۳۰ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۳۰ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۱۵۷۹
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۳ - ۱۶-۰۲-۱۳۸۸
کد ۷۱۵۷۹
انتشار: ۰۸:۵۳ - ۱۶-۰۲-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


ابتكار: حکمفرمايي برهنگي درفرهنگ وخواب مسئولان ما!


«حکمفرمايي برهنگي درفرهنگ وخواب مسئولان ما!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛نگاهي به تحولات رسانه اي 15 سال اخير نشان مي دهد که جهان با سرعتي شگفت آور به سوي ايزوله مطلق عليه بي اطلاعي و بي خبري حرکت مي کند.راه اندازي هزاران شبکه تلويزيوني و ده ها هزار شبکه راديويي ماهواره اي و صدها ميليون وب سايت و وبلاگ اينترنتي، نشان از حجم رو به گسترش فعاليت هاي رسانه اي در قرن بيست و يکم دارد.ديگر مقياس هاي کهنه قرن بيستم که نهايت پيشرفت اطلاع رساني بشري به خطوط اف ام، رسانه هاي آنالوگ، تلکس و فکس منتهي مي شد، جايي در قرن نسل سوم تلفن همراه، وايمکس، رسانه هاي ديجيتال و ظهور بلوري ندارد!سرعت و حجم انتقال اطلاعات به جايي رسيده که دولت استراليا براي کاهش فاصله و هزينه هاي جنبي بسيار زياد زندگي مردم در اين کشور پهناور ترجيح داده با بالا بردن زيرسطح هاي فني و علمي توسعه ارتباطات در کشورشان، خانه هاي مسکوني را به اينترنت 120 مگابايتي متصل کند! همين اتفاق در ژاپن هم با کيفيتي ديگر انجام شد و کره جنوبي، ديگر توسعه يافته نوين است که دنياي ارتباطات را به سوي زندگي مردم کشورش سرازير کرده است.


امروز اگر سري به اروپا و آمريکاي شمالي بزنيد، بدون استثنا در کشورهاي آمريکا، کانادا و بسياري از کشورهاي غربي شبکه ارتباطات پرقدرت، زندگي مردم آن ها را تحت حمايت و خدمات خود دارد.پرداختن به اين نکات به دليل واکنش هاي مختلف در برابر سرعت رشد اطلاعات و رسانه ها در کشورمان است.در سال 70 وقتي براي نخستين بار زمزمه راه افتادن شبکه هاي ماهواره اي در ترکيه دهان به دهان نقل محافل شد و حتي مردم با تعجب به وسيله يک آنتن 2 متري مي توانستند تلويزيون هاي ماهواره اي آسيا و ترکيه را دريافت کنند، رئيس وقت سازمان صداوسيما بدون اين که حتي يک ساعت براي چنين موضوعي وقت صرف کند از عدم اجازه ايران براي ورود امواج ماهواره اي به داخل کشورمان خبر داده بود!


چند سال بعد قانون ممنوعيت استفاده از ماهواره تصويب شد، در حالي که وضع کنندگان قانون دست کم يک ماه گروهي تخصصي و جامعه شناس را براي بررسي دليل رويکرد مردم به ماهواره مشغول نکردند.امروز بنابر آمار موجود نسبت ديش هاي ماهواره اي به واحدهاي مسکوني البته آن چه که مي توان به راحتي از روي بام هاي منازل هم با چشم غيرمسلح ديد يک به سه است!اما با اين همه باز هم روند نزولي توليد محصولات قدرتمند و مديريت هاي رسانه اي در سازمان صداوسيما ادامه دارد و مديريت فرهنگي کشور هم با روحيه نقدگريز خود، فضا را براي تولد رسانه هاي اينترنتي داخلي منتقد، ولي غيرمعاند و مخالف بسته است!صداوسيما که خيلي تلاش دارد لفظ انحصاري رسانه ملي را داشته و براي ابد تثبيت کند، با وجود داشتن بيش از 8 شبکه تلويزيوني سراسري، 6 شبکه تلويزيوني بين المللي و بيش از 15 شبکه تلويزيوني استاني و بيش از 50 راديوي داخلي و بين المللي، هنوز نتوانسته رضايت اکثريت مخاطبان ميليوني خود را به صورت مستمر جلب کند.در طول 14 سال گذشته به دليل وارد شدن سطح روابط به مديريت هاي صداوسيما و حضور افراد غيرمتخصص به خلاف سابقه رسانه در ايران، اين سازمان دچار خللي عجيب و عظيم در مواجه با فراهم کردن نيازهاي روز مردم پيدا کرده است.


اين نياز مشروع و قانوني مردم به رسانه اي پويا ربطي به سانسور تصاوير غيراخلاقي و موسيقي هاي غيرمجاز ندارد. چون نمونه هاي مشابهي وجود دارد که مردم به دليل محتوا جذب محصولات مي شوند ولي به خاطر دستگاه هاي تصميم گيري متعدد در صداوسيما يک هدف مشترک وجود ندارد و به خاطر وارد نشدن فکر و انديشه هاي تخصصي و رسانه اي جديد، ايده هم در کار نيست و در نهايت موجب سردرگمي و باري به هر جهت شدن مخاطب آن مي شود.مقايسه فعاليت 7 شبکه سراسري کشورمان در چهار سال گذشته نشان مي دهد، حضور مديران غيرمتخصص و رفاقت ها به جاي شايسته سالاري به رغم سپردن پروژه هاي بزرگ به تهيه کنندگان حرفه اي و بزرگ، باز هم تصميم گيري ها قائم به فرد شده و در نهايت رئيس اين سازمان بزرگ مجبور است از صدر تا ذيل همه اتفاقات را به تنهايي مورد تاييد و يا عدم تاييد قرار دهد.


چرا اين امپراطوري بزرگ رسانه اي که با بودجه عمومي کشور اداره مي شود، بايد، به يک باره در مواجهه با يک سرويس 5 ساعته خنثي و سطحي مانند بي بي سي واکنش عصبي نشان بدهد؟آيا به لحاظ گسترش پخش زميني و امکان دريافت راحت تر امواج، مخاطبان شبکه خبر سيما از بي بي سي کمتر هستند؟وقتي معاونت برون مرزي صداوسيما براي شبکه هاي خارجي خود سيگنال فارسي قرار نمي دهد، چرا از اين که مردم جذب بي بي سي مي شوند تعجب مي کنيم!امروز پرس تي وي در ماهواره اينتل ست 902 در کنار شبکه هاي تلويزيوني سراسري و استاني پخش مي شود، اما آيا نياز مخاطب عام که زبان انگليسي را نمي داند، تامين مي کند و اگر نيازي نيست، به چه علتي پرس تي وي در اين بسته شبکه هاي ماهواره اي قرار مي گيرد؟البته ديوار توجيه بلند است که کارکرد اين شبکه ها چنين و چنان است، اما نبايد فراموش کرد که وقتي عرصه اي خالي شود، ديگري جاي خالي ما را پر مي کند!


بحث اجازه دادن براي راه اندازي شبکه هاي ماهواره اي در ايران يک تصميم استراتژيک و بسيار مهم براي آينده فرهنگ و اخلاق جامعه ايران است.بررسي ظهور تک تک شبکه هاي ماهواره اي فارسي زبان سياسي و تفريحي، نشان مي دهد، نوعي ضدفرهنگ و ضدارزش به دليل رشد ديدگاه متعصب در بخش هاي تصميم گيري صداوسيما و با هدف مقابله رسانه اي با شبکه هاي آن در محصولات برشمرده شبکه هاي خارجي هدايت و پيگيري مي شود.براي مثال بررسي فعاليت شبکه PMC در طول 5 سال گذشته نشان مي دهد، اين شبکه هر ماه نسبت به ماه گذشته در طول اين مدت سرعت عجيبي در نمايش تصاوير با درصد برهنگي بالا داشته و امروز در جايگاهي است که به راحتي محصولات تلويزيوني با ايکس ريت 4 را به نمايش مي گذارد و بعيد نيست تا چند سال ديگر به صورت طبيعي تصاوير غيراخلاقي و مستجهن را در قالب ويديو کليپ به نمايش بگذارد.


اين روش نرم در ديگر شبکه هاي فارسي زبان در ماهواره دنبال مي شود و سعي دارند ذائقه طيف گسترده خانواده هاي سنتي و مذهبي را آرام آرام استحاله کرده و بي بند و باري را به چشم آن ها عادي کنند.اين در حالي است که اين شبکه ها براي عوام فريبي و گول زدن مخاطب عامشان، برنامه هاي عادي خود را در مناسبت هاي مذهبي مانند محرم و صفر و ديگر مراسم هاي طول سال، از اذان مغرب روز قبل تا اذان مغرب روز بعد قطع مي کنند!بيشتر شبکه هاي حاضر در دوبي يا اروپا به خاطر نياز مخاطب در تلاش براي جذب مخاطب سنتي و مذهبي جامعه با توسل به اين روش ها هستند، اما در حالي اين کار صورت مي گيرد که صداوسيما و بخش هاي تصميم گيرنده آن حتي از آن خبر ندارند!نشانه آن هم سوال اين موارد از مسئولين سازمان صداوسيماست تا بي اطلاعي آن ها از موارد مورد اشاره مشخص شود.جز بولتن هاي کلي و بدون بحث و بررسي که اطلاعاتي مانند 7000 شبکه ماهواره اي و قابليت دريافت 2000 کانال آن در ايران دردي از بررسي دقيق موضوع ماهواره و چرايي رويکرد مردم به آن دوا نمي کند.4


 سال پيش يک شبکه ايراني در لوس آنجلس موضوع ورزش را هدف گرفته بود و قصد داشت با شيادي در حين مذاکره هاي خريد امتياز پخش بازي هاي جام جهاني توسط شبکه سه، مخاطبان جوان ايراني را با تبليغ نام يک چهره ورزشي فراري وابسته به دربار پهلوي به سمت شبکه خود کشيده و مقدمه راه اندازي يک شبکه ورزشي را فراهم کند.ولي با واکنشي که در آن زمان توسط سايت بازتاب و پس از آن اطلاع مسئولين شبکه سه و سازمان صداوسيما به وجود آمد، اين تصميم نيمه کاره رها شد که جزو بدترين خاطرات رئيس اين شبکه در لس آنجلس است.


