كيهان:SMS داريد!
«SMS داريد!»يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛اگر قرار بود شما درباره انتخابات روز جمعه رياست جمهوري تلگراف بزنيد يا پيام کوتاه (SMS) بنويسيد و بفرستيد، کدام مضامين و گزاره ها را برمي گزيديد؟ اين روزها بازار پيام کوتاه داغ است، عباراتي نظير: «... ديشب همگي به پاي روشنگري ات- جز چيز جواب ديگري نشنيدند»، «... طالب سبزم، نه اين سبز ريا...»، «اتوبان شهيد احمدي نژاد به زودي... افتتاح مي شود»، «دولت احتمالي چيز:آقاي...»، «20 ميليون صلوات براي زنده ماندن راه امام و شهدا با رأي 20 ميليوني به... در انتخابات (سهم شما: يک رأي، يک صلوات+ارسال پيام)»، «برنامه شما چيه؟ اصلاً براي چي نامزد شديد؟... بذاريد اينها را کارشناس هاي من جواب بدهند... حميد!» اما غير از اين مضامين، مي توان گزاره هاي کوتاه خبري و تحليلي را درباره انتخابات 22 خرداد 88 فهرست کرد. نوشتار حاضر مي کوشد با اجمال تمام به برخي از اين گزاره ها بپردازد.
1- اين معجزه و هنر جمهوري اسلامي است که مي تواند مخالفان معاند خود را مسحور خويش کند. امروز طيف گسترده اپوزيسيون چنان منفعل و خلع سلاح شده اند که به اعتبار حضور گسترده مردم پاي صندوق هاي رأي نه جرئت تحريم انتخابات را دارند و نه روي شرکت در آن و ريختن رأي در سبد و صندوق نظام. چند سال منفي مي بافند و سياه مي نمايانند و ادعاي انتصابات و تقلب مي کنند اما وقتي مي بينند کسي از ملت گوشش بدهکار اين حرف ها نيست، با سرافکندگي مي گويند شايد ما هم شرکت کرديم البته براي انتخاب از ميان بد و بدتر! پاسخ آنها اين ضرب المثل خواهد بود که تو بدم، بمير و بدم! مهم اين است که جمهوري اسلامي آنها را خلع سلاح نموده و مدني تر و اجتماعي ترشان کرده است. البته دست ملت در اين عرصه تربيتي درد نکند که در صحنه هاي انتخابات آمدند تا به اپوزيسيون پرفيس و افاده اما عقب افتاده، آداب مدنيت و سياست ورزي را بياموزند.
2- کارناوال و پايکوبي، و فيلم تبليغاتي و گريه جاي خود، اما اين مناظره هاي رو در رو و مستقيم انصافاً تکليف مردم را با نامزدها معلوم کرد. مردم بي واسطه ديدند که نامزدها، عيارشان کدام است و غير از نق و نوق، چقدر حرف حساب دارند و برنامه شان چيست يا نيست! البته برخي مناظره ها، تبديل به مغازله يا مشاعره شد تا مردم بفهمند اس ام اس هاي ارسالي که اسامي برخي نامزدها را تلفيق شده منتشر مي کردند بي دليل نبوده و طرفين ميز، يکي بيشتر نيستند و فقط چند نفره آمده اند تا وقت بيشتري را از رقيب دريغ کنند و بيشتر بتوانند به او بتازند در حالي که او يک سهم بيشتر براي پاسخ گفتن نخواهد داشت! اما با همه اين شعبده بازي ها- که هيچ کدام را نبايد به حساب دروغ و تزوير و فريب مردم گذاشت!- مناظره ها براي مردم بسيار با برکت بود از آن جهت که نشان داد هر کدام نامزدها، صرف نظر از احزاب و گروه ها و ستاد حامي، خود چه کاره اند، چقدر شجاعت و اعتماد به نفس و آرامش دارند يا ندارند، مرد عمل و تغيير مثبت مي توانند باشند يا نمي توانند، و آنها قرار است رئيس جمهور شوند يا قرار است مرئوس باشند و کساني آنان را اداره کنند. مردم بدون واسطه نامزدها را ديدند، بدون گريم. تا کسي نتواند در بازار سياست، گنجشک را رنگ کند و جاي قناري بفروشد يا به جاي نوکر ملت، تدارکاتچي باندها و حلقه هاي ذي نفوذ باشد.
3- شعار «تغيير»، هم سمت و سو مي خواهد و هم ظرفيت و شجاعت. به رخ کشيدن صرف کاستي ها و ضعف ها يا حتي منفي و سياه نشان دادن نقاط قوت کشور و دولت، و ادعاي اينکه «تغيير بايد»، نه تنها هنر نيست که گنگ و نارساست. به انحطاط افتادن و عقبگرد زدن و ارتجاع هم نوعي تغيير است اما از چه جنسي؟ نوعي دگرگوني (و انقلاب) است اما از کدام نوع، دگرگوني به عقب يا پيش رو؟ حتماً دولت دهم بايد بهتر از دولت نهم باشد. اين قانون جامعه رو به پيشرفت و مؤمن است. اما اگر قرار باشد به نام تغيير، از دولت نهم به ناکارآمدي هاي آشکار و آشفتگي هاي گفتماني و رفتاري دولت هاي پنجم تا هشتم سقوط کنيم، اين خسراني آشکار خواهد بود. بايد ديد و سنجيد کدام يک از نامزدها کفايت و ظرفيت و اقتدار حرکت رو به جلو را در دهه چهارم انقلاب (دهه پيشرفت و عدالت) دارند و کدام ها، پايشان از هم اکنون در گذشته و گذشتگان و درس پس دادگان گير است.
بايد ديد آيا نامزدي که به اذعان رسانه رسمي اش، 1490 نفر مقام دولتي سابق (معاون رئيس جمهور، وزير و معاون و مدير کل و استاندار و فرماندار و شهردار) ستادش را قرق کرده اند- و به عنوان مثال وزير نفتي در ستاد وي حضور دارد که قرارداد خائنانه کرسنت را به ثمن بخس (5/17 دلار به جاي حداقل 230 دلار) براي 25 سال به امارات فروخت و چندين دلال، رشوه هاي کلان به خاطر همين ماجرا گرفتند- ديگر جايي براي نخبگان و اصلاح طلبان واقعي هم خواهد داشت؟ لابد 1500 نفر ديگر از مقام هاي سابق هم در ستاد آن يکي نامزد همسو حضور دارند. طبق قرار قبلي هم گفته شده که هر يک رئيس جمهور شد از ظرفيت ستاد ديگري استفاده کند. خب! اين 3 هزار مقام سابق که في سبيل الله! به ستادها پيوسته اند، جايي براي تنفس و تغيير هم باقي مي گذارند؟
زمين بازي نبايد گم شود. کسي حق ندارد تقلب کند و پيراهن حريف را بپوشد و وارد رقابت شود. 22خرداد 88 دور پيچيده تري از ماراتن سنگين 27 خرداد و سوم تير 84 است. يک جبهه با پيچيدگي تمام - اما ظاهراً با تکثر- مثل 4 سال پيش نمونه واقعي محافظه کاري و تصلب و تغييرناپذيري در پوشش شعار تغيير و اصلاح است و جبهه ديگر، اراده تغييرات و اصلاحات همطراز انقلاب اسلامي و مطالبات مشروع ملت را دارد. حريفان به جاي يکي، چند جبهه گشوده و مي کوشند داوران و ناظران و تماشاگران را به اشتباه اندازند. آنها ادعاي تغيير و تحول مي کنند حال آن که زانوانشان چيز ديگري را نشان مي دهد. کافي است مرور کنيد سخنان دبيرکل متخلف يکي از همين احزاب را که چون يک قلم از تخلفاتش در مناظره تلويزيوني عنوان شده، با گستاخي مي گويد «اينها انتشار اسرار نظام است و رئيس جمهور به خاطر همان مناظره بايد رد صلاحيت و برکنار شود»!
4- صداي آقاي خاتمي در گوش ملت همچنان طنين انداز است که در سال آخر رياستش گفت «صداي دشمن از اردوگاه اصلاح طلبان به گوش مي رسد» و هشدار وزير اطلاعات او همچنان جاي تأمل دارد که «بارها به برخي احزاب دولتي در دولت اصلاحات گفتم نمي شود شما هم در دولت و حکومت باشيد و هم مانند اپوزيسيون رفتار کنيد». در گوش ما آشناست بانگ آقاي محتشمي پور رئيس فراکسيون دوم خرداد که از پشت تريبون مجلس مديريت وزارت نفت را «فاجعه» و قراردادهاي نفتي از جمله قراردادهاي شرکت پتروپارس را آميخته با تخلفات و ابهامات مي خواند. حالا همين آقا با همان آقاي وزير نفت مشترکاً در يک ستاد دنبال القاي نگراني درباره سلامت انتخابات و صيانت از آرا هستند! يعني دوباره گرگ و ميش با هم رفيق شده اند و ديگر کسي نه صداي دشمن را مي شنود، نه احزاب تبديل شده به گروهک ها را که در ستادهاي انتخاباتي تصميم سازي مي کنند و نامزدها را تاتي تاتي راه مي برند، مي بيند و نه کسي مي پرسد پول نفت کجا رفت و حق مردم چه شد.آيا جبهه اي چنين متزلزل و پراگماتيست و بي آرمان که به اندازه يک آب کش بزرگ مي توان در او منفذ و رخنه يافت- حتي اگر بخواهد- مي تواند حقي را براي مردم مطالبه کند يا مرزهاي منافع ملي را مصون دارد يا طمع کردگان را براند؟! طايفه اي را که بتوان به غنيمتي در حد آب نبات فريفت و گوهر به امانت سپرده شده نزد وي را گرفت و گريخت، چگونه مي توان اعتماد کرد و امين قرار داد.
