نزد جنابعالي بياورم اما امروز شكايت به كجا برم؟« كروبي هفتاد روز بعد در نامه هفدهم فروردين‌ماه 88، جنتي را مورد پرسش قرار داد كه »شوراي نگهبان براي اين راه‌اندازي شده كه اگر نهادي يا گروهي تخلفي را در انتخابات انجام داد،به آن شكايت ببريم. هم اكنون ما از جناب آقاي جنتي دبير محترم شوراي نگهبان به كجا شكايت ببريم؟«‌‌

آنچه موجب اعتراض كروبي گرديد تمجيدهاي ويژه جنتي از احمدي‌نژاد بود كه در جمع عده‌اي از ناظران انتخابات رياست جمهوري مطرح شد و از ديدگاه كروبي، نقض بي‌طرفي توسط عالي‌ترين مقام ناظر بر انتخابات را آشكار مي‌ساخت.

البته نامه اخير كروبي از نظر واكنش مخاطب آن، با نامه هشتم بهمن‌ماه او تفاوت داشت. زيرا تنها چند ساعت پس از انتشار نامه قبلي كروبي، مقام نظامي كه توسط دبير كل حزب اعتماد ملي مورد خطاب قرار گرفته بود نامه‌اي كوتاه براي او نوشت و تاكيد كرد كه به هيچ‌وجه در انتخابات دخالت نخواهد كرد. اما نامه كروبي به جنتي- كه از جهاتي داراي اهميت بيشتر بود- با گذشت سه روز هنوز واكنش دبير شوراي نگهبان را به دنبال نداشته است و همين امر، نـگـرانـي‌هـا نـسـبـت به آينده را افزايش مي‌دهد. مـوضع‌گيري انتخاباتي نظاميان، رفتار تبعيض‌آميز رسانه‌هاي عمومي نسبت به كانديداها و حمايت علني ناظران انتخاباتي از يك كانديدا، علاوه بر تخلف قانوني، بسياري از طرفداران اصلاحات را دچار اين توهم كرده است كه گويي نتيجه انتخابات، »از پيش تعيين شده« است و همين تلقي، عده‌اي از آنها را براي حضور در پاي صندوق‌هاي را‌C‌ي، دچار ترديد مي‌سازد. برهمين اساس مـي‌تـوان پـاسخ‌گويي سريع مقام عالي‌رتبه نظامي به كروبي را يك گام مثبت در جهت آسوده‌سازي خيال بــســيــاري از افـراد نـگـران دانـسـت. در مـقابل، عدم پاسخ‌گويي جنتي مي‌تواند برخي توهمات و شائبه‌هادر خصوص نقض بي‌طرفي را تشديد و بر ترديد بسياري از افراد نسبت به حضور در انتخابات بيفزايد كه اين ترديد - حتي اگر هيچ‌گونه تخلفي در انتخابات صورت نگيرد - قطعاً بر تعداد شركت‌كنندگان در انتخابات و به ويژه بر سبد آراي اصلاح‌طلبان اثر مي‌گذارد. از سوي ديگر، تجربه انتخابات رياست جمهوري دهم و بي اعتنايي آشكار دسـت‌انـدركاران انتخابات مجالس هفتم و هشتم به اعتراضات كروبي و خاتمي، ثابت مي‌كند كه موكول كردن اعتراض به بعد از وقوع تخلف احتمالي، چيزي جز تسليم در برابر نتايجي نيست كه كروبي در نامه خود به آن اشاره كرده است. پس كروبي و موسوي به عنوان دو كانديداي خوش‌اقبال كه هر دوي آنها با صراحت يا تلويحاً نگراني‌هايي در خصوص تضييع حقوق خود مطرح كرده‌اند اكنون نبايستي به هشدارهاي مبهم اكتفا كنند. آنها بايستي به تدابيري بينديشند كه هم احـتـمـال وقوع تخلف را به حداقل برساند و هم طرفداران اصلاحات را مطمئن سازد كه انگيزه شخصي و گـرايـش‌هـاي سـياسي برخي قدرتمندان، بر روند انتخابات تاثيرگذار نخواهد بود.

البته اين نگراني تنها در اردوگاه اصلاح‌طلبان به چشم نمي‌خورد. نگاهي به اظهارات ماههاي اخير رفسنجاني و نيز سخنان بعضي نمايندگان اصولگراي مجلس در آستانه راي اعتماد به صادق محصولي، نشان مي‌دهد كه كروبي و موسوي امروز اين شانس را دارند كه براي صيانت از آرا در انتخابات سرنوشت‌ساز 22 خرداد، علاوه بر توانايي‌هاي خويش از همكاري افرادي در جناح مقابل نيز استفاده كنند. در غير اين صورت، از هم‌اكنون مي‌توان حدس زد كه اكتفا به هشدار، نتيجه‌اي جز آنچه پس از انتخابات مجالس هفتم و هشتم و انتخابات رياست جمهوري نهم مشاهده گرديد، به دنبال نخواهد داشت.
 
كيهان

«اگر بفهمند» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ براي فهم دقيق همه پيام هايي که سخنان عميق رهبر انقلاب در ابتداي سال 88  در بر داشت، احتمالا زمان زيادي لازم است. بويژه مخاطبان اصلي اين سخنراني، يعني دشمنان ملت ايران کار سختي در فهم صحيح همه مضامين آن خواهند داشت. علت عمده هم اين است که آنچه ايشان در زماني بسيار کوتاه درباره آينده مناسبات ايران و امريکا فرمودند دقيقا پاسخي بود فشرده، جامع و در عين حال بسيار دقيق به مجموعه کدهايي که حدود 6 ماه است رسانه ها و مراکز مطالعات امنيتي و استراتژيک غرب سعي در تحليل روابط ايران و غرب بر مبناي آنها داشته اند و ضمنا همواره سعي کرده اند دريابند موضع ايران درباره آنها چيست. بويژه، دولت جديد امريکا که ادعا مي کند در حال نوعي بازنگري استراتژيک درباره ايران است مي تواند همه آنچه را که براي فهم صحيح و دقيق موضع ايران لازم است در اين سخنان بيابد. امريکايي ها مي توانند چشم هاي خود را به روي واقعيت هاي ايران ببندند و استراتژي جديد خود را -اگر اساسا چيز جديدي در کار باشد- بر تخيلات و محاسبات غير واقعي استوار کنند؛ يعني همان کاري که تا به حال کرده اند. اين راهي است که از حالا مي توان با اطمينان و قاطعيت سرنوشت آن را پيش بيني کرد. در واقع اگر امريکايي ها مايل به «گشت و گذار در جاده بن بست» باشند، کسي در ايران مانع آنها نخواهد شد، اما اگر دنبال راهي مي گردند که نهايتا به يک راه حل ختم شود -واين دقيقا همان چيزي است که بايد درباره آن اعتماد سازي کنند-  چاره اي جز مراجعه به سخنان به دقت «کدگذاري» شده رهبر انقلاب ايران در ابتداي سال 88  ندارند. امريکايي ها قبل از هر کاري بايد به اين نکته توجه کنند که طراحي استراتژيک براي تعامل با ايران، بر مبناي اصولي جز آنچه در آن سخنراني تبيين شده، رنج بيهوده بردن است و کسي در تهران حتي زحمت بررسي آن را به خود نخواهد داد. اين نخستين پيام «مانيفست 88» است، و البته پيام هاي جزئي تري هم هست که اين يادداشت اندکي به آنها خواهد پرداخت.