واکنش سايت بازتاب نسبت به اين قبيل موضوعات نشان از نياز جامعه روز ايران به رسانه هاي پيشرو و مستقل دارد که بتوانند فراتر از ديدگاه هاي جناحي و پاچه خواري هاي حزبي، موضوعات مورد توجه مردم را به چالش بکشانند تا مخاطب مجبور نباشد، گره هاي ذهني و انتقادات خود را در صداي آمريکا و بي بي سي دنبال کند!اگر قائل به اين باشيم که داشتن رسانه هاي گزنده و منتقد که معاند و مخالف اصل نظام نيستند و روي اقدامات افراد نقادي مي کنند متضمن بقاي کل نظام است، آن گاه نبايد با خبرهاي غيرواقعي و بهانه گيري هاي متداول، اين چهار سال جلوي فعاليت هاي پيشرو و موردنياز جامعه را مسدود کرد.ظهور بي بي سي و واکنش هاي احساسي نيروهاي جوان در بخش هاي خبري مانند 30:20 و امثال آن، به دليل کمي سن و تجربه طراحان و بي اطلاعي مديران تصميم گيرنده است.چون به قول يک مثل قديمي، کسي کنار دريا با خودش آب نمي برد! حالا اگر مزه آب اين دريا آن قدر شور شده که کسي دست به آن نمي زد، ماجرا ديگر ربطي به ذات تشنگي و آب ندارد!


وقتي بازتاب، ايرانيوز، الف، جهان نيوز، فردا و... سايه فيلتر بر سر خود ببينند، نکند بايد وارد معامله هاي سياسي بشوند که صلاح دنيا و صلاح آخرت همگان در آن نيست و کار را به جايي مي رساند که با ظلم خبري جلوي انتشار اشتباهات و خلاف ها گرفته مي شود. از آن سو فضا براي سايت هاي معاند با اصل نظام و زير سوال برنده اعتقادات مذهبي و فرهنگي مردم باز مي شود.وقتي به بهانه هاي عجيب و غريب فيلم هاي روز جهان را از شبکه هاي داخلي حذف کنيم و به جاي آن تله فيلم هاي آبگوشتي و سريال هاي مروج فرهنگ اوهام و فلسفه هاي بودايي باز مي کنيم به بهانه اين که شرقي هستند، نبايد از اين که تمام شهر پر از دست فروشان دي وي دي و سي دي هاي آخرين محصولات هاليوودي است، ناراحت شويم.


وقتي راديو جوان، راديو گفتگو و راديو پيام در کنار راديوهاي پرشنونده ديگري مانند راديو ايران، راديو ورزش و راديو فرهنگ دچار ايست قلبي از حرکتي رو به جلو در حوزه تخصصي خودشان مي شوند، نبايد توقع داشت که نسل جوان به سمت راديو فردا و صداي آمريکا کشيده نشود و برنامه هاي فارسي بي بي سي را گوش نکند! اين عرصه مانند ميدان مين مخوف و بدون نقشه  است. که و نقشه اين ميدان فقط در دست متوليان فرهنگي است که بي تفاوت ايستاده و تکه تکه شدن فرهنگ و نسل جوان را در عبور اجباري و ذاتي از روي آن مشاهده مي کنند.


در اين ميدان مين تنها ايجاد فضا در سينما، مطبوعات، اينترنت، راديو و تلويزيون و جامعه مي تواند در کنار هدايت فرهنگي و قانوني، شهروندان ايراني را به سلامت عبور دهد. شايد ديدگاه سنتي و غيرمتخصص متوليان فرهنگي، بي بي سي را خطرناک فرض کند، اما خطرناک تر از بي بي سي محصولات زيرزميني است که به راحتي پاي آن به خانه هاي مردم رسيده و تازه ترين آن، انتشار تصاوير مستهجن و پورنو به جاي سي دي قاچاق اخراجي هاي2 در سطح شهر است. وقتي سينما و تلويزيون ما هر کدام کار خودشان را کرده و مديران آن به چشم هوو به يکديگر نگاه نکنند و دستورالعمل هاي احزاب وارد عرصه فرهنگ عمومي کشور نشود، آن گاه ديگر دليلي براي ترس از راديو فردا و واهمه از بي بي سي باقي نمي ماند.


آيا در فرهنگ غني ايرانيان و منش بزرگوارانه مولاي متقيان علي(ع) فيلتر و سانسوري به اين شکل در جريان بود؟ جز اين است که ايرانيان در طول حيات امپراطوري بزرگ پارس با ايجاد تحول فرهنگي و آزادي هاي مشروع فضاي رشد به ديگر اقوام مي دادند؟ آيا علي(ع) در مدت 25 سال خانه نشيني و پس از آن سال هاي سخت سب ايشان در منابر و مساجد، خود يا فرزندش روي به برخورد فيزيکي آوردند؟! آيا نهضتي که در 25 سال خانه نشيني اميرالمومنين شروع شد و در دوره امام حسن و امام حسين و امام سجاد(ع) به اوج رسيد و پس از آن نهضت علمي که از زمان امام باقر(ع) شروع شد و در زمان امام صادق(ع) به اوج رسيد که امروز شيعه مديون آن قرن طلايي است، محوريت سياسي و نظامي داشت؟ مديريت فرهنگي در هر زمانه و با هر شکل و شمايل نشان از ذکاوت طراحان و آينده نگري آن ها به تاثير شگرف موضوع در آينده است.


امروز متاسفانه بي توجه به مباني ارزشي فقه تشيع و به روز نکردن روش هاي تامين نياز مشروع و قانوني مردم در حوزه رسانه و کاهش سطح توان مديريت هاي فرهنگي و رسانه اي به خاطر تاثير رفاقت ها بر شايسته سالاري کار را به جايي رسانده که با داشتن بزرگترين مرکز سرويس دهي رسانه اي در خاورميانه از فضاي عمل چند سرويس ساعتي در طول روز واهمه داريم.


اما در اين ميان بحث راه اندازي شبکه هاي فارسي تنها روشي است که مي تواند در چهارچوب قانوني مشخص بدون تفسيرهاي شخصي و اعمال نظر، راه را بر جنجال سازي و فرافکني معاندان و مخالفان نظام مسدود کند. البته اگر اين سوژه هم به مانند ديگر ابزارهاي رسانه اي بازيچه دست گروه هاي سياسي داخلي و هزينه هاي کلان آ ن ها براي تخريب يکديگر نشود، مي توان اين اميد را داشت که اهالي فن و سرمايه گذاران فرهنگي، در اين زمينه به راحتي وارد عمل شده و با توليد و پخش محصولات گوناگون، روند توسعه رسانه اي کشور را پديد بياورند. در صورت تحقق اين توسعه رسانه اي ديگر راه انداختن بخش فارسي براي بي بي سي کار ساده اي نيست و ديگر توجيه اقتصادي و حرفه اي ندارد و از سوي ديگر شبکه هايي مانند سي ان ان، فکس نيوز و ام بي سي تصور راه اندازي سرويس فارسي را نمي کنند.


متاسفانه متوليان فرهنگي کشور و تصميم گيرندگان در صداوسيما به خلاف وظيفه شان که مي بايست به مانند پدربزرگي مهربان و صبور که با سعه صدر حرف تمام اهالي طايفه را شنيده و با هنر مديريت و تجربه خود نيازهاي عمومي را فراهم کنند، به سرگروهبان دوره آموزش خدمت وظيفه تبديل شده اندکه با روحيه خشن و عصبي و متعصب که نه نياز برايش مهم است و نه شخصيت عمومي حاکم بر دسته خودش، تنها به دادن فرامين خشک و اداري بسنده مي کند تا مشکل و دردسر کمتري در مواجهه انساني با موضوعات مختلف افراد مرتبط با خودش داشته باشد. اين که با نصب يک قانون صورت مساله را حل کنيم، بي شک عافيت طلبي در انجام ندادن وظايف سختي مانند تحقيق گسترده در مورد نيازهاي مردم و روش هاي به روز کردن ابزار و قوانين با نيازهاي مورد نياز آن هاست.


آفتاب يزد: بازي را عوض كنيد


«بازي را عوض كنيد»عنوان سرمقاله روزنامه‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ ‌12‌سال پيش در آستانه انتخابات دوم خــرداد 76 يك روزنامه‌نگار محافظه‌كار در سرمقاله خود مدعي شد كه »هـمـه كفر پشت سرخاتمي ايستاده و همه نيروهاي انقلابي از رقيب او حمايت مي‌كنند«.تنها سه روز فرصت لازم بود تا مشخص شود تعريف چند درصد از مردم از اسلام و كفر، همان است كه اصلي‌ترين روزنامه محافظه‌كاران ارائه مي‌نمود. تفاوت عميق ديدگاه مردم با مدعيان ارزش‌گرايي، باعث شد كه مخالفان كم انصاف خاتمي، براي مدتي به اغما بروند. آنها سپس به بازسازي خويش پرداختند و شناسايي روش‌هاي جديد و چهره‌هاي نو براي جلب اعتماد مجدد مردم را در دستور كار قرار دادند و در اين زمينه موفقيت‌هايي نيز كسب كردند. البته بررسي آمارهاي انـتـخـابـاتـي چـهـار سـال اخـيـر، نـشـان مـي‌دهـد عدم كاميابي اصلاح‌طلبان كه بخشي از آن متاثر از محدودسازي‌هاي رسمي بوده است تاثيري بر ميزان آراي اصولگرايان نداشته است. حتي نگاهي عميق به آمارها ثابت مي‌كند ظرفيت كسب راي محافظه‌كاران يا اصولگرايان، افت شديدي نسبت به سال 74 پيدا كرده است. در آن سال، سرليست اصولگرايان در حدود 800 هزار راي در تهران كسب كرد و هم‌فكران سرشناس او در شهرستان‌ها نيز متناسب با همين وضع، آرايي نسبتاً قابل قبول به دست آوردند. 12 سال بعد از آن تاريخ يعني در اواخر سال 86 نيز كه پس از سه سال حاكميت بلامنازع اصولگرايان، نوبت به قضاوت عمومي رسيد سرليست آن جناح در تهران، به سختي توانست خود را به ركورد سال 74 نزديك كند؛ در حالي كه با توجه به متوسط نرخ رشد جمعيت در اين سالها، براي ثابت ماندن درصد طرفداران اصولگرايان، بايستي حدود سي درصد به تعداد آراي سرليست آن جناح افزوده مي‌شد. در بسياري از شهرستانها، وضعيت از تهران هم بدتر بود.