5- نقد و انتقادهاي فراواني را مي شود به عملکرد رجالي چون خاتمي، هاشمي، کروبي و موسوي وارد کرد. همه آن نقدها جاي خود محفوظ! اما خطاي استراتژيک است اگر تصور کنيم چالش و معضل اصلي منحصراً آنها هستند. پول گرفتن آقاي کروبي و امثال وي از شهرام جزايري فاجعه است اما فاجعه بارتر آن روندي است که باعث مي شود جوانکي سمبوسه فروش و 25 ساله بتواند مجلس و دولتي را يکجا در کمتر از 5 سال اصلاحات کذايي رام کند و 150 ميليارد تومان از بيت المال غارت کند و تازه او بشود انگشت کوچک مفسدان اقتصادي آن روزگار.
توقف در چند چهره خاص که متاسفانه پلي هموار براي عبور دشمنان و شبيخون زدن به جبهه خودي مي شوند، نبايد ما را از جبهه و صف به هم پيوسته مفسدان اقتصادي، فرهنگي و سياسي غافل کند يا جنگ اصلي با اين جبهه فساد را تبديل به منازعه اي صرف در درون خانواده کند. بله اعضاي خطاکار را در خانواده بايد سرزنش و توبيخ کرد اما نبايد از دشمنان اصلي و گروهک هاي طمع کرده و در رأس همه دشمنان، شيطان بزرگ غافل ماند.
6- رئيس جمهور آمريکا مي گويد «پرونده هسته اي ايران به نقطه اي سرنوشت ساز رسيده است». محافل بسياري در آمريکا همانند روزنامه بوستون گلوب- به خاطر سياست خارجي مقتدرانه و عزتمندانه ايران طي سال هاي اخير- به اين باور رسيده اند که «رفتار آمريکا از اين کشور در بين ايراني ها يک شيطان بزرگ ساخته بنابراين اوباما دليلي ندارد به اين رفتار غيرمتمدنانه ادامه دهد بلکه رفتار آمريکا بايد اصلاح شود». آنها هستند که بايد تغيير کنند و از تفرعن خويش دست بردارند و بيش از اين سرافکندگي به جان نخرند. اما ما که بر حق مشروع خويش ايستاده ايم، چرا بايد تغيير کنيم؟ انتخابات نقطه اي سرنوشت ساز براي سياست خارجي، و منافع و امنيت ملي ماست. بايد مردي را انتخاب کرد تا آمريکايي که مجبور به عقب نشيني شده را مجدداً جسور نسازد و خوي تهاجمي و طمع ورزي را دوباره در آنان احيا نکند.
7- پنج شنبه گذشته (فرداي مناظره سرنوشت) در مسجد جامع يکي از شهرها و با حضور مردم مشغول گفت وگو درباره پيدا و پنهان انتخابات بوديم که يکي از حضار اس ام اسي را قرائت کرد: «اتوبان شهيد احمدي نژاد بزودي... افتتاح مي شود». چون نام شخص ديگري هم مطرح شده بود، تصريح کردم طرح چنين مباحثي ولو به طنز پسنديده نيست. اما يک هفته پس از آن ماجرا نه اس ام اس هاي طنز بلکه خبرهاي واقعي به تواتر از زبان سردمداران برخي از همين احزاب گردن کلفت منتشر مي شود که آشکارا مي گويند احمدي نژاد بايد به خاطر مناظره هايش، محاکمه شود، تحت تعقيب قرار گيرد، عدم کفايتش اعلام شود، رد صلاحيت و برکنار شود و...!چرا؟ چون 4 سال مورد اتهام و تخريب و ترور شخصيت و فحاشي قرار گرفته و حالا به طور مستند گفته «خودتان هستيد»؟! خب، تعارف چرا؟ بفرماييد بايد او را سينه ديوار گذاشت و تيربارانش کرد. يا بمب در دفترش گذاشت و کارش را ساخت، درست مثل محمدعلي رجايي که بلد نبود با اهل فساد و نفاق کنار بيايد. احمدي نژاد گويا همين چهار سال را هم زيادي زنده بوده و رئيس جمهور مانده است. آخر او هم باور دارد «روا بود که حق برملا شود، اگرچه در رهش جان فدا شود». خيلي سربسته و تلگرافي به او گفته اند مراقب خودت باش!
آفتاب يزد:امروز سكوت كرديد فردا چه خواهيد گفت؟
«امروز سكوت كرديد فردا چه خواهيد گفت؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛يكي از اقدامات رايج در عرصه سياسي ايران كه نمونه آن در كشورهاي ديگر يافت نميشود »تهديد به افشاگري« و مشغول كردن ذهن مردم به اموري است كه تنها نتيجه آن، غفلت از مسائل مهمتر ميباشد. در دولت نهم بيش از دولتهاي قبلي، مردم شاهد اين تهديدها بودند. به طوري كه در طول سه سال و چند ماه گذشته، هر گاه كه شخصيتهاي سرشناس و مورد اعتماد نظام، سخني در خصوص عملكرد دولت گفتند آنها را به افشاگري هاي مبهم تهديد كردند. نخستينبار 43 ماه پيش، رئيسجمهور در حضور نمايندگان مجلس اعلام كرد »ليستي از مفسدان اقتصادي در اختيار دارم كه ميخواستم آنها را اعلام كنم اما دوستان شفيق گفتند از اين مسئله بگذر.« شايد آن روز عدهاي گمان ميكردند اين دوستان شفيق، دوستان مشترك رئيسجمهور و عدهاي از مفسدان يا حاميان آنها بودهاند كه »ميان داري« كردهاند تا نه سيخ بسوزد و نه كباب.
اما اظهارات اخير احمدينژاد، معما را حل كرد و مشخص شد كه احتمالا اين دوستان شفيق، نزديكان احمدينژاد بودهاند و هدف توصيه آنها نيز آن بوده است كه اين برگ، در انتخابات رياست جمهوري مورد استفاده قرار گيرد! از 18 آبان 84 تا 13 خرداد 88، احمدي نژاد گاه و بيگاه ادعاهايي در مورد مفسدان اقتصادي مطرح كرد. يك روز گراني مسكن را به گردن گروهي از همين مفسدان انداخت كه در كنار استخرهاي شمال شهر، براي افزايش قيمت مسكن و بدنام كردن دولت نقشه مي كشند و روز ديگر، دوستان او مدعي شدند كه همان مفسدان، سيبزميني، چاي و ساير مايحتاج مردم را با ثروتهاي ميلياردي خود از بازار جمعا~وري كردهاند تا به دولت صدمه بزنند، پس از نامهنگاري اقتصاددانان با رئيسجمهور هم، ياران احمدينژاد به ميدان آمدند تا ثابت كنند انتقادات از دولت، ناشي از عقدهگشايي كساني است كه دست آنها از رانتها قطع شده است.
تكرار سه ساله اين اظهارات مبهم،كمكم جذابيت خود را در جامعه از دست داد. همچنين پس از آنكه رئيس دولت، طرح قانوني نمايندگان مجلس براي سهميهبندي بنزين و يا اراده نمايندگان براي استيضاح علي كردان را تلاش براي زمين زدن دولت دانست، بسياري از افراد مطمئن شدند برخي ادعاها در خصوص مفسدان اقتصادي هم ، بيش از آن كه دلسوزي براي بيتالمال باشد نوعي مظلومنمايي براي توجيه ناكاميهاي متعدد دولت نهم است. اما به هر حال، فصل تبليغات انتخاباتي فرا رسيد و سيرصعودي آراي رقيبان احمدينژاد، همگان را به حيرت و نگراني فرو برد. ظاهرا اين نگراني، بيداري بعضي از مشاوران رئيسجمهور را به دنبال داشت تا از احمدينژاد بخواهند ليست مخفي مانده چهار ساله را افشا كند. آنها مطمئن بودند كسي نمي تواند سندي از ايشان مطالبه نمايد.
لذا با زمينهسازي تبليغاتي، اسامي افرادي را مطرح كردند كه هيچيك از آنها در 12 سال اخير مسئوليت دولتي نداشتهاند. اگر سخن رئيسجمهور درست باشد او بايستي به مردم پاسخ دهد براي سكوت 4 ساله خود و تاخير در معرفي مفسدان، چه توجيه شرعي و ملي دارد؟ او لابد پس از انتخابات، در محكمه قانوني يا رسانهاي - كه براي مدرك خواهي از او تشكيل ميشود- به اين پرسش پاسخ خواهد داد و دلايل مردمپسند خود براي آن سكوت چهار ساله و اين سكوت شكني ناگهاني را ارائه خواهد كرد.رسانههاي شيفته دولت نيز احتمالا براي موجه جلوه دادن تاخير او و بهرهبرداري انتخاباتي از اين موضوع، به ياري شخصيت محبوب خويش خواهند پرداخت. اما بعيد است همراهي اين افراد و رسانهها با رئيسجمهور، بتواند در پاسخگويي به وجدان عمومي ملت و همچنين به هنگام حسابكشي در بارگاه الهي، كمك زيادي بنمايد.