1-  اولين کد موجود در سخنان رهبر حکيم انقلاب اسلامي اين است که تاکيد کردند گفت وگو با ايران براي امريکا يک «ضرورت» است. معناي روشن اين سخن اين است که چنين گفت وگويي براي ايران ضرورت نيست و ايران در موقعيتي است که مي تواند ميان وضعيت مذاکره يا عدم مذاکره انتخاب کند. اين امريکايي ها هستند که به دليل اشتباه هاي پي در پي در محيط بين المللي و خصوصا در منطقه خاورميانه، اکنون خود را گرفتار در گرداب هايي مهيب مي بينند که خلاصي از آنها جز با کمک ايران امکانپذير نيست و به همين دليل پس از آزمودن همه راه هاي فرار از بن بست و تلاش ناکام براي حل مشکلات خود از راه هاي ديگر، اکنون چاره اي جز مراجعه به ايران نديده است. ايران به خوبي مي داند که دست دراز کردن به سمت آن، محصول گرفتار شدن امريکا در وضعيت اضطرار و ناچاري است نه اينکه به واقع امريکايي ها تصميمي براي اصلاح رفتار خود در مقابل ايران و استوار کردن رابطه با آن بر مباني جديدي گرفته باشند. در اين باره هيچ سوء تفاهمي در تهران وجود ندارد. نکته مهم تر اين است که از فرض ضروري بودن گفت وگو با ايران براي امريکا مي توان نتيجه گرفت آنکه متقاضي مذاکره است امريکاست نه ايران. ايران تقاضايي براي گفت وگو با امريکا ندارد و بنابراين نه تنها نمي توان پيشنهاد گفت وگو را به مثابه يک امتياز به ايران فروخت، بلکه اين امريکاست که بايد «مقدماتي ضروري» را طي کند تا پيشنهاد مذاکره با ايران، اساسا «قابل بررسي» باشد.

2 -  کد دوم اين است که رهبر انقلاب در بياني ظريف فرمودند ايران در مسائل مهم خود احساساتي برخورد نمي کند و اهل محاسبه است. معناي سرراست اين سخن اين است که ايران رفتار خود را بر مبناي محاسبه اي که از ماهيت و اهداف رفتار طرف مقابل دارد تنظيم خواهد کرد و آنچه در آينده رخ خواهد داد اولا مبتني بر محاسبه نه احساسات و ثانيا به شکل «واکنشي» طراحي خواهد شد. در شرايط فعلي از آنجا که فعلا هيچ تفسير خوش بينانه قابل دفاعي از اقدامات اخير تيم اوباما درباره ايران وجود ندارد سهل است خود آنها پي در پي تاکيد مي کنند هدف واقعي شان فراهم آوردن زمينه اعمال فشارهاي سنگين تر به ايران از راه بازسازي اجماع جهاني است، نبايد توقع داشته باشند «نتيجه محاسبه» ايران، استقبال از مذاکره با آنها باشد. فعلا برآورد ايران -که به آساني بر مبناي شواهد و قرائن مي توان از آن دفاع کرد- اين است که هرگونه مذاکره با امريکا يکسره ضرر است چرا که اولا هويت انقلابي ايران را در ازاي هيچ مخدوش مي کند، ثانيا امريکا پس از حل مشکلات خود با استفاده از امکانات ايران و آنگاه که نفس راحتي کشيد، تازه کينه توزي و دشمني عليه ايران را از موضعي قدرتمند تر آغاز خواهد کرد. امريکايي ها البته نشان داده اند محاسبه کنندگان خوبي نيستند، اما با اين وضعيت حتي آنها هم مي توانند بفهمند که نتيجه محاسبات ايران نمي تواند موافقت با مذاکره باشد.

3- کد سوم دقتي تحسين برانگيز دارد. رهبر فرمودند تغيير در لحن بدون تغيير در عمل «فريبکاري» است و البته تغيير لحن قابل اعتنايي هم مشاهده نمي شود. دقت نهفته در اين سخن آنجاست که در واقع مي گويد از طريق رصد اين نکته که آيا امريکايي ها تغييري در رفتار خود داده اند يا نه مي توان به هدف تغيير لحن احتمالي آنها پي برد. اگر تغييري در رفتار امريکايي ها رخ داده باشد، مي توان براي تغيير لحن آنها هم ارزشي قائل شد، ولي اگر تغييري رفتاري در کار نباشد -که نيست- مي توان فهميد که در پس تغيير در لحن هم نوعي فريب و دروغ وجود دارد ولو فعلا نتوان جزئيات آن را به دقت توصيف کرد. به عبارت ديگر، رهبري تاکيد فرمودند که اگر امريکايي ها بنا ندارند رفتار خود را تغيير بدهند بهتر است لحن خود را هم دستکاري نکنند چون نه فقط مشکلي را حل نمي کند بلکه بر حجم مشکلات ميان ايران و امريکا خواهد افزود. آدمي اگر نمي تواند راست بگويد، بهتر است ساکت باشد تا اينکه پشت سر هم دروغ بگويد.

4- کد بعدي که در سخنان رهبر فرزانه انقلاب تبيين شد اين بود  که هرگونه تغيير رفتار از ناحيه طرف امريکايي بايد اولا «قابل مشاهده» و ثانيا «حداقل ناظر به جبران خطاهاي گذشته» و ثالثا همراه با متوقف شدن فوري «ادبيات توهين و تهديد» باشد. ادعاي تغيير رفتار يا وعده آن، به هيچ کار ايران نمي آيد. قدم هاي کوچک و تاکتيکي هم کسي را در تهران به طمع نخواهد انداخت. امريکا اگر مي خواهد در ايران باور کنند که تغييري در کار است بايد مستقيما به سراغ آن مواردي برود که ملت ايران احساس مي کنند در آنها از جانب امريکا توهين يا ظلمي بزرگ به آنها روا داشته شده است. نمونه هاي تاريخي آن موارد در سخنان رهبر انقلاب به دقت برشمرده شد و البته تاکيد کردند که قصه منحصر به اين موارد نيست. هر وقت نشاني از بحث درباره دارايي هاي ايران يا محاکمه درياسالاري که هواپيماي مسافربري ايران را هدف قرار داد و بعد هم مدال افتخار گرفت، در واشينگتن هويدا شد، امريکايي ها مي توانند اميدوار باشند که گوشي در تهران براي شنيدن خواهند يافت. والا تا زماني که تغييرات تاکتيکي و درخواست ها استراتژيک است، تنها توصيه اي که مي توان به آقاي اوباما کرد اين است که وقت خود را براي جلب همکاري ايران تلف نکند و به کارهاي ديگرش برسد.

امريکايي ها ماه ها فرصت دارند به اين  بخش از فرمايشات رهبري که بيش از 15 دقيقه طول نکشيد فکر کنند و تصميم بگيرند که بالاخره چه خواهند کرد. راه تعامل با ايران بسته نيست اما فعلا آنقدر هم باز نيست که يک امريکايي بتواند از آن رد شود. خيلي روشن و واضح، امريکايي ها بايد تصميم بگيرند که مي خواهند عوض -بخوانيد «آدم»- شوند يا نه؟ ايران طبعا از اضافه شدن هيئت حاکمه امريکا به جمع موجودات اهلي استقبال خواهد کرد.

جمهوري اسلامي

«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله‌ روزهاي پنجشنبه روزنامه ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛سال نو با بهار پرطراوت و بارش نعمت الهي آغاز شد و سبزي و طراوت همه جا را فرا گرفت . كار و فعاليت پس ازتعطيلات طولاني نوروزي آغاز گشت و مردم براي آغاز سالي پرتلاش و با انگيزه آماده شدند امسال به ابتكار رهبري همانگونه كه در پيام نوروزي ايشان تصريح شد سال « اصلاح الگوي مصرف » اعلام گرديد كه رعايت نكات دقيق و ظريف در نحوه مصرف مي تواند ما را به خودكفايي در زمينه هاي مختلف و پرهيز از برخي ريخت و پاش ها و زندگي توام با تعادل وميانه روي رهنمون نمايد. بايد اذعان كرد متاسفانه امروز كشور ما از نظر فرهنگ صحيح مصرف با الگوهاي اسلامي فاصله بسياري دارد كه در جنبه هاي فردي و اجتماعي براي رسيدن به اين دستورالعمل ها و درك سادگي و صفاي زندگي بايد تلاشهاي جدي از سوي ملت دولت و دستگاههاي فرهنگي صورت پذيرد تا اين شعار بتواند حداقل امسال به عنوان يك فرهنگ در بطن و متن زندگي ملت ايران جاي خود را باز كند و اين چيزي نيست كه با تبليغات زودگذر و برگزاري سمينارهاي پرخرج حاصل شود بلكه اگر توانستيم نحوه صحيح مصرف را در رفتار خود به عنوان فرهنگ حاكم كنيم آنوقت مي توان اميدوار بود كه توصيه رهبري روي زمين نمانده و در زمينه رفتارسازي و كسب صلاح مادي و معنوي مردم گامي اساسي برداشته شده است .