اما اصولگرايان را چه باك! مهم‌ترين هدف براي آنها، بازماندن رقيب از راه يافتن به مناصب انتخابي بود كه با آراي 5 تا 10 درصدي هم محقق مي‌گشت. البته اغما رفتگان سابق، هيچ‌گاه حاضر نشدند از آسمان ادعاهاي خود پايين بيايند. آنها بدون توجه به افت قابل توجه مجموعه آراي خويش در جامعه، همـواره از اقبـال گستـرده مردم به خود سخن گفته‌اند. محافظه‌كاران پس از تثبيت جايگاه‌هاي حكومتي، بر بسياري از واقعيت‌هاي انتخاباتي چشم بستند و به ادعاي خود به دنبال شناسايي عواملي رفـتـنـد كه منجر به عدم پيروزي اصلاح‌طلباندر انتخـابـات مـي‌شـد. حضـراتي كه در بسياري از دوره‌هاي انتخابات، شعارهاي معيشتي را سرلوحه تبليغات شفاهي و مكتوب خود قرار مي‌دادند پس از حذف رقيب، ‌مدعي شدند كه راي مردم به آنها با هدف احياي ارزش‌ها بوده است. اين ادعا از حدود يك سال قبل، جايگاه ويژه‌اي در تبليغات مدعيان اصولگرايي پيدا كرده بود و آنها، با سوء استفاده از اين روش، خود را از پاسخگويي به سوالات شفاف مردم و نمايندگان آنها در خصوص عملكرد دولت در عرصه‌هاي داخلي و خارجي بي نياز مي‌ديدند. ‌‌


اما برخي حوادث دو ماه اخير، بازي را عوض كرده است. اكنون ديگر نمي‌توان مانند سال 76، بازي كفر و اسلام را به راه انداخت. زيرا كسي كه امروز عملكرد دولت نهم را منجر به افتادن كشور در پرتگاه مي‌داند، عالي‌ترين فرمانده دفاع مقدس بوده و در يك دهه اخير بـا حكـم رهبـري نـظام، مسئوليت دبيري مجمع تشخيص مصلحت نظام را به دوش كشيده است.


در شرايط فعلي، زيرسوال بردن شعارهاي عدالت ظاهر دولت، تنها مختص اصلاح‌طلبان نيست بلكه افرادي كه سخنان سال‌هاي گذشته ايشان نشانه كينه عميق از اصلاح طلبان بود نيز به زبان صريح يا در لفافه، اشتغال بيش از حد دولت به شعار عدالت و غفلت از اجراي عدالت را به چالش مي‌كشند. امروز اصلاح‌طلبان، با سربلندي هر چه تمام‌تر - و البته با تاسف بسيار - ادعاهاي خود در خصوص ناكامي دولت در عرصه خارجي را تكرار مي‌كنند اما بـعـضـي از اصـولگرايان - اعم از سياستمدار يا صاحب‌نظران ديني و اجتماعي - گاهي سخناني در همين زمينه مي‌گويند كه به مراتب شديدتر از ادعاهاي اصلاح طلبان است.


براي عده‌اي از طرفداران دولت، تنها‌ متر قابل اعتماد، شخص احمدي‌نژاد و عملكرد اوست. براي اين افراد، هر كس از احمدي‌نژاد انتقاد كند، يا بازي خورده است يا رانت‌خوار. اما مگر مي‌شود كسي را كه از بيست سال قبل تاكنون، نماينده رهبري در عالي‌ترين مرجع امنيت ملي كشور بوده است نيز بازي خورده ناميد و هشدارهاي او در خصوص پيامد منفي برخي تحركات ديپلماتيك دولت نهم را ناشي از جنگ ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها دانست كه به ادعاي حاميان دولت، پس از روي كارآمدن احمدي نژاد به صورت علني درآمده است؟


آنچه در بالا به آن اشاره شد و نمونه‌هاي ديگري از آن نيز در ذهن بسياري از مردم وجود دارد نشان مي‌دهد كه بايد بازي را عوض كرد.


البته رفتار بعضي دولتي‌ها در يكي دو سال اخير، به ويژه در حوزه يكي از معاونت‌هاي مورد عنايت رئيس جمهور، به گونه‌اي بوده است كه بسياري از ادعاهاي ارزشي را بي‌رنگ و كم‌اثر كرده است. اما حتي اگر اين مسائل هم وجود نداشت اظهارنظرهاي اخير افراد پرسابقه در جناح اصولگرا، هرگونه تلاش براي انحصار »ارزش‌گرايي« در دولت نهم و رئيس آن را زيرسوال مي‌برد. پس بهتر است در 37 روز باقي‌مانده از فرصت تبليغات انتخاباتي، به جاي كلي‌گويي‌هاي بي‌خاصيت، آمارهايي ارائه كنند كه كارآمدي دولت را ثابت مي‌كند. مثلا به مردم بگويند علي رغم آنچه اصلاح‌طلبان مي‌گويند، وضع اقتصادي كشور بسيار خوب شده و ميزان رفاه در ميان خانواده‌ها بالاتر رفته است، بگويند در عرصه‌هاي بزرگ اقتصادي- از جمله پروژه‌هاي نفتي- افراد بيشتر ، مشغول كار شده‌اند، آمارهايي ارائه دهند كه نشان دهد با افزايش چشمگير درآمدهاي دولت و كاهش هزينه‌هاي دولت- به خاطر صرفه‌جويي‌هاي مورد ادعاي حاميان دولت- بنيه اقتصادي كشور قوي‌تر شده و رونق كسب و كار در كشور افزايش يافته است، به مردم بگويند درخواست بازاريان براي كاهش ماليات متعلقه به دليل ركود در سال 87، صحت ندارد و همان طور كه رئيس‌جمهور سال گذشته بارها اعلام كرد شرايط جديد جهاني، فرصت اقتصادي كم نظير در اختيار كشور ما گذاشته كه نتيجه آن در رونق‌گيري پروژه‌هاي ساختماني و ... قابل مشاهده است، آمارهايي در اختيار مردم بگذارند كه نشان دهد دقت دولت نهم در گزينش همكاران خود، موجب تثبيت مديريت كشور شده و فرصت‌سوزي‌هاي ناشي از تغييرات مكرر مديريتي را به حداقل رسانده است و ... عرصه‌هايي كه به آنها اشاره شد آن قدر براي مردم شفاف است كه نه دولتي‌ها مي‌توانند ادعاي فله‌اي مطرح كنند و نه مخالفان دولت مي‌توانند با كلي‌گويي، موفقيت‌هاي دولت را- در صورت وجود- تكذيب نمايند.


اگر حاميان دولت حاضر نشوند بازي را عوض كنند و كماكان به دنبال تكرار ادعاهايي باشند كه يك حامي پر وپا قرص دولت فعلي، در آستانه انتخابات دوم خرداد 76 مطرح كرد قطعا در قضاوت مردم و اسلام شناسان واقعي تغييري ايجاد نخواهد شد. هيچ‌كس هم باور نخواهد كرد كه همه كفر پشت سر كروبي، موسوي و محسن رضايي ايستاده‌اند تا صهيونيست‌ها به هدف خود برسند. اما بسياري از آحاد ملت مطمئن خواهند شد كه براساس معيارهاي پذيرفته شده و قابل لمس براي مردم، حاميان دولت هيچ حرفي ندارند كه برتري اين دولت نسبت به رقيبان را ثابت كنند.
 
كيهان: واشنگتن همان تل آويو است


«واشنگتن همان تل آويو است» يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در بحبوحه بحث هاي انتخاباتي در ايران که هر روز هم شدت بيشتري مي گيرد، برخي تحولات استراتژيکي بسيار مهم در محيط منطقه اي و بين المللي که مستقيما به ايران مربوط مي شود، مغفول واقع شده است.  امريکايي ها از مدت ها پيش در حال بازنگري سياست خود درباره ايران هستند و اين پروژه همچنان ادامه دارد. از حدود يک ماه پيش و با قطعي شدن بخش هايي از اين استراتژي -که به آنها اشاره خواهيم کرد- امريکايي ها تاکيد و تمرکز بر دو موضوع را آغاز کرده اند. اول، اينکه اگرچه مطمئن هستند انتخابات رياست جمهوري در ايران اصول راهبردي امنيت ملي و سياست خارجي آن را تغيير نمي دهد، اما تا زمان مشخص شدن نتيجه اين انتخابات «تصميم هاي بزرگ» نخواهند گرفت و دوم، امريکايي ها اکنون برداشتن اولين گام عملي براي اجراي استراتژي جديد خود درباره ايران را، که خود آن را «جلب اعتماد متحدان» ناميده اند، آغاز کرده اند. رابرت گيتس، وزير دفاع امريکا و دنيس راس مشاور وزير خارجه در امور ايران و خليج فارس هم اکنون در منطقه به سر مي برند. هيلاري کلينتون به تازگي خاورميانه را ترک کرده است و سران برخي کشورهاي عربي به همراه روساي جمهور پاکستان، افغانستان و رژيم صهيونيستي به زودي به واشينگتن خواهند رفت. آنگونه که منابع غربي اعلام کرده اند در تمامي اين موارد مسئله ايران اصلي ترين دستور کار مذاکرات بوده وخواهد بود.


علت اين است که امريکا به عنوان يک گام مقدماتي براي نهايي کردن استراتژي آينده خود در مقابل ايران، رفع نگراني بلوک هايي چون اروپا، روسيه و چين، اعراب و اسراييل را در اولويت کار خود قرار داده است. تمامي اين کشورها مکررا نگراني خود را از اينکه امريکا در استراتژي جديد خود منافع و دغدغه هاي آنها را لحاظ نکند، ابراز داشته اند. امريکا هم مايل نيست اين نگراني عمق پيدا کند چرا که خوب مي داند در آينده به همين متحدان براي ايجاد جبهه اي بر ضد ايران نياز خواهد داشت. به همين دليل، امريکايي ها دلداري دادن به متحدان خود را آغاز کرده اند و همانطور که گيتس ديروز در قاهره تاکيد کرده سعي مي کنند به آنها اطمينان بدهند آنها را در معامله احتمالي با ايران نخواهند فروخت. اين قدم اول است.