البته، تنها رئيسجمهور و ياران او نيستند كه به خاطر بعضي سكوتهاي امروز و ديروز، بايد نگران فرداي خود باشند. برخي مسئولان دولتي كه براساس دستوري نانوشته، به همزباني با رئيس خود ميپردازند كه »تحريمها هيچ تاثيري ندارد« بايستي نسبت به تضييع اموال عمومي و تاخير در اجراي بسياري از پروژهها پاسخگو باشند. زيرا بخش عمدهاي از اين تاخيرها، متاثر از تحريمهاي ظالمانه غرب و شرق است و اطلاعرساني به موقع اين مقامات، ميتوانست »خرد جمعي« كشور را به يافتن راههايي براي جلوگيري از افزايش تحريمها تشويق نمايد. آيا اين افراد، گمان ميكنند سكوت يا هم زباني امروز براي راضي كردن بالادستيها، مسئوليت پاسخگويي فردا را از آنها سلب خواهد كرد؟
در روزهاي اخير، رئيسجمهور و ياران نزديك او، به صراحت توافق سعدآباد را ننگين خواندهاند. اين درحالي است كه قريب به اتفاق سياستمداران دو جناح، از نزديك شاهد سخنان مقام رهبري بودهاند كه 12 روز بعد از جلسه سعدآباد، به تاييد روند مذاكرات هستهاي پرداختند. البته از برخي مقامات عاليرتبه نظام كه هرگونه اظهارنظر آنها ميتواند سرنوشت انتخابات را به طور كلي دگرگون كند انتظاري نيست. اما دوستان، رقبا و مخالفان احمدينژاد كه از نزديك، سخنان رهبري را شنيدهاند آيا براي سكوت امروز توجيهي دارند و دست خود را براي پاسخگويي فردا، پُر ميبينند؟ اگر عدهاي به توهم صدق اين ادعا، شخصيتي كاذب از يك كانديدا براي خود تصور نمايند و به دشمني با كانديداهاي رقيب او بپردازند مسئوليت اين تشخيص اشتباه به عهده چه كسي است؟ آيا سكوت كنندگان مصلحتي امروز، ميتوانند پاسخگوي نهادينه شدن خلافگويي در كشور و پيامدهاي داخلي و جهاني آن باشند؟
در روزهاي اخير، چند موضوع به عامل چالش ميان كانديداهاي رياست جمهوري تبديل شده و مردم را نسبت به صداقت يا خلافگويي بعضي از كانديداها دچار ابهام كرده است:موضوع سخنراني احمدينژاد در مورد هاله نور، ادعاي احمدينژاد در مورد نحوه استقبال شيراك از خاتمي، اظهارات احمدينژاد در خصوص آغاز و اتمام برخي پروژههاي نفتي در دولت نهم و ادعاي مخالفان او در خصوص افتتاح همين پروژهها در زمان خاتمي، برخي از سوژهها هستند كه در روزهاي اخير مورد بهرهبرداري تبليغاتي دو طرف قرار گرفته است. آگاهي نسبت به زواياي پنهان اين سوژهها ،قطعا بر شناخت مردم نسبت به كانديداها اثرگذار است. بهترين مرجع براي شفافسازي اين زوايا نيز صداوسيما ميباشد كه بدون ترديد فيلمهايي از همه اين سوژهها در اختيار دارد.
رسانهاي كه نام ملي بر آن نهاده شده است ميتواند با شكستن سكوت خود، يك بار براي هميشه به مردم ثابت كند كه چه كسي راست ميگويد و چه كسي خداي نخواسته به دروغگويي متوسل شده يا گزارشهاي غلط اطرافيان، او را به اشتباه انداخته است. شايد سكوت امروز صدا و سيما، تشويقهايي براي اين رسانه را به دنبال داشته باشد اما آيا در روز »برافتادن پردهها« نيز براي اين سكوت، پاسخي وجود دارد؟
برخي حرمتشكنيهاي بيسابقه و زيرپا گذاشتن صريح احكام شرعي از طريق طرح اتهامات اثبات نشده، موضوع ديگري است كه به عنوان يكي از حواشي استثنايي انتخابات دهم رياست جمهوري ثبت خواهد شد. سكوت برخي بزرگان روحاني در برابر اين رويه غيراخلاقي نيز موضوعي است كه شايد رضايت معدودي از بندگان خدا را به دنبال داشته باشد. اما آيا در برابر تاريخ و خداي آفريننده تاريخ نيز ميتوان پاسخگوي سكوت امروز بود؟ آيا كسي ترديد دارد كه سكوت امروز، موجب نهادينه شدن يك رويه غيراخلاقي و غيرشرعي خواهد شد؟ آيا بعضي سكوت كنندگان امروز گمان ميكنند با توجيهاتي از قبيل »لزوم حفظ وحدت اصولگرايان« ميتوان خداي حسيب و بندگان نجيب او را قانع كرد؟
اصولگرايان تاكنون ادعاهاي ناحقي در خصوص عدم پايبندي گروهي از اصلاح طلبان به اوامر و نواهي الهي مطرح كردهاند. اما خود آنها چه؟ آيا فردا براي سكوتهاي ناحق امروز خود، پاسخي دارند؟
اعتماد ملي: چرا به کروبي راي ميدهم؟
«چرا به کروبي راي ميدهم؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي به قلم عبدالله مومني است كه در آن ميخوانيد؛ 22خرداد روز رايگيري براي انتخاب ششمين رئيسجمهور است، به جد معتقدم نتيجه اين انتخابات تاثير جدي بر تعيين شکل گذار به دموکراسي در ايران خواهد داشت، از اين رو در بحث پيرامون انتخابات پيش رو آنچه براي هر نيروي دموکراسي خواه واجد اهميت اساسي است، تاثيرات اين انتخابات و نتيجهاش بر فرآيندگذار است. نگاه نگارنده نيز به اين انتخابات نميتواند فارغ از دغدغه گذار باشد، ورود سازمان دانشآموختگان ايران(ادوار تحکيم وحدت) به ميدان انتخابات و حمايت از برنامههاي مهدي کروبي نيز تنها از منظر همين دغدغه بوده است. در اين مقاله خواهم کوشيد از زاويه گذار و از زاويه تلاش نيروهاي منتقد براي بهبود وضعيت کشور دلايلي که منجر به حمايت بخش عمده اي از نيروهاي تحولخواه از مهدي کروبي شد را شرح دهم.
1- دولت نفتي-رانتي مهمترين عامل فساد سياسي و اقتصادي و بزرگترين مانع دموکراسي و توسعه در ايران است. دولتي که منابع اقتصادياش را از زير زمين به دستآورد در روي زمين خود را موظف به پاسخگويي نميداند. تاريخگذار به دموکراسي نشان ميدهد تنها دولتهايي تن به دموکراسي دادهاند که منابع اقتصاديشان وابسته به ماليات شهروندان باشد. وقتي دولت همه شريانهاي اقتصادي کشور را در انحصار خود داشته باشد به راحتي جامعه را تحت تسلط خود در ميآورد و مانع رشد جامعه مدني ميشود. وقتي جامعه در ضعف اقتصادي و دولت در نهايت قوت اقتصادي باشد عملا تشکيل احزاب و نهادهاي مستقل و قدرتمند مدني امري محال خواهد بود، به اين ترتيب در بطن يک اقتصاد دولتي- نفتي تنها «حزب پادگاني» توان سازماندهي و اثربخشي جدي با تکيه به درآمدهاي نفتي را خواهد داشت. دولت نفتي مهمترين مانع آزادسازي اقتصاد و در نتيجه تشکيل جامعه مدني و شکلگيري نهادهاي دموکراتيک است، از اين رو حل مشکل دولت نفتي بايد در صدر اولويتهاي همه دموکراسيخواهان باشد. در اين بين مهدي کروبي تنها کانديدايي است که طرح و برنامه مشخصي براي حل مشکل دولت نفتي دارد؛ تقسيم مستقيم درآمد نفت خلاف آنچه برخي نا آگاهانه يا شايد آگاهانه طرحي پوپوليستي ميخوانندش برنامهاي است دقيق و علميکه مباني تئوريک قدرتمندي دارد، برخي از برجستهترين اقتصاددانان دنيا از هواداران اجراي چنين طرحي در کشورهاي نفتي خاورميانهاي ،آفريقايي و آمريکايلاتين هستند. در ايران نيز اين برنامه پس از چند سال کار کارشناسي توسط زبدهترين اقتصاددانان کشور طراحي شده است. با توجه به مختصات سياسي و اقتصادي ايران تقسيم مستقيم درآمد نفت بهترين راه براي حل مشکل دولت نفتي است. اين طرح خود به خود و به مرور زمان کاهش شکاف طبقاتي، افزايش سرمايه اجتماعي، احياي حس تعلق به دولت- ملت، از ميان برداشتن احساس تبعيض و زمينه سازي براي قوتيابي بخشخصوصي، تحقق امنيت سرمايهگذاري و در نتيجه افزايش فرصتهاي شغلي را در پي خواهد داشت.
چرا به کروبي راي ميدهم؟
2- مهدي کروبي در ميان کانديداهاي موجود تنها کانديدايي است که مواضع و برنامههاي خود را در مورد اکثر مسائل مهم اقتصادي،سياسي و اجتماعي کشور به طور شفاف و صريح بيان کرده است. برنامههاي آقاي کروبي مشخص است و در ضمن ايشان با شفافسازي تيمکاري خودشان نشان دادهاند که همکاراني متناسب با برنامههاي ارائه شده را در کابينه خود جاي خواهند داد. کابينه آقاي کروبي مکاني براي اجتماع بوروکراتهاي فرصت سوز نخواهد بود.کروبي براي تنظيم سياستهايش مشاوران مختلفي در حوزههاي تخصصي متعدد دارد. در کشوري که همه سياستمدارانش متوهمانه خود را عقل کل و ارشدترين کارشناسان ميدانند، اين براي کروبي امتياز بزرگي است. کروبي در اين انتخابات بنيانگذار سنت استفاده واقعي از متخصصان و پايبندي به خرد جمعي در عرصه سياسي ايران بوده است.
