محمد علی ابطحی در وبلاگ شخصی خود نوشت:
امروز صبح اول وقت رفتم دفتر آقای خاتمی. دیروز از عربستان آمده بود. رسم است که معمولاً دیدن مکهای میروند. کمی از سفر کوتاه چند روزه به عربستان صحبت کرد. مثل همیشه در میان مقامات شرکتکننده در کنفرانس تعامل مورد استقبال ویژهای قرار گرفته بود. دیدار خصوصی و طولانی هم با ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی داشته است. این شخصیتهای غیردولتی مورد احترام جهان، میتوانند در هر کشوری سرمایه بزرگی تلقی شوند. موقع روبوسی یادم بود باید تقبل الله بگویم.
خدا رحمت کند آقای شیخ محمد صالحی را؛ واعظ بامزهای در تهران بود. میگفت یک بار یکی رفته بود دیدن حاجی. وقتی حاجی را در آغوش کشیده بود هر چه فکر کرده بود که برای بازگشت از مکه چه باید بگویند یادش نیامد. دستپاچه شده بود و گفته بود عافیت باشید!
کمی هم با آقای خاتمی در مورد انتخابات و شرایط فعلی حرف زدیم. موقع بیرون آمدن از دفتر آقای خاتمی، با گروهی از دختران با بازوبند و مانتوی سبز برخورد کردم. حامیان آقای موسوی بودند. کلی با هم حرف زدیم. طبق عادت اصرار داشتند که از آقای کروبی بخواهیم که منصرف شود. با این که آقای کروبی قبل از آقای موسوی کاندیدا شده بود، نمیدانم چرا سؤال به صورت معکوس مطرح نمیشود. استدلال کردم وجود هر دو کاندیدا ضروری است. تعدادی از آنها مطلب دیروز وب سایتم را خوانده بودند. فکر میکنم خیلیهایشان پذیرفتند. قرار شد مذاکرات بیشتری با هم داشته باشیم.
مهمترین نیاز این است که فضای انتخابات را باید به درون جامعه ببریم. در محیطهای بسته که خودمان به خودمان ایمیل و sms می زنیم، مشکل حل نمیشود. جالب است که نگرانی مشترک همه علاقهمندان به سرنوشت کشور تلاش برای تغییر است. واقعیتی که اصولگرایان هم آن را میدانند ولی عملاً با معرفی نکردن کاندیدا، پشت سر احمدی نژاد قرار گرفتهاند تا مبادا کروبی یا میرحسین رأی بیاورند؛ ولی تاریخ و حافظه جامعه فراموش نمیکند که انتقاد اصولگرایان از آقای احمدی نژاد صوری بوده و آنها هم در ذهن جامعه همپرونده آقای احمدی نژاد تلقی میشوند.