نگران ترين بلوک در اين ميان البته  رژيم صيهيونيستي است. از ابتداي روي کار آمدن دولت اوباما در امريکا، برخي محافل اسراييلي در اين باره که ممکن است براي نخستين بار در طول دهه هاي گذشته بحراني در روابط امريکا و رژيم صهيونيستي شکل بگيرد، هشدار داده بودند. بعضي از آنها حتي از دولت اوباما به عنوان يک «تهديد امنيت  ملي» عليه اسراييل ياد کردند. رييس جمهور امريکا هم از آنجا که اساسا به لحاظ سيستمي در موقعيتي نيست که بخواهد راه ايالات متحده را از رژيم صهيونيستي جدا کند -والبته اعتقادي هم به اين کار ندارد- به سرعت تلاش کرد تا صهيونيست ها را مطمئن کند که اهداف امريکا در مقابل ايران تغيير نکرده و منافع آنها در هرگونه تعامل احتمالي با ايران محفوظ خواهد بود. اکنون که اين يادداشت نوشته مي شود قرائني هست که نشان مي دهد پس از حدود دو ماه کش وقوس امريکا و اسراييل درباره رئوس يک همگرايي استراتژيک در مقابل ايران توافق کرده اند و بحث و گفت وگو هاي باقي مانده ناظر به روش ها ست نه اهداف. در حوزه روش ها البته هنوز اختلاف هايي جدي باقي است و اسراييلي ها همچنان برخي روش هاي اوباما را «خطرناک»مي دانند، اما درباره اين پيش بيني که اختلاف نظرهايي از اين دست به بحران در روابط امريکا و رژيم صهيونيستي منجر شود بايد حداکثر احتياط ممکن را به خرج داد. اين نوشته تلاش مي کند رفتار منحني روابط امريکا و اسراييل در دو ماه گذشته را به اختصار مرور کند و نشان دهد که چگونه رژيم صهيونيستي پس از يک دوره لفاظي، نهايتا خود را با اقتضائات سياست منطقه اي اوباما هماهنگ کرده است.


در هفته هاي نخست روي کار آمدن اوباما، اسراييلي ها عمدا استفاده از نوعي ادبيات «ضد اوباما» را که از مدت ها قبل از آن توسعه داده بودند، شدت بخشيدند. در اين مدت -که تا همين دو هفته پيش ادامه داشت- اسراييل مجموعه اي از نگراني ها درباره سياست آينده اوباما در مقابل ايران را روي ميز گذاشت و از امريکا خواست يا سياست جديدي در مقابل ايران در پيش نگيرد و به همان مشي بوش پاي بند بماند يا اگر در بازنگري سياست امريکا در مقابل ايران جدي است، اين موارد را در استراتژي خود لحاظ کند. فهرست فشرده نگراني هاي ابراز شده توسط اسراييل در آن مقطع -که البته بحث درباره آنها هنوز هم ادامه دارد- چنين است:
1- تبديل نشدن ايران به اولويت اوباما. اسراييلي ها عقيده دارند امريکا مسئله ايران را اولويت خود نمي داند و به جاي آن، دو مسئله بحران افغانستان و پاکستان و بحران مالي جهان را در صدر مسائل مورد توجه خود قرار داده است. تصريحات مکرر مقام هاي اطلاعاتي و دفاعي امريکا به اين موضوع، اين نگراني را در اسراييل بوجود آورده است که اگر امريکا براي ايران اولويت قائل نيست پس اولا براي پرداختن به آن هم «فوريت» قائل نخواهد بود و ثانيا از آنجا که براي حل تقريبا همه اين مشکلات به ايران نياز دارد، احتمال دارد از مواضع خود در قبال آن عقب نشيني کند و حاضر به امتياز دادن شود.


2- مذاکره بدون پيش شرط با ايران. اسراييلي ها درباره حذف پيش شرط تعليق از مذاکره با ايران سخت نگرانند و استدلال مي کنند چنين اقدامي مستقيما به معناي پذيرش ضمني و بي سر و صداي غني سازي در ايران خواهد بود و علاوه بر اين، با حذف پيش شرط، ايران اين امکان را خواهد يافت که با استفاده از تاکتيک طولاني کردن مذاکرات برنامه غني سازي خود را به يک پديده غير قابل بازگشت تبديل نمايد.اين در حالي است که جمهوري اسلامي ايران مذاکره با آمريکا را به طور جدي نفي کرده و آن را به هيچ وجه با منافع ملي خود سازگار نمي داند.


3-  اوباما در سال 2009 با بمب ايراني مواجه مي شود. نگراني بعدي ابراز شده توسط اسراييلي ها که البته بايد بيشتر آن را نوعي عمليات رواني روي امريکا دانست، اين بود که روند توسعه برنامه هسته اي ايران به گونه اي است که جامعه بين المللي همين امسال با پديده خيالي که اسراييلي ها آن را «بمب ايراني» مي نامند، مواجه خواهد شد و برآورد اطلاعاتي امريکا که مي گويد اين اتفاق مربوط به زماني بين سال هاي 2013 تا 2015 است، ارزشي ندارد. 


4- بازدارندگي در مقابل ايران موثر نيست. نکته بعدي مورد نظر صهيونيست ها اين است که بر خلاف امريکا تصور مي کنند الگوي کلاسيک بازدارندگي در مقابل برنامه هسته اي ايران کارآمد نيست و ايران نه فقط سلاح هسته اي خواهد ساخت بلکه «حتما» آن را به کار هم خواهد برد و ضمنا دائما به ياد امريکايي ها مي آورند که فقط «يک بمب براي اسراييل کفايت مي کند».


بر مبناي اين مباحث اسراييلي ها اولا بر شدت لحن خود دراين باره که با يا بدون امريکا به ايران حمله خواهند کرد افزودند و ثانيا از امريکا خواستند حداقل 4 در خواست آنها را اجابت کند: 1- پيش شرط تعليق براي آغاز مذاکرات را حذف نکند 2- ايران را در اولويت کار خود قرار دهد و به اين نکته توجه داشته باشد که مسائلي چون صلح خاورميانه قبل از حل شدن مسئله ايران حل نخواهد شد 3- براي گفت وگو هاي خود با ايران سقف زماني قائل شود و مذاکرات را زود شروع و زود تمام کند. و 4- از همين حالا بسته اي از تحريم هاي تند و تيز را براي زماني که مذاکرات شکست خورده باشد آماده کند.


اکنون ما در موقعيتي قرار داريم که مي توان گفت تکليف اين مباحث تا حدودي روشن شده يا در آستانه روشن شدن است. اندکي بيش از دو هفته است که اسراييلي ها لحن خودرا به کلي درباره ايران تغيير داده و کف بر دهان آوردن را تقريبا متوقف کرده اند. در حالي که تا پيش از اين با اطمينان و قاطعيت از ناگزير بودن درگيري نظامي با ايران سخن مي گفتند، در دو هفته گذشته تقريبا تمامي سران رژيم صهيونيستي اظهارات گذشته خود را پس گرفته اند. شيمون پرز ديروز گفت که اطمينان دارد حمله نظامي برنامه هسته اي ايران را متوقف نمي کند. بنيامين بن اليعازر وزير امور صنعت و تجارت کابينه رژيم اشغالگر قدس که همواره جزو پيشروان لفاظي عليه ايران بوده روز شنبه گذشته تاکيد کرد که عقيده دارد مسئله ايران راه حل سياسي دارد نه راه حل نظامي و اضافه کرد که نظر بنيامين نتانياهو هم همين است. اويگدور ليبرمن هم که به يک معنا تندروترين عضو کابينه نتانياهو است هفته پيش گفت اسراييل حتي اگر تحريم ها شکست هم بخورد به ايران حمله نخواهد کرد.


رسانه ها و محافل تحليلي در غرب درباره علت اين تغيير لحن ناگهاني عمدتا سکوت کرده اند درحالي که موضوع روشن است. اسراييلي ها در آستانه سفر 18 مي نتانياهو به واشينگتن و پس از آنکه دريافته اند هدف هاي امريکا با آنچه در ذهن آنهاست تفاوتي نمي کند، در حال «هماهنگ کردن» خود با اوباما هستند. موضوع حذف پيش شرط تقريبا قطعي است و نگراني امريکايي ها فقط اين است که آيا ايران اساسا پيشنهاد گفت وگو با آنها را خواهد پذيرفت يا نه. اسراييل هم با اين موضوع همراه شده است چون مي داند که خود به تنهايي توان رويارو شدن باايران را ندارد و امريکا هم به مذاکره با ايران نيازمند تر از آن است که با اخم صهيونيست ها از آن صرف نظر کند. اين بحث که حل مسئله ايران وابسته به حل مسائل ديگر -مانند پروژه صلح- است يا برعکس نيز همچنان ميان امريکا و اسراييل گشوده است، اما احتمالا در باره رسيدگي موازي به آنها توافق خواهند کرد. دو موضوع هست که البته هنوز حل نشده است. امريکا نپذيرفته که براي مذاکره با ايران سقف زماني قائل شود. اصل قصه هم به يک منازعه ميان سرويس هاي اطلاعاتي امريکا و اسراييل باز مي گردد که ميان برآوردهاي اطلاعاتي آنها درباره زمان گذر برنامه ايران از نقطه بحراني -با وجود اينکه به گفته دنيس بلر روي اطلاعاتي مشترک کار کرده اند- شکافي 5 ساله وجود دارد. امريکايي ها به طعنه مي گويند تايمر اسراييل زياده از حد تند کار مي کند. به آماده سازي بسته جديد تحريم ها عليه ايران هم امريکايي ها به دو دليل چندان روي خوش نشان نداده اند. اول اينکه مي دانند تا قبل از امتحان کردن ايده مذاکرات مستقيم روسيه، چين و اروپا به هيچ وجه با يک قطعنامه جديد موافقت نخواهند کرد و علت دوم قوت يافتن اين ديدگاه در امريکاست که مذاکره در مقابل ايران بهتر جواب مي دهد تا تحريم. درباره دو مسئله بحث ها ادامه خواهد داشت اما چنان که پيش تر گفتيم فرض عدم دستيابي امريکا و صهيونيست ها به موضع مشترک منطقي نيست.


اعتماد ملي:مسجد و سياست


«مسجد و سياست» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در دين اسلام و به‌ويژه در تشيع، علماي ديني از جايگاه بالايي برخوردارند، چراكه آنها كارشناسان ديني هستند كه در كسوت روحاني درآمده‌اند. آنچه براي روحانيت به‌عنوان اصل و معيار قرار دارد علم و عمل است و بنا بر اين بوده كه روحانيون همواره به عنوان خدمتگزاران مردي در طول تاريخ اسلام و تشيع از نقش و جايگاه بالايي برخوردار بوده‌اند. پس از غيبت كبري علماي دين نيز همواره در عرصه‌ها حضور داشته‌اند و ناظر و ناقد حكومت‌ها بوده‌اند.