در طليعه اين هفته و در خجستگي طبيعت مردم ايران اسلامي ميلاد فرخنده يازدهمين سرو بالندگي و هدايت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام را گرامي داشتند كه هر چند امامت شريف شان بيش از 6 سال طول نكشيد ولي با تمام محدوديتي كه خلفاي عباسي براي ايشان فراهم كرده بودند به حفظ و نشر ميراث فرهنگي شيعه پرداخته و با اخلاق حسنه خويش افراد سليم را جذب كرده و با سخنان دلنشين و روح افزاي خود الگوي مجسم قرآن و اسلام بودند.

اين روزها و با آغاز سال جديد يكي از مهمترين موضوعات در دستور كار ملت ايران آمادگي براي برگزاري انتخابات دهم رياست جمهوري است و كانديداها رفته رفته با نزديك شدن 22 خرداد حضور خود را در صحنه تبليغات انتخاباتي اعلام مي كنند ولي همانگونه كه رهبر معظم انقلاب فرمودند رعايت اعتدال و انصاف در تبليغات و حفظ حرمتها يك اصل بي تزلزل و خدشه ناپذير در امر انتخابات است و همه مردم كانديداها و كارگزاران برگزاري انتخابات بايد به طور شفاف و قانونمند به وظايف خود عمل كنند و اين سخن رهبر معظم انقلاب كه در اجتماع عظيم زائران حرم رضوي در ابتداي سال تصريح فرمودند هيچ نظر خاصي نسبت به هيچيك از كانديداها ندارند و به هيچكس نمي گويند به چه كسي راي بدهد يا ندهد را درنظر داشته باشند و با توجه به اين بيان صريح و بي ابهام به هيچكس اجازه سو استفاده و شايعه سازي ندهند تا زمينه براي برگزاري يك انتخابات سالم فراهم شود.
در مرور رويدادهاي خارجي هفته مسائل فلسطين تحولات عراق برگزاري اجلاس گروه 20 و ناتو و سفر اوباما به تركيه مهمترين اخبار و گزارش ها را تشكيل مي دادند.

در فلسطين اشغالي كابينه بنيامين نتانياهو از پارلمان رژيم صهيونيستي راي اعتماد گرفت و به اين ترتيب قدرت در اين رژيم به تيمي متشكل از افراطي ترين صهيونيستها افتاد. نتانياهو كه رهبري حزب تندروي ليكود را نيز برعهده دارد خصمانه ترين مواضع عليه فلسطيني ها را دارد و دستش تا مرفق به خون مردم فلسطين آغشته است . نتانياهو در جريان جنگ غزه نيز به شدت به ايهود اولمرت نخست وزير قبلي و ساير سردمداران اين رژيم مي تاخت كه چرا در كشتار فلسطيني ها ملاحظه كاري و ترديد مي كنند. نتانياهو هيچ اعتقادي به اعاده حقوق فلسطيني ها ندارد و در اظهارات تبليغاتيش به كرات و بطور علني اعلام كرده است كه بيت المقدس را هرگز با فلسطيني ها تقسيم نخواهد كرد شهرك هاي صهيونيست نشين را توسعه خواهد داد و پشيزي براي توافقات گذشته اين رژيم با فلسطيني ها ارزش قائل نيست .

در كنار نتانياهو « اويگدورليبرمن » يكي ديگر از صهيونيستهاي افراطي قرار دارد كه پست وزارت خارجه اين رژيم را برعهده دارد. ليبرمن نيز در دشمني با فلسطيني ها چيزي كمتر از نيانياهو ندارد. وي كه رهبر حزب افراطي « اسرائيل خانه ما » مي باشد با اين شرط وارد كابينه ائتلافي نتانياهو شده است كه اين كابينه طرح ساخت سه هزار واحد صهيونيست جديد در بيت المقدس را عملي سازد. در كابينه نتانياهو علاوه بر ليبرمن « موشه يعالون » از ليكود « ايهود باراك » از حزب كار « ايلي يشاي » از حزب راستگراي افراطي « شاس » و « دان مريدور » حضور دارند كه اين امر نشان مي دهد صهيونيستها كاملا شمشير را براي فلسطيني ها و ديگر كشورهاي عربي از رو بسته اند.

آنچه كه در وهله نخست به نظر مي رسد اين است كه صهيونيستها با روي كار آوردن چهره هاي افراطي درصدد هستند از اعراب و فلسطيني ها امتياز بگيرند و به زعم خود با اين كابينه تندرو چهره مخدوش اين رژيم را ترميم كرده و اعتبار از دست رفته آن را باز گردانند. از اينرو طبيعي است كه در روزهاي آينده بايد منتظر اقدامات خصمانه تر و رفتار وحشيانه تري از اين رژيم بود.

با اينحال واقعيت مهمتري نيز وجود دارد كه صهيونيستها نمي توانند آنرا كتمان كنند و آن سردرگمي اين رژيم و گرفتار شدن سردمداران آن در بن بست نااميدي است كه دليل اصلي گرايش جامعه صهيونيستي به افراطيون را باعث شده است .

شكست هاي پي در پي سياسي نظامي رژيم صهيونيستي در چند سال اخير كه جنگ 33 روزه لبنان و جنگ غزه اوج آنها بود پايه هاي موجوديت اين رژيم را به شدت به لرزه انداخته و ناقوس مرگ آنرا به صدا درآورده است . يكي از تبعات اين شكست ها گرفتار شدن رژيم در بحران داخلي عميق است . اين بحران دامنه دار تاكنون منجر به فروپاشي حزب ليكود به عنوان يكي از دو حزب عمده رژيم صهيونيستي شده و استعفاي موشه كاتساو رئيس سابق رژيم صهيونيستي و كناره گيري ايهود اولمرت نخست وزير سابق را موجب گشته و دوبار شكست « تزيپي ليوني » رئيس حزب « كاديما » در تشكيل كابينه را درپي داشته است .

كابينه نتانياهو نيز كه در چنين فضاي غبارآلود و متشنجي شكل گرفته است قطعا قادر به نجات صهيونيستها از باتلاق موجود نخواهد بود و سير تحولات نشان مي دهد كه اين رژيم روز به روز به شكست نهايي و فروپاشي نزديك مي شود.

اين هفته همچنين شاهد اوج گيري ناآرامي ها و انفجارها در عراق بوديم كه شديدترين آن در سالگرد سقوط رژيم بعث بود كه براثر شش انفجار پياپي دهها نفر كشته شدند. اين انفجارها يك روز قبل از ورود سرزده اوباما به عراق صورت گرفت . رئيس جمهور جديد آمريكا نيز همانند بوش با ترس و لرز و ناگهاني وارد بغداد شد و به سرعت عراق را ترك كرد.

در اين ميان ناظران افزايش حملات و انفجارها را كار بعثي ها مي دانند كه البته بسياري نيز معتقدند در اين عمليات و دور جديد ناآرامي ها آمريكايي ها نيز نقش دارند. آمريكا از چندي قبل تلاش براي روي كار آوردن بعثي ها را در دستور كار خود قرار داده و اين موضوعي است كه بارها توسط برخي از مقامات بغداد مورد اشاره قرار گرفته است .

واقعيت اين است كه با نزديك شدن زمان خروج نيروهاي آمريكايي از عراق طبق توافقنامه امنيتي آمريكايي ها قصد دارند با تشديد ناامني در عراق براي ادامه حضور خود توجيه ايجاد نمايند و درصورت عدم توفيق در اين راه بعثي ها را در دولت عراق نفوذ دهند تا به عنوان عوامل خود در اركان حكومت عراق حضور داشته باشند و هر زمان كه اراده كردند اهداف و سياستهاي مورد نظر خود را در عراق پيگيري نمايند.

اين هفته همچنين برگزاري دو اجلاس در اروپا يعني اجلاس « گروه 20 » و ناتو بخشي از اخبار رسانه هاي خبري را به خود اختصاص داد . اجلاس گروه 20 كه با هدف يافتن راه چاره اي براي بحران رو به تزايد اقتصادي جهان برگزار شد بدون دستيابي به نتيجه اي ملموس پايان يافت به طوري كه اكثر كارشناسان و رسانه ها متفق القول اعلام كردند با شكست اين اجلاس بحران جهاني اقتصاد كماكان ادامه خواهد يافت و حتي شدت نيز خواهد گرفت . تنها توافق مهمي كه در اين اجلاس اعلام شد تزريق سه هزار ميليارد دلار از سوي كشورهاي شركت كننده در بازارهاي مالي جهان براي غلبه بر بحران جاري بود كه آنهم در حد وعده بوده است . اجلاس ناتو نيز درحالي برگزار شد كه اخبار حاشيه آن بر متن غلبه داشت . تظاهرات و درگيري شديد مخالفين ناتو با نيروهاي امنيتي در بيرون اجلاس را كاملا تحت الشعاع قرار داد. در داخل اجلاس نيز تشتت و تفرقه بر فضاي اجلاس كاملا آشكار بود به طوري كه انتخاب دبيركل جديد اين تشكيلات را تا آخرين دقايق اجلاس به تعويق انداخت .