3- مهدي کروبي اگرچه نه همه اما سطح وسيعي از مطالبات دموکراتيک نيروهاي تحولخواه را نمايندگي ميکند. او حتي در اين راه از بسياري خط قرمزهاي غير رسمينيز گذشته است، براي اولين بار جامعه از زبان مهدي کروبي و آن هم در صدا و سيما سخناني را شنيد که پيش از اين طرح آنها غيرممکن به نظر ميرسيد، طرح مباحثي نظير لزوم اصلاح قانون اساسي،پذيرش برابري حقوق زن و مرد، دفاع از حريم خصوصي مردم و به رسميت شناختن سبکهاي مختلف زندگي، نقد صريح، بيپرده و شجاعانه سياستهاي دولت نهم و شعارها و ادعاهاي متناقض با کردار و عمل شخص رئيسجمهور که جامعه تشنه شنيدن آن بود و افکارعموميو حتي رقباي اصلاحطلب در انتظار بيان آنها از زبان رئيس سابق مجلس اصلاحات که در تنگناها به مثابه ياريگري براي اصلاحطلبان امروزي ايفاي نقش ميکند، داشتند و بهتر از هر شخصي همتاي انتخاباتياش را ميتواند به هماوردي بطلبد. چنين مقاومت عملي و شجاعت مدني است که آقاي کروبي را در بين کانديداهاي موجود در موقعيت ويژهاي قرار داده است، از همين روست که ميتوان گفت اين ويژگي به تنهايي ميتواند پايه تحليل محکمي براي مدافعان و حاميان انتخاباتي کروبي در مواجهه با اصلاحطلباني باشد که همواره بناي انتخاب را در انتخاباتها بر پايه ترجيح بد بر بدتر گذاشتهاند. اعتراض صريح به نقض حقوق بشر به طور شفاف و مصداقي از جمله مواردي است که کروبي را درميان اين کانديدا به گزينهاي منحصر به فرد تبديل ميکند.
4- نيروهاي تحولخواه و جنبشهاي اجتماعي براي بازسازي خود پس از اين فشار 4 ساله محتاج فضا و مجالي براي بازسازي خود هستند، آشکارا مشخص است که در ميان گزينههاي موجود بيشترين فضا و امکان را براي فعاليت کانديداها فراهم ميکند. ما براي بازسازي خود و حرکت به سمت انسجام و سامان دادن حرکتي گستردهتر و عميقتر محتاج چنين فضايي هستيم. کروبي در طول فعاليت خودش نشان داده که به تحزب و نهادهاي مدني معتقد است و ميل دارد که اين جامعه تودهاي به سوي جامعهاي مدني و سازمان يافته برود.
5- کروبي از عملگرايي و قدرت چانهزني لازم براي پيگيري خواستههايش بهرهمند است. او سياستمداري است که سياستهايش معطوف به نتيجه است؛ نه مبتني بر حفظ وجهه و ژستهاي فيلسوفانه و روشنفکرانه، آنچه امروز ما براي رسيدن به اهداف دموکراتيک در سياست به آن نياز داريم پراگماتيسم معطوف به نتيجه است. کروبي نماد چنين رويکردي به سياست در شرايط ايران امروز است. کروبي خواستههاي مشخص و صريحي را مطرح کرده و در عين حال از شجاعت و عملگرايي لازم براي تحرک بخشيدن به اين خواستها بهرهمند است.
6- کروبي در سالهايي که ديگران در گوشه سکوت و انزواي - خود خواسته - در همه فراز و فرودهاي سياسي ايران حاضر بوده است و در مجموع و به رغم انتقادات موجود کارنامه نسبتا قابل قبولي در دفاع از حقوق شهروندي، کمک به زندانيان سياسي و دانشجويان محروم از تحصيل داشته است. او خلاف ديگران همواره پذيراي گروههاي دگرانديش و مدافع حقوق آنها بوده است.
اين بخشي از دلايلي است که منجر ميشود من روز 22 خرداد راي خود را عليه محمود احمدينژاد و به نفع مهدي کروبي به صندوق راي آرا بيندازم.
جمهوري اسلامي:پشت پرده هتك حرمت بزرگان انقلاب
«پشت پرده هتك حرمت بزرگان انقلاب» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي به قلم طباطبايي حسيني است كه در آن ميخوانيد؛آنچه در شب ارتحال ملكوتي بنيانگذار جمهوري اسلامي در مناظره دو تن از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري از سوي يكي از نامزدها بر عليه شخصيت هاي انقلابي و ياران امام خميني و رهبري گفته شد و به صورت زنده به گوش ميليون ها بيننده داخلي و خارجي رسيد در نوع خود حادثه اي بي نظير مي باشد و نيازمند دقت و تامل عميق است . نويسنده مايل است با نگاهي عمقي به اين ماجراي بسيار مشكوك بنگرد.
.1 شخصيتي كه در اين ماجرا مورد بيشترين هجوم و اتهام قرار گرفت كيست سابقه و لاحقه او چيست
هاشمي رفسنجاني كسي است كه از روز اول مبارزه در كنار امام خميني رهبر فقيد انقلاب اسلامي قرار گرفت و به عنوان يكي از وفادارترين شخصيت ها به راه و روش مبارزاتي امام از هيچ تلاش و كوشش و مجاهدتي دريغ نورزيد. قلم بيان مال و ثروت و حتي جان را در اين راه به ميدان مبارزه آورد و در طبق اخلاص نهاد سال ها در به دري زندان شكنجه دوري از همسر و فرزندان و انواع فشارهاي جسمي و روحي رادر دوران نهضت به جان خريد. قطعا در دوره اي كه نشان از پيروزي و تشكيل حكومت و قرار گرفتن و مناصب اجتماعي و سياسي نباشد ورود به عرصه مبارزه جز با ايمان و اعتقاد و باور مذهبي امكان پذير نيست . برخلاف آنكه كسي بعد از پيروزي و نمايان شدن فرصت ها و منصب ها انقلابي شده باشد كه لااقل يك احتمال « طمع رسيدن به قدرت و ثروت » است . چنين احتمالي درباره آنان كه در دوران مبارزه از هيچ مجاهدتي دريغ نورزيده و پس از پيروزي نيز در مقاطع مختلف امتحان خود را پس داده و مورد تاييد آن عبد صالح خدا و خلف صالح او قرار گرفته باشد منتفي است .
.2 هاشمي رفسنجاني پس از پيروزي انقلاب نيز از شخصيت هاي مورد اعتماد امام تا زمان حيات آن بزرگوار بود به گونه اي كه مي توان گفت : او يكي از سه ياور معروف و نزديك امام بود. اين حقيقت آن قدر آشكار بود كه به صورت شعار در بين مردم رواج يافت : (درود بر سه ياور خميني هاشمي و دو سيد حسيني ). دشمن نيز به خوبي به اين حقيقت پي برد كه به منظور شكستن صولت و اقتدار امام بايد بازوان او را قطع كرد. از اين رو دو نفر از اين سه شخصيت كليدي (يعني آيت الله خامنه اي و آيت الله هاشمي رفسنجاني ) در ماه هاي اول انقلاب مورد سوقصد قرار گرفته ولي به فضل الهي جان سالم به در بردند به طوري كه امام خميني همواره از وجود آن دو بزرگوار به عنوان نعمت الهي ياد مي كرد و سلامت اين دو عزيز تا پايان عمر امام براي آن عزيز سفر كرده بسيار مهم و حياتي بود.
شهيد بهشتي كه از توطئه سوقصد دشمنان انقلاب درامان مانده بود با توطئه پيچيده تري روبرو شد و آن « ترور شخصيت » بود كه با كمال تاسف اين توطئه در جامعه نوپاي انقلابي ما به خاطر فقدان هوشياري كامل مردم كارگر افتاد. بسياري از مردم زماني متوجه شدند در اين توطئه فريب خورده اند كه ديگر بهشتي در ميان آنها نبود و به درجه رفيع شهادت رسيده بود! پشيماني سودي نداشت .
بدين ترتيب يكي از بازوان نيرومند امام كه نقش تعيين كننده اي در مقاطع مختلف انقلاب داشت و تنها يك نمونه آن به ثمر نشستن قانون اساسي جمهوري اسلامي است قطع شد.
گرچه مردم با شهادت مظلومانه او و به بركت خوني كه از او برزمين ريخت بيدار شدند و ديگر هوشياري خود را تا زمان رحلت امام در دفاع از بازوان توانمند آن بزرگوار حفظ كردند اما ضايعه ي شهادت بهشتي ضايعه سنگيني بود.