روحانيون در اين جايگاه والاي خويش نه‌تنها در صورت لزوم به حمايت از حكومت‌ها برخاسته‌اند، بلكه در مواقعي به انتقاد از اشتباهات پرداخته و اشكالات را گوشزد كرده‌اند و بنابراين روحانيت هميشه در تلاش بوده تا استقلال خود را حفظ كند. البته استقلال روحانيت موضوع مورد توجه حضرت امام(ره) نيز بوده است و ايشان بارها فرموده‌اند كه نه‌تنها روحانيت اسلام بلكه مساجد و حوزه‌هاي علميه بايد استقلال خود را حفظ كند و در اين راستا حضرت امام(ره) هيچ اجازه ندارند تا اين نهادها زيرنظر حكومت قرار گيرند. رعايت استقلال روحانيت موجب مي‌شود تا همواره روحانيون از پايگاه مردمي برخوردار باشند و جايگاه روحانيت، مساجد و حوزه‌هاي علميه در ميان مردم محفوظ بماند. اگر روحانيون تحت لواي حكومت‌ها قرار گيرند و تنها در مقام دفاع از حاكمان برآيند و به خواست و مطالبات مردم توجهي نداشته باشند، بدبيني مردم را متوجه خود خواهند كرد و چنين است كه مردم آنها را حقوق‌بگيران حكومت‌‌ها بر مي‌شمارند و ديگر به آنها اعتماد نخواهند كرد. البته مساجد نيز بايد پايگاهي براي گرايش و انديشه‌هاي مختلف باشند نه آنكه به محفلي براي جريان خاص بدل شوند.


هيچگاه مساجد نبايد با پذيرش انديشه‌اي تحميلي پايگاه مردمي خود را زير سوال ببرند و موجب گوشه‌نشيني گرايش‌هاي غيرهمسو با جرياني كه در صدد تحميل انديشه‌اش است، برآيند. تريبون مساجد بايد در اختيار همه گرايش‌هاي سياسي قرار گيرد، نه اينكه در عرصه‌اي چون ايام انتخابات تنها جرياني خاص اجازه استفاده از اين تريبون را براي بيان ديدگاه‌هاي خود داشته باشند. بنابر اعتماد تاريخي مردم به نهاد روحانيت و مساجد، مي‌توان گفت كه روحانيون، تريبون مساجد، نماز جمعه ايفاگر نقش مهمي در روشنگري و آگاهي‌بخشي به مردم نسبت به وضع موجود است و بنابراين است كه مردم مي‌توانند نسبت به برنامه‌هاي كانديدايي در عرصه انتخابات از طريق اين تريبون‌ها آگاه شوند تا در سايه شناخت و آگاهي تصميمات عقلاني و صحيح را اتخاذ كنند، نه آنكه از روي عدم شناخت كافي و تنها برپايه تصميمي احساسي و بدون پشتوانه منطقي به تصميم‌گيري درباره سرنوشت اجتماعي و سياسي خود بپردازند. من به عنوان يك فرد روحاني همواره از اين طبع برخوردار بوده‌ام كه به گرايش‌هاي مختلف سياسي و انديشه‌اي اجازه دهم تا از تريبون مسجدي كه بنده توليت آن را در اختيار دارم برنامه و ديدگاه خود را اعلام كند.


رسالت: نفري 25 هزارتومان !


«نفري 25 هزارتومان !»عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم محمدكاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ دكتر مسعود نيلي رئيس كارگروه اقتصادي ستاد انتخاباتي جناب آقاي مهدي كروبي ديروز در روزنامه اعتماد ملي طي گفتگويي، خبر از تقسيم 34 هزار ميليارد تومان سود ميان ملت ايران داد.


وي پيش از اين در دومين بيانيه انتخاباتي آقاي كروبي خبر از «دوباره ملي كردن صنعت نفت» داده بود و گفته بود در اولين گام به طور مساوي سود سهام شركت‌هاي گاز و پخش فرآورده‌هاي نفتي را ميان افراد 18 سال به بالا توزيع مي‌كند. اما در پيشنهاد جديد گفته است اين سود را 15 درصد به بنگاه‌ها 25 درصد به دولت و 60 درصد آن را به خانوارها اختصاص مي‌دهد.با يك حساب سرانگشتي براساس طرح آقاي نيلي هر ايراني هر ماه 18 هزارتومان اعم از فقير و غني گيرشان مي‌آيد. لذا با جمع و تفريق ساده نرخ حاتم‌بخشي از بيت‌المال از انتخابات دور نهم تاكنون از رقم 50 هزارتومان به 18 هزارتومان  فرو مي‌كاهد.


نگارنده در تاريخ 87/12/22 طي سرمقاله‌اي خطاب به آقاي كروبي و مشاوران اقتصادي وي در خصوص «مردمي كردن درآمد‌هاي نفتي» دو سوال كليدي مطرح كردم اما متاسفانه پاسخي نشنيدم، ظاهرا روش ستاد و خود ايشان اين است كه از آيين گفتگو فقط «گفت» را پاس مي‌دارند.


بنده شجاعت آقاي نيلي را تحسين مي‌كنم، ايشان به قرائت آنچه كه در صفحه اول اعتماد ملي آمده، يكي از دست‌اندركاران مديريت اقتصادي كشور طي دهه‌هاي گذشته بوده است و سمت‌ها و مسئوليت‌هاي كليدي در سه دولت آقايان موسوي ، هاشمي رفسنجاني و خاتمي در سازمان برنامه و بودجه داشته است . ردپاي آقاي نيلي در طراحي برنامه سوم و چهارم ديده مي‌شود.


تحسين بنده از آن جهت است كه ايشان خود را آفتابي كرده است تا بنده قادر باشم سوالات بي‌پاسخم را در حوزه «بودجه» ،‌«برنامه» به طور اخص و در حوزه «اقتصاد» به طور اعم از ايشان بپرسم . نگارنده طي 5 سال گذشته حداقل يك صد مقاله انتقادي از رويكرد علمي و عملي اقتصاددانان كشور كه دست‌اندركار برنامه و بودجه بوده‌‌اند نوشته‌ام، دريغ از 4 كلمه پاسخ! اما باز نااميد نيستم.


به همين بهانه سوالاتي را از جناب آقاي دكتر مسعود نيلي  رئيس كار گروه اقتصادي ستاد جناب آقاي كروبي مطرح مي‌كنم.
-1 به زعم  همه سياستمداران كشور، اقتصاد ما يك اقتصاد بيمار است. اين تكيه كلام آقاي خاتمي در دوران اصلاحات بود. سوال بنده از جناب‌عالي كه يكي از طبيبان اقتصاد مملكت بوديد و مسئوليت‌هاي كليدي هم داشتيد اين است كه چه روزي قرار است اين بيمار بهبود يابد و نسخه‌پيچي‌هاي جناب‌عالي طي سه دهه گذشته در مهمترين مراكز تصميم‌گيري چه نقشي در بهبود و يا تشديد اين بيماري داشته است.


-2 براساس چه برآوردي جناب‌عالي سود 34 هزار ميليارد توماني براي شركتهاي ملي گاز و پخش فرآورده‌هاي نفتي پيش بيني مي‌كنيد،  تقويم محاسباتي شما چه مستنداتي دارد؟


-3 به نظر شما اگر شركتهاي ياد شده، نفت و گاز را به قيمت‌هاي جهاني بخرند، آيا قيمت تمام شده محصولات آنها و نيز مابه‌التفاوت قيمت‌هاي بين‌المللي وضعيت‌هاي يارانه‌اي قبلي همان خواهد بود كه پيش‌بيني كرده‌ايد؟


-4 آيا مي‌دانيد قيمت تمام شده يك بشكه نفت ، يك ليتر بنزين و هزار متر مكعب گاز چقدر است؟  طي سه دهه‌اي كه جناب‌عالي در سازمان برنامه‌وبودجه دست‌اندركار تهيه «برنامه» يا «تدوين» بودجه بوده‌ايد اين قيمتها را در پيش‌بيني درآمد شركت ملي نفت و برآورد هزينه‌هاي آن و بالاخره سود شركتهاي تابعه چگونه در قسمت سوم بودجه سنواتي پيش‌بيني و در قسمت چهارم آن برآورد مي‌كرديد؟


-5 پيشنهاد فرموديدوجوه آزاد شده از اين طرح در يك صندوق عمومي متمركز شود، تا ماموريت‌هايي كه براي صندوق تعريف كرديد عملي شود.
آيا فكر نمي‌كنيد تاسيس يك صندوق با دريافت و پرداختي نزديك به 34 هزار ميليارد تومان، تاسيس يك خزانه جديد در كشور است؟
شما كه مبتكر صندوق ذخيره ارزي در برنامه‌سوم بوديد يك مملكت را با يك خزانه تبديل به يك مملكت با دو خزانه كرديد، آيا فكر نمي‌كنيد پيشنهاد جديد شما ما را با يك مملكت با 3 خزانه‌داري كل روبرو خواهد كرد؟


امروز شما نمي‌توانيد پاسخ آقاي كروبي را در مورد دريافت پرداختها در حوزه نفت بدهيد. چرا كه نيمي از درآمد نفت را به اعتراف آقاي كردبچه  - همكار شما در سازمان برنامه - خارج از سازوكار خزانه طي سه دهه مديريت كرديد. امروز با فرار به جلو بدون پاسخگويي به سياستمداران در خصوص نحوه رصد كردن منابع و مصارف در حوزه نفت و گاز مي‌خواهيد با تكثير اشكال، پاسخ به آن سوال را سهل و ممتنع كنيد؟!


-6 نكته مهمتر اينكه اگر در مورد عوايد حاصل از نفت و گاز در داخل مي‌شود اين كار را كرد چرا در مورد ديگر منابع مربوط به انفال اين‌كار را نكنيم؟
دولت هر چه درآمد دارد به مردم بدهد و بگويد خودتان هرطور مي‌خواهيد برويد خرج كنيد، پس ديگر نيازي به برنامه كوتاه مدت و دراز مدت نيست تا دولت در سطح كلان پاسخگوي طرحهاي ملي باشد.


آيا فكر مي‌كنيد در اين نوع طراحي‌ها جايي براي دولت به ماهو دولت باقي مي‌ماند كه مصالح و منافع دراز مدت اقتصادي مردم را پاسداري كند؟
-7 يكي از ايراداتي كه منتقدين محترم دوم خردادي به دولت نهم مي‌گيرند اين است كه با صدقه دادن مي‌خواهد مردم را اداره كند. در حالي كه بحث سهام عدالت يك بحث كليدي فارغ از اين اتهام و متلك گويي سياسي است.