سفر اوباما به تركيه ديگر رخداد اين هفته بود كه بازتاب نسبتا گسترده اي داشت . سفر اوباما به تركيه را بايد در راستاي سياست جديد آمريكا مورد ارزيابي قرار داد كه درصدد است با نزديك نشان دادن رئيس جمهور اين كشور به جهان اسلام چهره امپرياليستي و جنگ طلبانه اين كشور را بازسازي و ترميم كند. اوباما در تركيه به مسجد « اياصوفيا » رفت و از آن ديدن كرد. اوباما هفته قبل نيز در حاشيه يك اجلاس بين المللي براي نشان دادن به اصطلاح اظهار علاقه خود به مسلمانان هنگام مواجهه با ملك عبدالله پادشاه عربستان به عنوان اداي احترام در برابر وي خم شد كه حركتي غيرمتعارف و كم سابقه از سوي روساي جمهور آمريكا تلقي مي شود. اين حركت اوباما مورد اعتراض برخي مقامات در آمريكا نيز قرار گرفت . اين رفتارها و موضع گيري هاي اوباما درحالي صورت مي گيرد كه در سياستهاي كلي آمريكا نسبت به جهان اسلام هيچ تغييري مشاهده نمي شود. دولت اوباما همچنان از رژيم صهيونيستي با تمام توان و امكانات دفاع و اقدامات اين رژيم را مورد تائيد قرار مي دهد دو كشور مسلمان يعني عراق و افغانستان را در اشغال دارد و سياستهاي خصمانه دولتهاي قبلي آمريكا عليه جمهوري اسلامي را ادامه مي دهد. اين ها واقعياتي است كه مردم تركيه نيز در جريان ديدار اوباما از تركيه مدنظر داشتند و فريب تبليغات آمريكا را نخوردند و در تظاهرات گسترده ضد آمريكايي از اوباما خواستند كشور آنها را ترك كند.

مردم سالاري

«سياست هاي انتخاباتي محدود کننده» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم آرش شيران است كه در آن مي‌خوانيد؛در حالي که تمام مقامات ارشد نظام بر برگزاري پرشور و نشاط انتخابات و حضور حداکثري مردم در پاي صندوق هاي راي تاکيد مي کنند برخي سياست هاي محدودکننده دولت نهم درباره انتخابات رياست جمهوري تمامي ندارد.

در تازه ترين سياست هاي اعلا م شده براي برگزاري انتخابات رياست جمهوري، وزارت علوم اعلا م کرد در صورتي نمايندگان کانديداها مي توانند در دانشگاه ها سخنراني کنند که جلسات به صورت ميزگردي باشد و نماينده ساير کانديداها نيز در سخنراني ها حضور داشته باشند. در توصيه هاي انتخاباتي وزارت علوم به دانشگاه ها همچنين آمده است که فقط دانشگاهيان مي توانند در جلسات سخنراني کانديداها حضور داشته باشند و افراد غيردانشگاهي حق حضور در اين سخنراني ها را ندارند.

در اواخر سال گذشته بود که درب هاي چند دانشگاه به روي يکي از کانديداهاي اصلا ح طلب  و از افراد با سابقه و صاحب مسووليت در نظام بسته شد و به نظر مي رسد که سياست هاي مذکور نيز استمرار همان نوع برخوردها و به ضرر رقبا طراحي شده است.

مديرکل امور فرهنگي وزارت علوم اعلا م کرده است که توصيه هاي  انتخاباتي وزارت علوم به دانشگاه ها به دوران پيش از انتخابات مربوط است اما درباره اين که دوران پيش از انتخابات دقيقا چه مقاطع زماني قبل از روز راي گيري را شامل مي شود مشخص نيست. يعني مشخص نيست که سياست هاي اعلا م شده تا پيش از روز برگزاري انتخابات لحاظ مي شود يا تا پيش از آغاز مهلت قانوني تبليغات کانديداها اعتبار دارد.

از سويي اگر قرار باشد که نماينده هر کانديدا تنها با حضور نماينده کانديداي مقابل بتواند در دانشگاه سخنراني کند آن گاه با امتناع نماينده يک کانديدا از سخنراني، نماينده کانديداي مقابل نيز نمي تواند در دانشگاه سخنراني کند.

نکته مهم تر سياست هاي جديد انتخاباتي دولت نهم در دانشگاه اين است که احمدي نژاد با توجه به سفرهاي استاني و در اختيار داشتن امکانات خاص احتياج چنداني به ستاد و سخنران انتخاباتي ندارد و از سويي رئيس دولت نهم با شناخت کاملي که از پايگاه راي خود در جامعه دارد تمايل چنداني نيز براي فعاليت تبليغاتي در دانشگاه ندارد.

دانشگاه اما يکي از پايگاه هاي مهم راي رقبا است و آن گونه که تجربيات تاريخي - از جمله انتخابات دوم خرداد 76 - نشان مي دهد دانشجويان و دانشگاهيان از عوامل موثر پيروزي جناح چپ در انتخابات هاي گوناگون بوده اند.

از سوي ديگر، اگر در انتخابات رياست جمهوري دهم تنها يک کانديدا در مقابل احمدي نژاد قرار بگيرد امکان سخنراني نمايندگان وي در دانشگاه ها با توجه به سياست هاي اعلا م شده تقريبا صفر است و در  شرايطي که اصلا ح طلبان در تلا ش هستند تنهابا يک کانديدا در انتخابات رياست جمهوري شرکت کنند به فرض حضور نيافتن کانديداي ديگري از جريان اصولگرا به جز احمدي نژاد، اصلا ح طلبان براي استفاده از طرفيت دانشگاه ها مجبور هستند حداقل با دو کانديدا در انتخابات رياست جمهوري حاضر شوند. حضور اصلا ح طلبان و جريان هاي منتقد دولت با دو يا چند کانديدا چندان به ضرر احمدي نژاد و جريان  پشت پرده  حامي او نيست زيرا سبد راي انتخابات امسال به دو بخش منتقدان و حاميان دولت تقسيم مي شود و در صورتي که جريان منتقد دولت با دو  يا چند کانديدا وارد انتخابات شود راي منتقدان دولت شکسته مي شود که نتيجه اش تنها به نفع رئيس فعلي دولت است.
بر تمام شخصيت هاي موثر و آزادانديش و چهره هاي اصلا ح طلب و تحول خواه در مجلس، احزاب و ساير نهادها لا زم است که اعتراض خود را به سياست هاي مذکور اعلا م کنند و مانع محدوديت هاي بيشتر براي  برگزاري بهتر انتخابات و با مشارکت حداکثري مردم شوند.