.3 امام با سفارش هاي راهگشاي خود نسبت به رهبري انقلاب رحلت فرمود . در اين مقطع نيز آنكه بيشترين نقش را در تحقق سفارش امام درباره رهبري انقلاب يعني شايستگي حضرت آيت الله خامنه اي براي جانشيني امام ايفا كرد هاشمي رفسنجاني بود. او با شجاعت و صداقتي كه از ويژگي هاي ممتاز او در بين شخصيت هاي انقلاب است با همكاري و حمايت يادگار گرانقدر امام مرحوم حجت الاسلام سيد احمد خميني در مجلس خبرگان زمينه انتخاب آيت الله خامنه اي را به رهبري انقلاب فراهم كرد و بدينوسيله اميد دشمناني كه به بعد از رحلت امام دلبسته بودند و اميدوار بودند كه با ارتحال امام جنگ داخلي در ايران پيش آيد و جمهوري اسلامي سقوط كند را مبدل به ياس كرد چنان كه دشمنان داخلي اعم از روشنفكران وابسته و متحجران كينه توزي كه كينه امام و انقلاب را در دل داشتند و امام شمه اي از افكار انحرافي و رفتار وقيحانه آنان را در دوران نهضت در پيامشان به حوزه هاي علميه ترسيم كرده بودند از اين انتخاب به شدت عصباني و از رسيدن به آرزوهايشان مايوس شدند. اين دو جريان منحرف براي ضربه زدن به نظام منتظر فرصت ماندند و به منظور شكست نظام جمهوري اسلامي به انواع حيله ها متوسل شدند كه يكي از خطرناكترين آنها مخالفت با اصل ولايت فقيه و مصداق آن بود ولي براي پياده كردن اين طرح لازم بود قدرتمندترين مدافع رهبري يعني هاشمي رفسنجاني را از ميدان به در كنند. چون مي دانستند بنابه سفارش امام تا وقتي كه اين دو شخصيت در كنار هم و با حفظ مراتب حضور دارند نمي توان توطئه حذف ولايت فقيه را از صحنه سياست ايران عملي كرد. طرح « تحريم انتخابات مجلس خبرگان » در يك مقطع كه از سوي افراطي هاي جناح موسوم به چپ و بريدگان از انقلاب كليد خورده بود با حضور هاشمي رفسنجاني در صحنه انتخابات خنثي شد. آن جماعت بي تقوا و قدرت طلب كه در سايه اختلاف نيروهاي اصيل انقلاب جرات عرض اندام پيدا كرده بودند با نگارش كتاب ها و مقاله ها شخصيت هاشمي را مورد هجمه قرار دادند. نوشته سخيف « عاليجناب سرخ پوش » يادگار آن دوره است !
اينك نوبت جريان دوم يعني متحجران ديروز و تشنگان قدرت امروز است تا به منظور انتقام گرفتن از يادگار امام يعني ولايت فقيه و مصداق آن خاكريز بلند پيش رو يعني هاشمي رفسنجاني و بازوي تواناي رهبري را از ميان بردارند. براي آنان قابل تحمل نيست كه رهبري بگويد : « براي من هيچ كس مثل هاشمي نمي شود. » براي آنان غيرقابل تحمل است كه رهبري هوشيار انقلاب پس از پايان دوران رياست جمهوري هاشمي او را را به عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نصب نمايد و رئيس جمهورهاي بعدي تحت مديريت او قرار گيرند. براي آنان كه در پي خانه نشين كردن هاشمي هستند استخوان در گلوست كه هاشمي رفسنجاني در مجلس خبرگان رهبري از سوي ده ها مجتهد خبره به جانشيني آيت الله مشكيني انتخاب شود و سكان مجلس خبرگان را برعهده بگيرد تا ضامني براي تداوم رهبري فقيه عادل در نظام جمهوري اسلامي باشد.
آنان هر كسي را كه احتمال مي دهند در برابر قدرت طلبي و رياست خواهي شان مقاومت كند به مجرد يك انتقاد ملكوك مي كنند. حتي مراجع تقليد نيز از تعرض آنان درامان نيستند تا مبادا ذخيره اي براي تداوم نظام برمبناي ولايت فقيه در روز مبادا باشند. بايد همه كساني كه احتمال دارد روزي در برابر خطرهائي كه ممكن است نظام جمهوري اسلامي را تهديد كند بايستند به گونه اي لكه دار شوند تا آنان در انتظار روز مبادا روزگار بگذرانند.
4 ـ شايد رمز و راز هتك حرمت ها و هنجارشكني ها آنهم با استفاده از رسانه ي ملي از سوي آنان كه دستشان به اين رسانه مي رسد تا حدودي قابل درك باشد. هر كه با آنان رقابت كند بايد حيثيت و آبروي خود را از دست بدهد! هر كس از آنان انتقاد كند ويژه خوار و « مافيا » و « انحصارطلب » و... است ! هر كس از آنان حمايت نكند و مانعي براي حمايت تشكل هاي روحاني و غيرروحاني در حمايت از آنان شود بايد مورد اتهام قرار گيرد!
ناطق نوري چهره اصولگراي روحانيت مبارز تهران تنها به اين دليل هزينه مي پردازد! مراجع به خاطر باج ندادن مورد بي مهري قرار گرفته و از سوي صحنه گردان اين جماعت در معرض اتهام قرار مي گيرند!
مباد روزي كه عمود خيمه انقلاب به خاطر ايستادگي در برابر زياده خواهي اينان مورد هجمه قرار گيرد چرا كه اين جماعت ماهيت خود را در ماجراي متعددي نشان داد. ماجراي « دوستي مردم اسرائيل با مردم ايران » كه موضع دولت اعلام شد به رغم موضعگيري صريح رهبري هيچ علامتي بر عذرخواهي و پشيماني ديده نشد و ماجراي « الحاق سازمان حج به سازمان جهانگردي » به رغم اطلاع از نظر رهبري تنها دو نمونه از اين قبيل هستند.
.5 نقطه خطرناك اين جريان كه مردم را فريب مي دهد آن است كه اين همه را از موضع دينداري و مصداقي از مديريت امام زمان انجام مي دهند! هجمه به شخصيت هاي انقلابي مستند به رفتار علي (ع ) با متجاوزان به بيت المال مي گردد! آيا كسي هست كه از اين هتاكان بپرسد آيا اميرمومنان قبل از اثبات جرم آبروي كارگزارانش را مي برد يا بعد از اثبات آن عوامفريبي تا كي آيا سدي هست كه مانع اين سيل ويرانگر كه همه ارزش ها و دستاوردهاي انقلاب را يكجا با خود خواهد برد بگيرد ! امروز روز بيداري و هشياري است . به اميد آنكه آنان كه بايد بيدار باشند روزي بيدار نشوند كه بسيار دير باشد.
رسالت:مناظره يا منازعه
«مناظره يا منازعه»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در ْآن ميخوانيد؛«ديكته» چهار ساله دولت نهم در اجرا و در قلمرو فرهنگ، اقتصاد، سياست داخلي و خارجي و نيز مسائل اجتماعي پيش روي نخبگان و مردم است.يك انتظار عمومي وجود داشت كه فارغ از هر حب و بغضي اين ديكته توسط منتقدين تصحيح و نمره منصفانه داده شود.همچنين برنامه نامزدهاي مطرح به عنوان يك «انشا»ي سياسي در مقابل نخبگان و مردم قرار داشت انتظار عمومي نيز اين بود كه اين انشاء ا...هم مورد نقد منصفانه و مشفقانه قرار گيرد.طبيعي بود محصول تصحيح آن «ديكته» و ارزيابي اين «انشا» ميتوانست ملت ما را در طي طريق آينده ياري دهد.
ما به هر حال يك گذشتهاي داريم و آيندهاي هم پيشرو؛ اگر ندانيم اكنون در كدامين جايگاه ايستادهايم نه ارزيابي درستي از گذشته خواهيم داشت ونه برآوردي از اين معنا كه به كجا خواهيم رفت.
«طراحي پيام» در ستادهاي انتخاباتي ( بويژه آنان كه نه از روي حب به نامزدي بلكه از روي بغض به نامزدي مشخص) مسير درستي را طي نكرد.
درست از دو ماه قبل آقايان خاتمي و ميرحسين موسوي در سخنرانيهاي مختلف در مجامع گوناگون از دو واژه كليدي بيش از هر واژهاي در نقد عملكرد دولت سود بردند.
شايد اين ادعا كمي مبالغه و اغراق باشد اما منازعه ديروز آقايان موسوي و كروبي با احمدينژاد اين ادعا را ثابت كرد.ناظران و داوران مناظرهها در دموكراسيهاي متعارف جهان معتقدند اگر كسي در مناظره عصباني و خشمگين بشود قطعا بازنده انتخابات است. آقاي موسوي در مناظره يكشنبه شب در حالي كه حريف و رقيب او در برابرش نبود دامن از كف داد و با عصبانيت مطالبي گفت كه بيترديد به نفع او و هوادارانش نبود . اين روحيه نوعي خشونت را به تجمعات خياباني تزريق ميكند كه به نفع هيچ كس نيست و ميتينگها اجتماعات طرفداران وي را به سوي اغتشاش و اصطكاك ميكشاند.ديروز طرفداران افراطي مير حسين موسوي در تظاهرات خيابانياز تجريش تا راه آهن ساعت ها بدترين اهانت ها را به آقاي احمدي نژاد را كردندكه از ذكر شعار هاي آنها خودداري مي كنم.
مقام معظم رهبري در روز 14 خرداد روز بزرگداشت ارتحال امام (ره) فرمودند: هر كس كه اصرار به درگيري و اغتشاش داشته باشد يا خائن است يا غافل.نبايد در افكار عمومي اين داوري شكل بگيرد كه چون احمدينژاد انگشت روي ثروت برخي هواداران آقايان موسوي و كروبي گذاشته و پرسشهايي را مطرح كرده است آنان عنان از كف رها كردهاند و به فحاشي و هتاكي روي آوردهاند و رقيب را به دروغگويي و فريب متهم ميكنند.مروري بر سخنرانيهاي آقاي ميرحسين موسوي نشان ميدهد، دروغ و فريب كليد واژه طراحان پيام سياسي وترجيعبند سخنان ايشان در هر سخنراني است . به گزارههاي زير توجه كنيد.