اما اگر همين معنا با شكل ناشايسته‌اي توسط ستاد آقاي كروبي مطرح شود و نرخ تقسيم سود نفري 25 هزارتومان در ماه براي هر ايراني شود ، فكر مي‌كنيد ، اين يك راه حل خوبي براي اوقاتي كه انفجار قيمت‌ها رخ مي‌دهد باشد ؟! آيا اين راه حل از اتهام صدقه دادن به مردم بري است؟


توهين به دولت و ملت در اتهام گداپروري شما و دوستانتان به سياستهاي فعلي در دهه سوم را اگر برتابيم، اتهام مسئوليني كه اجراي سياستهايشان در دو دهه اخير موجب گدا شدن مردم شده را چگونه مي‌توان برتابيد؟


-8 آقاي عبدي در همان صفحه اول اعتماد ملي ديروز در سرمقاله «طرحي بي‌بديل» در ستايش طرح آقاي نيلي مي‌نويسد جمله «نفت سرمايه است ، سرمايه بين نسلي است،  در امور سرمايه‌گذاري بايد مصرف شود دولت بايد آن را به نحو مطلوب استفاده كند» دروغ است چون تجربه پنج دهه گذشته خلاف آن را ثابت مي كند . در ستون مقابل آن‌كه مزين به عكس آقاي مسعود نيلي به عنوان اقتصاددان آزاديخواه است در مورد سوابق و شايستگي‌هاي ايشان  نوشته شده است: «طراح صندوق ذخيره ارزي كسي جز دكتر مسعود نيلي نيست» همه مي‌دانند فلسفه تشكيل حساب يا صندوق ذخيره ارزي براساس همان دروغ بوده كه عبدي مي‌گويد، است .
چطور ممكن است آقاي عبدي طرح جديد را فارغ از دروغ قديم براساس دروغ جديد (تاسيس صندوق جديد) يك طرح بي‌بديل بنامد؟!


-9 به نظر مي‌رسد آقاي دكتر نيلي اهل حساب و كتاب نباشند چون در متن آمده است از 340 هزار ميليارد ريال 85 هزار ميليارد ريال را دولت براي مصرف در بودجه مي‌بيند پس مي‌ماند 255 هزار ميليارد ريال؛ از اين 255 هزار ميليارد تومان هم 15 درصد به بنگاههاي اقتصادي مي‌دهند 25 درصد هم به بنگاههاي اقتصادي دولتي؛ مي‌ماند 60 درصد .


حالا 60 درصد 255 هزار ميليارد ريال مي‌شود 153 هزار ميليارد ريال، اين عدد را بين 70 ميليون ايراني تقسيم كنيم نفري 18 هزارتومان مي‌رسد.
آيا بايد مردم دلشان براي ماهي 18 هزارتومان به اين طرح خوش باشد؟!
اگر هم بخواهيد آنچنان كه در طرح آمده است پول را بين 18 ساله‌ها تقسيم كنيد خودتان دست توي آمار دولت برديد مي‌‌گوييد 51 ميليون نفر 18 سال به بالا داريم (1) آن وقت 18 هزارتومان تبديل مي‌شود به 25   هزارتومان ، آيا 50 هزارتومان انتخابات دور نهم را به 25 هزارتومان فروكاهيدن هنر اقتصاددان آزاديخواه ستاد آقاي كروبي است ؟!
 پي‌نوشت:
-1 اعتماد ملي صفحه  اول، اول  ارديبهشت 88


جمهوري اسلامي: چرا اين بيماري را علاج نمي كنيد


«چرا اين بيماري را علاج نمي كنيد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛در خبرها خوانديم يك شركت روغن موتور به جرم گران فروشي مبلغ 30 ميليارد تومان جريمه شد . هرچند نام اين شركت در خبرها نيامده لكن براين نكته تاكيد شده كه سازمان تعزيرات حكومتي براساس شكايت سازمان حمايت از مصرف كنندگان و توليد كنندگان پرونده مربوطه را بررسي نموده و پس از محرز شدن گران فروشي چند قلم از محصولات اين شركت حكم صادره بعد از تجديدنظر نيز تاييد شده است .


اين خبر را نبايد عادي و كم اهميت دانست و از كنار آن عبور كرد. كمترين ضرري كه وجود چنين پديده هائي براي جامعه دارد اينست كه جريان و گردش اقتصادي كشور را بيمار مي كند و مانع كارآمدي تلاش هاي برنامه ريزي شده اقتصادي و ثمردهي آنها براي مردم مي شود.


در خبر جريمه شدن اين شركت با دو واقعه مواجه هستيم كه يكي تاسف بار و ديگري اميدوار كننده است . اصل وجود افرادي كه درآمدهاي كلاني از راه گران فروشي به دست مي آورند شديدا براي جامعه خطرناك است و از اين جهت بايد براي جامعه اسلامي و انقلابي خود كه با چنين عناصر اخلالگري مواجه است متاسف باشيم . در كنار اين پديده زشت از اينكه دستگاه هاي نظارتي بدون اغماض با اين اخلالگري برخورد كرده اند بايد خوشحال باشيم با اين اميد كه با تقويت نظارت و تشديد برخورد با اخلالگران مفاسد اقتصادي به حداقل برسد و البته روزي بطور كامل ريشه كن شود.


تا رسيدن به چنان روزي تكليف مردمي كه بنا را براعتماد مي گذارند و به خريد مايحتاج زندگي مي پردازند اما بي خبر از واقعيت ها همواره از آنها چند برابر قيمت واقعي دريافت مي شود چيست آنچه دستگاه هاي نظارتي كشف مي كنند و از ميان آنها تعداد متخلفاني كه با آنها برخورد جدي مي شود فقط درصد كمي از اخلالگران اقتصادي را تشكيل مي دهند. بسياري از اين اخلالگران ريز و درشت مشغول خالي كردن جيب مردم به شكل هاي مختلف هستند و به دام نيز نمي افتند و يا با شگردهائي از چنگال عدالت مي گريزند.


اينكه يك شركت مثلا رب گوجه يا چيپس و يا پفك در هر سال ميلياردها تومان فقط هزينه تبليغات راديو تلويزيوني مي كند و چند برابر اين مبلغ وعده جايزه پرداختن به مشتريان خود مي دهد معنائي جز اين ندارد كه كل اين مبالغ را باضافه چندين برابر سود آن از جيب مردم در مي آورد. در واقع همه هزينه ها اعم از تبليغات جايزه مخارج و سود را مردم پرداخت مي كنند.


همين وضعيت در بانك ها مشاهده مي شود. بانك ها براي جلب مشتري اقدام به تعيين جوايز خيره كننده مينمايند و با صرف هزينه هاي هنگفت به تبليغ آن در راديو و تلويزيون مي پردازند . روشن است كه وقتي مثلا در يكسال جوايز يك بانك به رقم 500 ميليارد تومان برسد اين مبلغ و چندين برابر آنرا كه سود خالص خود بانك است از جيب مردم به دست آورده است . بنابر اين بايد به اين سئوال پاسخ داد كه در سيستم بانكي كشور چه بيماري مهلكي وجود دارد كه اينهمه بي حساب و كتاب سود مي برد درحالي كه عده اي از مردم دچار فقرند و كل جامعه نيز با تورم دو رقمي دست و پنجه نرم مي كند.


از عوارض آن سود مصنوعي بي حساب و كتاب و اين فقر و تورم تحميلي يكي چند شغله شدن بسياري از مردم است كه شايد در ظاهر به معناي درآمد بيشتر باشد ولي در واقع محروم شدن افراد چند شغله از داشتن فرصت رسيدگي به خود و خانواده و مشاركت در برنامه هاي معنوي و اجتماعي است . علاوه بر اين هر فرد كه از روي اجبار به چند شغله شدن روي آور مي شود عملا به همان تعداد مانع اشتغال ديگران مي گردد و به بي كاري در جامعه دامن مي زند. عجيب است كه ما به دست خود زمينه هاي بي كاري را در جامعه فراهم مي كنيم و در همان حال فريادمان از مشكل بي كاري و عوارض مخرب آن بلند است !


چاره كار كاملا روشن و مشخص است . هم بانك ها هم شركت ها هم رسانه ملي و هم ساير ابزارها در اختيار مسئولان مملكتي هستند. آنها اگر بخواهند و اراده كنند مي توانند زمينه هاي ايجاد اخلال هاي اقتصادي را از بين ببرند و اين بيماري را علاج نمايند. واقعيت اينست كه اين يك بيماري لاعلاج نيست و راه هاي درمان مشخص هم دارد. البته موانع و مقاومت هائي نيز وجود دارند كه اگر اراده اي قوي براي برخورد با آنها و برداشتن آنها وجود داشته باشد برطرف كردن آنها كار مشكلي نيست.


كشور ايران به فضل الهي از نعمت هاي زيادي برخوردار است آب و هوائي متنوع دارد كه در همه فصول سال تقريبا امكانات چهار فصل را فراهم مي سازد نيروي انساني با استعداد و كارآمدي دارد كه قدرت استفاده از اين نعمت ها و امكانات را به نحو احسن دارد و نظام حكومتي آزاد و مردمي و برخورد از مكتب انقلابي و خلاق اسلام نيز در اين كشور مستقر است . با برخورداري از اينهمه نعمت و فراهم بودن زمينه ها اگر اجازه داده شود عوامل اخلال اقتصادي همچنان فعال باشند و اراده اي براي ريشه كن ساختن آنها بكار نيافتد اين ظلم بزرگي به اين كشور و اين ملت و اين نظام است .


نظام جمهوري اسلامي مي تواند الگوي مديريت برتر در جهان امروز براي همه كشورها و ملت ها باشد بشرط آنكه موانع و مشكلات موجود در اين نظام برطرف گردد و از همه ظرفيت هاي آن و از همه استعدادهاي مردم به درستي و بطور كامل استفاده شود. هرچند مي توان از كنار پديده هاي شومي از قبيل اخلالگري هاي اقتصادي بي تفاوت گذشت و اهميتي به آنها نداد اما اين واقعيت را نيز نمي توان انكار كرد كه چشم پوشي از همين اخلالگري هاست كه راه را بر معالجه بيماري اقتصاد مي بندد و هر روز اين بيماري را تشديد مي كند. چرا اراده اي براي معالجه اين بيماري خطرناك وجود ندارد


سرمايه: بدهي خارجي سنگ محک دولتمردان


«بدهي خارجي سنگ محک دولتمردان» عنوان سرمقاله‌‌ روزنامه سرمايه به قلم شاهين شايان آراني است كه در آن مي‌خوانيد؛ رشد بدهي هاي خارجي در کشورهاي صنعتي شان دهنده توانايي مديران مالي آن کشور است که قادر هستند با يک واحد دارايي، بيش از دو واحد سرمايه گذاري انجام دهند. اصولاً اهرم مالي که به بيان ساده کار کردن با پول ديگران است، يکي از اصول پايه اي مديريت مالي محسوب مي شود و در کشورهاي در حال توسعه به دليل ضعف منابع، به استفاده از ابزار تامين مالي از کشورهاي خارجي توجه ويژه مي شود.


به تعبير ديگر، در کشورهايي چون ايران که براي داشتن رشد اقتصادي بالا نيازمند رشد سرمايه گذاري هستند، تنها استفاده از اهرم مالي و تامين منابع از کشورهاي خارجي است که مي تواند عامل موثري در تحقق اهداف توليدي و صنعتي يک کشور باشد.