صداي عدالت

«پنجره سياست به سوي عدالت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم حميد بهلولي ‏است كه در آن مي‌خوانيد؛ در مسير حيات تاريخي جوامع بنا بر تاثير عوامل و متغير هاي فراوان اجتماعي، سياسي و اقتصادي پنجره هاي فرصتي باز مي‌شوند که در ديسيپلين سياستگذاري عمومي (1) به پنجره سياست(2)‌ معروفند. پنجره سياست پنجره فرصتي است که امکان عملي کردن سياست را به دولت و جامعه ميدهد و البته باز و بسته شدن ان خود تابع قوانين و اصولي است که شناخت آن قدم اول در مسير درست استفاده از فرصت‌هاست. جان کينگدان (3) در توضيح اين اصول تاکيد بر سرعت استفاده از پنجره دارد چرا که در صورت عدم استفاده بسته شدن پنجره سياست را حتمي مي‌داند(4). و موکدا بر اينکه هيچ پنجره‌اي بي‌دليل باز نمي‌شود و نيز باز نمي‌ماند، تاکيد مي‌کند.‏بنا بر نظر پيتر جان (5) عواملي که باعث باز شدن پنجره فرصت مي‌شوند گاه قابل پيش بيني نيستند يا امکان پيش بيني آنها فراهم نمي‌شود مانند حوادث طبيعي يا اجتماعي و سياسي و گاه چون سير منحني‌هاي سياست و ترفندهاي اجتماعي عواملي قابل پيش‌بيني‌اند. به هر حال آنچه مهم است دانستن اين نکته است که در هنگامي که پنجره سياست باز مي‌شود، بايد سياست مهندسي شده‌اي در سوپ سياست يعني در مخزن سياست‌هاي بالقوه حضور داشته و آماده گذار به دستور کار باشد. اگر جز اين باشد معمولا يکي از چند حالت محتمل ذيل مي‌تواند اتفاق بيفتد.‏الف) در فقدان سياست آماده و مناسب پنجره سياست بسته مي‌شود و فرصت از دست مي‌رود.‏ب ) در مهلت کوتاهي که پنجره سياست باز است سياست ديگري که براي منظور و هدف ديگري در سوپ سياست قرار گرفته بوده است و براي هدف جاري مناسب نيست وارد دستور کار مي‌شود.‏ج) يک سياست تعجيلي و في البداهه که آثار و تبعات آن ناشناخته است ساخته شده و به دستور کار وارد مي‌شود.‏معمولا ترکيب‌هاي مختلف از گزينه‌هاي بالا مي‌تواند تابلو انتخاب‌هاي سياستگذاري در ايران معاصر را ترسيم کند. نتيجه حاصل مي‌تواند عدم استفاده يا استفاده غلط يا تعلل در استفاده از پنجره فرصت‌هايي که گاه تحت تاثير تقاطع يا تداخل عوامل و متغيرهاي مختلف باز مي‌شوند، باشد. چه بسيار چنين پنجره فرصت‌هايي قبل از آنکه سياستمداران توانمندي استفاده از آنها را ايجاد کرده باشند يا امکان استفاده از آنها را پيدا نمايند، بسته مي‌شوند و شايد ديگر هيچگاه گشوده نگردند.‏در سال‌هاي اول انقلاب بنا به دخالت مجموعه‌اي از عوامل پيچيده از جمله بهم خوردن ساز و کار و هاراکي قبلي قدرت و تعميق گرايشات ناسيوناليستي- اگاليتاريانيستي در بين نخبگان و گسترش آموزه‌هاي قدسي-معنوي- انساني در حوزه عمومي چنين پنجره‌هاي سياستي به سرعت براي بسياري از حوزه‌هاي توسعه ملي و خصوصا عدالت اجتماعي در ايران گشوده شدند.

براي بعضي از حوزه‌هاي اجتماعي - تکنيکي که خواسته و نخواسته محل تجمع افراد صاحب صلاحيت و باهوش و علاقه‌مندي شده بود که با درايت توانسته بودند سياست درستي را فرموله کنند يا حتي سياست موروثي قابل قبولي- که در نظام سياسي سابق پنجره فرصت براي ورود پيدا نکرده بوده است- را از سيستم ايمني انقلاب بگذرانند و در سوپ سياست قرار دهند اين فرصت‌ها کارساز شد. طراحي و اجراي نظام بهداشتي درماني روستايي ايران در چنين فضايي و در زمان دولت مير حسين موسوي که نگاه و گفتمان غالب آن گفتمان اگاليتاريانيستي با هدف بسط عدالت اجتماعي بود امکان پياده‌سازي و موفقيت يافت و در نتيجه با توجه به تابلو جمعيتي عصري کشور که دو سوم آن‌را جمعيت روستايي تشکيل مي‌داد با ارتقاي سريع شاخص‌هاي بهداشتي قسمت بزرگي از اهداف اوليه بهداشتي کشور به نتيجه رسيد و جمهوري اسلامي ايران به عنوان يکي از پيشگامان ارائه خدمات اوليه بهداشتي (6) در جهان مطرح گرديد و البته از اين گذر مشروعيت کارآمدي (7) نظام سياسي تازه تاسيس اسلامي فزوني يافت. با اتمام زمان دولت موسوي اين پنجره فرصت نيز با همان سرعتي که باز شده بود بسته شد و نظام ارائه خدمات اوليه سلامتي نيز در همان حالت کودکي و روستايي خود باقي ماند و تقريبا نه تنها هيچگاه نتوانست به‌صورت سيستماتيک و برنامه ريزي شده به اهداف مرحله بعدي که گسترش در حوزه‌هاي شهري بود نايل شود بلکه امکان سازگاري خود با تغييرات محيط روستا را هم از دست داد. در دولت بعدي پنجره فرصت براي پزشکي بيمارستاني ارتودوکس با رويکرد ايجاد خدمات درماني پيشرفته (8) باز شد و تمامي توجهات سياستگذاران به جاي بسط عدالت در سلامت ظاهرا به رشد خدمات بيمارستاني و خودمختار کردن بيمارستان‌ها بر مبناي ساز و کار بازار و وارد کردن تکنولو‍ژي‌‌هاي گران قيمت معطوف شد لاکن به خاطر دلايل متعددي که- بحث آن موجود لاکن ارائه آن از حوصله اين نوشتار بيرون است- در عالم واقع نتيجه‌اي جز خودمختاري و تسلط پزشکان سهام‌دار در بخش خصوصي بر سياستگذاري و مديريت حوزه سلامت نداشت و نتيجه چه خوب و چه بد آن شد که الان هست.‏

يکي ديگر از مثال‌هايي که مي‌تواند اهميت استفاده از پنجره فرصت يا پنجره سياست را نشان دهد، موقعيت ايران در بعد از بازپس‌گيري خرمشهر از متجاوزين در جنگ ايران و عراق بود. جدا از مباحث ارزشي و کارشناسي پيرامون موضوع تاکيد اين مثال تنها معطوف به پنجره فرصتي است که باز پس‌گيري خرمشهر براي نظام سياسي ايران ايجاد کرد. نحوه مواجهه با اين پنجره سياست / فرصت توسط سياستمداران و فرماندهان صاحب راي بود که منجر به دستاوردها و پيامدهاي بعدي گرديد.‏

پنجره فرصت ديگري که بالقوه مي‌توانست دستاوردهاي زيادي را براي نظام سياسي ايران در حوزه توسعه ملي و روابط بين‌الملل ايجاد کند، رياست جمهوري آقاي خاتمي بود ولي وقتي اين پنجره باز شد، اصلاح طلبان که امکان چنين پيروزي را حداقل در چنان مدت کوتاهي متصور نمي‌ديدند، در شوک پيروزي فرو رفته بودند و در عالم تئوري و عمل سياست‌هاي پخته مهندسي شده‌اي براي عبور از اين پنجره سياست وجود نداشت. آنچه طي ماه‌ها و حتي سال‌هاي بعد موجود گرديد تنها پيش-سياست‌هاي اوليه اندکي در حوزه روابط بين‌الملل بود که نه نتيجه کار کارشناسي تيم روابط بين‌الملل رييس جمهور محسوب مي‌گرديد و نه نتيجه و حاصل کار کارشناسي حزبي که به صورت پلت فورم آماده شده باشد.(9) بلکه در واقع مجموعه‌اي از مفاهيم فاخر و ارزشمندي بودند که توسط گفتمان شخصي خود آقاي خاتمي تحت عنوان گفت‌وگوي تمدن‌ها و حاشيه‌هاي پيرامون آن در حال ايجادبود و متاسفانه بسياري از آنها موقعي شکل سياست به خود گرفتند که از پنجره فرصت خاتمي به دلايل داخل و خارج گفتماني جز سايه‌اي کمرنگ چيزي باقي نمانده بود لذا سياست‌هايي هم اگر حاصل آمد، اکثرا امکان حضور در دستور کار و اجرايي شدن را نيافتند.‏

با اين اشاره کوتاه بايد نتيجه گرفت که از طرفي سياستمداران، سياستگذاران و مديران ارشد کشور نيازمند شناخت ماهيت و مکانيزم کار پنجره سياست و متغيرهاي موثر در آنند. عوامل و متغيرهاي متعددي که از منشا زمينه‌اي متفاوت سياسي، اجتماعي، اقتصادي، علمي، فرهنگي، نظامي و بين‌الملل نشات مي‌گيرند مي‌توانند در باز شدن و بسته‌شدن پنجره سياست نقشي به فراخور بازي کنند. از طرف ديگر کشور نيازمند داشتن احزاب و نهادهاي مدني واقعي با ايدئولوژي‌هاي سياسي شفاف و اعلام شده است تا امکان تعميق در مفاهيم کشورداري و تجربه عملي سياست‌سازي براي مردم و سياستگذاري براي نخبگان فراهم گردد و مانيفست‌ها و پلت‌فورم‌ها و سياست‌هاي قابل فهم با قابليت عملي شدن و ارزيابي شدن در سوپ سياست و در برابر راي مردم گذاشته شود تا در صورت پيروزي پيش - سياست‌هاي آماده‌اي براي ورود به مراحل نهادي فرايند سياستگذاري و عبور به موقع از پنجره فرصت فراهم گردد.‏