-دولت اطلاعات غلط به مردم ميدهد (كلمه سبز 88/3/4)
- دولت نبايد در حكومت ديني دروغ بگويد (كلمه سبز 88/3/6)
- نميشود به مردم دروغ بگوييم من براي اخذ راي به مردم دروغ نخواهم گفت (اعتماد 88/2/8)
تكرار اين تبليغات به اين نتيجه منجر ميشود كه يكي از علماي قم هم فتوا دهد
راي دادن به كسي كه دروغ ميگويد حرام است . چون با دروغ گفتن به يك ملت خيانت ميكند .
(آيتالله صانعي سايت قلم 88/3/7. ) قبلا دوستان دوم خردادي به ما ايراد ميگرفتند از دين استفاده ابزاري نكنيد ما ميگوييم اين استفاده ابزاري نيست.گفته مي شود افراطيون دوم خردادي به آقاي موسوي توصيه كرده اند: «آنقدر بگو احمدي نژاد دروغگو است كه اگر گفت ماست سفيد است مردم باور نكنند.»اميدواريم اين خبر واقعيت نداشته باشد.طبيعي است آقاي احمدينژاد از فرصتي كه رسانه ملي در اختيار او خواهد گذاشت به ابهامات پاسخ خواهد داد وبه فضل خدا روشنگري خواهد كرد.
اميدوارم آن قدر صداقت در رقباي احمدينژاد باشد كه اگر فرداي روز برگزاري انتخابات نتيجه به نفع احمدينژاد بود، نگويند، «مردم به دروغ و فريب راي دادند!»
مجامع رسمي جهاني مانند سازمان ملل ، صندوق جهاني پول، بانك جهاني در خصوص «شاخص توسعه انساني»، «جايگاه اقتصادي» ايران در جهان و نيز «رشد توليد ناخالص ملي» گزارشهاي رسمي منتشر كردهاند .
چه دليلي دارد يك سري واقعيتهاي مسلم كه دنيا به آن اعتراف دارد مورد تكذيب قرار گيرد و فريب تلقي شود؟!
ابتكار: آيا شاهد يک رنسانس هستيم؟
«آيا شاهد يک رنسانس هستيم؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛ اقدام بي سابقه رسانه ملي در برگزاري مناظره نامزدهاي رياست جمهوري، انتخابات دهم را متفاوت از ديگر انتخابات و به يک رنسانس شبيه کرده است. در فرهنگ سياسي ما تعارف، لاپوشاني، غير شفافيت، ابهام گويي، کلي گويي، مصلحت انديشي و خود سانسوري جاي صراحت و واقعيت را گرفته است و سالها با اين فرهنگ عادت کرده ايم. فصل انتخابات در طول سي سال گذشته، گامي در جهت تعديل فرهنگ مذکور بود اما به دليل غلظت فرهنگ «مصلحت» از فرصت هاي پيش آمده استفاده بهينه نمي شد. در حاليکه مطابق قانون اساسي امکان دسترسي يکسان همه احاد مردم به اطلاعات و آمار مي بايست فراهم آيد و چرخش آزاد اطلاعات علاوه بر اينکه خود شاخص عدالت مي باشد.
در عين حال نقش ضمانت و صيانت از حقوق شهروندي را ايفا مي کند جامعه اي که اطلاعات آن طبقه بندي باشد و مردم راهي به اطلاعات حاکمان نداشته باشند معنايش اينکه مردم آن جامعه نامحرم بحساب مي آيند و در چنين جامعه اي فرهنگ «پچ پچ» جاي شفاف گويي را خواهد گرفت واکنش هاي متفاوت در خصوص مناظره نامزدهاي رياست جمهوري حکايت جامعه اي است که با فرهنگ ديگري عادت کرده و به همين دليل تفسيرهاي چند گانه اي را ارايه مي دهند بخشي کيفيت مناظره ها را شاخص مردسالاري کشور تفسير مي کنند.
بعضي ها هم بازنده مناظره هاي فوق را نظام جمهوري اسلامي مي دانند و مي گويند چون طرف هاي مناظره هرکدام با پرونده اي قطور عملکرد طرف مقابل را (که بخشي از دوران حکومت 30 ساله را بر عهده داشته است) يکسره انکار مي کند نشان دادند که همواره هرکس آمده به جاي خدمت، خيانت و دزدي و غارت کرده است! جماعتي هم برنده مناظره را مردم مي دانند و معتقدند آنچه در اين شب ها در حال رخداد است باز شدن پنجره اي بر روي مردم نسبت به عملکرد مسئولان خود مي باشد. باز شدن پنجره عملکرد مسئولان و روي ميز قرار گرفتن پرونده خصوصي ترين مسايل زندگي و دوران مديريت مسئولان، انتظاري را در جامعه ايجاد خواهد کرد که در آينده هرکس خود را زير ذره بين مردم ببيند و از نظر رواني حس نظارت عمومي تقويت خواهد شد آنچنانکه مناظره ها به قيامت سياستمداران حاضر در صحنه، تبديل شده است و پرونده عملکرد شخصي، و مديريتي هرکدام در انظار عمومي ورق مي خورد و در اين ميان حتي همکاران نامزدها هم مصون نيستند و زندگي آنها هم زير ذره بين مي باشد.
بر اين اساس اگرچه بسياري دلنگران بد اخلاقي، توهين و تهمت هايي هستند که از زبان نامزدها رد و بدل مي شود و بيمناک عواقب اين رفتار در بين هواداران مي باشند و از آنجا که الناس علي الدين ملوکهم، مردم تابع خلقيات حاکمان خود هستند نگراني مذکور صحيح مي باشد اما به نظر حقير محاسن مناظره هاي پخش شده به مراتب بيش از معايب آن مي باشد و بايد گفت براي نخستين بار است که صداي مردم خواسته و ناخواسته از زبان نامزدها شنيده مي شود صدايي که بعضا در طول سال ها توسط منتقدان خارج قدرت و افکار عمومي نيز سرداده شده بود اما اکنون نامزدها خود آن فريادها را پژواک مي دهند شايد به همين دليل است که بسياري از مخالفان تحريم همواره مي گويند که فرآيند مردمسالاري در ايران تکميل شده است و ديگر نبايد افراد را با نظام يکي دانست هر چهار نامزد هم از حقوق شهروندي مي گويند و هم از معيشت مردم داد سخن سر مي دهند بر اين اساس فارغ از اينکه برنده نهايي چه کسي باشد اتفاقات اين روزها نشان رنسانس و دگرگوني بزرگي را به همراه دارد و بايد نظاره گر دست آوردهاي رنسانس مذکور باشيم. بي شک مناظره ها سرآغاز شکل گيري قطب بندي جديدي در سياست ايران خواهد بود و آرايش جديدي را به همراه خواهد داشت همچنانکه روش حکومت کردن را دچار تغيير و تحول بنيادي خواهد کرد. پختگي، تعمق و عقلانيت مردم با فراز و فرودهاي ناگهاني دور از انتظار نخواهد بود.
دنياي اقتصاد: شعارهاي هيجاني در انتخابات
«شعارهاي هيجاني در انتخابات»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنان صفت است كه در آن ميخوانيد؛
هسته مركزي انديشه كارل ماركس و فيلسوفان و سياستمداران وفادار به اين انديشه در صحنه نبرد سياسي، اين بوده و هست كه گروههاي تهيدست و نادار جامعه - به ويژه طبقه كارگر – را بايد به سلاح آگاهي طبقاتي تجهيز و آنها را به شورش عليه ثروتمندان
و مالكان ابزار توليد فرخواند. آن گروه از كساني كه خواسته يا ناخواسته اين انديشه را پذيرفته و ذهنيت خود را با آن سازگار كردهاند، وقتي با انسانها مواجه ميشوند، بدون ترديد آنها را طبقهبندي كرده و در دو دسته ثروتمندان و تهيدستان قرار ميدهند.
اين گروه از وفاداران به هسته مركزي انديشه اين فيلسوف آلماني كه در همه جامعهها طرفداراني دارد، باور دارند كه ثروتمندان حتما افرادي پليد، استثمارگر و ستمكارند و تهيدستان و فقيران افرادي شريف و ستمكشاند. از آنجا كه در همه جامعهها شمار تهيدستان و گروههاي بادرآمد متوسط نسبت به شمار گروههاي متمول بسيار بيشترند، سياستورزان تشنه قدرت به نيروي آنها چشم طمع دوخته و خود را هوادار فقيران نشان ميدهند. اين پديدهاي است كه از زمان توليد و رشد انديشه ماركس تا امروز خود را به شكلهاي متفاوت نشان داده و وفاداران سينه چاكي نيز دارد.
اين حربه به ويژه در دوره مبارزات انتخاباتي براي كسب قدرت سياسي دولتي يا مجلس قانونگذاري توسط سياستمداران حرفهاي به كار گرفته ميشود.
وفاداران به اين انديشه در عمل كاري ميكنند كه راي دهندگان به جاي بررسي برنامهها و سابقه كانديداها و اينكه آيا منادي و دعوتكننده تهيدستان به قيام عليه گروههاي پر درآمد واجد كدام لياقت و كارداني هستند، فقط به اين بينديشند كه كدام كانديدا بيشتر از اين حرفها ميزند و كدام كانديدا متهم به طرفداري از گروههاي پر درآمد است. دقت در جريان مبارزات انتخاباتي در ايران به ويژه در سالهاي پس از پايان جنگ عراق و ايران، مويد اين است كه تعدادي از احزاب و شخصيتهاي سياسي دستكم در عمل به اين انديشه وفادارند و آموزههاي آن را شايد ناخواسته به دستور كار تبديل ميكنند.