براي جذب منابع خارجي، از دو راه استفاده مي شود، يکي استقراض از طريق شبکه بانکي يا دولت است و راه دوم از طريق مشارکت مستقيم يا غيرمستقيم است، بدين شکل که سرمايه گذاران به صورت مستقيم در پروژه هاي عمراني و صنعتي يک کشور حضور پيدا کنند يا اينکه به صورت غيرمستقيم اقدام به خريد سهام بنگاه هاي يک کشور کنند.


در ايران لااقل طي چند سال اخير فرآيندهاي دوگانه جذب منابع تا حدودي کند شده که اين کندي نشان دهنده ضعف مديريت مالي دولت است.
اما در همين حال بايد به ميزان جذب منابع نيز توجه کرد. اساساً ميزان بدهي خارجي يک کشور بايد 30 تا 40 درصد توليد ناخالص داخلي آن کشور باشد. به عبارت ديگر، اگر ميزان توليد ناخالص داخلي کشور را حدود 250 تا 300 ميليارد دلار فرض کنيم، ايران مي تواند 70 تا 80 ميليارد دلار از منابع خارجي استفاده کند و در واقع بدهي خارجي داشته باشد. به شرط آنکه مديريت مالي قوي براي به کارگيري آن در رشد و توسعه صنعتي داشته باشد.


در اين ميان نکته اساسي آن است که هر دولتي بايد به اين نکته توجه کند که چگونه ريسک سرمايه گذاري در يک کشور را به حداقل برساند تا توانايي جذب منابع خارجي به حداکثر برسد. بنابراين وظيفه دولت ايجاد فضاي مناسب براي تقويت مديريت مالي منابع خارجي است.


عدم توجه به اين نکته باعث شده دولت طي چند سال اخير کمتر قادر به استقراض يا جذب منابع مستقيم يا غيرمستقيم شود. به هر حال فراهم کردن بستر سرمايه گذاري براي سرمايه گذاران و در نهايت جذب منابع هنري است که نشان دهنده توانايي مديريت مالي دولت هاست.


دنياي اقتصاد: انتخابات رياست‌جمهوري و بن‌بست‌هاي اقتصاد ايران


«انتخابات رياست‌جمهوري و بن‌بست‌هاي اقتصاد ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر سيداحمد ميرمطهري است كه در آن مي خوانيد؛به نظر مي‌رسد در اين ايام همه چيز تحت‌‌شعاع رقابت‌ها و تبليغات‌ انتخاباتي قرار گرفته است.


بدون ترديد، برنامه رييس‌جمهور کنوني استمرار سياست‌هاي جاري براي به ثمررساندن هرچه بيشتر برنامه‌هايي است که طي چهار سال اخير دنبال کرده است. در صف مقابل، برنامه‌هاي متعدد و متنوعي از سوي داوطلبان مختلف اعلام شده است كه شايد بتوان برنامه اصلي و حداقلي رقبا را بازگشت به سامان اقتصادي چهار سال قبل دانست.


اما آيا استمرار سياست‌هاي کنوني و نيز بازگشتي يکباره به سامان پيشين سياست‌گذاري‌هاي اقتصادي در شرايط کنوني مهيا است؟ آيا واقعيت‌هاي سهمگين اقتصادي نشان از حضور شرايط تازه‌اي نمي‌دهد که خواه استمرار وضع م جود خواه بازگشت به وضع پيشين را دشوار مي‌سازد؟


اکنون آثار رکود تورمي اقتصاد بيش از پيش نمايان است. منابع مالي دولت محدودتر از سال‌هاي قبل است و اين به سبب افت هنگفت درآمدهاي نفتي دولت است که پيامدهاي آن بر هزينه‌هاي عمراني و سطح فعاليت‌هاي اقتصادي مشهود خواهد بود. منتقدان اعتقاد دارند كه انضباط مالي و بودجه‌اي دولت در سال‌هاي اخير به کمترين سطوح تنزل يافته است و گفته‌هاي گاه‌وبيگاه در نقد وضعيت صندوق ذخيره ارزي، سرنوشت مبهم درآمدهاي ارزي سال‌هاي گذشته، يا انحراف عملکرد فعاليت‌هاي عمراني از بودجه‌هاي مصوب، مسير متفاوت حرکت اقتصاد نسبت به برنامه‌هاي پنج‌ساله و سياست‌هاي چشم‌انداز، همه حکايت از فاصله شديد عملکرد و برنامه است که حاصل «برنامه‌ناپذير» شدن هرچه بيشتر اقتصاد ما بوده است. البته، بدون ترديد همين واقعيت‌هاي جاري اقتصاد ايران، مي‌تواند پاياني بر سياست‌هاي گشاده‌دستانه دولت در زمينه بازتوزيع درآمد باشد.


از اين رو، به رغم وضعيت هفته‌هاي اخير و هفته‌هاي پيش رو به نظر مي‌رسد به‌خصوص در نيمه‌ دوم سال جاري امکان استمرار برخي سياست‌هاي اقتصادي مانند سال‌هاي اخير نخواهد بود. اين تازه در شرايطي است که به سبب کاهش شديد آهنگ سرمايه‌گذاري و نرخ رشد اقتصادي، تلاش‌هاي دولت عمدتا بايد معطوف به کاهش هزينه‌ها و نيز تلاش براي کاهش آسيب‌هاي ناشي از شرايط رکود تورمي در اقتصاد باشد.


در شرايط کنوني هم از آثار تورمي ناشي از رشد نقدينگي آسيب مي‌بينيم و هم از آثار رکودي برخاسته از سياست‌هاي انقباضي. در يك كلام سياست‌هاي انقباضي با تاثيرگذاري روي سطح سرمايه‌گذاري، دستمزدهاي اسمي و درآمدي مي‌تواند زمينه را براي رويگرداني از اين سياست‌ها و بازگشت دوباره به سياست‌هاي انبساطي فراهم سازد. از اين رو، شاهد چرخه معيوب سياستي از يكي به ديگري خواهيم بود، چنانکه در سا‌ل‌هاي اخير بوده‌ايم. کمترين پيامد اين چرخه معيوب، بي‌اعتنايي کامل فعالان اقتصادي به سياست‌هاي دستگاه‌هاي ناظر و برنامه‌ريز است. چنين شرايطي خود زمينه‌ساز بروز نوسان‌هاي غيرعادي در بخش‌هاي مختلف اقتصادي و بروز پديده‌هاي مخرب اقتصادي مي‌شود. البته، بدون ترديد مي‌توان با احياي سازمان مديريت و برنامه‌ريزي و شوراهاي‌عالي سياست‌گذاري تاحدودي روند تصميم‌سازي‌هاي اقتصادي را منطقي‌تر ساخت؛ اما واقعيت‌هاي جاري جامعه نشان از تغييرات شديدي در ساختار اقتصادي ايران دارد که در عمل از ميزان تاثيرگذاري اين نهادها کاسته است. رشد شديد حجم نقدينگي، بودجه‌هاي جاري دولتي و سطح مطالبات عمومي، نسبت به دوره‌هاي قبل و از سوي ديگر کاهش شديد ميزان برنامه‌پذيري و نظارت‌پذيري اقتصاد ايران موانع اصلي بازگشت به سامان تصميم‌سازي‌هاي اقتصادي سال‌هاي پيشين است. با فرض قابل اعتناي غير ممكن بودن، استمرار شرايط کنوني، پرسش مهم اين است که چه بايد کرد؟ و چگونه مي‌توان با اين پديده‌هاي نابهنجار با رويکردي نظام‌مند مقابله کرد. ترديدي نيست که تنها راهکار، اصلاح ساختار هم در عرصه سياست‌گذاري اقتصادي و هم در عرصه اجرا است. بنابراين، اولويت نخست، خواه براي دولت کنوني و خواه براي دولت‌هايي که رقبا تشکيل دهند، اتخاذ سياست‌هايي براي برنامه‌پذير ساختن و نظارت‌پذير ساختن اقتصاد ايران است. تنها چنين رويکردي است که مي‌تواند روزني در برابر بن‌بست اقتصاد ايران بگشايد.


مردم سالاري:هردم از اين باغ بري مي رسد


«هردم از اين باغ بري مي رسد»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم کرم محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛عملکرد جانبدارانه صدا و سيما در جريان انتخابات رياست جمهوري  پيش رو موضوعي نيست که توسط اصلاح طلبان مطرح شود. اين رويه  چنان آشکار و بي پرده است که انتقاد شخصيت هاي اصولگرا را نيز به دنبال داشته و اعتراض آقايان دکتر حسن روحاني ، عماد افروغ، خوش چهره، محسن رضائي و ... نمونه هايي از اين دست است. در روزهاي اخير موج انتقادات به رسانه ملي سير صعودي پيدا کرده و حتي کار به تجمع حاميان آقاي مهندس موسوي در مقابل صداو سيما کشيده شد.
طي چند روز گذشته در شبکه هاي مختلف تبليغات گسترده اي از برنامه هاي آتي رسانه ملي در رابطه با انتخابات صورت گرفت. طبيعي است که انتظار مي رفت تا مسئولا ن صدا و سيما انتقادات واعتراضات به حق و منطقي را شنيده و طي اين برنامه ها در روش فعلي خود تجديدنظر نمايند. ديدن برنامه هاي اوليه در چند شبکه آب پاکي را بر روي دستان منتقدين ريخت و نشان داد که قرار است در برهمان پاشنه جانبدارانه قبلي بچرخد و براي اجراي برنامه هاي انتخاباتي افرادي که همگي از حاميان دو آتشه آقاي احمدي نژاد هستند دعوت به عمل مي‌آيد.


شبکه سوم سيما در برنامه ايران 88 خود در روز دوشنبه 14 ارديبهشت ميزبان آقاي مقدم فر مسئول خبرگزاري فارس بود، اين خبرگزاري از جمله حاميان  جدي و پروپاقرص آقاي احمدي نژاد و از منتقدين و مخالفين تمام عيار اصلا ح طلبان است گويا مجري محترم برنامه نيز از سايت معروف رجانيوز است که اهانت هاي آن به شخصيت هاي بزرگواري چون هاشمي رفسنجاني، خاتمي، کروبي، ميرحسين موسوي و ...برکسي پوشيده نمانده است. ميهمان اين شبکه در تمام طول مدت حضورش به نقد ورد نمودن برنامه هاي آقايان ميرحسين موسوي و کروبي دو کانديداي اصلاح طلب پرداخت. بدون آنکه اين دو بزرگوار و يا حاميانشان فرصت دفاع داشته باشند. البته مجري محترم نيز از تحليل هاي ميهمان خويش خرسند و خوشحال بود و وي را در جهت نقد بيشتر مواضع آقايان کروبي و مهندس موسوي ياري مي نمود.