آمدن امروز ميرحسين موسوي مي‌تواند پنجره فرصت جديدي باشد براي عبور سياست‌هاي مدبرانه‌اي که ارتقاي عدالت و انتظام حقوق شهروندي را توامان با ايجاد بستري از اميد و اعتماد ملي هدف گرفته باشد. مانيفست زيست مسلماني ايشان مي‌تواند سند بالا دست - اگر چه اوليه‌اي - براي بيدار کردن همت ملي در ساختن پلات‌فورم‌هاي توسعه‌اي در کشور باشد که اولين اثر آن کاهش ضريب بي‌ثباتي پنهان در فرايند توسعه کشور است. آمدن ميرحسين فرصتي است در ايجاد دولتي که اگر چه انتظار مي‌رود همه منابع را در ريشه کني فقر اقتصادي بسيج کند لاکن اميد مي‌رود تا تعريف فقر را تنها در فقر اقتصادي خلاصه نکند بلکه ريشه کني فقر عدالت، فقر حقوق، فقر آزادي، فقر دانايي و فقر فرهنگي را که موجب محروميت اجتماعي(11) انسان‌ها مي‌گردد (12) را نيز در زمره ريشه‌کني فقر بداند و بشناسد و از طرف ديگر حيطه آزادي را نيز در دايره آزادي بيان خلاصه نبيند که آزادي شهروندان در دسترسي به عدالت (13) و صدا(14) و فرصت‌هاي برابر (15) را نيز پاس بدارد و در راه نجات کشور از بي‌عدالتي و بسط آزادي‌هاي مشروع فردي- اجتماعي و ملي به مردي و اخلاق بکوشد.‏

نکته جالب آنکه مطالعات اخير در حوزه برنامه‌ريزي توسعه سياستگذاران و دولت‌ها را از تکيه صرف بر شاخص‌هاي اقتصادي سنتي و تک بعدي چون ميانگين‌ها و متوسط نرخ درامد سرانه بر حسب درآمد ناخالص ملي در سياستگذاري توسعه برحذر مي‌دارد و در قدم اول وارد کردن سياست‌هاي ضد تبعيض و محروميت‌زدايي و بهره وري از منابع را لازم دانسته و در نهايت اثر مولفه‌هاي اجتماعي فرهنگي و سياسي از جمله مشارکت بهتر و وسيع‌تر مردم در حيات سياسي کشور و داشتن دولتي کارامد و انساني را در سرنوشت برنامه‌هاي توسعه غيرقابل چشم پوشي مي‌داند(16). رويکرد اخير سازمان‌هاي بين‌المللي - که اغلب با فاصله زماني رويکرد کارشناسان ملي برنامه‌ريزي در کشورهاي فقير را شکل مي‌دهد - در توجه و تاکيد براثر متغير هاي تعيين کننده اجتماعي (17) در توسعه سلامت، آموزش و رفاه اجتماعي در همين راستا قابل ارزيابي است.‏در پايان اجازه مي‌خواهم تاکيد کنم که امروز انتخاب موسوي به عنوان رييس‌جمهور مي‌تواند پنجره فرصتي را در مقابل چشمان نخبگان و مردم و حتي دنياي منتظر بگشايد که اگر اين فرصت خوب درک و برنامه‌ريزي و مديريت شود مي‌تواند همزمان موجب گشوده شدن فرصت‌هايي بي‌بديل در حوزه روابط بين‌الملل به روي ايران باشد.

رياست‌جمهوري ميرحسين موسوي با به خدمت گرفتن تجربه سترگ سي ساله گذشته مديريت کشور به همراه همه کامکاري‌ها و ناکامي‌هاي آن و با تکيه بر خرد جمعي مي‌تواند يک‌بار ديگر قسمتي از پنجره فرصت بزرگي را که انقلاب به هزينه زياد و با ايجاد نوعي مکانيسم نقطه‌گذاري تعادل قبلي(18)، توانسته بود باز کند را مجددا باز نمايد و نقش عنصر "عقل و تدبير و جامع نگري و کفايت" را در حوزه مديريت عمومي کشور پررنگ‌تر نمايد البته اگر بتواند از دام‌هاي فرا راه که نتيجه فقر و فساد و رانت و بي عدالتي و تضاد نامتوازن از طرفي و صف وانتظارات گروههاي فشار و منافع قديم و جديد از طرف ديگر است بدرايت و بدون تعارفات معمول گرفتار کننده بگذرد. البته کار سختي است که انجام ان نيازمند داشتن فلسفه سياسي شفاف و معقول و برنامه‌اي علمي و عملي براي حوزه‌هاي توسعه اي کشور و دروازه هايي گشوده به روي همه آحاد ملت است. امروز ايران نيازمند دولت آشتي ملي است با سياست‌هايي که قوام از اعتدال و دانش يافته و با پرهيز از خودي و غيرخودي ديدن قاطبه ملت(19) موجب ايجاد مشارکت اجتماعي اثر بخش و وسيع در ابعاد ملي از جمله مشارکت نخبگان در سياستگذاري و هدايت توسعه کشور با نهادينه کردن يک سيستم اجماع (20) گردد.‏

اگر چه ظرفيت ايجاد چنين دولتي به دوش همه ملت خواهد بود اما پاسخگويي آن با سياستمداراني خواهد بود که با ايجاد موازنه مناسب بين مسووليت- اختيار و پاسخگويي سبد اعتماد و راي ملت را به دوش خواهند کشيد. براي ايجاد چنين دولتي عزم ملي لازم است و براي ايجاد چنين عزمي مي‌بايست به ايجاد و افزايش اعتماد ملي (21)همت گماشت و مردم را از روزهاي اول در تدبير و مديريت انتخابات و دولت به صورت خودجوش ولي سازماندهي شده مشارکت داد تا بتوان قدم در راه ايجاد نوعي حاکميت مشارکتي (22) که با حکومت عوامانه عوام‌گرايانه پوپوليستي تفاوت ماهوي دارد گذاشت. در اين راستا مي‌بايست استراتزي‌هاي تغيير قدم به قدم را با تفهيم افکار عمومي و گروه‌هاي مرجع در راستاي ايجاد اجماع بيشتر و تضاد کمتر به کار بست و به اين نکته کليدي توجه کرد که يافتن نقطه ارتباط ديناميک سنت و تغيير از اولويت اساسي در سياست‌گذاري تحول و توسعه قرار دارد و اگر چه "اقدام در ايجاد تحول و تغيير بدون توجه به سنت‌هاي رايج و احساسات و رفتار مردم مي‌تواند منجر به شکست گردد ولي بايد به اين نکته دقت کرد که سازگاري تمام عيار با محيط نيز به معني انصراف از ايجاد تحول و دگرگوني است(23). و البته اين نکته باريکي است که دقت در تلفيق عاقلانه و عالمانه و متعهدانه اصول زيست مسلماني با پرنسيب‌هاي زندگي در جهان حاضر را گريز ناپذير مي‌کند و گرنه شرايط آويزان امروز جامعه ما که پاي در سنت‌ها و سر در تجدد دارد ادامه خواهد داشت و زمان حياتي لازم براي توسعه در نوسان پاندولي بين پاره فرهنگ‌هاي سنت و تجدد در کشور پيش از پيش از دست خواهد رفت. در پايان اميدوارم که آمدن موسوي فرصت باز کردن پنجره‌اي را بدهد که حاصل آن ارائه سياست‌هايي بر مبناي عقل و تدبير و شواهد و در راستاي حفظ و ارتقاي منافع ملي مردم ايران و توسعه ايران عزيز باشد.‏