اين احزاب و شخصيتها با انتشار اخبار و گزارشهاي جهتدار و پرشمار درباره ميزان ثروت كانديداها، ميزان و دارايي هواداران كانديداها و ... ذهن شهروندان را از مسايل اصلي دور ميكنند. اين احزاب و شخصيتهاي سياسي، رايدهندگان را به پولدارها و بيپولها، جنوب شهريها و شمال شهريها، شهريها و روستاييها تقسيم كرده و با شعارهاي هيجاني و تبآلود، وحدت جامعه را با شكاف اجتماعي مواجه كرده و بذر كينه و نفرت را نهادينه ميكنند. اين رفتار و تفكر در حالي نمود پيدا كرده است كه هسته مركزي انديشه ياد شده در محل تولدش و در سرزمينهاي نزديك به آن، سالها است رنگ باخته و تكهتكه كردن شهروندان كنار گذاشته شده است. بازسازي و نوسازي اين انديشه متروك با شكلهاي تازه و نشاندن نهال دشمني ميان شهروندان، خطري مهيب است كه نبايد از آن غفلت كرد. راه سالم، كارآمد و پايدار براي كاهش شكاف درآمدي درميان شهروندان اين نيست كه شعارهاي هيجانآلود داده و در عمل نيز گامي براي پر كردن آن برنداريم.
فراهم كردن امكانات مناسب براي آموزش شهروندان، سختگيريهاي مبتني بر مطالعات كارشناسانه براي مهار تورم، حركتهاي مبتني بر آموزههاي علم اقتصاد براي پديدار كردن شعور و شناخت در ذهن شهروندان براي توليد ثروت، راههاي سالم و اصولي براي كاهش فاصله درآمدي است و تجربه جهاني نيز اين را نشان ميدهد. نميتوان تا ابد از اين حربه زنگزده و نخنما براي تهييج واجدان شرايط رايدادن استفاده و گمان كرد كه هميشه پاسخ مثبت دريافت ميكنيم.
سرمايه: مانور پرطنين موج سبز
«مانور پرطنين موج سبز»عنوان سرمقالهي روزنامهي سرمايه است كه در آن ميخوانيد؛ديروز حضور فراتر از پيش بيني حاميان ميرحسين در طولاني ترين خيابان خاورميانه مانور قدرتي پرطنين بود که حتي جهانيان را مبهوت ساخت بويژه آنکه در اغلب نقاط زنجيره انساني اعلامي به تشکيل صفوف چند لايه اي از شهروندان مبدل شد.
سواي اهميت عددي حاضران، نکته مهم ديگر موج نشاط و همبستگي سبزها بود که توجه هر ناظري را به خود جلب مي کرد. اين روحيه سرزندگي و همدلي در شرايطي خيابان وليعصر را به تسخير خود درآورد که اغلب کارشناسان يکي از نيازهاي جامعه کنوني ايران را تقويت شادابي و ميل به همگرايي اجتماعي مي دانند. موج سبز غافلگيرکننده ديروز از متغيرهايي بود که به سهم خود
به برگزاري انتخاباتي سالم نيز ياري خواهد رساند زيرا اگر انديشه مهار موج سبز با هر ابزاري هنوز حامياني احتمالي داشته باشد با شنيدن غريو کرکننده موج سبز،آنان ناچار خواهند شد.
هزينه - فايده اي مجدد در محاسبات خود داشته باشند.
از زاويه اي ديگر، موج سبز بي سابقه ديروز، گامي بلند براي تحقق پيش بيني رکوردزني انتخاب دهم با معيار تعداد راي دهندگان است.
متاسفانه آمار نه چندان مطلوب مشارکت انتخاباتي ايرانيان براي گزينش هاي نمايندگان مردم در نهادهاي مختلف انتخابي، ابراز نگراني هايي پيرامون آراي خاموش را در پي آورده است، اما شرايط کشور در حال حاضر به گونه اي است که از تعداد طرفداران تحريم انتخابات کاسته شده است. در اين ميان، زنجيره انساني سبز، تلنگري بود بر افرادي که براي راي دادن هنوز در ترديد به سر مي برند. اغلب چنين افرادي با مشاهده انبوه حاضران در موج سبز و اتحاد و نشاط آنان، ناخودآگاه متمايل خواهند شد
تا با حضور در تعيين سرنوشت خود، از شهد گواراي مشارکت فعال سياسي بهره مند شوند.
مردم سالاري: آموزه هاي ديني در مذمت دروغگويي
«آموزه هاي ديني در مذمت دروغگويي» عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري است كه اين روزنامه متن كامل بيانيه ستاد انتخاباتي مير حسين را در ايتن ستون درج كرده است.متن اطلاعيه به شرح زير است.
بسمه تعالي
اليس الله به صبح قريب
مردم شريف ايران
اکنون که شور و نشاط حضور مردم براي تعيين سرنوشت خود سراسر ايران عزيز را فراگرفته و اميد به برتري صداقت آشکار شده است، بر اساس اخبار دريافتي عده اي قليل از ناآگاهان در صدد ايجاد اغتشاش و آشوب برآمده اند.
فرصت را غنيمت شمرده و همه مردم شريف کشور را به حضور پيوسته، همه جانبه، آگاهانه و قانونمند دعوت نموده و از کليه حاميان مي خواهيم از حضور و تجمع در نزديکي ستادها يا محل تجمع حاميان کانديداي رقيب به طور جدي خودداري نمايند تا بهانه از بهانه جويان گرفته شده و چهره ي آشوبگراني که به تعبير رهبر معظم انقلاب يا خائنند يا غافل، در فضاي غبارآلود مبهم نمانده و در پيشگاه ملت آشکار شود. اميد است شور و نشاط و سر زندگي و اميد جوانه زده براي آباداني ايران زمين در سايه حضور سبز مردم خونگرم کشور همچنان پايدار بماند. دروغ يکي از گناهان کبيره است که روايات متعددي در مذمت آن آمده است چرا که دروغ باعث مي گردد تا شخص دروغگو و کساني که به آنها دروغ گفته مي شود از مسير حق و حقيقت دور گشته و به ضلالت و گمراهي کشيده شوند و اين امر شايد به زبان، بسيار ساده و آسان جلوه کند اما اثر آن از زهرمار کشنده نيز خطرناک تر است. چنانچه امام صادق (ع) فرمودند: " ان الکذاب يهلک بالبينات و يهلک اتباعه بالشبهات" (دروغگو با برهان هاي روشن هلاک گردد و پيروانش به وسيله شبهات (1)
پرهيز از دروغ حتي به شوخي
انسان بايد در مدت عمري که در اين دنيا به او ارزاني شده سعي نمايد که هيچ گاه دروغي از او سر نزند زيرا دروغ آبروي انسان را مي برد چنانچه امام صادق عليه السلام فرمودند:
" فقال عيسي بن مريم(ع) من کثر کذبه ذهب بهاوه "
(عيسي بن مريم(ع) فرمود: هر که دروغش زياد شد آبرويش برود.) (2)
لذا اينکه بعضيها به شوخي نيز با يکديگر به دروغگويي مي پردازند، بايد اين را بدانند که اين عمل نيز انسان را به هلاکت مي رساند چرا که دروغ چه شوخي باشد و چه جدي و چه کوچک باشد و چه بزرگ باز هم دروغ است. چنانچه امام باقر(ع) فرمودند: "علي بن الحسين (ع) به فرزندانش مي فرمود: (از دروغ، کوچک و بزرگش جدي و شوخيش بپرهيزيد زيرا آن کس که در چيز کوچک دروغ گفت به دروغ بزرگ نيز جرات پيدا مي کند. آيا نمي دانيد رسول خدا (ص) فرمود: "اگر بنده خدا پيوسته راست گويد خداوند او را صديق نويسد و اگر پيوسته دروغ گويد خدا او را کذاب (دروغگو) نويسد.(3)
دروغگويي بدتر از شراب خواري
شراب يکي از نوشيدنيهاي حرام مي باشد که نوشيدن آن از گناهان کبيره محسوب مي گردد و در رابطه با پليدي آن در آيات و روايات متعددي تاکيد گرديده است اما با اين وجود دروغ و اثرات سو» ناشي از دروغ بسي بالاتر و گناهش سنگين تر از شرب خمر است. چنانچه امام باقر(ع) در اين زمينه فرمودند: (خداوند عزوجل براي بدي قفلهايي قرار داده و کليدهاي آنها را شراب قرار داده و دروغ بدتر از شراب است.(4)
و اين روايت حاکي از آن نيست که افراد بگويند پس شراب بخوريم و دروغ نگوييم، بلکه هر دو عمل قبيح و انجام آن خشم ذات اقدس پروردگار را به همراه دارد و آ نچه که قياس مي گردد بحث اثرات ناشي از يک گناه است به طوري که شرب خمر با اين همه اثرات مخرب که در آن وجود دارد در مقابل دروغ از نظر رتبه بندي، درجه اي پايين تر دارد.