در همين روز برنامه 30:20 شبکه دوم مجري برنامه، اخبار و برنامه هاي مهندس موسوي را چنان پخش کرد که گويا ايشان طرحي جز ادامه روند فعلي و  تداوم برنامه هاي آقاي احمدي نژاد ندارند.


بيان جملا ت ناقصي از زبان آقاي موسوي همچون: اگر رئيس جمهور شوم سفرهاي استاني را ادامه مي دهم: اگر رئيس جمهور شوم برنامه مسکن مهر را ادامه مي دهم و ... و عدم اشاره به دنباله مطالب گوينده اين سخنان در ذهن شنونده اين شائبه را القا مي نمايد که برنامه هاي آقاي احمدي نژاد همگي درست و به جا و موفقيت آميز بوده به نحوي که حتي رقبايش نيز چاره اي جز ادامه آنها ندارند.


در همان روزي که شبکه مورد بحث اين سخنان مهندس موسوي را به صورت قيچي شده و ناقص  نقل مي نمود آقاي موسوي در شمال نسبت به سرنوشت و چگوني هزينه کردن270 ميليارد دلا ر درآمد کشور در سه سال و نيم گذشته انتقاد کرد و پرسيد: منشا» هزينه هاي عجيب و غريب انتخابات کجاست؟ صداو سيما به مخاطبانش نگفت که مهندس موسوي در شمال کشور صريحا اعلا م کرده است: مملکت به اشتغال و توليد نياز دارد نه توزيع سيب زميني و ... به هر حال هر دم از باغ صدا و سيما بري مي رسد و بايد منتظر بود  که در چهار هفته اي که تا روز برگزاري انتخابات دهم رياست جمهوري فرصت باقي است چه تازه تر  از تازه ترهاي ديگر خواهد رسيد.


 فراموش نکرده ايم  که در جريان انتخابات هفتم رياست جمهوري در بعضي از برنامه هاي رسانه ملي فقط مانده بود بگويند به خاتمي راي ندهيد اما همگان ديدند که اکثريت ملت بر خلا ف تبليغات وسيع و دامنه دار و جانبدارانه به سيد محمد خاتمي راي دادند.


قدس: ايران هراسي؛ محور نشست آيپک


«ايران هراسي؛ محور نشست آيپک»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛در اجلاس اخير آيپک موضوع تهديد دستيابي ايران به سلاح اتمي براي اسرائيل يکي از محوري ترين مباحث بود. بيشتر سخنرانان اجلاس ياد شده در اين مورد سخن گفته و راهکارهاي واشنگتن و جامعه جهاني براي وارد آوردن فشار بيشتر به ايران به منظور متوقف کردن برنامه هسته اي، مورد بررسي قرار گرفت.


يهوديان پرنفوذترين اقليت قومي در ساختار حاکميت آمريکا هستند که بيش از 281 سازمان و مؤسسه و 250 اتحاديه منطقه اي دارند. در ميان اين فهرست بلند بالا از لابي هاي يهودي در آمريکا، «کميته امور عمومي آمريکا» به شکل برجسته اي خودنمايي مي کند. تدوين و تبيين راهبردهاي کلان سياست خارجي آمريکا به شکلي آشکار تحت نفوذ و سيطره لابي هاي يهودي و صهيونيستي مي باشد که نفوذ گسترده رسانه اي، تجاري و سياسي اين اقليت، مقامهاي کاخ سفيد را همواره در برابر مطالبات صهيونيستها به تمکين وادار نموده است.


اکنون اين پرسش مطرح مي گردد که اصرار مکرر سخنرانان اين اجلاس مبني بر تهديد دستيابي ايران به سلاح اتمي با چه هدفهايي صورت مي پذيرد؟
در شرايط کنوني که موضوع هسته اي ايران از طريق نشستهاي 1 + 5 و دعوت از ايران براي حضور در نشست ياد شده و همچنين پاسخ جمهوري اسلامي بتدريج در آستانه کاهش دغدغه هاي امنيتي کشورهاي غربي مي باشد، اتهام دستيابي به سلاح اتمي، بيانگر گشايش سوژه قديمي در فاز جديد جنگ رواني است.


گروه مذکور که برآيند مذاکرات چند ساله خويش و گزارشهاي بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي را نتيجه همکاري و وجود شفافيت در برنامه هسته اي تهران معرفي مي کنند، در استمرار گفتگوها در خصوص تشديد تحريمها دچار تفرقه و تشتت آرا گرديده و اجماع فزوني برخوردهاي نرم عليه ايران روند کاهش را نشان مي دهد، اما جنگ طلبان، محور فعاليتهايشان را بر متقاعدسازي کشورهاي طرف مذاکره به نحوي متمرکز نموده اند که آنها را به سوي افزايش فشارهاي ديپلماتيک و اقتصادي عليه جمهوري اسلامي ايران سوق دهند.


بر کسي پوشيده نيست که رژيم اشغالگر قدس فضاي ثبات و آرامش را در جهان بويژه در شرايط کنوني همسو با سياستهايش ارزيابي نمي کند، زيرا از ديد آنها چنانچه همواره صلح جهاني با چالشهاي متعددي رو به رو باشد، مي توانند آن را دستاويزي براي بقاي خود قرار دهند.


به نظر مي رسد، لابي ياد شده به عنوان حافظ منافع صهيونيستها در ايالات متحده همواره بايد با اعمال نفوذ بر دست اندرکاران کاخ سفيد سياستهاي تل آويو را از طريق ساز و کارهاي گوناگون عملي نمايند.


تکرار سخنان غيرديپلماتيک و بي بهره از مستندات با هدف تحت تأثير قرار دادن نشست 1 + 5 مي باشد تا همچنان سايه تهديد و طولاني شدن مذاکرات با آينده مبهم استمرار داشته باشد و جمهوري اسلامي متحمل هزينه هاي معنوي گسترده اي گردد.


تضعيف جبهه و محور مخالفان رژيم صهيونيستي در منطقه يکي ديگر از هدفهاي صهيونيستهاست تا کشورهاي منطقه را به تقويت همگرايي عليه ايران تشويق نمايند، به گونه اي که در سالهاي اخير پروپاگانداي صهيونيستي و اربابان فرامنطقه اي اين رژيم برخي کشورهاي مسلمان منطقه را در خصوص پروژه ايران هراسي تا حدودي همسو و هم جهت با خود نموده است.


تحولات سياسي منطقه در سال 2009 ، پروسه انتخابات در کشورهاي لبنان، عراق و افغانستان موضوع ديگري است که مي تواند با تشديد تبليغات، تأثيرپذيري گروه هاي اسلامي و آزاده را از جمهوري اسلامي تحت تأثير قرار دهد. اگرچه امروزه ملتها وکشورهاي پيراموني با آگاهي از مواضع ايران تلاشهاي رسانه اي غرب و مهره هاي حاشيه اي آن را نمي پذيرند که شکل گيري و حضور جريانهاي بيگانه ستيز در پارلمان اين کشورها مبين اين موضوع مي باشد.


دوگانگي و تضاد رفتاري دولت فعلي آمريکا و کابينه افراطي رژيم صهيونيستي زمينه را براي جهت گيريهاي افراطي از سوي دولتمردان اين رژيم در مقايسه با گذشته فراهم نموده است، اگرچه بارها مقامهاي اين رژيم ناتواني و عجز خويش را از انجام هرگونه اقدامي عليه جمهوري اسلامي ابراز داشته اند، ولي نتانياهو و دستيار وزارت امور خارجه اش با جنگ رواني تلاش دارند موضوع جدي بودن تهديد هسته اي ايران در اذهان به فراموشي سپرده نشود، به نحوي که در روزهاي اخير مقامهاي تل آويو هرگونه شبيه سازي حمله اسرائيل به عراق را در مورد ايران مقايسه اي نامعقول و غيرقابل تحقق ارزيابي نمودند.


شعار تغيير و مذاکره از سوي اوباما، رژيم اشغالگر قدس را به گونه اي به هراس انداخته است که مبادا اين دروغ راست تعبير گردد و واقعاً تغييري در سياست خارجي آمريکا رخ دهد که در برگيرنده ابهام براي اشغالگران باشد. اين در حالي است که با گذشت بيش از 100 روز از رياست جمهوري اوباما تغييري در عرصه مناسبات ايالات متحده با ديگر بازيگران رخ نداده است و رئيس جمهور دموکرات آمريکا در مسيري گام نهاده که هدفهاي اسلافش را با متدهاي نرم افزاري تعقيب مي نمايد. به ديگر سخن، اسرائيل از اين موضوع نگران است که مبادا در پي به قدرت رسيدن اين چهره دموکرات و شعارهاي مطرح شده از سوي وي، اولويتها و هدف گذاري يهوديان مغفول واقع شود و در حاشيه قرار گيرد.


از سوي ديگر، سخنان افشاگرايانه رئيس جمهور ايران در نشست ژنو ناخرسندي دولتمردان آمريکا و واکنش تند مقامهاي تل آويو را به دنبال داشت که با نگارش نامه به برخي همتايان خويش تلاش کردند وعده محکوميت اين اظهارات را بگيرند و اينک با پرداختن به موضوع ياد شده در صددند از ناکامي و شکست ژنو انتقام بگيرند.
نکته اي که نمي توان آن را ناديده گرفت، اينکه ايجاد فضاي تهديد با محوريت جمهوري اسلامي موضوعي است که آمريکا و رژيم صهيونيستي هر دو از آن بهره مي برند، زيرا زنده نگهداشتن جو رعب و وحشت نه تنها ايران را به عنوان يک ياغي به جهانيان معرفي مي کند، بلکه زمينه تسليح کشورهاي جنوب غربي آسيا را فراهم مي نمايد که سبب رونق کارخانه ها و مجتمعهاي صنعتي و نظامي آمريکا مي شود.


بدين ترتيب، برگزار کنندگان نشست آيپک با محور قرار دادن موضوع هسته اي ايران سعي دارند با انحراف افکار عمومي از سخنان افراطي ليبرمن و التيام رنجش اروپايي ها با بزرگنمايي موضوع ايران محور مشترک عليه جمهوري اسلامي را تقويت نمايند و بر نفرت کشورهاي دنيا از اين رژيم بويژه پس از جنايت ضد بشري جنگ 22 روزه سرپوش بگذارند.

ارسال به دوستان
نظرسنجی
طنز «مهران مدیری» را بیشتر دوست دارید یا طنز «رضا عطاران» را؟