آفرينش

«کيفيت اتفاقي نيست»عنوان سرمقاله‌ روزنامه آفرينش به قلم مسعود رفيعي طالقاني است كه در آن مي‌خوانيد؛ برکناري نا به هنگام منوچهر منطقي مدير عامل ايران خودرو - بزرگترين خودرو ساز خاور ميانه - آن هم در شرايطي که وي تنها چند روز قبل،  برنامه هاي در دست اجراي گروه صنعتي تحت امرش رادرسال 88 به رسانه ها اعلام کرده بود بهانه خوبي براي نگارش يادداشتي با موضوع ايران خودرو و البته محصولات توليدي اين گروه صنعتي است که درصد زيادي از جمعيت کشور با آنها سر و کار دارند.  ايران خودرو بزرگترين خودرو ساز خاور ميانه و يکي از قديمي ترين شرکت هاي خودرو سازي درآسيا است که سالهاي بسياري را با عنوان ايران ناسيونال و سپس با عنوان فعلي اش ، در فهرست قطب هاي بزرگ صنعتي و اقتصادي ايران بوده و نام آشنا ترين محصول آن يعني "پيکان" که در ارديبهشت سال 84 راه موزه را در پيش گرفت و توسط شخص منوچهر منطقي به تاريخ پيوست ، هنوز هم در خيابانهاي شهرها و جاده هاي کشور، بسيار ديده مي شود. نقش مديران عامل در شرکتهاي صنعتي و کيفيت محصولات آنها  نقشي انکارناپذير است و به تبع همين استدلال خواهد بود که عملکرد پر فراز و نشيب ايران خودرو در 6 سال اخير و در زمان تصدي پست مديريت عامل اين شرکت توسط منوچهر منطقي ، عملکردي قابل بررسي است . حال آنکه وي در شرايطي بر اساس حکمي از سوي احمد قلعه باني رييس سازمان گسترش و نوسازي صنايع از کرسي مديريت ايران خودرو بر مي خيزد که جواد نجم الدين مديرعامل مگاموتور بر اين کرسي جلوس کرده و در نخستين مصاحبه رسانه اي  خود ، گمانه زني ها درباره ايجاد موج تغييرات مديريتي در ايران خودرو را نيز رد نکرده است.

  عملکرد منطقي در مدت زماني شش ساله که البته به زعم احمد قلعه باني - در گفت و گويي که سال گذشته انجام داده بود- زماني طولاني براي يک مدير صنعتي است ، همزمان با آنکه نشان از پيشرفت گروه صنعتي ايران خودرو در سالهاي اخير دارد ، در ميان مردمي که تنها مصرف کنندگان محصولات اين خودروساز هستند چندان دلچسب و گوارا نبوده است. چه آنکه در اقتصاد کلان نيز انجام اقدامات اساسي ، عمراني و زير بنايي در نظر اقشار متوسط اجتماع ، نمي تواند به مثابه مرهمي بر دردها عمل کند و نزد مردم پرداختن کرايه تاکسي ارزانتر نيک تر از تاسيس  پالايشگاهي در نقطه اي از کشور است چرا که آنها به دنبال اثرات کوتاه مدت  و ملموس تر هررويدادي در زندگي روزمره خود هستند.منطقي پيکان را به موزه سپرد ، پايگاههاي توليد و فروش سمند را در چند کشور ايجاد کرد ، محصولات ايران خودرو را تنوع بخشيد و برند دوم ايران خودرو با نام ايکس 12 را آماده سازي کرد هر چند که در نظر علي اکبر محرابيان وزير صنايع و معادن به صلاح نيامد و در انتظار رونمايي ماند تا به حکم تقدير در مراسم توديع آماده کننده اش يعني منوچهر منطقي ، رونمايي شود.  

اما اين کافي نبود تا اثري زودهنگام و آني در نظر مصرف کنندگان محصولات ايران خودرو بگذارد و آنها را بر سبيل رضايتمندي از خودروسازي بياورد که لقب بزرگترين خودرو ساز خاور ميانه را به يدک مي کشد. پژوهاي 405 بسياري در آتش ناکارامدي ايران خودرو سوختند و خسارات زيادي به بار آمد ، محصولات يدکي بي کيفيت زيادي وارد بازار فروش شد و مصرف کنندگان را به تنگ آورد ، خودروهاي صفر کيلومتر زيادتري هم هنوز از کمپاني خارج نشده مشکلات فراواني از خود نشان دادند که پوسيدگي تاير ، خرابي باطري ، اشکال در سيم کشي ، ترک خوردگي سيلندر و مسائلي نظير اين از کمترين مشکلاتشان بود ، بماند آن اتوموبيلهايي که روز دوم پس از فروش نياز به يدک کش مي يافتند.

خدمات پس از فروش هم به رغم تبليغات گسترده در انواع رسانه ها،  چنگي به دل نمي زد وبسياري از مردم کوشيدند تا  آنچه را که گارانتي خوانده مي شود فراموش کرده و رهسپار تعميرگاه هاي آزاد خودرو شوند تا حداقل هم از کيفيت لوازم يدکي توليد شده در خارج از کشور آسوده خاطر باشند و هم از نحوه کاري که بر روي خودروشان انجام مي پذيرد . چه بسا صاحبان خودرو که اتوموبيل خود را با تصور کمترين هزينه به نمايندگيهاي پس از فروش ايران خودرو برده و هزينه اي گراف را بر خود تحميل شده مي ديدند. اين در حالي بود که بزرگترين خودرو ساز خاور ميانه يکي از بزرگترين قطبهاي اقتصادي در ايران بود که در بازار بورس حرف نخست را مي زد و حضورش به عنوان سهامدار در ترکيب غولهاي بزرگ بازار از درجه اهميت زيادي برخوردار بود. بررسي شاخص هاي عملکرد منطقي مي تواند تصويري هر چند کلي را ترسيم کند که نخستين آنها افزايش سود خالص 160 درصدي ايران خودرو بوده است. مقدار سود خالص اين شرکت قبل از ورود منطقي حدود يک هزار 252 ميليارد ريال بود ، در حالي که بعد از خروج وي اين رقم به 3 هزار و 263 ميليارد ريال رسيده است که در اثر گسترش فعاليت ايران خودرو و فروش محصولات آن در خارج از کشور ، توليد قطات و لوازم جديد  و نيز فروش اموال غير مولد اين شرکت حاصل شده است.

همه آنچه گفته آمد گواه اين مدعاست که ايران خودرو شرکتي مولد و سودآور بوده و بي سبب نيست اگر 4 کرسي از 8 کرسي هيئت مديره بانک پارسيان را در اختيار دارد و اين همان دليلي است که تغييرات مديريتي در بانک پارسيان را نيز دور از انتظار نمي نهد.   سود آوري اما در بازار غير رقابتي و تک قطبي ، دليل کيفيت مداري نيست و سود آوري ايران خودرو نيز از همين منظر در معرض  اتهام است. به هر رو اکنون با پايان يافتن دوران مديريت منطقي در ايران خودرو به نظر مي رسد تکرار تمامي نقدهاي گذشته به بزرگترين خودرو ساز خاور ميانه ضروري است و اگر چه جواد نجم الدين که حالا بر کرسي هدايت ايران خودرو نشسته هدف خود را کار کردن دانسته است  اما بايد دانست که شرايط موجود،  کارکردن را در دامان صد تفسير گونه گون مي افکند.

بر هيچ کس پوشيده نيست که داغ بودن  بازار رقابت موجب افزايش کيفيت محصولات توليد شده توسط گروه هاي صنعتي مي شود و مادامي که تنظيم  بازار رقابت در ايران محدود به خواست و مشي دولت بوده و عملا امکان رقابتي وجود نداشته باشد ، افزايش کيفيت، اتفاقي دوراز ذهن است . خواه منوچهر منطقي که به رغم وجود برخي مناقشات بين او و علي اکبر محرابيان، اکنون مشاور ارشد وزير صنايع شده  بر راس هرم مديريت ايران خودرو نشسته باشد و خواه جواد نجم الدين که با حضور همزمان دردو نقطه جاده مخصوص( ايران خودرو و مگاموتور)  اکنون به فهرست دو شغله اي ها پيوسته است.
کيفيت ، محصول رقابت است و اقتصاد حجيم دولتي، رقابت ناپذير !

دنياي اقتصاد

«فرجام خوش يا ناخوش بزرگترين خصوصي‌سازي كشور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛محمد جابريان، سرمايه‌دار ايراني در سال 1387، شگفتي‌ساز شد و با شجاعتي كم نظير حاضر شد 127ميليارد تومان از نخستين قسط خريد بلوكي سهام فولاد خوزستان را به حساب سازمان خصوصي‌سازي واريز كند.