نشانه دروغگو
دروغگو هميشه سخنانش انسان را گمراه مي سازد به طوري که خيلي از چيزهايي را که انسان دور مي پندارد در انديشه اش نزديک و خيلي چيزهايي را که نزديک مي داند دور مي نماياند و در حديثي امام صادق (ع) نشانه دروغگو را اينگونه بيان مي فرمايند:(نشانه دروغگو اين است که از آسمان و زمين و مشرق و مغرب خبر مي دهد ولي آنگاه که از حرام و حلال خدا از او بپرسي چيزي نزد او نيست که پاسخ دهد.(5)
اولين کسي که دروغگو را تکذيب مي کند
دروغگو هميشه در مهلکه به سر مي برد به طوري که هيچ گاه توانايي راستگويي را ندارد چرا که اگر بخواهد راست بگويد سخنان پيشين خود را تکذيب نموده وديگر بعد از آن کسي سخنان او را نخواهد پذيرفت اما هنگامي که شخص دروغي از او حادث مي گردد اولين کسي که او را تکذيب مي نمايد ذات اقدس پروردگار است و بعد از آن دو فرشته اي که با او هستند و اعمال را ثبت مي کنند. چنانچه امام باقر (عليه السلام) در اين رابطه فرمودند: ( اولين کسي که دروغگو را تکذيب کند خداوند عزوجل است سپس دو فرشته که با او هستند سپس خود او هم مي داند که دروغگوست .(6)
و اين چه زيبا کلامي است که دروغگو خودش بر اين واقف است که دروغ مي گويد و اين را هم مي داند که خداوند از دروغگويي او با خبر است اما باز هم بر اين عمل قبيح خود ادامه مي دهد!
از دروغگويي پرهيز کنيم.
همان طور که در روايات اشاره گرديده دروغگويي بدتر از گناهاني است که کليد قفل گناهان ديگر مي باشند. لذا بر هر مسلماني واجب است که عزم خود را جزم نموده و با توکل به خداوند سعي نمايد تا هيچ گاه دروغي از او حادث نگردد چرا که ما همه به اين معتقديم که تمام امور عالم به فرمان پروردگار عالميان است و هيچ گاه با نافرماني او که يکي از آنها دروغگويي است نمي توان به سعادت دنيا و آخرت دست يافت.
ان شا»الله که تابع باشيم.
پي نوشتها:
1- اصول کافي، ج 4، ص 36، حديث 7
2- همان، ص 37، حديث 13
3- همان، ص 35، حديث 2
4- همان، حديث 3
5- همان، ص 36، حديث 8
6- همان، حديث 6
قدس: فرصتها و تهديدهاي هيجانهاي انتخاباتي
«فرصتها و تهديدهاي هيجانهاي انتخاباتي» عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛ در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، رقابتها با شور و نشاط خاصي همراه شده است و اين مسأله در سراسر کشور موجب شده مردم براي حضور در انتخابات انگيزه بالايي داشته باشند و نامزدهاي انتخاباتي هم بطور طبيعي در اين رقابتها فعالتر از انتخابات قبل حضور پيدا کرده اند.
اما نکته اي که در اين ميان بايد مورد توجه خاص قرار گيرد، اين است که بالا رفتن هيجانهاي انتخابات و افزايش اين شور و نشاط و همچنين حرارت انتخابات اگر چه در اصل بايد به عنوان يک نکته ارزشمند و قابل تقدير مورد توجه قرار گيرد و يک فرصت بسيار مغتنم براي نظام محسوب مي شود، اما در عين حال مي تواند آسيبهايي را هم با خود به همراه داشته باشد که اگر به نحو صحيح مراقبت و به خوبي مديريت شود، اين آسيبها به حداقل مي رسد و آن فرصت حداکثري براي کشور فراهم آمد.
يکي از مهمترين آسيبهايي که در اين مسأله مي تواند وارد شود، بحث رفتارهاي غيراخلاقي است که هم از ناحيه نامزدها و هم از طرف هواداران آنها مي تواند صادر شود. اين رفتارهاي غيراخلاقي ممکن است تشديد شده و احياناً به درگيري و اغتشاش بينجامد.
براي مديريت اين صحنه و جلوگيري از بروز چنين مسأله اي که طبيعتاً مي تواند خسارتهايي را به دنبال داشته باشد و موجب ايجاد نگرانيهايي شود، در وهله اول نامزدهاي محترم انتخابات مي توانند خيلي مؤثر باشند. نوع رفتار آنها، نوع ادبياتي که به کار مي گيرند و احياناً موضعگيريهايي که مي کنند، مي تواند موجب تشديد اين فضا يا کنترل آن شود.
ستادهاي انتخاباتي نامزدهاي محترم نيز مي توانند با برخي رفتارهاي نسنجيده هواداران را به سمت تنش سوق دهند يا با انجام يک مديريت حساب شده باعث آرامش بخشيدن به فضاي انتخاباتي شوند.
ايجاد دل نگراني در مردم و هواداران نسبت به سلامت انتخابات، با انتشار بعضي از شايعات مي تواند زمينه هاي اين تنش و هيجانهاي ناسالم را زياد کند، لذا نامزدها و ستادهاي آنها بايد در اين زمينه فوق العاده مراقب باشند تا به شايعات دامن نزنند يا اين که مطالب يا شايعاتي مطرح نکنند که سؤاستفاده هايي از آنها صورت گيرد و مرزهاي اخلاقي و قانوني زير پا گذاشته نشود. بي ترديد، همه بايد مواظب باشند که صحنه باشکوه و پر شور و حرارت، به صحنه هايي تبديل نشود که براي مردم و مجموعه کشور نگرانيهايي را ايجاد کند.
در اين ميان البته نقش رسانه ها نيز فوق العاده اثرگذار است و مي توانند در مديريت يا تشديد هيجانها تأثير بسزايي داشته باشند. آنها بايد با درج مطالب مناسب مراقب باشند رفتارهاي ناسالم به حداقل برسد و اين امر مستلزم آن است که خود به شايعات دامن نزنند. آنها نبايد باعث شکل گيري نگرانيهاي بيهوده در جامعه شوند و به اختلافها دامن بزنند.
اکنون چند روز بيشتر به برگزاري انتخابات دهم رياست جمهوري باقي نمانده و همه ما بايد تلاش کنيم که اين مدت با موفقيت و سلامت به انجام برسد و شاهد برگزاري يک انتخابات حماسي با حد اکثر مشارکت و نشاط باشيم که انشاءا... يک نتيجه اميدآفرين را براي نظام اسلامي رقم بزند. بدون شک، موفقيت انتخابات و نظام اسلامي موفقيت همه گروه هاي درون نظام است و آنها که دل در گرو کشور و انقلاب دارند، بايد از تنشها بپرهيزند و در صورت پيروزي هر يک از نامزدها به او احترام گذاشته و از طرح مسائل حاشيه اي که سلامت انتخابات را زير سؤال مي برد يا فضاي متشنج ايجاد مي کند، دوري گزينند.
صداي عدالت: افشاگريها و ضعفهاي کشور
«افشاگريها و ضعفهاي کشور» عنوان يادداشت روز روزنامهي صداي عدالت به قلم دکتر حسين عادلي است كه در آن ميخوانيد؛ مناظرات تلويزيوني کانديداها در خارج از مرزها با چندين تحليل و بازتاب مواجه شد؛ بيشترين نتيجهاي که در خارج از ايران از اين برنامههاي تلويزيوني گرفته شد اين بود که مقامات جمهوري اسلامي ايران دست به افشاگري نسبت به يکديگر زدهاند به اين ترتيب چنين به نظر ميرسد که مملکت ايران از ضعفهاي زيادي رنج ميبرد. نکته ديگري که در نظرات مردم خارج از ايران نسبت به اين مناظرات خودنمايي ميکند اين است که آنها عبور يکي از کانديداها از خطوط قرمز نظام ايران را بسيار مورد دقت قرار دادهاند و بر اين نکته متمرکز شدهاند که در ايران به اندازهاي بي قانوني است که يک فرد به راحتي ميتواند به افراد تهمت زده و آنها را متهم کند. اين مسئله از اين بابت در خارج ايران مورد توجه قرار گرفته که در کشورهاي مختلف تهمت زدن به افراد جرم محسوب شده و پيگرد قانوني دارد.
در همه جاي دنيا آبروي مردم بالاتر از دارايي مردم است و اين جمله معروفي است که "بزرگ ترين دارايي مردم آبروي آنهاست".
نکته سوم در بازتاب مناظرات کانديداها در خارج از مرزهاي ايران اين است که به نوعي از آزادي بياني که در اين مناظرات و برنامههاي تبليغاتي کانديداها فراهم شده تمجيد کرده اند، در نگاه آنها وجود آزادي براي برگزاري چنين گفت و گوها و مناظراتي نشانهاي از تمايز ايران با کشورهاي منطقه و امري مثبت است اما در عين حال اين نکته با احتياط مورد توجه رسانهها و افکار عمومي کشورهاي ديگر قرار گرفته است.
نکته چهارم در بررسي بازتاب اين مناظرات اين است که رسانهها و افکار عمومي کشورهاي مختلف جهان معتقدند اکثريت مردم در داخل ايران خواستار تغيير در شرايط موجود هستند اما احتمال اندکي براي تحقق اين تغيير مي رود، در واقع نگاه رايج در خارج از ايران اين است که مردم ايران ممکن است نتوانند تغيير مورد نظر خود را در کشورشان عملي سازند و قدرت لازم را براي تحقق اين تغيير در اختيار ندارند.
البته بايد گفت که نکته فوق از مواردي است که همواره از سوي رسانههاي خارجي پيرامون وضعيت داخلي ايران تکرار ميشد. پيش از اين نيز بسياري، خارج از ايران معتقد بودند که مردم قادر به تغيير اوضاع و تحقق آرمانهاي خود نيستند اما ما شاهد بوديم که بارها افرادي که مردم حدس ميزدند به دليل در اختيار داشتن امکانات و قدرت دولتي پيروز انتخابات خواهند بود، راي نياوردهاند.