عصرایران؛اکبر مختاری*- انتخاب دونالد ترامپ در نوامبر ۲۰۱۶ این ذهنیت را برای بسیاری از ناظران سیاسی قدرت بخشید که هر فردی هرچند بدون طی کردن سلسله مراتب سیاسی به پشتوانه مردم و لابیهای قدرتمند میتواند به بالاترین پست سیاسی ایالات متحده دست یابد، بدون اینکه بیتجربگی او بتواند برونداد ویرانگری را با توجیه اهمیت سیستم بر شخصیت ایجاد کند.
تصمیمات دونالد ترامپ بخصوص در حوزه سیاست خارجی از ابتدا تاکنون گزاره تاثیر فزاینده سیستم و کماهمیت بودن متغیر شخصیت در ساخت سیاسی ایالات متحده را کاملا با چالشهای جدی روبرو ساخته است.
از زمان روی کارآمدن دونالد ترامپ و پیاده سازی دکترین "خروج"، بسیاری از نخبگان سیاسی آمریکا از تصمیمات ناگهانی و غریزی ترامپ احساس نگرانی کردهاند؛ لیکن چون بخشی از تصمیمات، پایگاه اجتماعی سیاسی داشت ممانعت کمتری از سوی سیستم حاکم دربرابر آنها صورت گرفت.
ممانعت از ورود اتباع شش کشور مسلمان به آمریکا تا خروج از توافق آب و هوایی پاریس هرکدام با توجیه حمایت گونهای از سوی حامیان سیاسی ترامپ روبرو شد.
خروج از برجام از سوی دونالد ترامپ چالش اساسی میان دو سوی آتلانتیک ایجاد کرد؛ چالشی که از مرزهای اروپا نیز فراتر رفت و نگرانی متحدانی چون ژاپن را نیز برانگیخت.
اما وجود حامیانی چون دولت سعودی،اسراییل،امارات و تندروهای نئوکان در آمریکا نگذاشت عمق خطای سیاسی ساکن فعلی کاخ سفید مشخص گردد.
پذیرفتن شهر" قدس" بجای "تل آویو" بعنوان پایتخت اسراییل و جابجایی سفارت امریکا از تل آویو به قدس یکی از واگرایانهترین تصمیمات دونالد ترامپ بود.
تصمیمی که حتی یکی از راستگراترین دولتهای تاریخ سیاسی ایالات متحده یعنی "جورج دبلیو بوش" نیز از اجرای آن امتناع کرد؛ ولی چون منافع اسراییل و دولت راستگرای تندرو حاکمش را تامین میکرد با استقبال متحد دیرینه آمریکا در منطقه روبرو شد و به نوعی مخالفت قوی منطقی و عقلانی در ساخت سیاسی آمریکابا این تصمیم یا شنیده نشد یا به محاق رفت.
دیدار بدون پیش شرط با رهبر کره شمالی با توجیه تغییر راهبرد این کشور و گشایشی از نوع گشایش روابط چین دهه هفتاد با آمریکای "نیکسون" مورد توجه قرار گرفت اگرچه تاکنون هیچ نتیجه ملموسی برای آمریکا دربر نداشته است.
حالا ترامپ عجیبترین تصمیمش را در عرصه سیاست خارجی گرفته است؛ تصمیمی که دیگر از سوی هیچ کدام از سیاستمداران زبده آمریکایی و تحلیلگران ارشد سیاسی امریکا قابل توجیه نیست.
عکس آرشیوی/ واشنگتن پست
تصمیم دونالد ترامپ برای خروج نیروهای آمریکا از سوریه و چراغ سبز نشان دادن به ترکیه اردوغان برای حمله به کردهای سوریه را میتوان بزرگترین گاف سیاسی دونالد ترامپ در حوزه سیاست خارجی آمریکا دانست.
تصمیمی که ایرادش چنانست که نه تنها هیچ مقامی در آمریکا نتوانسته آن را توجیه کند بلکه صدای هم حزبیهای ترامپ را هم درآورده است.
اعتراضهای سناتورهای ارشدی چون "میت رامنی" و "لینزی گراهام" از حزب جمهوریخواه و "نیکی هیلی" یار دیرین ترامپ و نماینده پیشین دولت آمریکا در سازمان ملل و فریادهای نئوکانهایی چون "بیل کریستول"،"دیوید فروم" و حتی افرادی چون "مارک دوبوویتز" - دل بسته به ترامپ برای تغییر رژیم در ایران- نشان از عمق تصمیم فاجعهبار ترامپ برای سیاست خارجی ایالات متحده دارد.
تصمیمی که به دولت ترکیه اجازه میدهد کردهای سوریه را قربانی کند؛ همانهایی که در مبارزه با داعش 11 هزار نفر کشته دادند.
تصمیم ترامپ از آن جهت فاجعهبار تشخیص داده شده است که اجازه میدهد یکی از مهمترین متحدین آمریکا بدست کشوری که آنچنان هم متحد ایالات متحده محسوب نمیگردد، قربانی شود.
پیامد این تصمیم فاجعه بار چنانست که دیگر حتی نزدیکترین متحدان آمریکا نیز به دولت آمریکا اعتماد نخواهند کرد و تسری پیامدهای این تصمیم غریزی و غیر کارشناسی ترامپ چنان بوده و خواهد بود که دیگر حتی بسیاری از هم حزبیهای او درحزب جمهوریخواه نیز به او اعتماد نخواهند کرد.
بلی! "سیاست اول آمریکا"ی ترامپ اگرچه دستاوردهایی در حوزههای داخلی برای ایالات متحده داشته است ولی در حال نابودسازی اصول سیاست خارجی آمریکاست همان اصولی که در صورت نقضش، آمریکا دیگر آمریکا نخواهد بود.
* مدرس علوم سیاسی