اقدام متهورانه او در خريد 2/1ميليارد دلاري سهام يك شركت دولتي، نوعي بن‌بست‌شكني در تاريخ خصوصي‌سازي پس از 1370 بود.
رفتار و نيت جابريان بلافاصله پس از قطعي شدن خريد سهام در كانون توجه علاقه‌مندان به مسائل اقتصاد سياسي ايران قرار گرفت و از زاويه‌هاي گوناگون تفسير و تحليل شد.

يكي از بحث‌هايي كه از همان روزها به يك محور مهم تبديل شد، عاقبت كار او و چگونگي تعامل دولت با جابريان بود. به اين معني كه متقاضيان نيرومند بخش خصوصي براي خريد سهام شركت‌هاي دولتي، فرجام كار او را به عنوان نمادي از تعامل مجموعه حكومت و جامعه با بخش خصوصي فرض كرده و منتظرند فرجام كار او را ببينند. بخش خصوصي ايران اگر عاقبت خوش جابريان را ببيند، احساس خواهدكرد راه باز شده و موانع ساختاري براي حضور اين بخش در كنار دولت فراهم است و بالعكس. در حالي كه هنوز يك سال از اقدام پرسروصدا و شگفتي‌ساز جابريان نگذشته است، خبرها حاكي از نارضايتي او در معامله با دولت است.

اينكه كدام عوامل و رفتارها از سوي دولت موجب شده است مرد شگفتي‌آفرين تاريخ بورس به اين فكر بيفتد كه معامله‌اش را فسخ كند؛ موضوع اين نوشته نيست و نيازمند بررسي‌هاي دقيق كارشناسانه و حقوقي و سياسي است، اما آنچه واجد اهميت بسيار است، فرجام اين اقدام است. همان طور كه رييس اتاق بازرگاني و صنايع‌و‌معادن استان تهران تاكيد كرده است، فسخ اين معامله به نفع جريان خصوصي‌سازي نيست و اين جريان آسيب جدي خواهد ديد. به‌همين دليل، به‌نظر مي‌رسد مجموعه نظام تصميم‌سازي كشور به ويژه روساي قواي مقننه، قضائيه و به ويژه قوه مجريه به عنوان خط مقدم جبهه خصوصي‌سازي وظيفه دارند مشكل پديدار شده جابريان را بررسي و به كارآمدترين روش و در كوتاه‌ترين زمان ممكن حل كنند. ادامه اين اختلاف، بن‌بست دوباره‌اي در مسير ورود سرمايه‌هاي واقعي بخش خصوصي تلقي شده و اين جريان را دوباره در ابهام و سردرگمي قرار خواهد داد. معناي اين داوري البته دفاع از يك فرد نيست و يك جريان را در كانون توجه قرار داده است. در شرايطي كه انحصارهاي دولتي و مديران چندصد ميليارد توماني شركت‌هاي دولتي و برخي از مخالفان عادي شدن روزگار اقتصادي، مي‌توانند فرجام بد در تعامل جابريان با دولت را بهانه‌اي براي متوقف كردن كل حركت خصوصي‌سازي قرار دهند، بهتر است كه پاياني خوش براي اين اقدام رقم زده شود.
 
سرمايه

«سد داماتو ميان تهران - واشنگتن» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم نرسي قربان است كه در آن مي‌خوانيد؛ ايران طي 30 سال گذشته هيچ گاه اعلام نکرده شرکت هاي آمريکايي اجازه سرمايه گذاري در صنعت نفت ايران را ندارند.اما ايالات متحده آمريکا مدت ها پيش از اقدام سازمان ملل، تحريم هاي اقتصادي را عليه جمهوري اسلامي به کار بست و در سال 1996 کنگره آمريکا با تصويب لايحه اي که توسط سناتور داماتو پيشنهاد و تصويب شده بود و به قانون «داماتو» معروف شد، سرمايه گذاري بيش از 40 ميليون دلار در صنعت نفت و گاز ايران و ليبي را ممنوع اعلام کرد
و يک سال بعد اين مبلغ را به 20 ميليون دلار کاهش داد.

طبق اين قانون، ايالات متحده مي توانست حتي شرکت هاي غيرآمريکايي که داد وستد بالاي 20 ميليون دلاري با ايران دارند را نيز مورد مجازات قرار دهد. با اين وجود بسياري از شرکت هاي اروپايي و آسيايي به سرمايه گذاري در ايران ادامه دادند. اما با اين حال ما در سال هاي گذشته شاهد حضور پررنگ شرکت هاي بزرگي همانند توتال، شل، اني و رپسول بوديم که با بالا گرفتن تحريم ها در سال هاي اخير مشارکت آنها کم رنگ تر شده است. با روي کار آمدن دولت جديد در آمريکا و شعارهاي اوباما در مورد برقراري رابطه با ايران انتظار بهبودي روابط ميان ايران و آمريکا مي رفت ولي با امضا و تمديد قانون منع سرمايه گذاري شرکت هاي آمريکايي و محدوديت سرمايه گذاري شرکت هاي ساير کشورها اين مساله رنگ باخت.

ايران همواره از مشارکت شرکت هاي آمريکايي در حوزه هاي نفتي خود استقبال کرده است و هم اکنون نيز اين آمادگي وجود دارد ولي تا زماني که قانون ياد شده از سوي مقامات آمريکايي لغو نشود زمينه اين همکاري ها فراهم نخواهد شد. مساله ديگري که در مورد سرمايه گذاري شرکت هاي خارجي در ايران وجود دارد، نوع قراردادها و مذاکرات است. در کشور ما جذب سرمايه گذاري خارجي به دو صورت امکان پذير است يا از طريق مشارکت در توليد يا با استفاده از شيوه بيع متقابل که درمورد روش اول برخي معتقدند با توجه به اصول قانون اساسي امکان جذب سرمايه گذاري از اين طريق وجود ندارد بنابراين راهکار ديگري که وجود داشت روش بيع متقابل بود و چون اين روش در ايران يک روش ابداعي بود و الگو و مدل تجربي در ساير نقاط جهان نداشت طبيعي است که در هر قرارداد تغييرات يا اصلاحاتي نسبت به قرارداد قبلي صورت گيرد اما اساس کار هماني است که در قراردادهاي اوليه بوده است و طبيعي است که تغيير يا اصلاحي هم پيش بيايد. اما بايد در اين قراردادهاي بيع متقابل اصلاحات و تغييراتي به وجود آيد تا سرمايه گذاران خارجي را براي سرمايه گذاري در ايران وسوسه کند. با توجه به نوع قراردادهاي ساير کشورها، شرکت هاي بزرگ تمايل بيشتري به سرمايه گذاري از خود نشان مي دهند.
 
ارسال به دوستان
تالاب جازموریان جان دوباره گرفت حراج تاریخی ایلان ماسک : خدمتکار خانگی انسان‌ نما، زیر ۳۰ هزار دلار بازگرداندن پسر بچه ۳ ساله به آغوش مادر نجات ده‌ها پناهجو در سواحل مراکش امام جمعه اهواز به مسئولان: تنها تا مهر و آبان ماه جاری برای کار کردن وقت دارید روسیه : آماده گسترش همکاری‌ های نظامی با ایران هستیم درخواست بلینکن از چین در رابطه با ایران و کره شمالی شناسایی و دستگیری عاملین نزاع و درگیری در ارومیه مقام ارشد حماس : انحلال شاخه نظامی به شرط تشکیل کشور مستقل فلسطین / مرزهای 67 را قبول می کنیم آل اسحاق : شوک سیاسی جدید رخ ندهد، احتمال دارد دلار به دامنه ۵۰ هزار تومان برگردد حماس با درخواست چین برای برگزاری نشست « آشتی ملی » موافقت کرد سعید آقاخانی از کوه افتاد و در بیمارستان بستری شد تصاویری گویاتر از صدها مقاله : فرمانده انتظامی از طرح "کاملاً فرهنگی و اجتماعی" می گوید و روحانیون "لباس چریکی" پوشیده اند! راهی متفاوت طی کن (+فیلم) دشمن می خواهد از خاکریز حجاب بگذرد ؛ اگر موفق شود دیگر چیزی برای ما نخواهد ماند
وبگردی